چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
بازدید از موزه ، گفتگو با گذشته
وقتی برای نخستین بار به موزه ملی گام نهادم،از دیدن آن همه شی ای كه در پشت ویترینهای شیشهای و یا زنجیرها به من خیره شده بودند، مات و بهت زده ماندم. زمان را فراموش كردم. به نظرم آمد كه محیط و دیدن آن همه آثار، حیات مرا به گذشتهای میبرد كه نمیشناسم. و اگر میشناسم در ناخودآگاه من جای دارد. آن سفال خاكستری چه میگوید؟ این سنگ نبشته حكایت كدام پادشاه است ؟آیا من در كنار داریوش و خشایار ایستادهام و به زندگی فرمان آماده باش دادهام. قدرت حركت خود را از دست داده بودم . كسی مرا صدا میزد . شاید كسانی مرا صدا میزدند. هیچ كس نبود. جز دختر و پسری كه در پشت میزی ،بر روی صندلی چوبی ،آرام نشسته بودند و منتظر . بلیط فروشی كه صندوقش را پر میكرد. هیچ كس متوجه حضورم نبود. مرا میدیدند ولی حركتی نمیكردند ، صدای گامهایم را نمیشنیدم . بیاختیار احساس كردم، گفت و گویی میان من و اشیاء جریان دارد .گفت و گویی بیكلام كه با نگاه و احساس انجام میگرفت، میان حال و گذشته سرزمینام ،ملتام و تاریخ و تمدن كشورم. فرهنگ من غریب نبود آنچه كه میشنیدم ،به گوشم نا آشنا نبود. آن فرهنگ به گذشتهها تعلق داشت ولی عناصر مادی آن در موزه سخن میگفتند . دختركان ونوس را كه برفراز این سفال ها، سنگ ها ،كتیبهها ، آجرها و … در پروازند ، میبینم . موزه ، میعادگاه من با الهههای اساطیری است كه در آن به دیدار هم میآییم و در كنار هم به سرگذشت بشری میاندیشیم. هر بازدیدكننده موزه و یا به بیان دیگر كاوشگر گذشته ، تجربهای از این گفتگو را در زمان دیدار از این مكان مقدس دارد.ما همه به ترانه دلنشین این الههها گوش میسپاریم و بیاختیار در اقیانوس بیكران گذشتهها به سفر میپردازیم. گذشتهای كه از آن ماست و برای ماست.سفر به گذشته در حالی كه پای در زمان حال نهادهای، لذتی غریب دارد كه ما را با خود همراه میسازد. اما چرخهای زمان دیگر به آسانی نمیچرخند و روح پروازگر ما اسیر قفسهایی است كه خود ساختهایم.
امروزه نوعی نگرانی در دل وجان علاقمندان به تاریخ و فرهنگ كشور به چشم میخورد . زیرا نوعی بیاعتمادی و بدگمانی در موزهها حاكم شده است . موزهها بر این باورند كه در برقراری ارتباط با مخاطبان خود با شكست رو برو شده اند ، زیرا ماهیت گفت و گو به خوبی از جانب آنها درك نشده است و یا به فهم عمیق آن دست نیافتهاند. گفت و گوی كنونی نوعی دیالوگ بین دو فضای آكنده از سكون و سكوت است كه بازدید كننده را به پاسخگویی دعوت میكند. شیوهای كه موزهها در این عصر پر التهاب برای ارتباط با بازدید كننده برگزیدهاند ، گفت و گویی تك سویه است . موزه دارد در فضایی آكنده از اندوه هرمنوتیك ناشی از فقدان منابع مالی كافی و عدم فهم صحیح از جانب دولتمردان ،به شدت تحت فشار است تا به ارتباطی در سطح عالی با مخاطب خود دست یابد. مخاطبی كه بیش از پیش ناآگاه و منفعل فرض میشود.اتخاذ چنین شیوهای بیشتر ناشی از این واقعیت است كه برای ارزیابی موفقیت یك نهاد فرهنگی نظیر موزه ، نگاهی كمیتی به آن داریم. از سوی دیگر همین نگرش،بیانگر تردیدهایی است كه در جامعه نسبت به نقش موزهها حاكم است . به گونهای كه آن را در فضایی ما بین دانشگاه و حاكمیت در زمینهای قرار میدهیم كه در آن تمامی نهادها ] اجتماعیـ فرهنگی [ زیر سؤال قرار میگیرند. پیشتر موزهها را اماكن مقدسی میپنداشتند اما كسی نمیداند به واقع این معابد ، وقف كدامین خدایان بودند.خدایان فرهنگ یا الهههای امپراطوران تاریخ . اما همگان یقین دارند كه به هنگام ورود به یك موزه ، احساس وارد شدن به یك فضای مقدس به انسان دست میدهد. فضای مقدس ، زمان مقدس را مرز بندی میكند و رفتن به موزه به واقع كشف زمان مقدس بود و گفت و گو بین بازدیدكننده و گذشته در این زمان مقدس كشف شده صورت میگرفت. امروزه نیز موزهها زمان مقدس را در درون خود جای دادهاند و همواره امكان كسب تجربه از این گفت و گو وجود دارد و شاید همین امر یكی از جذابیتهای موزه برای بازدیدكنندگان باشد. با این حال این معابد ، بازدیدكنندگان را دگرگون میسازد زیرا ما برای ورود باید از دروازهای عبور كنیم تا در فضای دل انگیز آن قرار بگیریم . بازدیدكننده امروزی در این فضا دچار پریشان احوالی است و تردید و شك بر او غالب میشود. در تالارها و دیوارهای موزهها نیز نشانههای شك و تردید به چشم میخورد. از چه جهتی باید بازدید را آغاز كنیم ؟ این احساس گیجی و دودلی ، مراسم آشنایی و پذیرش اولیه در یك مكان و محل ناشناخته را به یاد میآورد.اما از جهتی، نشاندهنده ظهور و تسلط ابتذال است كه در مرحله اولیه نمود مییابد . یعنی مرحله انتقال بین لحظهها و حالات بودن. حضور و حس ابتذال در واقعیت موزه با مفهوم مقدس در تعارض است . اما آن را میتوان ابهامی دانست كه در زمانی كه از گذشته مقدس سخن میگوییم ، بر این گفت و گو حاكم میشود. مفهوم مقدس امروزه نشان ابتذال به خود گرفته است. آنچه كه امروزه از گذشته به عنوان تاریخ و تمدن دریافت میشود، بیشتر دغدغه زندگی امروزی دارد تا آیینها و نمادهای قدرت . آنچه كه در جریان گفت و گوی یك بازدیدكننده با موزه از گذشته عاید او میشود ، مملو از ابهام و گنگی است . مفاهیم معمولی و روزمره را میتوان با مفاهیم ذهنی به محاصره در آورد و بالعكس شیای مقدس میتواند به یك شی ساده هنری تبدیل شود كه مفهوم آن به معیارهای زیبا شناختی پیوند مییابد. به واقع علیرغم تمامی تلاشهایی كه برای بازسازی و نوسازی فضای داخلی و بیرونی موزهها صورت میگیرد،دلیل بحران اعتماد در موزهها چیست؟ آیا دلیل مهجور ماندن موزهها تنها عدم علاقمندی برخی افراد به اینگونه مراكز است كه حتی به سایر اماكن نظیر تماشاخانه، استادیوم ورزشی نیز هرگز پای نمیگذارند؟ آیا بین موزهها و كاركنان آن و نگرش سنتی مردم به اشیاء و آثار هنری شكاف عمیقی بوجود نیامده است؟ دلیل چنین شكافی را میتوان در گسست گفت و گو بین بازدیدكننده و الهههای درون موزهها دانست كه در نتیجه آن مفهوم مقدس وجایگاه معنوی و اخلاقی موزهها در فرهنگ عمومی از بین رفته است. به همین دلیل اگر برخی راهنمایان در ارایه توضیحات به بازدیدكنندگان همواره مصایب واحدی را تكرار میكنند، و به جامعه مقدسی كه در آن زندگی میكنند ، بیتوجهی نشان میدهند، از عدم پذیرش مسئولیت نسبت به جامعه بزرگ خویش و نیز وظیفهای كه در برقراری گفت و گو بین بازدیدكنندهها و الههها دارند،ناشی میشود. مسئولیت پذیری در این زمینه یعنی ظرفیت واكنش نشان دادن ، بهرهمندی از قدرت حافظه و تخیل است.هر جامعهای از موزههایی برخوردار است كه لایق اوست.آشنایی با مفاهیمی نظیر تلفیق زمان و حوصله،وجود ارادهای قوی برای تماشای موزه در موفقیت یك موزه بسیار تأثیرگذار است. به عبارتی موزهای موفق است كه الزامات زمان و حوصله بازدیدكننده را گردهم میآورد. تخیل و آفرینش خیالی را بكار میبندد و برای سطوح آموزشی متفاوت ، پاسخ یكسانی ارایه نمیدهد. موزه مكانی پر رمز و راز و شگفتانگیز است. ساده كردن این رمزها تاحدی كه قابل فهم باشد از اولویتهای موزه برای موفقیت در ایجاد گفت و گو در زمان مقدس است. بازدیدكننده باید عاری از پیشفرضهای اولیه به شناخت جهان ناشناخته بشتابد. موزه اندیشه بازدید كننده را به اوج می برد. در این شرایط میتوان به گفت و گوی الهه ها گوش فرا داد. بیآن كه حتی با واژگان آن آشنا باشیم. لازم است كه جامعه نسبت به موزهها حساسیت نشان دهد. به واقع موزهها چیزی بیش از مجموعهای از اشیاء جمع آوری شده اند. جامعه باید در گفت و گو با الههها شركت كند تا آیینها و هویت ما را شكل دهد. زمانی میتوانیم موزه را مكانی مقدس بپنداریم كه از آن و اشیاء درون آن دیداری صمیمی داشته باشیم.موزه اقامتگاه الهههایی است كه ما را در اندیشیدن به گذشته یاری میدهند. پس برای شناخت گذشته و اندیشیدن به سرنوشت بشری به دیدار موزهها بشتابیم.
امروزه نوعی نگرانی در دل وجان علاقمندان به تاریخ و فرهنگ كشور به چشم میخورد . زیرا نوعی بیاعتمادی و بدگمانی در موزهها حاكم شده است . موزهها بر این باورند كه در برقراری ارتباط با مخاطبان خود با شكست رو برو شده اند ، زیرا ماهیت گفت و گو به خوبی از جانب آنها درك نشده است و یا به فهم عمیق آن دست نیافتهاند. گفت و گوی كنونی نوعی دیالوگ بین دو فضای آكنده از سكون و سكوت است كه بازدید كننده را به پاسخگویی دعوت میكند. شیوهای كه موزهها در این عصر پر التهاب برای ارتباط با بازدید كننده برگزیدهاند ، گفت و گویی تك سویه است . موزه دارد در فضایی آكنده از اندوه هرمنوتیك ناشی از فقدان منابع مالی كافی و عدم فهم صحیح از جانب دولتمردان ،به شدت تحت فشار است تا به ارتباطی در سطح عالی با مخاطب خود دست یابد. مخاطبی كه بیش از پیش ناآگاه و منفعل فرض میشود.اتخاذ چنین شیوهای بیشتر ناشی از این واقعیت است كه برای ارزیابی موفقیت یك نهاد فرهنگی نظیر موزه ، نگاهی كمیتی به آن داریم. از سوی دیگر همین نگرش،بیانگر تردیدهایی است كه در جامعه نسبت به نقش موزهها حاكم است . به گونهای كه آن را در فضایی ما بین دانشگاه و حاكمیت در زمینهای قرار میدهیم كه در آن تمامی نهادها ] اجتماعیـ فرهنگی [ زیر سؤال قرار میگیرند. پیشتر موزهها را اماكن مقدسی میپنداشتند اما كسی نمیداند به واقع این معابد ، وقف كدامین خدایان بودند.خدایان فرهنگ یا الهههای امپراطوران تاریخ . اما همگان یقین دارند كه به هنگام ورود به یك موزه ، احساس وارد شدن به یك فضای مقدس به انسان دست میدهد. فضای مقدس ، زمان مقدس را مرز بندی میكند و رفتن به موزه به واقع كشف زمان مقدس بود و گفت و گو بین بازدیدكننده و گذشته در این زمان مقدس كشف شده صورت میگرفت. امروزه نیز موزهها زمان مقدس را در درون خود جای دادهاند و همواره امكان كسب تجربه از این گفت و گو وجود دارد و شاید همین امر یكی از جذابیتهای موزه برای بازدیدكنندگان باشد. با این حال این معابد ، بازدیدكنندگان را دگرگون میسازد زیرا ما برای ورود باید از دروازهای عبور كنیم تا در فضای دل انگیز آن قرار بگیریم . بازدیدكننده امروزی در این فضا دچار پریشان احوالی است و تردید و شك بر او غالب میشود. در تالارها و دیوارهای موزهها نیز نشانههای شك و تردید به چشم میخورد. از چه جهتی باید بازدید را آغاز كنیم ؟ این احساس گیجی و دودلی ، مراسم آشنایی و پذیرش اولیه در یك مكان و محل ناشناخته را به یاد میآورد.اما از جهتی، نشاندهنده ظهور و تسلط ابتذال است كه در مرحله اولیه نمود مییابد . یعنی مرحله انتقال بین لحظهها و حالات بودن. حضور و حس ابتذال در واقعیت موزه با مفهوم مقدس در تعارض است . اما آن را میتوان ابهامی دانست كه در زمانی كه از گذشته مقدس سخن میگوییم ، بر این گفت و گو حاكم میشود. مفهوم مقدس امروزه نشان ابتذال به خود گرفته است. آنچه كه امروزه از گذشته به عنوان تاریخ و تمدن دریافت میشود، بیشتر دغدغه زندگی امروزی دارد تا آیینها و نمادهای قدرت . آنچه كه در جریان گفت و گوی یك بازدیدكننده با موزه از گذشته عاید او میشود ، مملو از ابهام و گنگی است . مفاهیم معمولی و روزمره را میتوان با مفاهیم ذهنی به محاصره در آورد و بالعكس شیای مقدس میتواند به یك شی ساده هنری تبدیل شود كه مفهوم آن به معیارهای زیبا شناختی پیوند مییابد. به واقع علیرغم تمامی تلاشهایی كه برای بازسازی و نوسازی فضای داخلی و بیرونی موزهها صورت میگیرد،دلیل بحران اعتماد در موزهها چیست؟ آیا دلیل مهجور ماندن موزهها تنها عدم علاقمندی برخی افراد به اینگونه مراكز است كه حتی به سایر اماكن نظیر تماشاخانه، استادیوم ورزشی نیز هرگز پای نمیگذارند؟ آیا بین موزهها و كاركنان آن و نگرش سنتی مردم به اشیاء و آثار هنری شكاف عمیقی بوجود نیامده است؟ دلیل چنین شكافی را میتوان در گسست گفت و گو بین بازدیدكننده و الهههای درون موزهها دانست كه در نتیجه آن مفهوم مقدس وجایگاه معنوی و اخلاقی موزهها در فرهنگ عمومی از بین رفته است. به همین دلیل اگر برخی راهنمایان در ارایه توضیحات به بازدیدكنندگان همواره مصایب واحدی را تكرار میكنند، و به جامعه مقدسی كه در آن زندگی میكنند ، بیتوجهی نشان میدهند، از عدم پذیرش مسئولیت نسبت به جامعه بزرگ خویش و نیز وظیفهای كه در برقراری گفت و گو بین بازدیدكنندهها و الههها دارند،ناشی میشود. مسئولیت پذیری در این زمینه یعنی ظرفیت واكنش نشان دادن ، بهرهمندی از قدرت حافظه و تخیل است.هر جامعهای از موزههایی برخوردار است كه لایق اوست.آشنایی با مفاهیمی نظیر تلفیق زمان و حوصله،وجود ارادهای قوی برای تماشای موزه در موفقیت یك موزه بسیار تأثیرگذار است. به عبارتی موزهای موفق است كه الزامات زمان و حوصله بازدیدكننده را گردهم میآورد. تخیل و آفرینش خیالی را بكار میبندد و برای سطوح آموزشی متفاوت ، پاسخ یكسانی ارایه نمیدهد. موزه مكانی پر رمز و راز و شگفتانگیز است. ساده كردن این رمزها تاحدی كه قابل فهم باشد از اولویتهای موزه برای موفقیت در ایجاد گفت و گو در زمان مقدس است. بازدیدكننده باید عاری از پیشفرضهای اولیه به شناخت جهان ناشناخته بشتابد. موزه اندیشه بازدید كننده را به اوج می برد. در این شرایط میتوان به گفت و گوی الهه ها گوش فرا داد. بیآن كه حتی با واژگان آن آشنا باشیم. لازم است كه جامعه نسبت به موزهها حساسیت نشان دهد. به واقع موزهها چیزی بیش از مجموعهای از اشیاء جمع آوری شده اند. جامعه باید در گفت و گو با الههها شركت كند تا آیینها و هویت ما را شكل دهد. زمانی میتوانیم موزه را مكانی مقدس بپنداریم كه از آن و اشیاء درون آن دیداری صمیمی داشته باشیم.موزه اقامتگاه الهههایی است كه ما را در اندیشیدن به گذشته یاری میدهند. پس برای شناخت گذشته و اندیشیدن به سرنوشت بشری به دیدار موزهها بشتابیم.
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست