سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا
غرب، اسلام و مسلمانان
۱) اگرچه از سخنان پاپ بندیكت چند هفتهای میگذرد و فضای احساساتی و تند عاطفی مسلمانان علیه سخنان پاپ و ارباب كلیسا تا حدود زیادی فروكش كرده است، اما درباره علل و انگیزههای این نوع سخنان و یا مواضع ضد اسلامی برخی از محافل غربی از نوع چاپ مكرر كاریكاتورهای موهن پیامبر اسلام، جای بحث و بررسی جدی وجود دارد. این نوع موضعگیریها و یا اقدامات تعرضی علیه اسلام و مسلمانان از اهداف برنامههای دراز مدت دیگری سرچشمه میگیرد كه باید به آنها پرداخت. واكنشهای آنی، احساسی و عاطفی تند علیه نهادهای غربی، مسیحی و یا یهودی كارساز نیست.
تدوین یك برنامه راهبردی پیرامون روابط جهان اسلام و مسلمانان با جهان غرب، یا بهتر است بگوییم نیمكره شمالی، ضرورت اساسی دارد.
۲) واكنش مسلمانان و یهودیان درباره اسلام و مسلمانان طی ۱۴۰۰ سال گذشته، از زمان بعثت پیامبر گرامی تاكنون دورانهای مختلفی را پشت سر گذاشته و دچار تغییرات و تحولات شده است. بررسی و توجه به این تحولات، مسلمانان را در پیشبینی وضعیت آینده و اتخاذ راهكارهای راهبردی مناسب كمك موثری خواهد كرد.
شادروان مهندس بازرگان، در "مسئله وحی"، سیر تحول در افكار غربیها نسبت به اسلام، پیامبر و رسالت و وحی او را به چهار دوره تقسیم كرده است. این چهار دوره عبارتند از: الف ـ دوران تجاهل و تنفر، ب ـ دوران توجه و تردید، ج ـ دوران تحقیق و تجلیل و بالاخره د ـ دوران تفهیم و تقریب. توضیح بیشتر هریك از این چهار دوره به روایت بازرگان باعنوان ‹‹سیر تكامل افكار غربیها نسبت به پیغمبر اسلام و رسالت و وحی او›› بدین قرار است:
غربیها (از روم شرقی گرفته تا اروپای قرون وسطی و جدید و معاصر و امریكا) در حاشیه روابط جنگی، اقتصادی، سیاسی و استعماری كه همیشه با ممالك اسلامی داشته و دارند، یك سلسله روابط فرهنگی نیز داشته و مخصوصاً، نظریاتی نسبت به اسلام و بنیانگذار آن اتخاذ كردهاند، عقیده، علاقه و نظر آنها از این جهت بههیچوجه حالت ثابت و یكنواختی نداشته است؛ بلكه طی قرون متمادی و حوادث متوالی و بهموازات توسعه اطلاعات و مطالعات انجام یافته، تحول قابل ملاحظهای با زمان و مكان پیدا كرده است. این تحول البته مانند هر سیری همیشه در جهت واحد و با روال یكسان نبوده؛ تندی و كندیها و پیشرفت و بازگشتهایی داشته است. در هر حال شایان توجه بوده و ارزش دارد تحمل زحمت بررسی اجمالی آن را بنماییم.
بهطوركلی طرز تفكر و قضاوت غربیها را نسبت به پیغمبر اسلام میتوانیم به چهار دوران تقسیم كنیم. این دورانها با پس و پیشهای زمانی كه دارد و از كشوری به كشور دیگر كه میرود، قدری تودرتو میشود و اگر نگوییم چهار دوران، میتوانیم چهار مكتب بگوییم، چهار مكتبی كه تقریباً به دنبال هم رواج یافته است.
الف) دوران تجاهل و تنفر
دوران تجاهل و تنفر یا دوران دشمنی شدید توأم با بیاطلاعی و اتهامهای ناشیانه.
نخستین برخورد مغرب زمین با آیین جدید در میدانهای جنگ است، از ابتدای برخورد با روم شرقی در قرن هفتم میلادی و تا سالها پس از جنگ صلیبی نظریههای عجیب و غریبی درباره حضرت محمد (ص) ابراز میشود و كمتر تهمتی است كه درباره آن حضرت زده نشود، از دزد شتر گرفته تا جادوگر و سردسته راهزنان.
در قرون وسطی، جهالت و افترا را تا آنجا رسانده بودندكه مؤسس اسلام را بعنوان یك اسقف رومی میشناختند كه چون به مقام پاپی نائل نشده، به عربستان فرار كرده است، یا او را مدعی الوهیت معرفی میكردند، كه عربها مجسمهاش را از طلا میساختند و خود را قربانی او میكردند، از نام محمد اسم بتی به اسم "ماهوم"(Mahom) مشتق كرده و در قصص رایج زبان آورده بودند، در سرودهای معروف رلان(Chansons De Roland) اشعاری هست كه میگوید وقتی سواران شارلمانی بر اعراب پیروز شدند، بتهای مسلمانها را شكستند و زیر پا ریختند!
پاپ اینوسان(Innocenti) سوم، پیغمبر ما را دجال مینامند و نویسنده نسبتاً جدی، ژیبر دونوژان(Gibert De Nogent) حكایت میكند كه فوت محمد(ص) (نعوذ بالله) از شدت مستی بود و بعد جسد او را خوكها خوردند و به همین دلیل شراب و گوشت خوك در اسلام حرام شده است!
دانته معروف، حضرت محمد (ص) را در طبقه بیست و هشتم جهنم كتاب خود، به حالت دو شقه و سردسته ارواح دوزخیانی میبیند كه دعوی مذهب دروغی كردهاند و به دست خود، خود را پاره پاره میكنند!
خلاصه آنكه در تمام قرون وسطی در نظر اروپاییها حضرت پیغمبر یا شخص شیاد كذاب عامل شیطان است یا اگر خیلی جلو بروند، او را مریض مصروع دیوانه و قرآن را بافتهای از لاطائلات خلاف عقل و عربها را یك قوم احمق میدانند.
ب ) دوران توجه و تردید
در قرن ۱۲ میلادی یعنی پنج قرن بعد از طلوع اسلام و نزول قرآن، اولین كتاب نسبتاً جدی درباره اسلام (البته ضد اسلام) توسط پییرلو ونرابل(Pierre.Le Venerable) نوشته میشود و اولین ترجمه قرآن به زبان لاتین به رشته تحریر در میآید.
در قرن ۱۴ پییر پاسكال(Pierre Pascal) از اسلام شناسان مساعد(Bon Islamisant) است و بهدنبال او به این اسامی برمیخوریم كه تماماً قضاوتهای دوپهلو(Nuance) درباره اسلام دارند.
ریمون لول(Raymond Lulle) در قرن۱۴، گیوم پوستل(Guillaume Posterl) در قرن۱۶، رولان و گانبیه(Gagnier) در قرن ۱۸، كشیش آبه دوبروگلی(Abbe De Broglie) و رنان(Renan) در قرن۱۹.
البته همه همینطور نبودند:
ولتر(Voltaire) فیلسوف و نویسنده نقاد معروف فرانسه، ابتدا در سال ۱۷۴۲م. در "تراژدی محمد" پیغمبر را سخت به باد انتقاد میگیرد و بهعنوان اعتراض به طرفداران او میگوید: اگر محمد، امیر یا رئیس جمهور منتخبی میبود كه صلح و دفاع برای مملكت خود آورده بود، استحقاق تجلیل میداشت، ولی یك (نعوذبالله) دلال شتر، انقلاب راه بیندازد و ادعا كند با جبرییل صحبت كرده است و كتاب نامفهومی را دریافت كرده ـ كه در هر صفحه آن طغیان علیه منطق بدیهی است ـ و مردها و زنها را بكشد و مردم را مجبور به ایمان به كتابش بكند، چنین رفتاری را فقط آدم باید سبك مغز باشد، تا مدافع آن شود و یا آنكه خرافات، دیده بصیرت او را كور كرده باشد!
واقعاً چقدر بیاطلاعی و بیاطلاعی از بی اطلاعی!
اما ولتر در رساله دیگری بهنام "نظریاتی در زمینه آداب و اخلاق"(Essais Surles Moeurs) قضاوت ملایمتری بعداً نسبت به پیغمبر اسلام كرده، عظمت و لیاقت او را تصدیق مینماید، ولی به گمان خود به ستمكاری و خشونت او ایراد داشته، همچنین نتیجه میگیرد كه در آیین او هیچچیز تازهای جز "محمد رسول الله" وجود ندارد. دیدرو(Diderot) نیز از نظریه ولتر كه مد زمان شده بود، تبعیت میكند.
ج ) دوران تحقق و تجلیل
چند سال پیش از ولتر در سال ۱۷۳۴ جرج سیل(G.Sale) ترجمه انگلیسی قرآن را منتشر میكند و محمد (ص) را بانیوما وتزوس(Numa & Thesus) مقایسه مینماید.
چند سال جلوتر از سیل به دوبولنویلیه(Deboulainvillier) كتاب "زندگانی محمد" را مینویسد و قصد صریح او، اثبات ارجحیت اسلام نسبت به مسیحیت است؛ او محمد را یك مرد خردمند و قانونگذار روشنفكر نشان میدهد كه خواسته است یك آیین منطقی و عقلانی بهجای معتقدات یهودیت و مسیحیت بیاورد.
پرده جهل و غرض كه عقب رود و چشم تحقیق كه باز شود، جلوه حقیقت كمكم ظاهر میشود.
ساواری(Savary) صاحب ترجمه نسبتاً كامل و كلاسیك قرآن، در سال ۱۷۵۲ حضرت محمد را بهعنوان یكی از آن شخصیتهای استثنایی تاریخ معرفی مینماید كه احیاكنندگان و بیداركنندگان بشریت و هادی او به شاهراههای رستگاری و سعادتاند. نظر ساواری این است كه محمد بنعبدالله با توجه به مشكلات و موانع زمان و مكان خود و پس از مطالعه اختلافات و اشتباهات یهودیان و مسیحیها، درصد برآمد شریعت نوساز و قابل قبولی برقرار نماید كه خدای واحد داشته باشد و آن خدا، خوبیها را پاداش و بدیها را مكافات دهد و برای پیشرفت در نیت پاك خود، مجبور بود یك قدرت و اجازه الهی به خود نسبت دهد؛ درحقیقت دعوی رسالت یك حیله مشروع و زاهدانه اجباری(Pious Fraude) بود. بنابراین آن قسمت از مقررات یهودیت و مسیحیت را كه درست و مفید بود و با محیط داغ عربستان مناسب بود، حفظ كرد. خلاصه آنكه ساواری یك محقق روشنفكر غربی بود كه فقط انكار نبوت محمد (ص) را میكرد، ولی او را بزرگترین مردمی میشناخت كه به جهان آمده است.
در جمعه ۸ مارس سال ۱۸۴۰، كارلایل(Carlyle) در جلد دوم كتاب خود موسوم به "پهلوانان و پهلوان پرستی"،(Heros and Heroworship) آنجاییكه به شرح "شخصیت محمد" میپردازد، دامنه اعتراض به هموطنان و همكیشان و پرچم تجلیل و تعظیم محمد را خیلی بالا میبرد و صریحاً میگوید نظریهها و اتهاماتیكه به محمد نسبت داده میشود، انعكاس دنائت و معایب خود ماست و با تعجب و طعنه میپرسد چهطور ممكن است خداوند حكیم عادل بگذارد صدو هشتاد میلیون نفر افراد بشر، كه كلام محمد ستاره راهنمای زندگی آنهاست، در گمراهی باشند؟ یا یكنفر شارلاتان چنین تأثیری روی خلق احراز كرده باشد؟ او میگوید:
محمد یقیناً مرد صادقی بوده است؛ همانطوریكه هر مرد بزرگ، صادق است. ما میتوانیم او را شخصیتی بزرگ و فردی مبتكر و پیغمبری بدانیم كه خبرهایی از عالم بینهایت و از مجهول آورده است. میتوانیم او را شاعر یا پیغمبر بخوانیم، چون كلماتش غیر از كلمات مردم عادی بود. منشأ این كلمات، حقیقت ذاتی اشیاست، چون او صمیمانه در تماس با این حقایق بود.
بنا به نظریه ایدهآلیسم رمانتیك كارلایل، شخص نابغه، خود عالیترین مرتبه وحی و مظهر آن قدرتی از پروردگار است كه حقیقت مكتوم و ذات وجود اوست. او میگوید:
محمد در آن ظلمت عظیمی كه ملازم و متقارب با مرگ بود، نور مشیت الهی وجود او را بهصورت شعله فروزان با عظمتی، مخلوط از حیات و افلاك رؤیت كرد و نام آن را وحی یا جبرییل گذارد. حال كدامیك از ما میتواند نام دیگری انتخاب كند؟
بنا به فلسفه اشراق(Intuition) كارلایل، محمد (ص) یكی از آن شخصیتهای بزرگی است كه خود از مظاهر و كلمات حیات خلاقه خداوند میباشد.
خوانندگان محترم شاید كتابی را كه یك محقق منصف انگلیسی بهنام داون پورت(Davenport) ده، پانزدهسال بعد از كارلایل نوشته است و آقای حاج سید غلامرضا سعیدی افتخار و ثواب ترجمه آن را داشتهاند (و بنده آن را در ایران دیدم) خوانده باشند. عنوان این كتاب "عذر به پیشگاه محمد و قرآن" (An Apology for Mohammad and the Quran)خود معرف مقصود و محتوی آن است و بهخوبی عنایت و انابتی را كه در افكار منورین اروپا، در صدسال پیش پدیدار شده بود، نشان میدهد.
د ) دوارن تفهیم و تقریب
در قرن بیستم بیش از قرون گذشته درباره شخص حضرت رسول اكرم و شریعت او تحقیقات بهعمل آمده و كتابهای فراوان نوشته شده است. در سالهای اخیر توجه دیگری نیز به جنبههای سیاسی و اجتماعی جهان مسلمین و اسلام بهعمل میآید (بخصوص از سال ۱۹۳۹ به بعد).
در آنچه پیشتر به عرض رسید، از كسانیكه نسبت به تاریخ مسلمانها و تمدن اسلام توجه و تتبع داشتهاند (مانند گوستاولوبون)(GustaveleBon) یا در تدوین و تركیب قرآن مطالعه نمودهاند (از همه محققانهتر نولدكه)(Th.Noldeke) صحبت به میان نیامد، زیرا كه محور و مقصد ما در این مقال، مسئله رسالت و وحی است".(۱)
آنچه در سالهای اخیر شاهد آن هستیم اگر چه هنوز هم تعصبها و دشمنیها، بهصورتهای گوناگون بارز است، اما نگرشهای مبتنی بر تفهیم و تقریب در حال گسترش و تعمیق است.
۳) متأثر از موضعگیریهای دینی ضد اسلام و جدای از آن، روابط جهان غرب با مسلمانان طی دو قرن گذشته، دو دوره را پشت سر گذاشته است:
دوره اول، دوران سلطه و سیطره استعمار اروپایی، غارت و چپاول منابع طبیعی كشورهای اسلامی از راه حضور مستقیم و مرئی و علنی (نظیر هند، اندونزی، مصر و شمال آمریكا) یا استعمار نامرئی، (از نوع حضور و سلطه در ایران.)
دوره دوم كه پس از جنگ دوم جهانی شروع میشود. در این دوره ملتهای مسلمان بیدار میشوند، جنبشهای ضد استعماری علیه استیلای كشورهای غربی بهتدریج بهبار مینشیند و این كشورها یكی پس از دیگری، استقلال خود را بهدست میآورند، اما این به معنای پایان سلطه غرب بر كشورهای اسلامی شمرده نمیشود، بلكه قدرتهای غربی، با استفاده از شرایط نامساعد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی كشورهای اسلامی نفوذ و استیلای خود را بر این كشورها همچنان ادامه دادهاند.
با پایان گرفتن جنگ جهانی و شكست نیروهای محور (آلمان، ایتالیا، ژاپن و اسپانیا) تقابل میان دو بلوك شرق و غرب، بهصورت جنگ سرد آغاز شد. در دوران جنگ سرد سیاست كلان غرب، از یكسو استفاده ابزاری از اسلام برای مبارزه و مقابله با بلوك شرق و جلوگیری از نفوذ و توسعه كمونیسم در كشورهای اسلامی بوده است، اما ازسوی دیگر، به بهانه ترس از توسعه كمونیسم از پیروزی جنبشهای ملی در كشورهای اسلامی جلوگیری و برخورد میكردند. توجیه این جلوگیری آن بود كه چون جنبشهای ملی در این كشورها، ضعیف هستند، حتی اگر پیروز هم بشوند و دولتهای ملی بر سر كار بیایند، در برابر جنبشها و احزاب چپ كمونیستی دوام نمیآورند و نهایت به دامن كمونیسم و بلوك شرق سقوط خواهند كرد.۴) با پایان گرفتن جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، روابط جهان اسلام با غرب وارد دوران تازهای شده است. ویژگیهای این دوران را میتوان به این ترتیب برشمرد:
▪ انقلاب الكترونیك:
انقلاب الكترونیك، نظیر اختراع ماشین و انقلاب صنعتی، مناسبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ۱ـ۴ـ اجتماعی جهان و روابط ملتها با دولتها، ملتها با ملتها و دولتها با دولتها را دچار تغییراتی بسیار عمیق و بیسابقه نموده است. انقلاب الكترونیك یكی از عوامل و علل عمده و موثر در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و فرو ریختن دیوار برلین شمرده میشود. یكی دیگر از پیامدهای برجسته انقلاب الكترونیك تغییر در "زمان ـ مكان" و كوچكشدن جهان و تبدیل آن به یك "دهكده جهانی" است. روابط انسانی در یك واحد كوچك اجتماعی، نظیر روستا یا دهكده بهگونهای است كه وضعیت روستاییان آن چنان به همتنیده است و وابستگیهای متقابل بسیار نزدیك و آن چنان است كه رفتارهای هیچ فردی از دید دیگران پنهان نمیماند و هیچ فردی را نمیتوان نادیده گرفت.
زندگی در دهكده جهانی، از جهاتی به زندگی در مجتمعهای مسكونی شهری شباهت دارد. در جامعههای سنتی، به خصوص در شرق، مردم شهرها در خانههای نسبتاً بزرگ، با دیوارهای ضخیم، بیرونی ـ اندرونی، زندگی میكردند. زندگی در این خانهها عموماً به دور از چشم مردم بیرون از خانه بود. اصطلاح "چهار دیواری، اختیاری"، معنا و مفهوم داشت، حفظ و احترام خلوت خانوادهها میسر بود. اما زندگی در مجتمع بزرگ مسكونی، در آپارتمانهایی كه صدای ساكنان از پشت دیوارهای نازك به گوش همسایگان میرسد، بهكلی با زندگی در خانههای سنتی بزرگ متفاوت است. آن آزادی، فراغت و یا امكان حفظ خلوت خانوادهها دیگر میسر و ممكن نیست. بنابراین رفتار هریك از ساكنان این مجتمعها، مستقیم یا غیرمستقیم در مناسبات اجتماعی ساكنین با یكدیگر اثرگذار است.
در دهكده جهانی، هیچ كشوری، كوچك یا بزرگ نمیتواند نسبت به آنچه در دیگر كشورها رخ میدهد بیتفاوت باشد.
انقلاب الكترونیك مناسبات و روابط كشورهای اسلامی و مسلمانان با جهان غرب یا نیمكره شمالی را نیز دچار یك تحول بیسابقه تاریخی نموده است.
۲ـ۴) با پایان گرفتن جنگسرد، الویتهای سیاسی نقش خود را در روابط بینالمللی یا از دست دادهاند با به میزان قابل توجهی كاهش پیدا كرده است. در عوض اولویتهای اقتصادی راهبردی، نقش كلیدی و تعیینكننده پیدا كردهاند.
كشورهای توسعهیافته، بخصوص در نیمكره شمالی، عموماً و اكثراً در پی برقراری روابط اقتصادی طولانی مدت با دیگر كشورها هستند. طبیعت توسعه اقتصادی درازمدت این چنین روابطی را میطلبد. اما روابط اقتصادی درازمدت، هنگامی قابل اعتماد، اطمینان و استمرار است كه كشورهای متعامل از ثبات سیاسی دراز مدت برخوردار باشند. ثبات سیاسی در دوران جنگ سرد، تحتتأثیر اولویتهای سیاسی همان دوران تعریف میشد. اما اكنون در دوران پس از جنگسرد، ثبات سیاسی معادل است با نهادینهشدن دموكراسی و مردمسالاری.
دموكراسی، متأثر از فرهنگ مردم و پیشینه تاریخی هر ملتی ممكن است محتوا یا ویژگیهایی متفاوت پیدا كند، اما دو ویژگی عام سیاسی در تمام آنها قابل ملاحظه است كه عبارتند از اول حضور فعال تمامی نیروهای سیاسی جامعه، چه اكثریت باشند چه اقلیت در فرآیند تصمیمگیریهای كلان ملی. این حضور به معنای مشروعیت داشتن تصمیمات كلان ملی از نظر مردم، احزاب و گروههای سیاسی میباشد. این حضور از آن جهت اهمیت دارد كه حزبی ممكن است در شرایطی در اقلیت باشد، اما با تغییر شرایط به حزب اكثریت تبدیل گردد. این جابهجایی اقلیت و اكثریت، نباید موجب تغییرات اساسی در برنامههای كلان ملی شود، بلكه استمرار آنها را تضمین مینماید. بیجهت نیست كه در دموكراسیهای نهادینه شده، احزاب چپ ماركسیستی، اگرچه با نامهای جدید، چندین نماینده در مجلس ملی دارند. این حضور همانطور كه گفته شد، مشروعیت تصمیمات كلان را از نظر حتی گروهها و احزاب چپ تأمین مینمایند، اما ویژگی دوم این است كه جابهجایی قدرت، قانونمند و بهطور مسالمتآمیز صورت پذیرد. برای نمونه در كشوری، مانند فرانسه، سالها سوسیالیستها قدرت را در دست داشتند، محافظهكاران كه اقلیت بودند، بنا بهدلایلی، در انتخابات پیروز شدند و دولت را از طریق فرایند دموكراتیك بهدست گرفتند. ممكن است در انتخابات بعدی سوسیالیستها پیروز شوند. این جابهجاییها، علاوه بر آرام و قانونمندبودن، موجب تغییرات اساسی در برنامههای كلان ملی فرانسه نمیشود.
به این ترتیب در دوران پس از جنگسرد، امواج جدید دموكراسی تمام كشورهای جهان را فراگرفته است. این امواج تمام درها را باز میكند و به هر جامعهای، با هر فكر و اندیشهای یا دینی و مذهبی وارد میشود.
در دوران جنگ سرد، عوامل بیرونی یا اولویتهای سیاسی در روابط بینالمللی از موانع اصلی و بازدارنده نهادینهشدن دموكراسی در بسیاری از كشورهای جهان سوم (پیشین) بود. با پایان گرفتن جنگ سرد، عوامل بازدارنده خارجی اثرگذار و تعیینكننده یا از بین رفتهاند و یا به میزان قابلتوجهی كاهش پیدا كردهاند، بلكه این عوامل داخلی و درونی كشورهاست كه نقش اصلی و تعیینكننده پیدا كرده است.
۵) اكنون مهمترین و حساسترین و سرنوشتسازترین موضوع در روابط بینالمللی مناسبات جهان غرب با دو مسئله اسلام و مسلمانان است. این دو را باید بهطور جداگانه مورد توجه و بررسی قرار داد.
۱ـ۵) اسلام بهعنوان یك جهانبینی، ایدئولوژی یا یك دین، آرام و به تدریج، اما بهطور روزافزون، در حال گسترش است و هر روز عقل و دل بسیاری از مردم جهان را به خود جذب و جلب مینماید. بهطوریكه برخی از ناظران و تحلیلگران صاحبنظر، بر این باورند كه اسلام بهعنوان یك نظام فكری پویا، مطرحترین دین در حال و آینده جهان است.
عصر ماركسیسم و افكار مادی به پایان خود رسیده است. در یهودیت ویژگیهای قومیـ نژادی بر وجوه دینی غلبه دارد. مسیحیت اگرچه در تلاش است تا خود را با شرایط جدید جهانی تطبیق دهد، اما علیالاصول توان بالقوه لازم را ندارد.
قرن بیستم در حالی آغاز شد كه تقابل دین و علم، و سیطره نگرش علمی به جهان، نوعی دینگریزی یا دینستیزی را به همراه خود داشت، اما قرن بیستم در حالی به پایان رسید كه جامعه علمی جهانی باب آشتی با دین را گشوده است و نگاه تازهای به دین و ضرورت دین پدید آمده است. این نگاه جدید علم به دین، پرسشهای جدیدی را مطرح كرده است. گرچه علمای مسیحی و ارباب كلیسا میكوشند تا پاسخهایی به این پرسشها بدهند، اما مبانی اساسی و زیربنایی كلام مسیحی اجازه تغییرات جدی قانع كننده را نمیدهد. بازگشت و اقبال به دین در میان مسیحیان اگرچه رو به گسترش است اما این بازگشت، نه در قالب یك دین رسمیـ سنتی و یا نهاد های رسمی دینی، بلكه بازگشت و توجه به ضرورت معنویت در زندگی انسان است. بازگشت به دینی آزاد از ساختارهای سنتی فكری ـ كلامی و یا نهادهای دینی كلیسا است؛ واكنشی انسانی است به توجه تكیه یك بعدی به مسایل مادی یا دنیوی و نشاندهنده جستوجوی جدید انسان برای یافتن معنای بودن خود و بودن كل هستی است.
انسانهای غربی در طی یكصد سال گذشته، با تلاش خود توانستهاند، به برخی یا بسیاری از اهداف دنیوی خود برسند، زندگی، امنیت و رفاه هر چند نسبی برای خود فراهم سازند. اما از آنچه بهدست آوردهاند، قانع و راضی نیستند و نوعی از خلأ و پوچی از درون، آنها را آزار میدهد. بنابراین در جستوجوی جهانبینی جدید و راههای جدید زندگی هستند. در این جستوجو دیوارهای تعصب سنتی و پیشداوری نسبت به دیگر ادیان و مكاتب فكری را شكستهاند و قلمرو و جستوجوی خود را به تمام مذاهب و ادیان دنیا گسترش دادهاند. در مسیر این جستوجوهاست كه بسیاری از غربیها، بخصوص جوانان از میان طبقه متوسط بهسوی عرفان شرقی، چه از نوع عرفان هندی، ژاپونی یا چینی و یا عرفان اسلامی جذب شدهاند. حجم عظیمی از آثار كلاسیك عرفانی، از مكاتب عرفان شرقی به زبانهای زنده غرب ترجمه شدهاند و نهادهای فراوانی شكل گرفتهاند. از این میان، توجه به عرفان اسلامی جایگاه ویژهای پیدا كرده است. این توجه از آنجا ناشی میشود كه طبیعت و سرشت عرفان اسلامی نفی و اعراض از دنیا و فعالیتهای دنیوی نیست و میتوان در قلمرو عرفان رشد كرد و به مقاماتی هم رسید، بدون آنكه فعالیت در امور دنیوی، متوقف گردد. عرفان اسلامی، نگاه انسان را به جهان بیرون و درون انسان تغییر میدهد. برای نمونه، از اوایل دهه ۱۹۶۰، جنبش جدیدی باعنوان"ضد فرهنگ" (Counter Culture) جوانان آمریكا را در برگرفت. جنبش ضد جنگ (ویتنام) بخشی از این چنبش ضد فرهنگ بود. یپیگری و هیپیگری از شاخههای فرعی این جنبش بود. هزاران جوان آمریكایی خانه های خود را ترك كردند به جنگلها و كوهسار رفتند تا به صورت جمعی در "كمونها" زندگی كنند. هزاران جوان آمریكا در جستوجوی معنای زندگی و بودن به هندوستان رفتند تا با عرفان ادیان هندی آشنا شوند. در این میان توجه به عرفان اسلامی نیز چشمگیر بود. نهادهای رسمی مسیحیان در حالی كه مكاتب عرفانی غیر اسلامی را تحمل و گاه تشویق نیز میكردند، به این توجه اخیر حساسیت خاصی نشان دادند.
اما توجه به اسلام در میان رنگینپوستان و آفریقاییتباران آمریكا از زاویه دیگری است. رنگینپوستان آمریكا (سیاهان و سرخپوستان) قربانیان تاریخی نژادپرستی مزمن و ریشهدار آمریكا هستند كه زمانی بهشدت آمریكا را دربرگرفته بود. این گروه از آمریكاییان، آزادی و رهایی خود را در اسلام یافتهاند. بهطوریكه امروزه رنگینپوستان مسلمان آمریكا رقم قابلتوجهی از جمعیت مسلمانان را تشكیل میدهند. یكی از رهبران برجسته جنبش مسلمانان آمریكا، معروف به مالكم ایكس، در سفری كه برای نخستینبار به حج داشت و بهشدت تحتتأثیر یگانگی و برادری مسلمانان، از هر رنگ و نژاد و قومیت قرار گرفته بود، در نامهای از حج به یارانش در آمریكا نوشت: "درمان سرطان بدخیم تبعیض نژادی امریكا تنها با اسلام میسر است. در اینجا، در مراسم حج، سیاهترین سیاهان در كنار سفیدترین سفیدها، بر سر یك سفره مینشینند و از یك كاسه غذا میخورند و در كنار هم نماز میخوانند. در نگرش و نگاه و رفتار مسلمانان هیچ اثری از تبعیض نژادی دیده نمیشود."
زمانی اسلام یك اندیشه یا دین ناآشنا برای مردم غرب بود. برای آنان اسلام با صحرا، عرب، شتر، شمشیر و جنگ تداعی و فهمیده میشد. یكی از بزرگترین شركتهای نفتی آمریكا، معروف به آرامكو، زمانی برای كاركنان خود كه به عربستان اعزام میشدند، كلاسهای آموزشی برای آشنایی با اعراب و اسلام ترتیب داده بود. از آنان درباره اسلام و حضرت محمد(ص) پرسشهایی شده بود. ۹۹% آنها، هیچچیزی درباره اسلام و پیامبر اسلام نمیدانستند. پاسخها بسیار پرت و پلا بود. تنها یك نفر پاسخی داده بود كه كمی به واقعیت تاریخی نزدیك بود. او پاسخ داده بود كه یك رابطهای میان محمد و كوه وجود دارد! یا كوه بهطرف محمد رفته بود یا محمد به طرف كوه!!
اما امروز اسلام در متن جامعه غرب چه اروپا و چه آمریكا حضور جدی و فعال و اثرگذار دارد. در اروپا جمعیت مسلمانان بالغ بر ۴۴ میلیون نفر است. در آمریكا بعد از مذهب كاتولیك ، مسلمانان كه بالغ بر هفت میلیون نفرند، دومین جمعیت دینی را تشكیل میدهند.
بیشتر مسلمانان آمریكا، نسبت به موقعیت خود در جامعه آمریكا حساس و آگاه هستند و با شناخت مناسبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه آمریكا ، رسالت و تعامل خود را در جامعه آمریكا پیگیری میكنند.رویدادهای ۳۰ـ۴۰ ساله گذشته در دنیای اسلامی، ازجمله انقلاب اسلامی ایران ، توجهات فراوانی را در غرب به خود اسلام جلب كرده است. بهطوریكه توجه عمومی مردم به كسب دانش درباره اسلام بسیار بالا رفته است و درنتیجه تعداد عنوان كتابها و مقالاتیكه درباره اسلام منتشر میشود بهطور بیسابقهای رشد كرده است. اگرچه برخی از این كتابها و مقالات با تعصبات ضد اسلامی و تحریفها آمیخته و آغشته است، اما بسیاری بیطرفانه و واقعبینانه نوشته شدهاند. در اروپا نیز اقبال عمومی مردم به فهم و درك اسلام بالاست و كم نیستند تعداد متفكران برجسته اروپایی كه از طریق همین انگیزههای درونی به مطالعه پژوهشگرانه اسلام پرداخته و آنرا پذیرفتهاند. (مانند خانم آن ماری شیمل و آقای روژه گارودی.) درمیان ستارگان موسیقی، هنر و ورزش نیز نمونههای متعددی از این توجه به اسلام و قبول آن وجود دارد. (مانند كریم عبدالجبار، عبدالحكیم ستارگان بسكتبال امریكا و یا یوسف اسلام،(كیت استیونس) خواننده معروف انگلیسی و كاكا، ستاره فوتبال جهان در برزیل و ...)
یكی از بزرگترین پیامد مسلمان شدن آمریكاییها و اروپائیان در درازمدت این است كه این مسلمانان به مراتب بهتر و با موفقیت بیشتری تا مسلمانان كشورهای اسلامی میتوانند اسلام را به غربیان علاقمند معرفی نمایند.
آنچه را كه بازرگان در مقاله "مسئله وحی" ، در رابطه با سیر تحول افكار غربیها نسبت به اسلام، پیامبر، رسالت و وحی او در دوران چهارم. دوران تفهیم و تقریب كه شرح داده شده است امروز، با ابعادی به مراتب وسیعتر و گستردهتر شاهد آن هستیم. بنابراین، چشمانداز آینده اسلام در جهان، بخصوص در غرب بسیار روشن و امیدوار كننده است.
این حضور فعال و پرتحرك اسلام در غرب و چشم انداز آینده آن است كه ارباب كلیسا و برخی از محافل و نهادهای مسیحیت را به واكنش در برابر آن واداشته است.
۲ـ۵) جمعیت مسلمانان جهان، حدود یكمیلیارد و سیصد میلیون برآورد شده است. كشورهای اسلامی ، نظیر كمربندی از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام در میان دو نیمكره شمالی و جنوبی قرار دارند. بزرگترین و غنیترین منابع و ذخایر طبیعی در این بخش از جهان قرار دارد.
وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مسلمانان به شدت در حال دگردیسی تاریخی است. دویست سال پیش، هنگامی كه ناپلئون بناپارت وارد قاهره شد و با دیدن اهرام ثلاثه و مجسمه عظیم ابوالهول، به شگفتی درآمد، دستور داد اهرام را خراب كنند و توپخانهاش ابوالهول را منهدم سازد. او به انجام این كار موفق نشد، اما طنین صدای توپ خانه ناپلئون كه طلیعه ورود استعمار اروپایی به كشورهای اسلامی شمرده میشد، مسلمانان را بهشدت تكان داد و جنبش بیداری مسلمانان آغاز شد و بهدنبال آن، جنبشهای متعدد احیاگری و اصلاح دینی رشد كردند. مسلمانان دریافتند كه نیاز به بازسازی باورهای دینی خود و بازنگری اندیشه های دینی دارند. جنبشهای گوناگونی در راستای بازسازی و نوسازی باورهای دینی و همزمان و بهدنبال آن، جنبشهای سیاسی فعال شدند. اگرچه سطح آموزش در میان مسلمانان جهان، در مقایسه با كشورهای پیشرفته نیمكره شمالی، هنوز بسیار پایین است، اما در طی دهههای گذشته، درصد جمعیت با سواد مسلمان، چه زنان، چه مردان با تحصیلات دانشگاهی زیاد شده و رو به افزایش است. در مراكز بزرگ علمی دنیا، مسلمانان نقش چشمگیری دارند. كشورهای اسلامی تمام شرایط و منابع لازم و ضروری برای توسعه سیاسی، اقتصادی و علمی را دارند، سابقه تاریخی مسلمانان نشان میدهد كه هم توانایی جذب فرهنگهای غیرخودی و ادغام عناصر مثبت و سازنده آن به فرهنگ اسلامی و هم ظرفیت تمدن سازی را دارند.
همانطوركه اشاره شد در دوران جنگ سرد، اگرچه غرب به رهبری آمریكا، از اسلام به عنوان ابزاری برای مقابله با كمونیسم و افكار الحادی استفاده میكرد، اما هرگز اجازه نمیداد كه جنبشهای ملی یا اسلامی قدرت سیاسی را بهدست گیرند. بهانه آنها این بود كه این جنبشها فاقد انسجام كافی هستند و اگر به قدرت برسند، كمونیستها جای آنان را خواهند گرفت، اما با پایان گرفتن جنگ سرد، اصل مسئله، یعنی خطر كمونیسم بهكلی منتفی شده و آن ملاحظات دوره جنگ سرد دیگر بلاموضوع شدهاند.
حركتهای سیاسی ـ اجتماعی با گرایشها و باورهای اسلامی روزبهروز قدرت مردمی بیشتری پیدا میكنند. این حركتها از جهت دینی دو گروه عمده را تشكیل میدهند كه عبارتند از سنت گرایان، شامل بسیاری از روحانیان و مقامات رسمی دینی و گروه دیگر روشنفكران مسلمان كه خاستگاه آنها عمدتاَ در مراكز علمی، دانشگاهها و از میان تحصیلكردهها میباشد.
از جهت سیاسی این جنبشها دارای دو ویژگی هستند. اول آنكه عموماً و اكثراً معارض و متعرض به نظامهای حاكم بر كشورهای خود میباشند. بسیاری از دولتهای اسلامی، علاوه بر سوء مدیریت و فساد مالی و سیاستهای ضد مردمی، وابسته به قدرتهای غربی هستند. قدرتهای غربی بهخاطر منافع خود و ادامه بهرهمندی های اقتصادی از این دولتها حمایت میكنند و ناچار در برابر جنبشهای مردمی در این كشورها قرار گرفتهاند. دوم آنكه افكار عمومی در كشورهای اسلامی با توجه به پیشینه و كار نامه و عملكرد استعمارغربی بهشدت ضدغربی هستند. بخشی از مواضع ضد غربی كنونی مسلمانان ریشه در این پیشینه تاریخی دارد. بنابراین گسترش جنبشهای سیاسی در كشورهای اسلامی با درجههای متفاوت، با اوجگیری احساسات ضد غربی همراه است.
این امر به نوبه خود بر روابط بهداشتی جهان اسلام و مسلمانان با كشورهای غربی و نیمكرهشمالی بهطور دوسویه اثراث منفی و بازدارنده و گاه ویرانگر بر جای میگذارد.
۶) همانطوركه اشاره شد، با پایانگرفتن جنگسرد موج جدیدی از دموكراسی، كشورهای مختلف جهان را فرا گرفته است. نظامهای غیرمردمی و توتالیتر، بهتدریج جای خود را به حكومتهای منتخب مردم وامیگذارند، اما سرعت تغییرات دموكراتیك در كشورهای اسلامی، برخلاف كشورهای مسیحی، بسیار كند و با مشكلات متعدد روبهروست.
در كشورهایی كه بیشتر مردم آن مسیحی هستند فرایند دموكراسی، بهسرعت در حال رشد و توسعه و نهادینهشدن است. این بدان معناست كه این كشورها بهسرعت میتوانند وارد مرحله توسعه پایدار شوند، زیرا كلیسای مسیحی، از هر فرقه و مذهبی، سالهاست كه مشكلات و تعارضات كلیدی و اساسی خود را با دموكراسی حل كردهاست و صاحبان و اربابان كلیسا به نوعی با مفاهیم بنیادین حقوق طبیعی انسان و تعریف جدید مشروعیت نظامهای سیاسی براساس رأی مردم كنار آمده و از ادعاهای گذشته خود مبنی بر لاهوتیبودن حق حكمرانی و قداست حاكمان دست برداشتهاند، اما در كشورهای اسلامی وضعیت بهكلی متفاوت است. در كشورهای اسلامی نیز، عوامل بازدارنده بیرونی، ـخارجی ویژه دوران جنگسرد، از بین رفتهاند، اما عوامل داخلی و درونی هنوز تأثیرگذار و بازدارنده هستند. این عوامل را میتوان در سطح كلان به دو گروه تقسیم كرد؛ عوامل بازدارنده كه از سرشت استبدادی نظام های حاكم سرچشمه میگیرد. منافع سیاسی، اقتصادی یا طبقاتی حاكمان این كشور با توسعه دموكراسی ناسازگاری ذاتی دارد، اما بخش اصلی بازدارنده كه به مراتب موثرتر و مهمتر از عوامل بازدارنده نوع اول میباشند، از درون افكار، اندیشهها، درك و نگرش مسلمانان به دموكراسی و رابطه آن با اسلام سرچشمه میگیرد.
بخش قابلتوجهی از متفكران دینی، اعم از سنی یا شیعه، با دموكراسی هیچ رابطه خوبی ندارند و عموماً دموكراسی را كفر و در تضاد با آموزههای بنیادین دینی میدانند. این نگرش منفی نسبت به دموكراسی از آنجا سرچشمه میگیرد كه دموكراسی جدید ـ كه چیزی بیش از یك قرن پیشینه ندارد ـ یك پدیده غربی است و همانطور كه گفته شد، نگاه مسلمانان به غرب و هر آنچه كه غربی است منفی میباشد، اما برخی از مسلمانان درك درست و واقعبینانه از دموكراسی ندارند. همان اندازه كه اسلام در غرب درست شناخته نشده است و برخی تعصبات در موضعگیریها علیه اسلام و مسلمانان نقش دارد، در میان مسلمانان نیز، دموكراسی ناشناخته مانده و با موضعگیریها و تعصبات ضدغربی همراه است. دولتهای استبدادی حاكم بر این كشورها، از این نگرش منفی نسبت به دموكراسی به نفع استمرار حكومت خود حمایت و آن را تشویق میكنند.
این درحالی است كه با تغییرات و تحولات در مناسبات و روابط بینالمللی و نقش اولویتهای اقتصادی در روابط بینالمللی و ضرورت ثبات سیاسی درازمدت، بهعنوان یك پیشنیاز، قدرتهای غربی نمیتوانند یا نمیخواهند از نظامهای سیاسی استبدادی و واپسگرای برجای مانده از دوران جنگسرد، كه همپیمان و وابسته یا دستنشانده آنان بودهاند، حمایت نمایند و براساس تعریف جدیدی از منافع، مصالح و امنیت ملی كلان خود خواهان تغییرات سیاسی در راستای دموكراسی در این كشورها میباشند. اما فرایند دموكراسی در این كشورها، علاوهبرآن كه با مقاومت حكومتها روبهروست و آنها حاضر به قبول نتایج دموكراسی نیستند، با مشكل دیگری نیز دست به گریبان است. در این كشورها، همزمان با بازشدن جو سیاسی و تأمین حداقل حقوق و آزادیهای مردمی، جنبشهای سیاسی تودهوار شكل میگیرند و عملاً به پیروزی جریانهای سیاسی ـ مذهبی سنتگرا و یا گاه واپسگرا میانجامد. رفتارها و نگرشهای مردم عامی و عادی عموماً براساس سنتهای دیرپای فرهنگی ـ مذهبی میباشد. فعالان جنبشهای سیاسی ـ مذهبی سنتگرا، با تكیه بر احساس مذهبی خام و توسعه نیافته مردم، حمایت تودهوار آنان را جلب مینمایند.
بنابراین در چنین شرایطی، با تحقق آزادیهای سیاسی، از طریق فرآیند سیاسی و انتخابات آزاد، نیروهای سیاسی سنتگرا، پیروز میشوند و قدرت را در دست میگیرند، اما الگوی سنتگرایان در حكومت اسلامی، یك الگوی تاریخی قدیمی و كهنهشده، از نوع خلافت میباشد. خلیفه در این نوع حكومتها از قدرت مطلق برخوردار بوده است. این الگوی حكومتی، در شرایط كنونی جهان، در هیچ كشوری قابل پیاده شدن نیست. مفهوم دولت در عصر حاضر با ساختارهای حكومت خلفا بهكلی متفاوت است.
جامعههای كنونی از جهات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در مقایسه با جامعههای سنتی بسیار پیچیده هستند. همان اندازه كه مفهوم دولت تغییر كرده است، مفهوم ملت نیز تغییر پیدا كرده است. ورود به عصر توسعه نیازمند نهادینهشدن دولت ـ ملت است. بنابراین سنتگرایان اسلامی، اگرچه ازطریق فرایند دموكراسی قدرت را بهدست میگیرند، اما بلافاصله فرایند دموكراسی را بهعنوان یك اندیشه كفرآلود تعطیل میكنند.
برای نمونه در الجزایر، جبهه نجات در انتخابات سراسری پیروز شد. اما بلافاصله تصمیم و برنامه خود را در تشكیل یك حكومتاسلامی از نوع حكومت در كشورهای سودان، عربستان، پاكستان، لیبی و ایران بهعنوان الگوهای موردنظر اعلام كرد. رهبران این جبهه، همچنین با صراحت و از روی صداقت در موضعگیریهای رسمی خود، دموكراسی را معادل با كفر دانستند. این موضعگیریها با واكنش جدی و نگرانكننده دیگر احزاب و گروههای سیاسی اسلامی، بخصوص روشنفكران دینی روبهرو گردید و درنهایت معادله را به ضرر توسعه دموكراسی در الجزایر بر هم زد.
در تركیه، رهبران سیاسی، اقتصادی و نظامی اصرار دارند كه به عضویت اتحادیه اروپا پذیرفته شوند، اما شرایط قبولی عضویت تركیه در اتحادیه اروپا، تغییرات دموكراتیك، ازجمله آزادیهای اساسی، برگزاری انتخابات آزاد میباشد. در تركیه نیز، انتخابات آزاد، به معنای پیروزی اسلامگرایان شده است.
اگرچه در اروپا مخالفتهای جدی با عضویت تركیه، بهعنوان یك كشور اسلامی، در اتحادیه اروپا وجود دارد، كه ریشه آن در تقابل با اسلام و مسلمانان است، اما رفتارهای برخی از گروههای اسلامگرا نیز در این امر مؤثر بوده است.
در مصر نیز مشكلاتی از این نوع بر سر راه فرایند دموكراسی دیده میشود.
مجموعه این عوامل باعث شده است كه فرایند دموكراسی در كشورهای اسلامی با موانع جدی روبهرو باشد و بر همین اساس هیچ یك از كشورهای اسلامی هنوز وارد عصر توسعه سیاسی و اقتصادی نشدهاند.
این نابسامانیها و تعارضات و چالشهای جدیدی كه مسلمانان با آن روبهرو هستند، روابط میان مسلمانان، اسلام و نیمكره شمالی را دچار تلاطم و تعارض نموده است.۷) فوبیای اسلام، در دوران جنگسرد، كشورهای غربی، بخصوص میلیتاریستهای امریكا برای تأمین بودجههای كلان، مسابقه تسلیحاتی با روسیه شوروی و آمادهسازی افكار عمومی، از خطر كمونیسم هیولای عظیمی را ساختند. در دوران جنگسرد اگرچه رهبران اتحاد جماهیر شوروی سابق، هدف و برنامههای خود را برای به گور سپردن كاپیتالیسم آشكارا اعلام میكردند و از هر فرصتی برای ضربهزدن به ساختارهای نظام سرمایهداری غربی خودداری نمیكردند، اما مراكز ویژهای در آمریكا، منافع خود را در آن میدیدند كه با استفاده از مواضع اعلام شده شوروی خطر كمونیسم را هرچه ممكن است بزرگتر جلوه دهند. این سیاست موجب پدیدهای بنام فوبیای سرخ(Red Phobia) یا ترس موهوم از كمونیسم در میان مردم شده بود. در سایه این ترس موهوم میلیتاریستهای امریكا توانستند سهم بالاتری از درآمدهای امریكا را صرف تولید سلاحهای پیشرفته جنگی نمایند و ازسوی دیگر با دامنزدن به مسابقه تسلیحاتی یك صلح مسلح را به شوروی تحمیل كردند. رهبران شوروی هم بهمنظور دفاع از موجودیت كشورشان و هم برای مقابله با سرمایهداری جهانی، به رقابتهای تسلیحاتی تن در دادند. اما هزینههای عظیمی كه صلح مسلح برای شوروی به همراه داشت در نهایت این كشور را به سقوط نهایی رسانید، اما اكنون جنگسرد تمام شده است و دیگر كوبیدن بر طبل فوبیای سرخ موضوعیت خود را از دست داده است، ولی قدرتهای بزرگ برای ادامه حیات خود به دشمن، خواه واقعی و یا ذهنی نیاز دارند. در آستانه فروپاشی شوروی، برژینسكی طی مقالهای نوشت كه بزرگترین ضربه گورباچف به آمریكا، محروم ساختن این كشور از یك دشمن است. بر این اساس بهزودی، ازسوی محافل و نهادهای ویژه كوششهایی صورت گرفت تا جایگزینی برای فوبیای سرخ پیدا كنند.
انقلاب اسلامی ایران، اشغال افغانستان توسط شوروی سابق، و رویدادهای پس از آن موجب شد كه برخی از جنبشهای اسلامی، بهشدت رادیكالیزه شوند. گروههای افراطی چه شیعه و چه سنی، در برخورد با دگراندیشان در میان خود و با قدرتهای بیگانه به شیوههای خشونت توسل جستند. سیاستها و رفتارهای قدرتهای بزرگ جهانی، با مسلمانان، بخصوص با فلسطینیان، موجب توجیه خشونت گروههای افراطی شده است.
بهزودی نهادها و محافل خاص كه از فوبیای سرخ بهرهمند بودند، اما با پایان جنگسرد آن را از دست داده بودند، زمینههای مناسب برای جایگزین كردن آن با "Islam phobia" را پیدا كردند.
زمانی ساموئل هانتینگتون، موضوع جنگ تمدنها را مطرح ساخت، اما نگاه و توجه او معطوف به وضعیت و روابط كنونی مسلمانان و غرب نبود، بلكه با توجه به آنچه در بندهای بالا، در مورد اسلام و مسلمانان اشاره شد، او منظر آینده جهان و مناسبات میان اسلام و غرب را نشان داده است.
اگر بپذیریم كه روابط جهان اسلام با نیمكره شمالی مهمترین مسئله در روابط بینالمللی است و اگر بپذیریم كه اسلام وارد دوران جدیدی از تأثیرگذاری بر تاریخ بشر شده است و اگر بپذیریم كه تغییرات و تحولات در كشورهای اسلامی، به سمت و سویی میرود که مسلمانان باوجود فرازونشیبها و چالشهای كنونی بهزودی خواهند توانست بر این چالشها فایق آیند، سخن هانتینگتون، خیلی دور از واقعیت نمیباشد. جهان آینده شاهد تقابل اسلام و مسیحیت و مسلمانان و غرب خواهد بود، اما این تقابل لزوماً یك درگیری فیزیكی و نظامی نخواهد بود یا میتواند نباشد، اما برخی از نهادهای قدرتمند در غرب مصلحت نمیبینند و اجازه نمیدهند این تغییرات فرایند و مسیر طبیعی خود را طی كند. آنان بر این باورند كه میتوانند و باید این فرآیند را متوقف و یا كند سازند.
تصمیمسازان غربی به حساسیت مذهبی مسلمانان واقف هستند و میدانند هر نوع تعرضی به باورهای آنان با واكنشهای تند، بخصوص ازسوی افراطیها و سنتگرایان روبهرو خواهد شد، اما آنها این تعرضات را به نفع خود میبینند.
برخی از محافل و نهادهای غربی، با علم به این روحیه مسلمانان متعمداً دست به تحریك مسلمانان میزنند تا آنها با واكنشهای افراطی خود سیاست فوبیای اسلام را دامن بزنند و مردم مغرب زمین را به خطرات اسلام و مسلمانان قانع سازند.
كتاب آیات شیطانی سلمان رشدی، چاپ كاریكاتورهای موهن از پیامبر اكرم (ص)، سخنان اخیر پاپ بندیكت، همه در همین راستا، یعنی تحریك عاطفی مسلمانان به واكنشهای خشونتبار به نفع تقویت «فوبیای اسلام» و بسیج افكارعمومی غرب و قانع ساختن آنها در تقابل با اسلام و مسلمانان میباشد. شاید به همین علت باشد كه سخنگویان محافل و نهادهایی كه از این تقابلها استقبال میكنند و آن را دامن میزنند، علناً و صریحاً سخنان پاپ را تأیید و از او تجلیل بهعملآوردند.
واكنشهای گروههای تند افراطی مسلمانان، چه شیعه و چه سنی، نظیر حمله به كلیساها، قتل راهبه مسیحی، حمله به سفارت دانمارك و مانند آن، علاوهبر اینكه با آموزههای دینی و منافع ملی در تعارض است و نفعی برای اسلام و مسلمانان در پی ندارد، نهتنها موجب تنبه و یا توقف این حملات نخواهد شد، بلكه طراحان این سیاستها را قانع میسازد كه تیرشان به هدف خورده است.
اما واكنش مسلمانان به تهاجمات تبلیغاتی و تحریكآمیز علیه اسلام و مسلمانان منحصر و محدود به واكنشهای افراطی و خشونتآمیز نبوده است. بسیاری از روشنفكران دینی، از سخنان پاپ بندیكت استفاده كردند و آن را به فرصتی برای گفتوگو با مسیحیان تبدیل نمودند. هرقدر واكنشهای خشونتآمیز، بهنفع تحریككنندگان علیه اسلام و مسلمانان تمام میشود، واكنشهای سنجیده، خردورزانه و منطقی تأثیرات درازمدت به نفع اسلام خواهد داشت.
۸ ) صلح حدیبیه بهعنوان یك سیاست راهبردی بسیار آموزنده است. امضای قرارداد عدم تعرض و صلح میان رسولخدا(ص) و مشركین مكه در حدیبیه، موجبات نارضایتی برخی از مسلمانان را فراهم آورد. مفاد این قرارداد ظاهراً به نفع مشركین و به ضرر مسلمانان و از جهتی، بهنظر برخی از صحابه، موهن هم بود، اما نه تنها پیامبر با قاطعیت آن را امضا كرد، بلكه پیام فتح و پیروزی هم ازسوی خداوند صادر و ابلاغ شد. حكمت نهفته در صلح حدیبیه، چه پیامی برای مسلمانان امروز در بر دارد؟
هنگام امضای صلح حدیبیه شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه و روند كلی تحولات به نفع اسلام و مسلمانان بود و مخالفان پیامبر و مسلمانان هم آن را درك كرده بودند و به همین مناسبت با لشكری انبوه در برابر مسلمانانی كه برای ادای مراسم حج به طرف مكه در حركت بودند، ظاهر شدند، اما پیامبر رحمت و حكمت، این جنگ را به نفع مصالح و منافع درازمدت مسلمانان نمیدانست. بنابراین پیامبر نخست در یك حركت سیاسی ـ روانی و برای تقویت انسجام درونی جامعه اسلامی، مسئله جنگ با كفار مكه را با مردم در میان گذاشت و از آنان برای جنگ بیعت گرفت كه به بیعت رضوان یا بیعت جهاد (و همچنین بیعت شجره) معروف شده است. موضوع این بیعت، برخلاف دو بیعتمردم مدینه در عقبه اول و دوم كه به تشكیل حكومت توسط پیامبر و تأسیس مدینه انجامید، نوعی همهپرسی بود. برنامه پیامبر در این سفر به مكه جنگ نبود. صرفاً برای انجام اعمال حج حركت كرده بودند. نه فقط مسلمانان مدینه، بلكه قبایل عرب غیرمسلمان اطراف مدینه نیز پیامبر را همراهی كرده بودند. هنگامی كه كفار قریش عزم خود را برای جلوگیری از ورود پیامبر و یارانش به مكه اعلام كردند، پیامبر هم با یك همهپرسی، در شكل سنت بیعت، وحدت و انسجام همراهانش را برای دفاع از حق خودشان در ورود به مكه به نمایش گذاشت، اما پیامبر پیشنهاد صلح را پذیرفت و حتی برخی از شرایط كفار را هم قبول كرد.
اگر بپذیریم كه اقبال مردم جهان به اسلام در حال گسترش روزافزون است و بپذیریم كه مسلمانان برای بازسازی و نوسازی باورهای دینی و سر و ساماندادن به اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود و برای ورود به عصر جدید، نیازمند به زمان میباشند، باید در برابر تحریكات از خود خویشتنداری نشان دهند و كوشش كنند تا در دام این تحریكات نیفتند و با توكل به خدای بزرگ، سیاست خود را در چارچوب: "ادعوا الی سبیل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم باللتی هی احسن" (نحل:۱۲۵)، ادامه دهند.
ابراهیم یزدی
پینوشت:
۱ـ مسئله وحی، مجموعه آثار ج۲، بعثت (۱)، ص ۱۵۶، بنیاد فرهنگی بازرگان، شركت قلم،۱۳۷۷
پینوشت:
۱ـ مسئله وحی، مجموعه آثار ج۲، بعثت (۱)، ص ۱۵۶، بنیاد فرهنگی بازرگان، شركت قلم،۱۳۷۷
منبع : ماهنامه چشم انداز ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست