دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
اعترافات ذهن معترض یک عاشق
«آوا» نمایش تاملبرانگیز و قابلتوجهی است و میتوان آن را از چند منظر مورد بررسی و تحلیل قرار دارد که مهمترین بخش آن، متن هوشمندانه نمایش نوشته ملیحه مرادیجعفری است. ولی پیش از طرح هر موضوعی، باید به یک سوال اساسی پاسخ داد. آیا نمایش«آوا» یک نمایش دینی یا به عبارت درستتر، عاشورایی است یا فقط مبحث عاشورا در این نمایش، دستاویزی است برای درک معنای حقیقی اعتقاد انسانها به مقدسات و اصل معجزه؟! پندار نگارنده بر گمانه دوم است. آوا گرچه بیارتباط به موضوع دین و واقعه عظیم عاشورا نیست اما نمایشنامهنویس به نرمی و محتاطانه به این رویداد تاریخی حماسی نزدیک شده و این ریتم کاربردی را در سایه نهاده تا به اصلی محکمتر و اصلاً بهانه شکلگیری چنین نمایشی بپردازد.
آوا زنی موسیقیدان، پنج ماه و ۲۱ روز است به کما رفته و کمترین علامتی مبنی بر بهبودی از خود بروز نمیدهد. دکتر مژده از بزرگترین متخصصان علم طب، از درمان او قطع امید کرده و با خشم و نفرت و توهین و تحقیر، سعی در منحرف کردن«اعتماد» همسر متمول آوا از ادامه درمان دارد. گیسو دوست نزدیک آوا، مرتب به پرستاری او میآید و در این میان هر از گاهی چند کلامی با اعتماد درد و دل میکند و از گذشتهها میگوید. گذشتههایی که مربوط است به شادابی و حیات آوا. اعتماد در پی علت دقیق به کما رفتن آواست که ناگهان در میان حرفهای گیسو، درمییابد آوا که ظاهراً موسیقیدان و آهنگسازی خوشذوق و قریحه است، در واپسین پیشنهاد کاریاش، نتوانسته(یا نخواسته؟) برای یک کلیپ مناسبتی، موسیقی بسازد و حالا مناسبت آن کلیپ چه بوده؟ عاشورا!
اینجاست که تماشاگر اولین ضربه را از داستان میخورد. کلمه عاشورا، توجه او را به مسئله مهمتری جلب میکند و ناخواسته به جستوجوی ارتباط میان آوا و عاشورا برمیآید. عاشورا شما را یاد چه میاندازد؟ این پرسش اصلی نمایش است که بارها و بارها تکرار میشود و گویا این فقط اعتماد نیست که به دنبال پاسخ مناسبی برای آن میگردد. ظاهراً نمایشنامهنویس و کارگردان و از لحظاتی به بعد حتی تماشاگران هم به دنبال جواب این سوال هستند. از طرفی غافلگیری، عنصری بسیار موثر و مناسب برای چنین درامی است که نویسنده برای بازی دادن تماشاگر و همراه کردن او با اثر برگزیده است. حسن این گزینش، تکرار مداوم غافلگیری در لحظات گوناگون نمایش است که باعث شوق و تشنگی هر چه بیشتر تماشاگر برای کشف رازهای سر به مهر شخصیتها و ارتباط این اسرار با یکدیگر میشود. هر چند از همان لحظات آغازین نمایش، به مرور کلید واژههایی چون تصاویر اسب رم کرده در بیابان، کودکی در گهواره و سرگشتی خود آوا در کویر برهوت که از مانیتور پزشکیاش پخش میشود به تماشاگر واگذار میشود تا بتواند معماهای این نمایش را چون پازلی هزار تکه، در کنار هم بچیند و به تصویری کامل و نهایی از یک(یا چند؟) زندگی فرو پاشیده دست یابد. تماشاگر اما کماکان از تیررس این غافلگیریهای مدام در امان نیست و هرگز هم خلاصی نمییابد. حتی صحنه پایانی نمایش که تماشاگر انتظار شفای آوا را میکشد، خود غافلگیری بزرگی است که باعث میشود تماشاگر با شوک و ذهنی پر از سوال، سالن را ترک کند. دم دستیترین سوال اینکه، آیا آوا در حالت کما و از طریق الهامات ماورایی با واقعیت عاشورا آشنا شده و در نهایت با عشق به شهدای کربلا، دنیای فانی را ترک گفته و راهی بهشت شده است؟ پرده آخر نمایش، نه شاید، که حتماً نوعی دیگر از پایانبندیهای موسوم به پایان باز است تا تماشاگر به میل و سلیقه خود برای سرنوشت آوا و آدمهای دیگر نمایش تصمیم بگیرد. از دیگر غافلگیریهای نمایش در طول اجرا، زمانی است که دکتر مژده(علی زرینی)، خود را پدر شهید معرفی میکند، یا جایی که از در وارد میشود و لحظاتی بعد دست گیسو(الهام جعفرنژاد) را برای اعتماد(احمد ایرانیخواه) رو میکند که سالهاست عاشق اعتماد است و حتی برای شوهرش ـ بابک ـ طلاقنامه غیابی فرستاده و به هوای مرگ تدریجی آوا، اعتماد را در آب نمک خوابانده که حالا به عشق دیرینه خود برسد. بامزه اینجاست که تماشاگر گمان میکند این اعتراف دکتر مژده، تنها ناشی از رذالت و بدجنسی اوست و گیسو از سر دلسوزی و رفاقت هر شب بر بالین آوا حاضر میشود. اتفاقاً سکوت و گریه و خروج به هنگام گیسو از خانه اعتماد، در پی بازگوییهای حقیقی دکتر، بر یقین تماشاگر از حدس خود صحه میگذارد. ولی هنگامی که در لحظات پایانی نمایش، گیسو خود با ضجه و التماس لب به اعتراف میگشاید که چگونه در عشق اعتماد سوخته، تماشاگر نیز همان قدر شگفتزده میشود که اعتماد با دهان باز به گیسو مینگرد! در مورد شخصیت فرعیتری چون شهریار نیز این غافلگیریها وجود دارد. چه زمانی که خود را خریدار سهام کارخانه معرفی میکند و میگوید سهام یک و نیم میلیاردی کارخانه را خودش میخرد و فوری برای رفع و رجوع خرابکاریاش، فروش زمینهای مادری را بهانه میکند و چه آن هنگام که از سامیه غیبگو میگوید یا آن دو دفعهای که به اشتباه و هر دو بار هم با یک هیبت به رسم عزا وارد خانه میشود با این خیال که خانم خانه(آوا) فوت شده است.
موضوع دیگری که جای طرح در این فرصت دارد را تقابل تجدد و تحجر در بیان شفاهی آدمها و حتی گاه رفتارهای آنهاست. دکتر مژده قطعاً آدم نوکیسهای نیست ولی با اتکا بر علم و دانش خود، به فردی فرصتطلب و بیقید و بند از اخلاقیات بدل شده که تازه این همه جان کندن، نه برای لذتبخشتر شدن زندگی است که برای تامین خرج و مخارج خانواده است و پسر در فرنگ ماندهاش و از همین روست که زمین و زمان فحش و فضاحت نثار میکند و به احدی احترام نمیگذارد و همه کس را چون دستههای اسکناس دلار و یورو میبیند. شاید مرض ناخوشایند دلپیچههای گاه و بیگاه دکتر هم نشانی از نگرش او به جهان هستی است.
اگر از بحث تقابل سنت و مدرنیته بگذریم، شخصیتپردازیهای نمایش چنان به چشم میآیند که تماشاگر میتواند به سادگی برای هر یک از شخصیتها شناسنامه و پیشینهای قائل شود. پرداخت شخصیتها به واقعگرایانهترین وجه ممکن صورت گرفته و همین است که به دراماتیزه شدن نمایش میافزاید.
از دیگر جنبههای جالب و جذاب نمایش آوا، پررنگ کردن مبحث موسیقی در نمایش است. موسیقایی بودن کار و اطلاعاتی که از انواع موسیقیها و موزیسینها در نمایش به خورد بیننده داده میشود، یکنواختی و محدودیت موضوع را از نمایش گرفته تا تماشاگر بدون احساس خستگی، این اثر هنری را تا به انتها دنبال کند. حتی مثالزدنی است که برخی دیالوگها به کنایه با جملاتی که مضمون موسیقایی دارند، ادا میشوند تا تماشاگر علاوه بر درک مفهوم مورد نظر، از اهمیت موسیقی در چنین خانه و خانوادهای غافل نشود. از جمله چنین دیالوگهایی میتوان به عبارتهای والس شوپن یا والس مردهشوران، موسیقی در سکوت متولد میشود و سمفونی عاشورا اشاره کرد، یا جایی که اعتماد از گیسو میپرسد عاشورا او را یاد چه میاندازد و گیسو پاسخ میدهد صدای سنج و دهل و طبلهای دستههای عزاداری که هماهنگی خاصی میان آنهاست و برای توصیف دقیق فضای موسیقایی عاشورا از عبارت هارمونی یک رویا استفاده میکند.
تکرارهای زیاد و بیدلیل و بیمناسبت به هوش آمدنهای ناگهانی آوا که هر بار روندی بیشتر و کاملتر به خود میگیرد، از جمله نقاط ضعف نمایش است. از نخستین باری که آوا انگشتانش را تکان میدهد تا آخرین مرتبه که کاملاً از جایش برمیخیزد و پشت پیانو مینشیند، پروسهای طولانی طی میشود. ولی میشد این صحنههای خروج از اغما را کوتاهتر کرد تا از بیرغبتی تماشاگر برای توجه به آوا ـ حتی اگر شخصیت محوری نمایش باشد ـ کاست. ضمن اینکه هرگز دلیل پزشکی و موجهی برای این به هوش آمدنها مطرح نمیشود و تماشاگر میان توهمات عاشقانه و ذهنی اعتماد و حقیقی بودن این رویدادها سرگردان و بلاتکلیف میماند. تماشاگر حتی نمیتواند خیلی به رویا بودن این خروجهای آوا از بیهوشی، دلخوش کند. زیرا یک بار هم زمانی که گیسو در منزل آواست این واقعه تکرار میشود. ولی در پرده بعد، گیسو آشکارا آنچه را به چشم دیده، در برابر دکتر مژده کتمان میکند.
موسیقی کیوان کیارس(آهنگساز) کاملاً مناسب و در خدمت اجراست؛ به ویژه در همان صحنههای برخاستن آوا که ناخواسته نگارنده را به یاد فیلم«آبی» (کیشلوفسکی) میانداخت. همه بازیهای نمایش تحسین برانگیز و ستودنی است، به استثنای بازی متوسط احمد ایرانیخواه که در لحظاتی هر چند کوتاه، تصنعی و عاری از حس لازم جلوه میکند. گویا ایرانیخواه برای به سرانجام رساندن نمایش«آوا» تمام انرژی خود را صرف کارگردانی کرده و از به کارگیری هنرش در بازیگری غافل مانده و ای کاش ایرانیخواه اصلاً خود در این نقش ظاهر نمیشد و ایفای نقش اعتماد را به بازیگری دیگر واگذار میکرد. بهترین بازیهای نمایش را باید متعلق به علی زرینی و الهام جعفرینژاد دانست که نقشهای محوله را به باورپذیری و پویایی در صحنه رساندهاند.
«آوا» نمایش مناسبی است برای جذب انواع مخاطب که با اندکی ظرافت و خلاقیت و رفع برخی کاستیها، میتواند هر دو گروه تماشاگران عام و خاص و منتقدان را راضی از تالار سایه بدرقه کند.
احمدرضا حجارزاده
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست