دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
ابزار هوشمند، شالوده تمدنی نوین
«چه اتفاقی میافتاد اگر کسی یک بیلیون سال پیش، از مریخ برای قضاوت درباره زندگی زمینی آمده بود و به تکیاختههائی که حتی هنوز خزیدن را نیاموخته بودند مینگریست؟
همین گونه نیز، ما نمیتوانیم آنچه ماشینها میتوانند در آینده بکنند را، با آنچه امروز قابل رؤیت است، به تصور آوریم.»
متن اولیه این رساله Intelligent Tools را در شماره پائیز ۱۹۸۵ ژورنال علمی هوش مصنوعیAI Magazine، نشریه انجمن آمریکائی هوش مصنوعیAmerican Association for Artificial Intelligence-AAAI، منتشر کردم. همچنین متن اولیه فارسی این رساله، سیزده سال بعد، اولبار در تاریخ اول ژانویه ۱۹۹۸، در اولین شماره مجله آیندهنگر بنیاد آیندهنگری ایران به چاپ رسید.
اگر من این رساله را امروز مینوشتم، بیشتر آنرا به همینگونه که هست مینوشتم. البته قسمتی از بخش آخر درباره رباطها بعنوان نوع جدید را، آنگونه که در مقاله دیگری درباره این مبحث نوشتهام، بسط میدادم (مراجعه کنید به مقاله ۲۰۰۳ من، تحت عنوان تأثیر ابزار هوشمند بر روی زندگی بشر) یعنی این حقیقت که بوجود آمدن نوع جدید به معنی ایستائی پیشرفت بشر نیست. البته موضوع این رساله بحث درباره ابزار هوشمند تا آنجائی است که بعنوان ابزار عمل میکنند.
این رساله، از زمان انتشار آن در ۲۰ سال پیش تا کنون، در نوشتههای مختلفی مورد توجه قرار گرفته است، از جمله در فهرست منابع Bibliography تحقیقاتی تحریر شده توسط کلودیا گوتیرز Claudio Gutiérrez و همچنین در کتاب کورت فون مییر Kurt von Meier..
وقتی که من این رساله را منتشر کردم، نامهای از دانیال بل دریافت کردم که وی نظرات من درباره موضوع تکامل (انتروپولوژی) را جالب یافته بود، اما با استفاده من از اصطلاح «هوش intelligence» موافق نبود و اصطلاح «استنتاج inference» را ترجیح میداد، که بسیاری از نویسندگان اروپائی برای توانهای هوشی ابزارها بکار میبرند. دانیال بل خاطر نشان میکرد که در این ابزارها، برخی قوانین استنتاج برنامهنویسی شده، که به آنها توان انجام عملکردهای فکری را میدهد، اما بعقیده وی آنها در خود، از «هوش» و ذکاوت برخوردار نیستند.
طنزآلود است که من از زمان انتشار این رساله، موضوعات تحقیقیام تغییر کرده و من تز تکاملی (انتروپولوژیک) این رساله و موضوعات فلسفه ذهن این رساله که در ارتباط با هوش مصنوعی طرح شدهاند را دنبال نکردهام.
تز انتروپولوژیک من که تأکید بر موضوع مبنای تکنولوژیک رفتار با موجودات متفکر به مثابه ابزار است، در میان نکات دیگر، به این موضوع اشاره دارد که چرا به خاطر عدم از بینرفتن مبنای تکنولوژیک بردهداری، ممکن شد که شیوه تولید متروک شده بردهداری، در آمریکا دوباره زنده شود، یعنی حتی قرنها بعد از حذف بردهداری، بعنوان یک سیستم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در جهان.
همچنین تا آنجا که به فلسفه ذهن مربوط میشود، در سوی دیگر طیف تأکید شده توسط دانیال بل، در سالهای اخیر ماروین مینسکی Marvin Minsky، در کتاب جامعه فکر Society of Mind، توضیحات نوع دیگری از هوش را مورد تفحص قرار داده است. همانطور که یادآور شدم، از زمانی که من این رساله را نوشتهام، مبحث فلسفه ذهن Philosophy of Mind را بویژه در ارتباط با هوش مصنوعی Artificial Intelligence، دنبال نکردهام.
برخی مؤلفین نظیر آرون اسلومن Aaron Sloman، تحقیقات مبسوط عالیای را در سالهای اخیر در این زمینه منتشر کردهاند که نظریه کانت، مبنی بر تئوری حک شده بودن ادراکات حسی بشر را تأیید میکنند. همچنین ری کورزویل Ray Kurzweil، در ۲۰ سال گذشته کارهای ارزندهای در این زمینه ارائه داده است.
مثلاً به نظر ری کورزویل، در تحقیقات جدیدش، ابدیت برای انسان تا ۲۰ سال دیگر قابل دسترسی است و انسان بعد از هزاران سال وحشت از مرگ، با توسعه نانوتکنولوژی، فناناپذیر خواهد شد. اینچنین تحولی، باعث رشد جمعیت بشر خواهد شد، آنگونه که در چند دهه اخیر، جمعیت افراد مسن، در جوامع پیشرفته افزایش چشمگیری داشته است.
در نقطه مقابل، به نظر من، کاهش استفاده از انسان به مثابه ابزار هوشمند نیز، باعث کاهش سرعت رشد تولید مثل انسان میشود، همانگونه که با جایگزینی اتومبیل به جای اسب، به مثابه ابزار حمل و نقل، سرعت رشد جمعیت اسب در نیم قرن گذشته در جهان کند شده است. البته این بحث من فقط در ارتباط با انسان به مثابه ابزار است و ابعاد دیگر نیاز به انسان در تولید دانش و هنر و عرصههای دیگر زندگی بشر، مد نظرم نیست.
لازم به تذکر است، که من این مباحث را در این نوشته مورد بررسی قرار ندادهام و در مقاله ۲۰۰۳ تأثیر ابزار هوشمند بر روی زندگی بشر، مختصرأ به موضوع ابزار هوشمند به مثابه نوع، پرداختهام و نیز در نوشتار «آیا نانوتکنولوژی واقعی است؟» تحول نانوتکنولوژی را بحث کردهام.
دیگر آنکه گرچه در این نوشته طرح کردهام که چرا عدالت اجتماعی موضوع مرکزی در تمدن جدید خواهد بود، درباره مبحث عدالت اجتماعی، در نوشته عدالت اجتماعی و انقلاب کامپیوتری و مفصلتر در رساله یک تئوری ارزش ویژه، در سال ۱۹۸۹ و نیز به تازگی در نوشتار ثروت و عدالت در ایران فردا، به بررسی پرداختهام.
من امیدوارم که خوانندگان، این رساله را برای طرح سؤالات جالب، ارزشمند بیابند.
سام قندچی، ناشر و سردبیر ۲۳ آبان ۱۳۸۳
سپاسگزاری
بدینوسیله از همه کسانیکه با اظهار نظر درباره قسمتهای مختلف این رساله، به غنای کار من افزودند، تشکر میکنم. بویژه آقای «ویلیام کلنسی William Clancey»، دانشمند برجسته شعور ماشینی، با تحریر یادداشتهائی درباره متن اولیه که به تدقیق بیشتر موضوعات یاری رساند و آقای «رابرت انگلمورRobert Engelmore» سردبیر مجله «ای. آی. مگزین AI Magazine» که با طرح ملاحظات دقیق و با اساس خود، کمک مؤثری به ویرایش نهائی رساله کرد. معهذا تذکر این نکته ضروری است که تنها خود من مسئولیت این نسخه نهائی را به عهده دارم. با اذعان به خصلت جدلی رساله، امیدوارم که کوششهای من، حداقل باعث گشوده شدن باب بحث و تبادل نظر درباره موضوعات مطرح شده، در میان خوانندگان عزیز شود.
● خلاصه مقاله
مقاله زیر با شرح مختصری از تکامل ابزار و دانش در تاریخ بشریت آغاز شده و با این اظهار عقیده که دو پدیده مذکور فقط در ابزار هوشمند همزیستی نمودهاند، ادامه مییابد. سپس با یادآوری مزایای ابزار هوشمند قدیم در عرصه تولید، نشان داده میشود که چگونه مشکلات اجتماعی و بیولوژیک ناشی از ذات حیوانی (یا انسانی) این ابزارها، موانعی جدی بر سر راه تکامل آنها ایجاد میکرده است، بعلاوه اشاره میشود که عدم قابلیت بشر در تولید ابزار هوشمندی که بتواند از خود انسان (در ظرفیت ابزار) پیشی بگیرد، باعث تداوم مبنای تکنولوژیک بردهداری در طی تاریخ بوده است. بعدأ با ارزیابی دستاوردهای کنونی تکنولوژی کامپیوتر در ارتباط با تولید ابزار هوشمندی چنین استدلال میشود که با *تولید* ابزارهای هوشمند جدید، فائق آمدن بر *محدودیتهای* اجتماعی و بیولوژیک ابزار هوشمند امکانپذیر شده است. در نتیجه به موازات *پیشی جستن* این ابزارها از انسان (بعنوان ابزار هوشمند)، هرگونه اجبار تکنیکی برای بکارگیری انسان به مثابه ابزار تولیدی از بین خواهد رفت. به عبارت دیگر، دورنمای این تحول، محوشدن *مبنای تکنولوژیک* انقیاد انسان بوسیله انسان است. نابودی این مبنای تکنولوژیک ممکن است به تحقق شعور بالاتر انسانها، ثروت فراوانتر و آزادی اجتماعی - سیاسی یشتر در جامعه آینده انجامیده و موجبات آغاز تمدن عالیتری در جهان را فراهم آورد.
● ابزار و ابزارسازی در تاریخ
هر چند ارزیابی انسانشناسان از نقش ابزار و ابزارسازی در تکامل بوزینگان متفاوت است، همه آنها در این نکته متفقالقولند که ابزارسازی مهمترین تفاوت اجداد ما با میمونهای دیگر بوده است. انسان با ساختن ابزار قادر شد که پیگیری اهداف خود در زندگی را با استفاده از وسائلی *مجزا* از بدن خود ممکن نماید. ابزارها در مقایسه با اعضای بدن (که برای اهدافی مشابه قابل استفادهاند) این خاصیت را داشتند که جدا از مرگ و زندگی هر عضو منفرد نوع بشر، قابل تکامل بوده و در نتیجه ثمره فعالیتهای تولیدی نسلهای گذشته را به نسلهای آینده منتقل میکردند.
حیوانات دیگر نیز گاهی از اشیاء طبیعی بعنوان ابزار استفاده میکنند، ولیکن ابزارهای آنها رشد چندانی در ورای شکل یا حالت منشأ طبیعیشان نمیکند. درواقع، به نسبت جدائی انسان از عالم حیوانات، ابزارهای ساخت انسان، هر چه بیشتر از اشیاء طبیعی قابل تمیز شدهاند. دلیل این تمایز نیز در پیش وضعیت نوع بشر، قبل از شروع وی به ابزارسازی نهفته است. قابلیتهای ذهنی و لسانی اجداد ما باندازه کافی بلوغ یافته بودند که تکیهگاه تولد شعور و زبان بشری شوند. مضافاً اینکه هم ابزارسازی و هم ارتباطات، فعالیتهای اجتماعی بودند و پیشرفت یکی، متقابلأ توسعه دیگری را به همراه داشت. بنابراین، زندگی اجتماعی بشر باعث شد که اشکال بالاتر ارتباطات بین انسانها، یعنی زبان، همپای ابزارسازی تکامل یابد.
با رشد زبان، دیگر نگهداری و انتقال دانش انسانها، جدا و مستقل از زندگی و مرگ هر عضو منفرد نوع بشر، امکانپذیر شد. در نتیجه با توسعه زبان، جریان یافتن دانش از نسلی به نسل دیگر، از طریقی غیر از توارث ژنی میسر شد. اختراع نوشتن انتقال زبانی دانش را بیشتر تقویت کرد. زبان شفاهی، دانش را از طریق حافظه، عادت، تخصص و جذب فرهنگی، منتقل میکرد، در صورتیکه زبان کتبی، دانش را در جزئیات و دقت بیشتری قابل انتقال کرده و از وابستگی دانش به حالات خاص حاملین آن، هرچه بیشتر کاسته و دانش را هر چه عینیتر کرد. [ابزار، زبان و کتابت، تفکر تجریدی بشر را تقویت کردند. ریاضیات و ابزار انجام عملیات ریاضی (که خود نوعی کار فکری است)، خیلی زود در تاریخ بشر به ظهور رسیدهاند، شاید از هنگامیکه انسانها از انگشتان خود برای شمارش اشیاء استفاده کردهاند. حتی ابزارهای مشابه چرتکه، در دوران ماقبل تاریخ بکار برده شدهاند. این ابزارها و ریاضیات نیز، به نوبه خود به عینیتر شدن دانش کمک کردهاند].
با پیدایش کتابت، دیگر کاربرد، نقد و توسعه دانش بوسیله انسانهائی که از نظر مکانی و زمانی جدا بودند امکانپذیر شد، یعنی دانش عینیتر شده و به جهانی در خود تبدیل شد، قابل تفکیک هم از جهان طبیعی و هم از جهان ذهنی هر فرد معین. به همین شکل، ابزارها مجزا از اشیاء طبیعی، دنیای دیگری را تشکیل دادند، که با دانش بشر حک شده بود. ابزارها برای کار فیزیکی و فکری بکار برده شدند و بخشاً در پیشرفتهای صنعتی بعدی اتوماتیک شدند.
دانش و ابزار اساس همة پیشرفتهای بعدی بشریت (یا حتی عقبگردهایش) را تشکیل دادهاند. استفاده از دانش و ابزار در تولید و همة جوانب دیگر زندگی متقابلاً بر روی انسانها از نظر فیزیکی، فکری و اجتماعی تأثیر گذارد. در واقع برای درک پیشرفت عظیم نوع بشر، کافی است ملاحظه کنیم که چگونه کودکان ما قادرند در مدت زمان بسیار کوتاهی، دانش وسیعی را فراگرفته و استفاده از ابزارهای مختلفی را بیاموزند. انسان تنها موجود روی زمین است که از دانش و ابزار در همة جوانب زندگی خود استفاده میکند. در یک کلام، میتوانیم بگوییم که ابزارسازی مهمترین فعالیتی بوده که اجداد ما را از میمونهای دیگر تفکیک نمود و انسانها خصوصاً بواسطه تولید دانش و ابزار، در عالم حیوانات قابل تمیز هستند. هیچ تحول تکنولوژیک یا توسعة اجتماعی - سیاسی دیگر، نتوانسته به چنین تفکیک فاحشی بین نوع بشر و دیگر انواع موجودات کره ارض بیانجامد.
جهان دانش و جهان ابزارها، تنها در یک پدیدة ویژه تلاقی کردهاند و آنهم در وجود ابزارهای هوشمند (نظیر سگهای پلیس) بوده است. با اینکه این ابزارها بوسیله انسان بکار برده میشدند، ولیکن انسان قادر به تولید آنها نبوده است. داشتن ادراکات حسی و توانهای حرکتی، ظرفیت تبادل اطلاعات با انسان (ارتباطات) و توان یادگیری مهارتهای ویژه مورد نیاز برای انجا م کارهای معین، خواص ایدهالی بودند که در این ابزارهای هوشمند طلب میشدند. این ابزارها، به طرز خاصی به دانش و نیازهای بشر مرتبط بودند. ابزارهای عادی بوسیله دانش بشر بکار رفته و اصلاح میشدند، تا پاسخگوی نیازها و اهداف بشر باشند و توسعه آنها فقط بوسیله سطح تکنولوژی وقت محدود میشد. ابزارهای هوشمند همچنین بوسیله تکامل طبیعی محدود میشدند که خود تا قبل از پیدایش مهندسی ژنتیک، تقریباً از حوزه نفوذ دانش بشر خارج بوده است. محدودیتهای طبیعی ابزار هوشمند، اغلب دلیل «خوبی» برای بیتوجهی فلاسفه و تاریخنگاران ابزارسازی، به این پدیدة مهم تلقی شده است. معهذا، ابزار هوشمند مدرن، نه تنها در حوزه نفوذ دانش بشر قرار گرفته است، بلکه این ابزارها، هرچه بیشتر خود تبلور دانش موجودند. امکانات کنونی در*تولید* اینگونه ابزارها، ضرورت بررسی تأثیرات اجتماعی آنها در گذشته و نیز اهمیت تفکر دربارة تأثیرات ممکن آنها در آینده را آشکار میسازد.
● ابزار هوشمند قدیم
حیوانات از اولین ابزارهای هوشمندی هستند که توسط بشر بکار رفتهاند. بهرهوری از حیوانات بعنوان ابزار، به دوران انسانهای اولیه باز میگردد. میتوان استفاده از اسب برای حمل و نقل، سگ برای ردیابی فراریان، کبوتر برای نامهرسانی، شاهین برای شکار پرندگان و بسیاری نمونههای دیگر را ذکر کرد. تا آنجا که بکارگیری ابزار هوشمند مدنظر باشد، این اقدام بدعت تازهای در تاریخ بشریت نیست (حتی برخی حیوانات نیز از حیوانات دیگر، یا حتی از نوع خود، بعنوان ابزار استفاده میکنند)، لیکن تولید ابزار هوشمند، پدیده نسبتاً جدیدی است و این دسته از ابزارهای هوشمند، حتی بواسطه تکامل طبیعی هم محدود نمیشوند. درباره ابزار هوشمند جدید، در بخش بعد به تفصیل خواهم نوشت. اما قبلاً لازم است که با بررسی برخی کیفیات خاص ابزارهای هوشمند قدیم، به نقش اینگونه ا بزارها در جامعه وقوف بیشتری حاصل کنیم. برای این هدف، اجازه دهید نمونه استفاده از اسب بعنوان ابزار را در کانون توجه خود قرار دهیم.
اسب، بعنوان ابزار حمل و نقل، بخاطر قدرت محرکهاش مورد استفاده قرار میگرفت. خصوصیات بیولوژیک اسب امکان استفاده از این حیوان را بعنوان ابزاری با کاربرد سهل، سرعت قابل توجه و ظرفیت کافی برای تبعیت به محیط، فراهم آورده بود. رجحان اسب (یا شتر، لاما و امثالهم) بعنوان وسیله نقلیه، به بسیاری حیوانات قویتر، اساسأ بخاطر ظرفیت این حیوان در عملکردن بعنوان ابزار، یعنی بخاطر تسلیم شدن به کنترل بوده است. مثلاً ذکر این نکته بیمناسبت نیست که گوریل هم باهوشتر و هم قویتر از اسب است، ولیکن ظرفیت لازم جهت تسلیم شدن به کنترل را ندارد. تسلیم به کنترل یا اجرای دستور، ممکن است که به هوش حیوان نیافزاید، ولیکن مطمئناً وی را ابزارسان میکند. بنابراین، گزینش اسب، نه بخاطر شعور وی (یا حتی عقل سلیم او)، بلکه عمدتاً به علت قابلیت اسب جهت تبدیل شدن به یک سیستم لکوموتیو ابزارسان، بوده است. [آشکار است که این حیوانات هیچگاه نمیتوانستند خصوصیات حاکی از هوش خود را از دست بدهند و انسانها نیز با آنها بعنوان ابزار صرف رفتار نمیکردند. احساسات و حتی مناسبات محبتآمیز فیمابین انسان و سگ (یا اسب) در تمام تمدنها متداول بوده است. اما این مناسبات تنها موقعی وجود داشتهاند که این حیوانات بعنوان یار و یاور انسان عمل میکردهاند و نه زمانی که به مثابه ابزار مورد توجه قرار میگرفتند (همین حقیقت در مورد روابط فیمابین خود انسانها هم صادق است)].
جایگزینی نهائی اسب بوسیله اتومبیل نیز تایید بیشتری بر نظریه بالاست. اتومبیل هم به لحاظ قدرت محرکه و هم از نظر تسلیم به کنترل، بهتر از اسب عمل میکند. ولیکن احمقترین اسبها، به راحتی قادرند در صورت غفلت سوارکارشان، از خطر افتادن در یک نهر آب مانع شوند، در صورتیکه غفلت راننده اتومبیل، در تشخیص یک نهر آب، میتواند به قیمت واژگونی بهترین اتومبیلها تمام شود. معهذا، این اختلاف مهم، باعث نشد که انسان حتی لحظهای در جانشین کردن اتومبیل به جای اسب تردید کند، چرا که علت اصلی در انتخاب اسب برای حمل و نقل، از همان ابتدا نه *شعور کلی* اسب، بلکه وجود قوه محرکه در حیوانی بود، که ظرفیت لازم را برای عمل کردن به مثابه ابزار دارا بود. همین عقیده را میتوان دربارة سگ و دیگر حیوانات ابزارسان اظهار نمود. البته آنچه گفته شد، بدین معنی نیست که انسانها همیشه نسبت به فوائد عقل سلیم در حیوانات ابزارسان، بیتفاوت بودهاند، بلکه منظور این است که علت اصلی برای انتخاب حیوانات بعنوان ابزار هوشمند، نه شعور کلی آنها بلکه توان آنها برای انجام کار معین و ظرفیت آنها برای عملکردن بعنوان ابزار بوده است.
اما چرا شعور در این ابزارها برای بشر مصرف کننده حائز اهمیت نبود؟ من فکر میکنم که پاسخ به این سؤال در امکان بشر برای گزینش ابزار هوشمندی «همه فن حریف» (با کارآیی غیرقابل مقایسه با حیوانات جهت انجام کارهای مرتبط به شعور) نهفته است؛ یعنی ابزاری که قابل کار برد بر روی ابزارهای دیگر و از جمله قابل کاربرد بر روی حیوانات ابزارسان بوده است. این ابزار چیزی نبود به غیر از خود *انسان* (در ظرفیت ابزار). تنها وقتی که خصوصیت عقلی معینی در انسان قابل دسترسی نبود، از حیوانات به خاطر *شعورشان* استفاده میشد و آنهم در حوزهای محدود. مثلاً حس قوی بویایی در سگ باعث شده است که بعنوان ابزاری جهت ردیابی بو، به انسان ترجیح داده شود و حتی اتکاء به ذکاوت سگ برای تعقیب فراریان هنوز هم معمول است. باستثناء اینگونه موارد، هرگاه شعوری بیش از توان اجرای دستورات، در ابزاری طلب میشده، همواره بعنوان ابزار، انسان به حیوانات ترجیح داده شده است.
بنابراین جهت درک اهمیت ابزار هوشمند در تاریخ، عطف توجه به خود انسان بیش از مطالعه حیوانات حائز اهمیت است. لازم به یادآوری است که انسان زمانی بعنوان ابزار عمل میکند که ادراکات حسی و توانهای حرکتی، فهم زبان و مهارتهای ویژة وی بعنوان *وسائل تولید* (یعنی «وسیلهای در خدمت تولید به مثابه هدف») مورد استفاده قرار گیرند. به درجهای که تنوع فعالیتهای بشر زدوده شده و آزادی او به خاطر تطبیق با پروسه تولید محدود گردد، به همان اندازه نیز انسان بیشتر ابزارسان میشود. بالعکس، به درجهای که تنوع، دانش و کمال بر فعالیتهای تولیدی بشر مستولی گردد، به همان نسبت نیز انسان *هدفی در خود* باقی مانده و به موقعیت ابزاری ویژه تنزل نمییابد.هر قدر که جامعه بغرنجتر باشد، کشیدن خط فاصلی بین این دو نوع فعالیت بشر، مشکلتر میشود. اما کماکان کنترل، عامل تعیینکننده خصلت هر یک از این دو نوع فعالیت است. تا زمانیکه ابزار هوشمندی بهتر از انسان (در ظرفیت ابزار) برای انجام کارهایی که انجامشان نیازمند اینگونه ابزارها بود وجود نداشت، ضرورتاً مناسبات اجتماعیای توسعه یافت که مساوات طبیعی همة انسانها و کاربرد انسان بعنوان ابزار را مورد سازش قرار میداد. این دسته مناسبات اجتماعی، بخش اصلی تمام مناسبات اجتماعی را در تاریخ بشریت تشکیل دادهاند. در نتیجه، اغلب دشوار است که تعیین کنیم آیا فرد معینی، در زمان معینی، بعنوان فردی آزاد عمل کرده است یا که به مثابه ابزاری برای اهدافی ناخواسته به مصرف رسیده است. تنها بردهداری روشنترین تفکیک را بین دو نوع هستی بشر به منصه ظهور رساند، بردگان که بعنوان ابزار، تسلیم کنترل صاحبان خود بودند و بردهداران که بردگان خود را به عنوان ابزار محض در نظر گرفته و بر آنان حکمرانی میکردند.
بردهداری اولین استفاده مهم از انسان به عنوان ابزار بود. برای بردگان، داشتن قضاوت مستقل، «معصیتی» نابخشودنی تلقی شده و تسلیم به کنترل صاحبان، «فضیلتی» در خور ستایش به حساب میآمد. بردگان، حتی مانند دیگر ابزارها، به صورت ملک خصوصی مورد *تصاحب* قرار میگرفتند. انواع گوناگون برده، برای کارهای ویژه تربیت میشدند و قوانینی وجود داشت که از طریق غیرقانونی کردن شرکت آنان در بسیاری فعالیتهای اجتماعی، نظیر تعلیم و تربیت، از تکامل آنها به انسانهای کامل جلوگیری بعمل میآورد. بطور خلاصه، بهترین برده در جا معه بردهداری، انسانی بود که میتوانست به مثابه بهترین ابزار هوشمند برای تولید عمل کند.
از سوی دیگر، استفاده از انسان به عنوان ابزار هوشمند، این امکان را بوجود آورد که بخش بزرگی از شهروندان آزاد از تماس مسقیم با ابزارآلات فاصله بگیرند. بنابراین، نقش آنها در پروسه تولید در عرصه کنترل قرار گرفت و دانش و تصمیمگیری، به وظایف اصلیشان در تولید اجتماعی تبدیل شد. به عبارت دیگر، در اختیار داشتن ابزار هوشمند باعث شد که این بخش جمعیت، از کار کردن برای حوائج اولیه خود بینیاز گردد.
بناهای عظیم عصر باستان تا انقلاب صنعتی همتایی نیافتند. ابزارهای بیجان، به همراه ابزار هوشمند (بردگان)، تنها به دانش و تصمیمگیری صاحبانشان نیاز داشتند تا بتوانند به مثابه یک سیستم اتوماتیک تولید ثروت عمل کنند. گویی ماشین زیرکی تولد یافته بود که قادر بود تولید را با دستورات شفاهی آغاز کرده، بر حسب تمایل صاحبکار تغییر شکل یافته و با تشخیص نیازهای کار تعالی پذیرد، به واقع که انسان چه راه طولانیای را نسبت به زمانیکه همة کارهایش را با دستان خود به ا نجا م میرسانید، طی کرده بود. به دیگر سخن، ابزار هوشمند با ایفای نقش مکمل ابزار بیجان، تکیهگاه ترقی بشریت از توحش به تمدن بود.
هر چند سطح تکنولوژی جامعه بردهداری، مبنای تکنولوژیک مناسبی برای استفاده از انسان به عنوان ابزار هوشمند بوجود آورد، لیکن از بین رفتن بردهداری به خاطر نابودی این مبنای تکنولوژیک نبود. در حقیقت، احیاء بردهداری در ابتدای تاریخ ایالات متحده آمریکا، روشن ساخت که حتی ابزارهای آمریکای مدرن نیز قابل استفاده در یک سیستم بردهداری بودند. در واقع علت محو بردهداری در جهان، چیزی نبود مگر غیرقابل قبول شدن رفتار بیشرمانه با نوع خودمان به عنوان ابزار محض. هرچه انسانها متمدنتر شدند، کمتر چنین نابرابرهای آشکاری را میتوانستند تحمل کنند. شاید نیازی به یادآوری نباشد که چارچوب فکری کل هر جامعه بردهداری، بر فرض یا ادراکی متکی بود که بردگان را به عنوان ابزار محض درنظر میگرفت. فرضی که مطمئناً برخلاف حقیقت بوده و طبعاً بوسیله کسانی از هر دو سوی این رابطه مورد تردید و اعتراض قرار میگرفت. معهذا، تا زمانی که نوع بشر فاقد ابزار هوشمندی بود که کارهای مورد نیاز جامعه را بهتر از وی بانجام رساند، همواره اشکال گوناگونی از انقیاد انسان بوسیله انسان یا حتی امکان احیاء بردهداری، میتوانست بقاء حیات یابد.
صرفنظر از مسائل اجتماعی که استفاده از حیوانات و انسان بعنوان ا بزار هوشمند به همراه داشت، مانع جدی دیگری نیز بر سر راه استفاده از آنها وجود داشت (تا قبل از مهندسی ژنتیک و آن هم محدودیتهای طبیعی اینگونه ابزارها بود. ابزارهای دیگر برای انجام وظایف نوین قابل اصلاح و تعالی بودند و تنها سطح تکنولوژی وقت، پیشرفت ابزارهای بیجان را محدود میکرد. حیوانات و انسان، بعنوان ابزار نه تنها به خاطر سطح تکنولوژی محدود میشدند، بلکه پیشرفتشان بعنوان ابزار، به خاطر محصور بودن ذاتیشان در تکامل طبیعی نیز محدود میشد و این نقص نیز مانعی اساسی بر سر راه رشد ابزارهای هوشمند قدیم قرار میداد. مثلاً تطویل دست بشر، به دو برابر اندازه طبیعیاش یا افزایش سرعت اسب، به دو برابر سرعت طبیعی آن، طی هزاران سال غیر ممکن بوده است، بویژه فائق آمدن بر حدود طول عمر طبیعی ایندسته از ابزارها، از طریق تکنولوژیک، غیرقابل حصول بوده است. در مقایسه، قابل ذکر است که طی پنجاه سال اخیر، طول جراثقالها زیاد شده، سرعت اتومبیلها اضافه شده و عمر فولاد چندین برابر افزایش یافته است.
به علاوه آنچه ابزارهای هوشمند را ویژه میساخت، یعنی حواس، قدرت استدلال و ظرفیت ارتباطاتی آنها، به سختی ممکن بود که طی قرون متمادی پیشرفت چشمگیری کند. به عبارت دیگر، ابزار هوشمند سابق (مثلاً انسان در ظرفیت ابزار، نه تنها به دلایل اجتماعی، برای عملکردن به مثابه ابزار با مشکلات عدیدهای روبرو بودند، بلکه در عین حال، خود موجودیت بیولوژیک آنها هم، نقص جدیای در برابر تعالی آنها، به مثابه ابزار بوده است. هردوی این عوامل منفی، در ابزار هوشمند کنونی، یعنی «رباطهای هوشمند" وجود ندارد.
● شعور ماشینی: آلترناتیو جدیدی در خدمت بشر
برای استناد به درکی مشترک از ابزار هوشمند جدید، من دستاوردهای انقلاب کامپیوتری را در سه پاراگراف زیر خلاصه کردهام:
پیشرفتهای تکنولوژی کامپیوتر را میتوان بطور کلی به دو مقوله تقسیم کرد: «پروسه کردن اعداد number processing» و «پروسه کردن علائم symbol processing».
مقوله اول بیش از تمام پیشرفتهای تکنولوژی چاپ، توانسته است که اطلاعات را قابل دسترسی، نگهداری و انتقال کند [لازم به تذکر است که کامپیوتر، هنوز امکان شانسی پیدا کردن مطلب مورد علاقه، که در ورق زدن کتاب یا روزنامه، قابل حصول است را نمیتواند مهیا کند]. کامپیوتر، همه ابزارهای محاسباتی قدیم، نظیر چرتکه یا خطکش محاسبه را از نظر سرعت، تنوع عملیاتی و راحتی استفاده، پشت سر گذاشته است. درنتیجه، پیشرفت این تکنولوژی، در محدوده مقوله اول، باعث گسترش اتوماسیون به کارهای یکنواخت فکری شده و افق تحول جامعه و انقلاب صنعتی را به مرزهای نوینی توسعه داده است.
مقوله دوم، یعنی پروسه کردن علایم یا شعور ماشینی AI، باعث شده است که «مانندسازی simulation» بسیاری از قابلیتهای دماغی بشر، نظیر ادراکات حسی و توانهای حرکتی locomotion، قدرت استدلال و مسألهحلکنی problem-solving، ارتباطات به زبانهای طبیعی بشری و بسیاری توانهای دیگر بشری، امکانپذیر شود. [ معهذا، مانندسازی برخی پروسههای ذهنی، نظیر تدوین «اصول تئوریها»، «استدلال ناشی از درک مستقیمcommon sense understanding»، تا حد زیادی، خارج از امکانات شعور ماشینی، در حال حاضر است.] هم اکنون «سیستمهای هوشمند بینائی» وارد پروسه تولید شدهاند و در کنار «کارگران نوع انسان» کار میکنند. ازطریق» پروسه کردن دانش knowledge processing»، سیستمهای متخصصیexpert systems ساخته شدهاند که میتوانند وظایف گوناگونی، نظیر تشخیص طبی ناخوشی را انجام دهند. [مثلاً سیستم تخصصی *انترنیست Internist* که در دانشگاه پیتزبورگ آمریکا ساخته شده است، نمونه خوبی از این سیستمهای متخصص است که قادر به ارائه تشخیصی در حد دوسوم یک پزشک حاذق داخلی است. سیستمهای دانشی knowledge systems مشابهی در زمینههای مشاوره حقوقی، مالی، روانی و بسیاری تخصصهای دیگر بوجود آمده یا در دست تهیه هستند.] سیستمهای پرسش و پاسخ به زبانهای طبیعی، مدتهاست که وارد بازار شدهاند.
صرفنظر از مجادلات فلسفی که پیرامون خصلت هوش وجود دارد، این ابزارها قادرند کارهایی انجام دهند که قبلأ در نیاز به هوش برای انجام آن کارها تردیدی وجود نداشت و بنابراین میتوان حداقل به معنی محدود کلمه، این ابزارها را هوشمند نامید. به عبارت دیگر، شعور ماشینی موفق به ارایه آلترناتیو جدیدی از ابزار هوشمند در تاریخ بشر شده است. این حقیقت باعث شده است که فلاسفه AI ( فیلسوفانی که رشته شعور ماشینی را دنبال میکنند)، توجه خود را از عرصه فلسفه روح (یعنی بررسی سؤالاتی نظیر اینکه آیا «ماشین میتواند فکر کند یا نه!»، به عرصه فلسفه اجتماعی- سیاسی معطوف کردهاند و آغاز به کنکاش دربارة تأثیرات اجتماعی ابزارهای هوشمند نوین، بر روی جامعه نمودهاند. من در سطور زیر نشان میدهم که چگونه ابزارهای هوشمند تازه تولید شده، قادر به پشت سر گذاردن محدودیتهای ابزارهای هوشمند قدیم هستند. به دیگر سخن، «مصنوعا ت AI» که بتوانند بهتر از انسان (به مثابه ابزار)، عمل کنند، ممکن است شالوده تمدن نوینی را پیافکنند که در آن انقیاد انسان به وسیله انسان، پایان پذیرد.
ابزارآلات هوشمند کنونی، «رباط هوشمند» نامیده میشوند [برای توضیح درباره نانوباطها nanobots در نانوتکنولوژی، به نوشتار آیا نانوتکنولوژی واقعی است؟ مراجعه کنید.] در واقع این پدیده، ترکیب (سنتز) بینظیری است از ابزار و دانش که برای نخستین بار در تاریخ بشر بوجود آمده است. این ابزار میتواند به سیستم بینایی (به علاوه دیگر سیستمهای حسی و حرکتی) تجهیز شده، دانش ویژه حوزههای مختلف کار را فرا گرفته و ظرفیت زبان طبیعی در حد زبانهای گوناگون بشری را کسب کند. بنابراین، برعکس حیوانات یا انسان، بینایی رباط قابل گسترش است و تنها محدودیت آن، سطح تکنولوژی وقت است. دانش ویژه مورد نیاز رباط، جهت کارآیی مطلوب، در حوزههای مختلف کار نیز، میتواند به مقدار لازم افزایش یابد، تا کارآمدترین بازده قابل مقایسه با ماهرترین کارگران و متخصصان را فراهم آورد. ظرفیت ارتباطاتی رباط، میتواند به یک دوجین زبانهای مختلف گسترش یابد، در صورتیکه کارگر نوع انسان معمولی، به سختی میتواند حتی به دو زبان ارتباط برقرار کند. بطور خلاصه، تنها محدودیت پیشرفت رباط هوشمند، سطح تکنولوژی وقت است که این خود متقابلأ بوسیله شعور بشر محدود میشود. بنابراین، استفاده جامع از قابلیتهای ابزار هوشمند، مصادف خواهد شد با افزایش شعور بشر به سطوحی که تمام پیشرفتهای گذشته در برابرش همچون کاهی در برابر کوه جلوهگر میشوند.
من مدعی نیستم که این مصنوعات در حال حاضر از نظر هوشی در موقعیتی هستند که با عقل سلیم بشری برابری کنند. ولیکن ابزارهای سنگی هموسپینها (یعنی انسانهای اولیه) نیز هیچگاه قادر به رقابت با انسان یا حیوانات، در بلند کردن اشیاء سنگین نبودند. مدتزمان زیادی گذشت تا اهرمها و آسیابهای بادی ساخته شوند. با این حال، تولید ابزار سنگی بود که ترقیات آینده را امکانپذیر ساخت، آنچنان که امروز ابزارهایی نظیر جراثقال وجود دارد که نیرویشان از قدرت هر ورزشکار یا حتی هر حیوان زورمندی تجاوز میکند. بنابراین، توان کنونی رباطهای هوشمند موجود، آنقدر مهم نیست که پتانسیل نهفته در این مصنوعات، حائز اهمیت است.
برای نخستین بار در تاریخ، تولید ابزارهای بالا، انسان را قادر کرده است که بر مانع تکامل طبیعی ابزارهای هوشمند، فائق آید. این امر بدون شک باعث افزایش سرشار تولید جهانی خواهد شد. همچنین هرگاه این ابزارها بتوانند بهتر از انسان (در ظرفیت ابزار) عمل کنند، دیگر هرگونه نیاز تکنولوژیکی برای به خفت افکندن همنوعان خود به صف ابزارآلات از بین خواهد رفت. بطور خلاصه، در پی تولید ابزار هوشمند، ما میتوانیم انتظار محو مبنای تکنولوژیک هرگونه بردگی انسان را در آینده نزدیک داشته باشبم. ما شاهد واقعهای به اهمیت اولین ابزارسازی توسط اجدادمان هستیم. این تکامل ممکن است شالوده تمدن نوینی را پیافکند که در آن افزایش همزمان آزادیهای اجتماعی- سیاسی از یکطرف و افزایش ثروت اقتصادی از سوی دیگر، بوقوع بپیوندند- انطباقی که به ندرت در تاریخ بشریت اتفاق افتاده است. در چنبن جامعهای، فعالیت اصلی بشر، ببشتر به کاوشهای آزادانه هنرمندی مرفه شباهت خواهد داشت تا به اطاعت سربازوارانه کارگری بیچیز.
بالاخره، بیمناسبت نیست تذکر دهم که چرا در این مقاله، رباطها را تنها بعنوان ابزار، مورد ارزیابی قرار دادهام. همانگونه که مؤلفین بسیاری خاطرنشان کردهاند، من نیز واقفم که امکان *منطقیای* وجود دارد که رباطها به نوع جدیدی از موجودات تکامل یابند، که از شعور *کنونی* انسان پیشی بگیرند (هرچند بنظر من، تا آنزمان، انسان نیز از نظر هوشی، پیشتر رفته و ممکن است کماکان نسبت به این موجودات جلوتر باشد). در واقع امکانات بسیاری وجود دارد که نوع متعالیتری، یک زمان در کره ارض سکنی گزیند (مثلاً امکان وجود «موجودات ماوراء زمینی»، هنوز کمان محتمل است) و منشأ این موجودات میتواند از مهندسی ژنتیک و سفرهای فضایی، تا تولید رباط هوشمند و تکامل انسان را شامل شود. شاید ما بیشتر نیازهای بیولوژیک خود را با حیوانات و عمدتاً نیازهای اجتماعی خود را با این موجودات متعالیتر، مورد اشتراک یابیم. این اشتراک ممکن است، باعث از بین رفتن برخی دیدگاههای *انسانمرکزبینی* ما از جهان شود که بویژه با سقوط تمدن یونان باستان، به بخش قابل توجهی از جهانبینی ما تبدیل شدهاند. به هر حال این موضوعات، خارج از محدوده این بررسی هستند، چرا که در این رساله، موضوع مدنظر من، بیشتر مطالعه مبنای تکنولوژیک انقیاد انسان بوسیله *انسان* و شرایط تکنولوژیک از بین رفتن آن بوده است. [برای توضیح درباره ا نسان مرکزبینی، به نوشتار تولید فراانسان مرکزی مراجعه کنید.]
● دورنمای آینده
شکی نیست که پیشرفت و تطور ابزار هوشمند نوین، شعور ما را در حد بیسابقهای به چالش کشیده و از این طریق باعث رشد عظیم عقل سلیم ما خواهد شد. این تحول میتواند، شالوده تمدن نوینی را پیریزی کند که در آن برای اولینبار، انسان از طرف موجودات دیگر، نه بخاطر توان فیزیکی، بلکه همچنین ازطریق این موجودات، بخاطر عقل و شعور آنها، به رقابت کشانده شود. مبنای تکنولوژیک انقیاد انسان بوسیله انسان، و نتایج تحقیرکننده آن، در جامعه حذف شده و امکان شعور بالاتر انسانی، ثروت فراوانتر و آزادیهای اجتماعی - سیاسی بیشتر بوجود آید.
در پرتو آنچه ذکرشد، من فرارسیدن تمدن نوین را استقبال کرده و انتظار آینده بهتری را در پی این تحولات دارم. دیدگاههای بدبینانه از آینده، ناشی از ایستا قلمداد کردن تکامل بشر، در دوران رشد و تکوین ابزارهای هوشمند است. به نظر من با پیدایش شعور ماشینی، برای اولین بار در تاریخ بشر، کوشش بینظیری جهت بهرهبرداری همهجانبه از خصایص حاکی از هوش برخی مصنوعات متفکر آغاز خواهد شد. آنچه شاهدش هستیم، تازه گوشة کوچکی از پتانسیل عظیمی است که در آیندهای نه چندان دور، قابل تحقق است و مطمثناً این مساعی، دینامیسم خاصی به تکامل نوع بشر خواهد داد که به همراه پیشرفتهای مهندسی ژنتیک و ارتباطات ماهوارهای، پروسه تولید در این جامعه عصر فضا، آنقدر سریع تغییر خواهد کرد که حتی خطوط کلی زندگی اجتماعی جدید را، به سختی میتوان به تصور آورد. لیکن جدا از اینکه فرماسیونهای نوین اجتماعی، چه اشکال مشخصی به خود بگیرند، بعضی تأثیرات اجتماعی ابزار هوشمند جدید، ممکن است به شرح زیر باشند:
▪ توسعه عمق شعور بشر: عقل سلیم انسان، بسیار تکامل یافتهتر گشته و انتظار کشفیات، اختراعات و حتی درک جدیدی از خود در آینده نزدیک، دور از واقعیت بنظر نمیرسد.
▪ آزادی اکثریت بشریت، از زندگی بعنوان ابزار و وسائل تولید: درصد بیشتری از مردم خواهند توانست که به فعالیت موردعلاقهشان در زندگی بپردازند، بجای آنکه صرفاً به خاطر تأمین نیازهای اولیهشان، ناگزیر به انجام کارهای مورد نفرتشان باشند.
▪ کثرت عظیم ثروت بشریت: گشوده شدن مرزهای نو در برابر ما، چه در فضا و چه در زمین، مطمئناً پیامد این ترقیات خواهد بود.
ممکن است در نگاه نخست، شکل دادن پروسههای نوین تولید، نظیر ایجاد «کارخانجات و دفاتر آینده factories and offices of the future» یا «خانههای آینده homes of the future» و امثالهم، اقدامات کلیدی جهت ساختن آینده جلوه کنند. لیکن تحقق ثمرات پیشرفتهای تکنولوژیک جدید، تنها با طرح و توسعه روابط اجتماعی مناسب امکانپذیر است و در آینده نزدیک، این موضوع، *مضمون اصلی* فعالیت اجتماعی افراد آیندهنگر را تشکیل خواهد داد. [مثلاً دادن الویت به تولید کلیه مصنوعی، بجای استفاده از کلیه انسانهای دیگر که به جنایات تجارت کلیه انجامیده است.] نقش علم چه به علت نیازهای تکنیکی جدید (که خود ناشی از بغرنجتر شدن پروسههای تولیدی و ازدیاد ترکیب دانش در آنها است ) و چه بعلت نیازهای اجتماعی جدید (که مربوط به ارتباط متقابل انسان با این پروسه ها است)، افزایش خواهد یافت. بنا براین میتوان بغرنجی بیشتر پیشه های اصلی بشر را انتظار داشت. فعا لیت مرکزی اکثرت مردم، باحتمال زیاد مرتبط با پیشرفت دادن مناسبات اجتماعی و ارتفأ دادن مداوم سطح دانش ذخیره شده بشر، خوا هد بود. ممکن است که حتی در آمد شخصی، برمبنا ی تلفیقی ازنیا زها واهداف فرد، معین گردد. [برای توضیح درباره عدالت اجتماعی، به نوشتار عدالت اجتماعی و انقلاب کامپیوتری و رساله یک تئوری ارزش ویژه مراجعه کنید.]
توزیع ثروت و قدرت در این تمدن جدید کماکان مسألهای تکنیکی نبوده و بعنوان معضلی اجتماعی باقی خواهد ماند. بنابراین، پاسخ به این سؤال که هر کس و هر کشور تا چه اندازه بتواند از ابزارآلات هوشمند و منافع آنها بهرهمند شود، به نهادهای اجتماعی آینده بستگی دارد. این دستاوردها، حتی ممکن است تا مدتها به فقر و فلاکت بسیاری از مردم نیز دامن بزنند. با این حال، من درباره آینده خوشبین هستم. به نظر من با محو مبنای تکنولوژیک آن مناسباتی که بخشی از بشریت را به مثابه ابزار تلقی میکند، حداقل بشریت قادر میشود که انرژی و توان بیشتری را مصروف حل معضلات اجتماعی و شکل دادن نهادهای اجتماعی نوین کند. این نهادهای نوین اجتماعی میبایست با هدف حمله قرار دادن عفریت فقر، استبداد، جنگ و نابودی محیط زیست، در جهت ریشهکنی این ناملایمات اجتماعی حرکت کنند. بالاخر پاسخ به این سؤال که شکلگیری تمدن نوین به طور مسالمتآمیز و همگون در سطح جهانی انجام شود یا نه نیز، کماکان مسألهای است قابل بحثهائی که حتی هنوز خزیدن را نیاموخته بودند مینگریست؟
منبع : انجمن علمی دانشگاه شیخ بهایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست