سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
آفرینش زن; تفاوت یا تبعیض، توازن یا تساوی، اصالتیا تبعیت؟
۱. آیا آفرینش زن بیانگر تبعیض در خلقت و برتری یكی بر دیگری است; یكی معیوب است و دیگری بدون عیب؟
۲. آیا آفرینش زن اصالت نداشته و به تبع مرد و به خاطر او آفریده شده است؟
۳. آیا در آغاز آفرینش، زن از دندهی چپ مرد آفریده شده و جزیی ناچیز از وجود مرد استیا مستقل آفریده شده و خلقت او اصیل است؟
۴. آیا زن و مرد در قوای دماغی و فیزیولوژی، امكانات و استعدادها مساوی هستند یا متوازن میباشند؟
۵. آیا نقصان عقلی كه در روایات به زن نسبت داده شده، عیب اوستیا بیانگر زیادی نیروهای دیگر او؟
۶. آیا فضیلتی كه در آیات قرآن كریم به مرد نسبت داده شده، علامتبرتری اوستیا به معنای زیادی امكانات؟
پرسشهایی از این قبیل، از گذشته و چه بسا از آن هنگام كه این دو آیتحق به مرحلهی تفكر و تعقل پا گذاشتند مطرح بوده و تا امروز كه از یك طرف عصر پسامدرن و جهان فرا صنعت و عصر عقلانیت و فمینیزم افراطی است و از طرف دیگر عصر فتنهها و شبهاتی است كه برای یك كاسه كردن جهان و تشكیل دهكدهی جهانی و نظم نوین آن، همهی مرزها در هم شكسته و همهی آرمانها و باورها با شبهه افكنیها درو میشوند تا «غرب» باشد و «دین» نباشد، ادامه دارد.
آن جا كه این گونه مباحث از حس كنجكاوی انسان بر میخیزد تا خود را بشناسد و به «قدر» و «اندازه» و ارزش دیگران واقف شود، این پرسشگری امری مقدس است، چرا كه آدمی را به حركت وا میدارد و فكر و عقل او را به كنكاش و سنجش فرا میخواند و با تامل و تدبر رو به رو میكند.
اگر طرح این مطالب از حس زیبای كنجكاوی و جست و جوگری الهام نگیرد، نشان از دلهای لرزان و قلبهای مریض و مضطربی دارد كه ریب، تردید و شك وجود آنها را فرا گرفته و یا قبل از طرح این مسایل خود، تقدیر دیگری دارند و اغراض و اهوا و امیالشان چیز دیگری است، در نتیجه آن چه میپرسند حق نیست كه شبهی حق است و باطلی است كه ژستحق به خود گرفته است و دیگربه آن پرسش نمیگویند، بلكه آنها را شبهه مینامند كه امام علی (ع) فرمودهاند: «سمیت الشبههٔ شبههٔ لانها تشبه الحق» . (۱)
بنابراین باید به پرسشها پاسخ مناسب و هماهنگ داد و ریشههای بروز شبهات را درمان كرد و زمینههای شكلگیری آنها را از بین برد، كه اهل شبهه افكنی به شهادت قرآن دو مرگ دارند; «فكر و قدر ثم قتل كیف قدر» (۲)
«ثم قتل كیف قدر» ; در حالی كه تقدیر كردهاند و غرض خاصی دارند، به این میاندیشند كه با چه شبهه و سؤالی به اهداف خود برسند، كه با این ترفند هم فكر خود را میمیرانند و هم خود میمیرند; هم مرگ فكر دارند و هم مرگ خود.
با بیان فوق (تفاوت پرسش و شبهه)، مشخص شد كه هر كدام از شبهه و پرسش، به برخورد مناسب خود نیاز دارد; به پرسش باید پاسخ داد و شبهه را باید از ریشه مداوا كرد و خشكاند.
حال در ادامه به پاسخ گویی از پرسشهای بالا میپردازیم و چنان چه توفیق رفیق باشد، در شمارههای آینده به پرسشهایی در همین راستا پرداخته میشود و سعی میگردد كه ترتیب منطقی و طبیعی بین آنها رعایتشود تا ضمن جلوگیری از تكرار مخل، زمینهی جمعبندی سریع و نتیجهگیری مناسب فراهم شود.
پرسش از اصل آفرینش انسان و در پی آن آفرینش زن و به بیانی دیگر پرسش از چگونگی آفرینش، از دیر باز توجه بشر را به خود معطوف داشته و هر كس شایستهی فهم و فكر خود، با تكیه بر منابع اصیل یا بدون توجه به آنها، پاسخی داده است. حق این است كه انسان از آن جا كه شاهد خلقتخود نبوده، از چگونگی پیدایش خود نیز عالم نیست و از آن جا كه با اختیار خود آفریده نشده، بر هدف آفرینش واقف نیست. اما آدمی یقین دارد كه خود، خود را نیافریده و او مصنوع و ساختهی دست دیگری است و یقین دارد و یا میتواند به این علم و آگاهی برسد كه صانع و خالق او موجودی باشعور و حكیم است كه خلقتش خالی از غرض، هدف و حكمت نیست و اوست كه میتواند آن چه را كه انسان توان یادگیری آن را ندارد، به او تعلیم دهد; «و یعلمكم ما لم تكونوا تعلمون» ; (۳) ، در نتیجه اوست كه به این دو پرسش اصلی پاسخ میدهد. قرآن كتابی است كه خالق هستی در او تجلی یافته، بنابراین پر از گفت و گو از اصل آفرینش و به خصوص آفرینش انسان، گاهی از اصل خلقت انسان، گاهی از چگونگی خلقت و گاهی از مراحل خلقت و از قدر و اندازهها و استعدادهای ما، از حالتها، ضعفها، قوتها و وسوسههای ما سخن به میان آورده كه خود به تحقیق وسیع و مستقلی نیاز دارد. در آیات بسیار دیگری از هدف آفرینش انسان سخن به میان آمده: «افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الینا لاترجعون» (۴) ; آیا گمان میكنید كه ما شما را بدون هدف آفریدیم و شما به سوی ما بازگشتی ندارید. «ایحسب الانسان ان یترك سدی» (۵) ; آیا انسان گمان میكند كه بیهدف رها میشود. چنین آیات كوبندهای گمان بیهدف و بیهوده بودن خلقت انسان را نفی میكند. در آیات دیگر نیز خداوند به مقصد و نهایت و هدفمندی انسان اشاره دارد كه آدمی استمرار دارد تا به او باز گردد و با كدح و سعی و تلاش در صراط و راه قدم بردارد تا به مقامات پروردگارش نایل آید (۶) ; این صراط و راه همان عبودیتی است كه در این آیه به آن اشاره دارد; «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» .آدمی باید از همهی معبودها و معشوقها آزاد شود و به عبودیت پروردگارش گردن بنهد. این عبودیت جز با معنویت و شناختخود، خدا، هستی، انواع دعوتها و سنجش آنها و انتخاب «احد صمد» و عشق وافر به او میسور نخواهد بود. بنابراین، وحی به این دو پرسش پاسخ تام و تمام میدهد و پرسشگر از آفرینش زن به این جواب میرسد كه زن و مرد در انسان بودن مشتركاند و لفظ انسان به صورت مساوی به هر دو صدق میكند، لیكن از آن جا كه زن در طول تاریخ بشر تحقیر شده و حتی در كتابهایی كه ریشهی وحیانی دارند و متاسفانه مورد تحریف قرار گرفتهاند، همچون تورات و انجیل، به قدر و منزلت زن اجحاف میشود و مورد بیحرمتی قرار میگیرد.
در عصر نزول قرآن، یعنی عصر جاهلی، زن زنده به گور میشد تا سیاهی ننگ از چهرهی مردان زدوده شود. با توجه به این ویژگیهای خاص، قرآن از آفرینش زن به گونهای مستقل گفت و گو كرده است تا به شكل قاطع با همهی نگرشهای منفی به زن، مبارزه نماید و زن را تا حد واقعیت انسانیاش رفعت دهد و كرامت او را احیا نماید.
قرآن ابتدا یك اصل كلی جاری و ساری در هستی را مطرح میكند: «و من كل شیء خلقنا زوجین لعلكم تذكرون» (۷) از هر چیزی دو جفت آفریدیم، امید است كه شما یادآور شوید و آگاه گردید. آدمی با دقت در هستی و فهم دو گونهای بودن موجودات زنده اعم از گیاه، حیوان و انسان از دو حقیقت آگاه میشود:
۱. هر چیز برای ادامهی حیات و هستی خود به زوج و جفت نیاز دارد، جفتی كه بدون آن ناتمام است. او برای رسیدن به كمال به زوج خود محتاج است. این نیاز طرفین به یكدیگر به ویژه انسان، برای رسیدن به اهداف عالی عبودیت و فلاح و رویش، امری محسوس و انكارناپذیر است.
۲. حقیقت دوم این است كه آفرینندهی این آفریدههای زوج، خود باید از زوج داشتن مبرا و منزه باشد، چرا كه زوج داشتن او نشانهی نیاز و كسری او است، در حالی كه خالق مطلق باید صمد و بینیاز باشد و از زاد و ولد و تولید و تولد پاك باشد; «لم یكن له كفوا احد» . هیچ كس همتای او نیست و «لیس كمثله شیء» و او شبیه هیچ چیز نیست. امام صادق (ع) نیز با همین آیه، بر بیهمتایی و وحدانیتخداوند استدلال میكند. (۸)
تا این جا نتیجه میگیریم كه موجودات و از جمله انسان زوج آفریده شدهاند، خداوند در آیات دیگر قرآن به این حقیقت تصریح میكند: «یا ایها الناس اتقوا ربكم الذی خلقكم من نفس واحدهٔ و خلق منها زوجها» آیه هم به وحدت منشا آفرینش زن و مرد اشاره دارد، هم هدف این آفرینش را گوشزد میكند و هم از كیفیت رابطهی زوجین و نیاز این دو به یك دیگر در گسترش و ادامهی نسل سخن به میان میآورد.
«ناس» خطاب عام به همهی انسانها از هر جنس، نژاد، جغرافیا و فرهنگ است و «تقوی» كه همان اطاعت است، به عبودیت منتهی میشود و به غایت هدف آفرینش اشاره دارد و وجه ربوبیت آفرینندهی انسان از نوع توجه خالق به انسان كه بر اساس رویش و پرورش اوست و با لفظ «ربكم» آمده و وصف خالق بودن حق كه همراه با ربوبیت اوست، چرایی تقوی و اطاعت را بیان میكند و «نفس واحدهٔ» به وحدتی حقیقی نوع انسان اشاره دارد كه همهی «ناس» از یك حقیقت واحد آفریده شدهاند و زوجین دو جنس متفاوت نیستند.
از این كه آیه «نفس» را نكره آورده و آن را به وصف مؤنث واحده توصیف كرده و ضمیر مؤنث به آن برگردانده، همهی این احتمال را تقویت میكند كه نفس واحده را شخص «حضرت آدم (ع)» نگیریم، بلكه آن را حقیقتی واحد معنی كنیم و زوجش را از جنس آن بدانیم كه وحدت حقیقی جنس زن و مرد را بیان میكند كه هر دو از یك حقیقت نشات گرفتهاند و آفرینش زن اصیل و مستقل است، نه تبعی و این گفته كه زن از دندهی چپ مرد آفریده شده و موجودی تبعی است، آن طور كه از تورات تحریف شده نقل میشود، (۹) درست نیست و كلام معصومین (ع) نیز آن را طرد میكند و این است كه زن زوج مرد است و نه شفع او تا یكی اعلی و اقوی باشد و دیگری اسفل و اضعف.
نكتهی دومی كه در زوج بودن نهفته است این است كه لازمهی این زوجیت و نیازمندی و تكامل این است كه این دو باید با هم متفاوت باشند، زیرا اگر مثل هم باشند و هر دو یك اندازه و نوع شكل و امكان و استعداد داشته باشند، باز هم به نوع سومی نیاز پیدا میكنند كه تسلسلآوراست.
پس این دو باید متفاوت باشند تا كامل شوند. بنابراین آن چه در خلقت زن و مرد از اختلاف مشاهده میشود، تفاوت است، نه تبعیض كه در تبعیض ظلم است و در تفاوت و اختلاف، حكمت.
حكمت اقتضا میكند كه در تكوین و تشریع به نسبتهای میان این دو توجه شود و به میزانی به اینها استعداد و امكانات عطا شود كه به تعادل و توازن منتهی گردد و از آن دو به همان میزان كه داده شده، بازخواست گردد. این تبیین روایاتی را كه به نقصان بعضی جهات در زن و فضیلت مردان اشاره دارند، روشن میكند كه نه نقصان در زن عیب است و نه فضیلت و زیادتی «الرجال قوامون علی النساء» امكانات مایهی افتخار و برتری.
توضیح بیشتر روایات و آیاتی را كه به نقص و فضیلت اشاره دارند، به شمارهی بعد حواله میدهیم. در این جا نتیجه میگیریم كه آفرینش زن اصیل است، نه تبعی و این آفرینش حكایت از تفاوت دارد، نه تبعیض و این تفاوت برای ایجاد توازن است، نه تساوی.
پینوشتها:
۱. نهج البلاغه، خطبهی ۳۸.
۲. المدثر / ۱۸، ۱۹، ۲۰.
۳. بقره / ۸۰.
۴. مؤمنون / ۱۱۵.
۵. قیامهٔ / ۳۶.
۶. انشقاق / ۶.
۷. الذاریات / ۴۹.
۸. تفسیر نور الثقلین، ج ۵; سورهی الذاریات، حدیث ۴۹.
۹. تورات، سفر آفرینش، باب ۲، آیهی ۲۳- ۲۱.
عبد المجید فلسفیان
۲. آیا آفرینش زن اصالت نداشته و به تبع مرد و به خاطر او آفریده شده است؟
۳. آیا در آغاز آفرینش، زن از دندهی چپ مرد آفریده شده و جزیی ناچیز از وجود مرد استیا مستقل آفریده شده و خلقت او اصیل است؟
۴. آیا زن و مرد در قوای دماغی و فیزیولوژی، امكانات و استعدادها مساوی هستند یا متوازن میباشند؟
۵. آیا نقصان عقلی كه در روایات به زن نسبت داده شده، عیب اوستیا بیانگر زیادی نیروهای دیگر او؟
۶. آیا فضیلتی كه در آیات قرآن كریم به مرد نسبت داده شده، علامتبرتری اوستیا به معنای زیادی امكانات؟
پرسشهایی از این قبیل، از گذشته و چه بسا از آن هنگام كه این دو آیتحق به مرحلهی تفكر و تعقل پا گذاشتند مطرح بوده و تا امروز كه از یك طرف عصر پسامدرن و جهان فرا صنعت و عصر عقلانیت و فمینیزم افراطی است و از طرف دیگر عصر فتنهها و شبهاتی است كه برای یك كاسه كردن جهان و تشكیل دهكدهی جهانی و نظم نوین آن، همهی مرزها در هم شكسته و همهی آرمانها و باورها با شبهه افكنیها درو میشوند تا «غرب» باشد و «دین» نباشد، ادامه دارد.
آن جا كه این گونه مباحث از حس كنجكاوی انسان بر میخیزد تا خود را بشناسد و به «قدر» و «اندازه» و ارزش دیگران واقف شود، این پرسشگری امری مقدس است، چرا كه آدمی را به حركت وا میدارد و فكر و عقل او را به كنكاش و سنجش فرا میخواند و با تامل و تدبر رو به رو میكند.
اگر طرح این مطالب از حس زیبای كنجكاوی و جست و جوگری الهام نگیرد، نشان از دلهای لرزان و قلبهای مریض و مضطربی دارد كه ریب، تردید و شك وجود آنها را فرا گرفته و یا قبل از طرح این مسایل خود، تقدیر دیگری دارند و اغراض و اهوا و امیالشان چیز دیگری است، در نتیجه آن چه میپرسند حق نیست كه شبهی حق است و باطلی است كه ژستحق به خود گرفته است و دیگربه آن پرسش نمیگویند، بلكه آنها را شبهه مینامند كه امام علی (ع) فرمودهاند: «سمیت الشبههٔ شبههٔ لانها تشبه الحق» . (۱)
بنابراین باید به پرسشها پاسخ مناسب و هماهنگ داد و ریشههای بروز شبهات را درمان كرد و زمینههای شكلگیری آنها را از بین برد، كه اهل شبهه افكنی به شهادت قرآن دو مرگ دارند; «فكر و قدر ثم قتل كیف قدر» (۲)
«ثم قتل كیف قدر» ; در حالی كه تقدیر كردهاند و غرض خاصی دارند، به این میاندیشند كه با چه شبهه و سؤالی به اهداف خود برسند، كه با این ترفند هم فكر خود را میمیرانند و هم خود میمیرند; هم مرگ فكر دارند و هم مرگ خود.
با بیان فوق (تفاوت پرسش و شبهه)، مشخص شد كه هر كدام از شبهه و پرسش، به برخورد مناسب خود نیاز دارد; به پرسش باید پاسخ داد و شبهه را باید از ریشه مداوا كرد و خشكاند.
حال در ادامه به پاسخ گویی از پرسشهای بالا میپردازیم و چنان چه توفیق رفیق باشد، در شمارههای آینده به پرسشهایی در همین راستا پرداخته میشود و سعی میگردد كه ترتیب منطقی و طبیعی بین آنها رعایتشود تا ضمن جلوگیری از تكرار مخل، زمینهی جمعبندی سریع و نتیجهگیری مناسب فراهم شود.
پرسش از اصل آفرینش انسان و در پی آن آفرینش زن و به بیانی دیگر پرسش از چگونگی آفرینش، از دیر باز توجه بشر را به خود معطوف داشته و هر كس شایستهی فهم و فكر خود، با تكیه بر منابع اصیل یا بدون توجه به آنها، پاسخی داده است. حق این است كه انسان از آن جا كه شاهد خلقتخود نبوده، از چگونگی پیدایش خود نیز عالم نیست و از آن جا كه با اختیار خود آفریده نشده، بر هدف آفرینش واقف نیست. اما آدمی یقین دارد كه خود، خود را نیافریده و او مصنوع و ساختهی دست دیگری است و یقین دارد و یا میتواند به این علم و آگاهی برسد كه صانع و خالق او موجودی باشعور و حكیم است كه خلقتش خالی از غرض، هدف و حكمت نیست و اوست كه میتواند آن چه را كه انسان توان یادگیری آن را ندارد، به او تعلیم دهد; «و یعلمكم ما لم تكونوا تعلمون» ; (۳) ، در نتیجه اوست كه به این دو پرسش اصلی پاسخ میدهد. قرآن كتابی است كه خالق هستی در او تجلی یافته، بنابراین پر از گفت و گو از اصل آفرینش و به خصوص آفرینش انسان، گاهی از اصل خلقت انسان، گاهی از چگونگی خلقت و گاهی از مراحل خلقت و از قدر و اندازهها و استعدادهای ما، از حالتها، ضعفها، قوتها و وسوسههای ما سخن به میان آورده كه خود به تحقیق وسیع و مستقلی نیاز دارد. در آیات بسیار دیگری از هدف آفرینش انسان سخن به میان آمده: «افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الینا لاترجعون» (۴) ; آیا گمان میكنید كه ما شما را بدون هدف آفریدیم و شما به سوی ما بازگشتی ندارید. «ایحسب الانسان ان یترك سدی» (۵) ; آیا انسان گمان میكند كه بیهدف رها میشود. چنین آیات كوبندهای گمان بیهدف و بیهوده بودن خلقت انسان را نفی میكند. در آیات دیگر نیز خداوند به مقصد و نهایت و هدفمندی انسان اشاره دارد كه آدمی استمرار دارد تا به او باز گردد و با كدح و سعی و تلاش در صراط و راه قدم بردارد تا به مقامات پروردگارش نایل آید (۶) ; این صراط و راه همان عبودیتی است كه در این آیه به آن اشاره دارد; «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» .آدمی باید از همهی معبودها و معشوقها آزاد شود و به عبودیت پروردگارش گردن بنهد. این عبودیت جز با معنویت و شناختخود، خدا، هستی، انواع دعوتها و سنجش آنها و انتخاب «احد صمد» و عشق وافر به او میسور نخواهد بود. بنابراین، وحی به این دو پرسش پاسخ تام و تمام میدهد و پرسشگر از آفرینش زن به این جواب میرسد كه زن و مرد در انسان بودن مشتركاند و لفظ انسان به صورت مساوی به هر دو صدق میكند، لیكن از آن جا كه زن در طول تاریخ بشر تحقیر شده و حتی در كتابهایی كه ریشهی وحیانی دارند و متاسفانه مورد تحریف قرار گرفتهاند، همچون تورات و انجیل، به قدر و منزلت زن اجحاف میشود و مورد بیحرمتی قرار میگیرد.
در عصر نزول قرآن، یعنی عصر جاهلی، زن زنده به گور میشد تا سیاهی ننگ از چهرهی مردان زدوده شود. با توجه به این ویژگیهای خاص، قرآن از آفرینش زن به گونهای مستقل گفت و گو كرده است تا به شكل قاطع با همهی نگرشهای منفی به زن، مبارزه نماید و زن را تا حد واقعیت انسانیاش رفعت دهد و كرامت او را احیا نماید.
قرآن ابتدا یك اصل كلی جاری و ساری در هستی را مطرح میكند: «و من كل شیء خلقنا زوجین لعلكم تذكرون» (۷) از هر چیزی دو جفت آفریدیم، امید است كه شما یادآور شوید و آگاه گردید. آدمی با دقت در هستی و فهم دو گونهای بودن موجودات زنده اعم از گیاه، حیوان و انسان از دو حقیقت آگاه میشود:
۱. هر چیز برای ادامهی حیات و هستی خود به زوج و جفت نیاز دارد، جفتی كه بدون آن ناتمام است. او برای رسیدن به كمال به زوج خود محتاج است. این نیاز طرفین به یكدیگر به ویژه انسان، برای رسیدن به اهداف عالی عبودیت و فلاح و رویش، امری محسوس و انكارناپذیر است.
۲. حقیقت دوم این است كه آفرینندهی این آفریدههای زوج، خود باید از زوج داشتن مبرا و منزه باشد، چرا كه زوج داشتن او نشانهی نیاز و كسری او است، در حالی كه خالق مطلق باید صمد و بینیاز باشد و از زاد و ولد و تولید و تولد پاك باشد; «لم یكن له كفوا احد» . هیچ كس همتای او نیست و «لیس كمثله شیء» و او شبیه هیچ چیز نیست. امام صادق (ع) نیز با همین آیه، بر بیهمتایی و وحدانیتخداوند استدلال میكند. (۸)
تا این جا نتیجه میگیریم كه موجودات و از جمله انسان زوج آفریده شدهاند، خداوند در آیات دیگر قرآن به این حقیقت تصریح میكند: «یا ایها الناس اتقوا ربكم الذی خلقكم من نفس واحدهٔ و خلق منها زوجها» آیه هم به وحدت منشا آفرینش زن و مرد اشاره دارد، هم هدف این آفرینش را گوشزد میكند و هم از كیفیت رابطهی زوجین و نیاز این دو به یك دیگر در گسترش و ادامهی نسل سخن به میان میآورد.
«ناس» خطاب عام به همهی انسانها از هر جنس، نژاد، جغرافیا و فرهنگ است و «تقوی» كه همان اطاعت است، به عبودیت منتهی میشود و به غایت هدف آفرینش اشاره دارد و وجه ربوبیت آفرینندهی انسان از نوع توجه خالق به انسان كه بر اساس رویش و پرورش اوست و با لفظ «ربكم» آمده و وصف خالق بودن حق كه همراه با ربوبیت اوست، چرایی تقوی و اطاعت را بیان میكند و «نفس واحدهٔ» به وحدتی حقیقی نوع انسان اشاره دارد كه همهی «ناس» از یك حقیقت واحد آفریده شدهاند و زوجین دو جنس متفاوت نیستند.
از این كه آیه «نفس» را نكره آورده و آن را به وصف مؤنث واحده توصیف كرده و ضمیر مؤنث به آن برگردانده، همهی این احتمال را تقویت میكند كه نفس واحده را شخص «حضرت آدم (ع)» نگیریم، بلكه آن را حقیقتی واحد معنی كنیم و زوجش را از جنس آن بدانیم كه وحدت حقیقی جنس زن و مرد را بیان میكند كه هر دو از یك حقیقت نشات گرفتهاند و آفرینش زن اصیل و مستقل است، نه تبعی و این گفته كه زن از دندهی چپ مرد آفریده شده و موجودی تبعی است، آن طور كه از تورات تحریف شده نقل میشود، (۹) درست نیست و كلام معصومین (ع) نیز آن را طرد میكند و این است كه زن زوج مرد است و نه شفع او تا یكی اعلی و اقوی باشد و دیگری اسفل و اضعف.
نكتهی دومی كه در زوج بودن نهفته است این است كه لازمهی این زوجیت و نیازمندی و تكامل این است كه این دو باید با هم متفاوت باشند، زیرا اگر مثل هم باشند و هر دو یك اندازه و نوع شكل و امكان و استعداد داشته باشند، باز هم به نوع سومی نیاز پیدا میكنند كه تسلسلآوراست.
پس این دو باید متفاوت باشند تا كامل شوند. بنابراین آن چه در خلقت زن و مرد از اختلاف مشاهده میشود، تفاوت است، نه تبعیض كه در تبعیض ظلم است و در تفاوت و اختلاف، حكمت.
حكمت اقتضا میكند كه در تكوین و تشریع به نسبتهای میان این دو توجه شود و به میزانی به اینها استعداد و امكانات عطا شود كه به تعادل و توازن منتهی گردد و از آن دو به همان میزان كه داده شده، بازخواست گردد. این تبیین روایاتی را كه به نقصان بعضی جهات در زن و فضیلت مردان اشاره دارند، روشن میكند كه نه نقصان در زن عیب است و نه فضیلت و زیادتی «الرجال قوامون علی النساء» امكانات مایهی افتخار و برتری.
توضیح بیشتر روایات و آیاتی را كه به نقص و فضیلت اشاره دارند، به شمارهی بعد حواله میدهیم. در این جا نتیجه میگیریم كه آفرینش زن اصیل است، نه تبعی و این آفرینش حكایت از تفاوت دارد، نه تبعیض و این تفاوت برای ایجاد توازن است، نه تساوی.
پینوشتها:
۱. نهج البلاغه، خطبهی ۳۸.
۲. المدثر / ۱۸، ۱۹، ۲۰.
۳. بقره / ۸۰.
۴. مؤمنون / ۱۱۵.
۵. قیامهٔ / ۳۶.
۶. انشقاق / ۶.
۷. الذاریات / ۴۹.
۸. تفسیر نور الثقلین، ج ۵; سورهی الذاریات، حدیث ۴۹.
۹. تورات، سفر آفرینش، باب ۲، آیهی ۲۳- ۲۱.
عبد المجید فلسفیان
منبع : بنياد انديشه اسلامي
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست