چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
چرا یاد نمیگیری؟
بسیاری از ما دیدهایم که کودکان و نوجوانان گاهی مسائل مختلفی را که سابقا با آنها آشنا بودهاند یا ظاهرا فراگرفته بودند، دیگر به یاد نمیآورند. مادر احمد ۱۰ ساله از عجیب کار کردن ذهن پسرش صحبت میکرد و میگفت: برایم تعجبآور است، وقتی احمد درس علومش را پیش از خواب میخواند، روز بعد آن را بخوبی به یاد میآورد، ولی وقتی آن را ساعت ۴ بعدازظهر، بعد از آمدن از مدرسه میخواند و بعد از آن نیز درسهای دیگرش را مطالعه میکرد روز بعد قسمت عمده درس علومش را به یاد نمیآورد.
دختر ۷ سالهای را که دانشآموز سال دوم دبستان بود دیدم، مادر و پدرش میگفتند: فکر میکنیم که حافظه دخترمان خراب است؛ چون هر چه را یاد میگیرد، بعد از مدت کوتاهی فراموش میکند. انگار هیچوقت این مطالب را نیاموخته است. مادر که بشدت نگران بود، میگفت: میترسم دخترم عقبمانده باشد و نتواند تحصیلش را ادامه دهد.
مواردی که به آنها اشاره کردیم، زیاد دیده میشوند. بعضی مربیان و والدین از این که میبینند کودکان و نوجوانان مطالب را بدرستی یاد نمیگیرند یا آنها را فراموش میکنند، بشدت ناراحت هستند، زیرا علاوه بر این که اقدامات و زحمات خود را بیاثر و به هدر رفته میپندارند، گاه نگران میشوند و این پرسش برایشان مطرح میشود که نکند کودک و نوجوانشان عیب یا بیماری خاصی داشته باشد. مربیان و والدین غالبا میپرسند: چرا کودکان و نوجوانان مطالب را فراموش میکنند؟
چه کنم تا این وضع پیش نیاید، یعنی چگونه از ضعف در یادگیری و به یاد آوردن جلوگیری کنیم؟
بعضی مربیان و والدین، ضمن طرح پرسشهای بالا، میخواهند بدانند که چگونه حافظه کودکان و نوجوانانی را که اشکالی ندارند، تقویت کنند و بر کارایی آنها بیفزایند و از آموزشهای خود نتیجه بهتری بگیرند. برای یافتن جواب این پرسشها، نخست باید علتهای یاد نگرفتن و به یاد نیاوردن را بشناسیم. لذا در ادامه به مورد اول یعنی علت یاد نگرفتن کودکان پرداخته شده است. امید است مفید واقع شود.
تحقق تعلیم و تربیت صحیح و کارآمد، مستلزم برخورداری کودک و نوجوان از یک سلامت نسبی و قابل قبول جسمی و روانی است. برخی کودکان ما با وجود برخورداری از هوش متوسط و گاه بالاتر از عهده انجام برخی تکالیف از قبیل خواندن، نوشتن و یا حساب کردن بخوبی برنمیآیند. این دسته از کودکان اصطلاحا دچار اختلال یادگیری هستند.
چنین کودکانی پیش از آن که با تکالیف تحصیلی مواجه شوند، شاید هرگز به عنوان کودکی نابهنجار تشخیص داده نشوند. این کودکان شاید تا زمان ورود به مدرسه یا تا زمان مواجه شدن با تکالیف درسی، حتی به عنوان کودکانی شاد، سالم، اجتماعی و کارآمد شناخته شوند. مشکل از زمانی آغاز میشود که انجام وظایف تحصیلی به عنوان یک تکلیف درمیآید. اینجاست که بازدهی اندک دانشآموز برای معلم و اطرافیان سوالبرانگیز میشود. برخی مربیان و والدین بدون اطلاع از مشکلی که کودک به آن مبتلاست، او را تحتفشار قرار میدهند و تلاش بیشتر و کوشش مضاعف او را طلب میکنند و گاه نیز با استفاده از انواع تنبیهها او را در جهت کسب موفقیت بیشتر تحریض میکنند. در صورتی که کودک دچار اختلال یادگیری باشد، تمامی این تلاشها بدون شناخت درست مشکل نه تنها سودمند نخواهد بود، بلکه در بیشتر موارد شدید و تعمیق آن نیز همراه میشود.
● علتهای ضعف در یادگیری
هدف ایجاد انگیزه میکند. وقتی هدف متناسب با علایق، تواناییها و امکانات اجرایی یادگیرنده باشد، در او علاقه برای یادگیری به وجود میآورد. بسیاری مواقع، نداشتن هدفی مشخص، روشن، قابل دسترسی و متناسب با یادگیرنده و امکانات اجرایی او، باعث میشود که یادگیری بخوبی صورت نگیرد.
● نبودن انگیزه کافی برای یادگیری
یادگیری به انگیزه (علاقه) نیاز دارد. انگیزه میل و رغبت برای رسیدن به یک هدف معین است. هر چه انگیزه بیشتر باشد، فرد در راه رسیدن به آن هدف کوشش و فعالیت بیشتری میکند. بسیای از ما کودکان یا نوجوانانی را میشناسیم که مثلا در درس ریاضی ضعیف هستند و اطلاعات بسیار کمی درباره آن دارند؛ در حالی که در فعالیتی مانند فوتبال وضع بسیار رضایتبخشی دارند، با علاقه و دقتی خاص برنامههای فوتبال را دنبال میکنند و اغلب تعجب میکنیم از این که میبینیم چه اطلاعات دقیق و وسیعی در این زمینه دارند. فرق میان معلومات کودک یا نوجوان در زمینه درسی، مانند ریاضی و فعالیتی مانند فوتبال در این است که فوتبال مورد علاقه و توجه او است ولی به ریاضی علاقه چندانی ندارد. بنابراین هنگامی که انگیزه برای یاد گرفتن وجود داشته باشد، فرد در راه انجام آن کوشش میکند. لذا میبینیم یکی از دلایلی که کودکان و نوجوانان مطلبی را بخوبی یاد نمیگیرند، بیمیلی و نداشتن انگیزه است.
● توجه و دقت کافی نداشتن در آموختن
طی مطالعاتی که در تعدادی از دبستانهای مدارس راهنمایی و دبیرستانها انجام شده، یکی از مسائلی که بسیاری از معلمان مطرح میکنند، بیتوجهی یا بیدقتی دانشآموزان به مطالب آموختنی است.
بسیاری از مربیان و والدین و تعدادی از کارشناسان تعلیم و تربیت، بیتوجهی و بیدقتی را مهمترین علت یاد نگرفتن میدانستند و اظهار میکردند که مربیان و والدین باید در زمینه به وجود آوردن توجه و دقت، آگاهی بیشتر پیدا کنند و بدانند به چه وسیله توجه یادگیرندگان را افزایش دهند. برای این که شخص چیزی را خوب بفهمد و یاد بگیرد، باید ابتدا به آن توجه کند. به طور کلی، هر چه بیشتر به چیزی توجه کنیم، بهتر آن را درک میکنیم.
اشخاصی که دارای تواناییهای جسمی (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و بساوایی) سالمی هستند و میتوانند آنها را بدرستی به کار برند، اغلب به علت ندیدن یا نشنیدن چیزهایی که از محیط آنهاست فرصتهایی را برای یادگیری از دست میدهند. علت اساسی این امر در توجه کافی نداشتن است. برای چاره این مشکل باید بفهمیم و بدانیم که چرا یادگیرندگان به چه چیزی توجه میکنند و از آن مهمتر، چرا به چیزی توجه نمیکنند.
● علل توجه نکردن
توجه نکردن علل زیادی دارد. در اینجا به شرح چند علت عمده آن میپردازیم.
▪ نداشتن علاقه و انگیزه کافی:
معمولا اشخاص به چیزی که بیشتر علاقه داشته باشند، بیشتر توجه میکنند یکی از علتهای توجه نداشتن و دقت نکردن بیعلاقگی است. باید بدانیم که چگونه کودکان و نوجوانان را علاقهمند کنیم که به آنچه میخواهیم و باید یاد بگیرند، توجه کنند.
▪ جالب نبودن محرک:
بسیاری مواقع مطالب طوری مطرح میشود که توجه را به خود جلب نمیکند. یعنی با این که کودک یا نوجوان مایل به یاد گرفتن است، به علت جالب نبودن موضوع، یا اصلا به آن توجه نمیکند یا پس از مدت کمی خسته و بیعلاقه میشود. برای این که چنین اشکالی پیش نیاید، باید آموختنیها جالب باشند و توجه و دقت را جلب کنند.
▪ وجود موانع و عوامل بازدارنده توجه:
گاه با این که مطلب جالب است و یادگیرنده به آن توجه نیز دارد، این توجه ادامه نمییابد و پایدار نیست. مثلا صدای تصادف اتومبیل در خیابان، صدای بوق قطار، به هم خوردن در، زنگ تلفن، زنگ در خانه، سر و صدای بچهها در خانه، دیدن یا شنیدن بازی دوستان در خیابان یا در حیاط مدرسه. برای چند لحظه مانع تمرکز توجه به فعالیتی مانند حل مساله یا حساب یا حفظ کردن شعر شده، موجب حواسپرتی میشود، یعنی یادگیرنده متوجه چیزی میشود که به علتی برایش از کار قبلی جالبتر است. این وضع خیلی طبیعی است.
فرد سالم و باهوش باید به آنچه در اطرافش میگذرد، توجه داشته باشد. معمولا این حواسپرتی مدت زیادی طول نمیکشد و شخص مجددا متوجه کاری که به آن مشغول بوده، میشود. مربیان و والدین باید شیوه کم کردن مدت این حواسپرتی را بدانند.
گذشته از آنچه ممکن است توجه یادگیرنده را مدتی بر هم زند، گاهی با این اشکال روبهرو میشویم که کودک یا نوجوانی که با علاقه مشغول آموختن مطلب یا انجام کاری است، به علت قرار گرفتن در وضعیتی تازه، مثلا وارد شدن مهمان، پیدا کردن همبازیهای جدید در خانه، دعوت شدن به بازی از طرف دوستان یا اجرای برنامهای مورد علاقه در رادیو یا تلویزیون، دیگر به کار قبلی خود که با علاقه به آن مشغول بود، ادامه نمیدهد. پس میبینیم که بیتوجهی یادگیرنده گاه به این علت است که عوامل درونی (حواسپرتی، درد، نگرانی و اضطراب، افسردگی، تخیلات، خستگی، گرسنگی و ...) یا برونی (رویدادهای زمان درس در خانه و مدرسه و ...) مانع توجه و دقت به آموختن میشود.
● رشد ناکافی جسمانی روانی
قدرت یادگیری به میزان رشد جسمانی و روانی (ذهنی، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی) ما بستگی دارد. تجربه نشان داده است که بسیاری از کودکان سالم، در ۵ سالگی به آن درجه از رشد ذهنی خود نرسیدهاند که مثلا مثلثات یا لگاریتم را با روشهای معمول آموزش یاد بگیرند. در اینباره ناتوانی کودک در یاد گرفتن مثلثات یا مطالب پیچیده به علت اشکال یا نقص جسمانی و روانی نیست، بلکه به این دلیل است که ذهن او هنوز رشد کافی نکرده و لذا نمیتواند بسیاری از مسائل مشکل ذهنی را بفهمد.
این مساله را درخصوص بسیاری از کودکانی که زود به مدرسه رفته و آمادگی کامل ذهنی و عاطفی نداشتهاند، مشاهده میکنیم. ما با این تجربه مکررا روبهرو بودهایم که شاگردان در کلاس خود موفق و بانشاط بودهاند و والدین او کوشیدهاند با وارد کردن او به کار بیشتر، احیانا حتی در تعطیلات تابستان در یک سال ۲ کلاس را طی کند.
این کار بیشتر موجب میشود شاگرد گاهی سال بعد و در بسیاری از موارد و یا ۳ سال بعد، افت تحصیلی و مشکلات رفتاری از جمله پرخاشگری، افسردگی و انزوا پیدا کند. لذا، ایجاد هر نوع جهش در روند تحصیلی باید دقیقا بررسی شود؛ زیرا این چنین جهشهایی که همراه با از دست دادن بعضی امکانات تجربی است، باعث میشود فرد نهتنها در کوتاهمدت، بلکه در بلندمدت زندگی آینده، نیز دچار دشواریها و ناسازگاریهای فردی و اجتماعی شود.
● نداشتن زمینه قبلی (معلومات پایه) برای یادگیری
توانایی فرد برای یادگیری، در موارد بسیار به زمینه یا پیشینه معلومات بستگی دارد. مثلا برای این که نوجوان لگاریتم را بخوبی و درستی بفهمد، باید قبلا چهار عمل اصلی را یاد گرفته باشد. یا اگر بخواهیم به شخص راجع به رشد کودک چیزی بیاموزیم، باید ابتدا او را با اصول و مبانی رشد جسمانی روانی کودک آشنا و بعد مطالب پیچیدهتر را مطرح کنیم. اگر سعی کنیم به یک نوجوان، بدون آن که با اطلاعات پایهای آشنایی داشته باشد، مطالب پیچیدهای را بیاموزیم، نمیتواند آنها را بخوبی و درستی یاد بگیرد.
● وجود نارسایی یا اشکال در حواس
حواس (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و بساوایی) ابزار تماس ما با دنیای خارج است و به وسیله حواس است که ما اطلاعاتی را از دنیای پیرامون خود میگیریم، لذا در شرایطی که فرد دچار نقص جزئی یا کلی حس باشد، نمیتواند اطلاعات را بدرستی از محیط بگیرد و در یادگیری با دشواریهایی روبهرو خواهد شد.
به طور کلی، در شرایط عادی غیراستثنایی با افرادی برخورد میکنیم که یا دارای نقص جزئی حسی (مانند دوربینی، نزدیکبینی، و ...) هستند یا عیب حسی کلیتری دارند. برای آن که این افراد بتوانند حداکثر استفاده را از امکانات حسی و حرکتی موجود خود بکنند، با توجه به نوع نارسایی و اشکال و شدت آن، باید وضعیت مناسبی برای یادگیری آنها فراهم آورد.
● محیط خانوادگی
در این رابطه، محیط خانوادگی عامل مهمی است. اختلالات یادگیری شما در میان طبقات پایینتر و غیرمرفه متداول نیست، بلکه در خانوادههای پرجمعیت نیز معمول است. عوامل اجتماعی موثر در این امر عبارتند از: نبود کتاب در خانه یا بیعلاقگی به خواندن آن، در دسترس نبودن وسایل بازی قبل از کتاب خواندن، مکالمه و گفتگوی کم با کودک و مدلهای گفتاری بد و نامطلوب محرومیتهای عاطفی میتواند به طرق ظریفی پیشرفت کودک را در یادگیری دچار کندی کند. همچنین نبود شادی در خانه یا مدرسه و یا هر شکل دیگری از ناامنی، آسیب رساننده است.
● آموزش ناقص
آموزش ناقص به دلایلی مانند غیبت از مدرسه، تغییر مدرسه، کلاسهای پرجمعیت و روشهای تدریس میتواند عوامل موثری در یادگیری باشد. آنچه مسلم است، در این رابطه باید به روابط بین کودک و معلم نیز توجه کرد. بیمهری یا ناشکیبایی نسبت به کودکی که در خواندن کند است، موجب تشدید وضعیت مذکور در او میشود.
● ناتوانی یادگیری با مشکلات عاطفی در ارتباط است
مشکلات عاطفی ویژهای در کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری، مشاهده شده است. شاید وجود مشکل در یادگیری برای عامل خطری به عنوان به وجود آمدن مشکلات عاطفی باشد. بویژه این امکان نیز هست که مشکلات عاطفی متاثر از تلاش کودک برای غلبه بر ناتوانی یادگیری و شکستهای پی در پی باشد.
اختلال در یادگیری تا حد زیادی با مشکلات عاطفی مرتبط است؛ چرا که نارساییهای بنیادی که موجب اختلال در یادگیری میشوند، رشد عاطفی و اجتماعی را نیز تحت تاثیر قرار میدهند. در نهایت این اشکال نیز وجود دارد که یک نابهنجاری عصبی زیربنایی سبب مشکلات عاطفی و یادگیری شود. گرچه بروشنی مشخص نیست، ولی نمیتوان یافتههای اساسی پژوهشهایی را که در رابطه با این است که کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری بسیاری از مشکلات اجتماعی و رفتاری را نیز تجربه میکنند، نادیده گرفت.
صابر محمدی
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست