یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
مجله ویستا

ضرورت حکومت از دیدگاه امام علی (ع)


ضرورت حکومت از دیدگاه امام علی (ع)
یكی از مباحثی كه در نهج البلاغه آمده است حكومت و مباحث مرتبط با آن است. امام علی (ع) به عنوان یك رهبر و سیاستمدار نگاهی خاص به حكومت دارد. هر كسی كه یك دوره نهج البلاغه را مطالعه نماید متوجه حساسیت ایشان نسبت به امر حكومت و عدالت می شود.
امام علی (ع) با توجه به تربیت قرآنی خویش و بر اساس عقلانیت بشری جامعه انسانی را نیازمند حكومت می داند و مكررا لزوم یك حكومت مقتدر را تصریح می كند. این امر در مبارزه ایشان با خوارج كه با وجود قرآن مدعی عدم نیازمندی به حكومت بودند مشخص می شود.
همچنان كه می دانیم شعار خوارج «لا حكم الا الله» بود. این شعار از قرآن مجید اخذ شده بود و معنایش این بود كه حكم و قانون تنها از سوی خداست و یا از كسانی كه از جانب خدا اجازه دارند اما خوارج آن را به این معنا به كار می بردند كه بشر حق حكومت ندارد و حكومت منحصر به خداست.
امام علی (ع) در مقابل این دیدگاه می فرمایند: «اگر چه وضع قانون با خداست اما اجرای حكم با افراد بشر است.» امام درعین اینكه حكومت را به عنوان یك پست و مقام تحقیر می كند اما آن را برای جامعه بشری ضروری می داند. ایشان ارزش آن را احقاق حق و خدمت به جامعه مسلمین می دانند.
امام درخطبه ۲۱۴ چنین بیان می كند: «حقوق همواره طرفینی دارد از جمله حقوق الهی، حقی است كه برای مردم بر مردم قرار داده است و آنها را چنان وضع كرده كه هر حقی در برابر حقی دیگر قرار می گیرد. ایشان در ادامه می فرمایند: بزرگترین این حقوق متقابل حق حكومت بر مردم و حق مردم بر حكومت است. مردم هرگز روی صلاح و شایستگی نخواهند دید مگر حكومتشان صالح باشد و حكومتها هرگز به صلاح نخواهند آمد مگر توده ملت استوار و با استقامت شود. هر گاه توده مردم به حقوق حكومت وفادار باشند و حكومت حقوق مردم را ادا كند آن وقت است كه حق دراجتماع محترم و حاكم خواهد شد. آن وقت است كه اركان دین به پا خواهد خواست.
بر اساس اندیشه سیاسی جهان معاصر، عدم پایبندی به حكومت منجر به آنارشیسم بی قانونی و از هم پاشیدن جوامع می شود. آنارشیسم سیاسی نابودی فرهنگ دین و جامعه را به دنبال دارد. اگر ما به اندیشه امام علی (ع) و ضرورت حكومت در مكتب ایشان توجه كنیم ضرورت حكومت نه تنها به عنوان یك امر دینی بلكه به عنوان یك اصل انسانی و بشری اثبات می شود. امام می فرماید: جامعه بشری را از حكومت گریزی نیست گرچه این حكومت می تواند صالح باشد یا ظالم.
امام علی (ع) در باب حكومت بر وجود و ضرورت آن شكی ندارد اگرچه ایشان حكومت را بر مبنای یك امر مقدس و الهی تعریف می كند كه هدفی جز عدالت و اصلاح جامعه ندارد. در شالوده حكومت امام علی (ع) عدل محور و اصلی مهم است. در مقاله های بعدی به این بحث می پردازیم.
امام علی (ع) جامعه ای را مطرح می سازد كه حكومتی عادل وصالح داشته باشد. او حكومت را برای هدایت انسان حتی درابعاد گروهی وكوچك نیز لازم می داند و بر آن است كه اگر انسان در یك گروه سه نفری هم باشد باید رهبری داشته باشد تا بتواند به هدفی برسد. مرتبط كردن رهبری و حكومت با هدفمندی جامعه انسانی یكی از نكات محوری اندیشه امام علی (ع) است.
امام درمنشور حكومتی خویش دارای اصولی درموضوعات مختلف حكومتی می باشد كه از جمله می توان به ابزار حكومت و ریاست، آئین حكومت داری، اصول و مبانی حكومت الهی، اهداف و وظایف حكومت اسلامی، اختلاف و تنازع حكومت الهی (تئوكراسی)، حكومت ستمگران، خیانت در حكومت، مشروعیت و موفقیت حكومت، نفی الیگارشی و استبدادی، نفی سكولاریسم، حق گرایی و عدالت طلبی، عوامل تهدید كننده و امنیت زدا در حكومت و شرایط حاكم اشاره كرد.
در بیان كلی باید گفت امام (ع) یك نوع حكومت تئوكراتیك را مطرح می كند كه در آن حقوق حاكمان و مردم به وجهی روشن مشخص شده است و هیچ كس در حكومت مورد نظر امام علی (ع) حتی اگر غیر مسلمان هم باشد مورد ظلم قرار نمی گیرد.
امام بنابر روش حكومتی خویش مبنای اجرایی شدن حكومت را پذیرش مردم می داند. ایشان پایه حكومت را حقوقی دو جانبه بین مردم و حاكم می داند وهمه چیز را بر اساس آن پایه ریزی می كند.
مبانی عدالت در پیشگاه فكری و عملی امام علی (ع)
یكی از پرسشهای مهم در باب اندیشه عدالت آن است كه عدالت به چه پیش زمینه هایی بستگی دارد. در این بخش این پرسش از دید امام علی (ع) به بحث گذاشته می شود.
جهان امروز در گستره ای از بی عدالتی سیاسی واقتصادی قرار دارد. اختلافات فاحش بین كشورهای مختلف از لحاظ درآمد اقتصادی و همچنین فاصله طبقاتی وحشتناك بین اقشار مختلف در جوامع این بی عدالتی ها را به خوبی نشان می دهد. لذا نیاز اساسی انسان معاصر عدالت در سطحی فراگیر و جهانشمول است. كه این امر هم نیازمند نگاهی عمیق به عدالت و اجرای آن است.
بنابر همین نیازمندی بشر به عدالت، ما به دنبال بررسی دیدگاه امام علی (ع) به عنوان اسوه عدالت به این مقوله هستیم. امام علی (ع) در تعریف عدالت آن را بر چهار پایه واساس قرار می دهد و می فرماید: عدل بر چهار پایه برقرار است: فكری ژرف اندیش، دانشی عمیق و به حقیقت رسیده، نیكو داوری كردن و استوار بودن در شكیبایی. پس كسی كه درست اندیشید به ژرفای دانش رسید و آن كس كه به حقیقت دانش رسید از چشمه زلال شریعت بهره مند می شود و كسی كه شكیبا شد، در كارش زیاده روی نكرده، با نیكنامی در میان مردم زندگی خواهد كرد.
اولین نكته در باب عدالت از منظر امام علی (ع) این است كه اجرای عدالت به انسانهایی استوار، دانا و حقیقت جو نیازمند است.
نمی توان بدون آگاهی و شعور از عدالت سخن گفت: برقراری عدالت به وسیله انسانهایی به دست می آید كه خود مظهر عدالت و نیكنامی باشند. و گرنه از جایگاه ومبنای قدرت صرف نمی توان عدالت را پیاده كرد.
باید براساس حقیقت محوری و آگاه كردن جوامع به حقوق خویش عدالت را پیاده كرد.
دومین نكته ازنگاه امام علی (ع) این است كه عدل همه چیز را در مجرای طبیعی خود قرار می دهد. زیرا مفهوم عدالت این است كه استحقاقهای طبیعی و واقعی در نظر گرفته شود و به هر كس مطابق آنچه به حسب كار و استعداد شایستگی دارد داده شود. در عدالت، جامعه حكم ماشینی را پیدا می كند كه باید هر قطعه ای در جای خودش قرار گیرد تا ماشین كار كند.
در قاموس فكری و عملی امام علی (ع) عدالت مسأله ای عمومی و فراگیر است. عدالت قانونی است عام و مدیر و مدبری است كلی و شامل كه همه اجتماع را در بر می گیرد و بزرگراهی است كه همه باید از آن بروند. عدالت روح كلی برابری بر مبنای استعداد و صلاحیت انسان ها می باشد.
بر مبنای عدالت علوی این مسأله مختص به شخص خاص، زمان خاص و مكان خاصی نیست.
امام عدالت را فراتر از زمان حكومت خود قلمداد می كند و آن را شامل برگرداندن هر حقی می داند كه پایان شده است، حتی اگر از پایمال شدن آن سالها گذشته باشد.
امام علی (ع) می فرماید: «الحق القدیم لایبطله شیء» یعنی اینكه حق كهن به هیچ وجه باطل نمی شود. فراگیری و همه گیری عدالت نشان می دهد كه عدالت مبنای اجتماعی و پایداری دارد. اصلی است كه تعادل جامعه و دوام اجتماعی و سیاسی آن را حفظ می كند. جامعه ای كه در آن بی عدالتی باشد بیمار و ناسالم است. تنها برقراری عدالت است كه جامعه را سالم و آرامش و پایداری را به آن برمی گرداند.امام علی (ع) اجرای عدالت را برای همه شوون جامعه ضروری می دانست. ایشان در جایی می فرماید: «به خدا سوگند، بیت المال تاراج شده را هر كجا كه بیابم به صاحبان اصلی آن باز می گردانم گر چه با آن ازدواج كرده یا كنیزانی خریده باشند زیرا در عدالت گشایش برای عمومی است و آن كس كه عدالت بر او گران آید تحمل ستم بر او سخت تر است.»
امام عدالت را با مصلحت بینی همراه نمی كند. وی در اجرای عدالت با همه كس حتی بزرگان نیز برخورد می كند و در مقابل كسانی كه از وی می خواهند در مقابل افراد متنفذ به گونه ای دیگر برخورد كند می فرماید: «شما از من خواستار این هستید كه پیروزی را به قیمت تبعیض و ستمگری به دست آورم؟ از من می خواهید كه عدالت را به پای سیاست و سیادت قربانی كنم؟ خیر، سوگند به ذات خدا كه تا دنیا دنیا است چنین كاری نخواهم كرد و به گرد چنین كاری نخواهم گشت. من و تبعیض، من و پایمال كردن عدالت؟»
امام از زوایای مختلف به عدالت می نگرد و مبانی عدالت را در ابعاد مختلف روشن می سازد كه می توان به این موارد اشاره كرد: نقش رهبر در اجرای عدالت، ره آورد عدالت رهبر، عدالت اقتصادی و ضرورت آن در جامعه، عدل الهی، عدل و انصاف با مردم، عدالت اجتماعی، قاطعیت در اجرای عدالت، ارزش و تعریف عدالت، سختی ها و تلخی های اجرای عدالت و پیامدهای بی عدالتی.
امام (ع) عدالت را یك ناموس الهی و یك تكلیف و وظیفه همیشگی برای همه می داند كه باید در پی اجرای آن باشند. ایشان عدالت را مرز ایمان و كنترل انسان می داند كه انسان ها را از شكستن حدود و پا نهادن در امیال و خواسته های پایان ناپذیر باز می دارد. عدالت مسأله ای جامعه ساز، انسان ساز و سعادت بخش است كه بدون آن انسان لجام گسیخته می شود و بدون آن هیچ چیز دوام نمی یابد.
جهاد و جنگ از منظر امام علی(ع)
بسیاری از سوء تفاهمات غربیان در باب دین حنیف اسلام ناشی از تمایز قایل نشدن میان جنگ و جهاد در اسلام است. این مقال درصدد است با نگاهی به آرای امام علی (ع) در این باب به رویكرد اصیل اسلامی نزدیك تر شود.
بر اساس روش اسلام، جهاد یكی از راههای مبارزه، پیروزی و خودسازی می باشد. پیامبراسلام (ص) بر اساس حوادث تاریخی در غزوه های مختلف رهبری جهاد اسلامی را بر ضد كفار بر عهده داشت.
ایشان توانست بر اساس مبانی انسان ساز جهاد در غزوه های بدر، احد، مهر الاسراء واحزاب فتح و پیروزی را برای مكتب و آیین خود به دست آورد.
باید به این نكته توجه داشت كه جهاد در اسلام با جنگ مادی گرایانه درتاریخ بشر متفاوت است. جهاد در اسلام امری است كه از خودسازی وآمادگی تك تك اعضای جامعه شروع می شود و به سطح جامعه می رسد.
جهاد امری دوگانه است كه عظیم ترین قسمت آن در درون انسان است وآنگاه به برون سرایت می كند. مبنا و هدف جهاد دراسلام پاكی، هدایت، ایثار واصلاح امور انسانها می باشد. درصورتی كه جنگهای مختلف تاریخ بشر بیشتر بر مبنای سلطه طلبی واهداف توسعه طلبانه صورت گرفته اند و جز كشتار و خونریزی عواقبی نداشته اند.
دیدگاه اصولی اساسی اسلام درباره روابط انسانها درزندگی اجتماعی برپایه صلح و همكاری نیكوكارانه و پرهیزكارانه در محدوده جامعه اسلامی و درمقیاس وسیع تر در سطح جامعه بشری استوار است.
قبل از بررسی جنگ و جهاد از منظر امام علی (ع) باید بدانیم كه ایشان درطول حیات خویش یكی از جهادگران مطرح اسلامی می باشد به طوریكه همه مورخان وی را از علل پیروزی در جنگ های دوران پیامبر می دانند. به طور مثال شجاعت و جنگاوری ایشان درجنگ احد مانع از شكست پیامبر توسط كفار شد.
امام با وجود داشتن روحیه مبارزه وشجاعت همیشه اولویت را به صلح می داد. وی در سراسر دوران زندگی خویش در پیاده كردن واجرای صلح در تمام اعمال وسخنانش تاكید كرد و تعهد اصولی وسرسختانه او به ضرورت حفظ صلح درامت درزندگی شخصی و عمومی ما درحقوق سیاسی واجتماعی برای او سنگین تمام شد.
ایشان در جایی پس از قضیه سقیفه و شورا می فرماید: شما آگاهید كه من به خلافت از دیگران برحق ترم، اما به خدا سوگند تا وقتی كه امور مسلمانان در میان باشد و جز بر من بر دیگری ستم نرود خلافت را وامی گذارم و به پاداش و فضیلت این گذشت چشم می دوزم و از زر و زیوری كه شما را به میدان رقابت كشانده رو می گردانم.
ایشان به خاطر حفظ صلح و وحدت جامعه اسلامی به سكوتی ۲۵ ساله تن می دهد. در باب این مسأله چنین می فرماید: بدان كه هیچ فردی بر همبستگی و یكدلی امت محمد (ص) از من مشتاقتر نیست و به پاس این اشتیاق پاداش خوب وفرجام نیكو را آرزومندم.
در برخورد و اعمال سیاسی امام هدف ارشاد و اصلاح است نه انتقام و سركوب وهمواره صلح از اولویت برخوردار است. بر همین مبنا است كه روح صلح و دوستی و اصرار جدی بر پرهیز از خشونت در بسیاری از گفتارهای نهج البلاغه موج می زند. ایشان جز در برابر ستیزه ای كه از انحراف ناشی می شد پیكار نمی كرد. گرایش عمومی وی، خودداری از هر عمل تحرك آفرینی در جامعه بود و از تمام شیوه های سیاسی مناسب برای جلوگیری از جنگ استفاده می كرد ایشان همیشه از صلح استقبال می كرد. اما اگر جنگ تنها عمل كارساز و اصلاح گر بود وی منشوری خاص دراین باب داشت و جنگ را نیز فرصتی برای پیاده كردن ارزش های انسانی واخلاقی و پاكسازی جامعه می دانست.
ایشان درنهج البلاغه به مبانی فكری واخلاقی در جنگ متعهد بود كه پاره ای از این مبانی عبارتند از: رعایت حقوق انسانی درجنگ، صلح طلبی و اصول گرایی در جنگ، ضرورت بصیرت وآگاهی در جنگ، توجه به مسائل معنوی، شهادت طلبی، صبر وبردباری، نیایش، اعتقاد به امدادهای غیبی، توجه به نقش ایمان به خدا وتاثیرات آن درجنگ و هدفمندی و رهایی بخشی در جنگ.
امام علی (ع) اصولی را در باب مسائل مدیریتی وتاكتیكی جنگ نیز مطرح می كند وهمیشه مسلمانان و پیروان خود را به شناسایی دشمن و آمادگی در مقابل ایشان فرا می خواهند. ایشان در خطبه ۲۴۱ با سخنانی یاران خود را به جهاد فرا می خواند و می فرماید: خدا شكرگزاری را بر عهده شما نهاده وامر حكومت را در دست شما گذارده و فرصت مناسب را دراختیارتان قرار داده است تا برای جایزه بهشت با هم ستیز كنید. پس كمربندها را محكم ببندید و دامن همت بر كمر زنید كه به دست آوردن ارزش های والا با خوش گذرانی میسر نیست! چه بسار خوابهای شب كه تصمیم های روز را از بین برده وتاریكی های فراموشی كه همت های بلند را نابود كرده است.
امام به جنگ داخلی وخطرات آن برای امت اسلامی نیز توجه می كند. در مقابل خواست كسانی كه وی را به مبارزه در مقابل عثمان فرا می خوانند می گوید: كاری نكنید كه قدرت ما را تضعیف كند واقتدار امت ما را متزلزل سازد و سستی و زبونی به بار آورد. این جریان سیاسی را تا می توانیم مهار می كنم اما اگر راه چاره ای نیابم با آن می جنگم.
امام علی (ع) همچنین به عاقبت جنگ ومشكلات مردم پس از جنگ نیز توجه می كند. این امر نشان می دهد كه ایشان جنگ را مسأله ای فراگیر و تاثیرگذار می داند كه نمی بایست ابزار دست قدرتمندان و سلطه طلبان قرار گیرد. ایشان جنگ را ابزاری می داند كه ضرورت استفاده از آن در موارد اصلاحی و دور كردن فتنه ها و حراست از جامعه اسلامی است.
منبع : روزنامه جوان