یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


کودکان قربانیان تلویزیون


کودکان قربانیان تلویزیون
تاثیرپذیری اکثریت خاموش جامعه از تلویزیون و برنامه های ماهواره ای تلویزیونی بسیاری از اوقات کشورهایی از جهان سوم را با بحران فرهنگی روبرو کرده است.تلویزیون هر روز بر ما تسلط بیشتری می یابد و ما بایستی نگران آثار مخرب برنامه های تلویزیونی برای کودکان و خانوده های خود باشیم. این حق ماست و می بایستی عکس العمل نشان دهیم.
اگر چه تلویزیون فی نفسه مطرود نیست، اما برنامه های تلویزیونی درمجموع زیانبار بوده اند. در غرب به نوعی و در شرق به شکلی دیگر، خطر برنامه های مخرب و منحط تلویزیونی احساس می شود. ما بدبختانه فرزندانمان را با تلویزیون تربیت می کنیم وقتی می خواهیم آنان را ساکت کنیم برای آنان تلویزیون روشن می کنیم و یا آنان را به تماشای برنامه هایی که خودمان هم نمی دانیم چه هستند دعوت می کنیم.
خودمان هم متاسفانه عادت کرده ایم به آنچه پخش می شود فقط خیره شویم و نگاه کنیم. بشر با تولد نیازمند به شناخت دنیای اطراف خود است وانتقال فرهنگ و روحیه مدنی می تواند به صورتی سالم وسازنده انجام گیرد، اما به نظر می رسد تلویزیون یک مانع اصلی بر سر راه رسیدن به دنیای بهتر است پس ما بایستی از آثار سو» این جعبه جادویی آگاه شویم و در ارتباط با تلویزیون مسوولیت خود را بپذیریم. «تلویزیونی که می تواند دارای اثرات کاملا مخرب باشد می تواند به صورت ابزار مفیدی نیز در خدمت تعلیم وتربیت درآید تلویزیون می تواند چنین باشد ولی خیلی غیرمحتمل است که چنین بشود.» ساخت برنامه های با ارزش، وقت بیشتر و تخصص بالاتری لازم دارد اما افرادی که بتوانند برای مدت زمان پخش، برنامه های بد بسازند زیاد هستند واین مساله را حل می کند.
اما بایستی برنامه هایی ساخته شود که ضمن جذاب بودن دارای کیفیت مطلوبی نیز باشند اگر چه بعضی معتقدند که تلویزیون برای جلب مشتری تلاش می کند نه برای بالا بردن کیفیت. برای پخش برنامه های احترام برانگیز وانتخابی بایستی کارگزاران برنامه های تلویزیون آموزش هایی جهت بالا بردن ودرونی کردن تعهد اخلاقی برتر ببینند تا از سطحی نگری که خطری جدی است نجات یابیم.
● کودکان; قربانیان تلویزیون
«نمی توان کودکان را برای زمانی که در مقابل صفحه تلویزیون صرف می کنند سرزنش کرد و اینکه آنها تقصیری ندارند که از طریق تلویزیون اطلاعات دگرگونه شده رادریافت می دارند.» جان کندری می گوید: «قرار نیست که تلویزیون از بین بروداز سویی خیلی کم احتمال دارد که تلویزیون فضای مناسبی را برای اجتماعی کردن کودکان ایجاد کند. درگذشته کودکان ناظر فعالیت بزرگترها بودند و آنچه را خانواده طی یک نسل به آنان آموخته بود الگویی برای نسل آینده می شد اما اکنون باید دریابیم که کودکان ازمحیط اطراف خود چه چیزهایی را فرا می گیرند؟ عواملی که محیط اطراف آنان را می سازد چه نام دارد؟ و تلویزیون به عنوان یکی از این عوامل چه می کند و چه باید بکند؟ در صفحه ۳ کتاب تلویزیون خطری برای دموکراسی زیر عنوان «چرا بچه ها تلویزیون تماشا می کنند؟» آمده است که: انگیزه کودکان از نشستن در پای تلویزیون با خواست بزرگترها فرق دارد. بزرگترها به اقرار خودشان برای سرگرمی به تماشای تلویزیون می پردازند، ولی کودکان ضمن اینکه طالب سرگرمی هستند، غالبا برای فهمیدن دنیای اطراف به تلویزیون می نگرند.
بزرگترها معمولا اهمیت کمتری برای تلویزیون قایل هستند و به آن با یک ساده باوری آگاهانه نگاه می کنند.» تبلیغات تلویزیونی روی شخصیت کودکان، باورهای کودکان و اعمال کودکان به شدت موثر می افتد. معمولا کودکان از دو سالگی تماشای فیلم های کارتونی را شروع و تقریبا در ۶ سالگی به تماشای تلویزیون عادت می کنند یعنی قبل از اینکه به مدرسه بروند با تلویزیون دوست می شوند. به نظر می رسد تلویزیون به عنوان و اعتبار معلم و معلمی پایان بخشیده است یادارای این چنین قدرتی است، زیرا «امروزه دانش آموزان درحالی قدم به مدرسه می گذارند که به شدت از تکنیک تلویزیون و اثرات روانی آن متاثر شده اند و درحالی که مکانیسم تصویری و بصری تلویزیون ریشه در اعماق آنان دوانده است، با سیستم کتاب و حروف چاپی وارد یک نزاع درونی و روانی می شوند.
این درگیری قربانیان زیادی را می طلبد. کودکان و دانش آموزانی که نمی توانند و یا نمی خواهند از طریق قرائت آموزش ببینند و یا اصولا توانایی خواندن را ندارند، نوآموزانی که قادر به درک تسلسل منطقی حتی یک پاراگراف نیستند و نمی توانند افکار خود را برروی چند جمله مکتوب متمرکز کنند، دیگر قادر نیستند بیش از چند دقیقه به بیان شفاهی معلم و یا یک سخنرانی توجه کنند و ارتباط منطقی جملات و مطالب را به خاطر بسپارند ویا حتی فراگیرند.» «کودکان برخلاف بزرگسالان که با دیگر رسانه ها ارتباط دارند، بیشتر با تلویزیون در ارتباط هستند. به عقیده پژوهشگران، علت علاقه کودکان به تلویزیون این است که به آنان امکان می دهد تا در ماجراهای پشت پرده زندگی کودکانه خود رسوخ کنند ودنیا و مردم را بهتر بشناسند.» وقتی کودکان ما به دنیا می آیند باید کار دشواری را انجام دهند و آن انطباق خود با محیط اطراف است واینجاست که اهمیت والدین برای کمک به این انطباق پذیری به شکل صحیح روشن می شود و بر آنان است که کودکان را برای وظایف آینده آماده کنند، اما وقتی دیگر کسی به کودکان کمک نمی کند که دنیا را بشناسد آنان دست به دامان تلویزیون می شوند.
در حال حاضر پدران و مادران وقت اینکه دنیای وسیع اطراف را به کودک بیاموزند از دست داده اند و از سویی تلویزیونی برای کودکان دست یافتنی ترین دریچه به دنیای افراد بالغ است. پس تلویزیون به کودک یک تصویر یا خیال دگرگونه ارائه می دهد زیرا در تلویزیون بیننده بیشتر از آنچه می بیند تاثیر می پذیرد و این نگرانی در مورد کودکان که بزرگ می شوند وجود دارد. از خودمان باید بپرسیم برنامه های تلویزیونی برروی رفتار کودکان چه تاثیراتی می گذارد؟ برنامه های خشن نه تنها در کوتاه مدت تاثیرات منفی بر کودکان می گذارد بلکه بر اعتقادات و ارزش های آنان موثر واقع می شود.
قدرت نمایی های ستاره ها و قهرمانان خیالی فیلم ها به کودکان چه می آموزد؟ بدون شک به آنان تلقین می کند که هر کس قدرت بیشتری دارد حق با اوست و او هست که به هدف می رسد و با زور است که می توان هر چیزی و هر خواسته ای را به دست آورد. با همه اینها به نظر می رسد همه آنچه در دنیای جهان سومی رخ می دهد نتیجه نگرش محض سیاسی به تلویزیون و رسانه هاست و متاسفانه سیاستگذاران این رسانه مهم هیچگونه آشنایی با تلویزیون ندارند و «بی شک هر اندازه سیاستگذاران و برنامه سازان شناخت بیشتری از نیازها علاقه مندی ها به نظرات و عکس العمل های مخاطبان و ماهیت خود رسانه داشته باشند می توانند مسوولانه تر برنامه ریزی کنند»
● تلویزیون; رسانه ای بی رحم
رسانه ها به جای تاثیرگذاری مثبت بر مردم و بخصوص کودکان می توانند کارکرد و پیامدهای منفی داشته باشند. تلویزیون بخصوص به کسانی که شناخت کافی از تلویزیون و برنامه های آن ندارند، رحم نخواهد کرد. گسترش خشونت وهیجان و همچنین سطحی نگری کسانی را که منتقدانه و آگاهانه به تلویزیون و برنامه های آن توجهی نمی کنند قربانی خواهد کرد و آنان را در معرض آسیب های جدی اجتماعی قرار خواهد داد. به همین علت گروه عمده ای که پایمال می شوند کودکان امروز ما هستند. با توجه به اینکه «اکنون تلویزیون، قصه گو، نصیحت گر، معلم و پدر و مادر ملی بچه ها شده است» والدین بایستی به کودکان بگویند و آنان را توجیه کنند که تلویزیون منبعی قابل اطمینان برای شناخت دنیای خارج نیست و برای اینکه بچه ها کمتر تلویزیون ببینند باید تفریحات دیگری مهیا شود.
پدران، مادران و مدرسه تا حد امکان باید به کودکان کمک کنند و درصددکاهش تاثیرات سو»تلویزیون در زندگی کودکان ونوجوانان برآیند. اما متاسفانه بسیاری از والدین از جنبه های منفی تلویزیون آگاهی ندارند یا به آن اعتقادی ندارند و «اکنون به نظر می رسد که کنترل والدین بر فرزندان، بیشتر برروی مدت زمان تماشای تلویزیون است و آنان به نوع برنامه های تلویزیونی حساسیت چندانی ندارند.» کودکان به چشمان خود اعتماد می کنند پس آنچه از تلویزیون می بینند قابل اعتماد است اما مدرسه باید به کارگیری تلویزیون را به بچه ها بیاموزد، از بچه ها بخواهد که برنامه های تلویزیون را به بحث بکشانند و نقد کنند و در نهایت باید کودکان بیاموزند که با دید انتقادآمیز به تلویزیون و اطلاعات آن بیندیشند ولی متاسفانه بچه ها هر چه بخواهند نگاه می کنند بدون آنکه تاثیرات آن را بدانند و با این بمباران مشکلاتی مخرب بر ای کودکان، خانواده ها و جامعه ایجاد می شود.
تلویزیون با افراط در توسل به داستان های افسانه ای، با پرداختن افراطی به ستاره شدن ها و با قلب کردن و واژگونه نشان دادن گفت وگوهای مردمی، در درون جامعه، سطحی نگری را تزریق می کند و متاسفانه این نگرش تحمیل می شود. امروزه تلویزیون به یک قدرت غیرقابل کنترل بدل شده است پس با همین تعریف، همواره یک زیان بسیار جدی از ناحیه تلویزیون بر مردم یا شاگردان نابالغ در راه بوده و هست. متاسفانه تلویزیون زمانی را از ما می گیرد که نیاز داریم در آن فرصت به شناخت دنیا و پیدا کردن جای خودمان از آن بهره گیریم.
من پیشنهاد می کنم اگر می خواهید استراحت کنید و اگر می خواهید زندگی کنید یک شب تلویزیون را خاموش کنید وگرنه تلویزیون، هم وقت شما را صرف می کند و هم محتوی خود را بر شما تحمیل می نماید.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید