دوشنبه, ۱۶ مهر, ۱۴۰۳ / 7 October, 2024
مجله ویستا

نمایی ازموزه عبرت ایران در کمیته مشترک ساواک چه می گذشت؟


نمایی ازموزه عبرت ایران در کمیته مشترک ساواک چه می گذشت؟
گذر هر کدام از ما بارها به میدان امام خمینی - سابق- توپخانه اول خیابان فردوسی افتاده و شاید خیلی سریع هم از کنار کوچه های فرعی آن بی توجه به تابلوها و عناوینشان عبور کرده ایم. نگارنده هم البته از این قاعده مستثنی نبوده ولی چندی پیش که داشتم از مقابل این کوچه ها می گذشتم همین جوری چشمم به تابلوی کوچک قهوه ای رنگی خورد که روی آن نوشته شده بود: «موزه عبرت ایران» حس کنجکاویم گل کرد و تصمیم گرفتم هر جور شده در یک فرصت مقتضی سری به آنجا بزنم، تا اینکه چند روز پیش وقتی بحث تهیه گزارش از موزه عبرت مطرح شد بلافاصله پذیرفتم و بعد هم به همراه عکاس راهی آنجا شدیم.
این موزه در حقیقت همان کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک است که بارها نامش را در کنار توصیفاتی همچون مخوف، دردناک و... در کتاب های تاریخ معاصر و یا از زبان مبارزین سیاسی قبل از انقلاب شنیده ایم.
با خودم قرار می گذارم تا پیش از آنکه واقعیت را ندیدم ذهنیات شخصی ام را روی کاغذ قلمی نکنم. به همین خاطر فعلا فقط بدانید این موزه قبل از انقلاب جایی بوده برای بازداشت موقت زندانیان سیاسی.
نمای بیرونی که...
نمای بیرونی موزه یا همان کمیته مشترک مثل سایر ساختمان های اطراف است و چیز عجیب و غریب و متفاوتی ندارد. با خودم می گویم اگر اینجا یک روزی زندان بوده پس چرا حداقل خبری از یک برج نگهبانی و امثالهم نیست فقط دیواری آجری به ارتفاع حدودا چهار متر دور تا دور محوطه موزه را فراگرفته است و بس. شاید همین ظاهر عادی موجب شده تا بسیاری از رهگذران روزانه از مقابل آن عبور کنند و اصلا انگار نه انگار که اینجا خبری بوده است.
● شورلت آمریکایی و امکاناتش
وارد حیاط باریکی می شویم که انتهایش به درب ورودی کمیته می خورد، جلوی این در دو تا اتومبیل مشکی شورلت آمریکایی گذاشتند که علی الظاهر یکی از آنها متعلق به نصیری رئیس ساواک شاه است. با اینکه حدود ۴۰سال از عمر این ماشین می گذرد ولی انصافا هنوز شیک و تر و تمیز به نظر می رسد. داخل ماشین امکانات رفاهی امنیتی همچون تلویزیون، بی سیم، تلفن و شیشه حائل که بین صندلی های عقب و جلو قرار دارد و باعث می شود راننده از گفت وگوی افرادی که در صندلی عقب نشسته اند مطلع نشود.
بالای درب ورودی هم تابلوی سیاه رنگی نصب شده با این عنوان «کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک» عکاس ما فوری چند تا عکس از این سوژه می گیرد که مدیر موزه به شوخی بهش می گوید «پاتو از این خط بگذاری تو، وارد زندان می شوی اگر می خواهی بیا!» بعد وارد نخستین اتاق زندان می شویم؛ اتاق جناب افسر نگهبان، عکس شاه مقبور و زن فراریش به همراه پرویز ثابتی که ظاهرا همه کاره کمیته بوده به چشم می خورد.
دفتر ثبت مشخصات زندانیان هم در این اتاق قرار دارد که هر زندانی پس از ورود به اینجا باید بلافاصله مشخصاتش ثبت می شده است.
بعد از این اتاق وارد دو اتاق تو در توی دیگری با دهها کمد آهنی کوچک می شویم که روی هر کدام از آنها شمار مخصوصی درج شده؛ ۱، ۲، ...۳، ۴۰، ...۴۱،۱۰۰ و..
در این قفسه های آهنی تمامی لباس ها و لوازم شخصی زندانی محبوس می شدند و خود او را پاس می دادند به اتاق بعدی.
● جهیزیه زندانی!
در اتاق چهارم، زندانی لوازمی را تحویل می گرفت که خودشان بهش می گفتند: «جهیزیه زندانی»! عبارت جهیزیه را آقای سنجری به ما می گوید اومرد بانشاطی است که در پس چهره اش درد کهنه ای خودنمایی می کند. سنجری از جمله زندانیانی است که شب ها و روزهای زیادی را در کمیته مشترک بسر برده و حالا هم شده «راوی» موزه عبرت، خب این هم شاید یکی از ویژگی های یک موزه موفق باشد که راویانش کسانی هستند که آنچه را می گویند به عینه دیده و لمس کرده اند.
به هر حال جهیزیه زندانی عبارت بودند از یک پتوی سربازی، فرنچ یا همان لباس زندان، یک جفت دمپایی، کاسه رویی، یک عدد لیوان پلاستیکی و یک چشم بند که از این پس باید همواره به غیر از زمان های حضور در سلول ها برروی چشمان زندانی جا خوش کند. اینها را سنجری می گوید و با دست هم تک تک لوازم را نشان می دهد.
● واقعیت کم کم نمایان می شود
تا اینجای کار چیز چندان عجیبی ندیده ام و شاید تمام زندان ها چنین مراحلی داشته باشند اما وقتی از اتاق البسه می گذریم و پله های طبقه دوم را هم پشت سر می گذاریم به بالکنی می رسیم که به صورت استوانه ای شکل دور تا دور حیاطی را فراگرفته و وسط آن هم حوض یخ زده خودنمایی می کند. تمام محوطه بالکن هم با میله های آهنی تا طبقه چهارم! بسته است و امکان افتادن از آن بالا وجود ندارد. در هر طبقه هم تعداد زیادی اتاق، درب های آهنی سبز رنگ وجود دارد که ظاهرا در هر کدام از آنها خبرهایی بوده است. کف بالکن هم لکه های قرمز رنگی شبیه کف پاهای خونی به چشم می خورد که همچون راهنمایی ما را به سمت یکی از اتاق های طبقه دوم می برد.
آقای سنجری توضیح می دهد: «واقعیت کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک از این اتاق کم کم آشکار می شود. زندانی پس از اینکه لباسش را می پوشید با چشمانی بسته وارد بالکن می شد و در صف ورود به اتاق بازجویی قرارمی گرفت. در طول زمان انتظار برای ورود به اتاق، صداهای گوش خراشی زندانی را آزار می داد؛ فریادهای ضجه و ناله از اطراف به گوش می رسید؛ از داخل اتاق بازجویی از توی حیاط، از بالا، از پایین... وی می افزاید: ما ابتدا خیال می کردیم اینها صدای نوار ضبط صوت است تا ما را بترسانند ولی پس از مدتی متوجه شدیم اینها ضجه های انسان های بی گناهی است که در زیر ضربات جلادان ساواک شکنجه می شدند.
● طراحی عجیب ساختمان
سنجری ادامه می دهد: این ساختمان طوری طراحی شده که نه تنها هیچ صدایی از آن بیرون نمی رود بلکه صدا در داخل آن می پیچد و لذا هر کس بلندتر فریاد بزند انعکاس آن بیشتر خواهد بود و موجب وحشت دیگران می شود. دیگر اینکه این زندان چهار طبقه و تودرتو با اینکه در وسط شهر واقع شده ولی به دلیل نمای عادی بیرونی آن برای رهگذران ملموس نیست که چنین ساختمانی با این عظمت و در عین حال ترسناکی در پشت آن دیوارهای آجری باشد و سال ها انسان هایی به جرم آزادی خواهی و اسلام طلبی در آن شکنجه شده باشند. آقای حسن پور مدیر موزه عبرت هم نکته ای درباره طراحی این ساختمان می گوید که آن هم در نوع خود جالب است. وی اظهار می دارد که طراحی بنای این زندان به گونه ای است که در زمستانها سرما را در داخل خود نگه می دارد و در تابستان ها گرما را در خود حفظ می کند بنابراین زمستان های کمیته مشترک بسیار سرد و حتی سردتر از هوای بیرون و تابستان های بسیار گرم و طاقت فرساست. حوض وسط حیات زندان به علت همان سرمای بیش از حد یخ زده است پیرمرد راهنما این صحنه را که می بیند انگار یاد نکته ای افتاده لذا می ایستد و به عکاس ما اشاره می کند حتما از این حوض یخ زده هم عکس بگیر. بعد ادامه می دهد: یکی از شکنجه های دردناک این بود که سر زندانی را می گرفتند و آن قدر بر روی حوض می زدند تا یخ حوض بشکند و یا زندانی به مرز بیهوشی و خفگی برسد.
● اتاق پذیرایی!
حالا دقیقا مقابل یکی از اتاق های بازجویی ایستاده ایم درب آهنی باز می شود اتاق با دیوارهای سیاه رنگ حس غریبی در ما ایجاد می کند. راوی توضیح می دهد: بعد از اینکه زندانی صف شکنجه را طی می کرد و بخشی از روحیه اش به دلیل سروصدای پیرامونی از دست می رفت به داخل اتاق پذیرایی یا همان بازجویی وحشیانه پرتاب می شد. در این اتاق حداقل دو نوع شکنجه وجود داشت؛ تخت آهنی و آپولو.
در مورد اول زندانی را به تختی آهنی می بستند و با کابل کلفت سیمی به کف پاها و سایر نقاط بدن او آنقدر می زدند تا بی حال شود بعد برای اینکه بی حسی از بدن او خارج شود با همان وضعیت او را دور حیاط می چرخاندند تا پاها دوباره احیا شوند سپس مجددا او را به تخت می بستند و باز با همان کابل می زدند.
شکنجه دیگر به آپولو معروف بود. زندانی را بر روی یک صندلی می نشاندند و سرش را در داخل کلاهی آهنی کرده و به نقاط حساس بدنش همه گیره های الکتریکی وصل می کردند وقتی جریان برق در این گیره ها برقرار می شد زندانی ناگهان دچار شوک الکتریکی وحشتناکی می شد. به گونه ای که احساس می کرد بعضی از اندام های بدنش درحال جدا شدن هستند لذا فریاد می زد ولی فریاد زدنش هم شکنجه دیگری برایش بود.
سنجری می گوید: خاموش کردن سیگار بر بدن زندانی و مشت و لگد و غیره از موارد عادی شکنجه بود و البته همه شکنجه ها هم شامل آقایان بود و هم خانم ها.
وی در عین حال به مقاومت اغلب زندانیان اشاره کرده و تأکید می کند اکثر زندانیان با اینکه جوان و یا روحانی بودند ولی سرسختانه مقاومت می کردند و بازجویان سخت عصبانی و سرخورده می شدند.
او ادامه می دهد: حتی خیلی از بچه ها برای اینکه به دیگر هم سلولی ها روحیه بدهند پس از تحمل این همه آزار و شکنجه وقتی به سلول می آمدند بعضا می خندیدند و یا سعی می کردند چهره بانشاطی داشته باشند.
شیخی، راوی دیگری که او هم مدت ها در همین شکنجه گاه محبوس بوده می گوید: «روحیه معنوی بچه های مذهبی بسیار خوب بود و به رغم تنگناهای فراوان از فرصت های محدود استفاده می کردند و به قرائت آیات قرآن و جملات گوهربار نهج البلاغه می پرداختند. حتی همین الآن می توانید برخی دست نوشته های بچه ها که بر روی دیوارهای سلول آیات قرآن را می نوشتند مشاهده کنید.
● مدعیان حقوق بشر اساتید شکنجه گران
سنجری در ادامه با اشاره به مهارت فوق العاده بازجویان در شکنجه کردن می گوید: اغلب این افراد قبل از اینکه به کمیته بیایند در زندان های دیگر سابقه شکنجه داشتند البته نکته مهم تر این که بسیاری از این شکنجه گران در دوره های آموزشی موساد در اسرائیل آموزش شکنجه دیده بودند. همچنین جمیز لاک، از نویسندگان غربی در کتابش می نویسد: «سیا» سمینار هایی برای آموزش بازجویان رژیم شاه ترتیب می داد و آنها در این سمینارها جدیدترین متدهای شکنجه را فرا می گرفتند.
وی سپس به اعترافات حسینی یکی از همین افراد اشاره کرده و می افزاید: حسینی در همین اعترافات علنا اذعان می کند که دوره های مختلفی را در نزد استادان اسرائیلی و آمریکایی جهت تعلیم شکنجه گذرانده است.
او در عین حال نکته ظریفی را بیان می کند مبنی بر اینکه کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک مهر باطلی بر ادعای دروغین کشورهای غربی به ویژه آمریکایی ها در دفاع از حقوق بشر می زند. کسانی که مدعی حقوق بشر بودند خودشان در عمل آموزش انجام اعمال ضدحقوق بشری را می دادند و بعد هم با پررویی تمام ژست دفاع از بشر را می گرفتند.
آقای باروتی یکی دیگر از راویان موزه عبرت که او نیز همچون دو همکارش ماه ها در این شکنجه گاه مخوف به سر برده است اسامی شکنجه گران معروف این به اصطلاح بازداشتگاه را برمی شمارد و می گوید: محمدعلی حسینی معروف به «دکتر حسینی» فردی قسی القلب، بددهن، وحشی و تندخو حتی از نظر ساواک بود. منوچهر وظیفه خواه معروف به دکتر منوچهری سربازجو بود و مهارت بسیاری در شکنجه داشت او پس از انقلاب به انگلستان فرار کرد و در سال ۶۴ هم خودکشی نمود.
او می افزاید: هوشنگ ازغندی معروف به هوشنگ منوچهری دیگر شکنجه گر کمیته مشترک بود که دارای ویژگی هایی همچون فاسدالاخلاق، زن باز، فحاش و کم سواد بود. منوچهری شب ها اینجا می ماند و مست می کرد و برای تفریح با شلاق به بندها می آمد و بر سر و کله بچه ها می زد. فریدون توانگر معروف به آرش از جوانترین بازجویانی بود که خیلی هم تمایل به بازجویی از زنان داشت. آرش در فروردین ۱۳۵۸ به طور خیلی اتفاقی دستگیر شد و با اعتراف به جنایاتش اعدام شد.
شکنجه گر دیگر کمیته مشترک ناصر نوذری معروف به رسولی از بازجوهای مطرح بالا و بسیار سمج و هتاک بود. رسولی به قدری در شکنجه قسی القلب بود که تهرانی یکی دیگر از شکنجه گران باسابقه در مورد او گفته بود:«اگر یک زندانی را می خواستند خلاص کنند می دادند دست رسولی».
راوی موزه در ادامه با اشاره به تعداد دیگری از شکنجه ها همچون آویزان کردن از پا به سقف برای مدتها و زدن با کابل بر بدن زندانی ، قرار دادن زندانی در داخل قفسی داغ که زیرش منقل بود و ... می افزاید: موی سر خانم های زندانی هم اغلب دستاویز بازجوها و یک شیوه معمولی برای اعتراف گرفتن بود.
● اتاق پانسمان یا...
شیخی در خصوص درمان بعد از شکنجه ها نیز می گوید: بعد از هر شکنجه چنانچه قسمتی از بدن زندانی دچار خونریزی شدید می شد او را کشان کشان به سمت اتاق پانسمان می بردند که این اتاق هم دست کمی از اتاق شکنجه نداشت زیرا در اتاق مزبور بدون هیچ گونه بی حسی و با استفاده از یک قیچی، گوشت ها و پوست های عفونت کرده را می بریدند، بعد پانسمان انجام می شد که تازه در بازجویی بعدی بر روی همان پانسمان ها مجدداً با شلاق و کابل می زدند.
● تعداد سلول ها و بندها و ...
به گفته راهنمای موزه این زندان شش بند داشته که چهار بندش انفرادی بوده است، بندهای انفرادی مجموعاً ۸۶ سلول داشتند که اندازه هر سلول انفرادی نیز ۱.۵ متر در ۲ متر است. دو بند هم دارای سلول های عمومی یا دسته جمعی هستند که مجموعاً ۱۸ سلول نیز در بندهای عمومی به چشم می خورد.
او می افزاید: ظرفیت این زندان کلاً گنجایش ۲۰۰ نفر را دارد ولی تا ۸۰۰ نفر هم در آن جا داده اند.
حسن پور مدیر موزه عبرت در خصوص تعداد کل زندانیان کمیته مشترک هم می گوید: حدود ۱۰ هزار نفر از هموطنان ما از سال ۱۳۵۲ تا قبل از انقلاب به این شکنجه گاه منتقل شدند که یک هزار نفر از آنان خانم ها بودند. همچنین طبق آماری که از جستجوی در پرونده ها بدست آمده در طول مدت ۵ سال ۵۷ نفر از کسانی که با بدنی سالم دستگیر و به این به اصطلاح بازداشتگاه آورده شدند بر اثر شکنجه های وحشتناک در همین ساختمان جان به جان آفرین تسلیم کردند و جسم بی روح آنها را از اینجا بیرون بردند.
● ۹۰ نوع شکنجه!
حسن پور در مورد تعداد کل شکنجه ها هم می گوید: در اسناد و مدارک ساواک تحت این عنوان که این فرد را شکنجه کنید وجود ندارد. ما در هیچ پرونده ای ندیدیم که نوشته شده باشد این فرد را ببرید شوک الکتریکی بدهید یا ناخنش را بکشید و ... لذا ما در این رابطه مبنا را بر تاریخ شفاهی گذاشتیم و با حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب گفت و گو کردیم و پرسیدیم که چه نوع شکنجه ای بر روی شما اعمال کردند. سپس اینها را دسته بندی کردیم و در نهایت معلوم شد که حدود ۹۰ نوع شکنجه در کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک انجام شده است. البته در اسناد ساواک فقط آمده است که این فرد تحت بازجویی های فنی اعتراف کرده است. حالا بازجویی های فنی یعنی همان شوک الکتریکی، سوزن داغ گذاشتن زیر ناخن، مدت ها به نرده ها بستن، از مجرای ادرار آب جوش وارد مثانه کردن و ... حتی انتشار اخبار دروغ در مورد افراد نوع دیگر شکنجه بود مثلاً در یکی از درگیری های ساواک در قزوین که با ۴ مبارز صورت می گیرد ۳ نفر دستگیر و یک نفر کشته می شود ولی در خبری که ساواک در روزنامه های همان تاریخ چاپ کرده آمده است که دو تروریست در قزوین کشته و دو تروریست هم حالشان وخیم است! بعد همین روزنامه را به فرد بازداشت شده در کمیته مشترک نشان می دادند و می گفتند: ببین طبق این خبر تو مرده ای یا در آستانه مردن هستی پس حرف بزن. یعنی فرد هنوز زنده و سالم است ولی در جامعه اینگونه اعلام شده که او مرده است، خب آیا این شکنجه نیست؟
● شاه دقیقاً در جریان کمیته مشترک بود
از حسن پور می پرسیم آیا شاه در جریان این اتفاقات و شکنجه های دردناک بوده است؟ او قاطعانه می گوید: بله، صد در صد، به خاطر اینکه هر هفته یک بولتن محرمانه از کمیته مشترک خدمت شاه می رفت و او پس از مطالعه بر روی آن مهر می زد و در حاشیه این بولتن ها هم نوشته شده که «از شرف عرض شاهانه گذشت مقرر فرمودند فلان»... یعنی طبق این اسناد که موجود است شاه دقیقاً از جزئیات کمیته مشترک و وقایع آن باخبر بوده است.
وی در خصوص مدت زمان میانگین اسارت هر فرد در این جا نیز اظهار می دارد: اسم این جا بازداشتگاه موقت بوده یعنی حد نهایت ۲۴ ساعت تا ۴۸ ساعت ولی ما طبق گفته کسانی که در این زندان بوده اند مشاهده می کنیم که تا ۳ سال هم افراد در این جا محبوس بوده اند مثلاً آقای عزت الله مطهری معروف به عزت شاهی ۳ سال در این جا بوده یا شهید رجایی فقط دو سال در این ساختمان شکنجه و زجر کشیده است. بهر حال طبق آمار از ۵ روز بازداشت هست تا ۳ سال و این میزان به زمان اعتراف فرد بستگی داشته است.
● فرار بی فرار
از مدیر موزه عبرت می پرسیم آیا کسی از این زندان فرار هم کرده است؟ حسن پور می گوید: این زندان به دلیل اینکه دارای چند لایه امنیتی است و عبور از هر لایه تقریبا غیرممکن است بنابراین امکان فرار برای هیچ جنبنده ای وجود نداشته و لذا هیچ کس هم فرار نکرده است.
وی در پاسخ به این سوال که آیا کسانی که این جا شهید شدند دارای مزار هستند یا نه اظهار می دارد البته پس از پیروزی شکوهمند انقلاب تا حدودی مزار بسیاری از شهدای این زندان مخوف با مطالعه پرونده هایشان مشخص شد ولی متاسفانه هنوز خانواده هایی مثل خانواده شهید مشیدی هستند که همچنان به دنبال مزار فرزندشان هستند و هیچ کس هم اطلاع دقیقی از مزار آنها ندارد. بر همین اساس ما در داخل یکی از سلول ها که هم اینک مورد بازدید قرار می گیرد تعدادی قاب عکس خالی به همراه یک گل لاله به عنوان یادبود شهیدان بی مزار این زندان قرار داده ایم حسن پور علت بی مزار بودن شهدای این زندان را هم این گونه ذکر می کند که در گزارش ساواک در مورد شهدایی که در این جا کشته شده اند به دروغ آمده است فلانی در درگیری کشته شد و چندان به محل دفن او اشاره نشده که همین امر مشکل فوق را ایجاد کرده است.
‌● کاش با مسئولتان مصاحبه می کردید
به همراه راویان از تعدادی از بندها و سلول ها بازدید می کنیم. درب آهنی هر بند به گونه خاصی طراحی شده که خود موجب آزار و اذیت است. به طور مثال پاشنه درها حدود نیم متر بالاتر از سطح زمین است و زندانی زمانی که با چشمانی بسته از این درها عبور می کرد یقینا ساق پاهایش به این پاشنه آهنی خورده و مابقی ماجرا یا اینکه باز و بسته شدن این درب ها صدای ترسناکی در محوطه بندها ایجاد می کند که به گفته یکی از راویان هر بار که این درب ها باز می شد همه منتظر بودیم تا به سمت اتاق پذیرایی! برویم. درون سلول های عمومی زیلوهای کثیف و خون آلود به چشم می خورد و سلول های انفرادی هم همچون دخمه های تاریک و بی روح است. هم اکنون دربند ۳ تصاویر هزار تن از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب اعم از زن و مرد بر دیوار نقش بسته است، راوی در میان این تصاویر عکس حسین شریعتمداری مدیر مسئول موسسه کیهان به همراه همسرش را به ما نشان می دهد و می گوید: ای کاش با آقای شریعتمداری که مدتها خودش در اینجا شکنجه شده و زجر کشیده مصاحبه می کردید. ما هم پاسخ می دهیم البته خواستیم مصاحبه کنیم ولی خود ایشان نخواست.
● سلول ۲۰ دیدنی است
در هنگام بازدید از سلول های انفرادی در مقابل سلول ۲۰بند ۲ متوقف می شویم. در این سلول تندیسی از رهبر معظم انقلاب به چشم می خورد. راوی می گوید: حضرت آقا حدود ۴۵ روز فقط در این سلول انفرادی محبوس بوده اند و بیش از هشت ماه هم در کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک شکنجه شده اند. در کنار درب سلول ۲۰ خاطره ای از آقا نقل شده که عمق فاجعه کمیته مشترک را بیان می کند. خاطره این است: «بالاخره در دی ماه ۵۳ ناگزیر شدند با یورش به خانه ام مرا بازداشت کنند و بسیاری یادداشت ها و نوشتجات مرا ضبط کنند. این ششمین و سخت ترین بازداشت من بود. به تهران به زندان کمیته مشترک در شهربانی فرستاده شدم و مدتها در سلولی با سخت ترین شرایط و همواره با بازجویی های دشوار در وصفی که فقط برای آنان که شرایط را دیده اند قابل فهم است نگهداشته شدم. در این بازداشت نیز مانند سال ۵۰ چون ساواک ارتباط من با تلاش های پنهانی و نقش من در گردآوری نیروهای ضدرژیم و بسیج آنها را جدی می گرفت، شدت عمل و خشونتی جدی به خرج داد.»
● کار ساواک را منافقین ادامه دادند
در سلول های انفرادی دیگر هم تندیس های مبارزین دیگری همچون شهید مفتح مرحوم ابوترابی، شهید اشرفی اصفهانی شهید دستغیب و... به چشم می خورد.
راوی همراه ما با دیدن این تندیس ها نکته جالبی می گوید: در این سلول های انفرادی تندیس شهدایی به چشم می خورد که اگرچه ساواک به رغم شکنجه های فراوان نتوانست آنها را به شهادت برساند ولی ادامه راه ساواک را منافقین پس از انقلاب طی کردند و این بزرگان را به شهادت رساندند.
‌● ساخت بمب با قند و شکر!
در مقابل یکی از بندها کتری قرار دارد که درونش دمپایی است. ماجرا را جویا می شویم. راوی می گوید: با این کتری به زندانیان چای می دادند ولی قند و شکر آن را جداگانه نمی دادند بلکه آنها را با چای درون کتری مخلوط کرده و با یک دمپایی قند و چایی را هم می زدند تا مثلا چای شیرین شود. اما اینکه چرا قند و شکر را جداگانه به زندانیان نمی دادند، علتش ترس از ساختن بمب بود! زندانبانان مدعی بودند زندانیان با چند حبه قند احتمال دارد بمب بسازند!
● حزب اجباری
در بخشی از سلول ها ویترین های شیشه ای قرار دارد که در هر کدام از آنها آثاری از زندانیان و یا برگهایی از تاریخ معاصر به نمایش گذاشته شده است. در یکی از غرفه ها اعلامیه شاه مبنی بر راه اندازی حزب رستاخیز و عضویت اجباری همه مردم در آن به نمایش گذاشته شده است. فکر می کنم هر انسان منصفی با خواندن این اعلامیه مفهوم آزادی در دوران رژیم پهلوی را به خوبی درک خواهد کرد. در قسمتی از اعلامیه شاه خطاب به ملت که در روزنامه کیهان مورخ ۵۳.۱۲.۱۱ به چاپ رسیده آمده است: «آنها که به قانون اساسی و رژیم شاهنشاهی و اصول انقلاب شاه و ملت مؤمنند و می خواهند فعالانه در زندگی سیاسی سهم بگیرند باید به حزب جدید بپیوندند. کسی حق ندارد جدا و کنار بماند. آنها که به این اصول معتقد نیستند خائن و بی وطنند! که اگر اعمالی انجام دهند جایشان در زندان است و گرنه باید از ایران بروند».
البته در کنار این اعلامیه، بیانیه حضرت امام خمینی(ره) درخصوس حزب رستاخیز نیز به چشم می خورد که در آن آمده است: «درباره این حزب به ا صطلاح رستاخیز ملی ایران باید گفت این عمل با این شکل تحمیلی مخالف قانون اساسی و موازین بین المللی است و در هیچ یک از کشورهای عالم نظیر ندارد. ایران تنها کشوری است که حزبی به امر ملوکانه تاسیس کرده و ملت مجبور است وارد آن شود و هرکس از این امر تخلف کند سرنوشت او حبس و شکنجه و تبعید و یا از حقوق اجتماعی محروم شدن است.»
● دلائل دستگیری و حضور در کمیته
بازدید کنندگان از موزه عبرت در گوشه دیگری از سلول ها با بخشی از دلائل دستگیری زندانیان سیاسی و حضور آنها در کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک آشنا می شوند. داشتن کتب مذهبی یا مطالعه آنها یکی از این دلایل بود آنهم کتاب هایی مثل «آزادی هند»، «صلح امام حسن»، «یهود از نظر قرآن» و... این کتاب ها از نظر ساواک کتب ممنوعه بود و لابد داشتن آنها حکم گناه کبیره و بعدهم دستگیری و شکنجه و...
● تاریخچه ساخت زندان کمیته مشترک
حسن پور مدیر موزه عبرت درباره ساخت بنای زندان کمیته مشترک هم می گوید: درسال ۱۳۱۱ رضاشاه با داشتن ۳ زندان بزرگ در کشور بازهم دستور ساخت یک زندان دیگر را در مجموعه شهربانی به اسم توقیف گاه می دهد یعنی همین جایی که بعدها به کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک معروف شد.
این زندان که طراح و ناظر ساخت آن آلمان ها بوده اند درسال ۱۳۱۶ به بهره برداری می رسد. از سال ۱۳۱۶ تا سال ۱۳۵۲ این زندان به مجرمان جرائم عادی اختصاص داشته و در برهه ای هم زندان زنان بوده است. اما درسال ۱۳۵۲ که ساواک مسئولیت کامل کمیته مشترک را به عهده می گیرد اینجا زندان کمیته مشترک می شود و از آن زمان با مدیریت پرویز ثابتی جهنمی دراینجا شکل می گیرد.
● میزان تاثیرپذیری بازدیدکنندگان
مدیره موزه عبرت در خصوص تاثیرپذیری بازدیدکنندگان نیز اظهار می دارد: با اینکه ما ساده ترین نوع شکنجه ها را در داخل زندان بازسازی کرده ایم ولی با این وجود بسیاری از مردم پس از بازدید منقلب شده و برخی حالشان به هم می خورد و ما حتی دراین موارد به آب قند متوسل می شویم تا خدای ناکرده برای بازدیدکنندگان مشکلی پیش نیاید. ولی بهرحال تا کسی از نزدیک این جا را نبیند شاید باور این گفته ها برایش دشوار باشد هرچند که با دیدن و شنیدن هم نمی توان به عمق جنایات رژیم پهلوی دراین زندان پی برد.
وی همچنین با بیان اینکه از ابتدای تاسیس این موزه تا الان نزدیک به ۳۰۰ هزار نفر از آن بازدید کرده اند گفت: صاحب نظران مسائل موزه موفقیت یک موزه را در سه مرحله تقسیم بندی کرده اند نخست موزه ای قرار دارد که بازدیدکنندگان از شیء موردنظر بازدید کرده و کمی مکث می کند تا زیرنویس شی را بخواند. همین مکث برای موزه مذکور یک توفیق است. در مرحله بعدی موزه ای قرار دارد که بازدیدکننده علاوه بر مکث، زیرنویس شیء را هم به حافظه می سپرد که این توفیق بالاتری است اما در رتبه عالی، موزه ای قرار دارد که بازدیدکننده پس از بازدید دچار تحول روحی و رفتاری می شود، من به جرئت می توانم ادعا کنم که ما در «موزه عبرت ایران» بارها دیده ایم که افراد متفاوت با ظواهر گوناگون پس از بازدید از این جا منقلب شده و این موضوع به خوبی در یادداست های پایانی بازدیدکنندگان مشاهده می شود.
وی با اشاره به افزایش استقبال از موزه عبرت می گوید: در بهمن ماه روزانه بیش از ۸۰۰ نفر به طور میانگین بازدید می کنند و این در شرایطی است که ما بیش از دوهزار درخواست روزانه برای بازدید داریم که به علت کمبود جا و سایر موارد فقط حدود ۸۰۰ مورد از آنها را پذیرش می کنیم.
- بازدیدها هم به صورت سانسی حدود ۲ ساعت است سانس صبح از ساعت ۱۰ صبح و بعدازظهر هم ۲ بعدازظهر است. در مواقع عادی سه شنبه ها تعطیل هستیم ولی بهمن ماه هر روز موزه باز است جمعه ها هم باز هستیم.
وی ادامه داد: افرادی که می خواهند بازدید گروهی داشته باشند می توانند درخواستشان را به شماره ۶۶۷۲۷۵۹۷ فاکس کنند و یک شماره رابط یا هماهنگ کننده در درخواستشان ذکر نماینده پس از آن با شماره های ۷۹ و ۶۶۶۷۲۲۰۹ از روابط عمومی موزه پیگیری درخواستشان را داشته باشند. تا زمان بازدیدشان مشخص شود.مکان موزه میدان امام خمینی ابتدای خیابان فردوسی کوچه طبس خیابان شهیدیارجانی.
بلیط موزه به صورت عادی ۵۰۰ تومان برای هر نفر است. ولی برای دانش آموزان ۸۰ درصد تخفیف می دهیم و جهت سایر گروه ها همچون دانشجویی و... هم ۴۰ درصد تخفیف درنظر گرفته شده است.
● آثار جدید موزه
حسن پور همچنین با اشاره به فعالیت های پژوهشی و انتشاراتی موزه عبرت می گوید: علاوه بر کتب قبلی چند کتاب جدید در دست انتشار داریم. نخست کتابی تحت عنوان «یادداشت های زندان» است که در آن یادداشت های ۷۰ تن از علما و روحانیون دستگیر شده در واقعه ۱۵ خرداد سال ۴۲ گردآوری شده است.
کتاب دیگر به نام «آن روزهای نامهربان» شامل خاطرات خانم های مبارز مسلمان است که اغلب این خاطرات هم متعلق به زندانیان زن مستقر در کمیته مشترک است کتاب بعدی تحت عنوان «شکنجه گران می گویند» شامل اعترافات شکنجه گران و عکس های منحصر به فردی دراین زمینه است. کتاب «تاریک روشن» کتاب دیگری است که شامل خاطرات ناب سه تن از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب است. «شکنجه در عصر پهلوی» نام کتاب دیگری است که شامل ۹۰ نوع شکنجه ای است که این کتاب هم به زودی منتشر خواهد شد.
وی همچنین از تمامی زندانیان سیاسی و مبارزین قبل از انقلاب خواست تا اگر آثاری و خاطراتی از دوران مبارزه دارند در اختیار موزه عبرت ایران قرار دهند تا به نحو مقتضی در اختیار عموم مردم قرار گیرد.
وقتی می خواهم از موزه بیرون بیایم تابلو نوشته ای توجهم را به خود جلب می کند با دیدن آن بار دیگر تمامی آنچه دراین شکنجه گاه دیده ام در ذهنم مرور می شود بر روی تابلو نوشته بود: «آزادی رایگان به دست نیامده است»
کمال احمدی
منبع : روزنامه کیهان