سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
سیروس مقدم امروز با دیروز فرق میکند
سیروس مقدم را باید جزو کارگردانهایی دانست که تا به امروز ژانرهای متفاوتی را تجربه کرده است.
اجتماعی، پلیسی و طنز. او در «پیامک از دیار باقی» نشان داد که در ژانر طنز قادر است مخاطب را با خود همراه سازد. تجربهای که به گفته خودش اگر موقعیتی فراهم شود باز هم به آن خواهد پرداخت. در گفتوگوی پیش رو با مقدم در خصوص کم و کیف روند تولید «پیامک از دیار باقی» به گفتوگو نشستیم.
▪ چه انگیزهای باعث شد تا به سراغ ژانر طنز بروید؟
ـ دوست داشتم که یک ژانر تازه و جدیدتری را تجربه کنم که از فضای کارهای گذشتهام متفاوتتر و دورتر باشد. خوشبختانه پیامک از دیار باقی این ویژگیها را داشت و به دلیل متفاوت بودن نوع قصه و مضمون با انگیزه به سراغش رفتم.
▪ زمانی که تصمیم گرفتید این سریال را بسازید چه تصوری از جنس و نوع این طنز برای خودتان داشتید؟
ـ در اواسط دهه ۵۰ که در سریالی طنز با آقای تقوایی همکاری داشتم از آن سالها تاکنون این دغدغه همیشه همراه من بوده است که چگونه میشود به یک طنز که هجو باشد نه فکاهی و... به قصهای که فرم و شکل و شمایل طنزگونه دارد به شکل کاملا جدی نگاه کرد.
در «پیامک از دیار باقی» به عنوان نوع ساختار به این دغدغه توجه نشان دادم. یعنی موقعیتها، فضاها، روابط و... همه جدی است، بداههگویی در آن نقش ندارد. شلنگتخته انداختن نداریم. سکانسهای طولانی که براساس گفتوگو باشد نداریم. نورپردازیهای روز و شب یکسان نیست.
میزانسنها کاملا سینمایی و کلاسیک هستند و در واقع نوع اتفاقاتی که در کمال جدیت میافتد منجر به خنده میشود.
اخیرا در یک برنامه تلویزیونی که صبحها پخش میشود نقدی به این سریال عنوان شد مبنی بر اینکه این سریال از لحاظ پرداختن به موضوع دوهمسری به نوعی باعث تزلزل خانوادهها میشود و این موضوع از طریق طنز «پیامک از دیار باقی» منطقی جلوه داده شده است و...
اگر نشان دادن موضوعاتی که جامعه و خانوادهها به آن مبتلا هستند به معنای اشاعه و سست کردن خانواده است پس من باید بگویم سریال «مسافر» را که با موضوع اعتیاد کار کردم باعث شده است که آمار معتادان در جامعه بالا رود.
یا اگر موضوع ایدز را مطرح میکنیم باید بگوییم درصد ایدزیهای جامعه بیشتر شده است و... ما باید بپذیریم که بحث تعدد زوجین در جامعه ما وجود دارد یا ندارد. اگر بگوییم وجود ندارد که اصلا این بحث بسته است و به نظر من در این جامعه زندگی نمیکنیم یا اصلا صفحات حوادث روزنامهها را نخواندهایم. بحث دوهمسری یکی از موضوعات جدی خانوادهها و اجتماع است. نویسنده با استناد به چنین موضوعی که یکی از مسائل روز جامعه است فیلمنامه را نوشته است که تا این قسمت کار هیچ اشکالی ندارد. اشکال از آنجایی شروع میشود که باید دید هدف نویسنده چه بوده است.
آیا هدفتان این بوده که بگویید چه کار خوبی است و آنرا تایید کنید یا هدفتان نقد این موضوع است. من میگویم بخش دوم درست است. در سریال «پیامک از دیار باقی» ما راجع به آدمی صحبت میکنیم که هفتخط روزگار است. در مورد یک کاراکتر کلاهبردار با آن مشخصات صحبت میکنیم.
دارای چند همسر است و آدم بد قصه ما است. بعد در طول قصه این آدم را به جایی میرسانیم که در قبر میخوابد و میبیند که هم در بعد خانوادگی هم در بعد اجتماعی و... همه جا راه را کج رفته و پایش لغزیده و خطاکار است.
از طرفی در قسمت آخر نشان میدهیم که سیمخواه به خانه میرود اما زنها راهش نمیدهند. به سراغ روحانی میرود که نشان میدهد که شرایط اصلا ایدهآل و آرمانی نیست یعنی داریم موضوع را نقد میکنیم. روحانی قصه در قسمت آخر جواب همه سوالها را میدهد. اول اینکه میگوید بحث تعدد زوج یک بحث شرعی است که در دین و مذهب ما وجود دارد پس ما کار غیرشرعی نکردیم.
دوم اینکه روحانی در قصه میگوید با اینکه خودم شخصا موافق تعدد زوجها نیستم ولی به تو میگویم که گناه بزرگتر تو این است که به زنهایت دروغ گفتی. بیعدالتی کردی و...پس ببینید ما با یک دید کاملا نقادانه به این قضیه نگاه میکنیم. منصور سیمخواه درست است که به لحاظ شرعی کار خلافی نکرده است اما از این لحاظ که دروغ گفته و نتوانسته عدالت را رعایت کند محکوم است. کجای این موضوع تشویق و ترویج است؟
▪ پس اصلاً نقدها را قبول ندارید؟
ـ نه، به اعتقاد من برداشت غلطی از حرف ما در این سریال شده است.
▪ از بازیگرانتان بگویید؟ چطور شد به بازیگرانی مثل حامد کمیلی، سروش گودرزی و ... که اصلاً در ژانر طنز کار نکردهاند، اعتماد کرده و نقشهای اصلی را به آنها سپردید؟
ـ برای اینکه فضای جدی کار را حفظ کنم به چنین ترکیبی از بازیگران رسیدم. از یک طرف زبانی که برای کار انتخاب کرده بودیم زبان طنز بود، پس نیاز به بازیگران طنز داشتیم. به همین علت شما آقایان شفیعیجم، حمید لولایی، سلیمانی و ... را در کار دیدید.
از سوی دیگر، به خاطر جدی بودن قصه به بازیگران کاملاً جدی هم نیاز داشتیم که تماشاگر تا به حال او را به این صورت نشناخته باشد، مثل حامد کمیلی، سروش گودرزی، بایگان، خداداد و حتی نیاز به بازیگری داشتیم که مابین این دو گروه بود، مثل آقای شریفینیا که هم در نقشهای طنز و هم جدی ایشان را دیده بودیم.
تنها کاری که من کردم، این بود که تعادل را بین بازیگران برقرار کنم. سعی کردم متر طنازی، شوخی و فکاهی کار را محمدرضا شریفینیا قرار دهم، به آقای لولایی، شفیعیجم و ... گفتم که دوز طنزتان را کم کنید و به حامد کمیلی، سروش گودرزی و بقیه بازیگرانی که تا به حال کار طنز نکرده بودند، گفتم قابلیتهای طنازیتان را باید آنقدر بالا ببرید تا به آقای شریفینیا برسد. این تعادل را به این شکل به وجود آوردم و اعتقاد دارم بازیگرهای ما قابلیتهای متفاوت و متنوعی را دارند و به اشتباه این قضیه جا افتاده است که فلان بازیگر، بازیگر طنز است.
پس تنها برای کار طنز به سراغش برویم یا فلانی بازیگر نقشهای جدی، ملودرام و اکشن است و هر وقت کار جدی داریم، او را انتخاب کنیم. با این نگاه بازیگران را کلیشه کردیم. پیامک از دیار باقی نشان داد که این کلیشهها غلط است و حامد کمیلی در نقشی بازی کرد که شبیه هیچکدام از نقشهایش نیست. مردم به شدت دوستش دارند و من هم از او خیلی راضی هستم. از طرفی بازیگرانی بودند که همیشه به صورت بداهه کار میکردند اما شما در این سریال حتی یک جمله بداهه را به ندرت میشنوید. حمید لولایی نقش دایی بهرام و یا آقای سلیمانی نقش روانخواه را خیلی خوب بازی کردند و من هم به لحظات طنز این آدمها احتیاج داشتم. من به ظرایف طنز آقای لولایی احتیاج داشتم ولی نه به اندازه کارهای دیگرش که تبدیل به بداهه و شوخیهای غیرقابل کنترل که میزانسنناپذیر است شود و سعی کردم بازیگران در میزانسن کار خودشان را تطبیق دهند.
▪ به همین علت انتخاب بازیگرانتان ترکیبی از بازیگران سینمایی و تلویزیونی بود؟
ـ بله، دقیقاً. البته به کمک آقای شریفینیا، چون زمانی که قرار شد ایشان در کار حضور داشته باشند، خیلی از بازیگران هنوز در حالت شک و دودلی بودند که با حضور ایشان تردیدهایشان از بین رفت.
▪ به نوعی میشود گفت استفاده از این بازیگران به قصد جذب مخاطب در بین سریال های نوروزی انجام گرفت؟
ـ طبیعتا یکی از دلایل میتواند این مسأله باشد و دلیل خوبی هم هست. وقتی به ناچار در یک مسابقه قرار میگیرید که معتقدم اصلا درست نیست ولی چه بخواهیم و نخواهیم در این مناسبتها به وجود میآید، چارهای ندارید به جز اینکه از تمام پتانسیل تکنیکی، مالی و ویترینی استفاده کنید و مردم را راضی نگه دارید.
یکی از دلایل این بود که ما ویترین درخشان و برجستهای در عید داشته باشیم و مردم چهرههای حرفهای و محبوبشان را در سریال ببینند ولی دلیل اول و اصلیتر مناسب بودن آدمهایی با این ویژگیها و پتانسیل برای نقشها بود.
مثلا برای نقش بدری، گزینهها و کاندیداهای دیگری که داشتیم از خانم بایگان کمتر نبودند، مثل خانم خیراندیش یا خانم مهینترابی که همه برای خودشان اسمی هستند اما بازیگری برای این نقش قطعی شد که به فیلمنامه و شخصیتهای کناری خودش بخورد و متناسب باشد.
یعنی اگر آقای شریفینیا نقش منصور را بازی نمیکرد و مثلا آقای پورشیرازی بازی میکردند، خانم آدینه همسرش میشد. با ترکیبی که ما داشتیم، این بازیگرها متناسب با نقشهایی که در قصه وجود داشت انتخاب شدند. دلیل دیگر مردمی بودن و سالها دوری از تلویزیون و کم دیده شدنشان بود.
اشاره کردید به اینکه انتخاب بازیگران به تناسب نقشها بود، بازی که بازیگری مثل سروش گودرزی ارائه داد با ویژگیهایی که نقش حمید داشت کمی متناقض بود.
این صحبت شما کمی سلیقهای است، چون نظر خیلیها ۱۸۰ درجه با نظر شما متفاوت بوده است و معتقد بودند که اگر ما ۳ انتخاب برای شخصیت حمید داشتیم یکی از آنها سروش گودرزی است به لحاظ شخصیت قصهها، حامد و حمید هیچ شباهتی به هم ندارند و از دو جنس مختلف هستند.
حامد جوان شر و شور زندان رفتهای است که خلق و خوی پدر را گرفته، تجربه ازدواج را ندارد عشقش این است که زندان برود و با یک عده زندانی آشنا شود و... و اساساً اهل ریسک است اما ویژگیهای حمید کاملاً برعکس حامد است حمید جوان سر به راهی است که نامزد دارد و در آستانه تشکیل زندگی است سربهزیرتر است و خلق و خوی مادر را گرفته است و نسبت به حامد احساسی و عاطفیتر است به همین علت است که در طول اجرای مسیر نقشه، شما میبینید که هیشه مردد است و تردید دارد و برخلاف حامد، ریسکپذیر نیست. طبیعتاً وقتی دو شخصیت در قصه ما دو نوع تحلیل رفتاری دارند، باید نوع بازی که از آنها گرفته میشود دو نوع بازی باشد چون دو نوع رفتار متفاوت دارند.
▪ یعنی این خواسته شما بود که سروش گودرزی به این شکل بازی کند؟
ـ بله، به سادگی نگاه و رفتار و سادگی حرف زدنش احتیاج داشتم و نمیخواستم شطینتهایی را که در حامد میبینیم در حمید وجود داشته باشد.
▪ طی این مدت بارها از منتقدین شنیدیم که پخش این سریال بیشتر مناسب ایام محرم و ماه رمضان بود تا نوروز.
ـ تصور غلطی مدتها پیش به وجود آمده است و این تصور غلط این است که گویی شیطان فقط در یک ماه، ماه مبارک رمضان به سراغ انسان میآید و یا گویی تنها در ایام عید مردم باید بخندند و در روزهای دیگر نباید چنین اتفاقی بیفتد و یا گویی فقط در ماه محرم است که میشود درباره از خودگذشتگی، ایثار، شهادت و... صحبت کرد و در بقیه سال نباید به چنین موضوعاتی فکر کرد و فیلم ساخت. من معتقدم مقولاتی مثل خندیدن و خنداندن، خیر و شر، مرگ، دنیاطلبی، زیادهخواهی و... از مسائل هر روزه ما است. هر آدمی کنار خودش یک شیطان دارد، چرا باید فقط در این مناسبتهای خاص به چنین موضوعاتی به این مهمی بپردازیم. مضامین جدی مثل فراموش کردن خدا، خداترسی، فکر نکردن به مرگ و... موضوعاتی است که اگر ما هر روز هم در موردشان فیلم بسازیم باز هم کم است، به همین خاطر ربطی به زمان و مکان ندارد و تنها تفاوتش این است که میتوان از پوشش و ظاهر این مناسبات استفاده کرد.
مثلاً اگر موضوعی برای نوروز ساخته میشود بخش طنازی و مفرحی آن در کار قالب باشد اگر همان موضوع در ایام محرم ساخته میشود معنویت آن را بیشتر کنیم. انتقاد دیگری که عموماً به کارهای شما وارد است پایانبندیهای نامناسب است مثلاً در پایان سریال «نرگس» اعلام شد، آخر سریال این نبوده و... اینبار برای پایان سریال «پیامک از دیار باقی» چه اتفاقی افتاد؟ بهنظر میرسد همه چیز به نوعی بلاتکلیف در پایان قصه رها شده است.
برخلاف این نظر عدهای معتقدند پایانبندی قصه ما راحتالحلقوم بود تکلیف همه را معلوم کرد و حدس زدنهای مخاطب را از آن گرفت. گویی که دستورالعملی آمده باشد که سرنوشت این آدم اینجوری باشد و آن آدم آنجوری ولی واقعیت این است که پایان قصهها همان پایانی بود که از ابتدا به آن فکر کردیم، اما کار دستخوش تغییراتی هم شد که این تغییرات ناشی از این بود که همزمان با تصویربرداری کار روی آنتن بود.
کاری که روی آنتن است حساسیتهای خودش را دارد مراکز مختلف آن را با ذرهبین زیر نظر دارند بهخصوص اگر مخاطب زیادی هم داشته باشد. وظیفه ما این است که جمعبندی از این بازخوردها داشته باشیم و بتوانیم کا را تا فریم آخر به سلامت روی آنتن ببریم به همین دلیل ۱۰ تا ۲۰ درصد این تغییرات اتفاق افتاد ولی کار نه بدون بلاتکلیفی تمام شد و نه اینکه همه تکلیفها مشخص شد.
مثلاً در سکانس آخر میبینیم که آدمی با کفش ورنی وارد مسجد شد و غلام میآید و آن کفشها را برمیدارد، یعنی اینکه این دوره تسلسل دارد انگار هنوز منصور سیمخواههای دیگر وجود دارند و آدمی پیدا میشود تا پا توی کفش او کند و دوباره دردسرهای تازهای را آغاز کند. همه اینها مواردی است که ما برعهده بیننده گذاشتیم. از سوی دیگر مثل تمام آثار سینمایی و حتی هالیوودی، شما میبینید که باید تکلیف قهرمان و ضدقهرمان معلوم میشد. در پایان قصه دیدیم که منصور سیمخواه و روانخواه هم تکلیفشان معلوم شد.
▪ مهمترین نقدی که در این مدت خواندید و به سریال وارد دانستید، چه بود؟
ـ مهمترین نقدی که نه غرضورزی بود، نه بهدلیل مشکل باسازنده، نویسنده و یا تهیهکننده بود و نه کل زحمات کار را مخدوش کرده بود و نقد منصفانهای بود، نقدی بود که یک آقای دکترای جامعهشناسی در برنامه رادیو گفتوگو که شرکت کرده بودم، اظهارداشت. ایشان خیلی خوب سریال را تحلیل کردند و خیلی چیزهایی را که من بهعنوان کارگردان بلد نیستم، در موردش حرف بزنم، بیان کرد.
نقد ایشان این بود؛ میگفتند بهنظر میرسد منصور سیمخواه با اینکه در قبر میرود و تمام آن اتفاقات برایش میافتد و دچار استحاله روحی و تغییر نگرش راجع به زندگی، هستی و همه چیز میشود و بعد بیرون میآید اما در دو، سه صحنه بهنظر میرسد که منصور سیمخواه هنوز همان آدم قبلی است و تغییر زیادی نکرده است.
من وقتی از ایشان پرسیدم که کدام صحنهها مدنظرشان است، دیدم به سکانس زندان و سکانس آخر که دم در خانه با زنهایش صحبت میکرد، اشاره میکند. توضیحی که من دادم این بود که مثلا وقتی سنگ خارا تغییر میکند هیچوقت تبدیل به آب نمیشود بلکه تبدیل به سنگ نرمتری میشود و ماهیت خود را حفظ میکند.
منصور سیمخواه دچار استحاله میشود ولی کاملا آدم دیگری نمیشود، چون بههرحال او پنجاه و چند سال از عمر خود را اینگونه زندگی کرده است. من این انتقاد به سریال را پذیرفتم که منصور سیمخواه میتوانست در سکانس صحبت با زنهایش یک مقدار مظلومتر، مأخوذ به حیاتر و معصومتر از این باشد و بهنظر میرسید که آن شیطنت در مورد زنهایش هنوز وجود دارد و از بین نرفته است.
▪ باز هم حاضرید به سراغ طنز بروید؟
ـ اگر قصه خوب داشته باشم، صد بار دیگر هم این کار را انجام میدهم.
▪ در ژانرهای مختلفی مثل طنز، پلیسی، اجتماعی و... کار کردهاید. ژانر بعدی که شما را بهسمت خود میکشد، چیست؟
ـ دو آرزو دارم؛ اول اینکه یک کار تاریخی ـ مذهبی با حرفهای روز را در مورد واقعه کربلا بسازم و آرزوی دومم این است که یک اثر سادهتری که در جنس تولیدات متعارفی است که تابهحال کردم، در ژانر دلهره و وحشت مطلق بسازم.
▪ در گذر این تجارب میخواهید به چه چیزی دست پیدا کنید؟
ـ به چیزهایی که نرسیدم، به چیزهایی که برایم همچنان ناشناخته است و میخواهم بشناسم. پاسخ به سوالاتی که در ذهنم است و نتوانستم به آنها پاسخ دهم. به رویاها و خوابهایی که میبینم و وقتی از خواب بیدار میشوم، با خود میگویم ایکاش میشد آنها را به تصویر کشید و... و کشف و پیداکردن چیزهایی که بلد نیستم و نمیشناسم و باید پیدایشان کنم.
▪ دوست دارید مردم شما را با کدامیک از آثارتان بشناسند؟
ـ آخرین اثر من همیشه کاملترین و قابلدفاعترین کارم است. دوست دارم همیشه من را با آخرین کارم بشناسند و علتش این است که احساس میکنم امروز با سیروس مقدم دیروز فرق میکنم. امروز تجاربی دارم که دیروز نداشتم.
▪ دوست دارید در سال جدید چه اتفاقی در حرفهتان برایتان بیفتد؟
ـ امیدوارم همان پروژه تاریخی ـ مذهبی را امسال تولید کنم.
ساناز ساسانینیا
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست