پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نوش و نیش


نوش و نیش
آورده اند که در آن وقت که امیر سعید، نصربن احمد سامانی، مر امیر علی را به طرف خراسان می فرستاد، روزی او را بخواند و با وی مفاوضت پیوست ]گفت وگو کرد[ در اثنای آن، حال رخسار امیر علی متغیر شد، لکن به هیچ حال سخن قطع نکرد تا آن مفاوضت بپرداخت ]گفت وگو را به پایان رسانید[ و از آنجا بیرون آمد. جامه را بیرون کرد، کژدمی در جامه او رفته بود و نیش می زد. گویند؛ هفده جای او را زخم زده بود. چون این خبر به امیر سعید رسید، به غایت متعجب شد. او را بخواند و پرسید که چرا هم از اول برنخاستی، و آن زحمت از خود دفع نکردی؟»
گفت؛ «شرم بود که با نوش سخن تو از نیش کژدم اندیشه کنم. اگر من در مشاهده تو ]در حضور تو[ با نیش کژدمی صبر نتوانم کرد، در غیبت خدمت تو، در مقابله خصمان، بر تیغ ایشان چگونه صبر توانم کرد؟» امیرسعید را از آن ادب و فصاحت او عجب آمد، و این جواب لطیف از وی بپسندید، و در اقطاع ]زمینی که به کسی می بخشیدند تا از درآمد آن روزگار بگذراند[ وی بیفزود، و مرتبه او را عالی گردانید. و چون او را مستزید ]رنجیده، گله مند[ کردند، خلل کلی در ملک سامانیان پدید آمد، و سبب زوال دولت ایشان شد.

جوامع الحکایات - سدیدالدین عوفی
منبع : روزنامه کارگزاران