سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
آثار و اهداف حق و تکلیف
اهداف حقوق بر مبنای نوع نگرش نسبت به نظام هستی متفاوت است، آن كه با دلیل مادی به جهان و انسان مینگرد هدفی را برای حقوق در نظر میگیرد كه متفاوت با دید كسی است كه برای جهان، خدایی را اعتقاد دارد.
انسانهایی كه دارای بینش الهی هستند از آن جایی كه هستی برای او به نظام مادی محدود نیست، بلكه دنیا و نظام مادی را نازلترین نشئه از مراتب هستی میداند و برای انسان زندگی ابدی را در نظر دارد و مرگ را پایان زندگی نمیداند بلكه آن را انتقال از عالم محدود به عالم نامحدود و از نشئه ملك و ظاهر به نشئه ملكوت و باطن میداند، اهدافی را برای حقوق و تكالیف مطرح میكند و انسانی كه هستی را به نظام مادی محدود میكند و مرگ را پایان زندگی میداند و هرچه را كه مینگرد در همین ظاهر خلاصه میكند و میگوید انسان با مردن و دفن در قبرستان میپوسد و نابود میشود اهداف دیگری برای او قابل طرح است. در آغاز به هدف خلقت از این دو دیدگاه اشاره میشود.
● هدف خلقت از دو نگاه
مادی مسلكان معتقدند با توجّه به جهان بینی مادی، برای انسان هیچ غایتی جز هدف مادی و غرض دنیایی وجود ندارد و انسان چون سایر حیوانات برای خوردن، خوابیدن، لذت بردن و برای بهره برداری از آزادی ـ به معنای رهایی ـ و از امنیت مادی و استقلال طبیعی و... خلق شده است. پیشینه این تفكر به گذشته بسیار دور برمیگردد و حس گرایان و مادی مسلكان امروز، طفیلی همان كسانی هستند كه در مقابل انبیای الهی با همین تفكر مادی كه داشتند مبارزه میكردند. مخالفان و معاندان انبیاء با این دیدگاه سطحی، تحمّل گفتههای
انبیاء را نداشته و در مقابل آنان میگفتند: «حسبنا ما وجدنا علیه اباءنا؛(۱) یعنی بس است ما را آن چه كه پدرانمان را بر ان یافتیم». وقتی كه پیامبر اسلام برای ارشاد و هدایتشان حریصانه تلاش میكرد خداوند به او خطاب فرمود: «ذرهم یأكلوا و یتمتّعوا و یلههم الأمل فسوف یعلمون؛(۲) آنان را به حال خودشان رها كن تا بخورند و به آرزوهای مادیشان برسند، پس به زودی خواهند دانست» یعنی این طایفه از ظاهرگرایان به زودی خواهند فهمید كه زندگی به حیات مادی محدود نیست. از نگاه این گروه، غایت خلقت انسان، وصول به آمال و آرزوهای مادی دنیوی است و فراتر از آن عالم دیگری وجود ندارد. منظور ایشان از غایت همان فائده، بهره و گاهی اثری است كه مترتب بر پدید آمدن جامعه انسانی میشود، و گرنه هدف به معنای غرض آفرینش و اندیشه پیشین و نتیجه پسین و مانند آن برای یك متفكّر منكر خدا مبدأ فاعلی توجیهپذیر نیست.
طایفه دیگری كه از معرفتی عمیقتر برخوردارند، هدف را بسیار متعالی دانسته و محدود كردن آن به دنیای مادی را در شأن بشری نمیدانند. قرآن كریم هر دو دیدگاه را بیان میكند، دیدگاه گروه اوّل را با آیه «فمن الناس من یقول ربّنا آتنا فی الدّنیا و و ماله فی الآخرهٔ من خلاق؛(۳) پس از میان مردم كسی است كه میگوید: پروردگارا به ما در همین دنیا عطا كن، و حال آنكه برای او در آخرت نصیبی نیست»، و دیدگاه گروه دوم را با آیه «و منهم من یقول ربّنا آتنا فی الدّنیا حسنهٔ و فی الآخرهٔ حسنهٔ و قنا عذاب النار؛(۴) و برخی از آنان میگویند پروردگارا در این دنیا به ما نیكی و در آخرت نیز نیكی عطا كن و ما را از عذاب آتش نگه دار»، با توجّه به دو نگاه مزبور درباره هدف یا اثر خلقت انسان، اهداف و آثار حق و تكلیف نیز گوناگون خواهد بود كه به برخی از آنها اشاره میشود.
۱) تحصیل معرفت متعالی به حقایق
انسانها در مقابل حقوق و تكالیف به دو دسته كلی تقسیم میشوند، افرادی كه از پذیرش هرگونه تكلیف در مقابل دیگران استنكاف ورزیده و در مقام عمل موضع بلاتكلیفی را در زندگی خود پیش میگیرند، و دستهای دیگر خود را موظّف و مكلّف به انجام تعالیم و تكالیف دین خاص میدانند. مسلّماً این دو دسته از انسانها از حیث معرفتی یكسان نیستند، بلكه مراتب معرفت و شناخت آنان كاملاً از هم متمایز است.
این نكته باید معلوم باشد كه بر مبنای غیر علمی بودن ایمان و اینكه باور كردن و معتقد شدن به چیزی، از سنخ علم و استدلال نیست، سخن از مسبوق بودن ایمان به علم مطرح نخواهد بود، لیكن بر مبنای صحیح كه ایمان و باور كردن چیزی حتماً میتواند برهانی شود و هرگز از قلمرو علم استدلالی بیرون نیست، علم حصولی و اندیشه برهانی زمینه ایمان را فراهم میكند و ایمان به حقیقت و عمل صالح مطابق آن وسیله علم شهودی خواهد بود، چنان كه اصل ایمان و باور نمودن چیزی گاهی به وسیله علم شهودی حاصل میشود، یعنی ممكن است ابتدا بارقهای بهره كسی شود و او واقعیت را در حدّ توان خود مشاهده نماید، آنگاه به آن معتقد شود و بعد از ایمان و عمل صالح بهره علمی ببرد و آن علم كه نتیجه ایمان است هم میتواند حصولی باشد و هم حضوری، یعنی ایمان و عمل صالح هم برای حكیم و متكلّم سودمند و هم برای عارف، ناجح و مفید است.
با روشن شدن این مطلب میتوان گفت كه یكی از آثار مهمّ دینداری و تكلیف مداری در ادراك و فهم انسان متجلّی است. نمیتوان گفت دو شخصی كه یكی برای حقوق و انجام تكالیف خویش تلاش میكند و در این مسیر زحماتی را متحمّل میشود، با كسی كه كمترین زحمت را در این راه متقبل نمیشود در فهم حقایق و درك واقعیات نظام هستی و مبدأ حق یكساناند. وضوح این مطلب به حدّی است كه برخی از اندیشمندان قائل شدهاند، ایمان به تعالیم الهی و عمل به تكلیف دینی بر فهم و معرفت انسان مقدم است. آنسلم، اسقف اعظم كانتربری (حدود ۱۰۳۳ ـ ۱۱۰۹) گفته است: «ایمان میآورم تا بفهمم»،(۵) یعنی فهم حقایق از آثار و لوازم ایمان است. مشابه همین بیان در كلمات بزرگان و عالمان مسلمان دیده میشود و در آیات و روایات بدان تصریح شده است.
در بیان عرشی صدرالمتألّهین آمده است:
ایمان حقیقی نوری است كه از پروردگار عالم بر دل بنده میتابد، پس هر كه در انكار آن نور میكوشد و در اطفای آن نور سعی مینماید یا استهزاء به مؤمنی میكند در حقیقت با خدا و ملائكه و كتابها و پیامبران و امامان معصوم(ع) دشمنی كرده است.(۶)
نیز در بیانی دیگر گوید:
اكنون بدان كه پیش از آنكه این نور بر دل فایض گردد، میباید كه آن دل همچون آیینه مصفّا و مجلّی گردد از زنگ معاصی و تعلّقات، زیرا كه همه دلها در آیینه بودن به حسب اصل فطرت بالقوّهاند و بعضی از قوت به فعل میآیند به وسیله اعمال و افعال صالحه و تكالیف و ریاضیات شرعیه و بعضی هنوز از قوّت به فعل نیامدهاند و در بعضی، آن قوّت به سبب اعمال قبیحه و اعتقادات ردیئه فرسوده و دفن شد.(۷)
و در آثار عارف نامی ملاعبدالصمد همدانی آمده است:
معرفت، علم به خدای بزرگ است و آن نوری از انوار ذیالجلال و خصلتی از شریفترین خصلتهاست كه خداوند دلهای طالبان خود را بدان گرامی داشته، اهل ولایت و دوستان خویش را بدان مخصوص گردانیده و این علم را بر سایر علوم برتری بخشیده است و بیشتر مردم از شرافت آن غافل، به لطایف آن جاهل، از ارزش بزرگ آن بیخبر و از معانی غامض و پیچیده آن بیاطلاعاند و این معانی را جز صاحبدلان درنیابند و این علم اساس سایر علوم است.(۸)
مراتب این علوم بر درجات ایمان فرد مبتنی است، چنان كه پیامبر بزرگوار اسلام(ص) خطاب به اباذر فرموده است: ایمان برخی مانند پیالهای است كه گنجایش اندكی از علوم و معارف را دارد، اگر زیاده از قدر حوصلهاش بر آن بریزند، از سر به در رود و بر اثر كثرت عبادات و كمالات وسعت آن زیادتر شده و استعداد قبول معارف بیشتر میگردد، تا آنكه به منزله دریایی میشود كه هرچند نهرهای حقایق بر آن ریزند مطلقاً او را از جا به در نمیآورد. آن انوار معنوی است كه سبب وسعت آن شده تا پذیرش درك آن بیشتر گردد.(۹)
امام صادق(ع) در حدیث منسوب و معروف به «عنوان بصری» فرمود: «لیس العلم بالتعلّم انّما هو نورٌ یقع فی قلب من یرید اللّه تبارك و تعالی ان یهدیه فان اردت العلم فاطلب أولاً فی نفسك حقیقهٔ العبودیهٔ؛(۱۰) علم به آموختن و تعلیم دیدن نیست، بلكه نوری است كه در دل كسی كه خداوند تبارك و تعالی اراده هدایت او را كرده است واقع میشود، پس اگر علم میخواهی باید در اولین مرحله نزد خودت حقیقت عبودیت را طلب كنی و به واسطه عمل كردن به علم، طالب علم باشی» در ادامه «عنوان بصری» سؤال میكند كه حقیقت بندگی چیست؟ امام میفرماید: سه چیز است:
الف) بنده برای خودش ملكیتی نبیند در آنچه كه خداوند به وی عطا كرده است.
ب) بنده خدا به سود خویش مصلحت اندیشی نكند.
ج) تمام اهتمامش از لحاظ فعل و ترك در اموری منحصر گردد كه خداوند او را بدان امر نموده یا از آن نهی كرده است.
در آیات الهی همین نكته تأكید شده كه معرفت ناب مرهون عبودیت محض است: «ان تتّقوا اللّه یجعل لكم فرقاناً؛(۱۱) اگر تقوای الهی پیشه كنید خداوند به شما فرقان (ابزار تشخیص حق و باطل) میدهد، نیز فرمود: «الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا؛(۱۲) آنان كه در راه ما اجتهاد و اهتمام ورزند ما آنان را به راه خود هدایت میكنیم» «و اتّقوا اللّه و یعلّمكم اللّه؛(۱۳) تقوای الهی داشته باشید و خداوند به شما علم و معرفت عطا میكند.»
از مجموع آنچه گذشت این نتیجه حاصل میشود كه معلّم حقیقی، ذات ربوبی خداوند و كمال علم، معرفت پروردگار است و این كمال معرفت حاصل نمیشود جز با عبودیت حق، پس اگر كسی گام در وادی سلوك نهاد و تعهد به معبود سپرد و تكلیف الهی را در مقابل هر حقی كه قرار داده شد پذیرفت به معرفتی دست مییابد كه برترین معرفت و دانش بشری است.(۱۴) و این عالیترین اثر و لازم تكالیف دینی است.
به نظر میرسد مهمترین اثر تعهد سپاری در قبال دستورهای الهی، ظهور استعداد بالقوه انسانی، رشد و بالندگی امور فطری در بعد حقیقت جویی، ارتقای عقول بشری و ارشاد قلوب انسانی است و در مقابل، تكلیف گریزی و عدم تعهد موجب تحیّر و سرگردانی، خموشی تمایلات فطری، ركود ادراك عقل و تاریكی قلب است. بنابراین، احكام و تعالیم شریعت كه مطابق با مقتضای فطرت و تكالیف دینی است برای رفع حجابهای نفس و نورانیت فطرت است كه نتیجه آن حصول غایت معرفت خواهد بود.۲) آرامش روحی و اطمینان درونی
اثر دیگری كه بر حق و تكلیف مترتب است و جزء اغراض و اهداف آن به شمار میآید، آرامش روح، اطمینان باطن و امنیت درونی انسان است، زیرا تنها با ایمان قلبی به خدا بدون التزام عملی به احكام و تكالیف، طمأنینه بخش نیست.
تردیدی وجود ندارد كه زندگی و حیات انسان در دامن طبیعت آمیخته با مشكلات است و او غالباً با سختیها در حال مبارزه است، چنان كه دنیا دار ابتلا و آزمایش بوده و آدمی برای سربلندی از آن چارهای جز نبرد با دشمن درون و بیرون ندارد.
در این تنازع، چه بسا انسان در فراز و نشیبهایی قرار میگیرد كه قدرت تصمیمگیری از او سلب میشود، یا با حوادثی مواجه میگردد كه تعادل روحی و روانی او را زایل میكند و او را در امواج متلاطم تشویشهای درونی قرار میدهد.
بسیار روشن است كه در این مواقع، همه افراد از جهت ایستادگی و مقاومت یكسان نیستند، اینجا است كه اشخاص از یكدیگر متمایز شده و آثار و تكالیف نمایان میشود. آنان كه به دین پناه برده و خدا را تكیه گاه خود قرار دادند، در این گونه امور چون كوه استوارند و هیچ باد تندی آنها را از موضع اصلی تغییر نمیدهد: «كالجبل لاتحرّكه القواصف و لاتزیله العواصف.»(۱۵)
امّا آنان كه پای بند به دین نبوده و در مقابل اوامر الهی و دستورهای دینی سرپیچی كرده و در معیشت مادی، تبعیت از هوای نفس را بر تكلیف به حق مقدّم داشتند، در چنین مواردی متحیّر و مضطرباند، چون تكیه گاهی برای خود نمیبیند تا به آن اعتماد و تكیه نمایند، از این رو اضطراب و آشوب سراسر وجودشان را فرا میگیرد. قرآن كریم به طور دقیق خصوصیات این دو طایفه را ترسیم كرده است، الف: آنان را كه در قبال تعالیم دین بیمبالات بوده و در برابر حقوق اعطا شده از جانب خالق، تعهد و تكلیفی را احساس نمیكنند، در حكمت نظری و عملی دچار مشكل میداند، این گروه دچار زیغ قلب(۱۶)، مرض دل،(۱۷) قساوت و سنگ دلی،(۱۸) كوری دل در مراتب سه گانه ختم و طبع و رین: «ختم اللّه علی قلوبهم»(۱۹)، «بل طبع اللّه علیها بكفرهم»(۲۰)، «كلّا بل ران علی قلوبهم»(۲۱) شك و تردید(۲۲) و در نتیجه قلبی پر از هرج و مرج،(۲۳) و ترس و وحشت(۲۴) میشوند.
ب: در وصف گروه دوم كه با معرفت حق در برابر باطل در حكمت نظری و در مقام رفتار و حكمت عملی پایبندی از خود نشان میدهند و حق در برابر تكلیف را پاس میدارند، میفرماید: آنان دارای قلبی خداترس و با تقوا،(۲۵) باطنی مطمئن،(۲۶) نفسی با ثبات،(۲۷) روحی پاك و با طهارت،(۲۸) ایمانی همراه با یقین،(۲۹) و خلاصه دارای ضمیری آگاه، دلی روشن،(۳۰) روحی آرام و مطمئن،(۳۱) و قلبی خاشع(۳۲) و مهربان و رئوف،(۳۳) هستند و این همه از آثار و بركات تكلیف است و در حیات كسی ظهور پیدا میكند كه به وظایف و تكالیف الهی خویش پایبند باشد.
نماد واقعی این آیات الهی را امّت مسلمان، بلكه همه ملل در وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی (ره) آن پیر فرزانه كه میفرمود ما مأمور به وظیفهایم، نه نتیجه، مشاهده كرد كه فرمود: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر میكنم»،(۳۴)
پس این آرامش روحی نتیجه دینداری است كه در حیات انسان مكلف به دین خود را نشان میدهد.
● سرّ حصول آرامش در پرتو تكلیف
وجه عقلی مسئله این است كه انسان هرگاه در حیات مادی خویش تابع هوا و هوس خود باشد، در تمهید مقدّمات عقلی، دچار خلط و خبط میشود، زیرا میان سود واقعی و نفع خیالی قرار میگیرد و قدرت ادراك و تشخیص او ضعیف میگردد، چون قوّه مخیّله در عمل قوه عاقله دخالت كرده و در برخی موارد عقل را از مسیر صواب و طریق اصلی خود خارج میكند، به نحوی كه قدرت تشخیص صواب را از خطا در بخش نظر از او زایل میكند و در بخش عزم و تصمیم او را متزلزل و سست میگرداند.
چنین شخصی كه در حكمت نظری دارای معضل تشخیصی است، در حكمت عملی دچار تزلزل شده و توان تحمّل مشكل از او گرفته میشود و در نتیجه، آرامش روحی را از كف داده و در رفتار خود نامتعادل میگردد.
امّا كسی كه معتقد است هستیاش مرهون دیگری است و وجودش نه تنها وجود رابطی، بلكه عین ربط به خداست و نه تنها خود را فقیر، بلكه عین فقر میداند و مبدأ هستی را نه تنها غنی، بلكه عین غنا میشمرد و در مقابل او احساس وظیفه و تكلیف میكند، در حقیقت به حبل متین تمسّك كرده و به تكیهگاهی محكم و استوار پناه برده است كه هرگز آن طناب محكم پاره شدنی و آن پناهگاه مرصوص، ویران شدنی نیست. چنین انسانی امور رفتاری و عملی خود را بر مبنای عقیدهای بنا نهاده كه تزلزل و اضطراب در آن راه ندارد. وی با این معرفت و اعتقاد دست به اعمالی نمیزند كه از تكلیف الهی خارج باشد، لذا از نتیجه خیر و شر اعمال انجام شده، هیچ هراسی به دل راه نمیدهد، چنان كه در رفتارهای خود به منشأی حقیقی اعتقاد دارد و او را عهدهدار نتایج اعمال و رفتار خویش میداند، امّا شخص غیرمعتقد به مبدأ حقیقی، چون از انانیّت خود خارج نشده كسی را به مؤثر بودن نمیشناسد و به همین جهت خیر و شرّ امور را فقط به دست خود دانسته و با توجّه به توهمات و تخیّلات، هرگز احساس آرامش و امنیت از خود نمیكند، پس اضطراب و آشوب غیرمعتقدانه به خدا از ناحیه خودشان بر آنان عارض شده و آرامش و اطمینان و سكینت در دلهای مؤمنان از جانب خدایی است كه ایشان به عنوان ملجأ و پناهگاه برای خود برگزیدهاند و این اثر همان ایمان و تكلیف الهی است كه مؤمنان و تقوا پیشگان داشتند و خداوند ایشان را مستحق چنین مقامی دانست و فرمود: «فأنزل اللّه سكینته علی رسوله و علی المؤمنین و ألزمهم كلمهٔ التقوی و كانوا أحقّ بها و أهلها؛(۳۵) پس خداوند متعالی آرامش و سكینت را بر رسولش و بر مؤمنان نازل كرد و كلمه تقوا را برای آنان لازم قرار داد و به حق شایسته و سزاوار آن بودند. بنابراین از آثار تكلیف الهی و دینی و نتیجه ایمان به خدا آرامش قلبی است كه خدا به متعهدان اعطا كرده است. یعنی كسی كه حق خدا، حق جامعه و حق خانواده و... را رعایت كرد از طمأنینه بهره میبرد.
۳) امنیت فردی و اجتماعی
تردیدی نیست كه آرامش فردی و امنیت اجتماعی از مهمترین و بزرگترین نعمتها و بركات الهی است. امنیت به معنای عدم خوف و ترس، و در امن و آرامش بودن است، علی(ع) فرمود: «شرّ الأوطان مالم یأمن فیه القطّان؛(۳۶) بدترین جاها برای سكونت جایی است كه ساكنان در آن امنیت نداشته باشند» و از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: «سه چیز است كه عموم مردم بدان نیاز دارند: امنیت، عدالت و فراوانی نعمت.»(۳۷)
امنیت دارای ابعاد گستردهای چون امنیت معنوی،فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و جهانی است. با توجّه به گستره امنیت، شرط نخستین تحقق آن در جامعه، دین داری و تكلیف محوری افراد آن جامعه است و چنانچه این شرط زایل شود، هیچ امیدی به تحقق امنیت وجود ندارد، زیرا امنیت زمانی جایگاه واقعی خود را پیدا میكند كه افراد آن اجتماع از خداوند و قوانین او پیروی كرده و خود را در پناه تعالیم او ببینند، تقوای الهی را در دل داشته باشند و خویشتن را مكلّف به تكالیف دین الهی بدانند.
اگر گفته شود ضرورتی به تبعیت از قوانین الهی برای حفظ امنیت اجتماعی نیست، چون مردم هرگاه از قوانین اجتماعی مدوّن از ناحیه حقوق دانان، پیروی كنند امنیت در جامعه استقرار مییابد. پاسخ آن است كه بعید نیست در چنین جامعهای امنیت نسبی و مقطعی در برخی از اماكن عمومی برقرار شود، امّا قطعاً امنیت، حقیقی و دائمی نخواهد بود، زیرا در قوانین بشری، مردم هرگاه خود را زیر نظر مأموران مجری قانون ببینند، از تخلف خودداری میكنند و اگر مراقبان حفظ قانون، حضور نداشته باشند، مردم از عمل به قانون امتناع میورزند.
این مهمترین اشكالی است كه در همه قوانین بشری وجود دارد، لیكن قانون الهی از چنین اشكالی مبرّاست. زیرا اولاً بر اساس ایمان به خدا، وی را ناظر بر اعمال خود میبیند و ثانیاً مردم مؤمن با توجه به تكالیف دینی افزون بر مراقب بیرونی، در درون خویش نیز دارای پاسبان و پلیس باطنی هستند. از این رو چنین انسانی در جامعه انسانی، به تمامی حركات و سكنات خود توجّه دارد كه ذرّهای از دستورهای الهی تخطّی نكند، چون معتقد است: «فمن یعمل مثقال ذرّهٍٔ خیراً یره* و من یعمل مثقال ذرّهٍٔ شرّاً یره؛(۳۸) پس هركه باندازه ذرهای كار خیر انجام دهد او را میبیند و كسی كه باندازه ذرهای كار شر انجام دهد آن را میبیند» او نه تنها از اعمال خویش مراقبت میكند، بلكه واژهها و الفاظی را كه بر زبان خود جاری میسازد تحت كنترل دارد، چون بر این اعتقاد است كه همه چیز تحت مراقبت حافظان الهی است: «و ما یلفظ من قولٍ الّا لدیه رقیبٌ عتیدٌ»؛(۳۹) او به این مقدار هم اكتفا نمیكند، بلكه پلههای دیگری از معرفت را طی كرده و خدا را ناظر و شاهد بر نیّات و نگاههای خود نیز میداند و اعتقاد دارد: «یعلم خائنهَٔ الأعین و ما تخفی الصدور؛(۴۰) یعنی خدا به چشمهای خیانت كار و آن چه كه دلها پنهان میكنند آگاه است».
برای چنین افرادی كه خود را همیشه و در همه حال در محضر خدا میبینند خلوت و جلوت یكسان است. او نمیگوید كه من در میان جمع، بر خلاف قانون، عملی را انجام نمیدهم، زیرا دیگران مرا میبینند، ولی در خلوت، چون كسی شاهد اعمال من نیست قدرت دارم، پس آن را انجام دهم. در چنین جامعهای كه مردم خود را مكلف به رعایت قوانین الهی بدانند، و خدای سبحان حاكم است، نه قراردادِ جمعی، و در چنین اجتماعی، امنیت مفهوم و جایگاه اصلی خود را پیدا میكند، چنان كه حضرت امام علی(ع) میفرماید: «أیّها النّاس انّه من استنصح اللّه وفّق و من اتّخذ قوله دلیلاً هدی للّتی هی أقوم فانّ جار اللّه آمنٌ و عدوّه خائفٌ...؛(۴۱) ای مردم همانا كسی كه طالب خیر و نصیحت الهی باشد توفیق یابد، و آن كس كه سخن خدا را دلیل و راهنمای خود قرار دهد، به بهترین راه هدایت یابد، پس همانا همسایه خداوند در امان و امنیت به سر میبرد و دشمن او ترسان و خائف است.»
بنابراین امنیت همه جانبه برای كسانی است كه پیوند خویش را با خدا محكم ساختهاند و ناامنی فردی و اجتماعی برای آن دسته از افرادی است كه این پیوند را قطع كرده و دشمنی با خدا را پیش گرفتهاند.
آیهٔ اللّه جوادی آملی
تهیه و تدوین: حجهٔالاسلام و المسلمین محمد رضا مصطفی پور
پینوشتها:
۱) سوره مائده، آیه ۱۰۴.
۲) سوره حجر، آیه ۳.
۳) سوره بقره، آیه ۲۰۰.
۴) همان، آیه ۲۰۱.
۵) فلسفه و ایمان مسیحی، ص ۱۳ و ۱۴.
۶) رساله سه اصل، ص ۸۵.
۷. همان، ص ۹۱.
۸) بحر المعارف، ج ۲، ص ۳۷۱.
۹) عین الحیاهٔ، ص ۳۶۷.
۱۰) بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۲۴.
۱۱) سوره انفال، آیه ۲۹.
۱۲) سوره عنكبوت، آیه ۶۹.
۱۳) سوره بقره، آیه ۲۸۲.
۱۴) ر.ك: تحریر تمهید القوائد، ص ۶۶ و ۱۴۰ و ۵۴۲ و ۷۰۵.
۱۵) نهج البلاغه، خطبه ۳۷.
۱۶) سوره توبه، آیه ۱۱۷.
۱۷) سوره مائده، آیه ۵۲.
۱۸) سوره بقره، آیه ۷۴.
۱۹) همان، آیه ۷.
۲۰) سوره نساء، آیه ۱۵۵.
۲۱) سوره مطفّفین، آیه ۱۴.
۲۲) سوره توبه، آیه ۴۵.
۲۳) سوره ق، آیه ۵.
۲۴) سوره آل عمران، آیه ۱۵۱، سوره انفال، آیه ۱۲.
۲۵) سوره حج، آیه ۳۲.
۲۶) سوره رعد، آیه ۲۸ ؛ سوره انفال، آیه ۱۰.
۲۷) سوره انفال، آیه ۱۱.
۲۸) سوره احزاب، آیه ۵۳.
۲۹) سوره مجادله، آیه ۲۲.
۳۰) سوره حج، آیه ۴۶.
۳۱) سوره فتح، آیه ۴.
۳۲) سوره حدید، آیه ۱۶.
۳۳) همان، آیه ۲۷.
۳۴) وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی، فراز آخر.
۳۵) سوره فتح، آیه ۲۶.
۳۶) غررالحكم، آیه ۴۴۵.
۳۷) بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۲۳۴.
۳۸) سوره زلزال، آیات ۷ ـ ۸.
۳۹) سوره ق، آیه ۱۸.
۴۰) سوره غافر، آیه ۱۹.
۴۱) نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷.
تهیه و تدوین: حجهٔالاسلام و المسلمین محمد رضا مصطفی پور
پینوشتها:
۱) سوره مائده، آیه ۱۰۴.
۲) سوره حجر، آیه ۳.
۳) سوره بقره، آیه ۲۰۰.
۴) همان، آیه ۲۰۱.
۵) فلسفه و ایمان مسیحی، ص ۱۳ و ۱۴.
۶) رساله سه اصل، ص ۸۵.
۷. همان، ص ۹۱.
۸) بحر المعارف، ج ۲، ص ۳۷۱.
۹) عین الحیاهٔ، ص ۳۶۷.
۱۰) بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۲۴.
۱۱) سوره انفال، آیه ۲۹.
۱۲) سوره عنكبوت، آیه ۶۹.
۱۳) سوره بقره، آیه ۲۸۲.
۱۴) ر.ك: تحریر تمهید القوائد، ص ۶۶ و ۱۴۰ و ۵۴۲ و ۷۰۵.
۱۵) نهج البلاغه، خطبه ۳۷.
۱۶) سوره توبه، آیه ۱۱۷.
۱۷) سوره مائده، آیه ۵۲.
۱۸) سوره بقره، آیه ۷۴.
۱۹) همان، آیه ۷.
۲۰) سوره نساء، آیه ۱۵۵.
۲۱) سوره مطفّفین، آیه ۱۴.
۲۲) سوره توبه، آیه ۴۵.
۲۳) سوره ق، آیه ۵.
۲۴) سوره آل عمران، آیه ۱۵۱، سوره انفال، آیه ۱۲.
۲۵) سوره حج، آیه ۳۲.
۲۶) سوره رعد، آیه ۲۸ ؛ سوره انفال، آیه ۱۰.
۲۷) سوره انفال، آیه ۱۱.
۲۸) سوره احزاب، آیه ۵۳.
۲۹) سوره مجادله، آیه ۲۲.
۳۰) سوره حج، آیه ۴۶.
۳۱) سوره فتح، آیه ۴.
۳۲) سوره حدید، آیه ۱۶.
۳۳) همان، آیه ۲۷.
۳۴) وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی، فراز آخر.
۳۵) سوره فتح، آیه ۲۶.
۳۶) غررالحكم، آیه ۴۴۵.
۳۷) بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۲۳۴.
۳۸) سوره زلزال، آیات ۷ ـ ۸.
۳۹) سوره ق، آیه ۱۸.
۴۰) سوره غافر، آیه ۱۹.
۴۱) نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷.
منبع : ماهنامه پاسدار اسلام
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست