چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

شیوه مناظره امام صادق(علیه السلام)


شیوه مناظره امام صادق(علیه السلام)
مفضل بن عمر از اصحاب امام صادق(ع) می گوید: روزی در مسجد النبی نشسته بودم که ابن ابی العوجا (یکی از چهره های شاخص زنادقه) وارد و با تعدادی از هم فکران خود مشغول صحبت شد. آن ها در مورد پیامبر صحبت کردند و ایشان را شخصی فیلسوف خواندند. پس از این ابن ابی العوجا به رفیق خود گفت: صحبت درباره او را کنار بگذاریم، عقل من درباره او متحیر است پس بهتر است درباره دین او صحبت کنیم. او (پیامبر) ادعا می کند این جهان خالق و مدبری دارد. من ادعای او را قبول ندارم. صحبت آن ها به این جا که رسید، بسیار ناراحت شدم و با تندی به ابن ابی العوجا گفتم: ای دشمن خدا، تو خالقیت خدا را منکر شده ای، در حالی که همین نظام بدن تو مخلوق خداست و اگر تفکر می کردی دلایل وجود خدا را در خودت پیدا می کردی. ابن ابی العوجا به من گفت: تو کیستی؟ اگر از متکلمین هستی چرا عصبانی می شوی؟ بیا با همدیگر بحث کنیم. اگر بر ما غلبه کردی از تو پیروی خواهیم کرد و در صورتی که از متکلمین نیستی وارد این گونه مباحث نشو. اما اگر تو از اصحاب جعفربن محمد هستی، او هیچ گاه این گونه با ما برخورد نکرده است. او حرف های تندتر از این هم از ما شنیده است اما هیچ وقت عصبانی نشده و با تندی با ما برخورد نکرده است. او حلیم و عاقل است. ابتدا به حرف های ما کامل گوش می دهد، سپس با جمله ای کوتاه و استوار به ما جواب می دهد و معمولا در مناظره با او شکست می خوریم.
من با ناراحتی از مسجد خارج شدم و نزد مولای خویش جعفربن صادق رفتم. ایشان علت ناراحتی من را پرسیدند و من هم آن چه که اتفاق افتاده بود، برای فرزند رسول خدا گفتم. ایشان فرمود: فردا نزد من بیا تا مطالبی به تو بیاموزم که در چنین مواقعی بتوانی پاسخ گو باشی.مفضل بن عمر فردای آن روز نزد امام صادق(ع) می رود ایشان طی جلساتی در ٤ روز به او درس خداشناسی می دهند. این درس ها را که به توحید مفضل مشهور شده است، مرحوم مجلسی در جلد سوم بحارالانوار از صفحه ٥٧ تا ١٥١ نقل کرده است.در گفت وگویی با حجت الاسلام علی ربانی گلپایگانی استاد حوزه علمیه قم و مدرس علم کلام نگاه کوتاهی به این روایت طولانی و مهم انداخته ایم که این گفت وگو را با حذف سوال ها می خوانید.
● اخلاق علمی امام صادق
اتفاقی در مسجد پیامبر(ص) بین « مفضل» که از یاران امام زمان خود بود و ابن ابی العوجا که از ملحدین شاخص آن زمان محسوب می شد رخ داد. در همین جا دو مطلب بسیار ظریف وجود دارد. اول این که «مفضل» می توانست به راحتی از کنار اعتقاد ابن ابی العوجا عبور کند و هیچ واکنشی نشان ندهد. رفتار مفضل مبنی بر حساس بودن به انحراف های فکری و اعتقادی موجود در جامعه می تواند الگویی برای ما مسلمانان به ویژه روحانیون باشد.نکته دوم هم در جواب ابن ابی العوجا به مفضل نهفته است، آن هم روش برخورد امام صادق(ع) با مخالفان است که هیچ گاه در مقابل حرف ها و برخورد تند آن ها عصبانی و ناراحت نمی شد بلکه حرف های آن ها را کامل گوش می دادند و در جواب آن ها هم از ادله محکم استفاده می کردند.
● آسیب شناسی امام از شکاکان
امام در ٤جلسه به مفضل درس خداشناسی می دهند. جلسه اول شامل شگفتی های آفرینش انسان از قبیل تدبیر جنین در رحم، چگونگی تولد کودک، تغذیه کودک، رشد دندان ها، بالغ شدن کودک، فواید گریه کودکان، اسرار حواس پنج گانه و آفرینش انسان در دو جنس نر و ماده می شود.جلسه دوم شگفتی های آفرینش آسمان، جلسه سوم و چهارم شگفتی های آفرینش طبیعت و مطالبی درباره ناملایمات و گرفتاری ها بیان می شود.یکی از مطالبی که امام(ع) در مقدمه بیان می کنند جواب به این سوال است که شک، شکاکان از کجا ایجاد می شود. حجت خدا(ع) می فرماید: یا مفضل ان الشکاک جهلوالاسباب والمعانی فی الخلقه و قصر افها مهم ان تامل الثواب و الحکمة.امام صادق(ع) منشاء شک را ندانستن می دانند و به خصوص ندانستنی که در اثر نداشتن دقت و شکیبایی در پژوهش و شتاب زدگی در اظهار نظر باشد.
استاد مطهری زمانی که آسیب های شناخت را در کتاب«انسان و ایمان» مطرح می کند یکی از آسیب های شناخت را در نظر نگرفتن همه جوانب در اظهار نظر و تصمیم گیری بیان می کند.امام در ادامه چنین فردی را به انسان نابینایی تشبیه می کند که وارد خانه ای شده که همه چیز در آن به طور آماده و منظم قرار دارد. اما چون نمی تواند ببیند شکایت می کند.در ادامه همین مقدمه امام می فرمایند: فیجب علی من انعم ا... علیه معرفته و هدایته من دینه، سزاوار است بر انسانی که خداوند به او نعمت معرفت و هدایت داده قدر این نعمت را بداند.این مطلب بسیار مهم است. گاهی ما مثل ماهی که در آب است و قدر آب را نمی داند، هستیم.اگر خود را با آن انسان گمراهی که در راه بدبختی قدم گذاشته است مقایسه کنیم قدر و ارزش این نعمت الهی، ایمان و معرفت را می دانیم و شکرگزار آن خواهیم بود. سپس امام به آیه «لان شکرتم لازیدنکم ولان کفرتم ان عذابی لشدید» اشاره می کنند. این ها خلاصه ای از مقدمه ای بود که امام قبل از شروع درس خداشناسی خود به مفضل بیان کردند.
● روش امام در اثبات خدا
روش های خداشناسی متفاوت است. روش فلسفی محض یکی از این روش هاست که بر اساس برهان های عقلی به اثبات خدا و صفات او می پردازد، این روش قابل فهم برای همه نیست. روش دوم مطالعه جهان هستی و تدبر در آن است.
در قرآن کریم جهان به عنوان «آیه» معرفی شده است و انسان ها به تفکر درباره آن تشویق شده اند.روش دیگری هم وجود دارد که روش شهود عرفانی است که باز هم همانند روش فلسفی برای همگان قابل تجربه و استفاده نیست و حتی نسبت به روش فلسفی هم عده کمتری می توانند به آن دست پیدا کنند.از راه فطرت هم می توان به خداشناسی رسید.این روش قابل دسترسی برای همگان هم است و در فرمایش های معصومین علیهم السلام به آن اشاره شده است. به عنوان نمونه، شخصی خدمت امام صادق(ع) آمد و به ایشان گفت که حرف های مختلفی در زمینه خداشناسی شنیده ام من را راهنمایی کنید. امام او را این گونه راهنمایی کردند که از او پرسیدند: آیا تا به حال کشتی سوار شده ای؟ آن مرد پاسخ داد: بله، حضرت پرسیدند: آیا تا به حال دچار توفان شده ای، آن شخص باز هم پاسخ مثبت داد. امام در ادامه سوال کردند، زمانی که گرفتار توفان شده بودی و دستت از همه جا کوتاه بود، چه احساسی داشتی؟ او گفت: احساس کردم که قدرتی وجود دارد که اگر بخواهد می تواند ما را نجات دهد. امام در این جا به او گفتند، همان قدرت، خداست. این هم راهی است به سوی خداوند متعال که معمولا در شرایط عادی به آن توجهی نداریم.روشی که امام صادق(ع) در اثبات توحید برای مفضل به کار می برند، روش دوم است. امام می فرمایند: اولین چیزی که عبرت آموز و دلیلی بر وجود خداوند متعال است، نظم موجود در جهان هستی است اگر همین عالم را در نظر بگیری و از قوه عقل خودت در شناخت این عالم استفاده کنی، می بینی همچون خانه ای است که در آن هرچیزی که بندگان به آن نیاز دارند، گذاشته شده است. آسمان سقف این خانه را تشکیل می دهد. زمین همچون فرشی است که زیر پای بندگان گسترده شده است. ستارگان در نقش چراغ هایی هستند که باعث روشنایی می شوند. معدن ها به ذخایری می مانند که بشر از آن ها استفاده می کنند و هر چیزی به تناسب شأنی که دارد در جایگاه خودش قرار دارد. این خانه با تمام امکاناتش در اختیار انسان گذاشته شده است. از این که چنین مجموعه عظیمی به هم پیوسته و نظمی بین آن ها برقرار است و از طرف دیگر با یکدیگر هم سو و هم جهت هستند دو مطلب را می توان برداشت کرد، اول این که تدبیری بر آن ها حاکم است و دوم این که همه این ها در اختیار یک خالق قرار دارند.بنابراین امام صادق(ع) برای اثبات وجود خدا از برهان نظم استفاده می کنند.
● اشکال منکران خدا بر برهان نظم و پاسخ امام(ع)
مفضل می پرسد: نظم موجود در طبیعت را کسی نمی تواند منکر شود، اما گروهی هستند که می گویند این نظم معلول یک علت برتر (خدا) نیست بلکه چنین نظمی مقتضای طبیعت و در ذات آن وجود دارد.این سوالی که مفضل می پرسد سوال مهمی است. هیوم (متفکر انگلیسی قرن هجدهم) درباره همین برهان نظم چند شبهه دارد. البته این شبهه ها در کتاب «علل گرایش به مادی گری» استاد مطهری و «الهیات» استاد جعفر سبحانی مطرح شده است. یکی از شبهه هایی که هیوم بیان می کند همین مسئله ای است که مفضل از امام جعفر صادق(ع) می پرسد.
هیوم می گوید: الهیون جهان خلقت را به یک ماشین تشبیه می کنند، ما می گوییم جهان را به یک خرچنگ تشبیه کنید که نظم از درون آن برمی خیزد. پاسخ امام صادق(ع) چقدر زیباست. ایشان می گویند: تو (مفضل) از آن ها سوال کن که این طبیعتی که می گویند چگونه است. آیا طبیعت را موجودی می دانند که علم و قدرت دارد. آن هم علم و قدرتی که متناسب با این عالم باشد. یا این که می گویند طبیعت اصلا علم و قدرتی ندارد و اگر هم دارد متناسب با این جهان نیست. اگر پاسخ اولی را دادند و گفتند که طبیعت چنین قدرت و اختیاری دارد، یعنی این که آن ها هم وجود خالق را قبول دارند فقط بر سر اسمش با ما بحث می کنند. چون ما به موجودی که بتواند چنین نظمی را به وجود آورد خالق می گوییم. در صورتی که پاسخ دوم را دادند و گفتند که این جهان از خودش قدرت و اختیاری ندارد. بگو، نمی شود این فعل محکم و استوار را از طبیعتی دانست که فاقد صفت علم، قدرت و اختیار است. این گفته امام به قانون سنخیت بین علت و معلول اشاره دارد. به قول استاد مطهری، ما که سعدی و حافظ را ندیده ایم اما زمانی که گلستان و بوستان سعدی و دیوان حافظ را می خوانیم، به قدرت ادبی آن دو نفر پی می بریم. اگر ما چنین قدرتی و حکمتی را در طبیعت می بینیم و از طرفی هم می گوییم طبیعت فاقد علم، قدرت و اختیار است، بنابراین خود طبیعت منشاء چنین قدرتی نمی تواند باشد. فرزند رسول خدا(ص) در ادامه می فرماید: آن هایی که می گویند طبیعت منشاء نظم عالم است در واقع این براساس سنت خدا در آفرینش جهان هستی است. مرحوم مجلسی می گوید: چنین افرادی می بینند که جهان براساس اسباب اداره می شود. مثلا اگر قرار است باران ببارد عوامل مختلف دست به دست یکدیگر می دهند تا از ابرها باران باریده شود.
این اسباب را می بینند اما از سبب سازش غفلت می کنند. یعنی چشم ظاهر بین مانع ژرف نگری و تدبر آن ها شده است، همان صحبتی که امام در مقدمه به آن اشاره کرده بودند. در قرآن و سخنان دیگر ائمه هم به این مسئله اشاره شده است. این شبهه ای است که برخی از منکران خدا، بر برهان نظم وارد می کنند که امام این گونه پاسخ دادند.
این روش مطالعه و دقت درجهان خلقت اولا در صورتی ما را به خداشناسی می رساند که با ژرف نگری همراه باشد و دوم این که چنین روشی برای مخاطبان عمومی خوب است اما باید توجه داشت همان طور که استاد مطهری در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» یا «سیری در نهج البلاغه» تاکید می کنند مطالعه طبیعت قدم اول در خداشناسی است یعنی فقط به ما می آموزد که این جهان خالقی دارد، اما این که، این خالق علمش عین ذات اوست، ممکن الوجود است یا واجب الوجود، علم حضوری دارد یا حصولی و...، این سوال ها را باید با روش های فلسفی جواب داد. بنابراین زمانی به روش مناسب و متعارف در خداشناسی می رسیم که از هر دو روش استفاده کنیم.
منبع : روزنامه خراسان