شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


کلاغ ها و هر چه پردار؛ پر


کلاغ ها و هر چه پردار؛ پر
«كمدی ارتفاعات» مجموعه كمدی های گروه «وشند» را مربع كرد. تسلسل این مذاق از كمدی افتضاحات كلید خورد كه مقتبس از كمدی اشتباهات شكسپیر است. بعد از آن كمدی ارتباطات بود كه گراهام بل را دستمایه قرار داد و سر آخر كمدی اكتشافات، كه بر سر كریستف كلمب آگراندیسمان كرد. این تولید آخر به تأسی از آثار سلف خود به حادثه ای می پردازد كه در تاریخ حیات جمعی بشر نقش مهمی را تقبل كرده. یعنی اختراع هواپیما توسط برادران رایت. داستان در نگاه هجاگوی نمایش از این قرار است كه برادران رایت مترصد ازدواج با خواهران سایت (دختران دهدار موروثی دیتون) هستند و هواپیما وسیله ای است برای بسته شدن عقد آنها در آسمان. در اینجا بنابر ذات و ظرفیت كمدی، تاریخ در شكل خنده آوری جعل می شود. برادری از راه می رسد برای «ارویل و ویلبر» در حكم دست پخت، یا دسته گلی كاشته شده به دست مرحوم پدر، در دیاری دور. بستر برای خلق شادی و مصرف تفرج مناسب است. «توفو» را هم بر این مواد مضاف كنیم كه تزویر و محتسب گونگی را تداعی كند. همان تلمیح خلوت و آن كار دیگر. متن خود را به تقریب درگیر بیرون داستان می كند. راه خود را دانسته (؟) یا نمی دانم چه چیز دیگر به سمت كناره های اتفاق می كشاند چرا؟ مثلا چون ذائقه مخاطب ایرانی همیشه حاشیه را بر متن ارجح دانسته. داستان بی آنكه نشیط باشد و كامروا كننده روایت می شود. اما آنچه لفظ كمدی را بر این نمایش بی اعتبار نمی كند. فوج متلك های «فارس» گون یا استعمال متفاوت از وجه و شخصیت های آشنا و یا در نوردیدن زمان نمایش با یك پدیده مرسوم اجتماعی. بالطبع محیطی را كه متن در اجرا معماری می كند، مربوط است به اوایل قرن بیست كمدی كلام و رفتار بی شمه های تعویق انگیز زمان نمایش را رها كرده و به نیشترهای اجتماعی امروز می پردازند. در بینابین اجرا عبارات، مصادیق و حوادثی را مرور می كنیم به نگاه تلنگر كه همین چند ماهه سعادت وقوع یافته اند. خب پیشامد اینها در فضای سطحی و آنی اجرا خنده برانگیز است. گاهی اشارات خوبی هم هست. چون برایمان در این جامعه آشنایی دارند و شاید زمانی راجع شان اندیشیده باشیم، قهقهه برانگیزند. پس از رهوار شدن موتور اجرا، بازیگران سرانگشتی هم به نشانه قلقلك كه تكان بدهند، سالن می تركد.
«كمدی ارتفاعات» با تمام ینگه دنیایی بودن مسافتی را طی می كند با تماشاگر كه معمولا تخت حوضی، منتها آكادمیك. در همان رویكرد اصلی آثار طنزآور و كمیك. با چلاندن مضامین كه از بیرون صاحبانش را جك جلوه می دهد. چیزهایی از دست دورویی، خودستایی، طمع، ساده دلی و بداقبالی. «عبدی» این چنین طعم شیرین خنده های واریسی ناشی از خواندن ترانه های خراباتی و اسلنگ و پاپ واساعی آشنای دور و بر را در آخر تلخ می كند. در همان بازی «كلاغ پر». كمدی ارتفاعات جدا از هواپیما همه چیز را ازگوشه بام خود می پراند. با انگشت سبابه راست كه در كنار همتایان خودش گرد دایره ای فرضی جمع شده تا برمد بالا. با موجز كلماتی چون، انسانیت پر، بشریت پر. این كودكانه در روند موازی با نقشه های شهردار و توفو كه خواب درندشتی دیده و كیسه ای عجیب گشاد دوخته اند، جوش می خورد. كمدی ارتفاعات یك پارودی نه عمیق، اما دوست داشتنی از اطراف ماست. از همین خودش، شعار جشنواره ای كه در آن است بگیر كه با هملت شوخی می كند و دست در گردن پای كاتارسپس را به میان می كشد تا تراژدی نشر تصاویر حریم شخصی.
نمایشی پرتلویح كه به قسم پرتاب جوهر بر ورق نویسنده یا بداهه سرایی بازیگران؛ تا جایی كه تیر قدرت جهیدن از چله زبان را داشته راه گرفته. از همین است كه گاهی حس می كنیم این تكه ها نمی بایست بود. كاش كنترل می شد. یا می گوییم این لحظه شكلی از سمبل كاری های یك اجرای بزمی را داشت. هست لحظاتی در اجرا كه به هزل می زند. منظورم بددهنی و یا مفت نیست. جان كندن و متوسل شدن به چرند هم. حرفم این جهت را بگیرد كه كمدی ارتفاعات گاهی ركابش شل می شود تا رفتار كمیكش ادا به نظر بیاید؛ شكلك شود. این چاله ها چند باری جاده را دستخوش می كند كه متعاقبا تكانش هم محسوس است.
این یكی از اشكالات كمدی هایی است كه در پی ارایه تضادها و نمایش كاریكاتورگونگی ها در ریخت كلام و دیالوگ اند. گرچه رسیدن به مقصود كه همان خنده است، در این راه نزدیك تر از هر جهت دیگری است، اما باید لق خوردن و شیتیل شدنش را هم به جان خرید.
خوشبختانه نمایش متبوع توانست خود را جمع كند و گلیمش را بیرون بكشد و در این غوطه خطرناك دامن اگر نگویم تر، لااقل آبكش نكند. میزانسن هایی كه عبدی بر صحنه هایش سوار كرده بود. خطوطی می نمود كاملا هندسی و كلاسه شده. كارگردان در پی ایجاد دمادم تصاویر (حتی در حد یك فیگور) مرتب چینش ما را به تسری دستخوش فرمول هایی متغیر قرار می دهد. اجرا در شكل موقعیت های ایستایی، جابه جایی و طنز اجرایی، بوی كارگردانی شدن وجب به وجب را می داد. این پیدا بود از تبعیت های نیمچه و نابلدانه برخی بازیگران در مسیرهای كه در طول تمرین به خط تعیین شده اند.
كارگردان بدن بازیگرانش را سند زده تا با تنظیم و تراوش های مكرر علاوه بر پیشبرد دیالوگه متن، جذابیتی هم در برابر چشم ها ادا كند تا نسبت به عدل رعایت شود. چون در اینجا گوش ها از چشم ها برترند. (در اسباب شادی) ما در نمایش های كمدی بیشتر بر آنچه می شنویم خنده مان می گیرد، تا بر آنچه می بینیم. در حوزه بازی هم كه بیایید (دو خواهر سایت) را از فریضه بازیگر بودن معاف كنیم. مابقی هم به تناسب توان بازی كردند، هر چند نه پخته و مسلط. اما ما بر صحنه بازیگر دیدیم شان. سر جمع این همه گفتن اینكه كمدی ارتفاعات نمایش بود كه توانست در حدی معقول بخنداند و حرفش را بر كرسی بنشاند. درست است، می توانست بسیار بهتر از این باشد كه بود. اما منصف اگر باشیم حسن و نیكی اش نسبت به نقص و عارش بیشتر سایه داشت.
علی شمس
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید