جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
پنج نکته درباره تکنولوژی
تحولات فنی و تکنولوژیک با سرعت فزایندهای در حال شکلگیری است، اما وقوع این تحولات در عرصه فناوری، هرگز به معنی تأمین آرامش و آسایش بشر نبوده و نه تنها در بسیاری از موارد، معضلات اجتماعی را حل نکرده بلکه آنها را تشدید نموده است. متن زیر، ترجمه سخنرانی نیل پستمن در کنفرانسی به نام «فناوری جدید و وجود انسان» است که طی آن به بررسی پنج ویژگی تحولات تکنولوژیک میپردازد.
موضوع این کنفرانس، «فناوری جدید و وجود انسان: اعتقادات و باورها در هزارهی جدید»، بالطبع نمایانگر نگرانی شما از آینده باورها و اعتقادات خود در هزارهی جدید است و باید هم چنین باشد. واضح است که همگان از این امر در هراسند. در کنار حکما و دینمداران، تجار و سیاستمدارنی نیز در نگرانی به سر میبرند. با وجود خطراتی که خبر از آمدن دشمنی میدهد که در لباس دوست ظاهر شده، آیا باز هم میتوان از آرامش و آسودگی خاطر دم زد؟
موضوع بحث بنده، ۵ نکته در خصوص تحولات فناوری است که دانستن آنها ضروری است. اساس این نظریات، مطالعات و تحقیقات ۳۰ سالهای است که در زمینهی تاریخ تحولات تکنولوژیک داشتهام و به نظر میرسد نظراتی آکادمیک و یا مسائلی مبهم و پیچیده نباشند، بلکه چیزهایی است که هر کس اندکی با مباحث توازن فرهنگی سروکار داشته باشد، باید با آنها آشنا شود و بنده به امید این که این مطالب، در زمینهی بررسی تأثیرات تکنولوژیکی بر اعتقادات و باورها سودمند باشد، آنها را تقدیم میکنم.
● نکته اول
اولین نکته این است که در تمام تحولات فنی، نوعی تعامل و بده و بستان مطرح است. من مایلم از آن به عنوان معامله ارزشهای معنوی در قبال کسب دنیا نام ببرم.
تکنولوژی میدهد و میستاند. این بدین معناست که همواره فناوری جدید به ازای هر فایده و مزیتی که عرضه میدارد، ضرر و زیانی نیز به دنبال خواهد داشت. ضرر و زیان یک پدیده ممکن است بیشتر از سود و فایده آن باشد، یا شاید هم مزیتهایش چشمگیر و قابل سرمایهگذاری باشد. شاید این مسأله تا حدودی پیش پا افتاده به نظر برسد، ولی بسیار متعجب خواهید شد اگر بدانید افراد زیادی هستند که تحولات موجود در عرصه فناوری را هدیه و موهبتی صرف میشمرند.
کافی است تعصب بعضی افراد را در مورد کامپیوتر تصور کنید و از کسی که تا حدودی با کامپیوتر آشناست بخواهید که در مورد این وسیله نظر دهد؛ خواهید دید که چگونه کورکورانه و متعصبانه در مورد شگفتیهای کامپیوتر اغراق میکند. همچنین در بسیاری از موارد، افراد از شمارش عیوب کامپیوتر کاملاً چشمپوشی میکنند. این عدم توازن، خطری جدی است، زیرا هر قدر جنبههای شگفتیانگیز تکنولوژی بیشتر باشد، دستاوردها و نتایح منفی آن نیز بیشتر خواهد بود.
اتومبیل را تصور کنید، در کنار تمام مزایا و فواید آن، هوای ما را سمی نموده، شهرها را خفه کرده و زیبایی چشماندازهای طبیعی را از بین برده است. یا در تکنولوژی پزشکی ، با یک پارادوکس مواجه هستیم، در عین حال که مداواهای حیرتانگیز و در خور ستایشی میبینیم، امراض و از کارافتادگیهایی وجود دارد که به وضوح قابل اثبات است که علل آنها همین فناوریهای پزشکی بودهاند که نقش بسیار مهمی نیز در کاهش مهارتهای تشخیص پزشکان ایفا کردهاند.
بد نیست یادآوری کنیم، در کنار دستاوردهای فکری و اجتماعی که به دنبال ظهور ماشین چاپ حاصل شد، به همان میزان، ارزشهای دیگر به سطور تاریخ سپرده شد. ماشین چاپ، نثرنویسی را به غرب آورد، ولی شعر و شاعری را به سوی ارتباطی نخبهگرا و مهجور سوق داد. این صنعت، استقراء را به ما داد ولی حساسیتهای مذهبی را تبدیل به موهومات و خرافات کرد.
شاید بهترین شیوهی طرح این پدیده، پرداختن به این موضوع باشد که اهمیت و ارزش سوالی که میگوید: «تکنولوژی جدید چه میتواند کند؟» کمتر از سوال دیگری است که «تکنولوژی جدید چه نمیتواند بکند؟» و قطعاً سوال آخر مهمتر است، چرا که کمتر طرح شده است. ممکن است کسی بگوید تردید و شک نسبت به تحولات تکنولوژیک، از سوی کسانی مطرح میشود که اعتقادی به تاریخ و یا برخی توازنها در حوزههای فرهنگی ندارند! اگر من مسوولیتی در این امور داشتم، مانع دیگران از بحث فناوری اطلاعات جدید میشدم، مگر این که شخص نشان میداد، مختصری در مورد تأثیرات اجتماعی و روانی ساعت مکانیکی، صنعت چاپ، تلگراف و مطبوعات میداند و به عبارت دیگر، نسبت به پیآمدهای فناوریهای بزرگ و مهم بیاطلاع نیست. پس در مجموع، نکتهی اول این شد که همیشه فرهنگ برای تکنولوژی هزینه میپردازد.
● نکتهی دوم
سهم افراد بشر از منافع و مضار فناوریهای مدرن، یکسان نیست. بدین معنی که هر پدیدهی مدرن، به گروهی سود و به گروهی دیگر ضرر و زیان میرساند. مجدداً به مثال ماشین چاپ در قرن شانزدهم برمیگردیم که مارتین لوتر از آن چنین یاد میکند: «بیشترین و بالاترین درجه رحمت خداوند بود که به وسیله آن، انجیل رونق گرفت».
انبوه کتب چاپ شده، نفوذ و اعتبار روحانیون مسیحی را از بین برده و تجزیهی حوزهی اسقف مقدس رم را سرعت بخشید. پروتستانهای آن زمان، از این اتفاقات رو به رشد، اظهار شادمانی میکردند، اما در مقابل، کاتولیکها بسیار خشمگین و عصبانی میشدند.
کسی که نسبت به تحولات فناوری مدرن آگاهی داشته باشد، این سوالات به ذهنش متبادر میشود که: چه کسی یا کسانی، به طور مشخص از توسعه و رشد تکنولوژی جدید بهرهمند میشوند؟ کدام گروه، دسته یا شخص؟ و در این بین، کدام صنعت مقدم است؟ و دیگر اینکه، کدام گروه از مردم به واسطهی آن، متحمل ضرر و زیان میشوند؟
بیشک رایانه در سرویسدهی به سازمانهای بیشماری چون ارتش، خطوط هواپیمایی، بانکها یا سازمانهای متصدی امور مالیاتی، خدمات زیادی ارائه داده و خواهد داد و به همان میزان، پرواضح است که کاربرد رایانهای برای محققان برجسته و حرفهای در زمینه فیزیک و سایر علوم طبیعی بسیار ضروری است. ولی در باب فناوری رایانهای ، این سوال مطرح است که رایانه تا کجا قادر است به این سیل متراکم جمعیت خدمات ارائه دهد؟ به کارگران صنایع استیل، متصدیان فروشگاههای میوه و ترهبار، مکانیکهای اتومبیل، موسیقیدانان، نانواها، خشتمالها، دندانپزشکان و حتی حکما و بسیاری دیگر که کامپیوتر این روزها سر زده و بدون اجازه وارد زندگی آنها میشود؟ این افراد، مسائل شخصی و خصوصی خود را به راحتی در دسترس مؤسسات قدرتمند و ذینفوذ قرار دادهاند. اینان به راحتی مورد کنترل و پیگیری، قرار گرفته و موضوع آزمایشهای زیادی قرار میگیرند و تصمیمات ناخواسته و ندانستهای که برای آنها گرفته میشود، آنها را حیران و سرگردان میکند. این قبیل افراد، بیش از همیشه به اعداد و ارقام تبدیل میشوند، پستهای الکترونیکی (E – mail) مزخرف و بیهوده آنها را میرانده و دفنشان میکند و در نهایت تبدیل به اهداف سهلالوصولی برای مؤسسات تبلیغاتی و سیاسی میشوند.
در یک کلام، این افراد بازندگان انقلاب عظیم رایانه هستند. برندگان این عرصه که شرکتهای رایانهای، بنگاههای چندملیتی و یا دولت میباشند، بازندگان را نسبت به فناوری رایانهای تشویق و ترغیب میکنند.
شیوهی آنها بدین ترتیب است که ابتدا به بازندگان چنین القا میکنند که یک فرد میانسال با داشتن یک کامپیوتر شخصی قادر خواهد بود، حساب و کتاب چکهای صادرهاش را تنظیم کرده، دستورالعمل طبخ غذاها را مرتباً پیگری نماید و لیست خرید بهتر و حساب شدهتری تهیه کند. بعدها میگویند که کامپیوتر این امکان را برای آنها فراهم کرده است که از داخل منزل خود در رأیگیری شرکت کنند، در خانه باشد و اقدام به خرید کنند و از هر گونه سرگرمی که دوست دارند، بهره ببرند.
مجموع اینها زندگی اجتماعی را غیرضروری ترسیم مینماید. امروزه اصحاب عصر فناوری اطلاعات ، مدعی هستند که هر چه اطلاعات شما در زمینه رایانه بیشتر باشد، قادر خواهید بود مشکلات و موانع بیشتری را حل کنید، نه تنها موانع شخصی، که میتوانید بسیاری از معضلات اجتماعی را نیز مرتفع سازید، اما چگونه میتوان باور کرد که این ادعاها واقعیت دارد؟ اگر امروزه در جهان، کودکانی باشند که از گرسنگی جان میسپارند، که قطعاً وجود دارند، به دلیل کمبود اطلاعات نیست.
سالهاست که ما به این دانش رسیدهایم که چگونه غذای مناسب و کافی برای کودکان کرهی زمین تهیه کنیم؛ پس چگونه اجازه میدهیم آنها از گرسنگی تلف شوند؟ اگر زنان مورد تجاوز قرار میگیرند، اگر طلاق، ترویج سکس و بیماریهای روانی روبه افزایش است، هیچ کدام ارتباطی به کمبود اطلاعات ندارد. من به جرأت میگویم، اینها به خاطر فراموشی چیزهای دیگری است و فکر هم نمیکنم که من موظف به بیان و تشریح آنها برای حضار باشم. اگر تکنولوژی مدرن چنان ما را کور کرده باشد که مشکلات و گرفتاریها را نبینیم، این عصر اطلاعات ، مایهی نکبت و نابودی ما خواهد شد.
اینجاست که ما باید مدام از شیفتگان فناوری رایانهای سوال کنیم که چرا چنین عمل میکنید؟ شما کدام جذابیتهای را برمیشمرید؟ به دنبال تعویض قدرت با چه کسی هستید؟ مرکز کنترل این قدرت کجاست؟
غرض این نیست که درصدد تقبیح این مسائل باشم، چه رسد به این که بخواهم انگیزههای شیطانی و ناصواب را به کسی نسبت دهم. سخن اینجاست که در کنار منافعی که به یک گروه و ضررهایی که به گروهی دیگر میرسد، این سوالات اساسی مطرح است. بنابراین، نکتهی دوم چنین شد که همواره در تحولات تکنولوژیک، یک طرف ذینفع و طرف دیگر بازنده است.
● نکتهی سوم
در هر تکنولوژی، به طور ثابت یک ایدهی مؤثر و محوری موجود است؛ بعضی اوقات نیز دو یا سه ایدهی منتفذ و مؤثر وجود دارد. این ایدهها اغلب به دلیل خاصیت ذهنیشان از معرض دید ما به دور میمانند، ولی این بدان معنا نیست که اثرات علمی بر جای نگذارند. شاید این سخن قدیمیترها را شنیده باشید که «آدمی که چکش در دست دارد، همه چیز را میخ میبیند» این بیان قابل تعمیم است: آدمی که مداد به دست است، همه چیز برایش مجله به نظر میرسد. کسی که دوربین تلویزیونی به دست گرفته است، همه چیز برای او یک صحنه و سوژهی تصویری است. آدمی که کامپیوتر در اختیار دارد، همه چیز را دادههای اطلاعات فرض میکند. معنای ظاهری این عبارات، مورد نظر نیست؛ آن چه در ورای این کلمات قصار نهفته و توجه ما را جلب میکند، این است که هر تکنولوژی به همراه خود اقتضائات و ضرر و زیانهایی دارد.
در فرهنگ غیرمکتوب (گفتاری)، حافظهی بشر مهمترین نقش را دارد، هم چنان که ضربالمثلها، حکمتها، اشعار و تصانیف، اهمیت به سزایی داشته و در درون آنها مجموعه دانش شفاهی انباشتهای است که طی اعصار و قرون گذشته شکل گرفته است. به همین خاطر است که سلیمان (ع) حکیمترین و با سوادترین مردان عصر خود بود. آن گونه که نقل میکنند، در میان پادشاهان آن دوران، او ۳۰۰۰ ضربالمثل حفظ بوده است، اما در فرهنگ مکتوب، چنین شاهکارهای ذهنی، بیهوده و وقتگیر تلقی میشوند و ضربالمثلها فقط خیالات و تصوراتی بیربط هستند. کسی که با نوشتار سروکار دارد، علاقه وافری به سازمان منظم و تحلیل سیستماتیک دارد، کسی که با تلویزیون حشر و نشر دارد، ارزش لحظهها را بیشتر از تاریخ میداند. در مورد اصحاب رایانه چه باید بگوییم؟ کسانی که از کاربران پرطرفدار کامپیوتر به شمار میروند، برای اطلاعات، بیشتر از علم و به طور مشخص حکمت و دانایی ارزش قائلند. یقیناً در عصر رایانه، مفهوم حکمت و دانایی به طور کامل از بین میرود.
پس خلاصهی نکتهی سوم چنین میشود که هر تکنولوژی فلسفهای دارد که در وادار کردن مردم به نوعی خاص از تفکر، نحوهی استفاده از اعضا و جوارح، نحوهی قانومند کردن جهان، تقویت بعضی از حسهای ما و فروکش کردن برخی از تمایلات فکری و اجتماعی، تأثیر داشته و به نوعی پشتوانه آن محسوب میشود. این ایده، خلاصهی بیان مشهور مارشال مک لوهان، کاتولیک معروف است که میگوید: «رسانه، پیام است».
● نکتهی چهارم:
نکتهی چهارم به این شرح است: تغییرات تکنولوژیکی، خاصیت تقویتکنندگی ندارند، بلکه توازن اکولوژیکی را بر هم میزنند. با یک مقایسه بهتر میتوان این مطلب را تشریح نمود. اگر یک قطره رنگ قرمز، داخل پیالهای پر از آب تمییز بریزیم، چه اتفاقی رخ میدهد؟ آیا آب تمییز به همراه یک قطره رنگ خواهیم داشت؟ مسلماً خیر. ما مولکولهای آب را از نو رنگآمیزی کردهایم. این همان چیزی است که من آن را تغییرات اکولوژیکی مینامم. در سال ۱۵۰۰، بعد از اختراع ماشین چاپ، شما دیگر اروپای قدیمی نداشتید که به آن ماشین چاپ اضافه شده باشد، بلکه با اروپایی متفاوت روبهرو بودید. بعد از [اختراع] تلویزیون، آمریکا دیگر آن آمریکایی نبود که فقط تلویزیون به آن افزوده شده باشد؛ تلویزیون به رقابتهای سیاسی انتخابات، به هر خانه، مدرسه و صنعت و غیره، رنگ و لعاب جدیدی بخشیده بود.
به همین خاطر است که باید در قبال ابداعات فنی، محتاطانه پیش برویم. نتایج و آثار این تحولات، همواره گسترده و اغلب غیرقابل پیشگویی و تغییر ناپذیرند. به همین علت است که باید نسبت به سرمایهسالاران (کاپیتالیستها) خیلی هم خوشبین نباشیم. سرمایهسالاران در یک جمله، بیش از این که بخواهند شخصاً خود را به خطر بیندازند، جهت خطر را متوجه فرهنگ میکنند. خلاقترین و شجاعترین آنها، به فکر بهرهبردای هر چه بیشتر از تکنولوژی است، بدون توجه به این که چه سنتهایی در این مسیر به فراموشی سپرده میشوند و یا این که اصلاً فرهنگ منهای سنتهای دیرین، بقایی خواهد داشت یا خیر؟ بهتر است بگوییم، آنها در یک واژه خلاصه میشوند: «رادیکالها». در آمریکا، مشهورترین عناصر افراطی، همیشه سرمایهسالاران بودهاند؛ مردانی چون بل. ادیسون، فورد، کارنگی، سارنوف، گلدوین. این بزرگان، قرن ۱۹ را محو کرده و قرن بیستم را رقم زدند و هنوز برای من روشن نشده است که چرا این سرمایهسالاران را محافظهکار تلقی میکنند؟ شاید به این دلیل باشد که تمایل به پوشیدن کت و شلور تیره به همراه کراوات خاکستری داشتند!
در هر صورت باید نسبت به کاپیتالیستها، وسواس و دقت بیشتری به خرج دهیم. شاهد مثال این که، آنها از خانواده، ازدواج، پرهیزکاری و عزت نفس دم میزنند، اما اگر برایشان فرصتی پیش آید که از ظرفیتهای اقتصادی فناوری مدرن بهره جویند، آن ارزشها و فضیلتها را به فراموشی میسپارند.
به جاست که در این رابطه به دو مثال اشاره کنم که امروزه آمریکا با آن دست به گریبان است؛ اولین مورد در ارتباط با مسأله آموزش است. در قرن حاضر چه کسی بیشترین تأثیر را بر فرآیند آموزش گذاشته است؟ اگر بگویید جان دیوئی یا هر فیلسوف دیگر، میگویم اشتباه میکنید. تأثیرگذارترین آنها، مردان گمنانی بودند با کت و شلواهای خاکستری که در حومه نیویورک، پرینستون و نیوجرسی اقامت داشتند. آنها در فراگیری و رشد تکنولوژی که از آنها به عنوان تستهای استاندارد (GRE), (SAT), (IQ) نام میبریم، نقش مهم و به سزایی داشتند. این تستها، مفهوم یادگیری را مجدداً از نو معنا کرده و موجبات بازنگری برنامههای آموزشی را فراهم آوردند.
مثال دوم در ارتباط با سیاست است. امروزه واضح و آشکار است، آنهایی که اساسیترین تأثیر را بر سیاست آمریکا داشتهاند، ایدئولوگهای سیاسی یا دانشجویان معترض با موهایی بلند، به همراه کپیهایی از [آموزههای] کارل مارکس [و یا دیگر متفکرین اجتماعی و سیاسی] در زیر بغلهایشان نیستند. اصلاحطلبان تندرویی که سیاست آمریکا را از اساس تغییر دادند، صاحبان شرکتهایی بودند با لباسهای تیره و کراواتهای خاکستری که تلویزیون آمریکا را اداره میکنند. آنها به دنبال ساختن سرگرمی از گفتمانهای سیاسی نبودند؛ آنها نمیخواستند مانع رسیدن آدمهای بینهایت چاق [و در عین حال بالیاقت] به پستهای عالی سیاسی شوند. ۱ قصدشان محدود کردن رقابتهای سیاسی در آگهی تجاری ۳۰ ثانیهای نبود؛ آن چه آنها دنبال میکردند، تبدیل تلویزیون به ماشین پولسازی بود که بیوقفه کار میکرد. از همین جا بود که خیلی راحت، طی فرآیندی، گفتمان بنیادین سیاسی را ضایع نمودند.
● نکتهی پنجم
در اینجا میرسیم به پنجمین و آخرین نکته و آن بدین شرح است: تکنولوژیهای نوین به دنبال آن هستند که «افسانهای» شوند. این واژه را به مفهومی به کار میبرم که نقاد ادبی فرانسوی، رونالد بارتز، از آن استفاده نمود. منظور وی در آنجا از به کارگیری این واژه، اشاره به نوعی رویکرد همگانی به اختراعات فنی است، با این تصور که این اکتشافات، خدادادی بوده و جزء ذاتی و طبیعت اشیاء [و نتیجه سیر تکاملی تاریخ] هستند. ماشین، هواپیما، تلویزیون، سینما و روزنامهها و … نه به خاطر جلوههای تصنعی آنها در برخی زمینههای خاص سیاسی و تاریخی، بلکه به این دلیل که مواهب طبیعی تلقی میشوند. جایگاه اسطورهای و افسانهگونه پیدا کردهاند. خطر آن جاست که یک تکنولوژی، صورت اسطورهای پیدا کند، چرا که اگر این گونه شد، دیگر به راحتی مستعد اصلاح یا کنترل نیست. به عنوان مثال، طرحی مبنی بر عدم پخش برنامههای تلویزیونی تا ساعت ۵ بعدازظهر و خاتمه برنامهها در ساعت ۱۱ عصر را با مردم آمریکا در میان بگذارید، این ایدهها بسیار خندهدار و مسخره جلوه میکند. این طرز تلقی به دلیل مخالفت آنها با این ایدهی فرهنگی نیست.
آنها به این خاطر شما را مسخره میکنند که پیشنهاد شما را تغییر در یکی از ارکان طبیعت تلقی میکنند. چیزی شبیه این که پیشنهاد کنید، خورشید به جای طلوع در ساعت ۶ صبح، ۱۰ صبح طلوع کند. هر زمان که به قابلیت افسانهای شدن تکنولوژی فکر میکنم، این سخن پاپ ژان پل دوم در خاطرم جلوه میکند که میگوید علم قادر است، دین را از خطا و موهـومپرستی پاک کند. دین میتواند علم را از بتپرستی و خودکامگی تنزیه نماید». آن چه من معتقدم، این است که اشتیاق افراطی ما به تکنولوژی میتواندبه نوعی از بتپرستی و اعتقاد ما به خدمترسانی آن، میتواند به خودکامگی کاذب بینجامد.
بهترین تلقی از تکنولوژی این است که تکنولوژی، مزاحمی عجیب و غریب است و فراموش نکنیم که محصول گونهای از تدبیر الهی نبوده، بلکه ساخت خلاقیت و غرور انسان است و ظرفیت بالقوه خوبی یا بدی آن، کاملاً بستگی به میزان آگاهی و شناخت انسان از آن چه تکنولوژی با ما و برای ما میکند، دارد.
اینها، مجموع ۵ نکتهای بود که در باب تحولات فنی به عرض رساندم. اول اینکه، ما همیشه برای دستیابی به تکنولوژی، ملزم به پرداخت هزینهایم و هر چه این فناوری، عظیمتر و پیچیدهتر باشد، هزینهای که میپردازیم، بیشتر است. دوم اینکه، در این بین همیشه گروهی برنده و دیگران بازندهاند و برندگان میکوشند تا به مغلوبین القا کنند که برنده شدهاند. سوم اینکه، در نهاد هر فناوری مهم، نوعی تبعیض و تعصب معرفتشناختی سیاسی یا اجتماعی نهفته است. گاهی این تعصبها نتایج حاصله را تحتالشعاع خود قرار میدهد و گاهی هم نه. [اختراع] ماشین چاپ، سنتهای گفتاری ما را به نابودی کشاند. تلگراف، فاصله را بیمعنا نمود. تلویزیون، واژه را بیمعنا کرده است و شاید کامپیوتر، در آینده زندگی را بیارزش کند و قس علی هذا. چهارم، فناوری مدرن تقویتکننده نیست، بلکه اکـولوژیکی است، بدین معنا که توازن همه چیز را بر هم میزند.
و در نهایت، پنجمین نکته این که، تکنولوژی دوستدار اسطورهای شدن است؛ توضیح اینکه، فناوری امروز میخواهد بخشی از نظم طبیعی جهان شمرده شود و بر همین اساس، زندگی ما را بیش از آنچه برای ما ضرورت دارد، تحت نفوذ و سیطرهی خود درآورد. اگر فرصت بیشتری در اختیار داشتم، مسائل قابل توجه دیگری هم در این باب بود که به عرض رسانده شود، اما به همین قدر اکتفا میکنم و عرایضم را با ذکر این مهم به پایان میرسانم: در گذشته، با چشمانی بسته با این گونه تغییر و تحولات در حوزه تکنولوژی برخورد میکردیم؛ شعار ناگفتهی ما «به خدمت گرفتن تکنولوژی است» و تا به امروز، بیشتر توان خود را در راه برآورده کردن نیازهای تکنولوژی به کار بستهایم تا نیازهای فرهنگ؛ این کار نوعی حماقت است، به ویژه در عصر تحولات گسترده تکنولوژیک. باید با چشمانی کاملاً باز حرکت کنیم تا پیش از آن که به استخدام تکنولوژی درآییم، آن را به خدمت خود درآوریم.
http://ictworld.blogsky.com/
۱ـ کنایه از اینکه در شرایط کنونی این قد و قواره و خوش هیکل بودن به یکی از معیارهای اساسی انتخاب رئیس جمهوری و مقامات سیاسی آمریکا تبدیل شده است و اگر احیاناً کسی چاق باشد و در عین حال واجد شایستگیهای سیاسی باشد، شانس رسیدن به مقامات عالی سیاسی را ندارد.
نویسنده: نیل پستمن
منبع: ماهنامه سیاحت غرب، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، سال دوم، شماره نهم، فروردین ۱۳۸۳
۱ـ کنایه از اینکه در شرایط کنونی این قد و قواره و خوش هیکل بودن به یکی از معیارهای اساسی انتخاب رئیس جمهوری و مقامات سیاسی آمریکا تبدیل شده است و اگر احیاناً کسی چاق باشد و در عین حال واجد شایستگیهای سیاسی باشد، شانس رسیدن به مقامات عالی سیاسی را ندارد.
نویسنده: نیل پستمن
منبع: ماهنامه سیاحت غرب، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، سال دوم، شماره نهم، فروردین ۱۳۸۳
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست