پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جایگاه عراق، ایران و ترکیه در ثبات غرب آسیا


جایگاه عراق، ایران و ترکیه در ثبات غرب آسیا
تمامی طرف های ذی نفع در غرب آسیا از عدم گسترش مناقشه عراق به منطقه و جلوگیری از برهم خوردن ثبات در غرب آسیا سخن می گویند. «گزارش گروه مطالعاتی بیکر - همیلتون درباره عراق» نیز خواستار اتخاذ یک رویکرد منطقه ای در قبال مسائل عراق و همسایگانش است.برای این کار لازم است توصیه های این گزارش به اجرا درآید. (اتصال نقطه های پراکنده یک پازل به یکدیگر و تشخیص دقیق مشکلات، نخستین گام برای گشودن گره این کلاف به ظاهر سردرگم است). این پروسه باید با عراق و ایران آغاز شود. در گزارش مزبور آمده است: «نمی توان بحران عراق را در انزوا و بدون توجه به دیگر مسائل عمده منطقه، به ویژه منافع کشورهای همسایه و مناقشات مزمن غرب آسیا، حل و فصل کرد.» گزارش با تجزیه آرام و تدریجی عراق مخالفت می کند و می افزاید: «کشورهای همسایه از یک عراق متحد و یکپارچه و به اندازه کافی قدرتمند که بتواند تمامیت ارضی خود را حفظ کند، دفاع می کنند اما این کشورها در عین حال به هیچ وجه مایل نیستند عراق را آنقدر قدرتمند ببینند که از ناحیه این کشور احساس خطر کنند. هیچ یک از این کشورها خواستار تجزیه عراق نیستند.» عراق ممکن است در اثر تداوم مناقشات فرقه ای، به طور رسمی یا غیررسمی تجزیه شود اما به هیچ وجه نباید جای پای آمریکا در این اتفاق مشاهده شود. در واقع آمریکا نباید از هیچ یک از طرفین مناقشه به طور آشکار یا پنهان حمایت کند مگر آنکه مستقیماً از این کشور درخواست کمک و مشورت شود. اگر آمریکا با ظرافت عمل نکند ممکن است یا یک بار دیگر متهم به استعمارگری در منطقه شود یا اینکه مجموعه دیگری از کشورهای غیرمسوول در منطقه سر برآورند. در این صورت افکار عمومی منطقه و جهان آمریکا را متهم خواهد کرد که برای نیل به اهداف نامشروع خود یک کشور عربی را تجزیه کرده است. تمامی جناح های حاکم در رهبری عراق، اخیراً قطعنامه سنای آمریکا را در حمایت از تجزیه عراق محکوم کردند.
حتی سفارت آمریکا در عراق نیز طی بیانیه ای اعلام کرد این قطعنامه، ثبات عراق را در آینده به خطر خواهد افکند. بنابراین مساله ترسیم خطوط جدید مرزی برای عراق، فعلاً مطرح نیست و به نظر نمی رسد این کشور تا آینده نزدیک براساس هویت های قومی یا قبیله ای تجزیه شود. جوامع و قومیت های مختلف عراق دارای لایه های مختلف هستند. شیعیان نیز دارای یک هسته مرکزی و حداقل دو شاخه تندرو هستند. سنی ها هم یک اقلیت یکدست و یکپارچه نیستند. نخبگان عراق از دیرباز سنی مذهب بوده اند و اکنون افراطیون سنی مذهب در جامعه عراق حضوری فعال دارند. جنگ در عراق به احزاب مسلح و متخاصمی موجودیت بخشیده است که سرگرم مبارزه با یکدیگرند و هرازچند گاهی نیز با برقراری آتش بس موقت موافقت می کنند. عراق برای نیل به آشتی ملی نیازمند زمان است اما آشتی ملی در عراق فقط در چارچوب منطقه ای قابل حصول است. اینکه آمریکا تا چه حد می تواند با حضور خود به این روند کمک کند مشخص نیست اما آنچه مسلم است اینکه حضور سیاسی آمریکا در عراق باید به حداقل ممکن کاهش یابد. ایالات متحده نباید به مشکلات عراق و همسایگانش بیفزاید. این کشور باید از طریق گشودن باب مذاکرات محدود با همسایگان اصلی عراق، از دامنه این مشکلات بکاهد. آنچه بر آینده عراق تاثیر می گذارد اتفاقاتی است که در کشورهای همسایه به ویژه ایران و ترکیه جریان دارد. برخی از نقش آفرینان منطقه از جمله کشورهای حاشیه خلیج فارس، عربستان سعودی و مصر بیش از عراق از ایران نگرانند. آنها از این بیم دارند که ایران با اتخاذ یک سیاست تهاجمی، درصدد گسترش نفوذ خود در منطقه برآید. ایران تنها کشور بزرگ منطقه است که سعی می کند با استفاده از نفوذ سیاسی خود به یک سیستم یا ساختار منطقه ای شکل دهد. کشورهای منطقه تصور می کنند ایران در پس تسلط بر منطقه است و از فرصت طلایی مشغولیت آمریکا در عراق برای این منظور استفاده می کند. ایران و ترکیه درگیر مساله کردهای خود هستند. برخی از همسایگان عراق از جمله ترکیه به شدت نگران عقب نشینی آمریکا از عراق هستند. آنها ضمن اینکه از بروز جنگ میان ایران و آمریکا ابراز نگرانی می کنند همچنین از انجام یک معامله مخفی میان این دو که در آن منافع همسایگان ایران نادیده گرفته شود نیز نگرانند.هیچ یک از کشورهای منطقه از حمله نظامی آمریکا به ایران حمایت نمی کنند و هرگونه اقدامی را که به تشنج در منطقه دامن بزند رد می کنند. آنها خواستار تجدیدنظر جدی آمریکا در نگرش خود نسبت به مسائل منطقه و تغییر اساسی در رفتار این کشور هستند.آنها معتقدند آمریکا باید با کشورهای منطقه مشورت کند و با درک واقعیت های منطقه، آن را به جای تصورات خویش بنشاند. ایشان خواستار آغاز مذاکرات سازنده در منطقه هستند. آغاز مذاکرات در منطقه نیز مستلزم اتخاذ یک راهبرد سازنده در قبال نگرانی های منطقه ای از جمله تروریسم است. گروه هایی که در حال حاضر به آنها «تروریست» اطلاق می شود، یکسان نیستند. یک سوی این طیف را «القاعده» تشکیل می دهد. اگرچه «حزب الله» نیز برخی گرایشات تروریستی از خود بروز می دهد اما یک سازمان سیاسی است. ایالات متحده تاکنون بارها با سازمان هایی که تروریست نامیده می شوند، مذاکره کرده است که ارتش جمهوری خواه ایرلند و سازمان آزادی بخش فلسطین (PLO) از آن جمله هستند. ممکن است این سازمان ها در مقطعی از حیات خود به فعالیت های تروریستی روی آورده باشند اما به تدریج به سازمان سیاسی تبدیل شده اند.پایتخت های منطقه - ونیز پایتخت بزرگ دنیا - نیز مایلند شاهد آغاز مذاکره آمریکا با احزاب و جناح های مختلف ایران باشند. آمریکا باید آماده باشد که باب مذاکره را با ایران درباره عراق، افغانستان و دیگر مسائل منطقه ای باز کند. همه کشورهای جهان، اکنون از تردید آمریکا در این باره ابراز تاسف می کنند. ایران یک کلیت یکپارچه نیست و در ساختار سیاسی این کشور جناح های متعدد حضور دارند: رهبری عالی و دولت، اصولگرایان، اصلاح طلبان و نیروهای دگراندیش. اما واشنگتن در جنگ لفظی خود روی این تنوع چشم فرو می بندد و ایران را یک کل واحد در نظر می گیرد که زیر نام پرزیدنت احمدی نژاد سینه می زند. اما این ساختار را باید افقی در نظر گرفت و نه عمودی یا حتی هرمی شکل. در مرکز این ساختار، رهبری عالی کشور قرار دارد.اکنون یک جناح بندی مبهم در عرصه سیاسی ایران وجود دارد. هر یک از این جناح ها خود لایه های متعدد دارند و در این لایه ها بر سر یک سلسله از مسائل عمده (رابطه با آمریکا، امنیت انرژی، تروریسم، برنامه هسته ای و ...) اختلاف نظر جدی وجود دارد. واشنگتن باید توجه خود را به خطوطی که گروه ها را در جامعه ایران از یکدیگر متمایز می کند معطوف کند و اتحادیه ها و ائتلاف های موقت و دائماً متغیر این کشور را از نزدیک زیرنظر داشته باشد. اما آمریکا به جای این کار فقط به ارسال پیام به تهران بسنده می کند. این یک راهبرد تک بعدی است که راه به جایی نمی برد. با کشوری که به منافع درازمدت خود توجه ندارد چه باید کرد؟ گشودن باب مذاکره با همسایگان ایران گام نخست محسوب می شود. واشنگتن باید برای خروج از عراق حمایت این کشورها را جلب کند در حالی که تاکنون از این امر امتناع ورزیده است. آمریکا باید مانند سال ۱۹۹۱ یعنی پس از جنگ اول خلیج فارس عمل کند: ایجاد یک ساختار امنیتی برای کشورهای حاشیه خلیج فارس با مشارکت مصر، اردن و سوریه. متاسفانه دولت جورج بوش پس از اخراج نیروهای صدام حسین از کویت از انجام این وظیفه حیاتی طفره رفت لذا این برنامه هنوز در دستور کار قرار دارد. این ساختار باید با مشارکت تمامی کشورهای منطقه شکل بگیرد و با تمامی عوامل بی ثباتی در منطقه برخورد کند.
ایجاد دفاع هوایی مشترک و اتخاذ ترتیبات مشترک مزیت محیطی از جمله وظایف این ساختار است. بدیهی است این ساختار که «روابط ویژه» با آمریکا دارد می تواند مانعی بزرگ بر سر راه بلندپروازی های ایران برای تسلط بر منطقه قرار دهد. این شورای همکاری باید تضمین های امنیتی کافی از سوی آمریکا دریافت کند. پیشنهاد به ایران برای پیوستن به این ساختار براساس سیاست هویج و چماق صورت می گیرد. هویج برای ایران به معنی عادی سازی روابط با آمریکا، کمک به اقتصاد بحران زده و ادغام در اقتصاد جهانی است و چماق به معنی رودررو قرار گرفتن با ترتیبات امنیتی منطقه ای است. اتخاذ این خط مشی ادعای ایران را مبنی بر نادیده گرفتن جایگاه منطقه ای این کشور توسط آمریکا کمرنگ کرد.در روابط جدید با آمریکا- در چارچوب دوجانبه یا چندجانبه- ایران روی اصل عدم دخالت در امور داخلی خود پافشاری کرده و خواستار عدم حمایت از گروه های قومی ناراضی در کشور خواهد شد. در هر حال آمریکا باید حاکمیت رژیم اسلامی بر ایران را به رسمیت شناخته و نشان دهد درصدد تغییر رژیم در ایران نیست. ممکن است ایران از آمریکا بخواهد از پافشاری روی حقوق بشر نیز دست بردارد. به هر حال هرگونه همکاری ایران و آمریکا در مورد مسائل منطقه ای، حیرت جهانیان را برخواهد انگیخت.
ایران جایگاهی ویژه در تفکر آمریکایی ها دارد همان طور که آمریکا نیز برای اغلب گروه های سیاسی ذی نفوذ ایران یک چالش محسوب می شود. با وجود این تقابل به ظاهر فاحش منابع بلندمدت دوطرف در منطقه در همیاری از موارد بر یکدیگر منطبق است.گروه ۱+۵ نیز احتمالاً با مشارکت هند می تواند تضمین های امنیتی کافی در اختیار ایران قرار داده و این کشور را از تعقیب برنامه سیکل سوخت هسته ای منصرف کند. قطعنامه شورای امنیت در مورد حفظ تمامیت ارضی ایران، در ازای تعلیق غنی سازی و بازفرآوری اورانیوم، می تواند گام بعدی محسوب شود. ایران باید از دسترسی به سوخت هسته ای مطمئن در یک چارچوب بین المللی برخوردار شود. این حق تنها به ایران محدود نمی شود بلکه تمامی کشورهایی که خواهان استفاده از اورانیوم غنی شده محدود برای مصارف غیرنظامی هستند، باید از این حق برخوردار شوند. دسترسی به این اورانیوم باید به قیمت بازار رقابتی و تحت نظارت جامعه بین المللی به ویژه آژانس بین المللی انرژی اتمی صورت گیرد. این امکان باید تا زمانی در اختیار این کشورها قرار گیرد که پایبندی آنها به پیمان عدم تکثیر سلاح های هسته ای و سیکل سوخت هسته ای به تایید مجامع بین المللی برسد. در این رابطه پنج قدرت بزرگ اتمی باید تولیدکننده و عرضه کننده اصلی سوخت هسته ای در جهان باقی بمانند. در هرحال آژانس بین المللی انرژی اتمی باید آخرین قاضی این روند باشد تا امنیت عرضه برای کشورهای جهان حفظ شود. نظارت سیاسی بر چنین فرآیند مهمی فقط باید برعهده دبیرکل سازمان ملل متحد قرار گیرد. وی می تواند پس از مذاکره با روسای دولت ها از جمله ایران، این ابتکار چندجانبه را به پیش ببرد. سه کشور بزرگ اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) می توانند نقش مهمی در این رابطه ایفا کنند. بدون تردید نقش واشنگتن را نیز نباید نادیده گرفت. این کشور باید صداقت خود را در عدم تلاش برای تغییر رژیم در ایران و استفاده از زور علیه این کشور به اثبات برساند.احتمالاً رهبری ایران تمایلی به تغییر ناگهانی مشی خود نشان نمی دهد. تاکنون درباره ابتکار دولت اصلاح طلب ایران در ماه مه سال ۲۰۰۳ بسیار سخن گفته شده است: این ابتکار درست دو ماه پس از آغاز جنگ در عراق مطرح شد. پس از یک سلسله دیدار میان مقامات ارشد ایرانی و آمریکایی، دولت ایران یک «نقشه راه» را برای مذاکره درباره فهرستی از مسائل مورد علاقه دو طرف مطرح کرد. از جمله این مسائل می توان به حمایت ایران از مبارزان ضداسرائیلی و مساله حق حیات اسرائیل اشاره کرد. نسخه کامل تر این پیشنهاد که اندکی بعد عرضه شد حاوی اطمینان ایران به آمریکا در مورد عدم تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای بود. متاسفانه دولت پرزیدنت جورج بوش ابتکار ایران را جدی نگرفت و آن را چراغ سبزی برای زیاده طلبی و چانه زنی بیشتر تلقی کرد. مقامات آمریکایی همیشه از پاسخگویی به سوالات مطرح شده درباره علت این تعلل، طفره رفته اند.اکنون شرایط تغییر کرده است و ایران حداقل از نظر سیاسی در موضع دیگری قرار دارد. دولت خاتمی دولتی میانه رو بود که ثبات منطقه ای و مهار تروریسم را هدف خود قرار داده بود. بلافاصله پس از ۱۱ سپتامبر، دولت ایران گام های عملی مهمی را در حمایت از اقدامات آمریکا علیه القاعده و طالبان برداشت و سپس رهبران ایران در سال ۲۰۰۳ شاهد سرنگونی رژیم دیکتاتوری عراق ظرف فقط ۱۸ روز بودند. بدیهی بود که در این شرایط، دولت بوش از موضع قدرت سخن می گفت در حالی که تهران نسبت به بقای رژیم خود نگران بود.
در این زمان قیمت نفت بشکه ای، ۳۲/۲۶ دلار بود.در شرایط فعلی رژیم ایران خواسته های بزرگتری دارد و ابتکاراتی که توسط این رژیم مطرح می شود، منافع بزرگ تر و درازمدت تری را هدف گرفته است؛ اول، تضمین های امنیتی چندجانبه. تا همین اواخر ایران فقط خواستار تضمین های امنیتی از سوی سه قدرت بزرگ اروپایی و آمریکا بود که واشنگتن با آن مخالفت می کرد. اما رژیم ایران اکنون تضمین های امنیتی آمریکا را فقط پیش شرط لازم برای بحث درباره مسائل بزرگتری چون عادی سازی روابط تلقی می کند. عادی سازی روابط با آمریکا،شاید خونی جدید به کالبد اقتصاد محتضر ایران تزریق کند و از دامنه بیکاری در این کشور بکاهد. ایران احتمالاً از غنی سازی اورانیوم دست برنمی دارد اما شائبه ساخت سلاح هسته ای را خواهد زدود. رهبری ایران به خوبی می داند که عبور از این خط قرمز موجب آن خواهد شد که ترکیه، عربستان و مصر نیز پای در جای پای ایران گذاشته و موضع سخت تری را در قبال این کشور اتخاذ کنند. برنامه تولید موشک های دوربرد ایران، هم اکنون نگرانی هایی را در منطقه و جهان موجب شده است. ایالات متحده بیش از دیگر کشورهای جهان به مخالفت با این برنامه می پردازد.
اخیراً روسیه نیز نارضایتی خود را از برنامه موشکی ایران ابراز کرده است. در رابطه با مسائل امنیتی، ایران به مراتب از همسایگانش امن تر است و رهبران این کشور نیز از این امر به خوبی آگاهند و به مناسبت های مختلف، ایران را «جزیره ثبات» نامیده اند. آنها در عین حال بارها از «همسایگان مشکل ساز» سخن به میان آورده اند. به غیر از عراق، پاکستان زادگاه و محل نشو و نمای تروریسم در منطقه محسوب می شود و آنچه در پاکستان روی می دهد، بلافاصله در ایران منعکس می شود. پاکستان سلاح هسته ای خود را در بلوچستان آزمایش کرد که فقط ۳۰ کیلومتر با مرزهای شرقی ایران فاصله دارد اما ایران به خوبی می داند که گذشتن از خط قرمز هسته ای (مانند پاکستان) بر مشکلات این کشور خواهد افزود. به نظر می رسد در حال حاضر صف بندی جدیدی از کشورها در منطقه جریان دارد. روابط سعودی - آمریکا رو به گسترش است. رهبران آمریکا و روسیه طی سال های اخیر، بارها از خلیج فارس دیدن کرده اند. آنچه از اهمیت بیشتری برخوردار است، تغییر جهت گیری ترکیه است.
عدم صدور مجوز به نیروهای آمریکایی برای استفاده از خاک ترکیه جهت حمله به شمال عراق، منطقه را تکان داد. تقریباً همه دولت های ترکیه که طی سالیان اخیر بر سر کار آمده اند، جنگ در عراق را یک اشتباه بزرگ نامیده و پیامدهای آن را فاجعه بار ذکر کرده اند. ترکیه درصدد گسترش نفوذ خود به شرق است و این سیاست را به موازات سیاست نگاه به غرب خود دنبال می کند. ترکیه در سالیان اخیر به همسایگان سنتی خود اوکراین، گرجستان، یونان و روسیه (به جز ارمنستان) نزدیک تر شده است. روسیه اکنون به دومین واردکننده تولیدات ترکیه تبدیل شده است. در واقع ترکیه تلاش می کند با کشورهایی که در قلمرو سابق امپراتوری عثمانی قرار داشتند روابط ویژه برقرار کند. مدتی است نسیم تغییر در ترکیه، تحت تاثیر دینامیسم تغییر در منطقه وزیدن گرفته است. ترکیه از آن بیم دارد که آمریکا با خروج از عراق، موجی از آشوب و تروریسم را پشت سر خود باقی بگذارد.
حوادث عراق و به ویژه کردستان این کشور به ناسیونالیسم ترک دامن زده است. این درحالی است که حزب «عدالت و توسعه» رجب طیب اردوغان هر روز از محبوبیت بیشتری در جامعه ترکیه برخوردار می شود و مشی سکولار حاکم در این کشور را به چالش می کشد. واقعیت پیچیده تر از این است اما نه آنقدر پیچیده که جنگ سالاران و نظامیان غربی به تصویر می کشند. آنچه مسلم است اینکه در مقیاس کلان، مردم به مذهب روی آورده اند و بسیاری از آنها از جمله همسر اردوغان، لباس اسلامی می پوشند و روسری به سر می کنند. معهذا بسیاری از این افراد به ویژه جوانان شلوار جین می پوشند، آرایش می کنند و به کافه تریاها رفت و آمد دارند. این نشان دهنده سردرگمی هویتی جوامع مزبور است که میان شرق و غرب حیران مانده اند. امروزه زندگی و عقاید ترک ها، انعکاسی از این دوگانگی فرهنگی است، حزب «عدالت و توسعه» نیز از این دوگانگی مبرا نیست. این حزب یک حزب دموکرات محافظه کار است و به هیچ وجه خود را اسلامگرا معرفی نمی کند. در دو انتخابات اخیر هیچ یک از زنان کاندیدای این حزب، محجبه نبوده اند و حزب مزبور صریحاً اعلام کرده است امکان اجرای شریعت اسلامی در جامعه ترکیه وجود ندارد. نظرخواهی های انجام شده در ترکیه نشان می دهد ۷۷درصد مردم این کشور خواهان پیوستن به اتحادیه اروپایی هستند و انجام این امر، مستلزم کاستن از نقش و قدرت نظامیان و نیز افزایش سطح مدارای اجتماعی در این کشور است اما در حال حاضر ترکیه دچار نوعی سردرگمی و آشفتگی است و به همین دلیل اعضای اصلی اتحادیه اروپایی از گفت وگوی جدی با این کشور طفره می روند. در انتخابات پارلمانی جولای ۲۰۰۷، حزب «عدالت و توسعه» و رهبران آن پیروزی قاطعی به دست آوردند. ارتش، خطر حزب کارگران کرد (پ ک ک) و احتمال حمله این حزب به خاک کشور را برجسته کرد و دست به تبلیغات گسترده زد. اگر حملات تروریستی اخیر پ ک ک قبل از انتخابات ۲۲ جولای اتفاق می افتاد، ارتش بدون تردید انتخابات را به تعویق می افکند.
به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، چشم انداز همسازی ایمان اسلامی با نهادهای دموکراتیک را در جامعه ترکیه امیدوار کننده تر کرده است. مساله ترکیه در محافل سیاسی اروپا، بسیار بحث انگیز شده است. مخالفان عضویت ترکیه در اتحادیه اروپایی (تحت رهبری فرانسه) معتقدند اتحادیه اروپایی دارای یک هویت جغرافیایی ثابت است که ترکیه را شامل نمی شود. به نظر آنها اتحادیه یک واقعیت است و نباید آن را یک اندیشه یا جنبش در حال تحول تلقی کرد. آنچه اروپاییان را نسبت به پیوستن ترکیه مردد کرده سابقه استعماری امپراتوری عثمانی است. احیای مذهب در جامعه ترکیه عامل دیگر این تردید به شمار می رود. همین بحث ها در مورد پیوستن قبرس و ارمنستان به اتحادیه اروپایی در گذشته جریان داشت و حتی اکنون نیز جریان دارد.
حامیان ترکیه، به ویژه آنهایی که تفکری استراتژیک دارند، معتقدند که اروپا به ترکیه نیاز دارد زیرا یک پای ترکیه در اروپا و پای دیگر آن در شرق قرار دارد لذا اروپا می تواند از طریق ترکیه نقش بزرگ تری را در مسائل جهانی به ویژه آسیا برعهده بگیرد. به زعم آنها، یک ترکیه سکولار و مدرن می تواند به یک عضو قدرتمند و مهم در اتحادیه اروپایی تبدیل شود. از سوی دیگر، پذیرش ترکیه در اتحادیه اروپایی همچنان به عنوان یک آرزوی دیرپا برای سیاستمداران این کشور باقی مانده است. به زعم آنها اگر این هدف تحقق پیدا نکند، ترکیه سرانجام به دامان اسلامگرایی افراطی سقوط خواهد کرد.
ارتش نیز از پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپایی حمایت می کند زیرا آن را ضامن تداوم مشی سکولار و تحقق یک اقتصاد قدرتمند و مدرن در کشور می داند. بدین ترتیب می توان اسلامگرایی را در جامعه ترکیه، بدون پرداخت هزینه سنگینی (مثلاً از طریق کودتای نظامی) سرکوب و خاموش کرد. فقط در این صورت است که اروپاییان عملیات نظامی ارتش ترکیه بر علیه حزب کارگران کرد را تحمل و آن را درک خواهند کرد. در حال حاضر، ایران، سوریه، ترکیه و سنی های منطقه، همه حول یک محور اتفاق نظر دارند و آن این است که نباید به کردها اجازه داد کشور مستقل تشکیل دهند. سیاست فعلی آمریکا در ترکیه، بسیار متزلزل و بی ثبات است اگرچه مقامات دولت بوش در سخنان رسمی خود، از پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپایی حمایت می کنند اما برخی از نظریه پردازان نئومحافظه کار آمریکا، انجام یک کودتای نظامی در ترکیه را پیشنهاد می کنند. به نظر آنها تنها در این صورت است که واشنگتن می تواند به یک اتحاد استراتژیک علیه ایران با مشارکت ترکیه شکل دهد. سیاست آمریکا در منطقه، علیه ایران هدف گیری شده است.
مثلاً این کشور، ضمن اینکه پ ک ک را یک گروه تروریست دانسته و از آمادگی خود برای کمک به ترکیه جهت سرکوب این گروه سخن به میان می آورد، در عین حال، کمک های مخفیانه مالی و نظامی در اختیار گروه «پژاک» (PJAK حزب زندگی آزاد کردستان) قرار می دهد تا به عملیات ایذائی خود علیه ایران ادامه دهد. این سازمان، با پ ک ک روابط بسیار نزدیک سازمانی و اطلاعاتی دارد. تاکنون دولت های ایران و ترکیه موفقیت چندانی در سرکوب این گروه های کرد نداشته اند. واشنگتن همچنین شورشیان بلوچ را در شرق ایران موردحمایت قرار داده و از طریق سرویس های اطلاعاتی پاکستان همه گونه کمک در اختیار آنها قرار می دهد.سیاست آمریکا در دیگر نقاط غرب آسیا نیز سردرگم به نظر می رسد. «مسعود بارزانی» رئیس دولت منطقه ای کردستان عراق رهبری است که عمیقاً به سیاست پان کردی معتقد است و اگر تاکنون تهاجمات ترکیه به کردها را تحمل کرده فقط به علت فشار واشنگتن بوده است. آمریکا برای تدارک تجهیزات و سوخت مورد نیاز عراق به فضا، بنادر و ناوگان حمل ونقل ترکیه وابسته است. ایالات متحده همچنین روی توان نظامی کردستان و پیش مرگ های دولت منطقه ای کردستان عراق، حساب باز کرده است زیرا در حال حاضر، متشکل ترین و قدرتمندترین نیروی مسلح در عراق محسوب می شود.
بسیاری از عملیاتی که ارتش آمریکا در عراق انجام می دهد توسط پیش مرگ های کردی صورت می گیرد که یونیفورم ارتش آمریکا به تن می کنند. در عین حال بارزانی، همیشه اعلام کرده است تهاجم ارتش ترکیه به مواضع پ ک ک را حمله به خلق کرد تلقی می کند. ترکیه به لحاظ نیازهای انرژی خود به روسیه و ایران وابسته است. ترکیه و ایران با یکدیگر رقابت تاریخی دارند و تاکنون چندین بار در اعصار گذشته، درگیر جنگ با یکدیگر شده اند. اما در دوران اخیر روابط دو کشور گرم تر از همیشه شده و تلاش های آمریکا نیز برای تغییر این روابط تاکنون بی اثر بوده است. درواقع سیاست های آمریکا موجب نزدیکی بیشتر دو کشور شده است. در آینده اگر حزب دموکرات کردستان عراق تحت رهبری «مسعود بارزانی» کنترل کامل مناطق نفت خیز شمال عراق را به دست بگیرد، احتمال بروز یک جنگ تمام عیار میان ترکیه و دولت خودمختار کردستان عراق وجود دارد و به همین دلیل است که کردها تاکنون در این زمینه از خود خویشتنداری نشان داده اند.
بهترین و محتمل ترین سناریو برای آمریکا،دور شدن از کردها و نزدیکی به ترکیه است. دولت آمریکا باید گام هایی را در جهت کاهش تنش با ایران بردارد. در آینده نزدیک، حملات هوایی علیه مواضع پ ک ک و نیز حملات کماندویی به مناطق مرزی عراق ادامه خواهد یافت. اردوغان معتقد است عملیات گسترده نظامی علیه مواضع کردها تاکنون دستاورد چندانی نداشته است و اگر مساله کردها به نحوی حل و فصل نشود، ممکن است در آینده ثبات سیاسی این کشور را به مخاطره بیفکند. اما عاجل ترین خطر رویاروی ترکیه، گسترش ناآرامی های عراق به کل منطقه است لذا ترکیه خواستار آن است که
۱) عراق، متحد و یکپارچه باقی بماند
۲) ایران به سلاح هسته ای دست پیدا نکند
۳) بر نفوذ اقتصادی و سیاسی ترکیه در منطقه افزوده شود و صدای این کشور در جهان اسلام و ماورای آن شنونده بیشتری پیدا کند.اما این اهداف دست یافتنی نخواهد بود مگر آنکه تمامی طرف های ذی نفع در منطقه در قبال ایران و عراق به موضعی چندجانبه و واحد دست پیدا کنند. در حال حاضر آمریکا تمایلی به مشارکت در این رویکرد چندجانبه گرایانه ندارد. اما باید دانست که بدون مشارکت در این روند، احیای قدرت و اعتبار گذشته آمریکا در منطقه، ممکن نخواهد بود.
منبع: world Security institute
جان نیوهاوس
ترجمه: ف .م . هاشمی
منبع : روزنامه سرمایه