چهارشنبه, ۲۱ آذر, ۱۴۰۳ / 11 December, 2024
مجله ویستا


خلوت با خویش


خلوت با خویش
به راستی و بدون تعارف آیا برای یک بار هم که شده با خود خویش خلوت کرده ایم؟ و در اون خلوت خصوصی از خود پرسیده ایم که فلانی، چیه؟ چه خبره؟ تا کی؟ تا کجا؟ چیکار می کنی؟ عمر گذشت تموم شد و ... بله، خیلی از ما در خیلی از جاها ممکنه چین سوالاتی را از خودمون پرسیدیم ولی توجهی نکرده ایم و یادمون نیست، زیرا این خلوت و پرسش، برنامه، ساعت و موقع معین و مشخصی نداشته و مقید هم نبوده ایم و لازم هم نبوده که شرط ببندیم و قرار بگذاریم که مثلا فردا، چهار بعدازظهر با »خود« جلسه خلوت دارم، و گرنه از این قبیل سوال و جواب ها، خیلی هنگام خواب، کار و راه رفتن از خود پرسیده ایم. اما چون ثبت و ضبط نشده و لازم هم نبوده که بشه، یادمون نیست و گر نه مثلا همین که در خیابان حین رانندگی سبقت بی جایی می گیریم فوری به خودمون می گیم فلانی... کار درستی نبود، می دونی اگه اتفاقی می افتاد مقصر بودی.
یا تو صف نونوایی که از پسر بچه هم محلی مون زودتر نون می گیریم و خودمون می دونیم کار اشتباهیه، باز در جواب خودمون می گیم. عیبی نداره، اون جوونه، راضیه.
خلاصه خلوت با خویش یعنی همین بحث ها که نمی خوام با این مثال ها بحث را ادامه بدم.
بروید دنبال سوال وجواب های بهتر و اصلی تر، درسته که دنیای ماشینی کارها را ساده و مسیرها را کوتاه کرده ولی این جور زندگیا نه روح داره نه حلاوت... که باید بیدارتر بشیم و رونقی، تحرکی و تحولی ایجاد کنیم و خلاصه خیلی هم در قید و بند ماشینی کردن، کتابی حرف زدن و کلیشه ای زندگی کردن نباشیم... اصلا صفا دادن به زندگی خرجی هم نداره و مزاحمتی هم ایجاد نمی کنه بلکه لذت و طعم زندگی رو بیشتر می کنه، به آدم امید می ده و بهتره بگم که زندگیمون معنی پیدا می کنه... چون فطرت ما طوریه که با راستی، صداقت و دوستی و پاکی بیشتر موافقه تا ...، بگذریم.راستی می شه به خودتون جواب بدین آخرین باری که به عیادت یک بیمار در بیمارستان یا خانه اش رفتین، کی بود؟ یا آخرین دفعه که یک دوست قدیمی خود را نه برای مناسبت ها، بلکه همین طوری برای تجدید دیدار، یک وعده نهار یا شام به منزل دعوت کردین، چه موقع بوده؟ اصلا آیا بوده یا نبوده؟ و از این قبیل که بتونه باعث تلنگری و تحولی بشه و لااقل یک لبخند از ته دل بر لب های شما بنشاند... پس دریک خلوت خودمانی از خودمون بپرسیم تا کی و کجا این مسیرهای بی روح و چرا از امکانات و نعمات الهی برای روح و جان دادن به زندگی افسرده بهره کافی را نمی بریم؟و اگر گاهی تصمیم خوبی گرفته ایم، چرا دیر عملی کرده ایم؟ به راستی از چه تاریخی به خانه برادر یا خواهرمان نرفته ایم؟ و هی با عذر و بهانه های واهی که کار داشتم و سرم شلوغ بوده، طفره رفتیم و اونا هم مثل ما، و در نهایت از هم غافل و بی خبر مانده ایم و به یک تلفن یا پیامک اکتفا کرده ایم که نبودنش بهتر از بودنشه...نه، این ها شروط زندگی سالم نیست. درسته که پولدارتر شده یا مقامی کسب کرده ایم و جلسات اجازه نمی ده لااقل دستور و سخن پیامبر اکرم (ص) (صله رحم) را پیاده کنیم ولی هیچ عذری در این کوتاهی ها پذیرفته نیست و اصلا بنی آدم باید رفت و آمد، گفت و گو و دید و بازدید داشته باشند و گر نه شیرازه زندگی پاره می شه، در نتیجه اجتماعی بودن و عضو یک پیکر بودنمون معنی نمی ده... صفای زندگی در همون قیل و قال بچه ها، پیش هم بودن ها، گپ و گفت و گوهای دوستانه و غیره است.
نباید اجازه بدهیم زندگی ماشینی روح عاطفی ما رو تخریب و کسل کنه... دیگه کلیشه ای زندگی کردن، ساختگی راه رفتن و فلان جور صحبت کردن معنا نداره و نمی تونه ما را راضی نیگه داره، ... پس چه خوبه از همین امروز یا بهتره بگم همین الان، تقویم سال های خوش زندگی را ورق بزنیم و آلبوم های قدیمی را جلوی رویمان بگذاریم و با تجدید خاطرات و زنده کردن برخی از اون ها که امکان داره... به زندگی مون شور و صفا بدیم، یادی کنیم از اون زمانی که برای هم نامه می نوشتیم و به خصوص در ایام عید می گشتیم تا بهترین کارت پستال ها و مناظر را پیدا کنیم و برای همدیگه به نشانه تبریک بهار بفرستیم... بیایید بیدار بشیم و گر نه چشم باز کردیم پیر شدیم و دیگه نمی تونیم حرکتی و جنب و جوشی داشته باشیم.بیاین قول بدیم دوباره سر هر چیزی برای هم حساب باز نکنیم، اونایی که به هر طریقی از ما دلخورن را راضی کنیم، در این چند روز مانده به تحویل سال و در آستانه فصل بهار، ما هم مثل درخت ها، در خود شکوفایی و سرسبزی ایجاد کنیم تا دوباره سایه درخت بید، لب حوض، کنار چشمه، دامنه های کوه و جیک جیک گنجشک ها طعم زندگی را به ما برگرداند ...و در یک کلام در خود تحولی ایجاد کنیم. از خواب غفلت بیدار بشیم. از نظر روحی، روانی، اخلاقی و حتی ظاهری تغییر کنیم و از خدای بزرگ بخواهیم که:یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال.
قلندری
منبع : روزنامه خراسان