دوشنبه, ۱۹ آذر, ۱۴۰۳ / 9 December, 2024
مجله ویستا
خیام؛ شاعر عصر دانش
واقعیت دارد نه؟ این را همه از هم میپرسند و با لبخندی ملیح احتمالاص پاسخ مثبت میدهند. بحث بر سر خیام است و اینكه رباعیات خیام به قول هدایت مجموعهیی از رباعیات است كه تحسین شده، مردود و منفور بوده، تحریف شده، بهتان خورده، محكوم گردیده، حلاجی شده، شهرت عمومی و دنیا گیر پیدا كرده و بالاخره ناشناس مانده. انسان از دیرباز علاقه وافری به كندوكاو در زندگی خصوصی بزرگان داشته است.
اینكه زندگی شاعران و نویسندگان بیشتر از آثار آنان اهمیت دارد واقعیتی است كه غیرقابل انكار مینماید. البته این تنها در مورد انسانها نیست، حاشیه هرچیزی از اصل آن مهمتر بوده و هست. چه اینكه این حاشیهها هستند كه اصل را نگه میدارند. یك مثال ساده ما را به این واقعیت میرساند و آن چیزی جز كشف رازماندگاری آثاربزرگان نیست. اینكه حافظ مانده و دیوانش در طاقچه هر خانهیی هست، نه بخاطر بزرگترین شاعر فارسی زبان بودن او بلكه بیشتر بخاطر نوع زندگی و پویایی و فراگیر بودن اندیشهاش است. از فن شاعری اگر سخن به میان بیاید خاقانی و امثال او نه تنها كم از حافظ ندارند كه بسیار برتر و تواناتر از او هستند، اما فرض براین است كه مردم شاعران را نگه میدارند نه شاعران، شاعران را. این یك واقعیت است و باید آن را قبول كرد. هرچند تلخ باشد و چندان خوشایند به نظر نرسد.
اما اینجا بحث برسر شاعری است كه در ادبیات فارسی بیشترین شك و شبهه را به خود اختصاص داده است و شاید همین شك و شبههها بوده كه او را نگه داشته و امروزه به ما رسانده است. حاشیه زندگی خیام خیلی بیشتر از اصل آن كه البته اطلاع درستی از آن نیست در ماندگاری شخصیت او تاثیر گذار بوده است.
فراگیری شعر و اینكه نوعی سنت پدیدار شناسی در میان شاعران وجود داشته، بیشتر چیزی است كه با خیام و از قرن پنجم هجری آغاز شده است. در واقع شعر منشور گونه و چند پهلوی خیام امكان تاویلهای متفاوت را به مخاطب میدهد و نوعی رابطه میان متن و مخاطب به وجود میآورد. هدایت در مقدمه كوتاهی كه بر رباعیات خیام نوشته میگوید: «... اگر یكی از این نسخههای رباعیات (رباعیات خیام) را از روی تفریح ورق بزنیم و بخوانیم در آن به افكار متضاد، به مضمونهای گوناگون و به موضوعهای قدیم و جدید برمیخوریم؛ بطوری كه اگر یك نفر صد سال عمر كرده باشد و روزی دو مرتبه كیش و مسلك و عقیده خود را عوض كرده باشد قادر به گفتن چنین افكاری نخواهد بود.» خیام پدر حافظ است.
اگر حافظ را حافظه تاریخی خود میدانیم این را بیشتر مرهون هنر خلاقانه و بدیع خیام هستیم. امروزه هرگوشه و كنار، در هر جمع خصوصی و عمومی و حتی كمی فراگیرتر در كوچه و خیابان، با فال حافظ روبرو میشویم. گاهی گفته میشود كه فال حافظ خرافاتی بیش نیست؛ اما جالب اینجاست كه به جرات میتوان گفت همه ایرانیان برای یك بار هم كه شده فال حافظ گرفتهاند. آنها هرچند اعتقاد به فال را تكذیب كرده باشند اما روزی در جایی این كار را انجام دادهاند. حال، اینكه فال گرفتن از سر تفنن بوده یا از سر اعتقاد، موضوع بحث ما نیست. موضوع این است كه ما فال حافظ داریم و مثلاً فال سعدی نداریم. این به منشوروار بودن شعر این شاعر بزرگ برمیگردد؛ چنان كه ذهنها را در مینوردد و برآنها تاثیر میگذارد. یك توجیه علمی برای فال حافظ وجود دارد كه خود ریشه در شناخت زیبایی شناسانه آثار او دارد.
در جهان هیچ دو نفری نیستند كه شبیه هم باشند. همه انسانها با هم متفاوتند، اما این ما را فریب میدهد؛ چنان كه شباهتها را فراموش میكنیم و فقط بر روی تفاوتها انگشت میگذاریم. انسانها شباهتهای بسیار زیادی به هم دارند. اگر نداشته باشند حداقل در زمینه ساختار ذهنی از یك جور ساختار تبعیت میكنند. به تعبیر فروید ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه. همیشه هنر را اینگونه تعریف كنید: «اتفاقی كه انسانها را به ناخودآگاه خود باز میگرداند.» ناخودآگاه انسانها پر از تجربیات جورواجور است و شاعر كه رسالتی جز شناساندن ناخودآگاه انسانها به خودشان ندارد تنها كافی است ناخودآگاه خود را بشكافد و تجربیات جورواجورش را بیان كند. شباهتها خود به خود پیدا میشوند. هر انسانی بالاخره روزی در جایی عاشق شده و شعر عاشقانه حسی نوستالژیك به او میدهد. در مورد چیزهای دیگر هم اینگونه است. به همین خاطر است كه هر خوانندهیی در زمان خواندن شعر میتواند خودش را قهرمان اثر بیابد و شخصیتش را جایگزین شخصیت شعر شاعر كند و گذشتهاش را بازشناسد و آیندهاش را پیشبینی كند. پس فال آنقدرها هم كه گمان میرود بیهوده و خرافه نیست. لذت فال گرفتن را مرهون حافظ هستیم و حافظ لذت فال ساختن را مرهون خیام است.
چنانكه ذكر رفت خیام شاید اولین شاعری بوده است كه تجربیات متفاوت را در شعرهایش آورده و ویژگی چند پهلویی به آثارش داده است. از همین جاست كه حقانیت كار او ثابت میشود و خود به خود این حرف هدایت كه اگر یك نفر صد سال عمر كرده باشد و روزی دو مرتبه كیش و مسلك و عقیده عوض كرده باشد باز قادر به گفتن چنین افكاری نیست رد میشود. هركسی از ظن خود یار خیام شده و خیام را از فیلتر ذهنی خود گذرانده و تاویل كرده است. این البته بد نیست و در كمترین فایده هنرمندی خیام را نشان میدهد، اما اینكه بگوییم حتما همین حرفی كه من در مورد خیام میزنم درست است، حرف اشتباهی است. هدایت در نوشتن مقدمه بر خیام اگرچه كار بسیار بزرگی انجام داده اما از اول پایه را اشتباه گذاشته است. او به دنبال اندیشهیی مطلق، خیام را از نظرگاه ذهنی خود تاویل كرده است. اصولا این حرف غلطی است كه خیام نمیتوانسته این همه شعر متفاوت بگوید چون یك انسان ظرفیت این همه تعارض را ندارد، چرا كه اولا انسان ظرفیت همه كاری دارد و ثانیا مگر قرار است شاعر هر چیزی را كه تجربه كرده بگوید. مثلا آیا نمیشود شراب نخورد و در مورد شراب حرف زد؟
خاصه اینكه در این جور مواقع هرگونه تاویلی كه در مورد موقعیت خاصی انجام شود، پذیرفتنی است. مثلا كافی است آدم از دیگران شنیده باشد شراب تلخ است و با این آگاهی از سكر شراب تعبیری ارایه دهد. كسی میگوید خوب بوده، كسی میگوید بد و شنونده احتمالا این نظرات متفاوت را ناشی از متفاوت بودن انسانها فرض میكند و میپذیرد. گذشته از این هدایت به یك نكته بسیار مهم اشاره نكرده است چرا كه ساختار ذهنیاش جور دیگری بوده و مثلا از یك زاویه دیگر به قضیه نگاه میكرده است. هدایت چهارده رباعی از خیام در كتب تاریخی پیدا میكند و در گزینش اشعار اصیل خیام همانها را سرلوحه كارش قرار میدهد. بدون شك كتب تاریخی دیگر همانهایی كه هدایت رد كرده و به باد استهزا گرفته است وجود دارند كه رباعیات دیگری را به خیام منسوب میكنند. هدایت گزینشی میكند كه با افكار و اندیشههایش جور در بیاید. در واقع او در حكم محققی است كه فرضیه میسازد و تمام تلاشش در حین پژوهش، این است كه فرضیهاش را اثبات كند و یك لحظه هم به رد آن فكر نمیكند. این كار علمی نیست و خود به خود انگ مغرضانه بودن میخورد.
چنانكه میبینیم آن رباعیاتی كه هدایت در گزینش اشعار، سرلوحه كار خود قرار داده است همه رباعیاتی هستند كه در بیاعتباری جهان و اصل شادمانی و غنیمت شمردن دم سروده شدهاند. خب این با اندیشههای هدایت جور در میآمده است. هدایت در سال ۱۳۱۳ درست آن زمان كه به شكفتگی فلسفیاش رسیده بود، این مقدمه را مینویسد. نوشتن آن مقارن با نوشتن سه قطره خون و كمی بعد بوف كور بوده است. آن اندیشهیی كه مقدمه هدایت بر خیام را پیش میبرد بیكم و كاست در بوف كور هست، حتی میشود جملههایی در دو متن پیدا كرد كه بسیار به هم نزدیك هستند و این خود اثبات ادعای ماست كه هدایت از ظن خود یار خیام میشود. شك نداشته باشیم كه رباعیاتی كه اكنون به خیام نسبت داده میشود نه آنهایی بودهاند كه خود خیام سروده كه با بسیاری اضافات و احتمالا حذفها همراه است.
این نكته از دو جهت قابل بررسی است اول و خوشبینانه اینكه به این جریان افتخار كنیم. چرا كه از قراین چنین برمیآید كه شاعری شروع به سرودن چنین اشعار نابی كرده و دیگران آن را پی گرفتهاند. اگرچه این اشعار همه بیخ ریش خیام گیر كردهاند اما این چیزی از اصل ماجرا كم نمیكند. روح زمانه خیام روح علمآموزی و پیشرفت بوده است.خیام در قرن پنجم و اوایل قرن ششم در خراسان میزیسته، جایی كه آن روزها مركز علمی هنری جهان اسلام بوده است. معاصر بودن با خواجه نظامالملك طوسی، حسن صباح، زمخشری، غزالی، بیهقی و... عصر طلایی خیام را توجیه میكند. جریان پیدا كردن رباعیات خیام ما را در اثبات اصالت پیشرفت در این عصر یاری میدهد، زیرا مهمترین مولفه پیشرفت یك تمدن، انباشت تجربیات صاحبان آن است. و همین جا باید گفت بیش از هر چیز جریان پیدا كردن یك تمدن اهمیت دارد. افراد مهم نیستند باید به روح جمعی آنچان كه شاید امیل دوركیم جامعهشناس فرانسوی میگوید، معتقد شویم. روح زمانه خیام اینچنین ایجاب میكند، چرا كه روح این زمانه روح پیشرفت است، آنچنان كه افراد یك تمدن به چنان شعوری میرسند كه سطح تحمل خود را سخت بالا میبرند. در یك جامعه هم مسیحی زندگی میكند هم مسلمان، هم یهودی و هم آنها كه عقایدی دیگر دارند. همه اینها در كنار هم در تعاملی زیبا تمدن بشری را پیش میبرند. بدیهی است كه در چنین دورانی مكتبها جریان پیدا كنند.
چه كسی میداند شاید خیام نه شروعكننده جریان رباعی گفتن كه شاعری در جریان آن بوده است. همانگونه كه دیگران پس از او بودند و البته شعرهایشان را به خیام منسوب میكنیم. با این همه تفصیل كه رفت دیگر هرگز نخواهیم گفت رباعیات خیام، همچنین احتمالا در پی یافتن اصل شعرهای خیام هم نیستیم. اسمها مهم نیست. كلمات مهم است، چرا كه اتفاقات به وسیله كلمات رخ میدهند. اینجا ما دنبال رباعیات خیام گونه هستیم. آنهایی كه اصالت دارند و در جریان كار رباعی گفتن جایگاه هنری پیدا میكنند. با این اوصاف دیگر لازم نیست شخصیت خیام را بشناسیم، تا از روی شخصیت او به گزینش شعرها بپردازیم، حتی اگر اینگونه هم باشد باید شخصیت هنرمند را بشناسیم. توضیح آنكه هدایت در پی یافتن رباعیات اصیل خیام به یك اصل بسیار مهم توجه نمیكند و آن مساله زبان و هنر است. او در مقدمه خود میگوید: «... واضح است در این صورت خیام از بس كه در زیر فشار افكار پست مردم بوده به هیچ وجه طرفدار محبت، عشق، اخلاق، انسانیت و تصوف نبوده، كه اغلب نویسندگان و شعرا وظیفه خودشان دانستهاند كه این افكار را اگر چه خودشان معتقد نبودهاند برای عوامفریبی تبلیغ بكنند. چیزی كه غریب است فقط یك میل و رغبت یا سمپاتی و تاسف گذشته ایران در خیام باقی است.»
چنانكه میبینیم هدایت مدام دنبال عاملی بیرون از زبان میگردد كه اتفاق زبانی را موجب شده است. این بار مربوط میشود به همین روحیه حاشیهجویی و علاقهمندی به حاشیهها. ظاهرا ما واقعیتها را در خود متن بهتر مییابیم؛ پس چرا به دنبال چیزی بیرون از متن باشیم. انسانها همواره فراموش میكنند كه واژهها بیشتر از خودشان از آنها اطلاع دارند. واژه ذهن است و ذهن همه چیز است. همین واژهها هستند كه اگر عدول كنی و آنها را در جایگاه خود به كار نبری رسوایت میكنند و احتمالا در محكمهیی شهادت خواهند داد كه تو آدم پستی هستی. زبان، زندگی است همانگونه كه ادبیات است. به قول رضا براهنی: «شعری هست كه نه تنها زبان، بل زبانیت زبان را به رخ میكشد.»
شاعر اگر شاعر باشد به دنبال اتفاقات زبانی است. هدف شعر چیزی جز رسیدن به یك اتفاق تازه زبانی نیست. رسیدن به ماجرایی، تجربهیی و احتمالا فرصتی كه هیچگاه در زبان نبوده و اكنون هست. شاعران در زبان مسخ میشوند؛ چرا كه زبان خود زندگی است و انسانها ظاهرا چارهیی جز ساختن با زندگی ندارند. شاعران میدانند كه مسخ شدن در زبان زندگی است و مسخ میشوند اما مردم عادی نمیدانند اما باز در زبان مسخ میشوند. اغلب گمان میكنند این آنها هستند كه زبان را كنترل میكنند در حالی كه این زبان است كه آنها را كنترل میكند. این آگاهی شاعر او را وادار به تجربه میكند. اگر مستی در زبان اتفاق بیفتد چه میشود؟ كفر چه؟ ایمان چه؟ فحش و ناسزا گفتن چه؟ عشق چه؟ و تمام این چه و چهها در شعر خیام اتفاق می افتد؛ نه به این خاطر كه او این همه بوده است بلكه فقط بخاطر اینكه دوست داشته آنها را در حیطه زبان تجربه كند.
در نظر اول كار بیهودهیی می آید ولی خب واقعیت همین است و خواهد بود. از «ساموئل بكت» نقل میكنند كه شش سال پایان زندگیاش خانهنشین بود. نه اینكه بیماری خاصی داشته باشد، فلج باشد و مثلا نتواند از جایش بلند شود كه فقط خانهنشین بود چرا كه میخواست این نوع زندگی را هم تجربه كند. او از خانه بیرون نمی آمد غذایش را پیرزنی برایش میآورد و حتی برای قضای حاجت در اتاقش لگن داشت. برنده جایزه ادبی نوبل شد، ناشرش برای دریافت جایزهاش رفت و خلاصه پنج سال اینگونه بود. در این هنگام «بكت» پیر یكمرتبه بیرون میرود تا زبان ایتالیایی یاد بگیرد. كار عجیبی است؛ آدمی كه پنج سال خودش را حبس كرده و همه گمان میكنند او به اوج پوچی و یاس رسیده است یك مرتبه قصد یادگیری زبان ایتالیایی میكند. از او میپرسند چرا این كار را میكنی؟ میگوید: می خواهم زبان ایتالیایی یاد بگیرم تا سكوت كردن به زبان ایتالیایی را تجربه كنم. یك سال بعد «بكت» مرد. زبان چیز عجیبی است، عجیبترین چیزی كه در انسانها وجود دارد. كافی است در آن غرق شوی، مدام میخواهی تجربهاش كنی و هیچ چیز نه آرزوها و نه امیدها تو را از این كار باز نمیدارد. همه چیزت زبان شده است و تو فقط از زبان لذت میبری. «بكت» اینگونه بود. اوج اینگونه بودن؛ چنانكه میگویند ادبیات یعنی «بكت» چرا كه نیمی از آن «بكت» است و نیمی دیگر مقلدان «بكت» هستند.
خیام اگر چه اینگونه نیست و شاید بخاطر برخی كارهای دیگر مثلا ریاضیدان بودن و منجم بودن، این چنین یك بعدی غرق در زبان نمیشود اما بیشك اگر فرصت میداشت و تنها مشغولیتش شعر بود اینگونه نمیشد. اینجاست كه باید به هنرمندی او ایمان آورد و ملاك تشخیص رباعیات خیام گونه را اصل تجربی ناب در زبان قرار داد. بدون شك رباعی:
« ای سوخته سوخته سوختنی
ای آتش دوزخ از تو افروختنی
تا كی گویی كه بر عمر رحمت كن
حق را تو كجا به رحمت آموختنی»
منسوب به خیام است و از او نیست. در جستوجوی رباعیات خیام گونه باید به دنبال چنین رباعیاتی گشت:
«ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست
بی باده گلرنگ نمیشاید زیست
این سبزه كه امروز تماشاگه ماست
تا سبزهی خاك ما تماشاگه كیست»
محمد جواد صابری
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست