سه شنبه, ۲۹ خرداد, ۱۴۰۳ / 18 June, 2024
مجله ویستا


نگاهی به شکاف نسلی در عصر تکنولوژی


نگاهی به شکاف نسلی در عصر تکنولوژی
وقتی از شکاف نسل ها حرف می زنیم دقیقاً از چه چیزی حرف می زنیم، آیا می توانیم مواردی را به شکل مصداقی از این پدیده شماره کنیم یا خیر نسل ها به طور طبیعی از هم فاصله می گیرند، این فاصله خود را در مسیر طبیعی زندگی به خوبی نشان می دهد: چهره آدم ها، لباس آدم ها و چهره زندگی تغییر می کند و جریان زندگی و ذهنیت آدم ها هم به همین شکل، البته معنای این سخن آن نیست که بگوییم همه چیز از ریشه دگرگون می شود خیر، چیزی از ریشه دگرگون نمی شود و مفاهیم پایه ای بشر مثل عدالت خواهی و آزادی و عشق و دیگر پدیده های ذاتی انسان یعنی همان چیزی که ادیان آسمانی برای تجلی شان نازل شده اند، ثابت هستند، چون با ذات و ماهیت انسان، سرشت او و سرشت زندگی پیوند دارند اما سلایق، رفتارها، آداب و رسوم و اکثر ظواهر تغییر می کنند.
گاهی سرعت این تغییر بالاست و نسل ها در ادامه هم نمی توانند به خوبی آن را درک کنند و یا به اصطلاح هضمش کنند مثل همین دوره ای که ما در آن زندگی می کنیم؛ دوره ای که تکنولوژی و فناوری مدرن به این شکل از تغییرات شتاب می دهد. اما در برخی دوره ها سرعت تغییر، کند است و طی چند نسل یک فاکتور جایگزین فاکتوری دیگر می شود. یک کارشناس در این زمینه معتقد است:
«سلایق و ذهنیت خاص یک نسل با ظواهر بروز فرهنگی آن مثل نوع لباس پوشیدن، نوع رفتار یا بهتر بگوییم شکل رفتار و بسیاری مصادیق دیگر پیوند داشته و بر هم تأثیر و تأثر دارند. طی چند دهه اخیر هم این تغییرات تقریباً شدید بوده اگر چه در جوامع دیگر تغییراتی شدیدتر از این هم قابل رصد است. این تغییرات در نهایت سبب می شود که نسل های پیشین نوعی ترس و هراس از انحراف نسلی داشته باشند. آن ها معمولاً برای بیان و توصیف چنین شکافی در میان نسل ها می گویند که ادبیات جوانان تغییر کرده، آنها مثل ما حرف نمی زنند، مثل ما لباس نمی پوشند، معلوم نیست اصلاً به چه چیزهایی در زندگی اعتقاد دارند، اصلاً معلوم نیست هدفی دارند یا نه، آن ها به هیچ چیز پایبند نیستند و ... که برخی از این عبارات به شکل افراطی مسائل ذهنی و عقیدتی آن ها را هدف قرار می دهد و برخی ظواهرشان را.»
بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران مسائل اجتماعی اعتقاد دارند تغییرات در بستر اجتماع ایران طی دهه های اخیر بسیار شدید بوده است؛ حتی برخی از آن ها از تجربیات متفاوتشان طی زندگی در چند دهه یاد شده می گویند اگر چه بسیاری از شهروندان نیز در مراودات روزمره و با زبانی متفاوت تر به چنین پدیده ای اشاره می کنند و بسیار می شنویم:
«یادم می آید از تهران تا تبریز را با اتوبوس های دماغه دار قدیمی می رفتیم، الان هم وقتی حرف از مسافرت پیش می آید آن تصویر جلوی چشمم ظاهر می شود. همان زمان بسیاری از مردم پیاده به مسافرت می رفتند، مثلاً شخصی از اینجا پیاده می رفت کربلا و یا مکه و برمی گشت گاهی یکی دو سال در سفر بودند، آب لوله کشی و برق و تلفن شخصی جزو پدیده های عجیب بود، تهران وقتی در اوج پیشرفت خودش بود در چند خط مستقیم مثل خیابان کارگر یا انقلاب، اتوبوس داشت، آن هم سوار شدنش عذاب بود، مردم سیگار می کشیدند، شلوغ بود، در آن شلوغی حرف های رکیک رد و بدل می شد و خلاصه این که وضعیت عجیب و غریبی بود. خب آن موقع ما جوان های پایتخت محسوب می شدیم و همان موقع هم از طرف پدر و مادرمان متهم به هزار و یک چیز بودیم، این که لباسمان عوض شده، مدل موی سرمان تغییر کرده، به چیزهایی فکر می کنیم که آنها فکر نمی کنند.» و یا اینکه:
«سرعت تغییرات خیلی بالا بود، طوری که یک نفر مثل من با ۵۵ سال سن تمام این تغییرات را درک کرده است؛ از ماشین دودی گرفته تا اینترنت. همین تهران به سرعت چهره عوض کرده، همه چیز به سمت مدرن شدن رفته و قاعدتاً طبیعی است که نسل ها هم تغییر کرده باشند، وقتی سنگ و آجر و خیابان و ماشین شهر تغییر می کنند، چطور می توان انتظار داشت آدم ها تغییر نکنند.»
● نسل ها از پی هم می آیند
در برابر تغییرات سریع که معمولاً پیش از هرچیز خود را در نسل های جوان نشان می دهد، رویکردهای متعددی وجود دارد، برخی آن را حاصل حرکت طبیعی جامعه، انسان و یا در دیدگاهی کلی تر زندگی و هستی ارزیابی می کنند. در این نظرگاه تغییر، نتیجه حرکت تکوینی و رو به رشد انسان است، چیزی که غیر از آن هستی معنای خود را از دست خواهد داد. این حرکت حتی در مسیر زندگی یک فرد هم باید اتقاق بیفتد چه رسد به نسل هایی که از پی هم می آیند.
اما برخی در مقابل تغییرات واکنش های منفی از خود نشان می دهند، آنها در هراسند که مبادا با تغییر نسل ها، همه چیز از دست برود که این واکنش خود دو خاستگاه اساسی دارد؛ ابتدا می توان به کسانی اشاره کرد که در طول زندگی شخصی کمتر تغییر پذیرفته اند و کمتر توانسته اند با جریانات روز، پیشرفت تکنولوژی و مدرن شدن پدیده ها پیش بروند، بنابراین کمترین شناخت را از اتفاقات پیرامون خود دارند و همیشه در هراسند که مبادا آنچه اتفاق می افتد نوعی کجروی باشد، شاید تعدادی از این افراد به نوعی جزمیت و بسته شدگی فکر هم رسیده باشند یعنی نه تنها از جریانات و اتفاقات پیرامون کمترین اطلاع را ندارند، چنین می اندیشند که تنها تفکر، ذهنیت و نوع منش آنها می تواند درست و قابل احترام باشد.
در این میان دسته دیگری نیز وجود دارند که آنها را می توان منصف ترین گروه نامید؛ این گروه افرادی هستند که خود با جریانات روز پیش آمده اند و تغییر و تحول را نیز جزو ذات زندگی و روند رو به رشد جوامع بشری ارزیابی می کنند اما در عین حال از انتقاد به برخی کجروی نسلی نیز ابایی ندارند.
● تغییر در ذات زندگی
مسلماً اگر تغییر و تحولی میان نسل ها اتفاق نمی افتاد و پسران از پیش مانند پدران بودند، قطعاً هیچ پیشرفتی برای بشر به دست نمی آمد و انسان هم اکنون هم در میان غارها محصور بود اما این تفاوت فرزندان با پدران و مادران است که جاده پیشرفت و ترقی را هموار می کند. تا اینجا قبول ولی اگر فرزندان به بهانه پیشرفت و ترقی و نوخواهی مستقیماً رودرروی پدر بایستند، درک درستی از تغییر و تحول نداشته باشند و به جای فهم مسائل ریشه ای تر صرفاً تغییر ظواهر را جایگزین تحولات بنیادین در فکر بدانند چه
محمدتقی ناظمی راد کارشناس مسائل اجتماعی در این باره می گوید:
«مسلماً تغییرات بویژه تغییرات تند، هزینه دارد اما نکته مهم این است که یک جامعه تا چه اندازه توانایی آن را دارد که پیشاپیش با نوعی برنامه ریزی این هزینه را کاهش دهد. قاعدتاً جوامع مختلف برنامه های مختلفی را در این زمینه آزموده اند و تا حد ممکن نسل ها را به هم نزدیک کرده اند، چون وقتی شکاف بیش از حد طبیعی باشد، تبعات زیادی دارد و خسارات زیادی هم بر جامعه وارد می شود زیرا نسل ها اصلاً زبان هم را نمی فهمند و نمی توانند روی یک موضوع به تفاهم برسند و وقتی چنین پدیده ای بروز پیدا کند اکثر برنامه ریزی ها و هزینه ها هدر می رود چون اول باید تلاش کرد تا یک ادبیات مشترک بین آنها برقرار شود.»
وی در مورد خصوصیات یک برنامه خوب برای کاستن آسیب شکاف نسل ها و انحراف نسلی می گوید: «ما وقتی از شکاف نسل ها حرف می زنیم دقیقاً به این معنی نیست که از انحراف شدید نسلی جوانان حرف می زنیم. ما از شکاف نسل ها می گوییم بنابراین سویه دیگر قضیه به جز جوانان، نسل های پیرتر جامعه هستند، پس اگر بخواهیم برنامه ریزی کنیم قاعدتاً باید به جز جوانان نسلهای دیگر را هم هدف قرار دهیم، در چنین برنامه هایی مسن ترها باید قانع شوند که تا حدودی آرام تر با پدیده های مبتلا به جوانان برخورد کنند، چرا که برخوردهای شلاقی به طور کامل می تواند آنها را از مسیر اصلی زندگی دور کند. در عین حال مدیران و برنامه ریزان نیز باید خود نگاه واقعی و متعادلی داشته باشند.
باید باور داشته باشیم که بسیاری از هیجانات، ناشی از سن و سال جوانان است. این هیجانات زود گذرند و با بالا رفتن سن خود به خود تعدیل پیدا می کنند، ما نباید سریع آن را نوعی تهدید و بحران به حساب آوریم، اتفاقاً هیجانات جوانی اگر در فضای رشد قرار گیرد می تواند نتایج خوبی به بار آورد.
بنابراین یکی دیگر از ویژگی های برنامه ریزی برای تعدیل شکاف نسلی تعدیل نوع برنامه ریزی است بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند نباید چنین برنامه هایی را دولتی و برخی دیگر با خود واژه برنامه ریزی مشکل دارند و معتقدند که برای چنین امری و نیز پدیده های مشابه نمی توان برنامه ریزی بویژه از جنس دولتی داشت چرا که این موضوعات را در قالب یک پروسه باید ارزیابی کرد نه پروژه و همچنان که پروسه و روند تاریخی و اجتماعی چنین نتایجی به باور آورده باز این پروسه و روند تاریخ است که می تواند آن را جبران کند.
نویسنده: علی حسینی
منبع : خبرگزاری فارس