یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


برخی منتقدان به فروش فیلم من حسودی می کنند


برخی منتقدان به فروش فیلم من حسودی می کنند
در هنگام گفتگو با سعید سهیلی یک اتفاق جالب افتاد. بحث بر سر این بود که به دلیل شوخی های خارج از محدوده فیلم چارچنگولی یک پدر با یک پسر هفت ساله اش نمی تواند فیلم ‌ را ببیند. او از من خواست که نقش پسر هفت ساله را ایفا کنم و خودش در نقش یک پدر به سوالاتم درباره تک تک سکانس های مشکوک فیلم پاسخ گفت. در این سوال و جواب مسائلی مطرح شد که به هیچ وجه قابل چاپ نیست.
سعید سهیلی که در کارنامه اش فیلم های ماندگاری چون "‌مردی شبیه باران"‌ و "‌مردی از جنس بلور "‌ را به ثبت رسانده در یک چرخش ۱۸۰ درجه ای به فیلم کمدی " چار چنگولی"‌ رسیده که اصلا از جنس سینمای او نیست. در این گفتگو درباره دلایل این چرخش و تغییر مسیر با "‌ سعید سهیلی "‌ صحبت کردیم.
▪ این روزها بازار بحث درباره "‌سینمای ملی "‌ خیلی داغ است. دوست دارم بدانم تعریف سعید سهیلی از ‌" سینمای ملی "‌ چیست؟
ـ هر فیلمی که در سینمای ایران ساخته شود،‌بخشی از سینمای ملی محسوب می شود. بقیه اش همه اش دکان و دستگاه است. البته ممکن است یک فیلمی به تاریخ کشور بپردازد. مثلا داستان زندگی ستارخان و باقرخان و جنگ تحمیلی را تعریف کند. این فیلم به موضوعات ملی نزدیک ترشده است. برخی فیلم ها که به آداب و رسوم و سنن و فرهنگ ایرانی نزدیک تر می شوند که ملی تر و ایرانی ترند. اما بقیه فیلم ها هم شخصیت ها و رفتار و فرهنگ و کنش و واکنش مردم جامعه ایران را نشان می دهند. یک فیلم که آبگوشت و قرمه سبزی را نشان می دهد،‌ آدم هایش لباس های ایرانی دارند و نماز می خوانند، فیلمی از سینمای ملی است.
▪ پس با این تعریف شما فیلم ‌" چار چنگولی " را هم جزیی از سینمای ملی می دانید؟
ـ بله. حتما. همان طور که گفتم هر فیلم ایرانی که از گویش فارسی استفاده کند، بخشی از سینمای ملی است. اما فیلم های زنده یاد علی حاتمی نسبت به " چهارچنگولی "‌ ملی ترند.
▪ نقدهای تند و تیزی را که منتقدان برای فیلمتان نوشته اند،‌خوانده اید؟
ـ نه . نخواندم. من فقط روزنامه خراسان را می خوانم که اشتراکش را گرفته ام و برایم می آید. بانی فیلم را هم می خوانم. البته اگر بدانم مطلبی درباره فیلم من زده اند،‌بچه ها را می فرستم تا آن روزنامه را برایم بخرند. اما فرصت ندارم همه روزنامه ها را بخوانم.
▪ در یکی از این نقدها احتمال داده اند که وزارت ارشاد به فیلم شما ندیده مجوز داده است.
ـ نه. فیلم را دیده اند و مجوز داده اند. " چهار چنگولی"‌ چهار،‌پنج مورد اصلاحیه خورد و پس از آن که بخش هایی از آن حذف شد،‌مجوز نمایش گرفت.
▪ احساس می شود که شما قبل از ساخت فیلم مجوز عبور از یک سری خط قرمز ها را دریافت کرده اید. یعنی کس دیگری غیر از سعید سهیلی اجازه نداشت چنین فیلمی بسازد و نمایش دهد.
ـ هر کس دیگر هم که این فیلم را می ساخت، می توانست مجوزش را بگیرد. مهم این است که اشاره نهایی و نتیجه گیری نهایی اثر مثبت باشد و فیلم در مجموع حرفی برای گفتن داشته باشد. فیلم سالمی باشد و موارد خط قرمزی شرعی ،‌ سیاسی ، امنیتی و عرفی در آن لحاظ شده باشد. در فیلم من همه این موارد رعایت شده است.
▪ یک سری دیالوگ ها و سکانس ها در فیلمتان هست که مشابهش را در فیلم های دیگر نداشته ایم. مثل شوخی های جنسی فیلم ...
ـ بله. نداشته ایم. اما دلیل بر این نمی شود که این ها ممنوع بوده. کسی جسارت نداشته به این موضوعات نزدیک شود. اما هیچ کدام از این ها جزو موارد ممنوعه نیست و مشکل شرعی و امنیتی و سیاسی ندارد. اگر کسی به آن نپرداخته به این دلیل است که یا به آن فکر نکرده یا جسارتش را نداشته است. فیلم "‌ مارمولک "‌و "‌ اخراجی ها "‌ هم که ساخته شد، همه فکر کردند جزو موضوعات ممنوعه است. برخی چون فکر کرده اند ، این مسائل ممنوع است،‌سراغش نرفته اند. شاید ترسیده اند برایشان دردسر درست شود.
▪ شما فرض کنید یک پدر پسر هفت ساله اش را به سینما برده و پسر بچه درباره یک سری از دیالوگ ها از پدرش سوال می پرسد. پدر باید چه جوابی بدهد؟
ـ پدر و مادر باید بتوانند به سوال فرزند هفت ساله شان جواب بدهند. هم پیرمرد ۷۰ ساله و هم بچه ۷ ساله مخاطب من اند. برای هر کدام از آن ها که فیلمم را بسازم، آن یکی نمی فهمد. این طور فیلم ها برای عام ساخته می شود. همه اقشار را نمی شود راضی کرد. من فکر می کنم فیلم من هیچ مورد بدی ندارد. ضمن این که در اکران تهران هم هیچ سوالی پیش نیامد.
▪ شما به راحتی با مراسم عزاداری شوخی کرده اید. اما مشابه این سکانس در سریال "‌بزنگاه "‌ (‌رضا عطاران)‌ کلی سر و صدا به پا کرد. تا جایی که قرار بود جلوی پخشش گرفته شود.
ـ من آن سکانس عزاداری سریال "‌بزنگاه"‌را ندیده ام. یک موقعی هست که مراسم عزاداری اباعبدا... الحسین (ع) را نشان می دهیم. آنجا اگر این اتفاقات بیافتد به نظر من جسارت است. اما در مراسم تدفین یک شخص در قبرستان هر اتفاقی ممکن است بیافتد. به هیچ کس هم توهین نشده.
▪ یک سری شخصیت های مذهبی و دیالوگ های نصیحت گونه هم انگار فقط برای دریافت مجوز در فیلم گنجانده شده اند.
ـ امکان دارد این هم باشد. اما همه اش این نیست. من وقتی یک رفتار افراطی و تفریطی را نشان می دهم،‌ حالت تعادلش را هم می آورم. وقتی میگویم مذهبی افراطی نباشید یا قرتی نباشید، شکل متعادلش را هم نشان می دهم. شکل وسطی هم وجود دارد که یک روحانی است و یک بسیجی به نام برادر تعادل. این حرف فیلم است. اگر آن دو تا نبودند،‌فیلم الکن بود و حرف من کامل بیان نشده بود. امکان داشت ارشاد به من می گفت چرا آدم های سالم و معمولی و درست را نشان ندادی. به من چنین چیزی نگفتند. اما من قبل از این که آن ها بگویند خودم فکر کردم درستش این طوری است.
▪ اتفاقا پیام هایی که این شخصیت ها درباره افراط و تفریط مطرح می کنند ،‌خیلی لحن شعاری دارد. ضمن این که چندین بار هم تکرار و تاکید می شود.
ـ هر فیلمی تعریف خودش را دارد. این فیلم برای مخاطب عام ساخته شده. همه حرف ها و موضوعات باید خیلی ساده و روان بیان شود. یک اثر هنری عمیق نیست. ضمن این که به نظر من آن حرف ها شعار نیست. توسط یک روحانی هدف فیلم بیان می شود.
▪ چرا شخصیت پردازی جواد رضویان این قدر عجیب و غریب است؟ این که یک نفر ته قبر بخوابد بیابانگردی کند اصلا ما به ازای خارجی ندارد و قابل باور نیست.
ـ مومن واقعی این کارها را نمی کند. اما آدم های افراطی این کارها را می کنند. کسانی که می خواهند ادای آدم های مذهبی را دربیاورند،‌ از این بدترش را هم انجام می دهند. آدم های این جوری زیاد داریم. ضمن این که این فیلم همه چیزش غلو شده و کاریکاتوری است. نوع لباس ها ، بازی ها، کنش ها ، گفتار و رفتار این آدم ها کاریکاتوری است. فرد مذهبی این جا غلو آمیز رفتار می کند. افرادی را در جامعه داریم که مثل مسلمان واقعی نماز می خوانند. کسانی هم هستند که قاشق را روی آتش می گیرند و داغ می کنند و روی پیشانی می گذارند تا جای مهر دیده شود. این کار یک رفتار افراطی و غلط و ریاکارانه است. کارهایی که بهرام فیلم ما انجام می دهد از این گونه است.
▪ حتما شنیده اید که برخی معترض شده اند که چرا " نقص عضو"‌ را به تمسخر گرفته اید؟
ـ این دیگر از آن حرف هاست من قبول ندارم.
▪ فکر می کنید اگر "‌لاله و لادن "‌ زنده بودند،‌از دیدن این فیلم ناراحت نمی شدند؟
ـ باید زنده شان کنیم و ببریمشان سینما. بعد بیرون که آمدند از آن ها بپرسیم. ما نمی توانیم قیم مرده ها باشیم و از طرف آن ها حرف بزنیم. هیچ کدام از دوقلوهای به هم چسبیده ایران زنده نیستند که برویم از آن ها سوال کنیم. نمی شود نبش (؟ ) قبر کرد. می شود حدس زد. شما حدس می زنی خوششان نمی آمده. من حدس می زنم انها هم اگر این فیلم را می دیدند،‌می خندیدند. تازه اگر هم آنها از فیلم خوششان نمی آمده ، دلیل بر بد بودن فیلم نیست. چون فیلم من که درباره زندگی آن ها نیست.
▪ آن ها زمانی که زنده بودند، یکی از نگرانی هایشان واکنش برخی از مردم بود
ـ من بارها این ها را دیده ام. مردم مسخره شان نمی کردند. خیلی هم علاقه نشان می دادند. مردم این ها را دوست داشتند و احساس ترحم هم به آن ها نمی کردند.
▪ خودتان فیلم " چارچنگولی "‌ را چقدر دوست دارید؟
ـ چون مردم این فیلم را از همه فیلم هایم بیشتر دوست داشته اند من هم مجبورم به نظر مردم احترام بگذارم. من نمی توانم به سلیقه مردم بی احترامی کنم و بگویم فیلمی ساخته ام که مردم دوست دارند اما خودم دوستش ندارم. اما مدعی نمی شوم که این فیلم در دایره علاقه شخصی من است. من علاقه ای به فیلم های طنز و کمدی ندارم.
▪ فکر نمی کنید این طور فیلم ها سطح سلیقه مردم را پایین می آورند؟
ـ اتفاقا دریج سطح سلیقه مردم را بالا می بریم. "‌ چارچنگولی"‌ نسبت به فیلم های کمدی پارسال به مراتب از نظر فیلمنامه و تدوین و بازی بهتر است. چارچنگولی به فیلمی مثل شاخه گلی برای عروس قابل قیاس نیست. هم حرف جدی تری دارد هم نوع ساختارش سطح سلیقه را ارتقا می دهد. فیلم بعدی بایدا یک درجه از این بهتر باشد تا به تدریج سطح سلیقه مردم بالا رود. اگر یک باره با ساختن یک فیلم بخواهیم سلیقه مردم را بهبود بخشیم نتیجه اش می شود فیلم "‌قاعده بازی "‌ احمد رضا معتمدی. او یک فیلم طنز ساخت و تماشاگر نتوانست با آن ارتباط برقرار کند. به تدریج باید این اتفاق بیافتد.
▪ مساله این است که کارگردان فیلمی مثل "شاخه گلی برای عروس "‌ هم می گوید فیلم من سلیقه مردم را ارتقا داده و بقیه فیلم های کمدی مشکل دارند.
ـ کاری ندارم به این که من درست می گویم یا او. من نظر خودم را می گویم. بعضی از فیلم ها که در ژانر کمدی ساخته شدند، هیچ حرفی برای گفتن نداشتند.
▪ خیلی ها احتمال می دهند شما " چارچنگولی " را در واکنش به شکست گیشه "‌ ۴ انگشتی"‌ ساخته باشید
ـ دقیقا. شما اگر یک فیلمت در بخش اقتصادی شکست خورد، فیلم بعدی باید با تماشاگر ارتباط برقرار کند تا بتوانی آن شکست را جبران کنی و فیلم مورد علاقه ات را بسازی. "چارچنگولی"‌ خدمت بزرگی به من کرد. تمام خسارت های فیلم های قبلی من را جبران کرد و باعث شد من بتوانم بدون دغدغه و نگرانی فیلم آینده ام را بسازم.
هنر و اقتصاد کاملا به هم گره خورده اند.فیلمساز نمی تواند بگوید من به بخش اقتصادی کاری ندارم. یا این که فقط فروش برایم مهم است. به نظر من باید هم فیلم خوب ساخت و هم فیلم بفروش. من برای جبران خسارت فیلم های قبلی ام لازم داشتم چنین فیلمی را بسازم.
▪ یعنی اگر یک بودجه کنار گذاشته شده داشتید چنین فیلمی را نمی ساختید؟
ـ من از بودجه های دولتی استفاده نمی کنم. خودم علاقه ای به این کار ندارم. ضمن این که رانت های دولتی را به من نمی دهند. من در بخش خصوصی کار می کنم و مجبورم این طور حرکت کنم. یک فیلم بفروش بسازم و بعد یک فیلم مورد علاقه خودم. اگر پول یا پشتوانه مالی داشتم که فروش اصلا برایم مهم نبود، قطعا فیلم مورد علاقه خودم را می ساختم و سراغ چار چنگولی نمی رفتم.
▪ قبول دارید اگر یک سری شوخی ها را حذف می کردید ، به داستان لطمه ای وارد نمی شد و این همه حرف و حدیث پیش نمی آمد؟
ـ من فکر می کنم چیزی که زننده باشد در فیلم من وجود ندارد. ما در دولت آقای احمدی نژاد زندگی می کنیم. ارشاد به مراتب از شما منتقدان سخت گیر تر است. از نظر من و ارشاد فیلم شوخی زننده ای نداشته است. برخی از نقدهای مطبوعات به خاطر حسادتی است که به فروش فیلم دارند. فیلم من موردی که قرار باشد حذف یا سانسور شود،‌ندارد. اگر داشت من خودم قبل از ارشاد این کار را می کردم.
فروش فیلم من به شاد بودن و خوش ساخت بودنش برمی گردد. مردم ما آن قدر فهیم هستند که به خاطر دو تا شوخی آن چنانی به دیدن فیلم نروند. این طور چیز ها در خیلی از موبایل ها هست. مردم به خاطر یکی دو شوخی ،‌ نود دقیقه وقت نمی گذارند.
احسان رحیم زاده
http://www.filmneggar.blogfa.com


همچنین مشاهده کنید