جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
چین بلندپروازیهای خویش بر پهنه دریاها را به رخ میکشد
در تب و تاب بمبارانهای قفقاز، چنین به نظر میرسید که مناسبات بین الملل سیمایی نو به خود میگیرد: سر برداشتن روسیهای که در نشان دادن زور بازوی خود دیگر تردیدی به خود راه نمیدهد، رزم جوییهای دولت آقای جرج دبلیو بوش در گفتار که به رغم آن قادر نیست برای یاری رساندن به رهبران گرجستان پا به میدان بگذارد. میل واهی اتحادیه اروپا برای ایفای نقشی در این بحران... با این همه، فقط در حوزه ژئوپولیتیک است که به آرامی تغییری در توازنها و تعادلهای کلان پدیدار میشود.
به رغم دشواریهای ایالات متحده در عراق و افغانستان، این کشور قابلیتهای نظامی خویش را که بسی برتر از توان بقیه جهان است، از دست نداده است. این امر به خصوص در زمینه نیروی دریایی درست است، اما در این پهنه نیز ایالات متحده ناگزیر باید بازیگران دیگر ازجمله چین را به شمار آورد که به باشگاه بسیار دربسته هشت کشوری پیوسته است که بزرگ ترین ناوگانهای جهان را در اختیار دارند. تمایزی چشم گیر با سالهای دهه ۱۹۵۰ که فقط کمک اتحاد شوروی بود که به چین امکان داد تا نیروی دریایی ساحلی کوچکی را باز از نو پدید آورد! آیا چنان که در گزارشهای آمریکایی آمده، چین، قدرتی قارهای که هزاران سال با خویشتن گرایی در خشکی زیسته است، به سمتی پیش میرود که به دریا سالاری جهانی تبدیل شود؟
در سال ۲۰۰۶، رشته فیلمهای مستندی که شبکه تلویزیونی مرکزی چین با عنوان «برآمدن قدرتهای بزرگ» ساخته بود، موفقیتی چشم گیر به دست آورد. این مجموعه که آنقدر جدی و نکته سنج بود که شبکه آمریکایی History Channel آن را برای پخش به زبان انگلیسی برگزید، با تکیه بر گفت و گوهایی با تاریخدانان و رهبران بین المللی (از جمله والری ژیسکار دستن رئیس جمهور پیشین فرانسه)، چگونگی پایه گذاری، رسیدن به رونق و رفاه و سرانجام فروپاشی امپراتوریهای پرتقال، اسپانیا، هلند، فرانسه، انگلستان، آلمان، ژاپن، روسیه و ایالات متحده را بررسی کرده است. شیفتگی عامه مردم به این رشته فیلمها را میتوان دریافت. به عقیده چیان چنگدان، استاد دانشگاه پکن و الهام بخش این مجموعه: «چین محبوب ما، مردم چین، «نژاد» چینی، همگی جان تازهای گرفته و بار دیگر در صحنه جهانی جایگاهی به سزا یافته اند.»
«برآمدن قدرتهای بزرگ» بخش عمدهای را به کوششهای قدرتهای بزرگ در دریانوردی برای برکشیدن خویش به رده نخست ملتهای جهان اختصاص داده است. در واقع، صرف نظر از میزان جمعیت یا گستردگی سرزمین، گشایش به بیرون، دست انداختن بر آبراههای اصلی و سامانههای پشتیبانی در آبهای ژرف، مهارت در فن آوری و بهبود و تکمیل محملهای اقدام و نفوذ بحری را میتوان در تدابیر استراتژیک اغلب «الگوهایی» باز یافت که این رشته فیلمها بدان پرداخته اند. دقیقاً همین ویژگیهاست که در کانون اولویتهای تازه دولت چین جای گرفته، که طرح «فن آوری عالی دریایی» در سال ۲۰۰۰ و اوج گیری سر به آسمان سای قدرت نیروی دریایی ارتش خلق چین، نمادهای آنند.
چنین به نظر میرسد که آئین و آمال هو جین تائو آن است که کشورش به شیوهای «همساز» و «مسالمت آمیز» (دو واژه کلیدی سیاست رسمی تازه) اثرگذار باشد و دریچهای از چین را به روی جهان و بیش از آن، دروازههای جهان را به روی کشورش باز گشاید. در سال ۲۰۰۷، در تلاشی بی سابقه در زمینه دیپلماسی دریایی، ناوهای چینی به بازدیدی رسمی در بنادر فرانسه، استرالیا، ژاپن، روسیه، سنگاپور، اسپانیا و آمریکا پهلو گرفتند. همچینن در رزمایشهای بین المللی به قصد پیکار با راهزنی فزاینده دریایی نیز مشارکت جستند.
بلند پروازی «قدرت نرم» را میباید در چشم انداز گسترده تری، با در نظر گرفتن اوضاع و احوال منطقه از یک سو و دو دعوی اصلی باز شناخت. دعوی نخست، مطالبات سرزمینی به منظور الحاق جزیره فرمز و گسترده تر از آن، دامنه و حدود آبهای سرزمینی چین را در برمی گیرد که ناحیه انحصاری اقتصادی (ZEE) برد آن را مشخص کرده است؛ تنها دسترسی آزاد به پهنههای گسترده اقیانوس آرام و آبراههای جنوب شرقی آسیا، ورای شبه جزیره هندوچین میتواند به استیفای این مطالبات بیانجامد. دعوی دوم، لزوم حفاظت از آبراههای تأمین سوخت کشوری است که اینک دومین وارد کننده نفت جهان شده است.
دعوی مطالبات سرزمینی، در آینده نزدیک سرنوشت ساز خواهد بود. پکن اکنون با سیزده کشور همسایه خویش، به حل و فصل دوستانه دعاوی مربوط به مرزهای زمینی دست یافته است. فقط دو مورد دیگر باقی مانده که چین را به شیوه کم و بیش خاموشی رو در روی بوتان و هند قرار داده است. در عوض، به گفته آقای لوئیک فروآر، عضو هیئت نمایندگی امور استراتژیک وابسته به وزارت دفاع فرانسه، «چهارده هزار و پانصد کیلومتر محدوده دریایی به مثابه نواحی بحرانهای بالقوه و برخورد و کشاکش وجود دارند که در آنها موارد اختلاف ژرفند و هنوز گرهی از کارشان گشوده نشده است». در مجموع، پکن خواستار حاکمیت تمام و کمال بر چهار میلیون کیلومتر مربع از دریاست.
مقامات چینی البته آرزو دارند که چنان حاکمیتی را «چنانچه نیاز باشد، با توسل به زور» بر جزیره فرمز بازیابند. موضع رسمی پکن همواره همین بوده، گو اینکه بازگشت به مسند قدرت حزب گوئومینک تانگ به رهبری آقای مائینگ جئوو در تایپه، به گرمی مناسبات میان این دو انجامیده است. چین به مدد اوج گیری سریع قدرت دریایی خویش و کاهش هرچند بسیار نسبی نابرابریها با نیروی دریایی ایالات متحده در توان و ظرفیت ناوها، بر سر آن است که از لحاظ روانی، همگام تحول «گزیر ناپذیری» شود که میباید به بازگشت مسالمت آمیز فرمز به مام میهن راه بگشاید.
● یک هدف: دسترسی به دریای آزاد
با این همه، فرمز تنها یکی از مهرههای بازی نرد دریایی چین است. چین با ژاپن نیز بر سر مالکیت جزایر دیااویو (سنکاکو به زبان ژاپنی)، در نزدیکی جزیره اوکیناوا که یک پایگاه آمریکا در آن مستقر است، از در مخالفت در آمده است. توکیو تأکید میکند که ناحیه انحصاری اقتصادی ژاپن تا چهارصد و پنجاه کیلومتر به سوی شرق مجمع الجزایر گسترده است، اما پکن به آن اعتراض دارد و خواستار تمامی فلات قارهای است که از آبهای سرزمینی خویش تا دریای باختری چین امتداد یافته است. داو این ستیز، ذخایر معدنی زیر دریاست که شاید تا دویست میلیارد متر مکعب گاز را در خود جای داده باشد. چین با فرمز، ویتنام، فیلیپین، مالزی و برونای، اختلافات مرزی دارد و از اندونزی، جزایر سپراتلیز (نانشا به زبان چینی) و مجمع الجزایر پراتاس (دونگشا) را مطالبه میکند. با ویتنام و فرمز در مورد مجمع الجزایر پاراسلز (گزیشا) سر جنگ دارد. از سوی دیگر، گذشته از مطالبه جزیرهها، چین به برخی مرزهای دریایی با ژاپن و ویتنام نیز معترض است و سهمیههای ماهی گیری نیز غول تازه آسیا را به رویارویی با کره جنوبی، ژاپن، ویتنام و فیلیپین کشانده است.
امروز از یاد برده ایم که پکن همواره در منطقه خویش بی اندازه سریع واکنش نشان داده است. از همان سالهای دهه ۱۹۵۰، نیروی دریایی چین تقریباً تمام جزیرههای کوچک ساحلی را که ناسیونالیستهای چیانگ کای چگ برآنها فرمان میراندند، به زور بازپس گرفت. در سال ۱۹۷۴، با اغتنام فرصت از شکست ویتنام جنوبی، پاراسلز را تصاحب کرد. در سال ۱۹۸۸ به زور صخره از آب برآمده فیری کراس نزدیک مجمع الجزایر سپراتلیز را که در اشغال ویتنامیها بود پس گرفت. به درست یا به غلط، همه کشورهای منطقه که رعایای سر سپرده پیشین و خراج گزار امپراتوری میانه بوده اند، به گواه همین پیشینهها، از بلند پروازیهای پکن که بارها به ثبوت رسیده است بیمناکند.
بماند که به موجب طرحهایی که در سالهای دهه ۱۹۸۰ آقای لیو هواچینگ خطوط آنها را ترسیم کرده بود (پیش از تملک ثروت و غنای سوختی و یا ماهی گیری در یگانه دریای جنوبی چین)، دسترسی ناوگان خود به دریاهای آزاد است که برای این کشور اهمیت دارد. در وهله اول، آنچه باید انجام گیرد، فرمانروایی بی مدعی و بی رقیب بر دریاها در پهنه شرق «خط سبزی» است که از ژاپن تا مالزی با گذار از فرمز و مجمع الجزایر فیلیپین امتداد یافته است. در این حیطه، حریف اصلی، نیروی دریایی ژاپن است که پکن هم اینک هم با رخنه دادن مکرر زیر دریاییهای خود، «آزمودن» وی را آغاز کرده است (در سال ۲۰۰۴، یک زیردریایی اتمی چین موجب یک حادثه کوچک شد). در وهله دوم، پکن خواهد کوشید این خط ماژینوی نا ممتد را در هم بشکند تا از آبهای کم عمق دریای چین خاوری و جنوبی به «آبهای آبی» دومین گستره دریاییای راه یابد که از ژاپن با گذشتن از گوام (قرارگاه پشتیبانی هوایی ـ دریایی ایالات متحده در خاور اقیانوس آرام) به اندونزی میرسد. این مسیر، مانع و بازدارنده اصلی فرا گستری قدرت چین به قلمرو دریایی میان «خط سبز» با آب هایی کم عمق و «خط آبی» اقیانوسی است که ناوگان هفتم آمریکا (تایوان) در آن به گشت زنی میپردازد. در ژانویه ۲۰۰۸ ، آقای کوچن هنگ، نایب وزیر دفاع وقت فرمز، تحرکات نیروی دریایی چین در اطراف گذرگاه باشی (تنگهای باریک میان فرمز و مجمع الجزایر فیلیپین) را نکوهش کرد. هنگامی که این تنگناها گشوده شود، نیروی دریایی چین خواهد توانست آزادانه تر بر دعوی دیگر خویش یعنی تأمین امنیت آبراههای سوخت رسانی در آسیای جنوبی همت گمارد. نخستین آبراه، نفتکشهایی با ظرفیتی کمتر از صد هزار تن را از آفریقا و خاورمیانه با گذر از تنگه مالاکا به دریای جنوبی چین میرساند. آبراهه دوم، عبور نفتکشهای غول پیکر را از همان مناطق تولید از طریق تنگههای سوند و گاسپار میسر میسازد. سومین آبراه، از مبداء آمریکای لاتین، از آبهای فیلیپین عبور میکند. چهارمین مسیر، آبراهه جایگزینی است که از خاورمیانه و آفریقا به طور مارپیج از میان تنگههای لومبوک و ماکاسار متعلق به اندونزی، مجمع الجزایر فیلیپین و سمت خاوری اقیانوس آرام میگذرد و آنگاه به بنادر چینی میپیوندد.
مالاکا نخستین تنگه باریک این مسیرهای ممکن است که هشتاد درصد واردات نفت چین از آن عبور میکند و در صورت بروز ستیزه ای، وابستگی بدان نگران کننده است. برای چاره جویی، پکن میکوشد مسیرهای دستیابی به واردات را متنوع سازد. گسترش شبکه راه آهنی که کشورهای عضو مجمع همکاری ملتهای جنوب خاوری آسیا را به یکدیگر بپیوندد؛ انجام طرح ایجاد خط لوله مسیتقم چین ـ برمه، میان سیتوی و کونمینگ؛ کمک به توسعه ظرفیت تولیدی استخراج گاز طبیعی مایع از بستر دریا در آسیای جنوب خاوری (به ویژه در برمه و تایلند)؛ حتی کندن آبراهی با گذار از باریکه کرا در جنوب تایلند (ناحیهای درگیر شورشهای مزمن جدایی طلبانه)، نمونههایی از این تلاشهاست.
● تأمین امنیت آبراهها برای واردات انرژی
اما این طرحها که تحقق آنها دشوار است، فقط بخشی از وابستگی چین به چهار مسیر کشتی رانی را کاهش میدهند. الزام به تأمین امنیت این گذرگاههای دریایی، هم در گرماگرم گسترش دزدی دریایی و هم رویاروی بلند پروازیهای (واقعی یا فرضی) ایالات متحده، ژاپن و هند، سیاست (کشتی رانی در دریاهای آزاد) کمیته مرکزی را تقویت کرده است. پکن همچنین در انتظار برپا کردن پایگاههایی در سواحل قاره آقریقا، که بیش از پیش به روی سرمایه گذاریهای چین گشوده میشود، کرانههای اقیانوس هند و آبراهههایی که به مالاکا راه میگشایند را با ساختن زنجیرهای از پایگاههای ثابتی که «گردن بند مروارید» نامیده شده، نقطه چین کرده است: جزایر کوکوس در برمه، چیتاگونگ در بنگلادش، مارائو در مالدیو و گوادار در پاکستان. چین کارگران و سرمایههای بی حسابی را برای گسترش و تبدیل و نگهداری این تکیه گاهها نزد کشورهای دوست سرازیر کرده و پیش آمده است که برای حراست از نواحی خاص بهره برداری از هیدرو کربور، خدمات ناوهای خود را بسیار آزادانه به آنها ارزانی دارد.
بیرون از قاره آمریکا ـ و در این مورد ایالات متحده ـ که اقیانوس آرام را میدان سوق الجیشی عمدهای در پنجاه سال آینده میبیند، چین با هند و ژاپن، دو رقیب پر زور نیز در این ناحیه رو به روست. بدگمانی پایداری میان دو غول جمعیتی چین و هند جدایی انداخته است. هند برای قد برافراشتن در پهنهای که آن را «دریای خویشتن» قلمداد میکند، سرگرم ساختن دو ناو هواپیمابر است که نخستین آن در سال ۲۰۱۰ آماده بهره برداری خواهد بود و در همان حال به نوسازی سومین ناو دست دومی پرداخته که از روسیه خریده است. ناوگان زیردریایی این کشور از فن آوری فرانسوی برخوردار است، که کیفیتی مرغوب تر از غواصههای چین دارند. با این وجود، در مرحله کنونی، هند و چین هر دو مراقب و ناظر رفتار یکدیگرند و با وسواس، از هرگونه تشنج و تلاطمی در دریا میپرهیزند. حتی میتوان پیشرفتی را در روابط میان دو نیروی دریایی مشاهده کرد. در واقع، از هنگام امضای عهدنامه همکاری استراتژیک میان پکن و دهلی نو در آوریل ۲۰۰۵، رزمایشهای پیاپی دریایی مشترکی را نیز انجام داده اند.
روابط چین و ژاپن هم در گذشتهای نه چندان دور، دوران پر کشاکشی را پشت سر گذاشته است. نیروی دریایی توانمند ژاپن که بسیار بیش از ناوگان چین باز سازی و به روز شده، دیری است که با همتای آمریکایی خویش به مانور پرداخته است. اما ستیزه درباره سنکاکو، پرده از ژاپنی معذب برداشته است که از قانون اساسی صلح جویانهای که جریانهای رو به گسترش ناسیونالیستی بر آن ایراد میگیرند، در عذاب و رنج، و رویاروی جسارتهای پکن، مردد و دودل است. سرانجام فراتر از دهلی نو و توکیو، پیشتازی چین، بازیگران کم اهمیت تری از مالزی واندونزی گرفته تا سنگاپور را نیز نگران ساخته که با شتاب به نوسازی و تقویت ناوگانهای خود پرداخته اند. این کشورها از آن واهمه دارند که واشنگتن گرفتار در منجلاب عراق و افغانستان، دست خان خانان چینی را در منطقه باز بگذارد و مدارا و آسان گیری موقتی کنونی ماندگار شود.
چین که از این فرصت و دشواریهای آمریکا آگاه است، چرخ کارگاههای کشتی سازی خود را از دریای زرد گرفته تا دریای جنوبی چین، با آهنگی شتابناک به کار انداخته است تا به حداکثر امکانات تولیدی خود دست یابد. همگام با رشد لجام گسیخته اقتصاد ملتی که نود درصد بازرگانی خارجی آن به راههای دریایی وابسته است، پایگاههای دریایی، بنادر، کرانه رودخانهها، آبکندها، پایگاههای زیر دریایی حفاظت شده ازجمله پایگاه تازه سانیا در جزیره هینان، فزونی میگیرند و به تازه ترین تجهیزات مجهز میشوند. ده درصد تولید ناخالص ملی این کشور در سال ۲۰۰۶، سهم صنایعی بود که به نحوی به دریا مربوطند و هفت بندر از بیست بندر نخست جهان در خاک چین جای دارند. این کوششها به همان اندازه که هدفهای غیر نظامی دارند، از اغراض نظامی نیز خالی نیستند. طرح «فن آوری پیشرفته دریایی» با تب و التهاب کشتی سازی همگام شده و به موازات آن، هزینه طرحهایی در جهت تحکیم استقلال ناوگان کشتی رانی کشور تأمین شده است که یک سیستم ماهوارهای تعیین مشخصات جغرافیایی به نام Beidou، استقرار تجهیزات نظارت دریایی و توسعه کارگاههای کشتی سازی، بخشی از آن است. در فن کشتی سازی برای مصارف غیر نظامی، چین در سال ۱۹۹۵ به رده سومین سازنده جهانی پس از ژاپن و کره جنوبی دست یافت که تهدیدی بر سلطه این دو کشور در این زمینه است. در چشم انداز سال ۲۰۲۰، با تکیه بر دو شرکت غول آسا به نامهای بنگاه دولتی کشتی سازی چین و بنگاه صنعت کشتی سازی چین، اقبال دستیابی به رده نخستین کارگاه کشتی سازی جهان به کشوری روی آورده است که به هیج رو امر پیش پا افتادهای نیست: در چهارچوب تعهدات ملی، امر ساختن کشتیهای بازرگانی و ناوهای جنگی به طور گستردهای به هم آمیخته و همان گارگاهها دست به کار هر دو شده اند.
● هراس و بیم ایالات متحده
پنجمین کتاب سفید در باره امور نظامی که در سال ۲۰۰۶ تدوین شد، وقوف پکن به اهمیت نیروی دریایی که در طلیعه دهه ۱۹۹۰ آغاز شد را به طور منسجمی شکافته است. در راهکار این متن، ترتیب اولویتها، از نیروی زمینی که همواره در رده نخست جای داشت، به نیروهای دریایی و هوایی انتقال یافته است که هر دو از این پس مورد لطف قرار گرفته اند. بدین گونه، هم در کمیته مرکزی حزب کمونیست و هم در کمیسیون مرکزی قدرتمند نظامی که تغییر اولویتها ساخته و پرداخته آنهاست، دریانوردان و هوانوردان بیش از پیش عضویت یافته اند ؛ در مقایسه با سهم چهارده درصد آنها در سال ۱۹۹۲، اینک بیست و پنج درصد از نخبگان نظامی، از رده افسران این دو نیرو هستند.
هیچ سیستم عمدهای نیست که از [تغییر اولویتها] برکنار مانده باشد. سه ناوگان کشور (در ستادهای دریاسالاری شانگهای در شرق، ژانجیانگ در جنوب و کینگدائو در شمال)، هرکدام به یک تیپ هوا ـ دریای اختصاصی و بمب افکنها و هواپیماهای شکاری خاص خویش مجهز شده اند. سیستمهای مدرن تری نیز به یگانهای دریایی تحویل داده شده است، مانند چهار ناوشکن دفاع ضد هوایی لویانگ یا ناوهای هلیکوپتربر ماآنشان ساخت کشور که کار موشکهای دریا به زمین جیانگوی سالهای دهه ۱۹۹۰ را دنبال میگیرند. در پایان دهه ۱۹۷۰، شمار قایقهای گشتی ساحلی در ناوگان دریایی چین به بیش از پانصد فروند میرسید که اینک به نصف کاسته شده و در عوض، توان ناوگان دریاهای ژرف افزایش یافته و تعداد کشتیهای آن به شصت فروند رسیده است.
در زمینه نبردهای زمینی ـ دریایی، مقامات چینی کوشش فراوانی به کار برده اند که اختصاص حدود صد ناو با مأموریت تحقق ادعاهای ارضی چین نسبت به جزایر سپراتلیز و یا فرمز از آن جمله است. این کشور کشتیهای مین روب، زورقهای گشتی اژدر افکن و نفتکشهای سوخت رسان تازهای را نیز سفارش داده است. چین در برابر چشمان شگفت زده فروشندگان و تأمین کنندگان نیازهای خویش، تجهیزاتی را که بیشتر مورد توجه وی اند وارد میکند، کپی برمی دارد، با نیازهای خویش تطبیق میدهد و غالباً بهبود میبخشد.
زیردریاییها هم جایگاهی درخور در کانون برنامه دریایی جهان گستر پکن یافته اند. به رغم شایعات مستمر در باره تجهیز و بهبود ناو واریاک که از مسکو خریداری شده (و همچنان در بندر پهلو گرفته است)، چین هیچ ناو هواپیما بری در اختیار ندارد. در واقع، فقط غواصههای مدرن میتوانند داعیه بازداشتن هرچقدر اندک ناوگان هفتم آمریکا را داشته باشند که از پایگاههای خویش در گوام، ژاپن و کره جنوبی، ضامن خود مختاری فرمزند. ناوگان چین شاید بتواند به پنج زیر دریایی اتمی تهاجمی (SNA) و یک زیر دریایی اتمی اژدر افکن پشت گرم باشد که شهرت دارد بین دوازده تا شانزده موشک قاره پیما، با بردی برابر سه هزار و پانصد کیلومتر را حمل میکنند. گذشته از آن، این کشور حدود سی فروند زیریایی دیزلی ـ الکتریکی در اختیار و بیش از حدود بیست غواصه را نیز در دست ساخت دارد.
این زرادخانه، دریا سالاران ناوگان هفتم آمریکا را نگران ساخته است که کنگره و کاخ سفید را با هشدار اینکه از سال ۲۰۲۰ ناوگان زیردریایی چین در اقیانوس آرام از تجهیزات موجود «سفینههای سیاه» آمریکایی جلو خواهند افتاد، در تنگنا نهاده اند.
وضعیت دریاها در آسیای جنوبی نیز به مسابقه تسلیحاتی نمود یافتهای شباهتی ندارد. آنچه هست، در این ناحیه مخالفتی میان دو گروه از هم پیمانان را میتوان دید که یکی متشکل از دسته چهارگانه، هندی، آمریکایی، استرالیایی و ژاپنی و دیگری گروه دوگانه چین و پاکستان است که البته برد و دامنه این مخالفت، کم و زیاد بسیاری دارد.
چنین مینماید که خاستگاه بلند پروازی چین در پهنه دریاها، آزردگی و سرخوردگی قدرتی مغرور باشد که چهار صد سال پیش از این، هنگام نخستین جهانی شدنی که «بربرهای» غربی آن را مصادره کردند، به سهل انگاری خویش چرخشی تاریخی را از دست فرونهاد که میتوانست سروری برجهان را برای وی به ارمغان آورد. در آن زمان چینیها در دریانوردی با کشتیهای بادبانی و استفاده از قطب نما ورزیدگی و چیره دستی یافته و لنگر، چاپ نقشههای دریایی، چرخ نقاله و بادبانهای مسیر گردان جا به جا شونده را «اختراع» کرده بودند و گویا ناوهای غول آسایی مجهز به دکلهای چندگانه چرخنده را در کارگاههای کشتی سازی خود میساختند. آب به دیواره کشتیهای بادبانی آنها نشت نمیکرد و تیغهای تحتانی، تعادلی پایدار به جهازات آنها میبخشید. ابداعاتی که غربیها بعدها کمال بخشیدند و به خدمت گرفتند... تا امپراتوری میانه را خوار و سرافکنده سازند.
چه آیندهای پیش روی آبهای پر تلاطم و آشوب جنوب شرقی آسیاست؟ ابتکارات آمریکا برای تحکیم مبادلات و همکاری با نیرویهای دریایی آسیایی (هندی و ژاپنی) فزونی یافته است. اما این کوششها نیروی دریایی چین را نیز در بر میگیرد، به قصد آنکه تا جایی که بشود، گسترشی را در مهار آورند که میتوان حدس زد برق آسا باشد.
آخرین چارهای که تا به امروز به آن دست یازیده اند، ابتکار عملی در سال ۲۰۰۷ به پیشنهاد نیروی دریایی آمریکا با عنوان مشارکت فراگستر دریایی است که بر پایه هم پیمانی جهانی در پهنه دریاها به قصد پیکار با دزدان دریایی بنیان یافته که در آن به هریک از «هم پیمانان» ـ از جمله چین ـ سفارش کرده اند سهمی در احداث «ناوگانی مرکب از هزار کشتی» بر عهده گیرند. همان گونه که آقای یانگ یی مدیر مؤسسه مطالعات راهبردی دانشگاه پدافند ارتش چین تصریح کرده است، تا هنگامی که چین به انگیرههای پنهانی، نیات درونی و تأثیرات فراوان چنین ساز و کاری در دراز مدت پی نبرده است، پذیرش آن مسلم نیست.
به نظر میرسد که چین که میانگارد بخت تاریخی به وی روی آورده است تا باز چون قدرت جهان گستر نوخاستهای در دریاها و حاکم بر خویش قد برافرازد، بیشتر بر آن همت گماشته باشد که نگذارد هیچ مانور منحرف کنندهای چنین فرصتی را از وی برباید. «خطر زرد» همچون وهم و خیالی مینماید؛ با این وجود چین که نه جنگهای تریاک را از یاد برده است و نه ویرانی کاخ تابستانی امپراتور، به کسی اجازه نخواهد داد که وی را تهدید کند و یا در تنگنا بگذارد. از این رو برخی «دوراندیشیها و احتیاطها» را به کار بسته است. گرچه تواناییهای وی بسیار کمتر از آن است که از قابلیتهای ناوگان سیطره جوی آمریکا درگذرد، با این همه، برای نیروی دریایی نو بنیاد چین، تاریخ حکم قطب نما و هشدار دهنده را دارد و هریک از دستآوردهای وی ارزشی نمادین به خود میگیرد. در سال ۱۹۸۹، بیست سال پیش از رشد لگام گسیخته ناوگان دریایی چین، نخستین ناو نیروی دریایی ارتش خلق چین که از ایالات متحده بازدید کرد، یک کشتی آموزشی بود!
اولیور زاجک
منبع: www.ir.mondediplo.com
دو ماهنامه لوموند دیپلماتیک
منبع:ماهنامه سیاحت غرب ،شماره ۶۶
اولیور زاجک(Oliver Zajec) مشاور شرکت اروپایی اطلاعات استراتژیک؛ پاریس.
خط ماژینو برگرفته از نام آندره ماژینو (۱۹۳۲-۱۸۷۷) وزیر دفاع فرانسه میان دو جنگ جهانی، به دژ دفاعی و استحکاماتی گفته میشد که دولت فرانسه از ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۰ در طول مرزهای خویش با آلمان به منظور حراست از آلزاس و لورن برافراشته بود (مترجم)
محسن داوری
منبع: www.ir.mondediplo.com
دو ماهنامه لوموند دیپلماتیک
منبع:ماهنامه سیاحت غرب ،شماره ۶۶
اولیور زاجک(Oliver Zajec) مشاور شرکت اروپایی اطلاعات استراتژیک؛ پاریس.
خط ماژینو برگرفته از نام آندره ماژینو (۱۹۳۲-۱۸۷۷) وزیر دفاع فرانسه میان دو جنگ جهانی، به دژ دفاعی و استحکاماتی گفته میشد که دولت فرانسه از ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۰ در طول مرزهای خویش با آلمان به منظور حراست از آلزاس و لورن برافراشته بود (مترجم)
محسن داوری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست