دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


حالا دست مرا بگیر و از کوه بیا بالا


این تابستان تمایزی آشكار بین مارك (FGUK) و عكس مشهور آلبرتو كوردا كه در سال ۱۹۶۰ از چه گوارا گرفته بود، آشكار شد. این عكس در زمان انفجار كشتی باری بلژیكی حامل كوبایی های مسلح انقلابی و ۱۰۰ خدمه كشتی كه توسط ضد انقلابیون منفجر شد، گرفته شده است. تمایزی آشكار كه هم ضد سیاسی است و هم ضد تاریخ. اكنون تصویر چه گوارا تصویری است ناب، یك شمایل خالص مثل جیمی هندریكس. اثر پر شور والتر سالس به طرزی رویایی چنان تصویری از ارنستو چه گوارا نشان می دهد كه تا سال ها دستخوش تغییر نخواهد شد. سفری حماسی در آمریكای لاتین توسط یك دانشجوی ۲۳ ساله پزشكی با مویی كوتاه. همراه دوستش آلبرتو گرانادو شوخ و سرزنده، ۲۹ ساله فارغ التحصیل بیوشیمی. این دو جوان سوار موتورسیكلت پر سروصدای نورتن ۵۰۰ كه مال گرانادوست، سفر را آغاز می كنند. داستان فیلم براساس نوشته های شخصی چه گوارا به نام «یادداشت های سفر» كه بعدها «خاطرات موتورسیكلت» نام گرفت و كتاب آلبرتو گرانادو به نام «سفرهایی همراه با چه گوارا»، شكل گرفته است. جاه طلبی و بلندپروازی آنها سبب ساز ترك خانواده مرفه گوارا در آرژانتین شد.آنها به سوی ارتفاعات آند در شیلی رفتند، به آمازون پرو رسیدند و سپس به ماچوپیچو. براساس نقشه ای كه كشیده بودند روز تولد ۳۰ سالگی آلبرتو به ونزوئلا رسیدند (۱۹۵۲). جاده ای فراخ، بدون مسافر، كوله پشتی به پشت و بدون توریست در سال ،۱۹۵۲ با فیلمبرداری زیبا و چشم نواز اریك گوتیه از مناظر با شكوه آمریكای لاتین. این فیلم همان شكوه، زیبایی و استادی كه والتر سالس در درام انتقام جویانه «پس از آفتاب» نشان داده بود را دارد.موجودیت انقلابی چه گوارا براساس پیشینه نهفته آرمان گرایانه اش و شور جوانی كه در فیلم می بینیم شكل می گیرد. قبل از عزیمت پدرش در یك گفت وگوی رودررو مردانه چیزی بهش می دهد. نه یك چك مسافرتی و نه بیمه سفر، بلكه یك قبضه اسلحه كمری. به رغم گفته چخوف درباره این كه چه اتفاقی می افتد وقتی بار اول یك تپانچه را از نزدیك می بینی، چه گوارا هیچ وقت از این سلاح استفاده نكرد، حتی در طول تماشای فیلم و ما آن را فراموش می كنیم. نقش چه گوارا را گایل گارسیا برنال خوش قیافه و جذاب بازی می كند (او در سال ۲۰۰۲ در یك سریال كوچك تلویزیونی راجع به فیدل كاسترو بازی كرده بود.) بازی او در این فیلم چنان باورپذیر، پرانرژی، پرحرارت و آرمان گرایانه است و رودریگو دلاسرنا چنان غریب، جدی و متمركز، نقش گرانادوی گوشتالو و با مزه را بازی می كند كه در طول فیلم سفر را شاد و مفرح می سازد، میامائسترو زیبارو نقش نامزد نجیب چه گوارا، چه چینا را ایفا می كند كه چه گوارا در اولین توقف سفر در مزرعه پدری چه چینا در به دست آوردن دل او موفق نیست. (همیشه به این موضوع فكر كرده ام كه واژه «چه» در زبان محاوره آرژانتینی به عنوان رفیق و همراه به كار برده شده و در این سفر، این دو جوان یكدیگر را «چه» خطاب می كرده اند، چه گرانادو، چه گوارا.) اما آلبرتو، ارنستو را با نام مستعار دیگری كه در تاریخ فراموش شده است، صدا می كرده «Fuser».گرانادو و چه گوارا در طول سفر همه جا خودشان را پزشك جا می زده اند (پزشكی كه در واقع كارش مراقبت و درمان جذامیان است) تا بتوانند از این طریق غذا، محل خواب و مخارج تعمیر موتورسیكلت شان را تامین كنند. هر دو مرد چشم هایی برای دید زدن آدم ها داشتند. آدم هایی كه همراه همسران بی غیرتشان به خارج شهر می آمدند. اما آنها سفر می كردند تا فقط با فضایی ارتباط برقرار كنند كه تا به حال به درستی با آن روبه رو نشده بودند: مردمان فقیر، كشاورزان مزدور آواره ای كه دسته دسته مجبور به انجام كارهای سخت بودند، میوه چینی یا كار در سكوت خوفناك و پرخطر معدن ها (كه چنین وضعی برای خارجی ها كه اغلب آمریكایی بودند، می توانست جذاب باشد) اینجا و آنجا سخنانی سرد می شنیدند كه حكایت از زندگی واقعی مردمان تنگدست داشت. چه گوارا زمانی كه پشت وانتی همراه با یك بدبخت و رنجور نشسته بود می گوید «اون گاو داره كور می شه» و یتیم روستایی شانه بالا می اندازد و می گوید: «خب» چه گوارا با خودش می گوید: «هر چی می بینم كثافت و بدبختیه.» والتر سالس ظاهراً بازیگران غیرحرفه ای را برای ایفای نقش دهقانان مزدور و بیچاره پیدا كرده و از آنها در لوكیشن هایی استفاده كرد كه نسبت به ۵۰ سال قبل هیچ تغییری نكرده اند. سالس مثل یك عكاس خبری چهره های آنها را در پرتره هایی سیاه و سفید و سپیای روشن در انتهای فیلم برجسته می كند. چهره هایی تراشیده و خشن و آفتاب سوخته كه روی فیلم ظاهر می شوند، همان جور كه ۵۰ سال قبل بوده اند. این پرتره های انتهایی فیلم اشاره ای است مستقیم و خارج از روایت به سرزمین ژئوپولتیكال آمریكای لاتین و چه گوارا نیز بر این مطلب در سخنرانی كه در بیمارستان جذامیان (محلی كه مدتی با گرانادو در آنجا كار می كردند)، صحه گذاشته است. برای بعضی این پرتره ها چیزی در حد عكس های تجلیل آمیز است. یا موجهه ای احساساتی با فلاكت و فقر. اما این فیلم، فیلمی احساساتی براساس شخصیت چه گوارا است مثل آن صحنه ای كه در اوج جوانمردی در رودخانه ای كه بین دو جزیره است (كه دهكده جذامیان در آن واقع است) شنا می كند، یا هنگامی كه قهرمان جوان با بیماری آسمش مبارزه می كند و با یك سرنگ كهنه آدرنالین به زیر پوستش تزریق می كند. این تصاویر از شهوت درنده خویی چه گوارا نیز حكایت می كنند، از چهره دوست نداشتنی شخصیتش كه قطعاً بخشی از خلق وخوی انقلابی او نیز هست هر چند كه این بخش از وجود او در فیلم دیده نمی شود.عاقبت چه گوارا به یكی از ستایش گران استالین مبدل می شود. رهبر نظامی بی رحمی كه به آسانی برای مجازات محكومین، آنها را بدون اسلحه دسته دسته به جنگ می فرستاد، كه این یعنی حكم مرگ. او اعتقادی راسخ به دادگاه های انقلابی و جوخه اعدام داشت. به عنوان رئیس بانك ملی در كوبای كاسترو با شوق و جاه طلبی زایدالوصفی نامه های رسمی بانك را «چه» امضا می كرد و بی هیچ بحثی شریك تباهی كوبا براساس الگوی اتحاد جماهیر شوروی بود. اما زمانی كه در جنگل های بولیوی كشته شد، بخش خاطرات تیره او نیز از میان رفت، چه گوارا عظمت یافت ولی نه آن قدر كه فیدل كاسترو. فیلم «خاطرات موتورسیكلت» نیز به گونه ای تكان دهنده و صریح باعث رشد اسطوره چه گوارا خواهد شد و والتر سالس این كار را درست و كامل انجام داده است.