شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


یانگوم با نوستالوژی اوشین


یانگوم با نوستالوژی اوشین
«جواهری در قصر» یا همان سریال یانگوم ، عاقبت تمام شد، اما موج یانگونیسم همچنان در جامعه تداوم دارد.
تاریخ هنری ما در دوران معاصر گواهی می دهد که نزد ایرانیان اگر فیلم های هندی در سینما محبوب بود در تلویزیون نیز این سریال های ژاپنی و چشم بادامی ها بودند که طرفداران پر و پا قرصی داشتند و طیف متنوع و گسترده ای از مخاطبان را جذب خود می کردند؛ واقعیتی که گویی اینک پس از توسعه شبکه های تلویزیونی و ماهواره ای و تغییر و تحولات ژرف فرهنگی همچنان به قوت خود باقی است و سریال جواهری در قصر یا همان یانگوم این ادعا را به اثبات مضاعف رسانده است.
بسط فرامتنی این سریال ها و تاثیر آن به عنوان یک خرده فرهنگ رسانه ای در زندگی روزمره را می توان از همین جایگزین شدن نام قهرمان داستان بر عنوان اصلی فیلم درک کرد.
شاید کمتر کسی نام «سال های دور از خانه» را به یاد داشته باشد و همه آن را به اسم اوشین می شناسند؛ مجموعه تلویزیونی ای که در دهه ۶۰ با هژمونی رسانه ای خویش به یک پدیده فرهنگی در جامعه ما بدل شد که به قول دکتر محسنیان راد، استاد و پژوهشگر ارتباطات می توان بر آن نام اوشینیسم گذاشت.
سریال سال های دور از خانه یا همان اوشین به دلایل تاریخی و روان شناسی آن سال ها، چنان نفوذی در توده مردم پیدا کرد که در حد یک مد اجتماعی ، فرهنگ عامه را تحت تاثیر خود قرار داد. مدل موهای اوشینی ، لباس ژاپنی و حتی بازار تاناکورا در معرفی فروشگاه های دست دوم فروشی از تاثیرات اجتماعی این سریال در آن سال ها بود که این آخری هنوز نیز برای مشاغل اینچنینی اطلاق می شود!
مروری اجمالی بر سریال های خارجی در ۲دهه اخیر نشان می دهد آثار ژاپنی و شرقی از جایگاه خاصی نزد مخاطب ایرانی برخوردار است و هنوز نام هایی مثل اوشین ، اوتارو، هانیکو و لینچان از حافظه جمعی آنان پاک نشده است ؛ اما هیچ کدام از سریال های شرقی که پس از اوشین مطرح شد نتوانسته وجه کاریزماتیک و محبوبیت اسطوره ای وی را کسب کنند تا این که جواهری در قصر از راه رسید و یانگوم بار دیگر نوستالوژی اوشین را تداعی و بار دیگر تب اوشینیسم را در صورت یانگوم بازتولید کرد.البته این هماوردی در شرایط رسانه ای امروز کمی عجیب به نظر می رسد. اوشین در زمانی پخش می شد که هنوز شبکه های تلویزیونی محدود به ۲کانال بود و ماهواره و اینترنت نیز گسترش عمومی پیدا نکرده بود. به این مساله باید شرایط فرهنگی و اجتماعی ناشی از جنگ را نیز اضافه کرد.
به طور قطع در چنین وضعیتی ، امکان برجسته شدن و مورد توجه قرار گرفتن یک اثر هنری بدیهی به نظر می رسد، اما تکرار اسطوره ای همان محبوبیت در جامعه امروزی که جهان در سیطره شبکه ها و رسانه های گوناگون تصویری قرار دارد و سینمای تکنیکی و دیجیتالی غرب بر دنیای تصویری و مجازی سلطه یافته است ، کمی عجیب به نظر می رسد. این که چطور در هژمونی تکنیک و دیجیتال و جلوه های ویژه بر سینمای جهان که قاپ مخاطبان را دزدیده است یک درام تاریخی شرقی ، قلب مخاطبان را تسخیر می کند و بسط فرامتنی می یابد. جواهری در قصر (Jewel in the Palase) نه تنها در ایران ، بلکه در اروپا و امریکا نیز نفوذ و جای خود را میان مخاطبان باز کرده است.
قدرت تلویزیون و نقش آن در بسط تاریخی فرهنگ و اندیشه یک قوم و ملت در جهان از طریق فهم محبوبیت این سریال قابل درک است.
جوامع بشری و کشورهای مختلف جهان با بصری کردن فرهنگ خودی و بازنمایی تصویری آن به معرفی هویت تاریخی خود در جهان دست می زنند و به قول بودریار با تبدیل واقعیت به حاد واقعیت از طریق فرآیند جذاب رسانه ای و تزریق صورتی مجازی به صیرورت تاریخی خویش ، اعلام موجودیت می کنند.
اگر در گذشته این قهرمانان و شخصیت های اسطوره ای بودند که به اعتبار تاریخی یک ملت حیات می بخشند، در جهان تصویری شده امروز با خلق اسطوره های بصری و رسانه ای به این جایگاه می توان رسید.
کره جنوبی با وجه بصری بخشیدن به یکی از اسطوره ها و شخصیت های تاریخی خود، متن سینمایی یانگوم را به فرامتنی فرهنگی بدل کرده و به واسطه آن به معرفی کشور خویش در جهان می پردازد. این استفاده بهینه از ظرفیت فوق العاده رسانه و تصویر است که ما با آن همه مفاخر و اسطوره های قدرتمندتر و جذاب تر از یانگوم نتوانستیم به آن دست یابیم ! اما محبوبیت و استقبال سریال های شرقی مثل اوشین و یانگوم در ایران به دلایلی فراتر از مسائل سینمایی وابسته است و علت آن را باید در سنخیت فرهنگ عامه و افق های نزدیک زیست جهان آنها جستجو کرد.
قهرمان های سینمایی همواره جایگزین نمادین اتوپیای مخاطبان است که به واسطه همذات پنداری با آنها در تجربه های زیسته تبلور می کند و همچون اسطوره های باشکوه ، عظمت و محبوبیت می یابند. هر چقدر شرایط واقعی زندگی سخت تر باشد، قهرمان های مجازی قدرت می یابند و دامنه نفوذ و اثرگذاری شان بیشتر می شود. سنخیت فرهنگی و تجربه های زیستی مشابه با روان شناسی اجتماعی شرقی در این همنشینی تاثیر دارد.
اوشین و تا حدودی یانگوم براساس آن پیرنگ ذهنی مخاطب ایرانی با الگوهای مطلوب انسانی و اخلاقی ، هماهنگی دارند و گویی وی سبک زندگی و کنش های اخلاقی خود را در صورت آنها می بیند و فرافکنی می کند؛ زنی صبور، پرتلاش و خانواده دوست که در شرایط سختی با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می کند و بدون این که دچار یاس و ناامیدی شود به فردای بهتر می اندیشد.
مناسبات انسانی این زندگی با خرده فرهنگ های مشابه شرقی و شرایط مشابه قهرمانان با مخاطبان به نفوذ این سریال کمک می کند. وضعیت تراژدیک زندگی در جهان شرقی و خرده فرهنگ های برساخته آن همواره به همذات پنداری و فرافکنی انسان های هم درد می انجامد که اگرچه در یک سرزمین جغرافیایی به سر نمی برند، اما به سرزمین تاریخی و عاطفی مشترکی تعلق دارند که حدیث رنج خویش را در قصه های همدیگر بازخوانی می کنند.
امروز رسانه بویژه تلویزیون به زبان مشترک مخاطبان خود بدل شده که گرچه از یک سو آدمیان را از هم دور کرده ، اما از طرفی دیگر به هم نزدیک نموده است. از اوشین تا یانگوم فاصله ای است که با این تجربه مشترک طی شده و آنها ابژه های هم دردی مخاطب ایرانی هستند.
سیدرضاصائمی
http://ssaemi.blogfa.com