چهارشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۴۰۳ / 12 March, 2025
مجله ویستا
خیال تناسب میان حقوق بشر و دین

۲) به هرروی اما اگر لحظهای از محتوای این بحثها درگذریم، باید و میتوان به دلالتهای ساختاری طرح گسترده چنین بحثهایی در فضای کنونی نیز پرداخت. از قوه قضائیه که چندی پیش دادستانهای پایتختهای بلاد اسلامی را در تهران گرد آورد و همگی درباب نسبت حقوق بشر و اسلامیت سخن گفتند و دانشگاههای دولتی و غیردولتی (با گرایشهای عقیدتی و سیاسی مختلف) که در حوزه تطابق ادیان و آزادیهای بشری به چارهاندیشی مشغولند تا نیروها، محافل و گروههای سیاسی که با دغدغه اسلامیکردن حقوق بشر یا آزادیخواهانه کردن آموزههای اسلامی دست به گریبانند، همهجا فرم «هماندیشی دین و آزادی و حقوق افراد» حضور دارد. در سطح فرم و دلالتهای ساختاری بایستی به چرایی گستردگی این حضور پرداخت؛ بهزبان مارکسیستی، در اینجا ما در سطح نقد ایدئولوژی قرار داریم، نه صرفا از آنرو که در چنین فضایی، آن مضامین و آگاهیهای تئوریکی با مخاطبان درمیان گذاشته میشود که احتمالا آگاهی کاذب هستند؛ ایدئولوژی اتفاقا بیش از آنکه به حوزه آگاهی و دانستنیهای نظری صرف (ذهنیت)، اختصاص داشته باشد، و برای آنکه از پسِ «حفظ وضعِ تبعیضآمیز موجود» برآید، در میانِ روابط و مناسبات اجتماعی مادیت و عینیت مییابد و نهادسازی میکند. نهادسازی مثلا از جنس همین فضاهایی که در بالا ذکر کردیم. هم از اینرو، نقد گستردگی حضور مباحثاتی در باب نسبت دین و حقوق بشر، میتواند و باید که نقد این حضور، «فینفسه»، و نقد نقش ساختاری این حضور درکل هم باشد.
۳) نخستین وهله(Instance) این ایدئولوژی را بایستی در ایدهآلیسمی جستوجو کرد که در آن پیچیده شده است. تحولخواهی و تکاملجویی تاریخی ما از پی سالیان متمادی عقبماندگی از کاروان علم و فناوری و فرهنگ جهانی، در راه رویارویی سیاسی و اجتماعی و چهبسا اقتصادی با نیروهایی افتاده است که به صفت محافظهکار یا سنتگرا یا دینورز شناخته میشوند. اینک میپنداریم که با حل تعارضات تئوریک و گفتوگو بر سر «مبانی» میتوان بر تعارضات و پیچیدگیهای عینی غلبه کنیم. شاید این توهم، دستاورد میل «اندیشه» به دربرگرفتن کلیت وجود و توضیح و تبیین سراسر هستی براساس مقولات منطقیاش باشد. این سخن بر بسیاری از ابعاد زندگی ما چیره است که با تصحیح فکر و اندیشهمان میتوانیم ساحت عملی جهان را بهسامانسازیم. این ایدهآلیسم فراگیر، در حیطه بحث ما در همان عنوانهای مکرر «هماندیشی در حوزه حق بشری و دین» عیان میشود. همبسته این میل ایدهآلیستی به حل بحرانهای عینی اجتماعی از مسیر تقلاهای تئوریک و مقوم آن، این پندار است که «دیدگاه ما» از «واقعیت بیرونی» یا «کنش» از «تفکر»، فاصله پرناشدنیای دارند که آنها را به دوتاییهای تفکیکشده بدل میسازد. حال آنکه ماجرا این است که دیدگاه مخدوش و دچار شده به تعارضِ ما، در دل واقعیت متعارض و متناقض بیرونی حک شده است. یعنی اتفاقا «حلنشدن»، بهواقع، «زورنزدن» برای «حلکردن و چفتوبستزدن» به تعارض تئوریک و مبنایی ِ حقوق و آزادیهای مدرن اساسی افراد با دین و مبادی دینورزی، از واقعیت متعارض و متناقض بیرونی سرچشمه میگیرد.
این نکته روششناختی را اما بایستی دقیقتر بررسی کرد. نباید اشتباه کرد: طرف حساب این نکته انتقادی، تنها آن گفتارهایی نیستند که محتوا و نتیجهشان، انطباق اسلام با حقوق بشر است، بلکه از قضا هربار تاکیدگذاردن بر اینکه «اسلام یا مبانی دینی درکل با حقوق بشر نمیخواند» و سرصبر نشستن و یک سامانه تئوریک شستهورفته و بینقص برای این حکم تدارک دیدن هم، از گفتارهای همین فضای ایدهآلیستی و ایدئولوژیک است. به دیگر سخن، چنین پروژهها، برنامههایی در این سودا هستند که یکبار برای همیشه تکلیف نسبت دین و حقوق و آزادیها را (بهوسیله دستگاه نظریای که مو لای درزش نمیرود) روشن کنند، که البته در دو قطب متجلی میشود: حقوق بشر با دین سازگار است یا دین هیچ توافقی با آن ندارد. اذعان به اینکه در درک نظری ِ رابطه این دو مقوله اجتماعی و درحالِ تحول، احتمالا تناقض و اشتباههایی هم یافت میشود، همان نکتهای است که حضور گسترده مباحثی از سنخ «هماندیشیها» آن را میپوشانند. این سخن چیره تمام همتاش معطوف آن است که با چیدن صغرا و کبراهای منطقی در دستگاهی بینقص، تکلیف را معین کند، برای این نگرش ماجرای نسبت دین و حقوق بشر، چیزی شبیه به نوعی بازی است که باید نشست و با دقت آن را پی گرفت تا برنده شد. مثلا اغلب این سخنران یا آن شرکتکننده در میزگردهایی با موضوعاتی از این دست، سخت پا فشاری میکنند که «اگر در مراسم، فلانی هم حاضر باشد یا بخواهد حرف بزند، ما نیستیم»، در این برخورد به گویاترین بیانی، میتوان تصور مسابقه و بازی را دید؛ این تلقی که باید وزن خود را با وزن رقیب سنجید، مبادا گاف بدهیم و در این بازی، ببازیم و مسئله از آن پس طور دیگری پیش برود. اتفاقا اینکه دستگاهی تحلیلی در میانه دین و حقوق بشر با این همه بغرنجی و پیچش بلنگد، وفاداریاش به واقعیت و جدیبودن مسئله را برای آن گواهی میدهد.
۴) اما ایدئولوژی ِ حل یکدست و تاموتمام تعارضات دو حوزه مورد بحث، در سطحی دیگر نیز قابل پیگیری است. بنابر آموزههای روانکاوی، اصل لذت منعی است بر کیفِ آدمی. بدین معنا که اصل یا قانون لذت همواره به آدمی فرمان میدهد که «تا جایی که ممکن است کمتر کیف کن» اما آدمی همواره میکوشد تا از منعها و مناهی تحمیلی بر کیفش تخطی کند و به ورای اصل لذت رود. اما نتیجه تخطی از این مناهی، نهتنها رسیدن به لذت بیشتر نیست، بلکه درد و رنج است زیرا درهرحال سوژه بشری قادر است میزان مشخصی لذت ببرد. بنابراین کیف آدمی همان کامیابیِ متناقضی است که سوژه بشری از یک دردنشان یا علامت بیماریش کسب میکند. اما نکته اینجاست که منع ناشی از اصل لذت، برای ورود سوژه بشری به ساختار نمادین(زبان، حقوق، عرف و...) ذاتی است. یعنی باید بهناچار باید از ارضای کیف دست برداشت تا بتوان به زندگی در عرصه نمادین وارد شد. این نکته، بازگوییِ همان قاعده هگلی است که قانون برای تداومش، همواره استثنای خودش را تعریف میکند و بهوجود میآورد. پس منع کیف در عرصه نمادین (مثلا منع زنای با محارم در عقده ادیپ)منع همان چیزی است که خودش پیشاپیش ناممکن بوده است، اما این منع بلااستفاده نیست بلکه کاربردش، دائما، حفظ این توهم بیمارگونه است که «اگر در اجتماع، کیفکردن قدغن و ممنوع نمیشد، ارضای کامل کیفها ولذایذ امکانپذیر بود» اما تمام ماجرای این توهم، خودش یک تخیل یا فانتزی است تا آدمی بتواند با ضایعه ازدستدادن ِ ارضای کامل کیفهایش در حین ورود به عرصه نمادین کنار بیاید، یعنی آدمی بتواند ِ هزینهای را که برای ورود به عرصه نمادین پرداخته است، تحمل کند و تاب بیاورد (یعنی همان ازدستدادن ِ ارضای کامل کیفهایش). پس این خود منع و نهی است که میل به تخطی از آن را پدید میآورد و نوعی لذت بیمارگونه در این میل پنهان میکند.
حکایت تلاش برای بهدستدادن یک فرمول کامل برای نسبت حقوق بشر و دین در این همه هماندیشی، نشست و مقاله هم با این آموزه روانکاوانه قابل پیگیری است. بیشک تعارضات و اختلافات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و حتی جغرافیاییای که در برقراری نسبت میان این دو حوزه اجتماعی رخ مینماید، دسترسی به یک دیدگاه کمالیافته و بیتناقض را در این ارتباط ناممکن میسازد. اما درک و تحمل این نکته برای ما که سالیانِ سال است در هوای تعادل و هارمونی میان اجزای جامعه مدنیمان میسوزیم، و میپنداریم ورود به جهان مدرن، تعادلی در تئوری و مبانی را برایمان به ارمغان میآورد، سخت و شاید مهلک است.
برای تابآوردن این واقعیتِ ناشی از پاگذاردن در عرصه مناسبات مدرن میان حوزههای اجتماعی، بایستی فانتزی و تخیلاتی شکل بگیرد. این فانتزیها، پذیرش این امر را که کوشش برای ارائه راهحل همیشگی تعارضات و تناقضات رابطه دین و حقوق بشر بینتیجه است، آسان میسازد. انگار که اگر ما میتوانستیم به قله قاف دانش و تحلیل اجتماعی برسیم و مبانی نظری را با حوصله بچینیم، آنگاه میشد یکبار برای همیشه تکلیف نسبتِ سنت و دین با حقوق بشر را روشن ساخت. در تمام این عناوین «نشست»یا «هماندیشی» هم نوعی دعوت به صبرکردن و در آرامش تأملکردن مشهود است ولی واقعیت مناسبات اجتماعی، هر دم سریعتر و پیچیدهتر میشود و پیش میرود. لطفا فرم زیر را پر کنید. فیلد های الزامی با ستاره مشخص شده اند.
روزبه کریمی
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست