سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

عاشقان موسیقی - The Music Lovers


عاشقان موسیقی - The Music Lovers
سال تولید : ۱۹۷۰
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : روس فیلمز
کارگردان : کن راسل
فیلمنامه‌نویس : ملوین براگ، برمبنای کتاب دوتس محبوب نوشته کاترین درینکر درینکر بوئن و باربارا فون مِک.
فیلمبردار : داگلاس اسلوکوم
آهنگساز(موسیقی متن) : پیوتر ایلیچ چایکوفسکی
هنرپیشگان : ریچارد چمبرلین، گلندا جکسن، ماکس ایدریان، کریستوفر گیبل، سابینا میدل و ایزابلا تلزینسکا.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۳ دقیقه.


کریسمس سال 1875. در بازار مکاره‌ای در مسکوی پوشیده از برف، «پیوتر چایکوفسکی» (چمبرلین) هم راه دوست پولدار و هم‌جنس‌دوست خود، «کُنت چیلوفسکی» (گیبل) خوش می‌گذراند. فرددای آن روز، و به هنگام نخستین اجرای کنسرتو پیانوی جدید «چایکوفسکی» در کنسرواتوار، حرف‌های درگوشی در مورد رفتار آنان هنوز تمام نشده است. مدیر کنسرواتوار، «روبینشتاین» (ایدریان)، از کنسرت راضی نیست، ولی بیوه ثروتمندی به‌نام «نادژدا فون مِک» (تلزینسکا) به او می‌گوید که حاضر است از «چایکوفسکی» حمایت مالی کند، به‌شرط آنکه هرگز یکدیگر را ملاقات نکنند. «چایکوفسکی» به‌هنگام تدوین صحنه نامه‌نگاری «یوگنی اونگین» دل‌باخته قهرمان اپرای خودش می‌شود و وقتی نامه مشابهی از دختری روانی به‌نام «آنتونینا میلیوکووا» (جکسن) دریافت می‌کند، با او ازدواج می‌کند. «چایکوفسکی» که نمی‌تواند همسرش را ارضاء کند، دچار بحران عصبی می‌شود و دست به خودکشی می‌زند. دوران نقاهت را در ویلای «مادام فون مک» می‌گذراند، ولی باز هم یکدیگر را نمی‌بینند حالا سر و و کله «چیلوفسکی» پیدا می‌شود که وقتی «چایکوفسکی» طردش می‌کند، گذشته او را برای مادام فاش می‌کند و مادام هم «چایکوفسکی» را برای همیشه از خود می‌راند و حتی خواهر دل‌سوزش به‌نام «ساشا» (میدل) هم رهایش می‌کند. «آنتونینا» کارش به جنون می‌رسد و در آسایشگاه روانی بستری می‌شود. شهرت و ثروت به «چایکوفسکی» روی می‌آورد، ولی در سن پنجاه و سه سالگی و پس از اتمام سنفونی «پاتتیک» آگاهانه لیوانی از آب آلوده به وبا را می‌نوشد و چند روز بعد می‌میرد.
* راسل از زندگی‌نامه چایکوفسکی به‌عنوان بهانه‌ای برای سوختن یک ملودرام مبالغه‌آمیز درباره جنسیت استفاده می‌کند. فیلم بر بزرگ‌ترین بحران عاطفی چایکوفسکیِ هم جنس دوست متمرکز است، یعنی ازدواج تلخ کامانه‌اش با یک زنِ پُرشور. اما این جا عذاب درونی هنرمند درک نمی‌شود و در حد جلوه‌های هیستریک معمول راسل باقی می‌ماند. چایکوفسکیِِ خلق شده به وسیله چمبرلین کلیشه کامل است، فیلم به غایت نمادپردازی می‌کند و راسل گوئی از «اینترکات» کردن لذت وافری می‌برد. موسیقی هم بهانه‌ای است. برای صحنه‌های خوش عکس و زرق و برق‌دار. راسل به دل‌خواه مستندات تاریخی درباره هنرمند را نادیده می‌گیرد و مثلاً تعبیر او از رابطه چایکوفسکی با مادام فون مک، فقط در خدمت سهولت ملودراماتیک نمودن روایت است؛ نشانه این که حرمت‌شکنی قهرمانان تاریخ موسیقی، هدف مورد اذعان راسل، لزوماً نتیجه جالبی در پی ندارد. ‌