چهارشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۴۰۳ / 12 March, 2025
مجله ویستا

رضا


رضا
● رضایت از قضاء
راضی بودن از قضای الهی عبارت است از : اعتراض نکردن و خشمگین نشدن از آنچه پیش می‌آید.
خدای تعالی ”در مقام مدح کسانی که به قضای الهی راضی و خشنودند“ می‌فرماید:
خداوند از آنان راضی است، و ایشان از خدا راضیند.
(رَضِیَ‌اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ) (سورهٔ بینه، آیهٔ ۸)
امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید:
اصل طاعت خدا صبر، و رضایت به خوشایند و ناخوشایند است. هر بنده‌ای در مکروه و محبوب و خوشایند و ناخوشایند از خدا راضی باشد، همهٔ آنها برای او خیر خواهد بود.
(رَأْسُ طٰاعَهِٔ اللهِ الصَّبْرُ و الرِّضٰا فیمٰا احَبَّ الْعَبْدُ او کَرِهَ. ولٰا یَرْضیٰ عَبْدٌ عَنِ اللهِ فیمٰا اَحَبَّ اَوْ کَرِهَ اِلّٰا کٰانَ خیرْاً له فیما اَحَبَّ اَوْ کَرِه)
و فرمود:
داناترین مردم به خدا، راضی‌ترین آنها به قضای اوست.
(اِنَّ اَعْلَمَ النّٰاسِ باللهِ اَرْضٰاهُمْ یِقَضٰاءِ اللهِ)
و امام کاظم (علیه‌السلام) فرمود:
کسی که خدا را خوب شناخته باشد سزاوار است که او را در روزی دادنش کُند نشمارد، و در قضائش (حکمش) متّهم نسازد.
(ینبغی لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللهِ اَنْ لا یَسْتَبْطِئَهُ فی رِزْقِهِ وَلٰا یَتَّهِمَهُ فی قَضٰائِهِ )
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: خداوند عزوجل می‌فرماید:
بندهٔ مؤمنم را به هر سوی بگردانم خیرش را در همان قرار می‌دهم. پس به قضای من راضی باشد، و بر بلای من صبر کند، و نعمت‌هایم را شکر گذارد، تا - ای محمد! - او را در زمره صدیقین ثبت کنم.
(عَبْدِیَ الْمُؤْمِنُ لٰا اَصْرِفُهُ فی شَیْءٍ الّٰا جَعَلْتُ لَهُ خَیْراً فَلْیرْضَ بِقَضٰائی وَلْیَصْبِرْ عَلیٰ بَلٰائی وَلْیَشْکُرْ نَعْمٰائی اَکْتُبْهُ - یا محمدُ - مِنَ الصِّدِّیقیِنَ عِنْدی)
و فرمود: از جمله چیزهایی که به موسی (علیه‌السلام) وحی شد این است: چیزی نیافریدم که از بندهٔ مؤمنم محبوب‌ترم باشد، و از او دور کنم آنچه برای او بداست، و او را عافیت دهم چنان که برایش خیر است. من به صلاح بنده‌ام آگاه‌ترم پس بر بلایم صبر کند، و بر نعمت‌هایم شکر گزارد، و به قضایم راضی باشد، اگر به رضای من عمل کند، و امرم را امتثال نماید او را در زمره صدیقین می‌نویسم. و می‌فرماید: تعجب می‌کنم از مسلمان که خدا چیزی برایش مقدر نمی‌کند مگر برایش خیر باشد.
اگر با قیچی تکه تکه‌اش کنند برایش خیر است، و اگر مغرب و مشرق عالم را مالک شود برایش خیر است.
(عَجِبْتُ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ لٰا یَقْضِی اللهُ عَزَّوَجَلَّ لهُ قضاءٌ اِلّٰا کٰان خَیْراً لَهُ وَاِن قُرِضَ بِالْمَقٰاریض کٰانَ خَیْراً لَهُ وَ اِنْ مَلِکَ مَشٰارِقَ الاَرْضِ وَ مَغٰارِبَهٰا کٰان خَیْراً لَهُ )
امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید:
سزاوارترین مخلوقات به تسلیم در مقابل قضای الهی، کسی است که خدای عزوجل را شناخته باشد. قضای الهی در هر صورت محقق می‌شود، اما کسی که به آن راضی است اجری بزرگ می‌گیرد، در حالی که خدا اجر بندهٔ ناراضی را از بین می‌برد.
(اَحَقُّ خَلْقِ اللهِ اَنْ یَسْلِمَ لِمٰا قَضیَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ مَنْ عَرِفَ الله عزوجل. وَ مَنْ رَضِیَ بالْقَضٰاءِ اَتیٰ عَلَیْهِ الْقَضٰاءُ و عَظَّمَ اللهُ اَجْرَهُ وَ مَنْ سَخِطَ الْقَضٰاءَ مَضیٰ عَلَیْهِ الْقَضٰاء فَاَحْبَطَ اللهُ اَجْرَهُ)
امام سجاد (علیه‌السلام) می‌فرماید:
زهد ده درجه دارد، بالاترین درجه زهد، پائین‌ترین درجه پرهیزگاری است؛ و بالاترین درجه پرهیزگاری پائین‌ترین درجهٔ یقین است؛ و بالاترین درجه یقین پائین‌ترین درجه رضاست.
(الزُّهْدُ عَشَرهُٔ اَجْزاءٍ اَعْلٰا دَرَجَهِٔ الزُّهْدِ اَدْنیٰ دَرَجَهِٔ الْوَرَعِ وَاَعْلٰا دَرَجَهِٔ الْوَرَعِ اَدْنیٰ دَرَجَهِٔ الْیَقِینِ وَ اَعْلٰا دَرَجَهِٔ الْیَقِینِ اَدْنیٰ دَرَجَهِٔ الرَّضٰا)
در روایت است که نبی اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) از گروهی از اصحاب خود پرسید شما کیستید؟
گفتند: ما گروه مؤمنانیم.
فرمود: علامت ایمان شما چیست؟
گفتند: به هنگام بلا صبر می‌کنیم، و به هنگام گشادگی و نعمت شکر می‌گزاریم، و به قضای او راضی هستیم.
حضرت فرمود: به پروردگار کعبه شما مؤمنانید.
و در روایت دیگری است که به آنها فرمود: عالمان حکیمی هستید که از شدت بینش نزدیک است به درجهٔ انبیاء برسید.
● چگونگی رضا
▪اشکال: ممکن است کسی در مقابل انواع بلاء صبر کند ولی تصور نمی‌شود کسی راضی به ابتلاء و گرفتاری و تحمل ناملایمات باشد.
▪جواب: رضا فرع محبت است اگر محبت حاصل شود رضا خودبخود بدست می‌آید.
توضیح مطلب اینکه رضا دارای دو مرتبه است.
▪مرتبه عالی.
▪مرتبه پست.
● مرتبه عالی
مرتبهٔ عالی رضا آن است که انسان به حدی برسد که احساس درد و رنج نکند تا وقتی که مسأله دردناکی پیش آمد دردش را احساس نکند. جراحت بر او وارد شود و او رنجش را نیابد.
”این مرتبه از معانی عالم معنی است“، و شاهد و نظیرش در عالم ماده، حال مردان جنگجویی است که در حال خوف یا غضب جراحات هولناک می‌بینند، ولی تا خونش را نبینند نه جراحت را احساس می‌کنند نه دردس را .
همینطور کسی که با عجله در پی کاری یا رفع حاجتی در حرکت است، گاهی خار به پایش می‌خلد، ولی چون قلبش مشغول است احساس درد نمی‌کند، چون وقتی قلب مشغول و غرقهٔ در چیزی شد غیر آن را درک نمی‌کند.
عاشق نیز اصابت درد را احساس نمی‌کند - خصوصاً اگر درد از جانب محبوب باشد - چون محبّت تمام وجودش را فرا گرفته است.
● مرتبهٔ پست
مرتبه پست رضا آن است که درد احساس می‌شود، ولی با توجه به ثوابی که خداوند در مقابل آن آماده کرده، عقل انسان نه تنها راضی، بلکه مایل و خواستار آن است، اگرچه طبعش آن را نمی‌پسندد.
نظیر این مرتبه در عالم ماده کسی است که از جراح تقاضا می‌کند رگ بدنش را سوراخ کند، یا از حجّام می‌خواهد برایش حجامت کند، یا از طبیب تقاضای داروی تلخ می‌نماید. این شخص درد حجامت و رگ زدن را احساس می‌کند ولی به آن راضی است، و منّت دکتر را نیز به گردن می‌گیرد، چون می‌داند تندرستی را در پی دارد.
در حکایت است که زنی پایش لغزید، و ناخنش شکست، و خون از آن جاری شد. با این حال، او شروع به خندیدن کرد.
به او گفتند: آیا ناخنت درد نگرفت؟
گفت: لذت پاداش درد را از یادم بُرد.
و در روایت است که اهل مصر در زمان یوسف (علیه‌السلام) هرگاه گرسنه می‌شدند به صورت او نگاه می‌کردند، جمال یوسف رنج گرسنگی را از یادشان می‌برد.
و بالاتر از این قرآن عظیم می‌فرماید: زنان اشراف مصر چنان به جمال یوسف (علیه‌السلام) مشغول شده بودند، که دست‌های خویش را بریدند ولی احساس نکردند.
”ممکن است کسی بگوید: اگر هر چه در عالم رخ می‌دهد قضای الهی است و باید به آن راضی بود، پس دعا کردن و مخالفت با منکرات با مقام رضا منافات دارند و باید از این دو، اجتناب کرد.“
”جواب این سؤال این است که“ دعا را رضا هیچ مغایرتی ندارد زیرا دعا یک عبادت است که خداوند تعالی تشریع نموده، و کسی را که دعا نکند مستکبر شمرده و او را مستحق عذاب دانسته است.
و فرموده:
اُدْعُونی اَسْتَجِبْ لَکُمْ اِنَّ الَّذین یَسْتَکْبِروُن عَنْ عِبْادَتی سَیَدْخُلُون جَهَنَّمَ دٰاخِرِینَ
(پروردگار شما فرموده است: - مرا بخوانید تا دعای شما را اجابت کنم و آنان را از عبادت من تکبر و سرکشی می‌کنند با ذلت و خواری به جهنم وارد می‌شوند. - سورهٔ غافر، آیهٔ ۶۰ - نکتهٔ جالب در این آیه کریمه اینکه دعا را عبادت نامیده است.)
همین‌طور ما موظفیم با معاصی مخالفت کنیم، و آنها را نپسندیم.
در روایت است که: هرکس منکری را ببیند و به آن راضی باشد مثل این است که آنرا انجام داده.
و در روایت دیگری است:
اگر کسی در مشرق کشته شود، و دیگری در مغرب به قتل او راضی باشد، در قتل او شریک است.
(لَوْ اَنَّ عَبْداً قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ وَ رَضِیَ بِقَتْلِهِ آخَرُ بِالْمَغْرِب کٰانَ شَریِکَاً فی قَتْلِهِ )
● فایدهٔ رضا
فایدهٔ مقام رضا در دنیا فراغت قلب برای عبادت و راحتی از هموم، و در آخرت رضایت خدا و نجات از غضب اوست.
در روایت است که خدای تعالی فرموده:
هرکس به قضای من راضی نیست و بر بلای من صبر نمی‌کند پس پروردگار دیگری بیابد.
(مَنْ لَمْ یَرْضَ بِقَضٰائی و لَمْ یَصْبِرْ عَلیٰ بَلٰائی فَلْیَطْلُبْ رَبّاً سِوٰائی)
● راه تحصیل رضا
راه رسیدن به مقام رضا، این است که انسان بداند هرچه را خدای سبحان برای بنده‌اش مقدر کند برای او خیر است، اگر چه بنده از سرّ و حکمت آن آگاه نباشد. و بداند که غم و غصه هیچ تأثیری در قضای الهی نداشته، و آن را تغییر نمی‌دهد. آنچه مقدر شده می‌شود، و آنچه مقدر نشده نخواهد شد.
و شاعر چه زیبا سروده است:
آنچه نمی‌شود هرگز با حیله و نقشه نخواهد شد و آنچه باید بشود حتماً خواهد شد
(مٰالٰا یَکُونُ فَلٰا یَکُونُ بِحِیلَهٍٔ اَبَداً وَ مٰا هُوَ کٰائنٌ سَیَکُونُ )
و بداند که حسرت خوردن بر گذشته، و فکر و نقشه کشیدن برای آینده، برکت را از وقت انسان می‌گیرند بدون اینکه فایده‌ای در بر داشته باشند.
و تنها پیامدهای تلخ نارضایی از قضای الهی برای انسان باقی می‌ماند. ”پس به جای آنکه عمر خویش را در حسرت گذشته و فکر آینده تباه کند“، بهتر است چون عاشقی که در رسیدن به معشوق، و مانند حریصی که در رسیدن به مطلوب احساس رنج و خستگی نمی‌کند، در محبت از خود بی‌خود، و از احساس رنج و درد فارغ شود. و چون مریضی که درد حجامت، و تاجری که رنج سفر را تحمل می‌کند، آگاهی از عظمت پاداش کارها را بر او آسان نماید. و امرش را به خدا واگذارد که ”اِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِبٰادِ“ (همانا خداوند به حال بندگان بیناست. - سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ ۱۵)
رضا ترک اعتراض و ناخشنودی باطنی و ظاهری در گفتار و کردار است، و این صفت از ثمرات محبّت و لوازم آن است، زیرا مُحب هر چه را که از محبوب وی صادر شود نیکو می‌شمارد؛ و نزد صاحب مرتبهٔ رضا فقر و غنا، و رنج و راحت، و بقاء و فنا، و غزت و ذلّت، و تندرستی و بیماری، و مرگ و زندگانی یکسان است، و یکی را بر دیگری ترجیح نمی‌دهد، و هیچ‌کدام بر دل او گران نیست، زیرا همه را صادر از خدای سبحان می‌داند، و دوستی او در دلش استوار شده به گونه‌ای که افعال او را دوست دارد، و خواست او را بر خواهش خود ترجیح می‌دهد، و به آنچه از او می‌رسد راضی است.
روایت است که: ”سنّ یکی از صاحبان مرتبهٔ رضا به هفتاد رسید، و در این مدّت نگفت که کاش فلان چیز چنین نبود و فلان چیز چنان بود.“ و به یکی از ایشان گفتند: ”از آثار رضا در خویش چه یافتی؟ گفت: در من بوئی از رضا نیست، و با وجود این اگر خدا مرا پُلی سازد بر جهنّم، و همهٔ خلایق از آن بگذرند و به بهشت در آیند، و سپس مرا به دوزخ افکند، و جهنّم را از من پّر کند، این حکم او را دوست دارم، و به قسمت او خشنودم، و هرگز به خاطرم نمی‌گذرد که چرا چنین است و کاش چنین نبود، چرا بهرهٔ من این شد و نصیب دیگران آن.“
صاحب مرتبهٔ رضا همواره در آرامش و راحت و سرور و بهجت است، زیرا هر چیزی را به چشم رضا می‌نگرد، و در هر چیز به نور رحمت الهی و سرّ حکمت ازلی نظر می‌کند، گوئی هر چیزی بر وفق مراد و خواهش او روی می‌دهد، و فایدهٔ رضا در دنیا آسایش خاطر برای عبادت و راحت از غم و اندوه است، و در آخرت رضوان خدا و نجات از خشم اوست.● فضیلت رضا
رضا به قضای الهی برترین مقامات دین و شریف‌ترین مراتب مقرّبان و عظیم‌ترین درهای رحمت خداست، و هر که از آن در داخل شود به بهشت درآید. خدای سبحان می‌فرماید:
خدا از ایشان خشنود است و ایشان از خدا خشنودند.
(رَضِیَ‌اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ) (سورهٔ مائده، ۱۲۲؛ سورهٔ توبه، ۱۰۱، سورهٔ مجادله، ۲۲؛ سورهٔ بیّنه، ۸)
و روایت است که: ”پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم از گروهی از اصحاب خود پرسید: شما چه کسانی هستید؟ گفتند: مؤمنانیم، فرمود، نشان ایمان شما چیست؟ گفتند: در بلا صبر کنیم، و هنگام فراخی و نعمت شکر گزاریم، و در موارد قضا رضا دهیم، فرمود: به‌خدای کعبه قسم مؤمنانند“، و در خبری دیگر است که فرمود: ”حکیمانند و عالمانند و نزدیک است از عظمت فقه ایشان که انبیاء باشند.“
و نیز از آن حضرت روایت است که: ”چون خدا بنده‌ای را دوست دارد او را مبتلا می‌سازد، پس اگر شکیبائی نمود او را برمی‌گزیند، و اگر خشنود شد به مرتبهٔ برگزیدگان خاص می‌رساند.“
و فرمود: ”از دل خویش به خدا رضا دهید تا به ثواب فقر خود دست یابید.“
و فرمود: ”چون روز قیامت شود، خدای تعالی گروهی از امتّم را بال و پر آفریند تا از گورهای خود به بهشت پرند، و در آنجا هرگونه بخواهند تمتّع و تنعّم نمایند، ملائکه به آنان گویند: آیا جایگاه حساب را دیدید؟ گویند از حساب چیزی ندیدیم، گویند: آیا از صراط گذشتید؟ گویند: ما صراطی ندیدیم، گویند: دوزخ را دیدید؟ گویند: ما چیزی ندیدیم. فرشتگان گویند: از امّت که‌اید؟ گویند: از امّت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) گویند: شما را به خدا بگوئید اعمالتان در دنیا چه بود؟ گویند: دو خصلت در ما بود، و خداوند به فضل و رحمت خود ما را به این مرتبه رسانید، گویند: آن دو خصلت چیست؟ گویند: یکی آن‌که در خلوت از خدای تعالی شرم داشتیم که معصیت کنیم، و دیگر آن‌که به اندکی که ما را داده بود راضی و خرسند بودیم، فرشتگان گویند: حق است شما را این مرتبه.“
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: ”خداوند به عدل و حکمت و علم خود آرامش و راحت و شادی را در یقین و خشنودی از خدای تعالی قرار داد، و غم و اندوه را همراه شک و ناخشنودی ساخت.“
روایت است که: ”موسی (علیه‌السلام) عرض کرد: پروردگارا مرا به امری راه نمای که خشنودی تو در آن است، خدای تعالی فرمود: خشنودی من در خشنودی تو به قضای من است.“
و نیز روایت است که: ”بنی‌اسرائیل به وی (علیه‌السلام) گفتند: از خدای خود بپرس آن چیست که هرگاه بجا آوریم از ما خشنود می‌شود؟ موسی (علیه‌السلام) گفت: بار خدایا! شنیدی آنچه را بنی‌اسرائیل گفتند، وحی آمد: ای موسی! به آنان بگو از من خشنود باشند تا از آنها خشنود باشم.“
و حضرت سید الساجدین (علیه‌السلام) فرمود:
صبر و رضا سرِ همهٔ طاعات است، و که شکیبائی کند و از خدا در آنچه برای او مقدّر کرده، خواه دوست داشته یا دوست نداشته باشد، خشنود باشد، خدای عزوجل برای او در آنچه دوست دارد یا دوست ندارد مقدّر نمی‌کند مگر آنچه خیر اوست.
(اَلصَّبْرُ وَ الرِّضا رَأسُ طاعَهِٔ الله، وَ مَنْ صَبَرَ وَ رَضِیَ عَنَِ‌اللهِ فیما قَضٰی عَلَیْهِ فیما اَحَبَّ اَوْکَرِهَ، لَمْ یَقْضِ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ فیما اَحَبَّ اَوْکَرِهَ اِلّا ماهُوَ خَیْرُ لَهُ)
و فرمود:
زهد را ده درجه است، برترین درجهٔ زهد فروترین درجهٔ ورع است، و بالاترین درجهٔ ورع پست‌ترین درجهٔ یقین است، و بلندترین درجهٔ یقین پائین‌ترین درجهٔ رضاست.
(الزّهْدُ عَشَرَهُٔ اَجْزاءٍ ، أعْلیٰ دَرَجَهِٔ ‌الزّٰهْدِاَ دْنیٰ دَرَجَهٔ‌ِالْوَرَعِ ، وَ اَعْلیٰ دَرَجَهِٔ‌الْوَرَعِ اَدْنٰی دَرَجَهِٔ‌الْیَقینِ، وَ اَعْلٰی دَرَجَهِٔ‌الْیَقینِ اَدْنٰی دَرَجَهِٔ الرِّضا)
و امام باقر (علیه‌السلام) فرمود:
سزاوارترین مخلوق به گردن نهادن به حکم خدای عزوجل کسی است که خدای عزوجل را بشناسد، و هر که به‌قضاء راضی باشد قضاء بر او در آید و خدا پاداش او را بزرگ سازد.
(اَحَقّ خَلْقِ‌اللهِ اَنْ یُسَلِّمَ لِما قَضَی‌اللهُ عَزَّوَجَلَّ مَنْ عَرَفَ‌اللهَ عَزَّوَجَلَّ، وَ مَنْ رَضِیَ بِالْقَضاءُ آتیٰ عَلَیْهِ الْقَضاءُ وَ عَظَّمَ‌اللهُ اَجْرَهُ )
و امام صادق (علیه‌السلام) فرمود:
داناترین مردم به خدا خشنودترین آنهاست به حکم خدا.
(اَعْلَمُ النّاسِ بِاللهِ اَرْضا هُمْ بِقَضاءِ اللهِ )
و فرمود: ”خدای عزوجل می‌فرماید: بندهٔ مؤمنم را به هیچ سو نمی‌گردانم مگر اینکه برایش خیر است، پس باید به قضای من خشنود باشد، و بر بلای من صبر ورزد، و نعمت‌هایم را سپاس گزارد تا او را ای محمّد نزد خود از صدّیقان بنویسم.“
و فرمود: ”از مرد مسلمان در شگفتم که خدا هیچ امری برای او مقدّر نمی‌کند مگر اینکه خیر اوست، اگر او را با قیچی‌ها ببُرند برایش خیر است، و اگر مشرق و مغرب زمین را مالک شود باز خیر اوست.“
و فرمود: ”از آنچه خدای عزوجل به موسی بن عمران (علیه‌السلام) وحی فرمود این بود که: ای موسی بن عمران! من هیچ مخلوقی محبوب‌تر نزد خودم از بندهٔ مؤمنم نیافریده‌ام، و من او را گرفتار می‌سازم به آنچه برای او خیر است، و عافیت می‌دهم به آنچه خیر اوست، و آنچه از او باز می‌گیرم خیر او در آن است، و من به آنچه صلاح بندهٔ من است داناترم، پس باید بر بلای من صبر نماید، و نعمت‌هایم را سپاس گزارد، و به قضایم راضی باشد، تا او را به نزد خود از صدّقیان بنویسم، هنگامی که به‌رضای من عمل کند و از امر من اطاعت نماید.“
از آن حضرت پرسیدند: مؤمن به چه چیز شناخته می‌شود؟ فرمود: ”به گردن نهادن به حکم خدا، و رضا در آنجه بر او وارد می‌شود از شادی و خوشایندی یا ناخشنودی و ناخوشایندی.“
و امام کاظم (علیه‌السلام) فرمود:
هر که به خدا معرفت دارد سزاوار است که روزی دادن خدا را دیر و کُند نشمارد و او را در حکم و تقدیرش متّهم نکند.
(یَنْبَغی لِمَنْ عَقَلَ عَنِ‌اللهِ اَلاّٰ یَسْتَبْطِئَهُ فی رِزْقِهِ وَلٰا یَتَّهِمَهُ فی قَضائِهِ)
● رضای خدا
از بعضی اخبار که ذکر شد آشکار است که: رضای خدای سبحان از بنده متوقّف بر رضای بنده از خدای تعالی است، پس از فوائد و ثمرات رضای بنده به قضاء خدا رضای خدای سبحان از اوست، و این بزرگترین سعادت‌ها در دو جهان است، و هیچ نعمتی در بهشت والاتر از آن نیست، چنانکه خدای سبحان می‌فرماید:
... و مسکن‌های پاکیزه در بهشت‌های جاوید و پاینده، و خشنودی خدا [از همهٔ این‌ها] بزرگ‌تر است.
(... وَ مَساکِنَ طَیِّبَهًٔ فی جَنّاتِ عَدْنٍ وَ رَضوانُ مِنَ‌اللهِ اَکْبَرُ ) (سورهٔ توبه، آیهٔ ۷۳)
و در حدیث است که: ”خداوند در بهشت بر مؤمنان تجلّی می‌کند، و به آنان می‌فرماید: بخواهید از من، می‌گویند: رضای تو را می‌خواهیم پروردگارا!“، پس اینکه بعد از تجلّی خشنودی او را خواستار شدند دلیل است بر اینکه رضای او از هر چیز برتر است. و در تفسیر قول خدای تعالی: ”وَلَدَیْنا مَزیدْ“ (و نزد ما بیشتر هست) و رد شده است که در وقت مزید سه تحفه از نزد پروردگار عالمیان برای بهشتیان می‌رسد که در بهشت مانند آنها نیست:
اول: هدیهٔ خدا، که مثل آن نزد ایشان در بهشت چیزی نیست، و این است که خدای تعالی می‌فرماید:
هیچ کس نمی‌داند چه پاداش‌ها برای ایشان پنهان و پوشیده شده است که دیده‌ها را روشن می‌کند.
(فَلا تَعْلَمُ نَفْسُ ما اَخْفِی لَهُمْ مِنْ قُرَّهِٔ اَعْیُنٍ ) (سورهٔ سجده، آیهٔ ۱۷)
▪ دوم: سلام از جانب پروردگارشان بر ایشان، که بر هدیهٔ فزونی و برتری دارد، و این است قول خدای تعالی:
سلامی [برای آنها] که گفتاری از پروردگار مهربان است.
(سَلامْ قَوْلاّ مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ ) (سورهٔ یس، آیهٔ ۵۸)
▪ سوم: خدای تعالی به ایشان می‌فرماید: ”من از شما راضیم“، و این از هدیه و سلام برتر است، و این است قول خدای تعالی:
خشنودی خدا از نعمت‌هائی که دارند بزرگتر است.
(وَ رِضْوانُ مِنَ اللهِ اَکْبَرُ ) (سورهٔ توبه، آیهٔ ۷۳)
و معنی رضای خدا از بنده به معنی محبّت اوست، و در آخرت سبب دوام نظر و تجلّی می‌شود و در نهایتِ آنچه از لقاء و مشاهدهٔ متصوّر است، و از این‌رو در بهشت بالاتر از آن مرتبه‌‌ای نیست، و اهل بهشت آن را برترین آرمان و غایت همهٔ غایت‌ها می‌دانند.
● آیا دعا با رضا منافات دارد؟
بدان که دعا منافی و مخالف رضا نیست، و شکی نیست که از جانب شریعت به آن مأموریم، و دعاهای انبیاء و ائمه بسیار است، و حال آنکه ایشان در بالاترین مقامات رضا بودند، و آیات و اخبار در امر به دعاء و در فوائد آن و عظمت ستایش آن هم‌پشت و متواترند، و خدای سبحان بندگان دعاکننده را ستوده است، آنجا که می‌فرماید:
و با امید و بیم ما را می‌خوانند.
(وَیَدْعَونَنا رَغَباً وَ رَهَباً) (سورهٔ انبیاء، آیهٔ ۹۰)
و می‌فرماید:
بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.
(اَدْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ) (سورهٔ مؤمن، آیهٔ ۶۰)
و می‌فرماید:
دعوت خواننده را هنگامی که مرا بخواند پاسخ می‌گویم.
(اَجیبُ دَعْوَهَٔ الدّاعِ اِذا دَعانِ ) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۸۶)
و آن موجب صفای باطن، و خشوع دل، و دقّت و باریکی نظر، و روشنی نفس و تابش و جلوهٔ آن است. و خدای تعالی آن را کلید کشف نهفته‌ها سبب پیاپی شدن لطف و احسان قرار داده است. و آن قوی‌ترین اسباب برای سرازیر شدن خیرات و برکات از مبادی عالیه است.
اگر گفته شود: رنج‌ها و سختی‌ها و بلاهائی که بر بنده وارد می‌شود به قضاء و قدر الهی است، آیات و اخبار گویای رضا به‌قضاء خدا به نحو مطلق است، و آماده شدن با دعا برای رد کردن آن خلاف رضاست،
گوئیم: خدای سبحان با حکمت شگرف خود، اشیاء و امور را بر سبب ساختن و از پسِ یکدیگر فرا کردنِ آنها ایجاد کرده است، پس مسبَّبات را به اسباب مربوط ساخت، و بعضی را در پی بعضی فرا کرد و برخی را سبب و واسطه برای برخی دیگر قرار داد، و او مسبِّب‌الاسباب (سبب‌ساز) است. و قدر عبارت است از حصول و تحقّق خارجی موجودات از اسباب معیّن به‌حسب اوقات آنها برطبق آنچه در قضاء الهی است. و قضاء عبارت است از ثبوت صورت‌های همهٔ اشیاء در عالم عقلی بر وجه کلّی مطابق عنایت الهی موسوم به عنایت اوّلی. و عنایت عبارت است از احاطهٔ تامّ و تمام علم خدای تعالی به کلّ موجودات، پس نیبت قضاء به عنایت مثل نسبت قدر است به قضاء
و از جمله اسباب برای بعضی از امور دعا و تصدّق و امثال اینهاست، و همچنانکه نوشیدن آب سببی است که سبب‌ساز برای برطرف کردن تشنگی فرا کرده، و اگر تشنه آب نیاشامد عطش او باقی می‌ماند تا به هلاک وی بیانجامد، همچنین دعا سببی است که خدای تعالی برای دفع و رفع بلاها فرا کرده، و اگر آدمی دعا نکند بلا فرود می‌‌آید و دفع نمی‌گردد.
● راه تحصیل رضا
راه تحصیل رضا این است که: بداند که آنچه خدای سبحان برای او حکم کرده همان به حال او اصلح است، اگرچه فهم او به دریافت مصلحت‌های نهانی کوتاه باشد، علاوه بر اینکه ناخشنودی و کراهت سودی ندارد و قضاء را دگرگون نمی‌کند. زیرا آنچه مقدّر است می‌شود و آنچه مقدّر نیست نمی‌شود، و با حسرت گذشته و اندیشهٔ آینده وقت خود را بیهوده تباه می‌سازد، و پی‌آمد ناخشنودی برایش می‌ماند. پس سزاوار است که دوستی خالق چنان او را محو بی‌خود گرداند که احساس درد و رنج نکند، همچنان‌که عاشق شیدا چنین است، و با علم به بزرگی ثوابِ تحمّلِ درد و رنج آن را آسان می‌سازد - چنان‌که بیمار و بازرگان سختی حجامت و سفر را تحمّل می‌کنند - پس امر خود را به خدا واگذارد، که خدا به بندگان خویش بیناست.