چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
دین در ساحتسماحت و سهولت
چكیده مقاله حاضر حاوی چند نكته است. نخست اینكه: اسلام علاوه بر اینكه دارای شریعتسهل و مدارایی است و هیچ دستور شاق و فوق توان و تكلیف را بر پیروانش روا نمیدارد، همچنین نسبتبه عقاید دیگر عالم دارای بردباری ویژهای است و عقیدهای را بر كسی از راه جبر و اكراه، تحمیل نمیكند. دوم اینكه: دین در دوران قرون وسطی زیر سلطه و سیطره حاكمان كلیسا جامه خشن به تن كرد و تساهل و تسامح را، كه یك امر انسانی و نظری بود، زیر پا گذاشت و در نهایتبا فرجامی تلخ روبرو گشت. سوم اینكه: برآمدن آفتاب تمدن اسلام به خاطر تسامح و تساهلی بود كه متفكران مسلمان در برخورد با دیگر متفكران ملل و نحل عالم داشتند. از پرسشهای عمدهای كه پیرامون ادیان رخ مینماید این است كه آیا در ذات ادیان الهی و بالاخص ادیان ابراهیمی، كه دین واحدی بیش نیست، تساهل و تحمل عقاید خارج از حوزه آن دین وجود دارد؟ و در صورت وجود داشتن آیا این تحمل یك روش است و یا یك ارزش؟ سوم اینكه آیا در تاریخ ادیان بالاخص اسلام، به عنوان دین خاتم، تحمل عقاید دیگران به دست متولیان دین و یا نهادهای دینی تحقق یافته است و یا جنبه های بی تحملی و خشونتبر جنبه های تحمل و تساهل غلبه داشته است؟ البته ممكن است پرسشهای دیگری در این زمینه وجود داشته باشد كه در این مقال موجز مجال طرح آن نیست. از آنجا كه این نوشتار به مناسبتبیستمین سالگرد ناپدید شدن سرو قامت آزاده و جاودانه تاریخ و از وارثان نامدار، پیامبران حضرت امام موسی صدر نگارش مییابد; همو كه با تساهل و مدارا صدای اسلام و تشیع را از سواحل مدیترانه به امواج هستی طنین افكند و امواج ناآرام زندگی را بر بزم در ساحل بی احساسی ترجیح داد و چونان ابوذر آن تبعیدی دیار لبنان، مستضعفین را حیاتی دوباره بخشید كه «مردم باید امامان و وارثان زمین باشند» ۱ و مجاهد مردی كه در راستای رسالتش فرجامی نامعلوم نصیبش گشت، كه البته غالب نیك نامان تاریخ در این جغرافیای هستی چنین جامهای ناگواری را در فرجام كار خویش سركشیدهاند و سقراط وار جاودانگی خود را در این جامها و جریده عالم به ثبت رساندهاند، كه در آن جهان رضوان گوارایشان باد. به هر روی با این تناسب سزاوار یافتم تا دین در حوزه تساهل را به خامه تحریر آورم و بنگرم كه سلوك این دانشی مرد سر از پا نشناخته در برخورد با دیگر فرق عالم و سایر اصحاب ملل و نحل یك سلوك دینی و الهی بوده است. واژه های: «سمحه، سهله و یسر» و مشتقات آنها به عنوان اوصاف دین در آیات و روایات زیاد به كار رفته و پیامبر اسلام شریعتخود را با اوصاف فوق یاد كرده است. ۲ گفتنی است كه سماحت و سهولت هم یك دعوت درون دینی است و هم یك امر برون دینی. یعنی شریعت اسلام علاوه بر اینكه تكلیف شاق و مالایطاقی را بر پیروان خود تحمیل نمیكند، از امت اسلام نیز میخواهد در تحمل عقاید دیگران و در برابر افكار غیر مسلمانان وسعت نظر و سعه صدر داشته باشند و یاد كرد این مقاله بیشتر مربوط به سهولت در امر برون دینی است كه اسلام در برخورد با عقاید و افكار غیر مسلمانان چه واكنشی دارد و آنها را در چه مقام و منصبی میداند و مینشاند. ولی نسبتبه بخش درون دینی تنها به چند آیه از قرآن اكتفا نموده و تفصیل مقال را به مجالی دیگر وامیگذاریم.
۱- (و جاهدوا فی الله حق جهاده هو اجتبیكم و ما جعل علیكم فی الدین من حرج ملهٔ ابیكم ابراهیم...) ۳ در راه خدا چنان كه شایسته است جهاد كنید. او شما را برگزید و برایتان در دین هیچ تنگنایی پدید نیاورد كیش پدرتان ابراهیم است. در این آیه سهولت و سماحتبا نفی حرج همراه استیعنی با اینكه جهاد و تلاش لازمه حیات و زندگی است و هر انسانی در بستر حیات خویش، به طور تشریعی و یا تكوینی، مامور به جهاد و مبارزه با موانع حیات و حقیقت است ولی نباید زندگی خود را با عسر و حرج همراه سازد. مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیه یاد شده مینویسد: «خدا از روی امتنان هر گونه حرج در دین را، چه حرج در اصل حكم باشد و یا به طور اتفاقی حرجی عارض شود، برداشته است. بنابراین شریعت آسان و ساده پدرشان ابراهیم حنیف است; كسی كه به خدایش ایمان آورد». ۴
۲- خداوند در ضمن نقل داستانهای قرآنی نكاتی را میآموزد كه روح پیام آن داستان را مینمایاند. (... قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الی ربه فیعذبه به عذابا نكرا و اما من آمن و عمل صالحا فله جزاء الحسنی و سنقول من امرنا یسرا) ۵ گفتیم:ای ذو القرنین [اختیار با توست] یا عذاب میكنی یا در میانشان [روش] نیكویی پیش میگیری. گفت: اما هر كه ستم ورزد عذابش خواهیم كرد، سپس به سوی پروردگارش بازگردانیده میشود، آنگاه او را عذابی سختخواهد كرد. و اما هر كه ایمان آورد و كار شایسته كند، پاداش نیكوتر خواهد داشت، و به فرمان خود، او را به كاری آسان واخواهیم داشت. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد: «ظاهرا مراد به امر در امرنا امر تكلیفی است و معنای واقعی سخن این است كه به وی دستورات آسان خواهیم گفت; یعنی به چیزهایی كه برایش آسان باشد و موجب سختگیری نگردد مكلف خواهیم ساخت». ۶ با توجه به آیات دیگری كه در باره نفی «عسر و حرج» و ایجاد سهولت و سكونت، نازل شده است; اشعار به این معناست كه شریعتخداوندی از درون شریعتی آرام و سكونتبخش و فاقد هر گونه تكالیف شاق و مالایطاق است; تا انسانها در شریعتمداری خود گوهر دین را چون در دریابند و زیبایی و دلبردگی حقیقت دین را از دست رفته نبینند. باز میگردیم به امر تسامح در حوزه برون دینی و نوع نگاهی كه دین اسلام به سایر ملل و نحل دارد. واژه «تسامح» به معنای مدارایی و تحمل اخلاق و عقاید دیگران، كه مورد قبول مانیست، میباشد. به بیان دیگر: تسامح یعنی سیاست مدارای صبورانه در حضور چیزی كه مكروه و ناصواب میشماریم. برخی آن را معادل [ Tolerance] گرفتهاند و «تولرانس» در غرب از زمانی آغاز شد كه به عنوان یك راه عقلی برای رفع مشكلات و اختلافهای ایجاد شده بین مسیحیت ارایه گشت. «جان لاك» نخستین كسی است كه در این زمینه كتابی را نگاشت و تولرانس را در ساحت دین برای ایجاد همزیستی و زندگی مسالمتآمیز بین پروتستان ها و كاتولیك ها به كار برد و فرق مختلف مسیحی را به تفاهم و سازگاری دعوت كرد.
لاك در رد كسانی كه میخواهند به زور و شكنجه و خشونت مردم را صحیح الاعتقاد كنند و با ترس و تهدید جامعه را دینی سازند، چنین نوشت: «سركوب سیاست كارآمد و مؤثری نیست. از زور میتوان برای واداشتن به انجام دادن حركات عبادی به شیوه خاص مسیحی استفاده كرد، اما زور نمیتواند انسان را وادار كند كه در خلوتگه ضمیرش ایمان یا اعتقادی را بپذیرد. آنچه زور میتواند انجام دهد واداشتن انسان به تظاهر به ایمان و صحیح الاعتقاد بودن است. چنین سیاستی نه فقط بی فایده ستبلكه از جنبه اخلاقی زیانبار است، چون به پرورش نفاق میانجامد. بدین طریق لاك این استدلال كاتولیك ها را رد میكند كه زور تا چه رسد شكنجه و مرگ میتواند انسان را به فلاح و رستگاری برساند». ۷نكتهای كه ذكرش در اینجا ضروری است این است كه تساهل و تسامح بیش از آنكه یك امر دینی و یا اخلاقی باشد، یك مقوله انسانی استبه این معنا كه انسانها از جهت فكر و فهم و سلیقه در درجات متفاوت هستند و كسی نمیتواند ادعا كند كه هر چه من میفهمم حق است و هر فهمی غیر از این باطل است و شاید سر اینكه قرآن كریم دین اكراهی را نكوهش كرده و آن را منتفی دانسته است، اشاره به همین باشد كه باید آدمها را در فهم و اعتقاد آزاد گذاشت. زیرا هر كس در چگونگی فهم باید آزاد باشد بنابراین تسامح به عنوان یك مقوله فرا دینی نخستین كاربرد آن این است كه آدمیان را در كشف حقیقت و پیدا كردن راه سعادت آزاد میگذارد و هر گونه استبدادی را در این راستا محكوم میكند، چون استبداد دشمن آشكار و آشنای عقیده و فكر و فرهنگ است و راه اندیشیدن را بر انسانها میبندد و علت اینكه رویكرد انسان امروز، بویژه در مغرب زمین، به تساهل بیشتر شده است، چون حاكمیت كلیسا راه را بر هر دگراندیشی بسته بود و حق مطلق را فقط از آن خود میدانست و هیچ حقیقتی ورای دیوارهای كلیسا مورد پذیرش واقع نمیگشت و بل صاحبان آن را به شكنجه و كشتار محكوم میكردند. بنابراین كلمه تسامح و تساهل پس از قرون هفدهم و هجدهم بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است تا هر نوع مطلق گرایی و جزمیت اندیشی را، هم در ساحت ادیان و هم در ساحت فرهنگ و سیاست، بزداید.
در فرهنگ تسامح اصل بر این نیست تا به همه اندیشه ها و عقیده ها صورت حقیقتببخشد و یك نوع نسبی گری را در جامعه رواج دهد و بگوید هر كس به هر چه میاندیشد صواب استبلكه در فرهنگ تسامح بیشتر تحمل عقاید و افكار مورد نظر است نه تحمیل عقاید و افكار ولازمه تحمل عقاید و اندیشه دیگران دست كشیدن از ایمان خود نیست، بلكه میتوان در عین اینكه عقیدهای را باطل شمرد و فكری را مردود دانست، ولی به صاحب عقیده باطل و فكر مردود احترام گذاشت و بر آن نشورید. و تعریف تسامح چیزی غیر از این نمیتواند باشد. انسان متسامح یعنی كسی كه در برابر اندیشهای ناصواب، به زعم او، دارای سیاست صبورانه است. ممكن استبرخی بر این گمان روند كه تسامح یعنی بی اعتنایی به عقاید و افكار خود و یا نسبتبه افكار باطل حساسیت از خود نشان ندادن. داشتن چنین پنداری از تسامح غلط است و كسی نمیگوید دینداران باید نسبتبه عقاید و افكار خود بی اعتنا و راه را برای ترویج افكار و عقاید مردود هموار سازند; بلكه سخن بر سر نوع و نحوه برخورد با افكار و عقاید دیگران است. ما اگر تسامح را در برابر خشونت قرار دهیم و معنی ضد این واژه را در یابیم مفهوم آن روشنتر خواهد شد. در قاموس خشونتیعنی هر فكری و عقیدهای را تحمل نكردن و آن را سركوب و محكوم كردن با تیغ ارتداد و الحاد سر هر متفكری و دگر اندیش، را بریدن. طرفداران تسامح میگویند سیاستسركوب در ساحت فكر و فرهنگ و اعتقاد كارآمد و موثر نیستبلكه از لحاظ اخلاقی اثرات زیانباری در پی خواهد داشت و فراتر از آن آنچه گذشت، تسامح یعنی پاسداشتحق اولیه انسان، یعنی آزادی و خشونتیعنی زیر پا گذاشتن این حق. اینكه در جوامع مدنی اصرار دارند تادین را از دست دولتخارج سازند و نهادهای دینی را از نهادهای دولتی جدا كنند برای این است كه دین اگر در چنبره قدرت قرار گیرد و لباس زور به تن كند این دیگر دین نخواهد بود چرا كه عطوفت و لطافتخود را از دستخواهد داد. از سویی اگر تساهل از دامن دین بر چیده شود و نهادهای دینی عقاید و افكار غیر خود را تحمل نكنند، كثیری از افراد جامعه را دچار محرومیتهای حقوقی خواهد كرد. و حتی ممكن استبرخی خشونت طلبان تا مرز گرفتن حیات فیزیكی از افراد دگر اندیش پیش روند. لهذا مفهوم «تساهل» كه در غرب توسط «جان لاك» فیلسوف پرآوازه انگلیس مطرح شد، هدف پیشتیبانی از حقوق و آزادیهای كسانی بود كه در برابر گیوتین كلیسا ها و سلاطین تمامیتخواه، قرار داشتند و حقوقشان از دست رفته بود یا در شرف پایمال شدن بود. بشر غربی در مقابل قهر و خشونت كلیسا و نهادهای دینی و دولتی حقوق خود را مطالبه میكرد، لذا كسانی كه قایل به حقوق بشر نیستند، اعتقاد و علاقهای به تسامح و مدارا نیز ندارند و همچنین در جامعهای كه نقد و نقادی برنمی تابد و برخی افكار انسانهای غیر موصوم را پشت پرده عصمت میبیند و پیرامون آن خط قرمز میكشند، تساهل معنا پیدا نمیكند. زیرا ممكن است كسانی در راءس هرم قدرت باشند كه تحمل افكار مخالف را نداشته باشند و یكسره آن را باطل بدانند و باطل دانستن را با تحمل نكردن و به دنبال آن برخورد خشن كردن، یكی بدانند. غافل از اینكه دیگران از «حق» آزاد اندیشی و نقد به افكار و اعتقاد اكثریتبرخوردارند. و میتوانند هر كجا كه خواستند افكار خود را طرح نمایند، همچنانكه در تاریخ اسلام ملحدین افكار خود را با مداراه آفتابی میكردند و ائمه (علیهم السلام) با ادب و نزاكت پاسخ آنان را میدادند. ۸
نكتهای كه باید در اینجا یادآور شوم اینكه: تحمل عقاید دیگران و رواپذیری افكار دگراندیشان به معنای به سمیتشناختن آنها در فرهنگ جامعه نیست، معمولا هر جامعهای در مقام پاسداری از فرهنگ رسمی خویش همه جا خواهد ایستاد و كمتر جوامعی بوده است كه گوهره فرهنگ خود را به خاطر پهن شدن سفره فكری عدهای، از ستبدهد، ولی اگر برخی افكار به خاطر بیتحملی آفتابی نشود و با احتجاجات محاجهگران روبرو نگردند، ممكن است در نزد عدهای صواب تلقی گردد و عدهای را به دنبال خود بشوراند كه در این صورت برای فرهنگ رسمی مردم تهدیدی خواهد بود. در اینجا سزاوار استبه درون تعالیم دین، بالاخص قرآن راه یافته و در حد ممكن فرهنگ تساهلی قرآن را بنگریم.
تساهل از نگاه درون دینی
پیشتر گفته باشم كه خشونت از نگاه قرآن و كلام الهی یك حالت صد در صد نكوهنده نیست و در برخی موارد ابراز خشونتیك امر لازمی به حساب آمده است; كه با تاملی دقیق میتوان آن را به برخی حوزه های اخلاقی و سیاسی بر گردانید. و همچنین مدارا و تساهل به پسندیده و ناپسند تقسیم شده است و نمیتوان تساهل را یك پدیده ذاتا ارزشی و اخلاقی تلقی كرد و حسن ذاتی برای آن برشمرد. فی المثل به دو نمونه از آیات قرآن اشاره میكنیم: ۱- (یا ایها النبی جاهد الكفار و المنافقین و اغلظ علیهم); «ای پیامبر، با كافران و منافقان بجنگ و با آنان به شدت رفتار كن» ۹ ۲- (...و لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك); «اگر تندخو و سختدل میبودی از گرد تو پراكنده میشدند.» ۱۰ در این دو آیه، كه خطاب به پیامبر (ص) است، در آیه اول پیامبر را مامور به اعمال خشونت میكند، زیرا جریان توطئه علیه جامعه نو پای اسلامی در كار است و منافقان و كفار دستبه هم داده تا ضربهی كاری خود را برای نابودی اسلام وارد سازند. در اینجا تساهل و مدارا معنا ندارد. تساهل و بردباری مساوی استبا نابودی جامعه نو پای اسلامی. در آیه دوم كه در مقام وصف پیامبر اكرم (ص) است. او را به تساهل میستاید و رمز موفقیت او را در فرونشانی خشم و غلظت میداند، زیرا در مقام ابلاغ پیام و انجام رسالت و تحقق نبوت باید با تودههای مردم مدارا پیشه كرد و شعله خشم را خاموش ساخت و مردم را در انتخاب دین و برگزیدن آیین آزاد گذاشتخصوصا آنجا و آنگاه كه دولتبه عنوان یك نهاد قانونی بخواهد متولی دین و اعتقاد مردم شود. «لاك» در رساله خود (Toleyation) تاكید میكند، حكومت نباید مرجعیتی در عقاید دینی پیدا كند. دین امری مربوط به اعتقاد قلبی است و داوطلبانه پذیرفته میشود و بنابر ماهیتخود چیزی نیست كه بتوان آن را به زور و قهر در اذهان آدمیان فرو كرد یا به وسیله قوانین موضوعه بر مردم تحمیل نمود و اگر به حال خود گذاشته شود، كار كردهایش را بهتر میتواند نشان دهد. البته اگر به صورت طبیعی، راهی در اذهان و قلوب نگشاید و به قهر و تكلف باشد، خاصیت و اعتباری نخواهد داشت. بر حكومت نیست كه مناط اعتباری برای صحت و سقم عقاید مردم به دست دهد، بلكه تنها مكلف استسلامت و امنیت كشور و جان و مال هر یك از افراد را تامین كند، و زمینههای حفظ اعتقاد و شعایر دینی در جامعه را فراهم نماید. «از این رو اگر شهریاران، مردم را به بهانه آمرزش روحشان وادار سازند كه در قلبهای مورد نظر آنها حضور یابند، كار عبثی انجام دادهاند [زیرا] چنانچه مردم به كلیسایی اعتقاد داشته باشند، با طیب خاطر در آن جا حاضر میشوند و اگر اعتقاد نداشته باشند، حضور آنان بر ایشان هیچ ثمری نخواهد داشت و تا هر میزانی هم كه نیتخیر، نوع پرستی و آمرزش ارواح، بهانه مطلوبی برای عمل فرمانروا باشد، تاثیری در آمرزیدگی درستكاری آنها نخواهد داشت و بنابراین بعد از همه اینها، باید مردم را آزادانه به وجدان خود واگذار كرد»۱۱ علت اینكه متولیان سیاسی جامعه نباید متولیان دین و اعتقاد مردم باشند این است كه حكومتها ساختار مذهبی از پیش تعیین شده دارند و در پی آنند تا انسانها را به جبر و زور وارد آن ساختار نمایند و كسی حق تخطی از آن ساختار را ندارد. در غیر این صورت نظام سیاسی به یك نظام توتالیتر تبدیل میشود كه جباریت و استبداد دینی را به بار مینشاند، بنابراین قرآن كریم وظیفه پیامبران را تنها ابلاغ پیام و انذار مردم میداند و اگر مردم هم دعوت پیامبران را برنتابند آنان حق تعقیب و تهدید و محاكمه را ندارند (...و ان تولوا فانما علیك البلاغ) ۱۲ ; و اگر رویگردان شدند، بر تو تبلیغ است و بس... (فان تولیتم فاعلموا انما علی رسولنا البلاغ المبین...) ۱۳ ; اگر رویگردان شوید بدانید كه وظیفه پیامبر ما رسانیدن پیام روشن خداوند است. نظیر آیات فوق زیاد است كه تصریح میكند دین با تهدید و ارعاب قابل رواج نیست و باید با عطوفت و مهربانی رواج پذیرد.
شگفت اینكه در تاریخ حكومتهای دینی این مساله به اثبات رسیده است كه هر گاه حاكمان مرجع عالی مذهب قرار گرفتهاند، چگونه به حكومتهای توتالیتر تبدیل شدهاند. گویاترین نمونه آن تاریخ قرون وسطی است. قرآن یادآور حاكمیت فرعون است كه مرجع عالی دینی مردم گشته و كسی نمیتوانستخارج از ساختار مذهبی فرعون زندگی كند، زیرا قداست مذهب فرعونی یعنی قداست فرعون و زیر سؤال بردن مذهب فرعونی یعنی علامتسؤال روی فرعون گذاشتن. در نظام دینی فرعون تسامح و تساهل راه ندارد حتی اگر موسی هم از جانب خدا مامور میشود با «قول لین» با فرعون سخن بگوید (فقولا له قولا لینا) ۱۴ ولی جباریت فرعون به موسی اجازه نمیدهد كه دین مردم را دگرگون كند و ساختار مذهبی فرعون را در هم بریزد حكایت قرآن چنین است: (و قال فرعون ذرونی اقتل موسی و لیدع ربه انی اخاف ان یبدل دینكم او ان یظهر فی الارض الفساد); موسی را باید كشت زیرا بیم آن است كه دین شما را تغییر دهد یا در این سرزمین فساد و تباهی كند. ۱۵ در نهایت، اهرم تبلیغاتی فرعون این است كه موسی و هارون میخواهند امنیت ملی را به خطر انداخته و مردم را از سرزمین خود دور برانند و آیین موجود را براندازد. (و قالوا ان هذان لساحران یریدان ان یخرجاكم من ارضكم بسحرهما و یذهبا بطریقتكم المثلی) گفتند: این دو جادوگرانی هستند كه میخواهند با جادوی خویش شما را از سرزمینتان برانند و آیین برتر شما را براندازند. ۱۶ در سراسر حكایت موسی و فرعون این نكته مستفاد است كه فرعون علاوه بر اینكه تاج حاكمیتسیاسی جامعه را بر سر دارد، جامه جباریت دینی را نیز بر تن كرده و هر نوع آزادی اندیشه و عقیده را از جامعه برگرفته است ولی آیینی كه موسی عرضه میكند منطبق با ملایمت و سهولت و منطق و بردباری است و در جایی كه موسی خشماناكانه برخورد كرد و فرد گمراهی را كشت، به درگاه خدا به استغفار افتاد، و گفت: (رب انی ظلمت نفسی فاغفر لی فغفر له انه هو الغفور الرحیم); گفت: ای پروردگار من، به خود ستم كردم. مرا بیامرز و خدایش بیامرزید. زیرا آمرزنده و مهربان است. ۱۷ و در جایی دیگر نزدیك بود موسی خشونت گذشته را تكرار كند; آنگاه به او چنین گفتند: (ان ترید الا ان تكون جبارا فی الارض و ما ترید ان تكون من المصلحین); [ای موسی] اراده كردهای در این سرزمین جبار باشی و نمیخواهی از مصلحان باشی. ۱۸ لازمه مصلح بودن، تساهل و بردباری است و با ارعاب و خشونت نمیتوان هیچ منطقی را حاكم كرد و اگر خشونت كار ساز بود انبیاء نخستین كسانی بودند كه این راه را میپیمودند. در تعالیم دینی آنگاه مردمان به خیر امیدوار و از شر در امانند كه خشمها فرو نشانده شود و فیض به جای غیض نشیند «... مكظوما غیظه. الخیر منه مامول، و الشر منه مامون»; غیظش فرو نشانده است. به خیر او امید میرود و از شرش ایمنی حاصل است (نهج البلاغه، خطبه همام).
یكی از درسهای اخلاقی كه تعالیم اسلامی، در اخلاق عملی، به ما میدهد این است كه: اگر كسی با شما بدی كرد و سیئهای در جامعه مرتكب شد جزای او همان (جزاء سیئهٔ سیئهٔ مثلها فمن عفا و اصلح فاجره علی الله); جزای هر بدی بدیی است همانند آن. پس كسی كه عفو كند و آشتی ورزد مزدش با خداست. ۱۹ سعدی با الهام از این آیه میگوید: بدی را بدی سهل باشد جزا اگر مردی احسن الی من اساء قرآن این برخورد مداراگونه را حتی با اهل كتاب، بویژه با بیدینان، توصیه مینماید. در سوره كافرون خطاب به كفار میفرماید: (لكم دینكم و لی دین) و در جای دیگر میفرماید: (و لا تلقوا لمن القی الیكم السلام لست مؤمنا); و كسی كه با شما از در تسلیم [و اسلام] وارد شود. نگویید كه مؤمن نیستی. ۲۰ در آیه دیگر برای اینكه پراكندگیهای خشونتزا را در جامعه جمع كند و تشتتها را بزداید، با كمال تساهل همه را به گرد یك كلام [توحید] میخواند: (قل یا اهل الكتاب تعالوا الی كلمهٔ سواء بیننا و بینكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقو لوا اشهدوا بانا مسلمون); بگو ای اهل كتاب بیایید بر سر سخنی كه بین ما و شما یكسان ستبایستیم كه جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچ گونه شریكی نیاوریم و هیچ كس از ما دیگری را به جای خداوند به خدایی نگیرد و اگر رویگردان شدند، بگویند شاهد باشید كه ما فرمانبرداریم. ۲۱ این آیات و امثال آن كه در اینجا نیامده است، نشان دهنده این است كه تساهل در امر اعتقاد و آیین یك ارزش اخلاقی تلقی میشود; مادام كه فتنههایی جامعه را تهدید كند در غیر این صورت «غلظت» تا حد رفع فتنه امری ضروری خواهد بود.
تساهل در حوزه فرهنگ
ضرورت تساهل در حوزه فكر و فرهنگ از دیر زمان عرصه جنگ و جدال بوده استبرخی از متفكران، هم در اسلام و هم در مسیحیت، بر این اصل پای میفشردند كه فكر در انحصار گروهی از انسانها است و فرهنگ جامعه باید در حصار خاص -كه ساختارش به دست ارباب قدرت استقرار گیرد، در غیر این صورت هجمه فرهنگی خواهد بود. در اینجا به نحو اجمال اشاره خواهم كرد كه رشد و پویایی فرهنگها در تعاطی و داد و ستد افكار بوده است و هیچ فرهنگی در حصار مخصوصی به بالندگی نرسیده است. از سایر فرهنگها كه بگذریم، فرهنگ اسلامی عالیترین نمونه برای ادعای فوق است. بالندگی تمدن اسلامی از نقطهای آغاز شد كه متفكران اسلام، در برههای از تاریخ، افكار مخالفان خود را برتافتند و با آنها به گفت و گو نشستند و راههای تهدید و توبیخ به غیر خود را بستند و فرموده پیامبر را الحكمهٔ ضالهٔ المؤمن را به كار گرفتند و جدال احسن، كه دعوت قرآنی بود; (ادع الی سبیل ربك بالحكمهٔ و الموعظهٔ الحسنهٔ و جادلهم بالتی هی احسن) را بنمایه داد و ستدهای فرهنگی قرار دادند و اگر فكری را باطل میدانستند با قاعده (ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینك و بینه عداوهٔ كانه ولی حمیم); سیئه را به بهترین شیوه دفع كن آنگاه خواهی دید كه دشمنت، دوست همدل تو شده است.» ۲۲ را پاسخ میدادند. اساسا هرگاه دین در دستحاكمان متعصب بوده و سیاستمداران جامعه متولیان عقیده مردم بودهاند، حوزههای ماحتبه تلههای خشونت تغییر میكرده است. چرا كه قدرت، تسامحبردار نیست و تحمل عقاید دیگر را بر نمیتابد و تلاش میكند تا عقاید مورد پسند حاكمیت را بر مردم تحمیل كند و این زیان بزرگی است كه دامنگیر ادیان بوده است. شاید با لحاظ این زیان بزرگ بوده است كه خداوند همواره پیامبر را هدایت میكرد تا با جباریت و قهاریت عقیدهای را بر كسی تحمیل نكند و با فروتنی و خفض جناح مردم را بخواند. (و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنین)، بال خویش را برای پیروان مؤمن فرود آور. ۲۳ (و اخفض جناحك للمؤمنین); و در برابر مؤمنان فروتن باش. ۲۴ (فاصفح الصفح الجمیل); راه گذشت و گشادهرویی پیش گیر. ۲۵ این ارشادها و هدایتهای الهی برای این است كه نمیتوان باریسمان حكومت عقاید مردم را گز كرد و با شاقول سیاست افكار را تراز كرد و تكثرگرایی و حق انتخاب آزاد از حقوق طبیعی افراد است و عالمان دین به عنوان وارثان پیامبر تنها رسالت هدایت انسانها و بلاغ دین را به عهده دارند (و ما علی الرسول الا البلاغ المبین) ۲۶ قائمه ایمان انسانها عشق به خداوند است و بس.
ما ملك عافیت نه به لشكر گرفتهایم ما تختسلطنت نه به بازو نهادهایم تا سحر چشم یار چه بازی كند كه باز بنیاد بر كرشمه جادو نهادهایم حافظ
پینوشتها
۱- و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمهٔ و نجعلهم الوارثین. قصص/ ۵. ۲- بعثنی بالحنیفیهٔ السمحهٔ السهلهٔ. بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۲۶۴. ۳- حج/ ۷۸. ۴- تفسیر المیزان، ج ۱۴، ص ۱۲. ۵- كهف/ ۸۸. ۶- المیزان، ج ۱۳، ص ۳۶۲. ۷- ر.ك: نامه فرهنگ، ش ۲۸، ص ۶۶. ۸- ر.ك: احتجاجات طبرسی. ۹- توبه/ ۷۳. ۱۰- آل عمران/ ۱۵۹. ۱۱- لاك و...، خداوندان اندیشه سیاسی، ص۲۷۳ و مقصود فراستخواه، دین و جامعه، ص ۲۱۶. ۱۲- آل عمران/ ۲۰. ۱۳- مائده/ ۹۲. ۱۴- طه/ ۴۴. ۱۵- غافر/ ۲۶. ۱۶- طه/ ۶۳. ۱۷- قصص/ ۱۵. ۱۸- قصص/ ۲۰. ۱۹- شوری/ ۴۰. ۲۰- نساء/ ۹۴. ۲۱- آل عمران/ ۶۴. ۲۲- فصلت/ ۳۴. ۲۳- شعراء/ ۲۱۵. ۲۴- حجر/ ۸۸. ۲۵- حجر/ ۴۴. ۲۶- عنكبوت/ ۱۸.
۱- (و جاهدوا فی الله حق جهاده هو اجتبیكم و ما جعل علیكم فی الدین من حرج ملهٔ ابیكم ابراهیم...) ۳ در راه خدا چنان كه شایسته است جهاد كنید. او شما را برگزید و برایتان در دین هیچ تنگنایی پدید نیاورد كیش پدرتان ابراهیم است. در این آیه سهولت و سماحتبا نفی حرج همراه استیعنی با اینكه جهاد و تلاش لازمه حیات و زندگی است و هر انسانی در بستر حیات خویش، به طور تشریعی و یا تكوینی، مامور به جهاد و مبارزه با موانع حیات و حقیقت است ولی نباید زندگی خود را با عسر و حرج همراه سازد. مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیه یاد شده مینویسد: «خدا از روی امتنان هر گونه حرج در دین را، چه حرج در اصل حكم باشد و یا به طور اتفاقی حرجی عارض شود، برداشته است. بنابراین شریعت آسان و ساده پدرشان ابراهیم حنیف است; كسی كه به خدایش ایمان آورد». ۴
۲- خداوند در ضمن نقل داستانهای قرآنی نكاتی را میآموزد كه روح پیام آن داستان را مینمایاند. (... قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الی ربه فیعذبه به عذابا نكرا و اما من آمن و عمل صالحا فله جزاء الحسنی و سنقول من امرنا یسرا) ۵ گفتیم:ای ذو القرنین [اختیار با توست] یا عذاب میكنی یا در میانشان [روش] نیكویی پیش میگیری. گفت: اما هر كه ستم ورزد عذابش خواهیم كرد، سپس به سوی پروردگارش بازگردانیده میشود، آنگاه او را عذابی سختخواهد كرد. و اما هر كه ایمان آورد و كار شایسته كند، پاداش نیكوتر خواهد داشت، و به فرمان خود، او را به كاری آسان واخواهیم داشت. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد: «ظاهرا مراد به امر در امرنا امر تكلیفی است و معنای واقعی سخن این است كه به وی دستورات آسان خواهیم گفت; یعنی به چیزهایی كه برایش آسان باشد و موجب سختگیری نگردد مكلف خواهیم ساخت». ۶ با توجه به آیات دیگری كه در باره نفی «عسر و حرج» و ایجاد سهولت و سكونت، نازل شده است; اشعار به این معناست كه شریعتخداوندی از درون شریعتی آرام و سكونتبخش و فاقد هر گونه تكالیف شاق و مالایطاق است; تا انسانها در شریعتمداری خود گوهر دین را چون در دریابند و زیبایی و دلبردگی حقیقت دین را از دست رفته نبینند. باز میگردیم به امر تسامح در حوزه برون دینی و نوع نگاهی كه دین اسلام به سایر ملل و نحل دارد. واژه «تسامح» به معنای مدارایی و تحمل اخلاق و عقاید دیگران، كه مورد قبول مانیست، میباشد. به بیان دیگر: تسامح یعنی سیاست مدارای صبورانه در حضور چیزی كه مكروه و ناصواب میشماریم. برخی آن را معادل [ Tolerance] گرفتهاند و «تولرانس» در غرب از زمانی آغاز شد كه به عنوان یك راه عقلی برای رفع مشكلات و اختلافهای ایجاد شده بین مسیحیت ارایه گشت. «جان لاك» نخستین كسی است كه در این زمینه كتابی را نگاشت و تولرانس را در ساحت دین برای ایجاد همزیستی و زندگی مسالمتآمیز بین پروتستان ها و كاتولیك ها به كار برد و فرق مختلف مسیحی را به تفاهم و سازگاری دعوت كرد.
لاك در رد كسانی كه میخواهند به زور و شكنجه و خشونت مردم را صحیح الاعتقاد كنند و با ترس و تهدید جامعه را دینی سازند، چنین نوشت: «سركوب سیاست كارآمد و مؤثری نیست. از زور میتوان برای واداشتن به انجام دادن حركات عبادی به شیوه خاص مسیحی استفاده كرد، اما زور نمیتواند انسان را وادار كند كه در خلوتگه ضمیرش ایمان یا اعتقادی را بپذیرد. آنچه زور میتواند انجام دهد واداشتن انسان به تظاهر به ایمان و صحیح الاعتقاد بودن است. چنین سیاستی نه فقط بی فایده ستبلكه از جنبه اخلاقی زیانبار است، چون به پرورش نفاق میانجامد. بدین طریق لاك این استدلال كاتولیك ها را رد میكند كه زور تا چه رسد شكنجه و مرگ میتواند انسان را به فلاح و رستگاری برساند». ۷نكتهای كه ذكرش در اینجا ضروری است این است كه تساهل و تسامح بیش از آنكه یك امر دینی و یا اخلاقی باشد، یك مقوله انسانی استبه این معنا كه انسانها از جهت فكر و فهم و سلیقه در درجات متفاوت هستند و كسی نمیتواند ادعا كند كه هر چه من میفهمم حق است و هر فهمی غیر از این باطل است و شاید سر اینكه قرآن كریم دین اكراهی را نكوهش كرده و آن را منتفی دانسته است، اشاره به همین باشد كه باید آدمها را در فهم و اعتقاد آزاد گذاشت. زیرا هر كس در چگونگی فهم باید آزاد باشد بنابراین تسامح به عنوان یك مقوله فرا دینی نخستین كاربرد آن این است كه آدمیان را در كشف حقیقت و پیدا كردن راه سعادت آزاد میگذارد و هر گونه استبدادی را در این راستا محكوم میكند، چون استبداد دشمن آشكار و آشنای عقیده و فكر و فرهنگ است و راه اندیشیدن را بر انسانها میبندد و علت اینكه رویكرد انسان امروز، بویژه در مغرب زمین، به تساهل بیشتر شده است، چون حاكمیت كلیسا راه را بر هر دگراندیشی بسته بود و حق مطلق را فقط از آن خود میدانست و هیچ حقیقتی ورای دیوارهای كلیسا مورد پذیرش واقع نمیگشت و بل صاحبان آن را به شكنجه و كشتار محكوم میكردند. بنابراین كلمه تسامح و تساهل پس از قرون هفدهم و هجدهم بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است تا هر نوع مطلق گرایی و جزمیت اندیشی را، هم در ساحت ادیان و هم در ساحت فرهنگ و سیاست، بزداید.
در فرهنگ تسامح اصل بر این نیست تا به همه اندیشه ها و عقیده ها صورت حقیقتببخشد و یك نوع نسبی گری را در جامعه رواج دهد و بگوید هر كس به هر چه میاندیشد صواب استبلكه در فرهنگ تسامح بیشتر تحمل عقاید و افكار مورد نظر است نه تحمیل عقاید و افكار ولازمه تحمل عقاید و اندیشه دیگران دست كشیدن از ایمان خود نیست، بلكه میتوان در عین اینكه عقیدهای را باطل شمرد و فكری را مردود دانست، ولی به صاحب عقیده باطل و فكر مردود احترام گذاشت و بر آن نشورید. و تعریف تسامح چیزی غیر از این نمیتواند باشد. انسان متسامح یعنی كسی كه در برابر اندیشهای ناصواب، به زعم او، دارای سیاست صبورانه است. ممكن استبرخی بر این گمان روند كه تسامح یعنی بی اعتنایی به عقاید و افكار خود و یا نسبتبه افكار باطل حساسیت از خود نشان ندادن. داشتن چنین پنداری از تسامح غلط است و كسی نمیگوید دینداران باید نسبتبه عقاید و افكار خود بی اعتنا و راه را برای ترویج افكار و عقاید مردود هموار سازند; بلكه سخن بر سر نوع و نحوه برخورد با افكار و عقاید دیگران است. ما اگر تسامح را در برابر خشونت قرار دهیم و معنی ضد این واژه را در یابیم مفهوم آن روشنتر خواهد شد. در قاموس خشونتیعنی هر فكری و عقیدهای را تحمل نكردن و آن را سركوب و محكوم كردن با تیغ ارتداد و الحاد سر هر متفكری و دگر اندیش، را بریدن. طرفداران تسامح میگویند سیاستسركوب در ساحت فكر و فرهنگ و اعتقاد كارآمد و موثر نیستبلكه از لحاظ اخلاقی اثرات زیانباری در پی خواهد داشت و فراتر از آن آنچه گذشت، تسامح یعنی پاسداشتحق اولیه انسان، یعنی آزادی و خشونتیعنی زیر پا گذاشتن این حق. اینكه در جوامع مدنی اصرار دارند تادین را از دست دولتخارج سازند و نهادهای دینی را از نهادهای دولتی جدا كنند برای این است كه دین اگر در چنبره قدرت قرار گیرد و لباس زور به تن كند این دیگر دین نخواهد بود چرا كه عطوفت و لطافتخود را از دستخواهد داد. از سویی اگر تساهل از دامن دین بر چیده شود و نهادهای دینی عقاید و افكار غیر خود را تحمل نكنند، كثیری از افراد جامعه را دچار محرومیتهای حقوقی خواهد كرد. و حتی ممكن استبرخی خشونت طلبان تا مرز گرفتن حیات فیزیكی از افراد دگر اندیش پیش روند. لهذا مفهوم «تساهل» كه در غرب توسط «جان لاك» فیلسوف پرآوازه انگلیس مطرح شد، هدف پیشتیبانی از حقوق و آزادیهای كسانی بود كه در برابر گیوتین كلیسا ها و سلاطین تمامیتخواه، قرار داشتند و حقوقشان از دست رفته بود یا در شرف پایمال شدن بود. بشر غربی در مقابل قهر و خشونت كلیسا و نهادهای دینی و دولتی حقوق خود را مطالبه میكرد، لذا كسانی كه قایل به حقوق بشر نیستند، اعتقاد و علاقهای به تسامح و مدارا نیز ندارند و همچنین در جامعهای كه نقد و نقادی برنمی تابد و برخی افكار انسانهای غیر موصوم را پشت پرده عصمت میبیند و پیرامون آن خط قرمز میكشند، تساهل معنا پیدا نمیكند. زیرا ممكن است كسانی در راءس هرم قدرت باشند كه تحمل افكار مخالف را نداشته باشند و یكسره آن را باطل بدانند و باطل دانستن را با تحمل نكردن و به دنبال آن برخورد خشن كردن، یكی بدانند. غافل از اینكه دیگران از «حق» آزاد اندیشی و نقد به افكار و اعتقاد اكثریتبرخوردارند. و میتوانند هر كجا كه خواستند افكار خود را طرح نمایند، همچنانكه در تاریخ اسلام ملحدین افكار خود را با مداراه آفتابی میكردند و ائمه (علیهم السلام) با ادب و نزاكت پاسخ آنان را میدادند. ۸
نكتهای كه باید در اینجا یادآور شوم اینكه: تحمل عقاید دیگران و رواپذیری افكار دگراندیشان به معنای به سمیتشناختن آنها در فرهنگ جامعه نیست، معمولا هر جامعهای در مقام پاسداری از فرهنگ رسمی خویش همه جا خواهد ایستاد و كمتر جوامعی بوده است كه گوهره فرهنگ خود را به خاطر پهن شدن سفره فكری عدهای، از ستبدهد، ولی اگر برخی افكار به خاطر بیتحملی آفتابی نشود و با احتجاجات محاجهگران روبرو نگردند، ممكن است در نزد عدهای صواب تلقی گردد و عدهای را به دنبال خود بشوراند كه در این صورت برای فرهنگ رسمی مردم تهدیدی خواهد بود. در اینجا سزاوار استبه درون تعالیم دین، بالاخص قرآن راه یافته و در حد ممكن فرهنگ تساهلی قرآن را بنگریم.
تساهل از نگاه درون دینی
پیشتر گفته باشم كه خشونت از نگاه قرآن و كلام الهی یك حالت صد در صد نكوهنده نیست و در برخی موارد ابراز خشونتیك امر لازمی به حساب آمده است; كه با تاملی دقیق میتوان آن را به برخی حوزه های اخلاقی و سیاسی بر گردانید. و همچنین مدارا و تساهل به پسندیده و ناپسند تقسیم شده است و نمیتوان تساهل را یك پدیده ذاتا ارزشی و اخلاقی تلقی كرد و حسن ذاتی برای آن برشمرد. فی المثل به دو نمونه از آیات قرآن اشاره میكنیم: ۱- (یا ایها النبی جاهد الكفار و المنافقین و اغلظ علیهم); «ای پیامبر، با كافران و منافقان بجنگ و با آنان به شدت رفتار كن» ۹ ۲- (...و لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك); «اگر تندخو و سختدل میبودی از گرد تو پراكنده میشدند.» ۱۰ در این دو آیه، كه خطاب به پیامبر (ص) است، در آیه اول پیامبر را مامور به اعمال خشونت میكند، زیرا جریان توطئه علیه جامعه نو پای اسلامی در كار است و منافقان و كفار دستبه هم داده تا ضربهی كاری خود را برای نابودی اسلام وارد سازند. در اینجا تساهل و مدارا معنا ندارد. تساهل و بردباری مساوی استبا نابودی جامعه نو پای اسلامی. در آیه دوم كه در مقام وصف پیامبر اكرم (ص) است. او را به تساهل میستاید و رمز موفقیت او را در فرونشانی خشم و غلظت میداند، زیرا در مقام ابلاغ پیام و انجام رسالت و تحقق نبوت باید با تودههای مردم مدارا پیشه كرد و شعله خشم را خاموش ساخت و مردم را در انتخاب دین و برگزیدن آیین آزاد گذاشتخصوصا آنجا و آنگاه كه دولتبه عنوان یك نهاد قانونی بخواهد متولی دین و اعتقاد مردم شود. «لاك» در رساله خود (Toleyation) تاكید میكند، حكومت نباید مرجعیتی در عقاید دینی پیدا كند. دین امری مربوط به اعتقاد قلبی است و داوطلبانه پذیرفته میشود و بنابر ماهیتخود چیزی نیست كه بتوان آن را به زور و قهر در اذهان آدمیان فرو كرد یا به وسیله قوانین موضوعه بر مردم تحمیل نمود و اگر به حال خود گذاشته شود، كار كردهایش را بهتر میتواند نشان دهد. البته اگر به صورت طبیعی، راهی در اذهان و قلوب نگشاید و به قهر و تكلف باشد، خاصیت و اعتباری نخواهد داشت. بر حكومت نیست كه مناط اعتباری برای صحت و سقم عقاید مردم به دست دهد، بلكه تنها مكلف استسلامت و امنیت كشور و جان و مال هر یك از افراد را تامین كند، و زمینههای حفظ اعتقاد و شعایر دینی در جامعه را فراهم نماید. «از این رو اگر شهریاران، مردم را به بهانه آمرزش روحشان وادار سازند كه در قلبهای مورد نظر آنها حضور یابند، كار عبثی انجام دادهاند [زیرا] چنانچه مردم به كلیسایی اعتقاد داشته باشند، با طیب خاطر در آن جا حاضر میشوند و اگر اعتقاد نداشته باشند، حضور آنان بر ایشان هیچ ثمری نخواهد داشت و تا هر میزانی هم كه نیتخیر، نوع پرستی و آمرزش ارواح، بهانه مطلوبی برای عمل فرمانروا باشد، تاثیری در آمرزیدگی درستكاری آنها نخواهد داشت و بنابراین بعد از همه اینها، باید مردم را آزادانه به وجدان خود واگذار كرد»۱۱ علت اینكه متولیان سیاسی جامعه نباید متولیان دین و اعتقاد مردم باشند این است كه حكومتها ساختار مذهبی از پیش تعیین شده دارند و در پی آنند تا انسانها را به جبر و زور وارد آن ساختار نمایند و كسی حق تخطی از آن ساختار را ندارد. در غیر این صورت نظام سیاسی به یك نظام توتالیتر تبدیل میشود كه جباریت و استبداد دینی را به بار مینشاند، بنابراین قرآن كریم وظیفه پیامبران را تنها ابلاغ پیام و انذار مردم میداند و اگر مردم هم دعوت پیامبران را برنتابند آنان حق تعقیب و تهدید و محاكمه را ندارند (...و ان تولوا فانما علیك البلاغ) ۱۲ ; و اگر رویگردان شدند، بر تو تبلیغ است و بس... (فان تولیتم فاعلموا انما علی رسولنا البلاغ المبین...) ۱۳ ; اگر رویگردان شوید بدانید كه وظیفه پیامبر ما رسانیدن پیام روشن خداوند است. نظیر آیات فوق زیاد است كه تصریح میكند دین با تهدید و ارعاب قابل رواج نیست و باید با عطوفت و مهربانی رواج پذیرد.
شگفت اینكه در تاریخ حكومتهای دینی این مساله به اثبات رسیده است كه هر گاه حاكمان مرجع عالی مذهب قرار گرفتهاند، چگونه به حكومتهای توتالیتر تبدیل شدهاند. گویاترین نمونه آن تاریخ قرون وسطی است. قرآن یادآور حاكمیت فرعون است كه مرجع عالی دینی مردم گشته و كسی نمیتوانستخارج از ساختار مذهبی فرعون زندگی كند، زیرا قداست مذهب فرعونی یعنی قداست فرعون و زیر سؤال بردن مذهب فرعونی یعنی علامتسؤال روی فرعون گذاشتن. در نظام دینی فرعون تسامح و تساهل راه ندارد حتی اگر موسی هم از جانب خدا مامور میشود با «قول لین» با فرعون سخن بگوید (فقولا له قولا لینا) ۱۴ ولی جباریت فرعون به موسی اجازه نمیدهد كه دین مردم را دگرگون كند و ساختار مذهبی فرعون را در هم بریزد حكایت قرآن چنین است: (و قال فرعون ذرونی اقتل موسی و لیدع ربه انی اخاف ان یبدل دینكم او ان یظهر فی الارض الفساد); موسی را باید كشت زیرا بیم آن است كه دین شما را تغییر دهد یا در این سرزمین فساد و تباهی كند. ۱۵ در نهایت، اهرم تبلیغاتی فرعون این است كه موسی و هارون میخواهند امنیت ملی را به خطر انداخته و مردم را از سرزمین خود دور برانند و آیین موجود را براندازد. (و قالوا ان هذان لساحران یریدان ان یخرجاكم من ارضكم بسحرهما و یذهبا بطریقتكم المثلی) گفتند: این دو جادوگرانی هستند كه میخواهند با جادوی خویش شما را از سرزمینتان برانند و آیین برتر شما را براندازند. ۱۶ در سراسر حكایت موسی و فرعون این نكته مستفاد است كه فرعون علاوه بر اینكه تاج حاكمیتسیاسی جامعه را بر سر دارد، جامه جباریت دینی را نیز بر تن كرده و هر نوع آزادی اندیشه و عقیده را از جامعه برگرفته است ولی آیینی كه موسی عرضه میكند منطبق با ملایمت و سهولت و منطق و بردباری است و در جایی كه موسی خشماناكانه برخورد كرد و فرد گمراهی را كشت، به درگاه خدا به استغفار افتاد، و گفت: (رب انی ظلمت نفسی فاغفر لی فغفر له انه هو الغفور الرحیم); گفت: ای پروردگار من، به خود ستم كردم. مرا بیامرز و خدایش بیامرزید. زیرا آمرزنده و مهربان است. ۱۷ و در جایی دیگر نزدیك بود موسی خشونت گذشته را تكرار كند; آنگاه به او چنین گفتند: (ان ترید الا ان تكون جبارا فی الارض و ما ترید ان تكون من المصلحین); [ای موسی] اراده كردهای در این سرزمین جبار باشی و نمیخواهی از مصلحان باشی. ۱۸ لازمه مصلح بودن، تساهل و بردباری است و با ارعاب و خشونت نمیتوان هیچ منطقی را حاكم كرد و اگر خشونت كار ساز بود انبیاء نخستین كسانی بودند كه این راه را میپیمودند. در تعالیم دینی آنگاه مردمان به خیر امیدوار و از شر در امانند كه خشمها فرو نشانده شود و فیض به جای غیض نشیند «... مكظوما غیظه. الخیر منه مامول، و الشر منه مامون»; غیظش فرو نشانده است. به خیر او امید میرود و از شرش ایمنی حاصل است (نهج البلاغه، خطبه همام).
یكی از درسهای اخلاقی كه تعالیم اسلامی، در اخلاق عملی، به ما میدهد این است كه: اگر كسی با شما بدی كرد و سیئهای در جامعه مرتكب شد جزای او همان (جزاء سیئهٔ سیئهٔ مثلها فمن عفا و اصلح فاجره علی الله); جزای هر بدی بدیی است همانند آن. پس كسی كه عفو كند و آشتی ورزد مزدش با خداست. ۱۹ سعدی با الهام از این آیه میگوید: بدی را بدی سهل باشد جزا اگر مردی احسن الی من اساء قرآن این برخورد مداراگونه را حتی با اهل كتاب، بویژه با بیدینان، توصیه مینماید. در سوره كافرون خطاب به كفار میفرماید: (لكم دینكم و لی دین) و در جای دیگر میفرماید: (و لا تلقوا لمن القی الیكم السلام لست مؤمنا); و كسی كه با شما از در تسلیم [و اسلام] وارد شود. نگویید كه مؤمن نیستی. ۲۰ در آیه دیگر برای اینكه پراكندگیهای خشونتزا را در جامعه جمع كند و تشتتها را بزداید، با كمال تساهل همه را به گرد یك كلام [توحید] میخواند: (قل یا اهل الكتاب تعالوا الی كلمهٔ سواء بیننا و بینكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقو لوا اشهدوا بانا مسلمون); بگو ای اهل كتاب بیایید بر سر سخنی كه بین ما و شما یكسان ستبایستیم كه جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچ گونه شریكی نیاوریم و هیچ كس از ما دیگری را به جای خداوند به خدایی نگیرد و اگر رویگردان شدند، بگویند شاهد باشید كه ما فرمانبرداریم. ۲۱ این آیات و امثال آن كه در اینجا نیامده است، نشان دهنده این است كه تساهل در امر اعتقاد و آیین یك ارزش اخلاقی تلقی میشود; مادام كه فتنههایی جامعه را تهدید كند در غیر این صورت «غلظت» تا حد رفع فتنه امری ضروری خواهد بود.
تساهل در حوزه فرهنگ
ضرورت تساهل در حوزه فكر و فرهنگ از دیر زمان عرصه جنگ و جدال بوده استبرخی از متفكران، هم در اسلام و هم در مسیحیت، بر این اصل پای میفشردند كه فكر در انحصار گروهی از انسانها است و فرهنگ جامعه باید در حصار خاص -كه ساختارش به دست ارباب قدرت استقرار گیرد، در غیر این صورت هجمه فرهنگی خواهد بود. در اینجا به نحو اجمال اشاره خواهم كرد كه رشد و پویایی فرهنگها در تعاطی و داد و ستد افكار بوده است و هیچ فرهنگی در حصار مخصوصی به بالندگی نرسیده است. از سایر فرهنگها كه بگذریم، فرهنگ اسلامی عالیترین نمونه برای ادعای فوق است. بالندگی تمدن اسلامی از نقطهای آغاز شد كه متفكران اسلام، در برههای از تاریخ، افكار مخالفان خود را برتافتند و با آنها به گفت و گو نشستند و راههای تهدید و توبیخ به غیر خود را بستند و فرموده پیامبر را الحكمهٔ ضالهٔ المؤمن را به كار گرفتند و جدال احسن، كه دعوت قرآنی بود; (ادع الی سبیل ربك بالحكمهٔ و الموعظهٔ الحسنهٔ و جادلهم بالتی هی احسن) را بنمایه داد و ستدهای فرهنگی قرار دادند و اگر فكری را باطل میدانستند با قاعده (ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینك و بینه عداوهٔ كانه ولی حمیم); سیئه را به بهترین شیوه دفع كن آنگاه خواهی دید كه دشمنت، دوست همدل تو شده است.» ۲۲ را پاسخ میدادند. اساسا هرگاه دین در دستحاكمان متعصب بوده و سیاستمداران جامعه متولیان عقیده مردم بودهاند، حوزههای ماحتبه تلههای خشونت تغییر میكرده است. چرا كه قدرت، تسامحبردار نیست و تحمل عقاید دیگر را بر نمیتابد و تلاش میكند تا عقاید مورد پسند حاكمیت را بر مردم تحمیل كند و این زیان بزرگی است كه دامنگیر ادیان بوده است. شاید با لحاظ این زیان بزرگ بوده است كه خداوند همواره پیامبر را هدایت میكرد تا با جباریت و قهاریت عقیدهای را بر كسی تحمیل نكند و با فروتنی و خفض جناح مردم را بخواند. (و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنین)، بال خویش را برای پیروان مؤمن فرود آور. ۲۳ (و اخفض جناحك للمؤمنین); و در برابر مؤمنان فروتن باش. ۲۴ (فاصفح الصفح الجمیل); راه گذشت و گشادهرویی پیش گیر. ۲۵ این ارشادها و هدایتهای الهی برای این است كه نمیتوان باریسمان حكومت عقاید مردم را گز كرد و با شاقول سیاست افكار را تراز كرد و تكثرگرایی و حق انتخاب آزاد از حقوق طبیعی افراد است و عالمان دین به عنوان وارثان پیامبر تنها رسالت هدایت انسانها و بلاغ دین را به عهده دارند (و ما علی الرسول الا البلاغ المبین) ۲۶ قائمه ایمان انسانها عشق به خداوند است و بس.
ما ملك عافیت نه به لشكر گرفتهایم ما تختسلطنت نه به بازو نهادهایم تا سحر چشم یار چه بازی كند كه باز بنیاد بر كرشمه جادو نهادهایم حافظ
پینوشتها
۱- و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمهٔ و نجعلهم الوارثین. قصص/ ۵. ۲- بعثنی بالحنیفیهٔ السمحهٔ السهلهٔ. بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۲۶۴. ۳- حج/ ۷۸. ۴- تفسیر المیزان، ج ۱۴، ص ۱۲. ۵- كهف/ ۸۸. ۶- المیزان، ج ۱۳، ص ۳۶۲. ۷- ر.ك: نامه فرهنگ، ش ۲۸، ص ۶۶. ۸- ر.ك: احتجاجات طبرسی. ۹- توبه/ ۷۳. ۱۰- آل عمران/ ۱۵۹. ۱۱- لاك و...، خداوندان اندیشه سیاسی، ص۲۷۳ و مقصود فراستخواه، دین و جامعه، ص ۲۱۶. ۱۲- آل عمران/ ۲۰. ۱۳- مائده/ ۹۲. ۱۴- طه/ ۴۴. ۱۵- غافر/ ۲۶. ۱۶- طه/ ۶۳. ۱۷- قصص/ ۱۵. ۱۸- قصص/ ۲۰. ۱۹- شوری/ ۴۰. ۲۰- نساء/ ۹۴. ۲۱- آل عمران/ ۶۴. ۲۲- فصلت/ ۳۴. ۲۳- شعراء/ ۲۱۵. ۲۴- حجر/ ۸۸. ۲۵- حجر/ ۴۴. ۲۶- عنكبوت/ ۱۸.
منبع : بنياد انديشه اسلامي
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست