چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
جادوگری به نام آل پاچینو
اگر جزو فیلمبازها هم نباشید، باز هم «آل پاچینو» را با فیلمهایی چون «پدرخوانده»ها، «سرپیکو»، «بعدازظهر سگی»، «صورت زخمی» و «مخمصه» میشناسید و به راحتی میتوانید او را در نقش یک رییس سرد و مقتدر مافیایی (مایکل کورلئونه)، یک پلیس شورشی (سرپیکو)، یک سارق منحرف (سانی)، یک خلافکار کوبایی (تونی مونتانا) و یک پلیس کارکشته (هانا) به جا بیاورید.
بهطور حتم شما هم صحنهیی که آل پاچینو در فیلم بعدازظهر سگی فریادزنان از بانک بیرون میآید و رو به مردم میگوید: «ایتکا، ایتکا» را دوست دارید و از این که یک جوان آس و پاس میتواند چنین نمایش هیجانانگیزی ترتیب دهد و رسانهها و پلیسها را دست بیندازد، لذت میبرید. شاید هم هنوز در مقابل آن چشمهای سرد و بیحالتِ «مایکل کورلئونه» که معلوم نیست چه در سرش میگذرد، گیج هستید و دلتان میخواهد بدانید وقتی در پدرخواندهی ۱ به همسرش دربارهی قتل شوهر خواهرش دروغ میگوید، چه حسی دارد که با وجود این که میدانیم دروغ میگوید ولی نمیتوانیم از او متنفر شویم یا هنگامی که در پدرخواندهی ۲ به دریاچهیی که برادرش را در همان به قتل رسانده خیره میشود، به چه چیزی فکر میکند که ما بیشتر از آنکه او را یک جنایتکار بیرحم بدانیم، مرد تنها و سرخوردهیی میبینیم که قدرت لعنتی، او را از درون ویران کرده است یا در پدرخواندهی ۳ وقتی که تصمیم میگیرد دست از قدرت بکشد و پایان عمرش را با خانوادهاش بگذراند و دخترش را به جای او میکشند، به کجا نگاه میکند که ما ناخواسته به درون دنیای تاریک و خشنی پرت میشویم که آن جوان خوشچهره و عاشق را به بزرگترین خلافکار تبدیل کرده است. البته ممکن است جزو کسانی باشید که وقتی با دوستانتان دور هم جمع میشوید، دیالوگهای تأثیرگذار «تونی مونتانا» را با لهجهی غلیظ کوبایی برای یکدیگر تکرار کنید و وقتی از صحنهی تکاندهندهیی که تونی بعد از کشتن نزدیکترین دوستش و بعد خواهرش فرو میشکند و بهطور خودخواسته مرگش را توسط رگبار گلولههای پلیس رقم میزند صحبت میکنید، بغض به سراغتان بیاید. بعید هم نیست که بارها و بارها به تماشای صحنهی ملاقات دو غول بازیگری سینما در فیلم مخمصه نشسته باشید، جایی که «رابرت دنیرو» و «آل پاچینو» در قالب دو دوست / دو دشمن مقابل هم مینشینند و راجع به گذشتهی غریب و زندگی خصوصی خود حرف میزنند. شاید هم عکس «سرپیکو» که بیشتر به یک هیپی عاصی و خیابانگرد میماند تا یک پلیس اخلاقگرا و متعهد را همچنان بر دیوار اتاقتان نگه داشتهاید و بدتان نمیآید گهگاه که رخوت و روزمرگی زندگی حالتان را بد میکند، آرمانگرایی مالیخولیایی مردی را ببینید که در راه مبارزه برای اخلاق، به خودش و عشقش نیز رحم نمیکند.
اما شاید باورتان نشود بازیگری که همواره نقش قهرمانان غالباً شکستخورده ولی معترض در دوران بعد از جنگ ویتنام یا سالهای جنگ سرد را بازی کرده است، در فیلم «فرانکی و جانی» ساختهی «گری مارشال» در نقش یک آشپز زبر و زرنگ و رومانتیک چنان کلمها و هویجها را خرد میکند و از طریق بازی با غذاها ارتباط شورانگیز و شاعرانهیی را با «میشل فایفر» برقرار میکند که حسابی جا میخورید. هرگاه این فیلم را دیدید، صحنهیی راکه آل پاچینو با رادیوی محلی تماس میگیرد و برای احیای عشقی که در حال از دست رفتن است درخواست ترانهی «فرانکی و جانی» را میکند از دست ندهید.
اگر دلتان میخواهد از آن طنازیها و دلبریهایی که فقط از آل پاچینو برمیآید ببینید، بد نیست فیلم «بوی خوش زن» ساختهی «مارتین برست» را تماشا کنید. آل پاچینو بعد از هفت بار نامزدی، بالاخره به خاطر این فیلم جایزهی اسکار را گرفت؛ هرچند این فیلم بهترین فیلم آل پاچینو نیست و طرفدارانش دوست داشتند که او به خاطر سرپیکو، پدرخوانده یا بعدازظهر سگی این جایزه را بگیرد، اما لحظههای نابی از بازی پاچینو را به شما هدیه میدهد. کسانی که بازی او را در این فیلم دوست دارند به خاطر حفظ اقتدار یک سرهنگ بازنشستهی نابینا نیست، بلکه به خاطر شیرینکاریهایی است که او ضمن نابیناییاش انجام میدهد و خود را به مثابه یک جادوگر به ما مینمایاند؛ همانقدر که پر و خالی کردن یک تپانچهی کالیبر ۴۵ با چشم بسته در ۲۵ ثانیه شما را به وجد میآورد، رقص تانگوی دو نفرهاش نیز مسحورتان میکند.
البته به اعتقاد من «وکیلمدافع شیطان» را هم باید ببینید تا بیشتر به قدرت جادوی بازیگری پاچینو ایمان بیاورید. او با بازی خیرهکنندهاش شما را وامیدارد تا بسان یک کافر، این شیطان جذاب، خوشقیافه و شوخطبع را دوست بدارید و بدتان نیاید برای او کار کنید! در این فیلم هم میتوانید یک رقص بینظیر و معنادار از پاچینو ببینید که با بوی خوش زن خیلی فرق دارد؛ در صحنهیی که «جان میلتون» از خدا به عنوان پدری که او را طرد کرده گلایه میکند و بعد حس میکند که «کوین» تحت تأثیر حرفهایش قرار گرفته و به راه آمده است، با ترانهی «در مونتری اتفاق افتادِ» فرانک سیناترا شروع به آواز خواندن و رقصیدن میکند.
اگر یک شب بیخوابی به سرتان زد، پیشنهاد میکنم سراغ کارآگاه «ویل دورمر» در «بیخوابی» بروید. اگر آل پاچینو در بوی خوش زن با چشم بسته شما را به زوایای زندگی پرماجرایش میکشاند، در بیخوابی با چشمان خوابزده اما بیش از حد گشودهاش شما را شگفتزده میکند. اگر میخواهید سر دربیاورید که پاچینو چگونه با آن چشمهای نافذ و جستوجوگرش بازیهای چندگانه و پیچیده ارایه میدهد صحنهی پیش از قتل همکارش را ببینید؛ وقتی به همکارش میگوید اگر به کمیتهی تحقیق حرفی بزند آیندهی حرفهییاش خراب میشود با حالتی عجیب به او نگاه میکند، نگاهی که حسی فراتر از نفرت از آن بیرون میریزد، نفرت از کسی که ناخواسته و نادانسته او را تهدید کرده و وامیدارد که تصمیم خطرناکی دربارهاش بگیرد.
جنون آرمانگرایی و عدالتخواهیِ یک وکیل را نیز فقط با بازی بینظیر آل پاچینو در «عدالت برای همه» میتوانید درک کنید. وقتی آل پاچینو زیر باران گلوله به سراغ موکل جوان و بیگناهش که به انتهای خط رسیده میرود، باور میکنیم که این دیوانهبازیها فقط از آل پاچینویی برمیآید که اصلاً شبیه وکلای اتوکشیده و مؤدبی که میشناسیم نیست و اگر لازم شود، در صحن علنی دادگاه فحش میدهد و کتککاری هم راه میاندازد.
اگر در این که آل پاچینو در پنهانکاری و غافلگیری استاد است تردیدی دارید، «راه کارلیتو» را ببینید تا از این که پشت آن شخصیت باوقار، متین و محترم، یک جنایتکار خونسرد و بیرحم پنهان است حیرت کنید یا «دیک تریسی» را تماشا کنید که بر اساس یک کمیکاستریپ ساخته شده است و پاچینو یکی از بامزهترین شخصیتهای تاریخ سینما را خلق میکند به طوری که عمراً نمیتوانید حدس بزنید بازیگر خوددار و جدی چون او بتواند چنین بازی خندهدار و جالبی ارایه دهد.
البته فیلمهای دیگری هم هستند که شما میتوانید آل پاچینوی عزیزمان را در نقشهایی که فکرش را نمیکنید ببینید، مثل مربی (هر یکشنبهی موعود)، رانندهی مسابقات اتومبیلسواری (بابی دیرفیلد)، فروشنده (گلن گری گلن راس)، روزنامهنگار (آدمهایی که میشناسیم)، دلال شرطبندی (دو نفر به دنبال پول). در ضمن «وحشت در نیدل پارک»، «۸۸ دقیقه»، «سیتیهال»، «مترسک»، «نوآموز»، «دانی براسکو» و «در جستوجوی ریچارد» را هم از دست ندهید.
به هر حال آل پاچینو بازیگری است که اصلاً مهم نیست چه نقشی بازی میکند. او به تمام نقشهایش حس، قدرت، طنز و غنای شاعرانهیی میافزاید که اجازه نمیدهد حتی از خیر دیدن فیلمهای معمولیاش بگذرید .
نزهت بادی
منبع : سورۀ مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست