پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پاسخ امام حسین (ع) به نامه مردی از اهل کوفه


پاسخ امام حسین (ع) به نامه مردی از اهل کوفه
((یا سیدی , اخبرنی بخیر الدنیا والاخرهٔ )). فـكتب (ع): ((بسم اللّه الرحمن الرحیم , اما بعد: فان من طلب رضی اللّه بسخطالناس كفاه اللّه امور الناس ومن طلب رضی الناس بسخط اللّه وكله اللّه الی الناس ))[۱] . شخصی از اهالی كوفه در نامه ای از حضرت , سؤال كرد كه خیر دنیا وآخرت در چیست ؟
امام (ع) بعد از حمد وثنای الهی , در پاسخ فرمود: ((آنـكـه رضـایـت خداوندرا مقدم بدارد بر رضایت مردم , خداوند امور مردم را ازاو كفایت می كند وآنكه رضایت مردم را حاصل كند به سخط پروردگار, خداوند اورابه مردم واگذارد)).
در این مكاتبه نكاتی قابل توجه است : اولا: بـعـضـی از مـردم در خود احساس فقر دینی دارند, لذا به دنبال تعلیم احكام می روند, مانند بیماری كه به دنبال طبیب می رود اما متاسفانه گاهی انسانها خودراسالم می دانند واز مراجعه به طـبـیـب روحـانی وجسمانی , خودداری می كنند, در حالی كه بیمار هستند, در زندگی اصحاب ائمـه (ع) بـسـیار دیده شده كه افرادی به خدمت آن بزرگواران رسیده وعقاید حقه خودرا عرضه مـی داشتند چنانچه امثال ((عبدالعظیم حسنی )) به خدمت امام هادی (ع) می رسد وعقاید خودرا بیان می كند. در زمانهای گذشته , علاقه مردم به یاد گرفتن مسائل شرعی ومذهبی بیشتر بودتا امروز ((جابر بن عبداللّه انصاری )) از صحابه گرانقدر پیامبر(ص ) برای شنیدن یك حدیث نبوی در باب مظالم , یك ماه از مدینه به شام می رود تا آن حدیث را از ((عبداللّه بن انیس جهنی )) بشنود))[۲] .
امـا متاسفانه گاهی برای فرا گرفتن احكام دینی , حاضر نمی شویم حتی یك ساعت وقت را صرف كنیم وبه مساجد بیاییم ومسائل شرعی را بشنویم .
● خیر چیست ؟
بـسیاری از مردم در تشخیص مصداق ((خیر وشر)) اشتباه می كنند, خیال می كنندكه خیر انسان در كثرت مال وثروت ومقام است در حالی كه امیرمؤمنان (ع) می فرماید: ((لیس الخیر ان یكثر مالك وولدك ولكن الخیر ان یكثر علمك وعملك ویعظم حلمك )). ((خیر این نیست كه مال وفرزندانت زیاد باشد, بلكه خیر, علم وعمل زیادهمراه با حلم است )). سـیـد الشهدا(ع) هم در این پاسخ , خیر دنیا وآخرت را در رضایت پروردگارمی داند, قهرا شر دنیا وآخرت هم جلب رضایت مردم وسخط پروردگاراست .
● انسان بر سر دو راهی
بـشـر, هـمیشه در زندگی , بر سر دو راهی قرار می گیرد وخودرا بین سعادت وشقاوت می بیند, مـنـتـها الطاف الهی باید شامل حال انسان شود وانسان را كمك كنددرحادثه كربلا, ((حر بن یزید ریاحی )) بر سر دو راهی قرار گرفت ((عمر سعد)), هم بر سردو راهی قرار گرفت ((عمروعاص )) هـم همنیطور شش سال آخر عمر عمرو عاص , هرخواننده ای را تحت تاثیر قرار می دهد كه در سن بالای هشتاد سالگی , چطور به كمك معاویه شتافت وشقاوت را برای خود خرید.
● بیوگرافی عمروعاص
وی فـرزند ((عاص بن وائل )) ومادرش معروف به ((نابغه ))است شش نفر بامادرش زنا كردند وهر كـدام مـدعی ابوت او شدند تا اینكه قرار شد خود ((نابغه ))قضاوت كند او هم ((عاص بن وائل ))را انـتخاب كرد! با اینكه ابو سفیان می گفت :عمروعاص از صلب من است وشباهتی هم به او داشت , ولی نابغه می گفت : ابوسفیان بخیل است ! اما عاص كمك بیشتری به من می كند))!. عـمـرو عـاص , بـچـه هـای مـكـه را جـمـع می كرد وبه آنان اشعاری تعلیم می كرد كه بدینوسیله پیامبر(ص )را هجو كنند رسول خدا(ص ) می فرماید: ((خدایا! عمروعاص مرا هجو كرد, من شاعر نیستم اما تو به عدد هر بیت شعر,اورا لعن كن )). عمروعاص , در شب عید فطر, سال ۴۳ در سن نود سالگی مرد[۳] .
● عمروعاص بر سر دو راهی
((مـعـاویه )) طی نامه ای به ((عمرو عاص )), از وی خواست كه از فلسطین به شام بیاید عمرو, دو پـسـر داشـت بـه نـامهای ((عبداللّه ومحمد)), پیشنهاد معاویه را با دوفرزندش در میان گذاشت ((عبداللّه )) در پاسخ گفت : ((فاقم فی منزلك )), در خانه ات بنشین )) اگر به طرف معاویه بروی , نـهـایـت آن اسـت كـه از حـاشـیـه نـشینان او باشی وازدنیای كمی بهره مند شوی عمرو عاص از ((محمد)) نظر خواهی كرد محمد بر عكس برادر بزرگتر, گفت : ((اری انك شیخ قریش فالحق بجماعهٔ اهل الشام واطلب بدم عثمان )).
((تو بزرگ قریش هستی , در خونخواهی عثمان , به مردم شام ملحق شو))!. عمروعاص نیز چنین نتیجه گیری كرد: ((امـا انت یا عبداللّه , فامرتنی بما هو خیر لی فی دینی واما انت یا محمد فقدامرتنی بما هو خیر لی فی دنیای )). ((عبداللّه ! تو مصلحت دین مرا گفتی ومحمد, مصلحت دنیای مرا)). آنگاه رو كرد به غلامش به نام ((وردان )) كه زیرك وبا هوش بود, گفت : ((یا وردان !: احطط, اثاثهارا پایین بگذار)). ((یا وردان !: ارحل , اثاثهارا بار كن )). ((یا وردان !: احطط, اثاثهارا پایین بگذار)). ((یا وردان !: ارحل , اثاثهارا بار كن )).
وردان گفت : ((می خواهم تورا از آنچه در قلبت می گذرد خبر دهم )). عمرو عاص گفت : بگو. وردان گـفـت : ((اعـتـركت الدنیا والا خرهٔ علی قلبك , فقلت مع علی الاخرهٔ بلا دنیا,ومع معاویهٔ الدنیا بغیر آخرهٔ )). ((دنیا وآخرت در دلت به جنگ پرداخته اند, می گویی با علی (ع)آخرت است ودنیا نیست وبا معاویه دنیا هست وآخرت نیست )). عمرو عاص گفت : ((در این نظرت , خطا نرفتی , اكنون تو چه می بینی ؟
وردان گفت : ((اری ان تـقـیـم فـی مـنـزلـك فان ظهر اهل الدین عشت فی عفو دینهم وان ظهر اهل الدنیا لم یستغنوا عنك )). ((بـنشین در خانه , اگر اهل دین پیروز شدند, در سایه دین آنان , زندگی می كنی واگر اهل دنیا پیروز شدند, از تو بی نیاز نیستند)). عـمـرو عـاص گفت : اكنون این شایعه پر شده است كه من به معاویه ملحق شده ام وبدینوسیله به معاویه پیوست [۴] . امیر المؤمنین (ع) می فرماید: ((لـم یـبـایـع حـتـی شـرط ان یـؤتـیـه عـلـی الـبـیعهٔ , ثمنا فلا ظفرت ید البایع وخزیت امانهٔ ال مبتاع ))[۵] . ((عـمرو عاص بیعت نكرد مگر آنكه اول ثمن بیعت را گرفت (حكومت مصر)فروشنده بركت نكند واین معامله موجب رسوایی گردد)). نـكـته : عمروعاص در حالی به معاویه ملحق شد كه سن او بالغ بر هشتاد بودونقش عمده ای را در جنگ صفین بازی كرد ودر سال ۴۳ هجری هم جان به مالك دوزخ سپرد.
● عمروعاص در حال احتضار
در موقع احتضار, محافظین خودرا جمع كرد وگفت : ((من برای شما چگونه بودم ))؟
گفتند: آقای خوبی بودی ودر حق ما بسیار احسان كردی . گفت : ((من اینهارا انجام می دادم تا امروز مرگ را از من دفع كنید)) آنان به همدیگر نگاهی كردند كه چه می گوید؟
((فـنظر القوم الی بعض فقالوا: واللّه , ما كنا نحسبك تكلم بالعورا یا ابا عبداللّه ,قدعلم ت انا لا نغنی عنك من الموت شیئا)). ((گفتند باور نمی كردیم كه امروز این چنین سخن بگویی , تو می دانی كه مانمی توانیم مرگ را از تو دور كنیم )). عـمروعاص گفت : من هم می دانم كه این كار در حیطه قدرت شما نیست , خدارحمت كند علی بن ابیطالب را كه می گفت : ((حرس المر اجله ))[۶] .
● گریستن عمروعاص هنگام مرگ
((ابن شماسه )) می گوید: در حال احتضار عمروعاص , در كنارش بودم ,صورتش را به طرف دیوار كـرد ومـدت زیـادی گـریـه كرد پسرش پرسید چرا گریه می كنی ؟
گفت : در عمرم , سه دوران گذشته است :
۱) دوران كفر كه اگر مرگم فرا می رسید, یقینا اهل آتش بودم .
۲) دوران مصاحبت با پیامبر(ص ) كه اگر مرگم می رسد, اهل سعادت می شدم .
۳) دوران پـس از پیامبـر كه مرتكـب اموری شـدم ونمـی دانـم چـه خواهدشد.
● توصیف مرگ از دیدگاه عمروعاص
عـمـروعـاص همیشه می گفت : ((انسانی كه در حال احتضاراست وعقل هم دارد,چطور مرگ را تـوصـیف نمی كند)) وقتی موقع مرگش فرا رسید, پسرش ((عبداللّه بن عمرو)) گفت : ((اكنون مرگ را برای ما توصیف كن )). گـفـت : پـسرم ! مرگ قابل توصیف نیست ولی همین مقدار برایت بگویم كه گویادر گردنم كوه رضـوی , سـنگینی می كند ودر درون خودم , خار درخت را احساس می كنم وگویا جانم از سوراخ سوزن بیرون می آید)).
● وصایای عمروعاص
عمروعاص به فرزندانش دستور غسل وكفن داد وآنگاه گفت :
((شـدوا عـلـی ازاری فـانی مخاصم , ولا تجعلن فی قبری خشبهٔ ولا حجرا واذاواریتمونی فاقعدوا عندی نحر جزور وتقطیعها استانس بكم ))[۷] . ((لـنـگ مـرا محكم ببندید كه مورد خصومت هستم ودر قبر من چوب وسنگ نگذارید وبه مقدار نحرشتر وقطعه كردن گوشتهای آن , نزد من بمانید تا به شما انس پیدا كنم )).
پی‌نوشتها:
۱) بحار, ۷۸/۱۲۶.
۲) پیغمبر ویاران , ۴/۱۱۷ به نقل از اسدالغابه , ۳/۱۱۹.
۳) الحدید, ۶/۲۸۲.
۴) الامامهٔ والسیاسهٔ , ۱/۸۷.
۵) نهج البلاغه , خطبه ۲۶.
۶) اشـاره بـه حـكـمت ۳۱۲ نهج البلاغه است ((كفی بالا جل حارسا)) برای مرگ كافی است كه نگهبان انسان باشد)).
۷) طبقات ابن سعد, ۴/۶ استیعاب , ۳/۱۱۸۴ رقم الترجمهٔ ۱۹۳۱.
منبع : بلاغ