یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بزرگان اندیشه


بزرگان اندیشه
● هیوم: عقل تابع احساسات است
دیوید هیوم در سال ١٧١١ در نزدیکی ادینبورگ پایتخت اسکاتلند متولد شد. او در سن نوجوانی یک مذهبی تمام عیار بود و از دستورهای اخلاقی دینی که راهنمای عبادی فرقه کالوین ها بود پیروی می کرد. این فرقه کتاب مشهوری دارد با عنوان «تمام وظیفه انسان ها» The whole duty of manو هیوم سعی می کرد به این وظایف مو به مو عمل کند. دیوید هیوم، در دوران حیاتش از محبوبیت نسبی برخوردار بود؛ هرچند با وجود مذهبی بودن میانه خوبی با کلیسا و اهل آن نداشت؛ تا آن جا که بر اثر برخی فشارها به فرانسه آمد. در فرانسه به او دیوید مهربان و در زادگاهش به او دیوید مقدس می گفتند. وقتی در فرانسه بود با روسو آشنا شد. بعدها که او از برن سوئیس رانده شد، هیوم به او پیشنهاد کرد که به انگلستان پناهنده شود و حتی برای او مستمری دولتی هم برقرار کرد. اما روسو در انگلستان یک باره نسبت به خیرخواهی هیوم بدگمان شد و گفت که هیوم با این کارهایش قصد تخریب او را داشته است.هیوم، ٢٨ ساله که بود کتابی نوشت تحت عنوان « رساله ای درباره سرشت آدمی» ولی این رساله زبانی دشوار داشت این بود که چندان استقبالی از آن نشد. پژوهش درباره فهم آدمی و پژوهش درباره مبادی اخلاق دو اثر دیگر او بودند که سعی کرد همان ایده های اولیه را در آن ها بپروراند هیوم تاریخ نگار قابلی هم بود به طوری که شش جلد کتاب انگلستان و پنج جلد هم تاریخ مکولی را نوشت. هیوم در نوشتن تاریخ از «گیبون» مورخ معاصرش پیروی می کرد. هرچند ادوارد گیبون دیدی بدبینانه نسبت به تاریخ داشت. او در توصیف تاریخ گفته است: « اندکی برتر از دفتر ثبت جنایات، نابخردی ها و تیره بختی های بشر».هیوم اهل اقتصاد هم بود و با آدام اسمیت پدر علم اقتصاد مراوده و دوستی نزدیک داشت.
● قوهای سیاه
وقتی که لاک و بارکلی آن همه از « تجربه» و اهمیت آن سخن می گفتند و به آن اصالت می دادند، هیوم گفت که خود این « تجربه کننده» کیست؟ که ما هیچ گاه نمی توانیم آن را تجربه کنیم. به گفته او نفس تجربه گر و فاعل شناخت، نوعی پندار است. در این صورت اگر بپرسید «من» کی یا چی هستم، تنها پاسخی که پشتوانه تجربه یا مشاهده می تواند داشته باشد این است که من مشتی احساسات هستم.در واقع هیوم از این طریق نه تجربه بلکه تجربه کننده را زیر سوال برد و گفت که تجربه کننده ماهیت روشن و مشخصی ندارد.هیوم در بحث علیت نیز وارد شد و سعی کرد آن را به چالش بکشد.هیوم گفت که آن چه ما بیشتر مشاهده می کنیم توالی دو رویداد است، در حالی که پیوند علی رابطه ای ضروری است. چون شب همواره در پی روز می آید ولی روز علت شب نیست. پس ممکن است دو چیز با یکدیگر پیوند ثابت داشته باشند بی آن که یکی علت دیگری باشد. به اعتقاد هیوم شاید در طول تاریخ هر بار که آب را حرارت داده اند، در گرمای ١٠٠ درجه به جوش آمده باشد.ولی این اثبات نمی کند که حرارت علت جوشیدن است و قطعا اثبات نمی کند که دفعه دیگر که شما آب را می جوشانید، باز در صد درجه سانتی گراد به جوش آید. شاید دفعه دیگر وضع جور دیگری باشد. هزاران سال تمام قوهایی که اروپاییان دیده بودند، سفید رنگ بودند و مردم اروپا سفیدی قو را امری بدیهی و محقق می شمردند؛ ولی وقتی استرالیا را کشف کردند به قوی سیاه برخوردند. پس هر اندازه هم قوی سفید ببینیم، تضمین نمی کند که همه سفیدند.
● عقل بنده تمناها
به این ترتیب هیوم منکر بود که ما بتوانیم به چیزی یقین پیدا کنیم، حتی به گونه ای منکر علیت بود؛ ولی او، این رهیافت به شناخت جهان را صرفا امری نظری می دانست و می گفت که این ها مسائل عقلی است؛ ولی ما در زندگی اهداف خود را با عقل انتخاب نمی کنیم. عبارت مشهور هیوم « عقل بنده شهوات و احساسات است» و مهم ترین موردی که پای عقل به میان می آید، هنگام گزینش انواع و اقسام وسایل و وفق دادن آن ها با هدف هایمان است. از نظر هیوم، آن چه که ما آن را عقل می نامیم تنها ابزاری است در دست غایاتی که آن غایات به کمک عقل برگزیده نشده اند.از این نظر باید هیوم را از کسانی به شمار آورد که قدرت و اقتدار «عقل» را به چالش کشیده است و آن را زیر سوال برده است در واقع در عصر روشنگری هیوم اولین کسی است که در ضعف عقل استدلال می کند. البته کسی مثل پاسکال هم بود که قبل از او می زیست و بر قدرت احساسات تاکید داشت؛ اما تفاوت هیوم با دیگران در این است که او اصالتی برای عقل قائل نیست و آن را تابعی از عواطف و احساسات می داند.
شریفی
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید