پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
زکات و نقش آن در فقر زدایی از دیدگاه شهید صدر
در جهانی که تأمین نیازهای ضروری و اولیه زندگی، دغدغه اصلی اغلب مردم به حساب میآید؛
در عصری که فاصله طبقاتی شدید، اکثر ملتها را به ستوه آورده است؛
در قرنی که تکنولوژی، معیار سنجش قدرت به شمار میرود و توان اقتصادی در دست مستکبران و زورگویان قرار گرفته است...
توجه به مسائل اقتصادی به طور گسترده و فراگیر و بررسی سیستمهای اقتصادی از مهمترین مسائل امروز به شمار میرود.
با یک بررسی اجمالی در مییابیم که در طول تاریخ در عرصه اقتصاد تلاشهای فوقالعادهای صورت گرفته است، به طوری که حاصل آن، انبوهی از ایدهها و نظریههای متفاوت است که به رشته تحریر درآمده، و در اختیار افکار عمومی جهان قرار گرفته است.
از این رهگذر بیش از همه اقتصاد کاپیتالیستی و سوسیالیستی حیات اقتصادی ملتها را با فراز و نشیبهای بسیار و چالشهای خطرناک روبهرو ساخته است و سرانجام هم هیچ کدام نتوانستند با راهکارهای مناسب روح عدالتخواهی تودهها را ارضاء نمایند.
با این حال طرفداران این دو سیستم، دست از اصول اقتصادی خود برنداشته، همچنان به اثبات نظری فرمولهای خود اصرار میورزند.
در این جولانگاه اندیشه و نظر، متفکر توانمند، شهید «سید محمد باقر صدر» پا به میدان گذاشت و در جهت تنویر افکار و روشنگری اذهان دست به تألیف کتاب گرانسنگ «اقتصادنا» یازید که در نوع خود کم نظیر است.
شهید اندیشمند در این کتاب ضمن بررسی عالمانه و محققانه نواقص و تضادهای موجود در سیستمهای اقتصادی دنیا، اقتصاد مارکسیستی و کاپیتالیستی را به بوته نقد نهاد و با ارائه تصویری شفاف و روشن از نظام عدالت محور اقتصاد اسلامی، کارآمدی آن را با شیوههای علمی و مستدل به اثبات رسانید.
در این مختصر هدف ما تنها بررسی نقش زکات در فقرزدایی از جامعه و از بین بردن فاصلههای عمیق طبقاتی و برخورداری تمامی انسانها از ثروتهای خدادادی که طرح و راهکار آن را اسلام ناب ارائه کرده و شهید بزرگوار به تحلیل آن پرداخته است، میباشد.
● معضلات اقتصاد
شهید صدر ضمن شمارش و توضیح معضلات اقتصادی به بحث گردش پول (مبادله) میپردازد.
مبادله یا گردش ثروت به عنوان یکی از پایههای اساسی امور اقتصادی به حساب میآید. اگر چه از نظر تاریخی، «مبادله» پس از تولید و توزیع قرار میگیرد ولی به لحاظ اهمیت کمتر از آنها نیست؛ زیرا مبادله برای گشایش و رفاه زندگی و پاسخگویی به نیازها و ره سپردن تولید به سوی تخصص و تکامل به وجود میآید. اما با این همه، معضلاتی را بر اقتصاد جوامع تحمیل کرده است.
«ظلم انسان ـ طبق گفته قرآن کریم ـ که تودهها را از برکات زندگی و خیرات آن محروم ساخته و در زمینه توزیع ثروت به نفع این یا آن دخالت کرده است... در مبادله نیز سرایت کرده تا آنجا که مبادله را دگرگون کرده و آن را وسیله بهرهکشی و پیچیدگی ساخته است... وضع ظالمانه مبادله موجب فجایع و انواع بهرهکشیها گردید، بسان همان فجایع و بهرهکشیهایی که اوضاع ظالمانه توزیع در جوامع بردهداری و فئودالی، یا در جوامع سرمایهداری و کمونیستی پدید آورد.»(۱)
معضل گردش در مبادله بر اساس تهاتر (پایاپای) بیشتر از مبادله بر اساس پول (نقدی) بود؛ زیرا بر اساس مبادله تهاتری کسی مثلاً هزار کیلو برنج تولید میکرد و قسمتی از آن را برای نیاز خود بر میداشت و بقیه را با اقلامی که دیگران تولید کرده بودند و وی به آنها نیاز داشت، معاوضه میکرد.
این گونه مبادلات نمیتوانست حیات اقتصادی فرد را سادهتر نموده و در نتیجه همه نیازهای وی را مرتفع سازد؛ زیرا با گذشت زمان نیازهای بیشتر و متنوعتری به وجود میآمد و به همان مقدار مبادلات مشکلتر و پیچیدهتر میشد.
بنابر این، جایگزینی مبادله نقدی به جای تهاتری همه مشکلات معاملات پایاپای را برطرف ساخت؛ اقتصاد افراد را ساده و آسان به جریان انداخت، دیگر مسئله توافق بین نیاز مشتری و احتیاج فروشنده در کار نبود، دشواری ارزش گذاری بین اشیاء مرتفع گردید و تعیین ارزش هر کالایی با پول به راحتی صورت گرفت؛ زیرا پول به عنوان معیار کلی ارزش شناخته شد.
این جایگزینی با همه ثمرات مثبت، معضل دیگری به وجود آورد که از معضل تهاتری هم بیشتر و بدتر بود:
«ولی با گذشت زمان این جانشینی بدین جا خاتمه نیافت، بلکه کمکم در حیات اقتصادی، نقش خطیری را بازی کرد، تا آنکه مشکلات و گرفتاریهایی از آن پدید آمد که از مشکلات و گرفتاریهای ناشی از معاملات تهاتری کمتر نبود؛ تنها فرق این بود که مشکلات ناشی از معاملات تهاتری طبیعی بود، در صورتی که مشکلات جدید ـ که از جانشینی پول عاید گردید و انواع ظلم و بهرهکشی را پدید آورد ـ از نوع مشکلات انسانی بود.»(۲)
باید اذعان داشت که بازگشت این معضل، به ماهیت پول وابسته است؛ زیرا معامله باپول (نقدی) از مانور بیشتری برخوردار است؛ پول با همه کالاها قابل معاوضه میباشد؛ با پول هم میتوان برای نیاز خرید کرد و هم برای انباشتن و سودجویی، و در ذخیره کردن و راکد نگه داشتن آن نیازی به هزینه نیست.
«به همین علت، مبادله از وظیفه مصلحتآمیزی که در حیات اقتصادی داشت منحرف گشت؛ به این معنی که پول، نخست، واسطه بین تولید و مصرف بود، ولی بعد واسطه بین تولید و اندوختن گردید.
بنابر این فروشنده تولید میکند و تولید خویش را با پول مبادله میکند تا این پول را ضمیمه ثروت انباشته شده خویش کند. از طرفی خریدار به فروشنده پول میپردازد تا کالایی را که او میفروشد به دست بیاورد، ولی پس از آن، این خریدار نمیتواند محصول خویش را بفروشد، چون فروشنده پول را اندوخته و آن را از گردش بازداشته است.»(۳)
«مشکلاتی که از پول ناشی میشود بدین جا خاتمه نمییابد، بلکه پول معضلی را به وجود میآورد که احیانا خطیرتر از مشکلاتی است که در پیش بیان کردیم؛ زیرا پول به این اکتفا نمیکند که فقط وسیلهای برای اندوختن باشد، بلکه وسیلهای است برای افزایش ثروت؛ از طریق سودی که وام دهندگان از وام گیرندگان میگیرند یا از طریق سودی که صاحبان پول، به علت سپردن پول خویش به بانک، از بانک دریافت میدارند...
بدین سان از آن هنگام که عصر سرمایه داری آغاز شد، پولها برای رباخواری به بانکها سرازیر گردید.»(۴)
● اما چاره اندیشی اسلام
«اسلام همه این مشکلات را که از پول سرچشمه میگرفت مرتفع کرد و توانست یک وضع طبیعی به گردش پول بدهد و مبادله را همان طور که لازم بود، واسطه بین تولید و مصرف گرداند.»(۵)
یکی از راه حلهای اساسی اسلام وضع قانون مالیاتی از نوع زکات میباشد:
«اسلام اندوختن پول را غیرمجاز شمرده است؛ بدین سان که مالیات زکات را بر پول «راکد» ـ به طوری که هر سال تکرار میشود ـ وضع کرده است. به این ترتیب در صورتی که اندوخته پول برای چند سالی به طول انجامد، این مالیات ـ تقریبا ـ همه پول اندوخته شده را به خزانه بیتالمال سرازیر میکند.»(۶)
● مسئولیت دولت
یکی از وظایف مهم و اساسی دولت، تأمین نیازهای آحاد مردم میباشد که از آن به عنوان تأمین اجتماعی یاد میشود.
مکتب پویا و مترقی اسلام مانند سایر مکتبها و نظامهای اقتصادی به اصل تأمین اجتماعی تأکید ورزیده، آن را بر دوش دولت و حکومت اسلامی گذاشته است؛ منتها با تفاوتهای مهمی که هم در بعد نظری و هم در بعد حقوقی و اجتماعی، مد نظر قرار داده است.
الف) مبنای تئوریک تأمین اجتماعی
«اساس تئوریک و نظری آن (اصل تأمین اجتماعی که بر عهده دولت است) را باید درحق مشترک جامعه در منابع ثروت جستوجو کرد؛ زیرا منابع مزبور، برای استفاده جمعی به طور کلی و نه برای گروه خاصی آفریده شده است: «خلق لکم ما فی الارض جمیعا»(۷) ؛ «خداوند آنچه را در زمین است برای همه شما آفریده است.»
به دلیل حق مشترک و همگانی، هر کس حق دارد با انتفاع از ثروتهای طبیعی، زندگی خوبی داشته باشد. بنابر این، وظیفه دولت است که فرصت کار را برای همه مردم فراهم کند و هر کس فرصت لازم را به دست نیاورد، یا از کار کردن درماند، امکان بهرهمندی و مشارکت در ثروتهای طبیعی را تا حد یک زندگی مرفه برایش تضمین نماید.
از این رو مسئولیت مستقیم دولت در ضمان، بر پایه حق عام جامعه در بهرهبرداری از ثروتهای طبیعی است، و وجود این حق به نفع کسانی است که از کار کردن ناتوانند.»(۸)
در منشور حکومتیای که حضرت علی علیهالسلام به والی مصر ـ مالک اشتر ـ صادر نمودند چنین آمده است:
«خدا را در نظر آور؛ خدا را درباره طبقه پایین اجتماع؛ یعنی بینوایان و نیازمندانی که چارهای ندارند و تیره بختان و زمینگیران در نظر آور. زیرا مردم قانع در این طبقه هستند و مردمی که خیرشان به دیگران میرسد.
تو باید برای خدا، حقی را که پروردگار به نفع آنان قرار داده و تو را مأمور استیفاء آن ساخته ادا کنی. باید مقداری از بیتالمال و قسمتی از غلات سرزمینهای حکومت اسلامی را در آبادی ویژه آنان سازی.
مبادا که طغیان و خودسری، تو را از توجه به آنان باز دارد؛ زیرا اگر با این عذر بی ارزش که کارهای مهم و بسیار دیگری داشتم، حقشان را تضییع کنی، معذور نخواهی بود. بنابر این مبادا، همّ و کوشش خود را از ایشان دریغ داری و یا بر آنان از روی غرور و بی توجهی بنگری.
در میان آنان کسانی هستند که مورد نگاههای تحقیرآمیز دیگران قرار میگیرند، از این رو در میان جمع ظاهر نمیشوند و گرفتاریهایشان، با تو در میان گذارده نمیشود. تو وظیفه داری که وضع این دسته را نیز مورد رسیدگی قرار دهی.
برای این مقصود، گروهی از مردمان خدا ترس و فروتن را بگمار، تا امور ایشان را به تو گزارش دهند. آنگاه به انجام کارهای آنان پرداز، تا در روز دیدار خداوند، عذری داشته باشی؛ زیرا این گروه از مردم از هر کس دیگر به عدالت و انصاف نیازمندترند.
با اداء حق هر کس، آن را عذر خود در پیشگاه خدا بدان، یتیمان و پیران سالخورده و بیچاره را که طاقت سئوال و در معرض انظار قرار گرفتن ندارند، کاملاً مورد توجه قرار بده.»(۹)
نکات مهم و ارزشمندی که در این بیان کوتاه و شیوا آمده است قابل توجه و تأمل زیاد میباشد، از جمله :
۱) کسب رضایت حضرت حق نسبت به والی منوط به توجه کامل وی به نیازمندان جامعه است؛
۲) والی باید بداند که افراد قانع و کم درآمد جامعه، بیش از دیگران مورد اعتماد و اطمینان هستند؛
۳) رسیدگی به مطالبات و نیازهای افراد مستضعف حق مسلمی است که آنان بر گردن والی دارند و استیفای آن تکلیف شرعی است؛
۴) هدف اصلی از توان مالی و بنیه اقتصادی دولت در قالب بیتالمال و اخذ حقوق واجب مثل زکات در مرحله اول رسیدگی به وضع معیشتی مردم است؛
۵) در رسیدگی به حال نیازمندان نباید بین دور و نزدیک فرق گذاشت؛
۶) بیتوجهی به قشر محروم جامعه مساوی با طغیان و خودسری والی محسوب میگردد؛
۷) دولتمردان هیچ کاری مهمتر از رسیدگی به حال نیازمندان و استیفای حقوق آنان ندارند. بنابر این تمام تلاش و کوشش دولت باید در همین جهت قرار گیرد؛
۸) در جهت تأمین مایحتاج مردم درمانده، حکومت به عنوان انجام یک وظیفه اصلی و مهم و الهی، خود باید به سراغ آنان برود، نه اینکه آنها حقارت و سرافکندگی سئوال را تحمل نمایند؛
۹) برای رسیدگی به حال مستضعفان میبایست از افراد خداترس و فروتن استفاده نمود؛
۱۰) تحقق عدالت از سوی حاکمان، وابسته به رفع نیازهای قشر محروم اجتماع است و گرنه دولتمردان هیچ عذری در پیشگاه خداوند نخواهند داشت.
باید توجه داشت که اصل تأمین اجتماعی که اسلام بر عهده دولت گذاشته، منحصر به مسلمانان و هم کیشان نبوده، بلکه حکومت وظیفهمند است به نیاز تمام آحاد جامعه با هر مسلک و مذهبی که دارند و به تعبیر دیگر، تمام شهروندان رسیدگی نماید.
«شیخ حر عاملی حدیثی از حضرت علی علیهالسلام نقل کرده است که امام بر پیرمردی درماندهکه گدایی میکرد گذشت. حضرت پرسید: این چه وضعی است؟ پاسخ داده شد: شخصی است نصرانی. امام گفت: تا وقتی جوان بوده از او کار کشیدید، اینک که پیر و درمانده شده، طردش کردهاید؟! مخارج او را از بیتالمال بپردازید.»(۱۰)
اگر چه دین مقدس اسلام رسیدگی به حال طبقه پایین جامعه را با مبنای اعتقادی و ضمانت حقوقی واجب کرده است، اما در عین حال از تربیت و ارشاد پیروان خود غفلت ننموده، ادای این تکلیف الهی را با ایجاد حس بشر دوستانه و شکوفایی گلهای عطرآگین عاطفه و نوع دوستی مزین فرموده است.
شهید صدر در این رابطه از نصوصی استفاده کرده است که به بعضی از آنها میپردازیم:
«در حدیث صحیح از سماعه آمده است که از امام صادق علیهالسلام پرسیده شد که گروهی دارای مال و ثروت بسیار و عدهای سخت در مضیقهاند به طوری که زکات هم در امورشان گشایشی نمیدهد، آیا درست است که در این دوران قحطی عدهای سیر و عدهای دیگر گرسنه به سر برند؟
امام پاسخ داد: مسلمانان با هم برادرند، نباید به یکدیگر ستم روا داشته و همدیگر را خوار دارند، نباید به محرومیت هم راضی باشند. مسلمانان باید در این راه تلاش کنند، با هم بکوشند و تعاون نمایند و به اهل حاجت مدد برسانند.»(۱۱)
در جای دیگر امام صادق علیهالسلام فرمود:
«هر مؤمنی که شخصا بتواند احتیاج مؤمنی را برطرف نماید و نکند، و یا دیگری برای عمل قادر باشد، و او مانع گردد، خداوند در قیامت او را با چهره سیاه و دیدگان حیرت زده و دستهای بسته به گردن بر میانگیزاند. آنگاه خطاب خواهد شد: این است آن که به خدا و رسول خیانت کرده است! بعد دستور داده میشود او را به آتش برند.»(۱۲)
▪ به استناد همین احادیث
«اگر کسی بیشتر از حد نیاز شخصی، مال و ثروت داشته باشد، نباید نیاز دیگران را نادیده گرفته و خویشتن را غیر مسئول تلقی کند. بلکه موظف است به وظیفه اجتماعی کفالت عمل نموده و به کمک افراد بشتابد و از آنها رفع نیاز کند.»(۱۳)
«اسلام کفالت همگانی را با اصل اخوت اسلامی مربوط دانسته تا نشان دهد که اصل مسئولیت متقابل اجتماعی، صرفا از نظر اخذ مالیات از درآمدهای اضافی وضع نگردیده است، بلکه از نظر علمی از مسئله اخوت ریشه میگیرد.
با این تعبیر روشن میشود که مقررات مربوط به کفالت، ناشی از رابطه برادری و عضویت در جامعه واحد بشری است که دولت ضامن اجرای آن است. حاجتهایی که به استناد حق مزبور باید برآورده و ارضاء شود، از لحاظ اقتصادی بایستی ضروری و لازم تشخیص داده شوند.»(۱۴)
ب) مبنای حقوقی و تکلیف دولت
«اسلام دولت را مکلف به تأمین کامل وسائل زندگی عموم افراد کرده است. دولت این وظیفه را معمولاً طی دو مرحله و یا به دو صورت انجام میدهد:
در مرحله اول، با تأسیس واحدهای اقتصادی، امکان شرکت مفید و مؤثر مردم را در فعالیتهای اقتصادی فراهم میکند تا بتوانند با کار و کوشش زندگی خویش را اداره نمایند.
مرحله دوم موقعی است که دولت به واسطه وجود شرایط استثنایی نمیتواند رأسا مؤسسات اقتصادی را دایر نماید، ولی با قایل شدن تسهیلات سرمایهای و تأمین مالی سرمایهگذاریها مقدمات کار را فراهم مینماید...»(۱۵)
در ادامه شهید صدر به تکلیف قانونی و حقوقی دولت که همانا اجرای عدالت و از بین بردن فقر در جامعه میباشد تأکید میکند:
«دولت در سازمان جامعه اسلامی، ضامن اجرای احکام، آمر به معروف و ناهی از منکر و نیز مسئول صحت اجرای مقررات است. کسانی را که از اداء واجبات شرعی و امتثال تکالیف الهی، سر باز میزنند، باید وادار به تبعیت از قانون نماید.
بنابر این همان طور که موظف است مسلمین را برای جهاد بسیج کند، همچنان نیز باید آنها را در انجام وظایف مربوط به تأمین زندگی توانا سازد، و از لحاظ مالی چنان به زندگی شان سر و سامان بخشد که نظر الهی در اداء فریضه مزبور، انجام شده تلقی گردد.»(۱۶)
تا اینجا در خصوص مسئولیت سنگین دولت در قبال محرومان و درماندگان جامعه مطالبی بیان شد. شاید چنین تصور شود که ادای این مسئولیت و تأمین نیازهای شهروندان به حکومت اسلامی اختصاص ندارد، بلکه تمامی حکومتها ـ اعم از دینی و غیر دینی ـ خود را در مقابل ملتشان مسئول میدانند و رسیدگی به امور آنان را سر لوحه فعالیتهای خود قرار میدهند، بنابر این انجام تکالیف حکومتی و مردمداری امتیازی برای حکومت اسلامی به حساب نمیآید.
اما تعمق در معارف غنی اسلامی ما را با تعالیمی آشنا میسازد که شاید در هیچ کدام از مکتبهای اقتصادی و منشورات حکومتی یافت نشود.
اوج این گونه احکام و تعالیم در ارج نهادن به ارزشهای والای بشری و حفظ کرامت انسانی تجلی مییابد؛ بدین معنی که هدف اسلام تنها این نیست که دولتمردان با اختصاص بخشی از درآمدهای دولتی قوت لا یموت محرومان را فراهم کنند و آنان را از هلاکت نجات بخشند، بلکه اسلام با طرح اصل جامع «توازن اجتماعی» عالیترین و مترقیترین سیستم اقتصادی را عرضه مینماید که در صورت اجرا، نه تنها هیچ نیازمندی باقی نمیماند، بلکه شکاف عمیق بین اقشار ملت نیز از بین میرود و همگان به طور متعادل و فراخور حالشان از یک زندگی مرفه برخوردار گردیده، و از زیستن در چنان اجتماعی لذت خواهند برد.
بنابر این، اول باید دانست که منظور از نیاز و مراد از سطح زندگی چیست و بعد از آن میبایست راهکارهای ارائه شده در اسلام را بررسی نمود. آیا منظور از فقر و نیاز آن است که فرد حتی نتواند شکم خود و خانوادهاش را سیر نماید؟
شهید صدر مینویسد:
«منظور از توازن اجتماعی، توازن افراد جامعه از حیث سطح زندگی، و نه از جهت درآمد است و مقصود از سطح زندگی این است که سرمایه به اندازهای در دسترس افراد باشد که بتوانند متناسب با مقتضیات روز، از مزایای زندگی برخوردار گردند. و به عبارت دیگر، سطح زندگی یکسانی برای تمام اعضای جامعه تأمین شود.»(۱۷)
البته باید توجه داشت که منظور از سطح زندگی یکسان بدان معنا نیست که از حیث کمیت درآمد هیچ تفاوتی بین افراد جامعه نباشد؛ چرا که این امر امکانپذیر نیست؛ نه به لحاظ اصول اولیه اقتصاد و تولید ثروت و کسب درآمد، و نه به لحاظ عوامل انگیزشی نسبت به فعالیتهای اقتصادی آحاد ملت. لذا ایشان تصریح میکند که:
«البته در داخل سطح مزبور درجات مختلفی به چشم خواهد خورد. ولی این تفاوت، بر خلاف اختلافات شدید طبقاتی در رژیم سرمایهداری، تفاوت درجه است، نه تفاوت اصولی در سطح.
همچنین باید گفت، توازن جمعی، منحصر به زمان محدود و لحظه معین نیست، بلکه هدفی مهم و اساسی است که دولت باید برای نیل به آن از طرق مختلف قانونی اقدام نماید.
شاید دلیل تحریم اسراف همین باشد؛ زیرا با این کار از یک طرف از مصارف زاید طبقه مرفه جلوگیری میکند، و از طرف دیگر سطح زندگی طبقه پایین ترقی کرده است، و به این ترتیب سطوح مختلف را به یکدیگر نزدیک نموده و از شکاف طبقاتی میکاهد، تا آن جا که بالاخره عموم مردم را در سطحی واحد ولی در حالت متفاوت و دور از تناقضات شدید سرمایهداری قرار میدهد.»(۱۸)
وی بعد از بیان اصل توازن اجتماعی، با استناد به نصوص متعدد وظیفهمندی دولت را در راستای تحقق آن چنین متذکر میشود:
«در حدیثی آمده است که امام موسی بن جعفر علیهالسلام در مقام تعیین حد مسئولیت والی در مورد اموال زکات فرمود: ولیّامر، اموال را دریافت و آنگاه به طریقی که خداوند مقرر فرموده است به هشت قسمت میکند. بخشی برای فقرا، بخشی دیگر به مساکین و... آنها را طوری باید تقسیم کند که واجدین شرایط، به آسودگی عرفا بی نیاز شوند. آنگاه اگر چیزی بر جای مانده و زیاد آمد، در اختیار ولیّامر باقی میماند.
اگر اموال مزبور برای تأمین همه این گروهها کافی نباشد، ولیّامر باید از دیگر اموالی که در اختیار دارد، به این مقصود کمک کند تا افراد بینیاز شوند. از این نصوص به روشنی در مییابیم که هدف نهایی، بینیاز کردن فرد فرد اعضاء جامعه بوده و ولیّامر یا دولت مسئول تحقق این خواست است.»(۱۹)
وی درباره نقش عمده زکات در تحقق بخشیدن به توازن اجتماعی و از بین بردن فقر در جامعه مینویسد:
«به دلیل آنچه در دست است، از مال زکات باید آنقدر به کسانی که استحقاق دارند داد تا بی نیاز شوند. بنابر این «بینیازی» حد تعلق زکات است... در خبری از امام جعفر صادق علیهالسلام آمده است: «آنقدر به فقیر زکات ده تا بینیاز شود.»(۲۰)
روایت دیگر:
«در حدیثی از ابوبصیر آمده است که از امام جعفر صادق علیهالسلام راجع به کسی که هشتصد درهم داشت، و درمانده و صاحب اولاد بسیار بود، پرسیدند که آیا به او زکات تعلق میگیرد؟ امام پاسخ داد: آیا از پولی که با آن مخارج خانودهاش تأمین میشود، چیزی زیاد میآید؟ ابوبصیر گفت: آری. امام فرمود: اگر به میزان نیمی از مخارجش زیاد بیاورد، زکات تعلق نخواهد گرفت، و اگر کمتر از نصف باشد، استحقاق زکات خواهد داشت.
درآمدهای زکاتی را که به این ترتیب به وی داده میشود، باید برای رفاه خانوادهاش مصرف نماید، تا وضع زندگی آنها به سطح زندگی بقیه مردم برسد.»(۲۱)
تا اینجا نتیجه میگیریم که منظور از رفع نیاز افراد و خانواده آنها این است که سطح زندگی آنان به حد عادی برسد تا بتوانند بدون سختی و ناراحتی به حیات خود ادامه دهند، و همین نیاز و عدم نیاز حد فاصل بین جواز اخذ زکات و منع اخذ آن در نظر گرفته شده است.
البته اسلام به این مقدار قناعت نمیکند، بلکه خواست مطلوب اسلام آن است که دولت و ولیّامر میبایست تمام تلاش و کوشش خود را به کار گیرند تا سطح زندگی مردم محروم به عالیترین درجه رفاه عمومی برسد:
«به تناسب وظیفه و مسئولیتی که دولت در به ثمر رساندن هدف رفاه عمومی و توازن جمعی دارد، اختیارات و امکاناتی نیز برای اجرا و عمل، در اختیارش قرار داده شده، این امکانات را میتوان چنین خلاصه کرد:
۱) وضع مالیاتهایی که به طور ثابت و مستمر اخذ شده، و برای توازن عمومی به مصرف میرسد؛
۲) فعالیتهای بخش عمومی و سرمایه گذاریهای دولتی؛
۳) اختیارات قانونی و حقوقی، برای تنظیم روابط اقتصادی جامعه و نظارت بر تولید.»(۲۲)
شهید والا مقام در توضیح مالیاتهای ثابت و نحوه استفاده از آنها چنین مینویسد:
«منظور از مالیاتهای ثابت، دو نوع مالیاتی است که به نام "زکات و خمس" اخذ میشود، و ادای آنها وظیفه حتمی است و تنها برای برطرف ساختن حاجتهای اساسی نیست. بلکه درآمدهای مزبور، برای مبارزه با فقر و بالا بردن سطح زندگی مردمان فقیر تا حدود زندگی مرفه، و بالاخره تحقق بخشیدن به توازن جمعی باید به مصرف برسد.»(۲۳)
ایشان بعد از این توضیح به دلایل حقوقی آن در قالب چندین حدیث میپردازد که برای روشن شدن مطلب به نقل این احادیث میپردازیم:
▪ روایت اول:
«اسحاق بن عمار گفت: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: آیا میتوان از مال زکات به کسی صد درهم داد؟
ـ بلی.
ـ دویست درهم؟
ـ بلی.
ـ سیصد درهم؟
ـ بلی.
ـ چهارصد درهم؟
ـ بلی.
ـ پانصد درهم؟
ـ بلی، تا وقتی او را بینیاز گردانی داده شود.»(۲۴)
▪ روایت دوم:
«عبدالرحمن بن حجاج گفت: از امام موسی بن جعفر علیهالسلام پرسیدم: شخصی که پدر و عمو یا برادرانش مخارج او را میپردازند، اگر آنها آنقدر به او نپردازند که تمام احتیاجاتش را تأمین کند، آیا میتوان به چنین شخصی از درآمدهای زکات کمک نمود تا گشایش و وسعتی در کارش حاصل آید؟
امام فرمود: مانعی ندارد.»(۲۵)
▪ روایت سوم:
«سماعه گوید: از حضرت صادق علیهالسلام پرسیدم: آیا به شخصی که از خود منزل و خدمتکار دارد، میتوان از درآمد زکات کمک کرد؟ فرمود: بلی.»(۲۶)
▪ روایت چهارم:
«از ابوبصیر است که: امام جعفر صادق علیهالسلام درباره کسی که زکات دادن به او واجب است ولی مسکین نیست، فرمود:
باید وضع غذا و لباس خود و خانوادهاش بهبود یابد، و اگر چیزی زیاد آمد، آنگاه به دیگران داده شود. درآمدهای زکات را باید برای خانوادهاش خرج کند تا زندگی آنها به حد زندگی دیگران برسد.»(۲۷)
▪ روایت پنجم:
«از اسحاق بن عمار نقل شده که گفت: به امام صادق علیهالسلام گفتم: آیا میتوان ۸۰ درهم به کسی زکات داد؟
فرمود: بلی بیشتر هم میتوان داد.
گفتم: ۱۰۰ درهم؟
فرمود: بلی و اگر توانستی او را بینیاز گردان.»(۲۸)
▪ روایت ششم:
«از معاویة بن وهب است که به امام صادق علیهالسلام گفتم: از پیامبر صلیاللهعلیهوآله روایت شده که صدقه دادن به مردم غنی و سالم حلال نیست.
امام فرمود: به غنی حلال نیست.»(۲۹)
▪ روایت هفتم:
«ابوبصیر میگوید به امام صادق علیهالسلام گفتم: پیرمردی از یاران من، موسوم به عمر، که محتاج است، از عیسی بن اعین پول خواسته است و او در جواب اظهار داشته: مقداری مال زکات در اختیار دارم، ولی از آنها چیزی به تو نمیدهم! زیرا دیدم که مشغول خریدن گوشت و خرما بودی.
عمر پاسخ داد: یک درهم سود کرده بودم، با ثلث آن مقداری گوشت، و با ثلثی دیگر، مقداری خرما خریده و مانده را برای رفع احتیاجی دیگر نگه داشتم.
وقتی امام علیهالسلام این داستان را شنید، مدتی دست بر پیشانی گذاشته و به تفکر پرداخت، آنگاه سر بلند کرد و گفت:
خداوند در اموال ثروتمندان و در وضع فقرا نگریست. آنگاه در اموال ثروتمندان حقوقی برای مستمندان قرار داد، تا آن حد که زندگی ایشان نیز به رفاه باشد، و به این منظور آنقدر از اموال اغنیا به فقرا میدهد که بخورند و بیاشامند و بپوشند و با آن زندگی زناشویی تشکیل داده و به دیگران صدقه بدهند و به حج بروند.»(۳۰)
▪ روایت هشتم:
«از حماد بن عیسی است که: امام موسی بن جعفر علیهالسلام هنگام بحث از سهم خُمس ایتام، مساکن و ابن سبیل گفت: والی باید خمس را طبق کتاب و سنت بین ایشان تقسیم کند به طوری که عرفا بینیاز گردند.
اگر زیاد آید، در اختیار ولی امر قرار میگیرد و اگر والی نتواند آنها را به خاطر آنکه سرمایه کافی ندارند مستغنی گرداند، باید از سایر اموالی که در اختیار دارد، آنقدر به ایشان بدهد تا بینیاز شوند.»(۳۱)
شهید صدر در نتیجهگیری از این روایات مینویسد: «به موجب نصوص یاد شده مشمولین قانونی باید زکات را به اشخاص مستحق، تا آنجا که مثل بقیه مردم بی نیاز شوند ادا نمایند؛ یا بنا به تعبیرهای مختلف دیگر، تا آن حد که این افراد برای تأمین و رفع حوایج اولیه و درجه دوم خود مثل غذا، آشامیدنی، لباس، ازدواج، صدقه و حج متمکن گردند.
در تمام این نصوص، هدف واحدی دنبال شده و آن تعمیم غنا و بینیازی به مفهوم اسلامی کلمه و ایجاد توازن در سطح زندگی کلیه افراد است.»(۳۲)
در اینجا لازم است مفهوم فقر و غنا بیشتر روشن شود. آیا فقر یک امر ثابت و لایتغیر است که در تمام زمانها و مکانها شامل یک سری نیازهای مشخص میگردد یا نه نسبت به شرایط، زمان و مکان و سطح زندگی مختلف است و باید بر اساس آن برنامهریزی و عمل نمود؟
«به خوبی میتوان مفهوم فقر و غنا را از نظر اسلام دریافت. در نظر اسلام فقیر کسی است که از چنان سطح زندگی که وضع عمومی جامعه ایجاب میکند برخوردار... نباشد.
به عبارت دیگر، فقیر کسی است که زندگیاش با سطح زندگی ثروتمندان اختلاف زیادی داشته و در دو قطب مخالف یکدیگر قرار دارند.
بینیاز کسی است که در چنین وضعی نبوده و قدرت دارد تا احتیاجات ضروری و غیرضروری خویش را به تناسب ثروت مملکت تأمین نماید؛ خواه آن که سرمایه هنگفتی در دسترس او باشد یا نه.
از آنچه گفته شد میتوان دریافت که در اسلام، مفهوم مطلق و ثابتی در کلیه احوال برای فقر منظور نشده است. فقر به طوری که در نص آمده، ناهماهنگی در سطح زندگی همگانی است، نه عدم قدرت بر رفع احتیاجات اساسی به آسانی. به همان نسبت که سطح زندگی ترقی میکند، حد رهایی از فقر نیز بالاتر میرود.
مثلاً اگر در گسترش دامنه رفاه عمومی، وضعی پیش آید که هر خانواده معمولاً بتواند مسکن مستقلی دارا باشد، اگر خانوادهای فاقد مسکن مستقل بود، از این حیث مشمول تعریف واقع و فقیر تلقی میشود. این بسط و انعطاف مفهوم فقر، به ایده توازن جمعی مربوط میشود.»(۳۳)
کلام آخر این که وجود اختلاف طبقاتی و فقر در جوامع بشری مقوله دردناکی است که قابل انکار نیست، و دولت و حکومت مسئولیت خطیری در رفع فقر و ایجاد توازن در بین آحاد جامعه دارد.
همه اینها جزء بدیهیات و واضحات است و هیچ نیازی به توضیح ندارد، تنها باید به این مطلب توجه داشت که:«مفهوم فقر در جهان کنونی نیز، با مفهوم آن در عصر نبوت متفاوت است.»(۳۴)
نویسنده: محمد ابراهیمنژاد
۱ ـ اقتصاد ما، ترجمه محمد کاظم موسوی، ج ۱، ص ۴۴۶.
۲ ـ همان، ص ۴۴۹.
۳ ـ همان، ص ۴۵۲.
۴ ـ همان، ص ۴۵۳ ـ ۴۵۴.
۵ ـ همان، ص ۴۵۵.
۶ ـ همان، ص ۴۵۵. از ان نظریه شهید استفاده میشود که نقدین در تعلق زکات موضوعیت ندارد، بلکه مراد ثروت و پول است؛ چه طلا و نقره یا اسکناس و غیره.
۷ ـ سوره بقره (۲) آیه ۲۹.
۸ ـ اقتصاد ما، ج ۲، ص ۳۲۵.
۹ ـ همان، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۵.
۱۰ ـ همان، ص ۳۲۸.
۱۱ ـ همان، ص ۳۲۱.
۱۲ ـ همان، ص ۳۲۱.
۱۳ ـ همان، ص ۳۲۱.
۱۴ ـ همان، ص ۳۲۱.
۱۵ ـ همان، ص ۳۲۰.
۱۶ ـ همان، ص ۳۳۱.
۱۷ ـ همان، ص ۳۳۱.
۱۸ ـ همان.
۱۹ ـ همان، ج ۲، ص ۳۳۲.
۲۰ ـ همان.
۲۱ ـ همان، ص ۳۳۳.
۲۲ ـ همان.
۲۳ ـ همان، ص ۳۳۴.
۲۴ ـ همان.
۲۵ ـ همان، ص ۳۳۴ ـ ۳۳۵.
۲۶ ـ همان.
۲۷ ـ همان.
۲۸ ـ همان، ج ۲، ص ۳۳۴ ـ ۳۳۵. مترجم محترم در پاورقی مینویسد: دقت شود که قدرت خرید یک درهم در آن روزگار به مراتب بیش از امروز بوده است.
۲۹ ـ همان، ج ۲، ص ۳۳۵.
۳۰ ـ همان، ج ۲، ص ۳۳۶.
۳۱ ـ همان.
۳۲ ـ همان، ج ۲، ص ۳۳۷.
۳۳ ـ همان.
۳۴ ـ همان، ج ۲، ص ۳۳۸.
۱ ـ اقتصاد ما، ترجمه محمد کاظم موسوی، ج ۱، ص ۴۴۶.
۲ ـ همان، ص ۴۴۹.
۳ ـ همان، ص ۴۵۲.
۴ ـ همان، ص ۴۵۳ ـ ۴۵۴.
۵ ـ همان، ص ۴۵۵.
۶ ـ همان، ص ۴۵۵. از ان نظریه شهید استفاده میشود که نقدین در تعلق زکات موضوعیت ندارد، بلکه مراد ثروت و پول است؛ چه طلا و نقره یا اسکناس و غیره.
۷ ـ سوره بقره (۲) آیه ۲۹.
۸ ـ اقتصاد ما، ج ۲، ص ۳۲۵.
۹ ـ همان، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۵.
۱۰ ـ همان، ص ۳۲۸.
۱۱ ـ همان، ص ۳۲۱.
۱۲ ـ همان، ص ۳۲۱.
۱۳ ـ همان، ص ۳۲۱.
۱۴ ـ همان، ص ۳۲۱.
۱۵ ـ همان، ص ۳۲۰.
۱۶ ـ همان، ص ۳۳۱.
۱۷ ـ همان، ص ۳۳۱.
۱۸ ـ همان.
۱۹ ـ همان، ج ۲، ص ۳۳۲.
۲۰ ـ همان.
۲۱ ـ همان، ص ۳۳۳.
۲۲ ـ همان.
۲۳ ـ همان، ص ۳۳۴.
۲۴ ـ همان.
۲۵ ـ همان، ص ۳۳۴ ـ ۳۳۵.
۲۶ ـ همان.
۲۷ ـ همان.
۲۸ ـ همان، ج ۲، ص ۳۳۴ ـ ۳۳۵. مترجم محترم در پاورقی مینویسد: دقت شود که قدرت خرید یک درهم در آن روزگار به مراتب بیش از امروز بوده است.
۲۹ ـ همان، ج ۲، ص ۳۳۵.
۳۰ ـ همان، ج ۲، ص ۳۳۶.
۳۱ ـ همان.
۳۲ ـ همان، ج ۲، ص ۳۳۷.
۳۳ ـ همان.
۳۴ ـ همان، ج ۲، ص ۳۳۸.
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست