چهارشنبه, ۲۳ آبان, ۱۴۰۳ / 13 November, 2024
مجله ویستا
نقدی برنظریات دانیل لرنر پیرامون توسعه در جهان سوم
ارتباطات و توسعه یكی از چالش برانگیزترین مباحث در عرصه علوم اجتماعی، اقتصاد، سیاست و فرهنگ بوده است. از زمانی كه دانیل لرنر، جامعهشناس و نظریهپردازان آمریكایی، نخستین كتاب خود را به سفارش كاخ سفید تحت عنوان «گذر از جامعه سنتی با نوسازی خاورمیانه» در سال ۱۹۵۸ انتشار داد و در آن كوشید رسانهها را به عنوان عامل و نیروی پیش برنده و توسعه در انتقال جوامع سنتی جهان سوم به شرایط صنعتی، معرفی كند تا امروز یعنی ادبیات وسیعی در این حوزه حساس شكل گرفته است كه طیف متنوعی از علایق و دیدگاهها و نیز كامیابیها و شكستها را باز مینمایاید. این بحث و منازعه، مختص غربیها و طرفداران اقتصاد بازار، یا سوسیالیستها و ماركسیستهای مخالف الگوی غربی نبوده است.
گرچه این گروه در دو سوی طیف گسترده چالش گران قرار دارند ولی صاحب نظران كشورهای در حال توسعه نیز صداهایی را از چهار گوشه جهان، آسیا، آفریقا و آمریكای لاتین بلند كردهاند كه هر روز رساتر شده است و در این میان، مفهومسازیها و نظریهپردازیهای انتقادگران غربی و آمریكایی كه خاستگاه اولیه دیدگاه توسعه بخشی ارتباطات بوده است، جایگاهی ویژه و در خور توجه داد.
راستی چرا ارتباطات و توسعه به یكی از بحث برانگیزترین موضوعات در نیمه دوم سده بیستم تبدیل شد و هیچگاه از اهمیت و اعتبار آن كاسته نشد؟ علت را در دو زمینه اساس تشكیل دهنده این حوزه پرقدرت باید جست و جو كرد. هر كدام از این زمینهها به تنهایی كافی است كه سهم بالایی از توجه، انرژی، هزینه و مطالعات و نظریهپردازهای جهانی را به خود اختصاص دهد. بنابراین طبیعی است كه تركیب آنها، حوزه نیرومندی را شكل دهد كه نه تنها اهمیت، تازگی و تعیینكنندگی خود را تا به امروز حفظ كرده است بلكه به نظر میرسد حالهای آغازین و هزاره سوم میلادی نیز شاهد مبحثهای جدی و كشمكشهای اساسی در این زمینه باشد. این دو زمینه كدامند؟
۱ـ ارتباطات
۲ـ توسعه
رشد فراگیر و روزافزون ارتباطات به ویژه در چهار دهه آخر سده بیستم به جایی رسید كه هویت اصلی این قرن را از آن خود كرد. حجم تحقیقات، مطالعات و ادبیات این رشته نیز آنچنان جهش داشته است كه با هیچ زمینهٔ دیگر قابل قیاس نیست. ارتباطات كه تا آغاز قرن بیستم، بارزترین جلوه خود را در صنعت مطبوعات متجلی ساخته بود امروز با انقلاب دیجیتال، ماهوارهای مخابراتی، ارتباطات كامپیوتری و سایر تكنولوژیهای نوین ارتباطی، در پایان این قرن جهان رو به عصر اطلاعات و جامعه نرمافزاری وارد كرده و تمامی مناسبات و محاسبات جهانی را دستخوش تحول و دگرگونیهای عمیق ساخت. اكنون از ارتباطات میان فردی و سنتی گرفته تا روابط بینالمللی، اقتصاد، سیاست، فرهنگ، امنیت، اقتدار ملی، نظامیگری و سایر عرصههای زندگی، تحت تاثیر ارتباطات رنگ و جلوههای دیگر یافته است.
اما توسعه كه به نوعی میتوان از آن به عنوان تمایل نوع بشر به تغییر اجتماعی، دستیابی به سطوح و كیفیتهای بهتر زندگی و به تعبیر امروزیتر افزایش قدرت كنترل فرد بر محیط، یاد كرد، قدمتگی به دیرینگی عمرشان دارد، اما همچون ارتباطات در نیمه دوم قرن بیستم و در پی جنگ جهانی دوم تحت تاثیر دیپلماسی جدید بینالمللی و به ویژه استراتژی آمریكا برای حضور و سلطه جهانی در كانونهای منافع، مفهوم و اهمیتی تازه یافته و به موضوع مورد علاقه و آرمانی نه تنها دولتهای ملی، كه بازیگران عمده بینالمللی تبدیل شده است. توسعه در واقع، امروز، هم كلید رهایی ملتها از سلطه و وابستگی و هم ابزار برقراری و تحكیم آن است، چرا كه ملتها از یك سو، تا زمانی كه توسعه نیابند نمیتوانند روی پای خود بایستند و از سوی دیگر تا روی پای خود نایستند و به درون خویش، نگاهی معنادار نداشته باشند، نمیتوانند توسعه یابند.
بدین ترتیب، ناگفته پیداست كه چرا «ارتباطات و توسعه» این چنین در كانون توجه بینالمللی قرار گرفته است.
●مدل اشاعه اورت راجرز
بر اثر پیشرفتهای فنی پس از جنگ جهانی روم و اعتقاد به نقشی كه این دگرگونی تكنولوژی در توسعه اقتصادی ایفا میكند. مطالعات و تحقیقات مبتنی بر اشاعه و نشر نوآوری گسترش یافت.
ریشه این پژوهش به دورانی باز میگردد كه اشاعهگرایی «درصد اثبات این نكته برآمد كه تغییر در یك جامعه ناشی از تغییر مقدماتی در جامعهٔ دیگر است. به عنوان مثال «گابریل تارد» جامعهشناس فراشوی در اوایل این قرن در زمره نخستین افرادی بود كه اتخاذ ایده تازه بر مبنای منحنی را «اس» (S) را ارائه داده است .
طبق این مدل ابتدا گروه اندكی از افراد نوآوری را میپذیرند، این پذیرش سپس شتاب گرفته و هنگامی كه نهایتاً آخرین اعضای نظام به پذیرش نوآوری میپردازند كاهش مییابد.
مدل اشاعه از مدل «جریان دو مرحلهای ارتباط» كه ابتدا توسط كاتزولازار سفلد مطرح شد، استفاده كرده و بر این فرض اساسی استوار است كه معمولاً بیش از یك مجرا برای ارتباط برنامهریزی شده ضروری است.
«صاحبنظران الگوی اشعاعه» توجه خورش را به جنبههای مختلف نشر نوآوریها مانند خصوصیات فردی مساعد برای پذیرش و نشر یك اندیشهٔ نو، ویژگیهای اجتماعی افراد و گروههای تأثیرپذیر در برابر پذیرش و نشر عملكردها، مراحل رفتاری كشاورزان از زمان برخورد با یك اندیشهٔ تازه تا زمانی پذیرش آن (آگاهی، ابراز عقیده، ارزیابی، گزنیش و تصمیمگیری)، خصوصیات پذیرندگی یك اندیشه یا عملكرد نو (انطباق، قابلیت تقسیم و تفكیك، بفرنج بودن، قابلیت انتقال و ...) و نقشهای فردی مؤثر در نشر نوآوری در درون اجتماعی معین افراد نوآور، رهبر عقاید، فرد دیر تصمیمگیرنده و ...) معطوف ساختند.
از دیدگاه راجرز، دگرگونی اجتماعی (فرآیندی كه نظام اجتماعی در آن دچار تغییرات ساختاری و كاركردن میشود.) یا یك متغییر قریب الوقوع (در اثر محركهای درون نظام اجتماعی) است كه میتوان این فرایند را به سه مرحله پیاپی تقسیم كرد:
۱ـ ابداع یا اختراع كه فرایند به وجود آمدن و گسترش یافتن ایدههاست.
۲ـ اشاعه كه فرایند انتقال این ایدهها به اعضای یك جامعه مفروض است.
۳ـ پیامد كه همان تغییراتی است كه در اثر انطباق و یا طرح نوآوریها در درون نظام اجتماعی به وجود میآید.
بنابراین راجرز و همكارانش در میان گروهی از محققان اجتماعی قرار میگیرند كه معتقدند تغییر اجتماعی (و كل فرایند توسعه) به مثابه یك روند ارتباطی بهتر قابل درك است: تغییر اجتماعی ناشی از ارتباط است و پژوهشهای متمركز بر اشاعه، موضوع فرعی پژوهشهای ارتباطی هستند پژوهشهایی كه به انتقال ایدهها میپردازند. در میان ابعاد مختلف این الگو آنچه به لحاظ ارتباطی اهمیت دارد، تفكیك كارآیی مجاری ارتباط جمعی از مجاری ارتباط میان فردی است.
●نقد مدل اشاعه
مدل راجرز از این حیث كه كمتر دچار رسانه پرستی شده و ارتباط میان فردی را به عنوان مكمل عملكرد رسانهها مورد توجه قرار میدهد، دارای قوت و امتیاز است. در بسیاری از متون و نظر به نیز ردپای این قاعده مبنی بر تلفیق اشكال سنتی، ارتباط یا مجاری ارتباطی میان فردی با مجاری رسانههای برای دستیابی به نتایج بهتر در امر ارتباطات توسعه بخش و تقلیل پیامدهای منتهی دیده میشود.
اما آنچه در مدل راجرز انتقالپذیر است. تاكید بر نشر نوآوری و در واقع زوال شیوههای و دگرگونی كامل شرایط اجتماعی سنتی است. او همواره بر این نكته تاكید میكند كه رسانهها باید با كمك مجاری ارتباطی میان فردی نوآوریها (در ابعاد مختلف فنی، انسانی) را اشاعه دهند و ساختارهای موجود را دگرگون كنند.
از آنجایی كه این الگو نیز در چارچوب الگوی لیبرال ـ سرمایهداری میگنجد، مشكل و مانع توسعه را در درون جوامع و در شخصیت افراد سنتی جست و جو میكند و تمام هم آن تغییر آنهاست. در این چارچوب ضمن نادیده گرفتن اثرات منتهی رسانههای جمعی هم از حیث تكنولوژی و هم از حیث محتوا به اشكال سنتی ارتباطات اهمیت نمیدهد در حالی كه تجربه نشان داده است كه تاكنون مشكل توصیه شدهٔ استفاده از رسانهها كه امروزه نیر در اكثر مناطق و كشورها معمول است از لحاظ فكری و رفتاری منجر به ایجاد عدم تعادل در مكانیزمهای اجتماعی و اقتصادی شده و ساختارهای فرهنگی فرهنگی را مخدوش كرده است.
●الگوی ارتباطی و توسعه
كتاب گذر از نوگرایی
با بررسی سمتگیریهای متفاوت سیاسی ـ فلسفی و اجتماعی ـ اقتصادی كه در طول تاریخ در قبال توسعه و ارتباطات وجود داشته است و پس از بررسی آثار گوناگون مربوط به رابطه ارتباطات و توسعه اینك سه الگوی اصلی را كه از دهه ۱۹۵۰ در كانون بحثهای آكادمیك، حرفهای و در مركز بحثهای برنامهریزی قرار داشته است، ارائه كرد:
۱ـ الگوهای لیبرالی ـ سرمایهداری
۲ـ الگوهای ماركسیستی ـ سوسیالیستی
۳ـ الگوهای وحدتگرا ـ رهائیبخش
●الگوهای لیبرالی ـ سرمایهداری
الگوهای لیبرالی، نخستین مجموعه مسلط در الگوهای ارتباطی و توسعهاند.
این الگوها كم و بیش بر مفهوم نوگرایی و نظامهای غربی اقتصادی سرمایهداری مبتنی هستند.
الگوهای لیبرالی عمدتاً از نظریههای اجتماعی ـ اقتصادی «ماكسوبر» ریشه میگیرد. آثار وبر به بروز نظریههای «پیوستگی» افرادی چون «مك كلند و هیگن» در زمینه «مدیریت اقتصادی» منجر شده است. بطور خلاصه، این نظریهها بر نقش نخبگان اقتصادی در توسعه تأكید میورزند. و به عناصر اطلاعات آن و نوآوری توجه ویژهای مبذول میدارند.
بر طبق نظریه كمك كلند اوجگیری سرمایهداری نتیجهٔ مستقیم جنبش پروتستان نبود. از نظر وی قدرت گرفتن سرمایهداری ناشی از این حقیقت بود كه مكتب پروتستان به مثابه یك چهارچوب مذهبی و اخلاقی ضرورت دستیابی به موفقیت را در میان پیوان خود رونق داد. این مسئله به نوبهٔ خود به وجود مدیران اقتصادی و در نتیجه به رشد اقتصادی انجامید. در نیاز دستیابی به موفقیت» در این چارچوب به مفهوم داشتن انگیزه شخصی (زن و مرد) در راستای اثبات خویشتن است. مك كلند مدعی است كه «نیاز دستیابی به موفقیت» قویاً به رشد اقتصادی و توسعه مربوط است.
در حقیقت این نظریه بر این باور است كه با تزریق «نیاز دستیابی به موفقیت» به جامعه از طریق زیرساختهای ارتباطی» الگوهای اجتماعی شدن و آموزش، میتوان برای توسعه اقتصادی انگیزه به وجود آورد.
نظریه مدیریت اقتصادی «هیگن» بر این باور است كه تغییر ساختار اجتماعی و رشد اقتصادی اساساً از كاركردهای شخصیت و انگیزههای روانشناسانه ناشی میشود. مك كلند نیز در این مورد با «هیگن» هم عقیده است. هیگن معتقد بود كه رشد اقتصادی فقط هنگامی عملی میشود كه شخصیت سنتی، خودمداری، خمد كمبینی واشبدار شدید جای خود را به یك ساختار نوینتر شخصیتی، ساختار بازتر و نوآورتر بدهد. از نظر هیگن این تغییر ابتدا از محیط خانه و الگوهای پرورش كودك آغاز میشود، به این ترتیب رفتار ارتباطی در ساختار خانواده و نخستین مراحل اجتماعی شدن از مهمترین جنبههای این پدیده به شمار میآیند.
الگوی لیبرالی، سرمایهداری توسعه اساساً یك الگوی رشد است. كه از چهار عامل اصلی زیر تشكیل شده است.
۱ـ رشد اقتصادی از طریق صنعتی شدن، و شهرگرایی به موازات آن
۲ـ تكنولوژی سرمایه بر كه اساساً از كشورهای توسعه یافته وارد میشود.
۳ـ برنامهریزی متمركز عمدتاً از سوی كارشناسان مالی و اقتصادی به نحوی كه راهنمای توسعه باشد و به ان شتاب دهد.
۴ـ طرح این موضوع كه ریشه توسعه نیافتگی عمدتاً در خود كشورهای رو به توسعه است.
نقش ارتباطات در این الگو آشكار است: انتقال تكنولوژی از كشورهای توسعه یافته صنعتی برای دگرگونی از طریق ایجاد «فضای نوگرایی» در میان ملل كمتر صنعتی و كمتر توسعه یافته.
الگوهای لیبرال سرمایهداری از جنبه فلسفی و سیاسی از تفكرات لیبرال افرادی چون «جان استوارت لاك»، «توماس جفرسون» و «جیمز مدیسون» مایه میگیرد. ریشههای این منجر به در قرن شانزدهم به وجود آمد. و قرن هفدهم اصول سیاسی و اقتصادی آن را گسترش داد. و قرنهای هجدهم و نوزدهم شاهد عملكرد و رشد آن بود. با آغاز قرن بیستم، نظرات دمكراتیك لیبرال به بخشهای وسیعی از جهان سرایت كرد.
یكی از ویژگیهای این الگوها این است كه به طور كلی به شكلهای سنتی ارتباطات اهمیت نمیدهند. تاكید این الگوها بر بوركراسی، منطقی نهادهای رسمی و نظامهای نوین حكومتی ضرب است.
الگوهای لیبرالی ـ سرمایهداری توسعه، بر مفاهیم پایهای «آزادی فردی»، «حق رای زنان در سراسر جهان»، «حاكمیت مردمی»، «عرضه آزاد عقاید و كالاها» و «تفكیك قوای سهگانه مقنند، قضاییه و مجریه» و رسانههای مردمی به مثابه قوم چهارم استوارند.نگرش لیبرالی ـ سرمایهداری به ارتباطات و توسعه كه غالباً از آن با عنوان «الگوی حاكم» یاد میشود، به خوبی در آثار نظری، مفهومی و روش سناسانه افرادی مانند «دانیل لرفر»، «دیود رایزمن »، «هارولد لسول »، «پل لازار سفلد »، «كارل دبلیو.دوچ»، «لوسیان دبلیو. پای»، «اتیل دوسولاپول»، «فردریك دبلیو.فری »، «ویلبر شرام»، لایودس، مك كلند»، «اورت هیگن»، «اورت ام، راجرز» و تعدادی از همكاران و دانشجویان حاكم است.
ابن خلدون در قرن چهاردهم دو نوع جامعه متمایز را شناسایی كرد. جامعه بدوی كه روستایی بود و جامعه پیچیده كه به سوی شهری شدن میرفت. محققان علوم اجتماعی غرب از «فردنیاز تونیس» تا «كارل دبلیو.دوچ» برای تشریح الگوی معاصر بسیج و همگرایی اجتماعی از نظریههای مبتنی بر «مراحل» استفاده كردهاند. «تونیس» از «پیوستگیهای سنتی» و «پیوستگیهای قراردادی مبتنی بر روابط منطقی» كه به ترتیب به جوامع ساده و پیچیده اشاره میكنند، حرف میزند و «دوچ» میان دو مرحله نظامهای قبیلهای و نظامهای دولت ـ ملت تمایز قابل میشود.
«لرنر» این گونه شناس دوگانه را به الگوهای سه مرحلهای جوامع «سنتی»، «در حال گذرا» و «نوین» تبدیل كرد و «مرحلهگذار» به مرحله ویژهای در دگرگونی اجتماعی تبدیل شد. و به همین ترتیب وقتی «دیود رایزمن» در مقدسه «گذر از جامعه سنتی» اثر «لرنر» نسل جدید را معرفی كرد، مرحله گذار در فرآیند آشكار نظریهپردازیها قرار گرفت.
●شخصیت انتقالی
در زمینهٔ نظور شخصیت در چارچوب جهان سوم بررسیهای گوناگون تحقق یافته است. مطالعات لرمز از مهمترین آنهاست كه معمولاً سرآغاز هر تحقیق دیگر را تشكیل میدهد. در سالهای ۱۹۵۱ـ۱۹۵۰ گروهی محقق كه از جانب «دفتر تحقیقات اجتماعی در آمریكا» اعزام شده بودند ۱۶۰۰ نفر را در ششش كشور خاورمیانه از تركیه، اردن، ایران، سوریه، مصر و لبنان، به عنوان نمونه انتخاب و بدین ترتیب تحقیقی را اغاز نمودند. پرسشهای آنان در مورد چگونگی استفاده از وسایل ارتباط جمعی (مخصوصاً سینما، مطبوعات و رادیو) و نظرات مردم در مورد آنها بود. در سال ۱۹۵۴ از لرمز كه سرپرستی این بررسی را به عهده داشت، خواسته شد تا این دادهها را تحلیل نموده گزارش كلی ارائه دهد. لرنر بار دیگر همراه گروهی از محققان به این كشورها سفر كرد و اثر خود را بعد از آن فراهم نمود.
در ابتدا لرنر ملاحظه كرد كه رادیو و سینما به جلب افراد با سواد پرداختند و از این طریق موجبات تشریع در بروز دگرگونیهای اجتماعی را با ایجاد احتیاجات تازه، عقاید نو و بیداری سیاسی در این شش كشور فراهم آوردهاند.
در جریان تحول خاورمیانه دو مرحله قابل تشخیص است: گرایش به اروپا كه صرفاً متوجه قشرهای بالاهای جامعه بود و به دگرگونی نوع زندگی نظر داشت و تجدد كه جمعیتی وسیعتر را در بر میگرفت. جریان گرایش به اروپا در وسایل خبری ممتاز منعكس گردید، در صورتی كه تجدد توسط وسایل ارتباط جمعی نشر یافت. سه عامل اصلی در جریان تجدد وجود داشت: شهرگرایی، سوادآموزی و توسعهٔ وسایل ارتباط جمعی. تذثیر متقابل این سه عامل موجب بروز نهادهایی گردید كه در نهایت به شركت فعالانهٔ مردم در زندگی سیاسی انجامید.
چنین تحولاتی توسط افرادی چند پدید میآیند كه جامعه را به دگرگونی وا میدارند. بنابراین باید كوشش كرد لیكن چنین امتیازی جهات متنهی به به همراه دارد. مسافر در برابر انگیزههایی كه در محیط نو دریافت میدارد، می تواند واكنشی نیز نشان دهد. در حالی كه استفاده كنندگان وسایل ارتباط جمعی در تماس خود از این طریق با تمدنی دیگر دارای حالتی پذیرا در درك هر پیام خواهد بود. بنابراین وسیلهای جهت تخفیف تشنج درونی با بروز واكنش نخواهند داشت. بدین ترتیب وسایل ارتباط جمعی ادراك واقعیت را سادهتر مینماید. و ارائه پاسخ را مشكلتر، از اینروست كه امكان رستكاری افكار را فراهم میآورد.
تاكنون وسایل ارتباط جمعی صرفاً در جوامعی پدید آمدهاند كه صنعتی اطلاق میشوند. هیچ جامعهٔ صنعتی نمیتواند جز با استفاده از وسایل ارتباط جمعی به صورت پیشرفته آن، به كار پردازد و این به آن معنی است كه در یك نظام اجتماعی، شبكه ارتباطات جمعی هم شاخص و هم عامل تغییر است.
چنانچه تفاوت بین جوامعی كه با وسایل ارتباط جمعی مجهزند و آنهایی كه فاقد چنین وسایلی هستند در زمینههای اساسی دگرگونیهای اجتماعی برآن متكی است مطالعه شود، نتایج زیر حاصل میشود:
در زمینههای اقتصادی ـ اجتماعی، جوامع سنتی مخصوصاً «كشاورزی» خوانده میشوند، در حالی كه صنعت خاص جوامع جدید (دارای وسایل ارتباط جمعی گسترش شهرهاست، از دیدگاه فرهنگی مشخص كنندهٔ جوامع نوع اول، بیسوادی است، در صورتی كه جوامع نوع دوم با ارتقاء سواد مشخص میشوند. از نظر سیاسی جوامع اولین با فقدان مشاركت انسانها در اتخاذ تصمیمات سیاسی و دومین با پدیدهٔ معكوس آن قابل تشخیصاند.
چنین است تصویر كلی لونر از این دو تمدن به دست میدهد. با مطالعهٔ چگونگی تحقق رشد اقتصادی همبستگیهایی از یك طرف بین میزان دسترسی به وسایل ارتباط جمعی و از طرف دیگر، پدیدههایی نظیر شهرنشینی، بیسوادی، و شركت در زندگی سیاسی به دست میآید.
لونر به منظور نشان دادن این متغیرها به صورت كمی، شهرنشینی را با نسبت افرادی كه در شهرهای بالاتر از ۰۰۰/۵۰ نفر جمعیت زندگی میكنند. سواد را با میزان افرادی كه درست خواندن در یك زبان را میدانند، شركت در زندگی سیاسی را با میزان افرادی كه در انتخاب عمومی عملاً رای میدهند مشخص مینماید خود را در جهت روشنتر كردن افكار شخصیتهای مؤثر به كار بریم. و از اینجا جامعهشناسان به معنای اخص به روانشناسی اجتماعی نزدیك میشود. انسانی كه در جامعهٔ در حال توسعه شخصاً تحول میپذیرد و با اتكا به شخصیت خاص خود جامعه را به حركت وا میدارد، دارای توانایی خاص در همدلیست.
مفهوم «خویشتن به جای دیگریبینی» را كه معمولاً توسط روانشناسان اجتماعی عنوان میشود. سركوب چنین تعریف میكند؟ «اقدامی در جهت ایجاد ارتباط با دیگران، به منظور درك من دیگر، به عنوان یك فرد دیگر و در جهت پیشبینی ورود توانایی او». به عبارت سادهتر این است كه خود را از نظر روانی به جای دیگری قرار دهیم. او معتقد است كه این عمل به فرافكنی و این همان میانجامد.
همدلی تكیهگاه نظرات و عقاید است. مكانیسمی است درونی كه در دنیای متغیر امروز فرد ترقی خواه توسط آن میتواند خود را به جای افرادی دیگر كه در محیطی دیگر زندگی میكنند. قرار دهد.
یكی از فرضیههای اساس لرنر این است كه توانایی هر انسان در خود را به جای دیگری قرار دادن صرفاً در جوامعی رخ مینماید كه مشاركت انسانها در زندگی اجتماعی قابل توجه است. (جوامع شهری و صنعتی كه دارای افرا تحصیل كردهاند) افراد جوامع غیرصنعت، اساساً غیر مشارك خوانده میشوند.
شاخصهای مشاركت، در مرحله اول، داشتن عقیده در مسایل اجتماعی است، سپس اعتقاد به این كه این نظر حائز اهمیت نیز هست.
جنب و جوش و تحرك یك انسان از نظر روانی مستلزم ادراك خودوی در زمینهٔ اجتماعی دیگر است، با جابهجایی جسمانی افراد یعنی سفر اغاز میشود. لیك این تجربه كه بدین ترتیب و با دیدن كشورهای دیگر به دست میآید. بیش از اندازه خشن و فاقد دقت است. مسافر با دنیایی از مدركات تازه مواجه است كه تصور گذشته وی را از محیط بازدید به هم میریزد.
برخلاف مسافر با دنیایی تازه مواجه شده است، استفاده كننده وسایل ارتباط جمعی واقعیت تازه دستكاری شده دریافت میدارد. و این خود جریان فهم را از این واقعیت تسریع مینماید.
بنابراین، همبستگی پرمعنایی كه بین میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی و مشاركت در زندگی سیاسی كه شاخص آن میتواند رأسی باشد) به چشم میخورد. عجیب نیست. در واقع بالاترین میزان همبستگی را با مشاركت نشان میدهد. برعكس شهرنشینی، همبستگی هر چند قابل ملاحظه لیك كمتری را با مشاركت در حیات ساسی نشان میدهد. دیدیم كه باید حداقل ۱۰ درصد جمعیت از كل جمعیت شهرنشین باشند تا حركت از كمرشدی به سوی پیشرفت اجتماعی و اقتصادی شهرنشین باشند تا حركت از كمرشدی به سوی پیشرفت اجتماعی و اقتصادی آغاز گردد. اما چنانچه میزان شهرنشینی ارتقاء یابد، گسترش شهرنشینی بزرگ در سطوح بالا تأثیری آن چنان بر سایر عوامل بر جای نمیگذارد. بنابراین همچنان كه حدی پایینتر از حداقل لازم در شهرنشینی پدید میآید. (پایینتر بودن نسبت افرادی كه در شهرهای بالاتر از پنجاه هزار نفر میكنند از ده هزار درصد كل جمعیت)، حدی فراتر از حداكثر ضرر نیز به چشم میخورد. (كه در حدود ۲۵ درصد كل جمعیت است). زمانی كه به این مرز برخورد نمودیم دیگر شهرنشینی تأثیری قاطع بر سایر عوامل نخواهد داشت.
حال كه خطوط كلی نقشهایی را كه عوامل اصلی توسعه به عهده دارند و قوانین مربوط به روابط متقابل آنها را بیان داشتیم، از خود میپرسیم: آیا وسایل ارتباط جمعی میتوانند در جزئیات نیز مؤثر افتاده و از این طریق میزان همدردی را افزایش دهند؟ لرنر در صدد جستجوی وسایلی برآمده است كه اموزش صفات اساسی یك شخصیت سازنده را، كه وجود آن در توسعهٔ اجتماعی ضوری است، بر عهده میگیرد. وی در اجرای این منظور بررسیهای متعددی با روشهای گوناگون به انجام رسانیده است. مصاحبه و طرح پرسشهایی اصطلاح فرانكن نظیر این سؤال: «اگر ادارهٔ یك روزنامه یا یك رادیو را به عهده داشتید چه میكردید؟ روشها و فتون این بررسی را تشكیل میدادند پاسخ به سوال فوقالذكر مستلزم آن است كه پاسخگو خود را به جای دیگری در شرایطی غیر از آنچه با آن روبروست، قرار دهد.
با این بررسیها شخصیت افراد جوامع در حال رشد را با توجه به میزان همدلی در آنان و درجات گوناگون شهرنشینی به سه گروه تقسیم كردهاند: اولین نوع آن شخصیتی است كه باید سنتی و ماقبل توسعه خوانده شود، نه صاحب سواد است، نه شهرنشین، نه برخوردار از وسایل ارتباط جمعی شاخص دسترسی به وسایل ارتباط جمعی را نیز تعداد افرادی میداند كه به خرید روزنامه میپردازند، سینما میروند و رادیو دارند
بدین ترتیب چهار عامل (حال كه استفاده از وسایل ارتباط جمعی نیز شاخص عددی یافته است) را با تجدد در پیوند میبینیم و لرنر همبستگی آنها را بررسی میكند. به عنوان مثال میزان سواد با میزان شهرنشینی، تعداد رای دهندگان با نسبت استفاده كنندگان از وسایل ارتباط جمعی (مخصوصاً رادیو و روزنامه) همبستگی نشان میدهد. رابطهٔ تجدد و شهرنشینی پیچیده مینماید، زیرا شهرنشینی میتواند به حد مفرطی برسد:
به عنوان مثال تحقیق در خاورمیانه نشان داده است كه در این مناطق میزان شهرنشینی از حداقل لازم پایینتر است. یعنی درصد افرادی كه در شهرهای بالاتر از پنجاه هزار نفر زندگی میكنند. در حدود ۱۰ درصد كل است. به بیان دیگر زمانی سوادآموزی آغاز میگردد كه نسبت شهرنشینی از ۱۰ درصد كمتر نباشد. بنابراین و با توجه به این احوال، نسبت شهرنشینان با میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی همبستگی خاصی میپذیرد. با در نظر گرفتن ضرایب همبستگی به نظر میرسد كه در جریان پیشرفت، شهرنشینی به صورت اولین عامل در بروز جهش تجلی مینماید. و سوادآموزی مهمترین عامل در مرحلهٔ دوم خواهد بود. بعد از آن، وسایل ارتباط جمعی موجبات تسریع در امر توسعه را فراهم مینماید. و با آن پیدایش نمادهای سیاسی همراه با مشاركت تودهها در زندگی سیاسی و اجتماعی به اوج خود میرسد.بدین قرار، شهر، مدرسه، و وسایل ارتباط جمعی تجدید حیات اجتماعی را رونق میبخشند، زیرا اتمامی این عوامل به تقویت همدلی در افراد منجر میگردند. زندگی شهری به آنان تحركی میبخشد كه تمایل به ارتقاء و افزایش مصرف را نتیجه میدهد، زمانی كه سواد آموختند، از تجربیات جدیدی كه وسایل ارتباط جمعی در اختیار آنان قرار میدهد، برخوردار شوند. مطالعهٔ روزنامه، شنیدن رادیو و رفتن به سیسنما میزان مشاركت فرد را در هر زمینهٔ اجتماعی، با تأثیر قاطع بر همدلی افزایش میدهد.
و نه دارای حالاتی كه همدردی خطاب كردیم. دومین نوع شخصیت كه برای تحول جامعه از همه مهمتر است، انتقالی خوانده میشود. برحسب تعداد عواملی (نظیر سوادآموزی، شهرنشینی، دسترسی به وسایل ارتباط جمعی و همدردی) كه در تكوین این نوع شخصیت انتقالی دخالت مینمایند، سه مرحله قابل تشخیص است. بالاخره، سومین نوع آن، شخصیت جدید است كه در جوامع ما (غربی) فراوان به چشم میخورد. شخیت انتقالیای كه در آن توجه به حركت و آینده بیش از حال و گذشته مطمع نظر است، دارای میزان خاصی از همدردی است و تجلی این نوع شخصیت در جهان سوم، عامل اصلی توسعه محسوب میشود.
زمانی كه لرنر وسایلی را جهت شمارش شخصیتهای انتقالی با استفاده از شاخصهایی كه به آن اشاره گردید. بازیافت، به جستجوی رابطهٔ بین متغیرهای اجتماعی و میزان شخصیتهای انتقالی برآمد. مقایسهٔ شرایط موجود در شش كشور خاورمیانه كه تحقیق در آن جریان داشت، چنین رابطهای را به خوبی نشان میداد.
لرنر ملاحظه میكرد كه شخصیت انتقالی در لبنانی، ایران و هر كشور دیگر با عناصر متفاوتی تجلی میكنند. زیرا امكاناتی كه در جهت گسترش میزان همدردی در آن به كار میرود در چارچوب فرهنگ ملی، شكل خاص به خود گرفته است. پس رابطهای پیچیده و دیالكتیك بین شرایط اجتماعی و میزان شخصیتهای انتقالی موجود است.
در سال ۱۹۵۸، شش كشور موردنظر برحسب میزان رشد بدین صورت ردهبندی شدند. تركیه، لبنان، مصر، سوریه، اردن و ایران. چنانچه نسبت افرادی را كه در محلی دیگر برای محل تولد خود زندگی میكنند، در نظر آوریم، میبینیم افراد دارای شخصیت انتقالی، اغلب تحرك جغرافیایی نیز داشتهاند. توزیع آنان برحسب ایده معیار، با ردهبندی قبلی كشورها ترادف میپذیرد. وجود پناهندگان اردن در این كشور، موردی خاص بر آن پدید میآورد و همبستگی خاصی بین میزان تحرك جغرافیایی و دسترسی به وسایل ارتباط جمعی در آن دیده میشود.
لرنر، با استفاده از چند شاخص، به تعبید معیارهایی جهت شناخت میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی پرداخته است. به عنوان مثال مطالعه روزنامه هر روز چهار نمره، مطالعه روزنامه در هر هفته دو نمره خواهد داشت و گوش دادن به رادیو و یا رفتن به سینما نیز برحسب میزان فراوان نمره خواهند گرفت. نسبت آنانی كه از وسایل ارتباط جمعی بیشتر استفاده میكنند (با نمرهی بالاتر از ده) در تركیه ۳۵، در لبنان ۲۹، در مصر ۲۲، در سوریه ۲۳، در اردن ۲۹ و در ایران ۱۳ است. بنابراین، این طبقهبندی نیز با آنچه از طریق ردهبندی كشورها با توجه به میزان تحرك به دست میآید (به جز مورد خاص اردن) نزدیك است.
لرنر با بررسی عقاید پذیرا و با طرد كنندهٔ وسایل ارتباط جمعی، مطالعهٔ تطبیقی خود را ادامه داد و ملاحظه كرد نسبت كسانی كه وسایل ارتباط جمعی را پذیرا هستند در بین آنانی كه دارای شخصیت انتقالی هستند. افزونتر است.
طبقهبندی نسبتها در شش كشور فوقالذكر، باز هم نتیجهای نزدیك به آنچه در مورد تحرك جغرافیایی به دست آمده، حاصل میسازد. به منظور بررسی دقیقتر رابطهٔ بین همدلی و عقاید در زمینهٔ وسایل ارتباط جمعی، لرنر سؤال قبلی را به صورتی دیگر تكرار كرده است: «اگر سر دبیر یك روزنامه بودید، چه روزنامهای تهیه میكردید؟» سپس پاسخهایی را كه حاوی عقاید جدید مبتنی بر عینیت، بیطرفی و استقلال بود انتخاب كرده و شاخص در شناخت میزان همدردی و مبتنی بر تعریف جدید مظبوعات به دست آورده است.
به طور كلی، نسبت افرادی كه این نوع همدلی را نشان دادهاند، در بین شخصیتهای انتقالی بیش از سنتی و حتی جدید است. فقط در تركیه از این دیدگاه افراد متجدد بیش از دارندگان شخصیت انتقالی دیده شدهاند، این امر با توجه به میزان بیشتر تجدد در این كشور، به خوبی قابل تبیین است. گذشته از اردن كه نظر به وجود پنا هندگان فلسطینی حالتی خاص یافته است، رده بندی كشورها برحسب این شاخص نیز با آنچه در مورد تحرك و تجدد دیدیم، منطبق است.
●سیر تحول نظریههای ارتباطات و توسعه
الف ـ الگوی حاكم
دانیل لرنر از نخستین كسانی است كه پس از جنگ جهانی دوم به تدوین استراتژی و الگوی توسعه برای جهان سوم پرداخت و طی آن كوشید نقش رسانههای جمعی را در تسهیل و تسریع فرآیند توسعه كشورهای عقب مانده به سبك غربی، تعیین كند. به دنبال او نظریهپردازان دیگری از جمله ویلبرشرام، اورت راجرز و مككلند آمریكایی، ابعاد دیگری از نظریه توسعه بخشی ارتباطات را مطرح كردند. شرام با انتشار كتاب «رسانههای جمعی و توسعه ملی» و راجرز با كتاب معروف خود «نشر نوآوریها» نه تنها بر الگوی لرنر صحه گذاشتند. بلكه به تقویت و تحكیم آن پرداختند. ویلبر شرام چند سال بعد، دیدگاههای خود را تا حدودی تعدیل كرد. و به عنصر فرهنگ و تنوع شرایط تاریخی و مقتضیات ملی كشورهای جهان سوم، توجه نشان داد. اما راجرز در مطالعات و آثار بعدی خود با محققان انتقادنگر جهان سوم هم آوا شد، و بر الگوی خطی لرنر، خط بطلان كشید. و الگوی متناوب توسعه را به عنوان راهبر اصلی برای كشورهای در حال توسعه پذیرفت. این در حالی است كه لرنر تقریباً تا پایان عمر بر صحت نظریه خود پای فشرد و حاضر به بازنگری در ارگان آن نشد. به هر حال الگوی لرمز در ادبیات ارتباطات و توسعه به عنوان «الگوی حاكم» یا «الگوی قدیمی» به ثبت رسیده و هنوز نیز طرفداران و معتقدان دارد، اما در ۲۵ سال اخیر به شدت به چالش كشیده شده است.
براساس الگوی حاكم، قرار بود آنچه را كه در غرب از راه رشد سرمایهداری طی چند قرن به دست آوردهاند، جهان سومیها ظرف چند دهه با كمك رسانههای جمعی به دست آورند.
لرنر معتقد بود كه رادیو به عنوان نمونهای از وسایل ارتباط جمعی در خاورمیانه به قرنها افزا و در عین حال ركود این كشورها پایان داده و چشمانداز روشنی از آینده را به انها نشان داده است.
لرنر در تاكید و نظر خویش، اعلام كرد روستاییان كه در كنار رادیو جمع میشدند میتوانستند آگاهیهای زیادی در مورد تكنیكهای نوین كشاورزی، شیوه كاهش خطر بیماریها و حتی موضوعات سیاسی را به دست آورند.
در آن زمان، توسعه، هم به معنای استقرار دولتهای با ثبات دموكراتیك بود كه بتوانند جایگزین رژیمهای دارای اقتدار سنتی شوند و هم این كه برنامههایی را در جهت ارتقاء شرایط اجتماعی، كشاورزان و سوادآموزی داشته باشند، چنین پنداشته میشد كه رسانههای جمعی میتوانند نقش مؤثری چه در تغییر دولتها و چه در پیشبرد برنامهها بازی كنند.
نظریه نوسازی معتقد است كه ورود به جامعه نوین مستلزم مساعدت ملی یكپارچه، ارتباط با بازارهای ملی و بینالمللی، ایجاد انگیزه برای تقاضای كالاها و خدمات مدرن، به حركت در آوردن منابع توسعه و گسترش روشها و ارزشهای نوین در زمینههایی چون تغذیه، تنظیم خانواده، بهداشت، تولید كشاورزی و صنعتی در زندگی شهری و روستایی است. برای تحقق این هدف، تحرك روانی در سطح فردی و اجتماعی ضروری است و رسانهها مناسب قرین و مؤثرترین ابزار تغیر نگرشها، ارزشها و رفتارها و به بیان دیگر ایجاد تحرك فردی و اجتماعی هستند.
دیری نپایید كه الگوی حاكم با مخالفتها و مقاومتهای غیرمنتظره از درون و بیرون ایالات متحده روبرو شد. چودری عنایت الله از نخستین محققان جهان سومی و اورت راجرز از اولین نظریهپردازان غربی بودند كه با الگوی خطی توسعه به معارضه برخاستند.
این زمان مصادف بود با پایان دوره مقبولیت و مشروعیت ایالات متحده به عنوان نماینده اصلی دنیای غرب، كه اعتراض به جنگ و تینام و بروز نارضایتیهای داخلی در این كشور نمودههای بارز آن بودند. اینك مدل غربی توسعه، یك ترفند استعماری تلقی میشد كه در آن سازمانهای ارتباطی و رسانهای چند ملیتی زیر نقاب شعار آزادیگرایی تنها در پی تأمین منافع سیاسی ـ اقتصادی خود و گسترش كنترل و سلطه بر منابع جهان سوم بودند. به تدریج محكومیت این جریان كه به «امپریالیسم فرهنگی و ارتباطی» نیز تعبیر میشد در كلیه محافل بینالمللی و از جمله اجلاسیههای یونسكو در دهه ۱۹۷۰ قوت گرفت. اینك گفته میشود كه الگو نوسازی كه وعده توسعه صنعتی، اقتصادی و حتی سیاسی را از راه دموكراتیك كردن حكومتهای جهان سوم داده بود هماهنگ با ویژگیهای جهان سوم نبوده و تقریباً هیچ كشوری را به توسعه نرسانده است.
از نظر راجرز در میان كشورهای جهان سوم، چین پیشرفت قابل ملاحظهای در زمینه توسعه به خصوص در زمینههای بهداشت، تنظیم خانواده و صنعت به دست آورد. كما این كه دولت این كشور نیز معتقد بود كه در مسیر توسعه، نه از سرمایهداری غرب و نه از سوسیالیسم صرف شوروی، هیچكدام پیروی نكرده است.
●نقد الگوی لرنر
تحقیق لرنر درباره نوگرایی و نوسازی تقریباً در زمرهٔ نخستین پژوهشهای این زمینه است كه از مهمترین، اثرگذارترین و بحث برانگیزترین پژوهشها و الگوها محسوب میشود. اصلیترین نكتهای كه در این مورد به ذهن میرسد این است كه چگونه یك الگو میتواند برای شرایط متنوع اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در دستیابی آنها به توسعه، مفید و سودمند باشد. همانطور كه چولری عنایتاله محقق پاكستانی بیان میكند الگوی لرنرمبتنی بر تاجربهها تاریخی غرب است در حالی كه الگوی توسعه كشورهای جنوب میبایست آسیایی، آفریقایی و به طور كلی مبتنی بر خصایص بومی و داخلی هر كشور باشند و به قول اورت راجرز الگوها میباید متناوب و منطبق با شرایط خاص كشورهای جهان بانشد.
از سوی دیگر لرنر در الگوی خود رسانهها و به خصوص تلویزیون را عامل ایجاد دگرگونیهای توسعه مدار معرفی میكند. البته این نكته كه رسانهها به ویژه تلویزیون قادر به ایجاد تغییرات شناختی، نگرش و رفتاری به خصوص در بلندمدت هستند تا حدود زیادی پذیرفتنی است.
دکتر علی گرانمایه پور
فهرست منابع
ـ رسانه سال یازدهم، شماره دوم,سید نورالدین رضویزاده.
ـ جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی، ژان كازنو مترجم : دكتر باقر سا روخانی ،دكتر منوچهر محسنی
ـ گذر از نوگرایی دانیل لرنر،ترجمه یونس شكرخواه
ـ رسانه سال دوازدهم شماره دوم ،محمد مهدی فرقانی
فهرست منابع
ـ رسانه سال یازدهم، شماره دوم,سید نورالدین رضویزاده.
ـ جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی، ژان كازنو مترجم : دكتر باقر سا روخانی ،دكتر منوچهر محسنی
ـ گذر از نوگرایی دانیل لرنر،ترجمه یونس شكرخواه
ـ رسانه سال دوازدهم شماره دوم ،محمد مهدی فرقانی
منبع : خبرگزاری جمهوری اسلامی ـ ایرنا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست