دوشنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۴ / 12 May, 2025
مجله ویستا
زندگی کن و بگذار بمیرند - Live And Let Die

کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : آلبرت بروکولی و هاری سالتسمن
کارگردان : گای هامیلتن
فیلمنامهنویس : تام منکهویتس، برمبنای رمانی از ایان فلمینگ
فیلمبردار : تد مور
آهنگساز(موسیقی متن) : جرج مارتین.
هنرپیشگان : راجر مور، یافت کوتو، جین سیمور، کلیفتن جیمز، لویس ماکسول، گلوریا هندری، جولیوس هریس و برنارد لی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۱ دقیقه.
وقتی سه مأمور مخفی در یک روز کشته میشوند، «جیمز باند» از سوی «ام» (لی) و «خانم مانیپنی» (ماکسول) به سرعت به سراغ «مستر بیگ» (کوتو)، سردسته سیاهپوست تبهکاران نیویورک فرستاده میشود. در کلوبی شبانه در هارلم، او برخوردی ناخوشآیند با «مستربیگ» دارد، اما در عوض مجذوب «سولیتِر» (سیمور)، تحقیقات «باند» با حضور دو مرد که دستور کشتن او را دارند، ناتمام میماند و او برای تحقیقات بیشتر به جزیره سان مونیک در دریای کاراییب میرود و در آنجا، «رُزی کاروِر» (هندری)، مأمور سیاه خود را علاقهمند به همکاری نشان میدهد و ترتیبی میدهد تا «باند» به قلعه «دکتر کانانگا» (کوتو) که با «مستربیگ» در ارتباط است، برود. وقتی «باند» متوجه میشود که «رُزی» مأمور دوجانبه است و او را به دام انداخته، میکشدش. سپس راهش را به خلوتگاه «کانانگا» باز میکند و در آنجا با «سولیتر» روبهرو میشود. صبح روز بعد آن دو با یک اتوبوس دو طبقه از جزیره فرار میکنند اما «مستربیگ» آنان را در نیو اورلیانز دستگیر میکند و در اینجا معلوم میشود که «مستربیگ» و «کانانگا» یک نفر هستند. او هراسان از ازدست دادن قدرت «سولیتر» او را بهعنوان قربانی برای مراسمی بومی به سان مونیک میفرستد و قرار است «باند» نیز توسط «تیهی» (هریس) خوراک تمساحها شود. اما «باند» با یک قایق سریعالسیر میگریزد (درحالی که مردان «تیهی» و کلانتر محلی «پِپِر» / جیمز، در تعقیبش هستند)، به سان مونیک میرود و به موقع «سولیتر» را از مرگ نجات میدهد. اما دوباره در دستان «کانانگا» گرفتار میشوند. در حالی که جنایتکاران در تدارک انداختن آن دو در حوضچه کوسهها هستند، «باند» با ترفندی «کانانگا» را نابود میکند. سپس فرار میکنند و سوار قطار میشوند ولی پیش از اینکه شب آرام را پشتسر بگذارند، «تیهی» سر میرسد...
* از ضعیفترین فیلمهای مجموعه «باند». چنین مینماید که علت وجودی این فیلمِ نه چندان به یادماندنی و بیش از حد طولانی، تنها صحنههای تعقیب و گریزش باشد. نخستین نقش آفرینی مور در قالب مأمور 007، در حالی که در تقلید از شان کانری، یعنی کاری که پیش از او جری لازنبی در انجامش ناتوان بود، به همان اندازه ناموفق مینماید. مور هنوز تا یافتن و ارائه درک شخصیاش از «باند» راهی طولانی در پیش دارد. حتی ترانه عنوانبندی (کار پلمکارتنی) نیز در قیاس با دیگر ترانههای مجموعه، فاقد جذابیت است. نکته مهم، حضور منکهویتس، فیلمنامهنویسی است که با الماسها ابدیاند (هامیلتن، 1971) به «خانواده باند» پیوست. «هجو»، عنصری اساسی در ساختار سه فیلمنامه منکهویتس برای این مجموعه است. در این راستا، «نقص» جسمانی / روانی شخصیت کلیدی «دستیار» خبیث اصلی که بنابر قاعده (گُلدفینگر، هامیلتن، 1964) موجودی نابودنشدنی بهنظر میآید، مثل زوج همجنس دوست الماسها ابدیاند، سیاهپوست دست آهنیِ این فیلم و کوتوله زردپوستِ مرد تپانچه طلائی (هامیلتن، 1974) قابل اشاره است. اینجا همچنین با ایجاد نقطه اوجی مضاعف (درگیری «باند» و «دستیارِ» خبیث اصلی، پس از پیروزی ظاهری)، پایان کار از حالت برخورد قطبها خارج میشود.

ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست