هفته نامهی اكونومیست در گزارشی آورده است: «چنی كه سه سال پیش از پرشورترین حامیان حملهی آمریكا به عراق بود اكنون نه تنها از جنگ در عراق بلكه در مفهومی گستردهتر به دفاع قاطعانه از جنگ فراگیر با تروریسم میپردازد و عراق را یگانه جبههی جنگ و خط مقدم این نبرد میداند. چنی در واكنش به انتقادات تند و موانع و مشكلات موجود عمیق شدن در كنه مسایل، مبارزهی سرسختانهتر را پیشه میكند. درحالی كه گروه كر منتقدان جنگ با صدایی بلندتر میخواند وی صرفنظر از شك و شبهات آنان صحت گفتههایشان را نیز زیر سوال میبرد. از سوی دیگر سناتورجان مك كین، نمایندهی جمهوریخواه كنگرهی آمریكا میكوشد تا این كشور را از دچار شدن به مكافاتی تحقیر كننده، بیرحمانه و ننگین بر حذر دارد اما چنی تلاش میكند سناتورهای جمهوریخواه را متقاعد سازد كه در تنگنا قرار دادن بوش به قیمت ازدست رفتن جان هزاران انسان تمام خواهد شد. این در حالیست كه اسكوتر لیبی، رییس دفتر چنی به خاطر افشای رسوایی نشست اطلاعاتی مجبور به استعفا میشود و چنی فردی تندرو تر با نام دیوید آدینگتون را جانشین لیبی میكند. ادینگتون فردی بود كه تمام تلاش خود را برای مخفی نگاه داشتن مراحل دادرسی تیم ویژهی انرژی چنی به كار بست و نیز پیش نویس لایحهی بازداشت سال ۲۰۰۲ را تهیه و بر اساس آن اعلام كرد كنوانسیون ژنو دشمنان و مظنونان تروریستی را شامل نمیشود. جانشین جدید همچنین از حكم بوش در تشكیل دادگاه جنگی حمایت كرد و اصولا فردی به مراتب افراطیتر قلمداد میشود. چنین تصمیماتی گویای تلاشهای چنی برای حفظ جایگاه خویش است، خصیصهای كه در واشنگتن به ندرت دیده میشود و بیگمان از یك اعتقاد راسخ و انعطافناپذیر حكایت میكند. فردی را كه بوش به عنوان معاون (Vice) خود خطاب میكند، به هیچ وجه نقش سنتی یك معاون رییس جمهور را در زمانی كه شخص رییس جمهور با مشكلات عدیدهای دست و پنجه نرم میكند ایفا نمیكند، او در عوض از خط مشی كه با تمام وجود بدان معتقد است، حمایت و دفاع میكند. در دكترین چنی، آمریكا با این حقیقت بزرگ روبروست كه در جنگ با افراطیگری فاشیستی به سر میبرد و برای فتح این نبرد باید طیف گستردهای از اقدامات از عقب راندن مخالفان جنگ گرفته تا محفوظ نگه داشتن حق شكنجهی بازداشت شدگان عملیاتهای تروریستی را در دستور كار خود قرار دهد یا به طور كلی در این راه باید به هر كاری كه میتواند دست زند. این رویكرد سازش ناپذیرانه تعجب همگان در واشنگتن را برانگیخته است. برنت اسكاكرافت اخیرا به مجلهی نیویوركر اظهار داشت: ناهنجاری واقعی كه اكنون در پیكرهی دولت آمریكا دیده میشود دیك چنی است. اسكاكرافت افزود: چنی را دوست خوب خود میدانم كه سابقهی ۳۰ سال آشنایی با یكدیگر داریم اما دیك چنی امروز را دیگر نمیشناسم. با این وجود دیدگاهها مبنی بر اینكه آقای چنی دچار تحول شخصیتی شده باشد درست نیست. او همواره یك بدبین تمام عیار و محافظهكاری پر شور باقی مانده است. معاون رییس جمهور آمریكا به عنوان نمایندهی ایالات وایومینگ در كنگره در گذشتهای نه چندان دور به متمم لایحهی حقوق برابر رای منفی داد. وی همچنین زمانی كه مسوول امور دفاعی آمریكا بود، دریافت كه بسیاری تعصب و بدبینی اور را نسبت به جهان امروز تایید میكنند كه به گفتهی خود دنیا جای بسیار خطرناكی است.» این هفتهنامه افزوده است: «بیتردید آنچه جهان در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ تجربه كرد، افكار چنی را دستخوش تغییراتی مهم كرد یا بنا به اظهارات ایوو دالدر از موسسهی بروكینگز "تندرویی عملگرا" را به تندرویی عقیدتی (تئوری گرا) بدل ساخت. او صبر خود در مقابل مخالفان و كسانی را كه در شك و تردید به سر میبرند از دست داد و نگرشهای نئومحافظهكارانه سرانجام بر بنیان فكری وی مستولی شد. چنی در مقاطعی از این دگردیسی عقیدتی ظاهرا ارزشمندترین دارایی سیاسی خود را كه همانا قوهی تشخیص و دادگری بود از دست میداد، به عنوان مثال هرگاه كه بحث عراق پیش میآمد، شواهد و مداركی را فراتر از آنچه به طور منطقی و مستدل قابل طرح بود، ارایه میكرد. پیش از تهاجم آمریكا به عراق چنی نه تنها معتقد بود كه صدام سلاح كشتار جمعی در اختیار داشته بلكه تاكید داشت وی با بمب اتمی فاصلهی اندكی دارد .معاون بوش نه تنها در جلسات و نشستهای محرمانه از افراد متظاهر و نگران در سازمان ملل شكایت كرد بلكه از ابتدا بر این باور بود كه دولت آمریكا باید بدون در نظر گرفتن موافقت یا مخالفت سازمان ملل به گونهای مسیر خود را در پیش گیرد كه گویی بین دیدگاه بینالمللی وجنگ مدرن هیچ سنخیتی وجود ندارد معاون هابزگرای (۱) بوش دشواری امر تبدیل دیكتاتوری بعث عراق به یك دموكراسی بالنده را بیاهمیت تلقی كرد و حتی مهملاتی دربارهی تقدیر عراقیها از نظامیان آمریكایی آنهم با دسته های گل را بر زبان آورد.» اكونومیست میافزاید: «سوال گیج كننده در اذهان اشخاصی كه چنی را زیر نظر قرار میگیرند آن است كه چرا دولت بوش برای دفاع از سیاست اتخاذ شده در عراق هنوز به چنین سیاستمدار تفرقهافكن وحتی بیاعتباری تكیه میكند؟ این در حالیست كه میزان اقبال عمومی از چنی ناامید كننده است و رسواییهای اخیر راجع به محكومیت لیبی صداقت و راستی وی را به طور جدی زیر سوال برده و دفاع از طرح شكنجه اسباب نارضایتی و آزردگی خاطر كسانی كه نه به جرگهی لیبرالها تعلق دارند و نه محافظهكاران را نیز فراهم اورده است. دلیل دلبستگی وافر واشنگتن به چنی در درجهی اول آن است كه دولت آمریكا در انتخاب یك مدافع صریح جنگ گزینههای متعددی را فرا روی خود ندارد. چنی اگر از شاخصههای چندان مهمی برخوردار نباشد اما رسایی كلام و صراحت لهجه از ویژگیهای بارز و انكارناپذیر اوست. دلیل دوم اینكه زمان آرامش و سكون به سر رسیده است، چرا كه بوش در معرض خطر قرار دارد، اگر چنی نتواند اعضای بیقرار گروههای مستقل و دموكراتهای متزلزل را به سوی خود جذب كند، آن گاه چه؟ این روزها دولت آمریكا سخت مشغول تقویت شالودهی محافظهكاران است كه در حقیقت این اقدام تنها عامل پابرجایی كماكان بوش به شمار میآید اما مهمترین دلیل این است كه چنی همچنان در مسایل مختلف با بوش هم رای است. اخیرا در واشنگتن، شایعاتی جریان یافته مبنی بر اینكه چنی در پرتگاه سقوط قرار گرفته است این كه آیا وی همان كسی نبود كه چندی پیش مدتی را به طور مشكوك در خارج از شهر سپری كرده ؟ آیا این چنی نبود كه در بحبوحهی بحرانها و شایعهها برای شكار قرقاول راهی ایالت وایومینگ شد؟ آیا چنی آخرین فردی نبود كه از خبر انتصاب هریت مایرز در دیوان عالی آمریكا مطلع شد؟ شایعه پراكنان این گونه تعبیر میكنند كه حضور د ایمی چنی گواه تلاشهای بی امان وی جهت حفظ مقامش است. اما حقیقت پیش پا افتادهتر مینماید شاید بوش از وعدهی معتمدترین مشاور خود در خصوص پیروز سهلالاوصول در عراق و اغراق در مورد وجود سلاحهای كشتار جمعی در این كشور آزرده خاطر و نیز به خاطر رسواییهای اطلاعاتی اخیر شرمسار شده باشد اما براستی خود رییس جمهور نیز به اندازهی چنی به واسطهی آنچه در ۱۱ سپتامبر به وقوع پیوست دچار تحول عقیدتی شد. به همین سبب میتوان گفت كه بوش نیز همچون معاونش رویای خلاصی یافتن از صدام را در سر میپروراند و برای نیل به این هدف با ولع خاصی تلاش میكرد از سویی بوش به نحوی چشمگیر به جنگ طلبانی نظیر دونالد رامسفلد ( وزیر دفاع آمریكا) وفادار مانده است به هر جهت گرچه سرانجام نیك یا بد كار را نمیتوان پیش بینی كرد اما بوش و چنی باید تندبادی كه خود مولد آن بودهاند را مشتركا تا مقصد هدایت كنند.»
(۱) پیروی از فسلفهی هابز - توماس هابز ( و. ۱۵۸۸- ف. ۱۶۷۹ م) ، فیلسوف انگلیسی كه مانند ماكیاولی معتقد بود كه دولت را حقوق پادشاه و وفاداری رعایا نگاه میدارد. به عقیدهی او اطاعت از حاكم كشور حكم الهی است.