شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


داستان خانواده ختم به خیر


داستان خانواده ختم به خیر
● سفر خوش به ترنتون و کامدن (نمایشنامه)
▪ تورنتون وایلدر
▪ ترجمه: محمد نجفی
▪ ناشر: انتشارات نیلا
▪ چاپ اول: ۱۳۸۶
▪ تعداد: ۲۲۰۰ نسخه
سفر خوش به ترنتون و کامدن، در ابتدای نمایشنامه‌اش تنها یک جمله کم دارد، یک جمله محبوب و استثنایی، فقط کافی است مادر خانواده رو به تماشاگران بایستد و بگوید: «ما به سمت ترنتون و کامدن حرکت کردیم، اما ما به ترنتون و کامدن نمی‌رسیم.» از همان ابتدای نمایشنامه این جمله مدام در گوشم زنگ می‌زند. در همان ابتدای نمایشنامه وقتی خانواده می‌خواهند حرکت کنند و به سمت خانه دختر بزرگ‌تر، همان که ازدواج کرده، بروند، ماشین تازه از تعمیرگاه آمده و انگار که هر لحظه ممکن است ماشین عیب و ایراد اساسی پیدا کند و اتفاق خاصی بیفتد. اما تورنتون وایلدر اصلا قرار نیست بیضایی آمریکا باشد.
یعنی اصلا هیچ ربطی به هم ندارند. وایلدر در تمام نمایشنامه اصرار دارد که بگوید چقدر موقعیت شیرین است و وقتی آدم‌ها می‌روند تا به یکی از اعضای خانواده‌شان سر بزنند، خوشحالند. در تمام مسیر، به آگهی‌هایی که در خیابان می‌بینند، می‌خندند. برای یک وعده میان‌روز، هات‌داگ می‌خورند و حتی ممکن است که درباره ماجرای اعتقادی با هم دعوا کنند. مثلا در یکی از قسمت‌های داستان، مادر که شخصیت اصلی و پیش‌برنده داستان است، با پسر کوچک خانواده درگیری لفظی پیدا می‌کند. آرتور: نمی‌شه نیوآرک‌دیلی‌پست رو مشترک بشم؟
مامان: نه آقا جون، لازم نکرده. شنیدم روزنامه رو ساعت چار و نیم صب می‌فرستن واسه مشترکا و بیدارشون می‌کنن. پسر من که چار و نیم صب بلن نمی‌شه اصلا، حتی اگه یه میلیون دلار گیرش بیاد. همون ستردی ایونینگ‌پست که صبای پنج‌شنبه می‌آد بسه.
آرتور: مامان!
مامان: نه آقاجون. پسر من چار و نیم صب از خوابش که موهبت الاهیه نمی‌زنه.
آرتور: ‌(دلخور) همه‌ش حرف خدا رو می‌زنه. انگار همین امروز صب یه نامه از خدا بهش رسیده.
مامان بلند می‌شود؛ خیلی عصبانی
مامان: المر، سریع ماشینو نگه‌دار! من با کسی که از ابن حرفا می‌زنه هیچ‌جا نمی‌رم. آرتور، گم‌شو از ماشین بیرون. المر، یه دلار دیگه بهش بده تنهایی برگرده نیوآرک. نمی‌خوام ریخت نحسشو ببینم.
آرتور: مگه چی گفتم؟ چیزی نگفتم که!
المر: نشنیدم چی گفت کیت.
مامان: خدا خیلی کارا برام کرده. اجازه نمی‌دم کسی از این مسخره‌بازیا دربیاره. گم‌شو. گم‌شو از کنار من.
اما در پس این دعواها و شاکی‌بودن‌ها، یک معذرت‌خواهی وجود دارد که همه چیز را ختم به خیر می‌کند. بعد از آنست که دیگر می‌شود با خیال راحت نمایشنامه را دست گرفت و دید که این سفر خوش، واقعا خوش است و آدم‌ها از اینکه در کنار هم قرار گرفته‌اند، خوشحالند. اتفاق خاصی هم نمی‌افتد. یک خانواده چهار نفری تصمیم می‌گیرند تا به دیدن دختر بزرگ‌تر، همان که شوهر دارد، بروند. اصلا مادر همه این سفر را برنامه‌ریزی کرده تا به دیدن دخترش برود؛ دختری که یک زایمان ناموفق داشته و مادرش برای او نگران است. محمد نجفی این نمایشنامه را به فارسی ترجمه کرده است و سفر خوش به ترنتون و کامدن، هفتمین کتاب از مجموعه کتاب کوچک است که انتشارات نیلا آن را چاپ می‌کند و ۲۴ صفحه هم بیشتر ندارد. ۲۴صفحه‌ای که می‌شود با آن سفری خوش را تجربه کرد، نه فقط به خاطر دنیای داستان که به خاطر آن آدمی که برای داستانش یک فرم اجرای عجیب و غریب در نظر گرفته است. برای توصیف این وضعیت، مقدمه کتاب، توضیح خوبی می‌دهد: «بداعت نمایشنامه‌های نورنتون وایلدر را نه در موضوع یا کنش ویژه‌ای از جانب شخصیت‌ها، بلکه در شکل و فرم و جنبه‌های شاعرانه و زیباشناختی نگاه نویسنده به موضوع و شخصیت‌هایش باید جست؛ چیزی که منتقدان به عنوان دستمایه‌های محافظه‌کارانه و سبک رادیکال از آن یاد کرده‌اند.» ولی جالب اینجاست که اتفاقاتی که به لحاظ فرم در نمایشنامه هست، جابه‌جایی‌های مکان و زمان، استفاده از راوی و... را به آشنایی او با فرهنگ و قالب‌های نمایشی شرقی (مشخصا چینی) ربط می‌دهند. و این آشنایی از همان دوران کودکی نویسنده می‌آید؛ از همان روزهایی که به خاطر شغل پدرش، در چین و هنگ‌کنگ زندگی کرد. جایزه سن‌پولیتزر و آکادمی هنر و ادبیات آمریکا را هم به داشته‌هایش اضافه کنید و شهرتی که از نمایشنامه‌های شام طولانی کریسمس و همین نمایشنامه، سفر خوش به ترنتون و کامدن به دست آورد را ضمیمه کنید و بعد از آن کتاب را بخوانید.
نگار مفید
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید