دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
مختومقلی، شاعری دلبسته آیینهها
حوادث تلخ و فشارهای زمانه گویی نقش برانگیزانندهای در شخصیت شاعر ایفا نموده است، اگر چه مختومقلی به تلخی از این وقایع درد آلود مینالد، اما این سوز و گدازها به اشعارش حس و حال دلنشینتری میبخشد که مورد توجه افزونتر جامعه قرار میگیرد.
مختومقلی به تدریج برای دلداری خود به اشعار پندآمیزی مانند(اولان قایدیب گلهز آقلامق بیلن) روی آورد. انگیزه او از سرایش این آثار فراهم آوردن تسکین خاطر برای کسانی است که عزیزی را از دست دادهاند و در ماتم او سوگوارند. به عبارت دیگر در این مرحله از زندگی شاعر درد کشیده در پی دارویی برای درد دیگر انسانها است و از خویش فراتر رفته است. او دیگر خود را نمیبیند، به رسالت خویش و اجتماع و آینده میاندیشد.
● مختومقلی فراغی در ادبیات کلاسیک ایران
سخنوران بزرگی که در ادبیات پارسی ظهورکردهاند از چنان مرتبه والایی برخوردارند که در شمار بزرگترین شاعران و متفکران جهان از دیرباز تاکنون مورد احترام جهانیان قرار گرفتهاند و مقام آنان بارها و بارها توسط اندیشوران جهان ستوده شده و بزرگان بسیاری در گوشه و کنار جهان به تاثیر پذیرفتن از کلام و اندیشه آنان با مباهات اقرار کردهاند.
مطالعه دواوین سخن سرایان بلند مرتبه، نه تنها برای هیچ شاعری نقطه ضعف به شمار نمیآید، بالعکس نشانه وسعت دید و تلاش ارزنده آنان در مسیر مطالعه است که ضرورتا هر شاعری به آن نیازمند است و نباید نسبت به آن غفلت ورزد.
مختومقلی مطالعه ادبیات شرق را در مدرسه «شیر غازی» که در سال ۱۷۱۳ در «خیوه» تاسیس شده بود و مشهورترین مدرسه آن زمان به شمار میرفت آغاز میکند. وی در این دوره با آثار بزرگ ادبیات کلاسیک فارسی و عربی آشنا شد و در یکی از شعرهایش به برخی از شاعران بزرگ فارسی زبان اشاره کرده، از آنها این گونه به تمجید یاد میکند:
«ابوسعد، عمر خیام، همدانی
فردوسی، نظامی، حافظ پروانی
جلالالدین رومی، «جامع المعانی»
آلا رنینگ یا نین ده من هم سان بولسام
اوقیپ ایدیم اول سعدی نینگ بوستانی
گور نه عجب خاقانی نینگ مداینی
ایستار من شاهنامه، ساقی نامه نی
مالک عمر بیرلان، سلیمان بولسام
(یابراق- ص ۸۴)
یعنی: (ابوسعید، عمر خیام، همدانی - فردوسی، نظامی و حافظ - جامعالمعانی
جلالالدین رومی (مولانا- ) ای کاش من هم در ردیف آنها جای میگرفتم - بوستان
سعدی را خواندم و فهمیدم - مداین خاقانی چه زیبا بنا یافته است- شاهنامه
و ساقی نامه را بسیار پسندیدم- کاش گوشهای از مقامات سلیمان نصیبم میشد.)
مختومقلی در این شعر ضمن تحسین بزرگان ادب پارسی، از دلبستگی خود به آنان نیز سخن گفته است تا بدانجا که آرزو کرده است در ردیف آنان جای گیرد و جالب آنکه درک آثار برخی از این شاعران به لحاظ آنکه زبانی فخیم و فاخر داشتهاند، کار چندان سهل و آسانی نیست و بر شمردن آنان دلیل موجهی است که مختومقلی به زبان و ادبیات فارسی احاطه کاملی داشته است. از جمله این شاعران بزرگ خاقانی شروانی است که مختومقلی شعر «دیوان مداین» او را تمجید نموده است:
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
ایوان مداین را آیینه عبرت دان
(دیوان خاقانی- ص ۳۵۸)
از دیگر بزرگان مورد اشاره مختومقلی ابویعقوب یوسف همدانی بوده که در طریقت از پیروان شیخ اوعلی فارمدی بوده و محیط تعلیم او مرو - هرات و بخارا بوده و بنا به روایاتی حکیم سنایی مروزی در شمار پیروان او بوده است.
همچنین اشاره مختومقلی به این نکته که «ساقینامه»ها مورد پسند خاطر وی شده است خود حکایت از مطالعه عمیق شاعر در حوزههایی گسترده دارد، چنان که ساقینامهها، اشعاری در قالب مثنوی میباشد که در بحر متقارب سروده شده و در آن مفاهیم عرفانی و مناجاتهای شورانگیز با بیانی لطیف و تغزلی ارایه شده است. از جمله شاعرانی که در این شیوه آثار ماندگاری خلق کردهاند میتوان به امیر علیشیر نوابی، خواجوی کرمانی، فضولی، امیر خسرو دهلوی و... اشاره کرد.
از شاعران پارسی گوی دیگری که بسیار مورد علاقه مختومقلی بوده، حکیم نظامی گنجوی است. وی از شخصیتهای خمسه نظامی در اشارتهای فراوانی یاد کرده است. شخصیتهایی مانند لیلی و مجنون، خسرو و شیرین و...
«مجنون بو لیپ صحرا ده آغلای - آغلای گز دیگیم ...»
یعنی: (همچون مجنون گریان و پریشان سر به صحرا خواهم گذاشت)
خیام با رباعیات معترضانهاش و نگاه خاص فلسفی به هستی مورد توجه شاعران بیشماری در طول اعصار و قرون قرار گرفته است. مختومقلی نیز از شیوه خیام در شکوه از روزگار نامراد و بد عهد و همچنین «یکدم عمر ا غنیمت شمردن» در آثار خویش بهره جسته است:
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ما هر خی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی، چو هستی خوش باش
(رباعیات خیام- ص ۲۳۹)
مختومقلی چنین به استقبال این مضمون که در رباعیات دیگر خیام نیز موج میزند شتافته است: «بیر زمان خوش بولوپ غنیمت گچیر
دنیا نینگ وفاسی یو قدور یرانلار»
یعنی: (دمی خوش باش و وقت را غنیمت بشمر- دنیا وفادار نیست ای یاران)!
شیخ اجل مصلح الدین سعدی شیرازی از نوابغ و قلههای ادب پارسی است، فصاحت و بلاغت کلام سعدی به گونهای است که وی را در شمار شاعران طراز اول پارسی گوی میشناسند، شاعری استاد و دارای گفتنیهای بسیار نغز و دلنشین در نحوه زندگی سعدی و مختومقلی مشابهتهایی وجود دارد که شاید مهمترین آن عزم تحصیل در آن روزگاران است که سفر سخت و طاقت فرسا بود، مگر آتش اشتیاقی و ذهن تشنه و جستجوگری که این ناملایمات را به جان بپذیرد و مخاطرات و مرارتها را به هیچ انگارد.
مختومقلی آنگاه که از سعدی سخن میگوید به بوستان اثر جاودان وی اشاره میکند و تاکید میورزد بر آنکه این کتاب را خوانده و فهمیده است و یقینا چنان که از آثار وی استفاده میشود «گلستان» و سایر آثار سعدی را نیز مطالعه نموده است.
سعدی از شاعرانی است که آشکارا مخاطب خود را اندرز میدهد و آدمی را بینیاز از پند نمیداند، این ویژگی تقریبا در تمامی اشعار مختومقلی دیده میشود. وی در بند پایانی هر شعر خود پیام مورد نظر خویش را به صراحت با مخاطب در میان میگذارد. این صراحت گاه به گونهای است که شاعر از تشبیه و استعاره فاصله گرفته و به مستقیم گویی میپردازد و این امر ناشی از نگرش اصلاح گرانه و دردمندانه شاعر است که بیش از فرم به محتوا میاندیشد و شعر را وسیلهای برای بیان مفاهیم اخلاقی و اجتماعی میداند و با بیانی ساده و موجز و بیپیرایه قصد آن دارد که تمام تودههای جامعه پیام او را دریابند و درک کنند.
وی در بند پایانی اشعارش با مخاطب قرار دادن خود، حرف دلش را با صمیمیت بیان می کند و انسان را به عبودیت پروردگار یکتا و شکرگزاری نعمتهای او فرا میخواند.
مختومقلی تکبر و تفرعن را حاصل جهل انسان و غفلت وی از خدا و مرگ میداند و بشریت را به تواضع، صلح، مهربانی و نیکی کردن به دیگران فرا میخواند.
سعدی در باب اول «گلستان» که در سیرت پادشاهان به رشته تحریر درآورده است، بیتی دارد مشهور که در بین فارسی زبانان حالت ضرب المثل را پیدا کرده است:
پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است
تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است
(کلیات سعدی - ص ۶۰)
این مضمون در اشعار مختومقلی نیز چنین دیده میشود:
«یخشی لاردان هرگیز چیقماز یمان لیق
اصلی یا مان بولسه، چیقماز یخشی لیق»
یعنی: ( هیچگاه کار بدی از شخص درستکار واقع نمیشود - هر که دارای بنیاد بد باشد، کار نیکو از او به چشم نمیآید)
حکیم توس و شاهنامه اثر گرانقدر وی که در شمار شاهکارهای ادبیات جهان است از جمله دیگر دلبستگیهای شاعر بزرگ ترکمن بوده، مختومقلی با شاهنامه فردوسی عمیقا آشنا بوده است. ویژگی ممتاز شاهنامه روح حماسی این اثر است که روحیه ایثار، پایداری و جنگاوری و سلحشوری را غنی میسازد. به این اعتبار در میان آثار ادب پارسی شاهنامه اثری خاص است که بسیار استادانه سروده شده است.
البته شاهنامه اثری فراتر از یک شاهکار حماسی و سرشار از «حکمت» است، در واقع حکیم بزرگ توس با الهام از آیات و روایات به این اثر که به ظاهر داستان قهرمانان و پهلوانان است، روحی ؟؟؟ او سرشار از آموزههای اخلاقی داده است.
مختومقلی از روح حماسی شاهنامه و نیز اسطورههای آن مدد جسته و در کنار این مهم از نگاه ژرف فردوسی به هستی نیز غافل نمانده است. فردوسی همگان را در مقابل مرگ برابر میشمارد و مرگ را پایان همه استثناها، امتیازها و انحصارها بیان میکند:
اگر بودن این است، شادی چراست؟
شد از مرگ، درویش با شاه راست
(شاهنامه - ص ۱۰۵۶)
این مفهوم در شعر مختومقلی نیز دیده میشود و شاعر با بیانی اندرزگونه که از آن دعوت به شکیبایی و حوصله ورزیدن میآید به فرجام آدمیان اشاره میکند:
«مختومقلی شکر ایله گین خداغه
اویم برابر دیر شاه و گداغه»
یعنی: (ای مختومقلی، شکر خداوند را بجای آور - زیرا که در برابر مشیت او شاه و گدا یکی هستند.)
مختومقلی به زیبایی از شخصیتهای اسطورهای شاهنامه در اثر جاودان خویش سود جسته است بویژه از داستان رستم و زال که اثری با قابلیتهای عاطفی و تخیلی است. از دیگر نکات قابل ذکر در این خصوص آنکه احاطه مختومقلی به شاهنامه به گونهای است که حتی در اثری معترضانه و دارای روح حماسی، قصد تاختن به ستمگریهای حکمران عصر خویش را دارد به جای آنکه بگوید جهان زیر لگام توست با تغییری شاهنامهای میگوید ایران و توران زیر لگام توست که به این ترتیب سخن وی اوج شاعرانه افزونتری پیدا میکند. این فراز در شعر «فتاح» (فاتح) دیده میشود:
«ایران توران بوگون قولینک آستینده
سور گین ایندی بودورانی سن فتاح ...»
(دیوان کامل مختومقلی - ص ۳۱۶)
مولانا جلالالدین محمد بلخی از دیگر شاعران مورد توجه مختومقلی است که از دوران کودکی مورد ستایش بزرگان ادب و سخن قرار داشته است، چنان که نقل است در هنگام عزیمت مولانا به همراه پدرش از بلخ به سفر حج، در میانه راه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، با دیدن وی آینده با شکوهی را برای وی پیشگویی کرد و گفت: زود باشد که وی آتش اندرخرمن سوختگان زمانه زند و چنین شد تا بدانجا که شهرت مولانا از دروازههای شرق فراتر رفت و در جهان غرب نیز بسیار ستایشها از وی به عمل آمد، تا جایی که فردریک هگل از قلههای فلسفه و اندیشه غرب با عنوان «آن رومی برتر» از مولانا سخن میگوید و مقام و منزلت وی را میستاید.
مختومقلی از آنجا که شاعری فرزانه و عالم به علم و ادب عصر خویش است مولانا را گرامی داشته و اندیشه وی را دریافته است، خصوصا آنکه نگاه عارفانه مولانا به هستی و فلسفه هستی بخش و روح افزای مولانا دارای جذابیتهایی است که طی قرون فراهم آمده و مولانا خود به صراحت اقرار میکند که وامدار پیشینیان خویش است:
عطار روح بود و سنایی دو چشم او
ما از پی سنایی و عطار آمدیم
مولانا برای اولیاء و برگزیدگان مرتبهای والا قائل است و پیروی و تاثیر پذیرفتن از آنان را موجب صلاح و فلاح آدمی میداند و در بخشی از مثنوی معنوی خویش چنین میگوید:
چشم روشن کن ز خاک اولیا
تا ببینی ز ابتدا تا انتها
سرمه کن تو خاک این بگزیده را
هم بسوزد، هم بسازد دیده را
(مثنوی معنوی- ص ۵۹۶)
مختومقلی نیز همآوا با مولوی چنین میسراید:
«نافه بیله نگ مردینی
گو ز ینگه تو تیا قیل غین گردینی»
یعنی: (اگر مردی حقیقی را یافتی- خاک قدمهایش را سرمه کن)
خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی که وی را لسانالغیب لقب دادهاند از بلندآوازهترین شاعران پارسی گوی است که در قرن هشتم خالق زیباترین غزلیات فارسی شد. حافظ را عصاره شاعران قبل از خود میدانند که غزل را به اوج رساند و به شهرتی عالمگیر دست یافت. وی نیز از شاعرانی است که بسیاری از سخن سرایان ایران و جهان وی را ستودهاند، چنان که گوته شاعر نامدار آلمانی وی را بسیار ستایش کرده است و تحت تاثیر اشعار او به خلق دیوان شرقی- غربی خود پرداخته است.
مختومقلی یقینا از این شاعر تمام عیار و بلند آوازه و آثارش بهره کافی و وافی برده است، زیرا رگههایی از شیوه سخن پردازی خواجه در آثار وی دیده میشود که حکایت از انس و الفت او با خوی لسانالغیب دارد. به عبارت دیگر مختومقلی شاعری فرهیخته است که تنها به ذوق و قریحه سرشار خویش بسنده نکرده و با مطالعات گسترده و پیگیر در آرا وآثار پیشینیان خویش، به یافتههای ارزشمندی دست یافته و در معماری شعر خویش به نحو مطلوبی از آن استفاده کرده است. در این مجال به شمهای از این دست اکتفا خواهیم کرد؛ حافظ میفرماید:
به کوی عشق منه بیدلیل راه قدم
که گم شد آن که در این ره به منزلی نرسید
حافظ در بیان مراحل طریقت و خطرهای راه سخن بسیار دارد و بر آن است که «بدون همرهی خضر» نباید قدم در این راه نهاد، این مضمون در آثار مختومقلی نیز دیده میشود:
«باشچی سیز، پهم سیز یوله گیرانلار
یولین شیطان اورار، یولی ترس چیقار»
یعنی: (کسانی که بدون اندیشه و پیشوا به راه بیفتند - اهریمن آنها را به انحراف خواهد کشاند)
و نیز در دیوان خواجه آمده است:
کاروان رفت و تودر خواب و بیابان در پیش
وه که بس بی خبر از غلغل چندین جرسی
(دیوان حافظ - ص ۳۲۷)
مختومقلی چنین به استقبال این مضمون سخن گفته است:
...« یورا ار کروهن چکیلار گوچ
یا تارسن فراغت بیله»
یعنی: (کاروان به حرکت درآمده و در حال رفتن است، اما تو هنوز هم با فراغت خفتهای)
چنین مشابهاتی در اشعار مختومقلی بسیار دیده میشود و این مشابهتها تنها به چند شاعری که به نام و آثارشان اشاره شد محدود و منحصر نمیشود که بررسی تمام این تشابهات مجالی فراختر میطلبد و صد البته نشانگر وسعت مطالعه شاعر است و از آنجا که حیات فرصتی برای رسیدن به کمال است، چنین مهمی نباید مورد غفلت قرار گیرد و شاعر وظیفه دارد تا از تمام امکانات موجود برای نیل به مقصود بهرهگیرد.
● مختومقلی فراغی و شعر معاصر ایران
نام مختومقلی فراغی برای شاعران معاصر، خصوصا آنان که در قلمرو شعر اجتماعی صاحب اثر و نظر هستند، نامی آشنا و مورد احترام است. از این رو در آثار معاصرین مواردی دیده میشود که از وی یاد شده و یا مورد تمجید و تحسین قرار گرفته است.
احمد شاملو از شاعران معاصر در سرودهای چنین با مختومقلی به گفتگونشسته است:
آه، مختومقلی
من گه گاه
سردستی
به لغتنامه
نگاهی میاندازم
چه معادلها دارد پیروزی( !محشر)
چه معادلها دارد شادی !
چه معادلها دارد انسان!
چه معادلها دارد آزادی!
مترادفهاشان
چه طنین پر و پیمانی دارد!
وای، مختومقلی
شعر سرودن با آنها
چه شکوه و هیجانی دارد!
همچنین به نظر میرسد استاد محمد حسین بهجت آبادی متخلص به «شهریار» در سرودن منظومه «حیدر بابا» که در شمار ارزندهترین آثار ادبیات فولکوریک است به آثار مختومقلی نظر داشته و از آن الهام گرفته است. شیوه روایت و نیز نحوه بیان زیباییهای طبیعت آذربایجان همراه با پرداختن به اوضاع زندگی مردم آن سامان با زبانی عامیانه - ادبی، یادآور اشعار مختومقلی است و شهریار به لحاظ تسلط به زبان ترکی، احتمالا آثار مختومقلی را مطالعه کرده واز آن استقبال نموده است.
با آنکه جغرافیای دو اثر متفاوت است، اما با مطالعه هر دو اثر احساس میشود که حال و هوا و فضای این آثار به هم بسیار نزدیک است و دارای مشابهتهایی مردمی.
منظومه «حیدر بابایه سلام» (سلام بر حیدر بابا) نخستین بار در سال ۱۳۳۲ منتشر شده است و ظاهرا دارای وزن یازده هجایی (۴+۴+۳) است. این منظومه در ۷۶ بند پنج مصرعی سروده شده و دارای تصاویر زندهای از طبیعت و تابلوهایی از حضور مردم خطه آذربایجان در صحنه زندگیست.
«حیدربابا» نام کوهیست در آذربایجان که در منظومه مخاطب شاعر قرار میگیرد:
حیدربابا، کندین گونی باتاندا
او شاقلارون شامین ئییوب، یاتا ندا
آی بولوتدان چیخوب، قاش- گوز آتاندا
بیز دن ده بیر سن اونلا را قصه ده
قصه میزده چوخلی غم و غصه ده
یعنی: حیدربابا، هنگام غروب آفتاب دهکده
هنگامی که بچههایت شامشان را خورده میخوابند
هنگامی که ماه از پشت ابر برآمده چشمک میزند و به عشوه ابرو بالا میاندازد
تو از ما نیز برای آنان قصه بگو
در آن قصه ما از غم و غصه، بسیار بگو
(سلام برحیدربابا - ص ۸۰)
کامران شرفشاهی
منبع : روزنامه رسالت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست