چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
نبوت و فرمانروایی
در این نوشتار سعی شده است تا نمونهی مشخصی از رابطهی نبوت با فرمانروایی را مورد تامل قرار دهم. طرح این نمونه بهمعنای آن نیست که امروز هم دقیقا با همان ویژگیها بتواند کارآیی داشته باشد بلکه صرفا برای شناخت مصالح وموادی است که در فرهنگ دینی ما تعبیه است. نکتهای که لازم میدانم در آغاز این نوشته بر آن تاکید کنم این است که واژگانی همچون حکومت، دین، نبوت و.. که امروز بهعنوان واژگان دینی از آن استفاده میکنیم، بسیار محتمل است که با متن اصلی، یعنی با قرآن فقط دارای اشتراک لفظی باشند ولی بهلحاظ معنایی ممکن است حوزههای معناییِ متفاوتی پیدا کردهباشند. بههمین جهت در طول این نوشته، تفاوت واژه حْکم(داوری) را با «مْلک»(فرمانروایی) در متن قرآن نشان دادهام.
نوشتار حاضر پیش از این در ماهنامه ناقد، شماره ۴، شهریور-آبان ۱۳۸۳ انتشار یافته است.
● تمهید
در این نوشتار سعی شده است تا نمونهی مشخصی از رابطهی نبوت با فرمانروایی را مورد تامل قرار دهم. طرح این نمونه بهمعنای آن نیست كه امروز هم دقیقا با همان ویژگیها بتواند كارآیی داشته باشد بلكه صرفا برای شناخت مصالح وموادی است كه در فرهنگ دینی ما تعبیه است. نكتهای كه لازم میدانم در آغاز این نوشته بر آن تاكید كنم این است كه واژگانی همچون حكومت، دین، نبوت و.. كه امروز بهعنوان واژگان دینی از آن استفاده میكنیم، بسیار محتمل است كه با متن اصلی، یعنی با قرآن فقط دارای اشتراك لفظی باشند ولی بهلحاظ معنایی ممكن است حوزههای معناییِ متفاوتی پیدا كردهباشند. بههمین جهت در طول این نوشته، تفاوت واژه حْكم(داوری) را با «مْلك»(فرمانروایی) در متن قرآن نشان دادهام.
بیان این نمونه مشخص از قول علمای دینی نیست. از قول تئوریسینهایی چون خواجهنظامالملك، یا آنچه در تاریخ سیاسی ما واقعا وجود داشتهاست هم نیست. بلكه فقط از متونِ منسوب به وحی است و به اجمال مورد اشاره قرارمیگیرد. به تعبیر دیگر، میان متنِ سنت و متنِ قرآن تفاوت قایل شدهام. علاوه بر متن قرآن، همچنین از متن تورات نیز بهره جستهام.
ازمیان سهمتن موجود، یعنی عهد عتیق، عهد جدید، وقرآن، بیشترین مضامین درباب «داوری» و «فرمانروایی» را در مجموعه عهد عتیق(تورات وضمائم آن) میتوانیم مشاهده كنیم. در قرآن نیز این رابطه با اشاراتی كلی معطوف به داستانهای عهد عتیق مطرح شده است.
نمونه مشخصی را كه در این مورد انتخاب كردهام داستان طالوت و داود است، كه در مجموعه عهد عتیق به صورت كاملا مشروح ومفصل روایت شده ودر قرآن به صورتی نسبتا كوتاه و بهاشاره آمده است. علت كوتاهی واجمال داستان مزبور درقرآن احتمالا بهاین سبب است كه در زمانِ بعثت، مردمی كه مخاطب قرآن بودهاند، مشروح داستان را میدانستند ونیازی به شرح دوباره كل داستان نبوده است. از این جهت در متن قرآن تنها به فرازهایی مهم اشاره شده است وگاه نیز برخی تغییرات وچرخشها از سوی قرآن نسبت به مضمون قبلیِ داستان دیده میشود كه بهنوبه خود برای مخاطب كلام قرآن قابل تامل است.
واژه«داستان» را هم آگاهانه انتخاب كردهام، وآن را معادل واژه قصه در قرآن قرار دادهام. مانند قصه یوسف كه واقعهای را نه در قالب روایتی صرفا تاریخی، بلكه در قالب داستانی نقل میكند كه قید زمان ومكان را از خود گسستهاست تا برای مخاطب عبرت آموز هم باشد. وهمین موضوع یكی از عواملی است كه سبب شده تا اهل دین، در دورههای مختلف تاریخی از آن مضامین بهره گیرند وبرای مشروعیت بخشیدن به نظام حكومتی خود بهآن استناد كنند.
● حكم(hokm )
واژه «حْكم»[۱] كه بعدها لفظ «حكومت» از آن مشتق شده است در قرآن به معنای بیانِ حق و باطل میان دو یا چند مدعی بوده است كه در باره موضوعی باهم اختلاف داشتند و با توافق هم شخص دیگری را برای داوری انتخاب میكردند تا مشخص كند كه از دو مدعی كدام بر حق است و كدام بر باطل.
● سموئیل و شائول(طالوت)
سموئیل یكی از انبیاء بنی اسرائیل است. اگرچه با فاصلهای حدود پنج قرن پس از موسی نوبت نبوت وكهانت به او رسیده بود، اما از روزگار مرگ موسی هیچكدام از كاهنان وانبیاء بنی اسرائیل دارای اهمیتی همچون سموئیل نبودند. در این روزگار بهگونهای صریح وروشن راه رسالت از راه پادشاهی تفكیك شدند. با آنكه این تفكیك بهروشنی انجام گرفت، در عینِحال بازهم پادشاهی هنگامی مشروعیت پیدا میكرد كه به سلطنت تبدیل نشود وكاهن یا نبی سلامت آن را تایید كند. این روند را در كتاب اول ودوم سموئیل میتوانیم مطالعه كنیم. همچنین در قرآن سوره بقره آیات ۲۴۶ تا۲۵۲ همین داستان بهصورتی كلی وبا برخی تفاوتهاآمده است.
دركتاب اول سموئیل، پس از شرح برخی پیش زمینهها آمده است كه:
«پس جمیع مشایخ اسرائیل جمع شده نزد سموئیل آمدند، واو را گفتند تو اكنون پیر شدهای، وپسرانت بهراه تو نمیروند، پس الآن برای ما پادشاهی نصب نما تا مثل سایر امتها برما حكومت كند، واین امر در نظر سموئیل ناپسند آمد، چونكه گفتند مارا پادشاهی بده تا برما حكومت كند.. .»[۱]
خداوند نیز، با اندكی نارضایی، به سموئیل میگوید كه سخن قوم را بشنود:
«وخداوند به سموئیل گفت آواز قوم را درهرچه بهتو گفتند بشنو، زیرا كه تورا ترك نكردند، بلكه مرا ترك كردند تا بر ایشان پادشاهی ننمایم[۲]»
در این آیه چندین نكته مهم دیده میشود كه شایدمهمترینِ آن آزادی مردم در حق انتخاب است. در این آزادی دادن البته مسئولیت فرجام چیزی كه مردم انتخاب میكنند به عهده خود آنان است. از این جهت خداوند تاكید میكند كه پیش از اینكه سموئیل، پادشاهی برای آنان نصب نماید رسم پادشاهی را كه برآنان حكم خواهد كرد برایشان توضیح دهد. وسموئیل تمامی سخنان خداوند را بهاین گونه ابلاغ كرد:
« رسم پادشاهی كه برشما حكم خواهد نمود این است كه پسران شما را گرفته، ایشان را بر ارابهها وسواران خود خواهد گماشت، وپیش عرابههایش خواهند دوید، وایشان را سرداران هزاره، وسرداران پنجاهه برای خود خواهدساخت، وبعضی را برای شیار كردن زمینش ودرویدن محصولش، و ساختن آلات جنگیاش، واسباب ارابههایش تعیین خواهد نمود. ودختران شما را برای عطركشی وطباخی وخبازی خواهد گرفت، وبهترین مزرعهها وتاكستانها، وباغهای زیتون شما را گرفته بهخادمان خود خواهد داد. وعشر زراعات وتاكستان های شما را گرفته بهخواجهسرایان وخادمان خود خواهد داد(و.. .) ودر آن روز از دست پادشاه خود كه برای خود برگزیدهاید فریاد خواهید كرد وخداوند درآن روز شما را اجابت نخواهد كرد»[۳]
در سخنان سموئیل، به گونهای واضح نشان داده شدهاست كه قدرت سیاسی ونظامی كه باید معطوف به دفع دشمنان خارجی باشد، چگونه پس از سازمان یافتن، همه نیرو وتوان سیاسی ونظامی را صرف منافع شخصی و بقای خویش میكند. درعینِحال، سموئیل در جستجوی مناسبترین وسالمترین كسی است كه به عنوان پادشاه منصوبش كند.
شائول كه در قرآن بهدلایلی با نام طالوت از او یاد شده است[۴] توسط سموئیل نبی بهپادشاهی منصوب میشود. اوكه در ابتدا توانست اسرائیل را از دشمنان خلاصی دهد، اندك اندك كه قدرت نظامی وسیاسی خود را افزایش می داد، روح خودكامهگی نیز در او بیشتر قوت میگرفت، وتنها به تظاهر خود را پیرو خداوند مینمود، و در برابر انتقادهای سموئیل به توجیه آن اعمال میپرداخت[۵]. روند داستان بهگونهای است كه اندك اندك سموئیل به سبب ترس از شائول نمیتواند آشكارا سخن خود را بیان كند.
در این داستان از نكتهدیگری نیز یاد شده است كه معمولا برای همه خودكامگان پیش میآید. شائول علاوه برآنكه كلام انبیاء را ندیده میگرفت، همچنین نمیتوانست كسی را برتر از خود ببیند، ونمیتوانست ببیند كه دیگران مثلا از شجاعت داود تمجید میكنند[۶]. در واقع میتوان گفت كه شائول حتی خداوند هم را نمیتوانست بالاتر از خود ببیند. او تا آنجا به خداوند احتیاج دارد كه بتواند به وسیله او خودش را نزد مردم تائید كند. همین نكته سبب شد تا تمامی نیروی خود را صرف توطئهای برای كشتن داودكند كه از سرداران سپاه خودش بود. اكنون برای شائول كه روزی مسیح خداوند و نجات دهنده قوم شناخته میشد، چیزی مهمتر از حفظ اقتدار خودش نبود. دروغ، ریاكاری، خیانت، طرح توطئه برای جنایت، و ترس از ناكامی، تمامی خواب وبیداری شائول را در چنبره خود گرفته بود[۷] چندانكه به تعبیر كتاب سموئیل، روح خداوند از شائول دورشده بود و جواب او را نمیداد:
«وشائول از خداوند سوال كرد، وخداوند اورا جواب نداد، نه بهخوابها، نه بهاوریم، ونه بهانبیاء»[۸]
تعبیر سادهترِ سخن فوق شاید این باشد كه قطع رابطه سموئیل، ودیگر كاهنان با شائول، مشروعیت حكومت شائول را از او گرفت، وبه این سان شائول در انبوه رنج و حسد خویش، با روحی سیاه و زهر آلود در كام مرگ میافتد.
● داود پادشاه:
در متن عهد عتیق، ودر قرآن، داود یكی از مهمترین نمونههای مثبت وقابل قبول خداوند در امر فرمانروایی است. از این جهت، داستان داود نه بهعنوان یك واقعه تاریخی، بلكه بهعنوان ارائه یك نمونه موفق در امر فرمانروایی در آن روزگار است. این نمونه درقالب روایاتی داستانی بیان شده است. در كتاب دوم سموئیل، داود نه بهعنوان رسول وپیامبر، بلكه بیشتر بهعنوان فرمانروا(پادشاه) مطرح است.[۹]یعنی كسی كه دارای نیروی نظامی قدرتمندی است وفرماندهی كل قوا را بعهده دارد.
با آنكه داود گهگاه خودش نیز همچون رسولان وكاهنان لباس ویژه كاهنان را میپوشید و به نبوت میپرداخت، درعین حال هنگامی كه در مقام پادشاهی قرار میگرفت و مرتكب خطایی میگردید انبیاء وكاهنان دیگری بودند كه بهنحوی اعمال ناپسند او را بهیادش میآوردند و اورا نسبت به خطایی كه مرتكب شده است هشدار میدادند. مانند داستانی كه مربوط به تصاحب همسر یكی از فرماندهان نظامی خودش میشد.
در این داستان، بعد از آنكه داود همسر «اوریا» را به تصاحب خود در میآورد. سپس اوریا را به بهانه نبرد با دشمنان به خط مقدم جبهه میفرستد تا كشته شود[۱۰]. در مواجهه با این وقایع، پیامبری بهنام «ناتان» به سراغ داود میآید وابتدا با طرح تمثیلی، خطای داود را بهیادش میآورد، وسپس به شدت از او انتقاد میكند[۱۱].
اهمیت داستان فوق در این نیست كه داود گناه كرده است - زیرا بنا به روایات تورات، هیچ انسانی بیگناه، وفارغ از خطا نیست- بلكه اهمیت داستان دراین است كه هنگامیكه كاهن، یا رسولی كه همزمان با داود است و خطای او را بهیادش میآورد، داود بیآنكه بهقدرت سیاسی و نظامی خود متوسل شود، بهخود میآید، خطای خویشرا میپذیرد، وسخت برخود میشورد، وخود را نیز چون دیگران به داوری میكشاند.
اگرچه بنا به قانون تورات، مجازات داود برای گناهی كه مرتكب شده بود قتل بود اما بنا بهدلایلی این مجازات از پدر به فرزند منتقل شد و برخی گرفتاریهای دیگر برای خود داود. بخشی از مجازاتی را كه خداوند برای داود در نظر گرفته بود، ناتان بهاین گونه بیان میكند:
«پس حالا شمشیر از خانه تو هرگز دور نخواهد شد، بهعلت اینكه مرا تحقیر نموده زن اوریای حِتّی را گرفتی تا زن تو باشد. خداوند چنین میگوید اینك من از خانه خودت شرارت را بر تو عارض خواهم گردانید وزنان تورا پیش چشم تو گرفته بههمسایهات خواهم داد و او در روشنایی این آفتاب با زنان تو خواهد خوابید زیرا كه تو این كار را بهپنهانی كردی اما من اینكار را پیش تمام اسرائیل ودر نظر آفتاب خواهم نمود.[۱۲]»
احتمالا دلیل مهم این گونه مجازات برای داود، صرفا تخفیف مجازات نبوده است بلكه متناسب با شان و موقعیت داود بوده كه پادشاه بنی اسرائیل محسوب میشد. مهمتر اینكه، در این انقاد و سپس مجازات، طبعا پنهانكاری داود برملا میشود. وقتی صاحبان قدرت مرتكب گناهی اینگونه میشوند، معمولا برملا نمیشود. اگرهم دیگران ماجرا را متوجه شوند كسی جرات بیان آن را ندارد.همچنین ناتان به داود خبر داده بود كه به سبب این گناه، فرزندش به زودی خواهد مرد وداود اگرچه برای نجات فرزند خویش روزه گرفت، بر خاك زمین خفت و در پیشگاه خداوند توبه كرد، اما به هرحال در روز هفتم فرزندش مرد. به روایت كتاب سموئیل، داود این مجازات را نیز پذیرفت.
قرآن در اشاره بههمین داستان، آنچه را برجسته كرده است همین انتقاد پذیری داود و آمادگی فوقالعاده او برای داوری برخویشتن است، ودرست به دلیل همین داوری برخویش است كه خداوند نهتنها از داود دور نمیشود بلكه به او نزدیكترهم میشود، و او را خلیفه در زمین میخواند كه در میان مردم داوری بهحق كند.[۱۳]
انتقاد پذیری داود در این داستان، چندان جدی، صادقانه وبرجسته طرح شدهاست كه حتی این گمانه را پدید میآورد كه شاید طرح این داستان صرفا بههمین منظور بوده است تا شفافیت وانتقاد پذیری داود را نشان دهد. زیرا در این داستان، داود پادشاه نمونه ای از پادشاهی است كه مورد قبول خداوند هم قرار گرفته است.
داستان دیگری نیز در كتاب دوم سموئیل در باره داود آمده است كه مربوط به قدرت نظامی است و امید زهرآلود حاكمان را به نیروهای نظامیشان بازگو میكند. در این داستان داود به سرداران وفرماندهان سپاه خود دستور میدهد تا شماره همه مردان جنگی تحت امر او را معیین كنند. پس از آمارگیری دقیق نتیجه شمارش رابهاو گزارش میدهند:
«از اسرائیل، هشتصدهزار مرد جنگی شمشیرزن، واز یهودا پانصد هزار مرد بودند. وداود بعد از آنكه قومرا شمرده بود در دل خود پشیمان گشت، پس داود به خداوند گفت در اینكاریكه كردم گناه عظیمی ورزیدم، وحال ای خداوند گناه بنده خود را عفو فرما زیرا كه بسیار احمقانه رفتار نمودم»[۱۴]
چرا شمارش نیروهای نظامی ومردان شمشیرزن باید گناه شمرده شود وكاری احمقانه محسوب شود؟ مگر یك فرمانروای بزرگ كه سرنوشت ملتی را در جنگها بعهده دارد نباید از امكانات ونیروهای خود اطلاع دقیق داشته باشد؟ . اتفاقا در سفر اعداد كه یكی از اسفار پنجگانه تورات است خداوند خودش به موسی میگویدكه همه مردانی كه میتوانند در جنگ حضور یابند شمارش شوند، واین كار هم با دقت انجام میگیرد[۱۵]. پس چرا داود باید این كار را گناه بخواند واحمقانه بشمارد؟. حتی در ادامه داستان آمده است كه داود، بهای سنگینی را به مكافات این گناه میپردازد[۱۶].
نزدیكترین گمانهای را كه میتوان بابت گناه آلود بودن كار داود بیان كرد این است كه شاید داود منظور خاصی داشتهاست كه این منظور با هدفی كه خداوند برای پادشاهیِ او تعیین كرده متفاوت بوده است. سیر داستان هم بهگونهای است كه نشان میدهد فعلا نبردی با دشمنان خارجی درپیش نبوده است. همچنین در این هنگام، داود به اواخر عمر خود نزدیك میشد. آیا داود در شمارش نیروهای مسلح خویش در اندیشه محكم كردن نهاد پادشاهی برای خود نبوده است؟ بهتعبیر دیگر، این شمارش یادآور آن سخن قرآن در باره كسی است كه اموالی را فراهم كرده است وبعد به شمارش آن میپردازد، ونزد خود حساب میكند كه به وسیله اموالش بقای خودش تضمین میشود[۱۷]. این درست همان امید زهرآلودی است كه همه جباران تاریخ، وهمه فرمانروایانِ خودكامه به آن گرفتار میشوند، وبرای بقای خویش به اموال، وبه ویژه به نیروهای نظامی خویش تكیه میكنند.
اما از نگاه تورات وقرآن، داود كه هم از هوشمندی فوقالعادهای برخوردار است وهم مردی خدا شناس وخداترس معرفی شده، پیش از آنكه دیگران به گناه ناگشوده او پی ببرند، وضعیت خودرا بهسرعت درمییابد وپیش از آنكه این وضعیت به فاجعه دیگری بیانجامد، به جبران گناه خویش میپردازد.
● طالوت وداود درقرآن:
داستان با جملهای پرسشی آغاز میشود:
«آیا از بزرگان بنیاسرائیل پس از موسی خبر نیافتی؟ هنگامی كه به پیامبری از خودشان گفتند كه برای ماپادشاهی(مُلِكاً) برانگیز تا در راه خدا پیكار كنیم»[۱۸]
این بخش از آیه مقدمهای برای كل داستان محسوب میشود كه با اشارهای كوتاه تمامی داستان را كه قبلا در میان بنی اسرائیل مشهور وشناخته شده بودهاست، یكجا به ذهن مخاطب متبادر میكند. حتی پرسش بهگونهای است كه بهجای استفاده از واژگان مربوط بهروایت ونقل تاریخ، از واژه مربوط به دیدن( الم تَرُ ) استفاده می كند. با این گونه پرسش، انگار مخاطب را وامیدارد كه خود را از یك روایت كهنه وتاریخی، به یك عینیت امروزی برساند. شاید اولین پرسش این باشد كه پیامبر اسلام ومخاطبان قرآن در آن روزگار چگونه میتوانستند واقعهای را كه در بیش از هزار سال قبل از خودشان بوده است بهعینیت مشاهده كنند؟.
بخشی از پاسخ ممكن است این باشد كه در این آیه مخاطب، صرفا محمد رسول بوده است، و از نگاه برخی مفسرین، امور مربوط بهرسالت هم ایجاب میكند كه برای رسولان در عرصه وحی، سد زمان ومكان شكسته شود ومحمد میتواند گذشته وآینده را آشكارا ببیند.
اما از آنجا كه این آیه پس از نزول، به مسلمانان ابلاغ شده است بنا براین مخاطبان دیگری هم داشته است، واین مخاطبان نیز باید از یك روایت تاریخیِ ذهنی به نوعی عینیت نیز رسیده باشند. اگر بتوانیم زمان نزول این آیه را بهدقت مورد تامل قرار دهیم شاید بتوانیم پاسخی برای بخش دوم این پرسش نیز بیابیم.
مطابق روایات مربوط به زمان نزول آیهها، ومكی ومدنی بودن آن آیات، داستان فوق در زمانی به مسلمانان ابلاغ میشود كه نزدیك به دوسال از مهاجرت آنها به مدینه میگذرد. یعنی آن دسته از مسلمانان كه بهعنوان مهاجر شناخته میشدند كسانی بودند كه از خانه وكاشانه خود رانده شدهبودند، اموالشان وخانههاشان در مكه ودر اختیار مشركین قریش بود. آیات تغییر قبله كه تقریبا در همین زمان نازل میشود وتوجه مسلمانان را از مسجدالقصی به سوی مكه معطوف میكند از این نظر بسی معنا دار است. انگار كه نقل این داستان برای مسلمانان آن روزگار، حدیث نفسی از وضعیت كنونی خود آنان نیزبوده است واینكه از شهر وخانه خود رانده شده بودند واكنون كه تاحدودی نیرومندتر شده بودند باید در اندیشه بازپس گرفتن خانه وشهر خود میبودند.
در ادامه آیه مربوط به داستان بنیاسرائیل آمده است كه آن رسول كه از قوم بنی اسرائیل بود در برابر خواسته قوم میگوید:
«اگر جنگیدن برشما مقرر شود چه بسا كه پیكار نكنید، گفتند چرا در راه خدا نجنگیم با آنكه ما از دیارمان بیرون رانده شدهایم»
دراینجا میبینیم كه بیرون رانده شدن مهاجر از دیارشان مكه، با داستان بنی اسرائیل پیوندی عینی ومحسوس پیدا میكند. یعنی روایت تاریخی، به واقعهای عینی ومحسوس گرهمیخورد[۱۹]. همچنین منظور از جنگیدن در راه خداوند، دقیقا نبردی است برای بازپس گرفتن خانه وكاشانه خودشان. یعنی این نبرد كه جنگ در راه خداوند خوانده شده است، صرفا به یك هدف قدسی، آسمانی وعبادی مربوط نمیشود، بلكه به یك ضروت عینی، اجتماعی، وقابل حس معطوف شده است.
پرسش دیگری كه در طرح این داستان به ذهن میآید اینكه، در آن هنگام مسلمانان به دو گروه مهاجر وانصار تقسیم میشدند. آیات فوق اگر برای گروه مهاجر عینیت واجرای آن ضرورت داشته اما برای انصار چنین ضرورتی متصور نبوده است. چون آنان خانهها و اموال خود را از دست نداده بودند. بنا براین سهم انصار از این داستان كجاست؟
در مقدمه، و پیش از شروع داستان در قرآن، آیه دیگری هم هست كه سهم انصار را از این داستان مشخص میكند. بنا به قولِ اكثر مفسرین[۲۰] آیهی ذیل همزمان وهمراه با آیات مربوط به این داستان آمده است:
«كیست آن كس كه به خدا وام دهد، وام نیكویی كه خدا چند برابر بیفزاید. وخداست كه (درمعیشت) تنگی و گشایش پدید میآورد. وبهسوی او بازگردانده میشوید.»
اكنون وام دادن به خدا نیز مشخصتر میشود، وگویا مخاطب این آیه درهنگام نزول، همان گروه انصار ومسلمانان مدینه بودهاند كه نه از جایی رانده شدهبودند ونه چندان دل درگرو رهایی اموال وخانههای مهاجرین از چنگ مشركین داشتهاند. تعهد مسلمانان مدینه با پیامبر كه در جایی مشهور به عقبه انجام گرفته بود آن بود كه از محمد رسول همچون فرزندان وخویشاوندان خود در برابردشمنان حمایت كنند[۲۱] اما اینكه اگر محمد ویارانش خواستند در جنگ پیشدستی كنند آنگاه نقش انصار چهخواهد بود؟ هنوز سخن روشنی در این باره بهمیان نیامده بود. از این جهت كمك آنان به گروه مهاجر وشركت در نبرد میتوانسته نوعی وام دادن به خدا محسوب شود. زیرا جمعیت مهاجر بسیار اندك بودهاست و اگر یاری انصار نمیبود شاید سرنوشت جنگ چیز دیگری میشد[۲۲].
همچنین مطابق روایاتی كه طبری گرد آورده است، مسلمانان آن روزگار، نبرد بدر را با داستان طالوت مقایسه میكردند وتعداد شركت كنندگان در بدر را با تعداد سپاهیان طالوت یكی میشمردند.[۲۳]
داستان بنی اسرائیل همچنان تنگاتنگ با عینیتی كه مسلمانان در پیش روداشتند بازخوانی میشد، وبرخی فرازهایی كه گاه برای عبرت آموزی مسلمانان بود نیز بیان میشد از جمله اینكه:
«پس هنگامی كه جنگ بر آنان مقرر شد، جز شماری اندك،(همگی) پشت كردند، وخداوند به ستمكاران دانا است.»
هنوز بحثی از معیّن كردن پادشاه در میان نیست، اما این نكته هست كه اگر در این آیات تامل كنیم، مفهوم پادشاه (مُلِك) با صبغه نظامی آن مطرح است ونه با صبغه سلطنت(سلطان) واینكه اگر پادشاهی، یا فرمانده نظامی برای آنان معین شود آیا در هنگام نبرد از فرمان او پیروی خواهند كرد یانه؟. بدیهی مینمایدكه در هنگام نبرد، اگر فرماندهی مشخصی در كار نباشد، واگر فرمان او بهدقت اجرا نشود، هیچ سپاهی قادر به جنگیدن با دشمن نخواهد بود.پیامبر پیش از آغاز جنگ بدر، با مهاجر وانصار مشورتهای لازم را كردهبود ورای ونظر اكثریت را جلب كرده بود، همان گونه كه بعدها در جنگ احد نیز همین شیوه را انجام داده بود وحتی برخلاف نظر شخصی خود به رای اكثریت گردن نهاده بود[۲۴]. اما این رایزنیها، وشورایی عمل كردن تا هنگامی است كه هنوز بهمیدان نبرد درنیامدهاند وفرصت بحث وگفتگو وجود دارد. ولی هنگامی كه همه پذیرفتند كه نبرد را آغاز كنند و به میدان درآمدند، در آنجا رهبری نظامی فرمانش مطاع خواهد بود، وهركسی به هر بهانهای نمیتواند پشت به رهبری نظامی و به جبهه نبردپشت كند.
بهنظر میرسد طرح موضوع اولیالامر واطاعت از او كه در قرآن آمده است بیشتر مربوط به همین گونه رهبری است[۲۵] بهویژه اینكه نبرد در چنین جبههای، همراهی باخداوندنیز محسوب میشود. این نكتهای است كه در این داستان به روشنی بهآن اشاره شده است. اما در روایت كتاب سموئیل، آمده بود كه بنی اسرائیل «پادشاه=سلطان» خواستهبودند كه چه در جنگ وچه در هنگام صلح، بر آنها حكومت كند.
در این روایت اگرچه رهبری نظامی هم یكی از عمدهترین وظایف سلطان محسوب میشد، درعینحال غیر از رهبری نظامی، همچنین رهبری سیاسی هم به پادشاه(سلطان) سپرده میشد. یعنی در روایت كتاب سموئیل، بهجای واژه مُلِك «پادشاه» از واژه «سلطان» میتوان استفاده كرد وبهاین ترتیب اطاعتی كه از نگاه قرآن، فقط در هنگام نبرد ودر میدان جنگ توصیه شدهاست، در این رویكرد، بههنگام صلح، وموارد دیگرِ زندگیاجتماعی هم تسری پیدا میكرد. درست به همین دلیل بود كه هم خداوند وهم سموئیل، خواسته بنی اسرائیل را با ناخوشی پذیرفته بودند.
در دومین آیه از قرآن، در مورد این داستان، كه درآن به چگونگی برانگیخته شدن طالوت(شائول) اشاره شده است آمده:
«وپیامبرشان بهآنان گفت:« همانا خداوند، طالوت را برای شما به پادشاهی(سپهسالاری) برانگیخته است . گفتند:«چگونه او برما پادشاه(سپهسالار) باشد، با آنكه ما به پادشاهی از وی سزاوارتریم، و به او، گشایشی در مال داده نشده است» پیامبرشان گفت:« همانا خدا او را بهدانش وجسم(نیرومندی تن) برشما برتری داده است وخدا «مْلك» را به هركس كه خواهد میدهد، وخدا گشایشگر دانا است.»
در آیه فوق به گونهای كاملا مشخص، میان واژه «مْلك» و «مال» تفاوت است. همچنین دانایی، وبهویژه نیرومندی جسم، تایید دیگری است بر اینكه در این آیات واژه پادشاه(مُلِك) به معنای فرمانده نظامی، یا سپهسالار است.
در آیه بعدی نشانه دیگری هم برای مشروعیت طالوت بیان شده است كه عبارت است از صندوقی كه آرامش خاطری ازجانب خداوند در آن تعبیه است، ومیراثی از آل موسی وهارون است. این صندوق توسط فرشتگان حمل میشود وبه سوی قوم آورده میشود.
مطابق داستانی كه در كتاب سموئیل آمده است[۲۶]، این صندوق همان تابوت عهد است كه تورات، در آن نگهداری میشد. این صندوق را فلسطینیان در یكی از نبردها، از بنی اسرائیل ربوده بودند وهنگامی كه طالوت به سپهسالاری میرسد، ترسی بر فلسطینیان مستولی میشود وتابوت عهد را به قوم بازمیگردانند وبه این طریق نگرانی قوم از اینكه تابوت عهد را ازدست دادهاند فرو مینشیند. اما لایه دیگر معنایی در آیه فوق میتواند این باشد كه شائول بههمان قانون، وشریعتی عمل خواهد كرد كه خداوند در تورات بیان كردهاست. بهتعبیر دیگر، دراین داستان، آمدن صندوق عهد، كه میراث موسی وهارون خوانده شده است، وهمراهی شائول با این میراث، یكی از نشانههایی به شمار میرود كه خداوند شائول را تایید كرده است.[۲۷]
در آیات بعدی(۲۴۹ و ۲۵۰) تصویری از سپاهیان طالوت آمده است كه آزمون نسبتا سختی را از سر میگذرانند. در این آزمون، بسیاری از سپاهیان ناموفق هستند، وهمانها ادعا میكنند كه در جنگ شكست خواهند خورد. اما گروه اندكی كه گمان ملاقات با خداوند را داشتند و باقی مانده بودند، به نیایش میپردازند كه خداوند به آنها شكیبایی دهد، وقدمهاشان را استوار بدارد، وبركافران پیروزشان گرداند.
در ادامه داستان به گونهای، بسیار حساب شده و طبیعی، داود، جای طالوت را میگیرد. این انتقال قدرت كه در كتاب سموئیل با كشمكشهای بسیاری میان طالوت وداود نقل شده است، در داستانی كه قرآن نقل میكند، بههیچ روی دارای آن كشمكش نیست. علت اصلی در این تفاوت شاید همین باشد كه در مضامین عهد عتیق، «پادشاهی» گاهی به معنای سلطنت هم بوده است، ولی در قرآن، ودر این داستان، لفظ «مُلِك» به معنای سپهسالار وفرمانده نظامی است.
مطابق آنچه در قرآن میخوانیم، پس از معیین شدن طالوت به عنوان «مُلِك» و رهبر نظامی وپس از اینكه عده قلیلی از آزمون برای نبرد پیروز بیرون میآیند، آن عده قلیل به «جالوت»(پادشاه سپاهدشمن) وسپاهیانش هجوم میآورند وآنها رابه هزیمت میاندازند، در این میان به جای اینكه طالوت با جالوت مواجه شود واو را از پای درآورد، «داود» این مهم را انجام میدهد.
به تعبیر دیگر، وزن واهمیت هركسی در میدان جنگ، با حریفی سنجیده میشود كه با او مواجه میشود. همین عمل داود، شایستگی او را نسبت به طالوت، برای نبرد با دشمن محرز میكند، وبه طور طبیعی داود جای طالوت را میگیرد واز این جهت مْلك وحكمهٔ به او داده میشود.
در ادامه آیه آمده است كه:
«اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمیكرد حتما زمین بهتباهی كشیده میشد، لیكن خدا برهمه جهانیان تفضل دارد.»
در ارتباط با كل داستان، ایهامی در این آیه دیده میشود. منظور از اینكه خداوند بعضی را به وسیله بعضی دیگر دفع میكند، كدام كسان است؟
در نگاه اول، میتوانیم كشته شدن جالوت(رهبر فلسطینیان) را به دست داود در نظر بگیریم. اهمیت این نكته در دفع فساد این است كه جالوت در این داستان، رهبری سپاه دشمن بعهده دارد، وتاكید قرآن براین است كه به جای كشتن سپاهیانی كه سیاهی لشگر هستند، ائمه كفر را هلاك كنید[۲۸].
اما در نگاهی دوباره، میتوانیم بركنار شدن خودِ طالوت را از سپهسالاری لشگر نیز مورد تامل قرار دهیم. بهویژه آنكه مطابق پسزمینههای داستان كه در كتاب سموئیل آمده است، شائول میرفت تا به پادشاهی جبار تبدیل شود، واگر با آمدن داود بركنار نمیشد، سلطنتی جبارانه در میان قوم پدید میآورد.
● محمد رسول
در داستان طالوت و داود، شخصیتهای داستان، اول آن رسولی است كه از زبان خدا سخن میگوید و به قوم ابلاغ رسالت میكند. این شخصیت، در كتاب سموئیل، به همان نام «سموئیل» معرفی شده است. شخصیتهای بعدی، طالوت وداود هستند كه توسط آن رسول تایید میشوند. بنا براین، هم در عهد عتیق، وهم در قرآن، نهاد رسالت، از نهادِ فرمانروایی، جدا در نظر گرفته شده است. در این رویكرد، نهاد رسالت، اعم از رسالت و كهانت است. همچنین نهاد حكومت، اعم از رهبری نظامی وسیاسی میباشد.
بعد از اتمام داستان در قرآن، خطاب به پیامبرآمده است كه:
«این آیات خدا است كه ما بر توتلاوت میكنیم بهحق، وحتما تو از جمله رسولان هستی»
جمله آخر دراین آیه با دوحرف تاكید «اٍنٌكُ لَمٍنالمْرسُلین» این گمانه را میتواند تقویت كند كه در قرآن، محمد، «رسول» معرفی شده است، ونه رهبر نظامی وسیاسی.
در عین حال نمیتوان نادیده انگاشت كه پادشاهانی همچون داود وسلیمان، در قرآن «رسول» هم خوانده شدهاند، اما رسولانی كه بیشتر پادشاه بودند، وبه تعبیر قرآن «مْلك molk» هم به آنان داده شده بود. این رسولان هنگامی كه در مقام پادشاهی قرار میگرفتند، انبیاء دیگری در برابرشان حضور داشتند تا در مواقع لزوم آنان را متنبه كنند.
● اولیالامر
در قرآن هیچگاه، نه محمد رسول، ونه یاران نزدیك او، پادشاه خوانده نشدند؛ خواه معنای پادشاهی را رهبری نظامی تلقی كنیم، خواه رهبری سیاسی، یا هردو مورد. در پارهای موارد كه نبردی در پیش بود، متناسب با موقعیت واهمیت نبرد، یك نفر بهعنوان سپهسالار معیّن میشد. در غزوات معمولا خود پیامبر این مسئولیت را بهعهده میگرفت. در سریهها[۲۹]، گاه خالدبن ولید، گاهی علیبن ابیطالب، و گاه دیگران این امر را بهعهده میگرفتند. یعنی مقام رهبری نظامی، مقامی ثابت ومخصوص فردی خاص نبوده است.
از آیه ۵۹ در سوره نساء، وداستان شان نزول آن، چنین برمیآید كه در این موارد، كسی كه فرماندهیسپاه را بهعهده داشته، «اولیالامر[۳۰]» یعنی دارنده امرخوانده میشده است[۳۱]. اما ترتیب این آیه در سوره، و با توجه به آیات قبل وبعد آن، چنین مینماید كه اصطلاح «اولیالامر» صرفا به فرماندهی نظامی در میدان جنگ محدود نمیشده است و در حل وعقد امور اجتماعی نیز گسترش مییافته است. در آن آیه آمده است كه:
«ای كسانی كه ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت كنید، ورسول را اطاعت كنید، و اولیالامری كه از خودتان است. پس اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، هرگاه در چیزی منازعهای میان شما پدید آمد، آن را به خدا ورسول عرضه كنید. آن بهتر و نیك فرجامتر است.»
در ابتدای این آیه، اطاعت از خدا، رسول، واولیالامر، در یك ردیف آمده است. یعنی كسی كه از اولیالامر اطاعت كند، همان گونه است كه از خدا ورسول اطاعت كرده است. اما هنگامی كه تنازع وكشمكش میان مردم از یكسو، با اولیالامر از سوی دیگر، پدید میآید، آنگاه برای حل اختلاف، باید به خدا و رسول مراجعه كرد، ومورد اختلاف را به خدا ورسول عرضه كرد تا داوری نهایی از جانب خداوند صورت گیرد. حتی اگر معنای «اولیالامر» از مفهوم سپهسالاری، به امور سیاسی وساماندهی اوضاع جامعه گسترش یافته باشد، باز هم اختلاف وتنازع میان مردم واولیالامر بر سر چیزی كه در باره آن اختلاف نظر دارند، امری بدیهی، و طبیعی دانستهشده است. بهتعبیر دیگر، «اولیالامر» خواه رهبر نظامی، یارهبر سیاسی واجتماعی باشد، تنها نهاد تصمیم گیری و فرمانروایی نیست. بلكه نیرویی دیگر بهنام خدا ورسول، در میان مردم حضور دارد كه میتواند «اولیالامر» را نیز بهداوری بكشاند.
اگر موقتا، كاركرد این آیه را در زمان خود پیامبر تلقی كنیم، مشگل چندانی پدید نخواهد آمد، زیرا پیامبر در میان مردم حضور داشتهاست، ومردم میتوانستند اختلاف خود راكه با اولیالامر داشتهاند به نزد او ببرند. همانگونه كه در ماجرای اختلاف میان عمار وخالدبنولید پیشآمده بود[۳۲]. همچنین هنگامی كه برخی مواقع خود پیامبر در نقش فرماندهی سپاه ظاهر میشد، راهنمایی دیگران، وانتقاد دیگران را برخود میپذیرفت[۳۳].
اما آنچه مسئله قدرت را در میان مسلمانان پیچیده كرده است، مربوط به روزگار پس از پیامبر است. بهویژه آنكه پیامبر اسلام خاتمالنبیین دانسته شده است. یعنی پس از روزگارِ رسول، كه هیچ رسول دیگری هم وجود نخواهد داشت، چه روشی باید اتخاذ گردد كه از تمركز قدرت پیشگیری شود و دو نهاد داوری واجرایی، مستقل از یكدیگر پدیدآید و اگر اختلافی میان «اولیالامر» و مردم پدید آمد چه كسی میان آنان داوری خواهد كرد؟ یا اینكه چهكسی میتواند اختلاف خودش با اولیالامر را به نزد خداوند ببرد تا خداوند حقو باطل را تبیین كند؟ آیا راهی هست تا از خودسری و خودكامگی حاكمیت پیشگیری شود؟؛ و آیا میتوان مراجعهی به خردِ جمعی را كه تمایل به حق دارد و چون حق و باطل برایش آشكار گردد حق را بر میگزیند، همان مراجعه بهخداوند دانست؟
این موارد، وبسیاری موارد دیگر در عرصه قدرت، اعم از سیاسی، نظامی، ودینی، بحث وپژوهش مستقل دیگری را میطلبد كه در حوصله این مجال نیست. همچنین اگر داستانی را كه قرآن در باره دونهاد متفاوت پس از موسی برای قوم بنی اسرائیل نقل میكند، به عنوان یك رهنمود در نظر بگیریم، آیا از نگاه شیعیان، امام علی پس از پیامبر، نقش یوشع را باید میداشت، یا نقش هارون؟.
والسلام: علی طهماسبی
[۱] - كتاب اول سموئیل، باب ۸، آیه ۴ و۵
[۲] - همان ماخذ آیه ۷
[۳] - همان ماخذ آیات ۱۰ تا۲۰
[۴] - در قرآن بخشی از داستان مربوط به جدعون وبرخی دیگر از داوران، با داستان شائول درهم آمیخته شدهاست، مانند داستان آزمونی كه در باره نیاشامیدن آب در آیه ۲۵۰ سوره بقره آمده است . این داستان در كتاب داوران راجع به جدعون وسپاهیانش ذكر شده است. اما در قرآن تمامی داستان داوران تا شائول، تحت نام «طالوت» آمده است، احتمالا به معنای طولانی، واز نگاه برخی مفسرین، طالوت به معنای مطلوب وپسندیده است. بهنظر میرسد در قرآن با این تغییر نام، تمامی داستانهای مفصل سفر داوران و كتاب سموئیل را به صورتی فشرده واشارهگونه بیان كرده است تا به نتیجه اصلی ومورد نظر برسد. در قسمت بعدی این نوشته به این نتیجهگیری اشاره خواهم كرد.
[۵] - اول سموئیل باب۱۵ آیات ۱۲ تا۱۵
[۶] - همان ماخذ باب ۱۸، آیه۶ بهبعد
[۷] - فرجام شائول، وجنون قدرتی كه او را فرا گرفته بود از برخی جهات روانی تا حدود زیادی شبیه به مكبث است. داستان مكبث كه در اصل نام یكی از پادشاهان قدیم اسكاتلند بود در نمایشنامهای بههمین نام توسط شكسپیر بازخوانی شد.
[۸] - همان ماخذ باب ۲۸ آیه ۶
[۹] - كتاب دوم سموئیل باب ۵
[۱۰] - كتاب دوم سموئیل باب یازدهم بهویژه آیات ۱۳ تا ۲۵
[۱۱] - همان ماخذ باب ۱۲
[۱۲] - كتاب دوم سموئیل باب ۱۲
[۱۳] - نگاه كنید به سوره ۳۸(ص) آیات۲۱تا ۲۶
[۱۴] - كتاب دوم سموئیل، باب ۲۴، آیات۹و۱۰، همچنین كل داستان نیز در همین باب آمده است.
[۱۵] -سفر اعداد باب اول
[۱۶] - تاوان گناه داود مرگ هفتاد هزار از مردان جنگی او در شیوع بیماری وبا ذكر شده است. به همان ماخذ پیشین نگاه كنید.
[۱۷] - اشاره به آیات دوم وسوم سوره الهمزه(۱۰۴)
[۱۸] - قرآن سوره بقره آیه ۲۴۶
[۱۹] - تفاوت میان روایت كتاب مقدس وقرآن در این مورد این است كه بنا بهروایت تورات بنی اسرائیل در صدد فتح سرزمین موعود بودهاند ولی مسلمانان در صدد بازپس گرفتن خانه و اموال بلوكه شده خود در مكه.
[۲۰] - از جمله نگاه كنید به تفسیر المیزان، اثر علامه طباطبایی در مورد همین آیه.
[۲۱] - تترجمه تاریخ طبری جلد سوم صفحه ۸۹۹ تا ۹۰۳ همچنین كتاب سیرت رسولالله ترجمه وانشای رفیعالدین اسحاقبن محمد همدانی، نصف اول باب بیستم
[۲۲] - نگاه كنید به ترجمه تاریخ طبری، جلد سوم صفحه ۹۵۵ روایت ابن اسحاق در باره جنگ بدر. همچنین نگاه كنید به كتاب سیرت رسولالله ترجمه وانشای رفیعالدین اسحاقبن محمد همدانی، جلد دوم باب بیست وششم.
[۲۳] - همان ماخذ صفحه ۹۵۴
[۲۴] - همان ماخذ صفحه ۱۰۱۷
[۲۵] - در بخش چهارم بازهم به موضوع اولیالامر پرداختهام
[۲۶] - كتاب اول سوئیل باب ۴ تا ۸
[۲۷] - نگاه كنید به آیه ۲۴۸ سوره بقره
[۲۸] - سوره توبه(۹) آیه ۱۲
[۲۹] - «سریه» به جنگهایی گفته میشد كه خودِ پیامبر در آن حضور نداشت ولی «غزوه» جنگی را میگفتند كه پیامبر هم در آن حضور داشت.
[۳۰] -تركیبهای دیگری، مانند «اولیالاباب»، «اولیالنهی»، «اولیالقربی» و «اولیباس» نیز در قرآن دیده میشود كه هركدام به موضوع ویژهای اشاره دارد.
[۳۱] - برای توضیح بیشتر نگاه كنید به تفسیر كشفالاسرار میبدی، جلد دوم صفحه ۵۵۳ و۵۵۴
[۳۲] - در یكی از نبردها، خالد بهعنوان فرمانده سپاه(اولیالامر) انتخاب شده بود وعمار یكی از سپاهیان بود، برای توضیح بیشتر نگاه كنید به همان ماخذ پیشین.
[۳۳] - نگاه كنید به كتاب تاریخ طبری درباره جنگ بدر و سخن حباببن منذر به پیامبر در مورد انتخاب قرارگاه سپاه مسلمانان.جلد سوم صفحه ۹۶۰
[۱] - كتاب اول سموئیل، باب ۸، آیه ۴ و۵
[۲] - همان ماخذ آیه ۷
[۳] - همان ماخذ آیات ۱۰ تا۲۰
[۴] - در قرآن بخشی از داستان مربوط به جدعون وبرخی دیگر از داوران، با داستان شائول درهم آمیخته شدهاست، مانند داستان آزمونی كه در باره نیاشامیدن آب در آیه ۲۵۰ سوره بقره آمده است . این داستان در كتاب داوران راجع به جدعون وسپاهیانش ذكر شده است. اما در قرآن تمامی داستان داوران تا شائول، تحت نام «طالوت» آمده است، احتمالا به معنای طولانی، واز نگاه برخی مفسرین، طالوت به معنای مطلوب وپسندیده است. بهنظر میرسد در قرآن با این تغییر نام، تمامی داستانهای مفصل سفر داوران و كتاب سموئیل را به صورتی فشرده واشارهگونه بیان كرده است تا به نتیجه اصلی ومورد نظر برسد. در قسمت بعدی این نوشته به این نتیجهگیری اشاره خواهم كرد.
[۵] - اول سموئیل باب۱۵ آیات ۱۲ تا۱۵
[۶] - همان ماخذ باب ۱۸، آیه۶ بهبعد
[۷] - فرجام شائول، وجنون قدرتی كه او را فرا گرفته بود از برخی جهات روانی تا حدود زیادی شبیه به مكبث است. داستان مكبث كه در اصل نام یكی از پادشاهان قدیم اسكاتلند بود در نمایشنامهای بههمین نام توسط شكسپیر بازخوانی شد.
[۸] - همان ماخذ باب ۲۸ آیه ۶
[۹] - كتاب دوم سموئیل باب ۵
[۱۰] - كتاب دوم سموئیل باب یازدهم بهویژه آیات ۱۳ تا ۲۵
[۱۱] - همان ماخذ باب ۱۲
[۱۲] - كتاب دوم سموئیل باب ۱۲
[۱۳] - نگاه كنید به سوره ۳۸(ص) آیات۲۱تا ۲۶
[۱۴] - كتاب دوم سموئیل، باب ۲۴، آیات۹و۱۰، همچنین كل داستان نیز در همین باب آمده است.
[۱۵] -سفر اعداد باب اول
[۱۶] - تاوان گناه داود مرگ هفتاد هزار از مردان جنگی او در شیوع بیماری وبا ذكر شده است. به همان ماخذ پیشین نگاه كنید.
[۱۷] - اشاره به آیات دوم وسوم سوره الهمزه(۱۰۴)
[۱۸] - قرآن سوره بقره آیه ۲۴۶
[۱۹] - تفاوت میان روایت كتاب مقدس وقرآن در این مورد این است كه بنا بهروایت تورات بنی اسرائیل در صدد فتح سرزمین موعود بودهاند ولی مسلمانان در صدد بازپس گرفتن خانه و اموال بلوكه شده خود در مكه.
[۲۰] - از جمله نگاه كنید به تفسیر المیزان، اثر علامه طباطبایی در مورد همین آیه.
[۲۱] - تترجمه تاریخ طبری جلد سوم صفحه ۸۹۹ تا ۹۰۳ همچنین كتاب سیرت رسولالله ترجمه وانشای رفیعالدین اسحاقبن محمد همدانی، نصف اول باب بیستم
[۲۲] - نگاه كنید به ترجمه تاریخ طبری، جلد سوم صفحه ۹۵۵ روایت ابن اسحاق در باره جنگ بدر. همچنین نگاه كنید به كتاب سیرت رسولالله ترجمه وانشای رفیعالدین اسحاقبن محمد همدانی، جلد دوم باب بیست وششم.
[۲۳] - همان ماخذ صفحه ۹۵۴
[۲۴] - همان ماخذ صفحه ۱۰۱۷
[۲۵] - در بخش چهارم بازهم به موضوع اولیالامر پرداختهام
[۲۶] - كتاب اول سوئیل باب ۴ تا ۸
[۲۷] - نگاه كنید به آیه ۲۴۸ سوره بقره
[۲۸] - سوره توبه(۹) آیه ۱۲
[۲۹] - «سریه» به جنگهایی گفته میشد كه خودِ پیامبر در آن حضور نداشت ولی «غزوه» جنگی را میگفتند كه پیامبر هم در آن حضور داشت.
[۳۰] -تركیبهای دیگری، مانند «اولیالاباب»، «اولیالنهی»، «اولیالقربی» و «اولیباس» نیز در قرآن دیده میشود كه هركدام به موضوع ویژهای اشاره دارد.
[۳۱] - برای توضیح بیشتر نگاه كنید به تفسیر كشفالاسرار میبدی، جلد دوم صفحه ۵۵۳ و۵۵۴
[۳۲] - در یكی از نبردها، خالد بهعنوان فرمانده سپاه(اولیالامر) انتخاب شده بود وعمار یكی از سپاهیان بود، برای توضیح بیشتر نگاه كنید به همان ماخذ پیشین.
[۳۳] - نگاه كنید به كتاب تاریخ طبری درباره جنگ بدر و سخن حباببن منذر به پیامبر در مورد انتخاب قرارگاه سپاه مسلمانان.جلد سوم صفحه ۹۶۰
منبع : سایت آیین پژوهی و فرهنگ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست