پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
دین و بحران هویت جوانان
موضوع سخن دین و بحران هویت جوانان است . بحران هویت از مقولات مهم در عصر جدید و مورد تاكید در دهههای اخیر در سراسر جهان است و در سطح جهان و كشورهای گوناگون با رویكردهای متفاوت مورد بحث و كاوشهای فراوان قرار گرفته و مقالات متعددی در این باره به نگارش در آمده است . چالش بحران هویت هم بعد روان شناختی و فردی دارد و هم بعد اجتماعی و سیاسی . طبیعتا همه فرهنگهایی كه با این چالش بزرگ دستبگریبانند، باید در صدد شناخت آن به صورت همه جانبه برآیند و در جامعههای دیندار علاوه بر آن پرسش از موضع دین در برابر این معضل روانی و اجتماعی نیز رخ مینماید . این گفتار میكوشد به اجمال و از منظری كلان به شناسایی و تلزیع آن و تبیین موقف دین در برابر آن بپردازد .
هویت (۱)
بازشناسی مفهوم هویت نیازمند عطف توجه به «شخصیت» است، شخصیت عبارت است از (۲) :
مجموعهای از خصوصیات مختلف فرد مانند ساختمان بدنی، خلق، رفتار، علایق، گرایشها، تواناییها و استعدادهای وی، و برآیند این مجموعه از ویژگیهای آدمی . هویت در واقع، همان شخصیت است كه مورد آگاهی درونی قرار گرفته است . احساس شخصیت را میتوان هویت نامید . این نكته را باید مورد دقت قرار داد كه شخصیت و هویت آدمی امری فراتر از شخصیت و هویت مكانیكی است، هویت آدمی وابسته به عناصر بیشماری است اما همه آنها در پرتو نگاه و نگرش وی به خویشتن و جهان شكل میگیرد، تفسیری كه فرد از خود و هستی تولید میكند سازنده هویت او خواهد بود . از سوی دیگر، قوام هستی و شخصیتبه معنی داری زندگی است، و معنی داری حیات و چگونگی آن در سایه نگاه، نگرش و تفسیر فرد از خود و هستی و اولویت گذاریهای ارزشی شكل مییابد . با توجه به این تعریف، باید بر دو نكته تاكید كرد:
۱- هویت امری عقلانی و عاطفی است و تفسیری استسنجیده و قانع كننده از شخصیت و ابعاد آن و هستی و معنای زندگی .
۲- هویت از یكسو امری درونی است و از سوی دیگر وابسته عوامل فراوان بیرونی است كه بر نگرش و تفسیر آدمی اثر میگذارد .
بحران (۳) و هویت
سلامتشخصیت در گرو سازگاری آدمی با محیط اجتماعی پیرامون و رعایت نرمهای اجتماعی و نیز تفسیر متوازن و سازگار از خود، جامعه و ارزشهاست، هنگامی كه در این فرایند خللی و كاستی و چالشی پدیدار شود، نابه هنجاری و اضطراب روانی نمودار خواهد شد، و آن گاه كه این اختلال مضاعف شود و پیامدهای ویرانگری بیافریند، میتوان آن را «بحران» نامید . از این رو، هویتسالم و آرام در جایی معنی مییابد كه شخص از نگرش یك دست و سنجیدهای از خویشتن و جهان بهرهمند باشد و عناصر سازنده شخصیت وی از تلائم و سازگاری برخوردار باشند و برای خود زندگی معنی داری ساخته باشد . در نقطه مقابل، هویتبحرانزده هنگامی مصداق مییابد كه تعارض و چالش جدی در نگرش فرد میان عناصر اثرگذار و سازنده شخصیت وی پدید آمده باشد، و فرد از ارائه تفسیر جامع از آنها و پاسخ قانع كننده به معنی زندگی ناتوان باشد، و نیز آن گاه كه فرد یا جامعهای از تامین نیازهای ضروری خود و قدرت بر اشباع یا اقناع خود، عاجز باشد، با شخصیت و هویتبحران زده مواجه خواهد شد . بیشتر بحران درونی و بیرونی در تعامل و تاثیر و تاثر متقابل قرار دارند . بحرانهای اقتصادی و اجتماعی میتواند نگرش فرد را از درون آسیبپذیر كند و بحران درونی تولید نماید و از سوی دیگر، ناسازگاریهای درونی و بازماندگی عقلانی و عاطفی افراد و گروهها میتواند بحرانهای اجتماعی بیافریند . بحرانهای مادی و اقتصادی برای ملتها در درجه دوم اهمیت قرار دارد . بحرانهای عقلانی، عاطفی و معنوی در عرصه روح آدمی بسیار خانمان سوزتر است . همه بحرانهای اجتماعی تا آن جا كه شخصیت جامعه و مشروعیت نهادهای اجتماعی را آسیب زده و بحران زده نساخته است، چندان مهم نیست . بحران هویت گاهی در حد فردی و شخصی میماند و گاهی، میان افراد و گروهها شیوع مییابد و به بحرانی عام و اجتماعی تبدیل میشود . بنابراین، بحران هویت در یكی از شرایط و احوال زیر پدید میآید:
الف: آن گاه كه فرد یا جامعه از تامین نیازهای بنیادی و اصیل خود باز بماند و راهی برای پاسخگویی در نیابد .
ب: هنگامی كه میان اجزاء و ابعادی از شخصیت و معیارها تعارض درگیرد و فرد یا جامعه از حل جامع و ایجاد وفاق میان آنها یا ترجیح و اولویت گذاری ناتوان باشد .
ج: در هنگامه تحولات و تغییرات روحی و یا دگرگونیهای اجتماعی انتظار ظهور بحرانها میرود، و از آن جا كه در عصر جدید این تحولات در مقیاس وسیعی میافتد بحرانهای بیشتری نمایان میشود . همان طور كه در سنین رشد و دوره نوجوانی شرایط بروز بحرانهای فكری و عاطفی فراهمتر است، به همین دلیل در جامعههای در حال گذر این امر به خوبی احساس میشود . بنابراین، انواع بحرانها میتواند به بحران هویت تبدیل شود و این بدترین وضعیتی است كه امكان دارد برای جامعه پدید آید .
انواع هویت
هویت از آن نظر كه ساخته و پرداخته عوامل گوناگون است دارای تقسیمهای متعددی است . در این جا به برخی از آنها اشاره میكنیم: از یك نگاه، هویتبه فردی و اجتماعی تقسیم میشود و هویت اجتماعی به صنفی، گروهی، قومی، ملی، منطقهای و جهانی تقسیم میشود . با نگاهی دیگر هویتبا محوریت مراحل رشد دارای انواعی از این گونه است: كودكی، نوجوانی، جوانی، میان سالی و كهن سالی .از جهت دیگر، لایههای هویت را در ابعاد و ساحتهای وجود آدمی باید جست و جو كرد، مانند هویت اعتقادی، اخلاقی، عاطفی، رفتاری و مانند آن . البته هویت كلی و مطلق برآیند و محصول تعامل مجموعه این ابعاد، لایهها، دایرهها و اقسام است .
انواع بحرانها و بحران جوانی
در آغاز مناسب استبر این نكته تاكید كنیم كه بحرانها از لحاظ سنی به دو دسته تقسیم میشود:
الف: بحرانهای عمومی كه به سن و مرحله خاصی از رشد فرد ارتباط ندارد و ممكن است در هر مرحلهای - در سطح فردی یا در مقیاس اجتماعی - اتفاق افتد . ب: بحرانهایی كه به مقاطع و دورههای خاصی از مراحل رشد آدمی اختصاص دارد، در این میان بحرانهای دوره جوانی از اهمیتبالاتری برخوردار است و در كتابها و پژوهشهای روانشناسی محور بررسیهای دامنهدار قرار گرفته است . نكتهای كه شایسته دقت است آن كه بحرانهای نوع اول بروز غالب و حساس آن در دوره جوانی است . اصولا به دلیل اهمیت مرحله جوانی و نقش مؤثر و آشكار جوانان و آگاهی و انرژی آنان بحرانهای فكری و ذهنی آنان به كل جامعه سرایت میكند و هم بحرانهای عمومی با شتاب زیاد در میان جوانان نمایان میشود . از این رو نسل جوان را در این زمینه باید مركز توجه و عنایت قرار داد و نگاهها را بدان معطوف كرد . اینك به انواع گوناگون بحرانها میپردازیم . از نگاه كلان میتوان بحرانها را به سه نوع عمده تقسیم كرد:
الف: بحرانهای انسانی;
ب: بحرانهای انسان معاصر;
ج: بحرانهای منطقهای .قسم اول بحرانهای انسان از آن جهت كه انسان استبا قطع نظر از زمان و مكان ممكن استبا آن مواجه شود و همواره گریبانگیر آدمیان بوده است . نوع دوم بحرانها و چالشهایی كه تمدن معاصر با آن روبهرو شده، به طور برجستهتری از اعصار كهن رخ نموده است . نوع سوم بحرانهایی است كه در مناطق گوناگون دنیا در چهرههای متفاوت پدید میآید . در این جا به ریشهایترین چالشها، نگرانیها و بحرانهای هویت از گونه نخست اشاره میكنیم .
بحرانهای انسانی
الف: بحران مرگ و فنا
این پرسش همواره ذهن آدمی را به خود مشغول داشته است كه من جاودانهام یا با مرگ در بیابان فنا و نیستی فرو میافتم؟ سردرگمی در جست و جوی پاسخ به این پرسش و تصور نابودی مطلق، اگر برای افراد بصیر به درستی به تصویر كشیده شود، مایه دلسردی، نومیدی و گونهای از بحران هویت میتواند باشد .
ب: بحران پوچی و بیمعنایی
سلامت و شادابی زندگی و به حنجاری هویت وابسته به معنیدار بودن زندگی و باور به فلسفه معقول زیست آدمی است، اما همواره این معنییابی آسان به دست نمیآید و چه بسا در اثر نگاه مادی و آدمی از این بابت دستخوش بحران هویت میشود .
ج: تعارض اخلاق و سود
چنان چه كسی نتواند در درون خویش ناسازگاری آزار دهنده سود فردی و عمل اخلاقی را حل كند، انتظار میرود در چنبره و سیطره چالشها و بحرانهای هویت قرار گیرد .
بر اینها میتوان بحران مادیت و معنویت را افزود .
بحرانهای انسان معاصر
برخی از بحرانهای هویت نوپیدا و زاییده عصر و تمدن جدید است . اینك به شاخصترین آنها اشاره میشود:
۱- سنت و تجدد
از چالشهای بزرگ انسان معاصر تحیر میان سنت و تجدد است . تمدن نوین بسیاری از هنجارها و نگرشهای دنیای پیشین را كه جزو هویت آدمی محسوب میشده، به چالش كشیده و تعارض پارهای از عناصر تمدن جدید و مدرنیته با معیارهای اعصار پیشین از یكسو در درون آدمها بحران آفریده است و از سوی دیگر، میان بخشهای گوناگون دنیا و كشورهای پیشرفته و كشورهای در حال توسعه جدایی افكنده، منشا بروز بحرانها شده است . یكی از مقولات عصر تجدد، گسترش تردید و نسبیتگرایی مطلق در معرفتشناسی و اخلاق است كه تولید كننده نابه سامانیها و بحرانهای درونی فراوانی است، و این همان مسیری است كه علم و اخلاق آن را طی كرده است، عقلانیت الهی و ایمان دینی از پایههایی است كه تا حد زیادی میتواند این بحران را مهار سازد و آرامش و هویتسالمی را به نسل امروز ارزانی دارد .
۲- سیطره ماشین و اقتضائات آن
از جمله بحرانهای زاییده عصر جدید، كه هویت آدمیان را نیز بحرانزده میسازد، پدیده فنآوری جدید و ماشین و اقتضائات روان شناختی و اجتماعی آن است، فنآوری و ماشین ضمن آن كه پدیدهای سودمند به حال بشر بوده است، با این حال رشد و توسعه آن موجب نوعی خود بیگانگی انسان از خویشتن و دور افتادن آدمی از طبیعت ناب و سیطره كمیت و حاكمیت روح خشونتشده است . البته همه این امور در هویت آدمی و به ویژه در روح جوان طوفانزا و بحران آفرین است .
۳- عصر ارتباطات و جهانی شدن
شتاب تحولات زمانه و گسترش ارتباطات و انفجار اطلاعات در دهههای اخیر و نیز دگرگونیهای عظیم در جغرافیای سیاسی، بر سرعتحركتبه سمت دهكده جهانی و جهانی سازی افزوده است، اما جهانی سازی دارای دو قرائت است، بنا بر یك قرائت - كه متاسفانه تا حد زیادتی هم رواج دارد و در شمال بیشتر مطمح نظر است - جهانی سازی یعنی برتری تمدنهای خاص و اضمحلال هویتهای دیگر در آن . البته این امر هم مولد بحرانهای اجتماعی و هم بحران هویت در میان نسل جدید در جنوب و حتی اروپا است و چاره مشكل ارائه، تقویت و تثبیت قرائت دوم از جهانی شدن است و آن عبارت است از قرائت متعادل و سنجیدهای از جهانی شدن كه در آن تمدنها و فرهنگها پذیرفته شود و هویتها و مقولات فرهنگی ملتها نفی نشود و در صدد تحمیل معیارها و ارزشهای واحد به صورت اجبار و یك جانبه بر نیایند . باید بر این نكته تاكید كرد كه شتاب تحولات این عصر و جهش به سمت وضعیتهای نوین، هم وضعیت هویتشمال و به ویژه بخش اروپایی آن را متزلزل و بیثبات میكند و هم هویت جنوب را دستخوش بحران میكند . باید توجه داشت كه به دلیل پیوستگی اقلیمها و مناسبات نزدیك فرهنگها با شتاب فزاینده، بحرانهای اجتماعی و شخصیتی و هویتی در هر گوشهای از دنیا بالقوه میتواند بر همه جهان تاثیرات پایداری بر جای نهد، و اندیشه جزیرههای از هم جدا، امروز نمیتواند مطلوب هیچ جامعه و فرهنگی باشد .
۴- احساس عدم ثبات و امنیت
در نتیجه آنچه بدان اشاره شد اصولا تمدن جدید ضمن دستاوردهای بسیار مثبت، زمینه را برای یك عصبیت فراگیر و احساس قرار گرفتن در پرتگاه جهانی فراهم آورده است، امری كه مطمئنا نسل امروز را دچار بحران هویت و احساس تزلزل و عدم ثبات میكند . بیتردید راه حل معضل را در تلطیف روح بشر و ترویج فرهنگ معنوی باید جست و جو كرد . در این میان مساله سلاحهای كشتار جمعی، تروریزم و تخریب محیط زیست از جایگاه ویژهای برخوردار است و چنان چه مواجههای آگاهانه و عادلانه و فراگیر و ژرف با آنها به عمل نیاید، آسیبهای فراوانی میتواند به بار آورد . اینك كه چهارچوب و طرح مورد وفاق در برابر آنها وجود ندارد، در ذهنیت و هویت آدمی و نسل امروز بحرانهای جدی به ارمغان آورده است .
۵- خانواده
تغییرات اجتماعی و اقتصادی تحولاتی را در نگرش به خانواده و زن پدید آورده است كه گرچه دستاوردهای خوبی را نتیجه داده است، اما از سوی دیگر كانون خانواده را كه جایگاه انسانسازی و عاطفهپروری است، بسی لرزان و نابه سامان ساخته است، و این حقیقت، در بحران هویت نسلی كه در این بستر رشد مییابد تاثیری به سزا میگذارد، نسلی كه در خانوادهای اصیل و پر مهر و عاطفه پرورش یابد از احساس هویت مثبت و شخصیت متعالی برخوردار خواهد بود و چنان چه افرادی بیریشه در خانوادهای استوار پرورش یابند، بیتردید از هویتی بحرانزده مصون نخواهند بود . ادیان الهی و دین اسلام بر اصالت و صیانتخانواده تاكیدی تام دارند و هماهنگسازی زندگی مدرن با معیارهای استحكام و اصالتخانواده نیازمند كوششهای عملی جدید و توافقهای بینالمللی است .
بحرانهای منطقهای در كشورهای جنوب
بیشتر آنچه بر شمرده شد به گونهای در كشورهای در حال توسعه نیز مشاهده میشود كه در این جا به برخی از آنها كه برجستهترین است و پارهای از بحرانهای ویژه آنان اشاره میكنیم . جوانان در میان ملل جنوب بر سر دو راهی سنت و تجدد، جهانی شدن و ملی ماندن، پذیرش معیارهای عمومی جهانی و معیارهای خاص فرهنگی خود، هضم در فرهنگ دیگران شدن و صیانت از اصالتهای ملی، ایستادهاند و این همه در درون آنان آتشی برافروخته و بحرانی در افكنده است . همه چالشهای بزرگ در خصوص خانواده، شهرنشینی، سیطره جهانیسازی، و مانند آن دامن این نسل را نیز فراگرفته استبا آن كه از بسیاری از امتیازهای زندگی جدید بیبهره یا كم بهرهاند، و این امر بر سر در گمی و بحران هویت آنان میافزاید .
در كشورهای جنوب و در حال توسعه به خصوص جوانان از لحاظ معیشت، شغل، منزلت، جایگاه، انتخاب وضعیت و امید به آینده، با دشواریها گوناگون مواجهاند كه هر یك روح آنان را میآزارد و بحران هویت میآفریند . در كشورهای اسلامی چالش میان ملیت و اسلامیت و ابهامهای موجود در مرزبندیهای حلال و حرام دینی نیز از عوامل بحرانزا به شمار میآید . نگاهی به حجم وسیع مقالات و تحقیقات و نیز جنبشها و چالشهای اجتماعی در كشورهای اسلامی از جمله ایران در این باره نشان دهنده جایگاه و اهمیت این موضوع است . علاوه بر این، گسست نسلها، و تعدد منابع هویتبخش و ناهماهنگی و ناسازگاری آنها نیز باید در بحران هویت در این گونه كشورها مورد توجه قرار گیرد .دین و هویت
پرسشی كه در این باره فراروی دانشمندان دینی قرار دارد چگونگی موضع دین در برابر «هویت» است؟
با مراجعه به متون دینی میتوان اصول زیر را در این باره به دست آورد . دین علی الاصول در باب اجزاء و عناصر هویت در طیف وسیع آن موضع تایید و پذیرش دارد . منابع دینی پارهای از هویتهای فردی، صنفی، گروهی، خانوادگی، ملی، تمدنی، اجتماعی، فرهنگی و مانند اینها را هیچ گاه نفی نكرده و نخواسته است كه از روان آدمی زدوده شود، بلكه برخی از آنها مورد تاكید هم قرار گرفته است .با این اوصاف، دین بر شكوفاسازی و مزیتبخشی و ارجحیت گذاری هویت فطری، معنوی و اخلاقی اصرار ورزیده است . ادیان این توصیه را برای بشر به ارمغان آوردهاند كه متعالیترین عنصر هویت و شخصیت عبارت است از سرشت معنوی آدمی، و آن را در مقایسه با سایر اجزای هویتباید بر صدد نشاند . علاوه بر آنها، دین بر تنظیم، متعادلسازی و اصلاح دیگر عناصر در احساس هویت و بازداری از افراط در احساس هویت صنفی، گروهی، خانوادگی، ملی، نژادی و مانند آن تاكید تام میورزد و هماره متذكر آدمی میشود تا از دام افراط و تعصبهای جاهلانه نژادی، ملی و همانند آن بپرهیزد .
دین و بحران هویت
پرسش دیگر در این باره این است: موضع و نقش دین در قبال انواع بحرانهای برشمرده شده چیست؟ با قطع نظر از رویكردهای افراطی و تفریطی در كار كرد دین، به اجمال میتوان نقشها و كار كردهای مثبت دین را در حل بحرانهای هویتبه شكل زیر صورت بندی كرد:
۱- پاسخگویی و حل مشكل
نخستین كار كرد دین حل بحران از طریق حل ریشهای آن و پاسخ گویی به پرسش و مشكل است . این كار كرد در قلمرو همه بحرانها جاری نیست، بكله برخی از مهمترین بحرانهای هویت در زمینههای عام انسانی در قلمرو این صورت قرار میگیرند . حل بحران معنی داری زندگی یا مرگ و بقا مستقیم در حوزه رسالت دین قرار دارد و از دین انتظار میرود آن را پاسخ گوید . همین طور درجهبندی و تبیین نظام اولویتها در زندگی و فعالسازی عناصر برجسته هویتبیشتر در ساحت دین قرار میگیرد .
۲- ترغیبتبه بهرهگیری از اندیشه و تجربه بشری
در بسیاری از مشكلات انسانی و بحرانهای هویتی دین با قواعد كلی و عمومی به بهرهبردن از عقل و اندیشه و معرفت و تجربه بشری توصیه میكند و یافتن راه كارهای عملی را به آدمی واگذار میكند . چگونگی حل بحران خانواده یا آینده زندگی یا گسست نسلها و مانند آن اموری است كه به عقلانیت آدمی سپرده شده است . البته ایمان و اخلاق معنوی پشتوانه مهمی در این راستا خواهد بود . همان طور كه رعایت اصول و قواعد كلی مورد تاكید دین باید مورد توجه باشد .
۳- جایگزینسازی و مقاومتبخشی
كاركرد دیگری كه از دین متوقع است و فیالواقع این نقش را دین در تاریخ و تجربه خود به نمایش گذارده است، مقاومتبخشی است . هنگامی كه بحرانی و تعارضی در آدمی وجود دارد و پاسخ گویی به نیازی یا حل مشكلی امكان ندارد، ایمان دینی و مفاهیم وابسته به آن میتواند جلوی فرسودگی و اشتداد بحران و واماندگی فرد را بگیرد و به او اراده و دلیری و استواری ببخشد كه بحران هویت در او فروكش كند . مفاهیم دینی مانند صبر، توكل، رضا و . . . نشان دهنده این محور مهم در سلامت روانی و مهار بحرانهای روحی است . مقاومتیابی در روان آدمی دارای ساز و كارهایی است و یكی از آنها جایگزین سازی است . آدمی هر گاه در یكی از ابعاد و ساحتها احساس شكست و ناكامی بكند، میكوشد در بعدی دیگر آن را جبران كند و امر دیگری را جایگزین سازد، در آموزههای ادیان نیز از این ساز و كار استفاده، و بر انگیزههای متعالی ایمانی و موفقیتهای معنوی به عنوان جایگزین درد و رنجهای غیر قابل چاره، تاكید شده است . در پایان بر این نكته باید تاكید كرد كه راز سعادت انسان و رهایی نسل پراضطراب امروز از بحرانها در گرو بازگشت دوباره به دین، اخلاق، معنویت، تفاهم و همدلی است .
پینوشتها:
۱. ldentity
۲. personulity
۳. Crisis
منبع:فصلنامه طلوع، شماره ۱
هویت (۱)
بازشناسی مفهوم هویت نیازمند عطف توجه به «شخصیت» است، شخصیت عبارت است از (۲) :
مجموعهای از خصوصیات مختلف فرد مانند ساختمان بدنی، خلق، رفتار، علایق، گرایشها، تواناییها و استعدادهای وی، و برآیند این مجموعه از ویژگیهای آدمی . هویت در واقع، همان شخصیت است كه مورد آگاهی درونی قرار گرفته است . احساس شخصیت را میتوان هویت نامید . این نكته را باید مورد دقت قرار داد كه شخصیت و هویت آدمی امری فراتر از شخصیت و هویت مكانیكی است، هویت آدمی وابسته به عناصر بیشماری است اما همه آنها در پرتو نگاه و نگرش وی به خویشتن و جهان شكل میگیرد، تفسیری كه فرد از خود و هستی تولید میكند سازنده هویت او خواهد بود . از سوی دیگر، قوام هستی و شخصیتبه معنی داری زندگی است، و معنی داری حیات و چگونگی آن در سایه نگاه، نگرش و تفسیر فرد از خود و هستی و اولویت گذاریهای ارزشی شكل مییابد . با توجه به این تعریف، باید بر دو نكته تاكید كرد:
۱- هویت امری عقلانی و عاطفی است و تفسیری استسنجیده و قانع كننده از شخصیت و ابعاد آن و هستی و معنای زندگی .
۲- هویت از یكسو امری درونی است و از سوی دیگر وابسته عوامل فراوان بیرونی است كه بر نگرش و تفسیر آدمی اثر میگذارد .
بحران (۳) و هویت
سلامتشخصیت در گرو سازگاری آدمی با محیط اجتماعی پیرامون و رعایت نرمهای اجتماعی و نیز تفسیر متوازن و سازگار از خود، جامعه و ارزشهاست، هنگامی كه در این فرایند خللی و كاستی و چالشی پدیدار شود، نابه هنجاری و اضطراب روانی نمودار خواهد شد، و آن گاه كه این اختلال مضاعف شود و پیامدهای ویرانگری بیافریند، میتوان آن را «بحران» نامید . از این رو، هویتسالم و آرام در جایی معنی مییابد كه شخص از نگرش یك دست و سنجیدهای از خویشتن و جهان بهرهمند باشد و عناصر سازنده شخصیت وی از تلائم و سازگاری برخوردار باشند و برای خود زندگی معنی داری ساخته باشد . در نقطه مقابل، هویتبحرانزده هنگامی مصداق مییابد كه تعارض و چالش جدی در نگرش فرد میان عناصر اثرگذار و سازنده شخصیت وی پدید آمده باشد، و فرد از ارائه تفسیر جامع از آنها و پاسخ قانع كننده به معنی زندگی ناتوان باشد، و نیز آن گاه كه فرد یا جامعهای از تامین نیازهای ضروری خود و قدرت بر اشباع یا اقناع خود، عاجز باشد، با شخصیت و هویتبحران زده مواجه خواهد شد . بیشتر بحران درونی و بیرونی در تعامل و تاثیر و تاثر متقابل قرار دارند . بحرانهای اقتصادی و اجتماعی میتواند نگرش فرد را از درون آسیبپذیر كند و بحران درونی تولید نماید و از سوی دیگر، ناسازگاریهای درونی و بازماندگی عقلانی و عاطفی افراد و گروهها میتواند بحرانهای اجتماعی بیافریند . بحرانهای مادی و اقتصادی برای ملتها در درجه دوم اهمیت قرار دارد . بحرانهای عقلانی، عاطفی و معنوی در عرصه روح آدمی بسیار خانمان سوزتر است . همه بحرانهای اجتماعی تا آن جا كه شخصیت جامعه و مشروعیت نهادهای اجتماعی را آسیب زده و بحران زده نساخته است، چندان مهم نیست . بحران هویت گاهی در حد فردی و شخصی میماند و گاهی، میان افراد و گروهها شیوع مییابد و به بحرانی عام و اجتماعی تبدیل میشود . بنابراین، بحران هویت در یكی از شرایط و احوال زیر پدید میآید:
الف: آن گاه كه فرد یا جامعه از تامین نیازهای بنیادی و اصیل خود باز بماند و راهی برای پاسخگویی در نیابد .
ب: هنگامی كه میان اجزاء و ابعادی از شخصیت و معیارها تعارض درگیرد و فرد یا جامعه از حل جامع و ایجاد وفاق میان آنها یا ترجیح و اولویت گذاری ناتوان باشد .
ج: در هنگامه تحولات و تغییرات روحی و یا دگرگونیهای اجتماعی انتظار ظهور بحرانها میرود، و از آن جا كه در عصر جدید این تحولات در مقیاس وسیعی میافتد بحرانهای بیشتری نمایان میشود . همان طور كه در سنین رشد و دوره نوجوانی شرایط بروز بحرانهای فكری و عاطفی فراهمتر است، به همین دلیل در جامعههای در حال گذر این امر به خوبی احساس میشود . بنابراین، انواع بحرانها میتواند به بحران هویت تبدیل شود و این بدترین وضعیتی است كه امكان دارد برای جامعه پدید آید .
انواع هویت
هویت از آن نظر كه ساخته و پرداخته عوامل گوناگون است دارای تقسیمهای متعددی است . در این جا به برخی از آنها اشاره میكنیم: از یك نگاه، هویتبه فردی و اجتماعی تقسیم میشود و هویت اجتماعی به صنفی، گروهی، قومی، ملی، منطقهای و جهانی تقسیم میشود . با نگاهی دیگر هویتبا محوریت مراحل رشد دارای انواعی از این گونه است: كودكی، نوجوانی، جوانی، میان سالی و كهن سالی .از جهت دیگر، لایههای هویت را در ابعاد و ساحتهای وجود آدمی باید جست و جو كرد، مانند هویت اعتقادی، اخلاقی، عاطفی، رفتاری و مانند آن . البته هویت كلی و مطلق برآیند و محصول تعامل مجموعه این ابعاد، لایهها، دایرهها و اقسام است .
انواع بحرانها و بحران جوانی
در آغاز مناسب استبر این نكته تاكید كنیم كه بحرانها از لحاظ سنی به دو دسته تقسیم میشود:
الف: بحرانهای عمومی كه به سن و مرحله خاصی از رشد فرد ارتباط ندارد و ممكن است در هر مرحلهای - در سطح فردی یا در مقیاس اجتماعی - اتفاق افتد . ب: بحرانهایی كه به مقاطع و دورههای خاصی از مراحل رشد آدمی اختصاص دارد، در این میان بحرانهای دوره جوانی از اهمیتبالاتری برخوردار است و در كتابها و پژوهشهای روانشناسی محور بررسیهای دامنهدار قرار گرفته است . نكتهای كه شایسته دقت است آن كه بحرانهای نوع اول بروز غالب و حساس آن در دوره جوانی است . اصولا به دلیل اهمیت مرحله جوانی و نقش مؤثر و آشكار جوانان و آگاهی و انرژی آنان بحرانهای فكری و ذهنی آنان به كل جامعه سرایت میكند و هم بحرانهای عمومی با شتاب زیاد در میان جوانان نمایان میشود . از این رو نسل جوان را در این زمینه باید مركز توجه و عنایت قرار داد و نگاهها را بدان معطوف كرد . اینك به انواع گوناگون بحرانها میپردازیم . از نگاه كلان میتوان بحرانها را به سه نوع عمده تقسیم كرد:
الف: بحرانهای انسانی;
ب: بحرانهای انسان معاصر;
ج: بحرانهای منطقهای .قسم اول بحرانهای انسان از آن جهت كه انسان استبا قطع نظر از زمان و مكان ممكن استبا آن مواجه شود و همواره گریبانگیر آدمیان بوده است . نوع دوم بحرانها و چالشهایی كه تمدن معاصر با آن روبهرو شده، به طور برجستهتری از اعصار كهن رخ نموده است . نوع سوم بحرانهایی است كه در مناطق گوناگون دنیا در چهرههای متفاوت پدید میآید . در این جا به ریشهایترین چالشها، نگرانیها و بحرانهای هویت از گونه نخست اشاره میكنیم .
بحرانهای انسانی
الف: بحران مرگ و فنا
این پرسش همواره ذهن آدمی را به خود مشغول داشته است كه من جاودانهام یا با مرگ در بیابان فنا و نیستی فرو میافتم؟ سردرگمی در جست و جوی پاسخ به این پرسش و تصور نابودی مطلق، اگر برای افراد بصیر به درستی به تصویر كشیده شود، مایه دلسردی، نومیدی و گونهای از بحران هویت میتواند باشد .
ب: بحران پوچی و بیمعنایی
سلامت و شادابی زندگی و به حنجاری هویت وابسته به معنیدار بودن زندگی و باور به فلسفه معقول زیست آدمی است، اما همواره این معنییابی آسان به دست نمیآید و چه بسا در اثر نگاه مادی و آدمی از این بابت دستخوش بحران هویت میشود .
ج: تعارض اخلاق و سود
چنان چه كسی نتواند در درون خویش ناسازگاری آزار دهنده سود فردی و عمل اخلاقی را حل كند، انتظار میرود در چنبره و سیطره چالشها و بحرانهای هویت قرار گیرد .
بر اینها میتوان بحران مادیت و معنویت را افزود .
بحرانهای انسان معاصر
برخی از بحرانهای هویت نوپیدا و زاییده عصر و تمدن جدید است . اینك به شاخصترین آنها اشاره میشود:
۱- سنت و تجدد
از چالشهای بزرگ انسان معاصر تحیر میان سنت و تجدد است . تمدن نوین بسیاری از هنجارها و نگرشهای دنیای پیشین را كه جزو هویت آدمی محسوب میشده، به چالش كشیده و تعارض پارهای از عناصر تمدن جدید و مدرنیته با معیارهای اعصار پیشین از یكسو در درون آدمها بحران آفریده است و از سوی دیگر، میان بخشهای گوناگون دنیا و كشورهای پیشرفته و كشورهای در حال توسعه جدایی افكنده، منشا بروز بحرانها شده است . یكی از مقولات عصر تجدد، گسترش تردید و نسبیتگرایی مطلق در معرفتشناسی و اخلاق است كه تولید كننده نابه سامانیها و بحرانهای درونی فراوانی است، و این همان مسیری است كه علم و اخلاق آن را طی كرده است، عقلانیت الهی و ایمان دینی از پایههایی است كه تا حد زیادی میتواند این بحران را مهار سازد و آرامش و هویتسالمی را به نسل امروز ارزانی دارد .
۲- سیطره ماشین و اقتضائات آن
از جمله بحرانهای زاییده عصر جدید، كه هویت آدمیان را نیز بحرانزده میسازد، پدیده فنآوری جدید و ماشین و اقتضائات روان شناختی و اجتماعی آن است، فنآوری و ماشین ضمن آن كه پدیدهای سودمند به حال بشر بوده است، با این حال رشد و توسعه آن موجب نوعی خود بیگانگی انسان از خویشتن و دور افتادن آدمی از طبیعت ناب و سیطره كمیت و حاكمیت روح خشونتشده است . البته همه این امور در هویت آدمی و به ویژه در روح جوان طوفانزا و بحران آفرین است .
۳- عصر ارتباطات و جهانی شدن
شتاب تحولات زمانه و گسترش ارتباطات و انفجار اطلاعات در دهههای اخیر و نیز دگرگونیهای عظیم در جغرافیای سیاسی، بر سرعتحركتبه سمت دهكده جهانی و جهانی سازی افزوده است، اما جهانی سازی دارای دو قرائت است، بنا بر یك قرائت - كه متاسفانه تا حد زیادتی هم رواج دارد و در شمال بیشتر مطمح نظر است - جهانی سازی یعنی برتری تمدنهای خاص و اضمحلال هویتهای دیگر در آن . البته این امر هم مولد بحرانهای اجتماعی و هم بحران هویت در میان نسل جدید در جنوب و حتی اروپا است و چاره مشكل ارائه، تقویت و تثبیت قرائت دوم از جهانی شدن است و آن عبارت است از قرائت متعادل و سنجیدهای از جهانی شدن كه در آن تمدنها و فرهنگها پذیرفته شود و هویتها و مقولات فرهنگی ملتها نفی نشود و در صدد تحمیل معیارها و ارزشهای واحد به صورت اجبار و یك جانبه بر نیایند . باید بر این نكته تاكید كرد كه شتاب تحولات این عصر و جهش به سمت وضعیتهای نوین، هم وضعیت هویتشمال و به ویژه بخش اروپایی آن را متزلزل و بیثبات میكند و هم هویت جنوب را دستخوش بحران میكند . باید توجه داشت كه به دلیل پیوستگی اقلیمها و مناسبات نزدیك فرهنگها با شتاب فزاینده، بحرانهای اجتماعی و شخصیتی و هویتی در هر گوشهای از دنیا بالقوه میتواند بر همه جهان تاثیرات پایداری بر جای نهد، و اندیشه جزیرههای از هم جدا، امروز نمیتواند مطلوب هیچ جامعه و فرهنگی باشد .
۴- احساس عدم ثبات و امنیت
در نتیجه آنچه بدان اشاره شد اصولا تمدن جدید ضمن دستاوردهای بسیار مثبت، زمینه را برای یك عصبیت فراگیر و احساس قرار گرفتن در پرتگاه جهانی فراهم آورده است، امری كه مطمئنا نسل امروز را دچار بحران هویت و احساس تزلزل و عدم ثبات میكند . بیتردید راه حل معضل را در تلطیف روح بشر و ترویج فرهنگ معنوی باید جست و جو كرد . در این میان مساله سلاحهای كشتار جمعی، تروریزم و تخریب محیط زیست از جایگاه ویژهای برخوردار است و چنان چه مواجههای آگاهانه و عادلانه و فراگیر و ژرف با آنها به عمل نیاید، آسیبهای فراوانی میتواند به بار آورد . اینك كه چهارچوب و طرح مورد وفاق در برابر آنها وجود ندارد، در ذهنیت و هویت آدمی و نسل امروز بحرانهای جدی به ارمغان آورده است .
۵- خانواده
تغییرات اجتماعی و اقتصادی تحولاتی را در نگرش به خانواده و زن پدید آورده است كه گرچه دستاوردهای خوبی را نتیجه داده است، اما از سوی دیگر كانون خانواده را كه جایگاه انسانسازی و عاطفهپروری است، بسی لرزان و نابه سامان ساخته است، و این حقیقت، در بحران هویت نسلی كه در این بستر رشد مییابد تاثیری به سزا میگذارد، نسلی كه در خانوادهای اصیل و پر مهر و عاطفه پرورش یابد از احساس هویت مثبت و شخصیت متعالی برخوردار خواهد بود و چنان چه افرادی بیریشه در خانوادهای استوار پرورش یابند، بیتردید از هویتی بحرانزده مصون نخواهند بود . ادیان الهی و دین اسلام بر اصالت و صیانتخانواده تاكیدی تام دارند و هماهنگسازی زندگی مدرن با معیارهای استحكام و اصالتخانواده نیازمند كوششهای عملی جدید و توافقهای بینالمللی است .
بحرانهای منطقهای در كشورهای جنوب
بیشتر آنچه بر شمرده شد به گونهای در كشورهای در حال توسعه نیز مشاهده میشود كه در این جا به برخی از آنها كه برجستهترین است و پارهای از بحرانهای ویژه آنان اشاره میكنیم . جوانان در میان ملل جنوب بر سر دو راهی سنت و تجدد، جهانی شدن و ملی ماندن، پذیرش معیارهای عمومی جهانی و معیارهای خاص فرهنگی خود، هضم در فرهنگ دیگران شدن و صیانت از اصالتهای ملی، ایستادهاند و این همه در درون آنان آتشی برافروخته و بحرانی در افكنده است . همه چالشهای بزرگ در خصوص خانواده، شهرنشینی، سیطره جهانیسازی، و مانند آن دامن این نسل را نیز فراگرفته استبا آن كه از بسیاری از امتیازهای زندگی جدید بیبهره یا كم بهرهاند، و این امر بر سر در گمی و بحران هویت آنان میافزاید .
در كشورهای جنوب و در حال توسعه به خصوص جوانان از لحاظ معیشت، شغل، منزلت، جایگاه، انتخاب وضعیت و امید به آینده، با دشواریها گوناگون مواجهاند كه هر یك روح آنان را میآزارد و بحران هویت میآفریند . در كشورهای اسلامی چالش میان ملیت و اسلامیت و ابهامهای موجود در مرزبندیهای حلال و حرام دینی نیز از عوامل بحرانزا به شمار میآید . نگاهی به حجم وسیع مقالات و تحقیقات و نیز جنبشها و چالشهای اجتماعی در كشورهای اسلامی از جمله ایران در این باره نشان دهنده جایگاه و اهمیت این موضوع است . علاوه بر این، گسست نسلها، و تعدد منابع هویتبخش و ناهماهنگی و ناسازگاری آنها نیز باید در بحران هویت در این گونه كشورها مورد توجه قرار گیرد .دین و هویت
پرسشی كه در این باره فراروی دانشمندان دینی قرار دارد چگونگی موضع دین در برابر «هویت» است؟
با مراجعه به متون دینی میتوان اصول زیر را در این باره به دست آورد . دین علی الاصول در باب اجزاء و عناصر هویت در طیف وسیع آن موضع تایید و پذیرش دارد . منابع دینی پارهای از هویتهای فردی، صنفی، گروهی، خانوادگی، ملی، تمدنی، اجتماعی، فرهنگی و مانند اینها را هیچ گاه نفی نكرده و نخواسته است كه از روان آدمی زدوده شود، بلكه برخی از آنها مورد تاكید هم قرار گرفته است .با این اوصاف، دین بر شكوفاسازی و مزیتبخشی و ارجحیت گذاری هویت فطری، معنوی و اخلاقی اصرار ورزیده است . ادیان این توصیه را برای بشر به ارمغان آوردهاند كه متعالیترین عنصر هویت و شخصیت عبارت است از سرشت معنوی آدمی، و آن را در مقایسه با سایر اجزای هویتباید بر صدد نشاند . علاوه بر آنها، دین بر تنظیم، متعادلسازی و اصلاح دیگر عناصر در احساس هویت و بازداری از افراط در احساس هویت صنفی، گروهی، خانوادگی، ملی، نژادی و مانند آن تاكید تام میورزد و هماره متذكر آدمی میشود تا از دام افراط و تعصبهای جاهلانه نژادی، ملی و همانند آن بپرهیزد .
دین و بحران هویت
پرسش دیگر در این باره این است: موضع و نقش دین در قبال انواع بحرانهای برشمرده شده چیست؟ با قطع نظر از رویكردهای افراطی و تفریطی در كار كرد دین، به اجمال میتوان نقشها و كار كردهای مثبت دین را در حل بحرانهای هویتبه شكل زیر صورت بندی كرد:
۱- پاسخگویی و حل مشكل
نخستین كار كرد دین حل بحران از طریق حل ریشهای آن و پاسخ گویی به پرسش و مشكل است . این كار كرد در قلمرو همه بحرانها جاری نیست، بكله برخی از مهمترین بحرانهای هویت در زمینههای عام انسانی در قلمرو این صورت قرار میگیرند . حل بحران معنی داری زندگی یا مرگ و بقا مستقیم در حوزه رسالت دین قرار دارد و از دین انتظار میرود آن را پاسخ گوید . همین طور درجهبندی و تبیین نظام اولویتها در زندگی و فعالسازی عناصر برجسته هویتبیشتر در ساحت دین قرار میگیرد .
۲- ترغیبتبه بهرهگیری از اندیشه و تجربه بشری
در بسیاری از مشكلات انسانی و بحرانهای هویتی دین با قواعد كلی و عمومی به بهرهبردن از عقل و اندیشه و معرفت و تجربه بشری توصیه میكند و یافتن راه كارهای عملی را به آدمی واگذار میكند . چگونگی حل بحران خانواده یا آینده زندگی یا گسست نسلها و مانند آن اموری است كه به عقلانیت آدمی سپرده شده است . البته ایمان و اخلاق معنوی پشتوانه مهمی در این راستا خواهد بود . همان طور كه رعایت اصول و قواعد كلی مورد تاكید دین باید مورد توجه باشد .
۳- جایگزینسازی و مقاومتبخشی
كاركرد دیگری كه از دین متوقع است و فیالواقع این نقش را دین در تاریخ و تجربه خود به نمایش گذارده است، مقاومتبخشی است . هنگامی كه بحرانی و تعارضی در آدمی وجود دارد و پاسخ گویی به نیازی یا حل مشكلی امكان ندارد، ایمان دینی و مفاهیم وابسته به آن میتواند جلوی فرسودگی و اشتداد بحران و واماندگی فرد را بگیرد و به او اراده و دلیری و استواری ببخشد كه بحران هویت در او فروكش كند . مفاهیم دینی مانند صبر، توكل، رضا و . . . نشان دهنده این محور مهم در سلامت روانی و مهار بحرانهای روحی است . مقاومتیابی در روان آدمی دارای ساز و كارهایی است و یكی از آنها جایگزین سازی است . آدمی هر گاه در یكی از ابعاد و ساحتها احساس شكست و ناكامی بكند، میكوشد در بعدی دیگر آن را جبران كند و امر دیگری را جایگزین سازد، در آموزههای ادیان نیز از این ساز و كار استفاده، و بر انگیزههای متعالی ایمانی و موفقیتهای معنوی به عنوان جایگزین درد و رنجهای غیر قابل چاره، تاكید شده است . در پایان بر این نكته باید تاكید كرد كه راز سعادت انسان و رهایی نسل پراضطراب امروز از بحرانها در گرو بازگشت دوباره به دین، اخلاق، معنویت، تفاهم و همدلی است .
پینوشتها:
۱. ldentity
۲. personulity
۳. Crisis
منبع:فصلنامه طلوع، شماره ۱
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست