جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

صبح دوشنبه - LUNDI MATIN


صبح دوشنبه - LUNDI MATIN
سال تولید : ۲۰۰۲
کشور تولیدکننده : فرانسه و ایتالیا
محصول : روبرتو چیکوتو، مارتین مارینیاک، لوئیجی موزینی و موریس تینشان
کارگردان : اوتار یوسلیانی
فیلمنامه‌نویس : اوتار یوسلیانی
فیلمبردار : ویلیام لوبچانسکی
آهنگساز(موسیقی متن) : نیکلاس سهرابیشویلی
هنرپیشگان : ژاک بیدو، آن کراوز ـ تارناوسکی، ناردا بلانشت، رادسلاف کینسکی، داتو تاریلاشویلی، آدری‌ین پاشو، پاسکال شنال، آریگو موتزو و یوسلیانی
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۰ دقیقه


̎ونسان̎ (بیدو) در شهرکی فرانسوی پُر از در و همسایگانی غیرعادی زندگی می‌کند و هر روز هم تا شب یک برنامه را دنبال می‌کند: صبح ساعت پنج بیدار می‌شود، با اتوموبیل، خودش را به ایستگاه اتوبوس می‌رساند و از ان‌جا به سر کار می‌رود؛ و به محل کار هم که می‌رسد، هم‌راه هم‌کاران دیگرش، از اتوبوس تا دم دروازهٔ کارخانهٔ مواد شیمیائی‌شان در فرصتی کوتاه، از کشیدن سیگار لذت می‌برد. سر کار، یک‌نواختی و تلخی زندگی ادامه پیدا می‌کند. همسرش (کراوز ـ تارناوسکی) مدام سرش غُر می‌زند؛ ̎نیکولا̎ (تاریلاشویلی)، پسرش، نادیده‌اش می‌گیرد و ̎گاستون̎ (پاشو)، پسر کوچک‌ترش، همیشه توی دردسرش می‌اندازد. تمامی آن‌چه ̎ونسان̎ دنبالش است، ساعات فراغتی است که طی آن بتواند نقاشی کند ـ فرصتی که به‌ندرت گیرش می‌آید. یک روز، به‌جای آن‌که سیگارش را خاموش کند و به سر کار برود، از کارخانه دور می‌شود و عوضِ چند پُکِ شتاب‌آلود همیشگی، سیگارش را با خیال راحت می‌کشد. سپس به دیدار پدرش (کینسکی) می‌رود که او را تشویق می‌کند به ونیز برود و در آن‌جا یکی از دوستان قدیمی خانواده را ملاقات کند. در ونیز، پولش را می‌دزدند. سپس سراغ دوست قدیمی پدرش، ̎انتسو دی‌مارتینو̎ (یوسلیانی) می‌رود که اشراف‌زادهٔ خودبینِ مفلسی است هک برای تحت تأثیر قرار دادن مهمانش، مدتی طولانی فلسفه‌بافی می‌کند. ̎ونسان̎ ضمناً با ̎کارلو̎ (موتزو) آشنا و با او دوست می‌شود ـ مردی که زندگی‌اش، شباهت زیادی به زندگی ̎ونسان̎ دارد...
● اوپوسِ یوسلیانی، نه کم و نه زیاد همان کاری را می‌کند که همیشه بلد بوده است. نگاه به زندگی مثل یک رهگذر همه‌جا حاضر، قانع به تکرارها، شباهت‌ها و قیاس‌هائی که سعی می‌شود تا حدامکان تصادفی به‌نظر برسند و نه چیده شده. صحنه‌های کارخانه و شوخی‌هایش با اتوموبیل و آئین‌های کوچک روزمرگی، باعث می‌شود ژاک تاتی به‌عنوان الگوئی مسلم به ذهن خطور کند، اما یوسلیانی با همهٔ دقت و ریزبینی‌ای که صرف مشاهده می‌کند، ولنگارتر و بی‌خیال‌تر از تاتی است و کار را بر آدم‌هایش سهل‌تر می‌گیرد. برخلاف نمونه‌هائی مثل محبوب‌های ماه (۱۹۸۴) یا فیلم قبلی‌اش، بدرود خانه، خانهٔ عزیز! (۱۹۹۹) که پاریس و مردمانش را آن‌قدر مصرانه در لحظه‌هائی مرده می‌نگرد که از هر رمز و رازی عاری شوند، در صبح دوشنبه از شخصیت‌های پراکنده و پُر حرکت و جابه‌جائی‌های پیچیده و در هم تنیده خبری نیست و فیلم بیش‌تر روی شخصیتی متمرکز است که انگار یکی از گزینه‌های دود کردن؛ دو نکردن آلن رنه (۱۹۹۳) را انتخاب می‌کند و تا آخرش می‌رود. این انتخاب ̎قهرمانانه̎ او را به ایتالیا، کشف دوستی‌های جدید و شیوه‌های وقت‌گذرانی جدید و یک فصل بامزهٔ ملاقات با مارکیِ ونیزی خویشاوند (با بازی خود کارگردان) می‌کشاند و اوج مشاهده در ادای دین پُر احساس به نئور آلیسم در خانهٔ خانوادهٔ پُر تعداد دوست ایتالیائی رخ می‌دهد ـ یک صبح آفتابی آن‌گونه که در چنین خانه‌ای تجربه می‌شود. قهرمان فیلم، به خانه بازمی‌گردد در حالی‌که نه کسی منتظر او است و نه کسی دست رد به سینه‌اش می‌زند. مهربانی فیلم از حد خطاپوشی می‌گذرد و به‌جائی می‌رسد که گوئی هیچ‌کس توقعی از دیگران ندارد و نامش را هم نمی‌شود بخشش یا شاعرانگی گذاشت. آرزوئی غیرانسانی نام مناسب‌تری است.