جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


ازدواج تلفنی


ازدواج تلفنی
●آیا دو نفر كه قصد ازدواج دارند، می توانند پشت تلفن صیغه عقد را خوانده و ازدواج كنند؟
قانون در این باره سكوت كرده و حكم خاصی ندارد، اما ظاهراً با رعایت سایر شرایط قانونی یك ازدواج صحیح، نظیر اجازه پدر و شهادت شهود برای ثبت _ كه بخشی از تشریفات حقوقی یك عقد است _ بلامانع به نظر می رسد. حال، صرف نظر از اینكه چگونه امكان دارد شاهدان بتوانند تلفنی شهادت دهند و پدر دختر بتواند تلفنی اجازه اش را رسمیت بخشد، نكته مهم این است كه اگر طرفین بدون ملاقات حضوری و یا مشاهده قبلی یكدیگر بخواهند این عقد ازدواج دائمی را به ثبت برسانند، درست همانند ازدواج های اینترنتی كه در سال های اخیر باب شده است، تبعات فراوان فرهنگی، اجتماعی و نهایتاً قضایی خواهد داشت. اینكه قانون در این گونه موارد منعی ایجاد نكرده است، الزاماً به معنای صحیح و عقلانی بودن اینچنین ازدواج هایی نیست. كمااینكه اگر بنده در پاسخ به سئوالی كه می گوید «می شود یا نمی شود؟» بگویم «می شود»، الزاماً به معنای آن نیست كه هر كاری را كه می شود انجام داد، انجام بدهیم بدون اینكه جوانب مختلف آن را بررسی و كمی تامل كنیم. فارغ از مباحث حقوقی و آنچه كه قانون اعلام می كند و یا در مواردی نظیر این پرسش، سكوت می كند، شخصاً هنوز نتوانسته ام درك كنم كه چگونه می توان بدون گفت وگو با همسر آینده و تبادل نظر درخصوص علایق، احساسات و اعتقادات و بدون مشاهده رفتارها، برخوردها و شخصیت فردی و اجتماعی دیگری، تن به یك عقد ازدواج دائم داد!؟ آن هم در شرایطی كه با رعایت تمام این ملاحظات نیز گاهی مسائل و مشكلاتی بروز می كند كه هرگز پیش بینی اش نمی كردیم. باقی قضایا كه ناگفته پیدا است؛ جدل، دعوا، توهین، افترا، قهر، دادگاه، وكیل، قاضی، حكم طلاق و... نمی دانم با این اوصاف، باز هم می توان هر كاری را كه می شود و می توانیم انجام دهیم؟! وگرنه بنده با «می شود»ها مشكلی ندارم. می شود چشم ها را بست و تعداد این «می شود»ها را افزایش هم داد ولی نمی دانم در این صورت با افزایش روزافزون آمار طلاق چه باید كرد؟ شاهد مثال از این «می شود»ها، خبری است كه چندی پیش اكثر رسانه های نوشتاری و دیداری با آب و تاب منتشرش كردند: «دخترعمو و پسرعمویی در یكی از شهرهای جنوبی كشور عقدشان را در آسمان ها منعقد كردند! آنها كه با بالن به آسمان پرواز كرده بودند، از طریق بی سیمی كه نزد عاقد بود، خطبه عقد را شنیده و «بله» را گفتند و...» بله، می شود در شرایطی كه تمامی پزشكان ژنتیك و غیرژنتیك ازدواج فامیلی را خطرناك و با عواقب ناگوار ارزیابی می كنند، چنین ازدواجی را صورت داد، آن هم در آسمان ها كه خدای ناكرده مثل های ایرانی نصفه نیمه اجرا نشود! اما آیا می شود عواقب آن را نادیده گرفت؟ می شود زجر و رنج های فرزندان معلولی كه از چنین ازدواج هایی به دنیا می آیند را مهم ندانست!؟ می شود هزینه های ملی، اجتماعی و خانوادگی چنین ازدواج هایی را طبیعی شمرد؟ و «می شود»های دیگر كه نمی شود گفت! هزاران ازدواج غیابی و دوری عروس و داماد به انگیزه رفتن به خارج از كشور را در نظر بگیرید و هزاران پرونده تشكیل شده در دادگاه ها را نگاه كنید تا جای خالی روانشناسان و جامعه شناسان برای تبیین وطنی ازدواج های غیابی و غیره مشخص شود. ترفندهای ناراضیان از این ازدواج ها كه با انگیزه سطحی و زودگذر زوج برای اختیار همسری ایرانی و یا زوجه است را فراموش نكنیم.
● كارمزد از شوهر
آیا زن می تواند به هنگام جدایی، از بابت دو سال شیر دادن به بچه، حقوق و كارمزد از شوهرش دریافت نماید؟
موضوع از این قرار است كه زن می تواند در صورتی كه اقدام به طلاق از سوی شوهرش باشد و یا ناشی از تخلف خود او از وظایف همسری یا سوءاخلاق و رفتار وی نباشد، حق الزحمه كارهایی را كه شرعاً به عهده وی نبوده است، مطالبه كند؛ البته به شرط اینكه به دستور زوج بوده و یا اینكه با قصد اخذ اجرت انجام شده باشد. (عدم قصد تبرع) ظاهراً شیر دادن به بچه در زمره همین كارها تعریف شده و دادگاه ها نیز در سال های اخیر از همین زاویه و تحت عنوان «اجرت المثل دوران زناشویی» حكم داده اند. حال، صرف نظر از اینكه تقاضای مزد از سوی یك مادر بابت شیر دادن به بچه اش چه معنایی دارد، آنچه مسلم است اینكه آرایی كه دادگاه های خانواده به استناد همین قوانین جدید صادر می كنند، به لحاظ منطقی، اخلاقی و انسانی قابل تامل است، زیرا حمایت های قانونی هم وقتی بدون پشتوانه اخلاق و منطق اعمال شود، فقط قهر و غضب را جایگزین عشق و عاطفه انسانی خواهد كرد. اگر قرار باشد به استناد قواعد عرفی حاكم بر شیربها، این پرسش را مورد ارزیابی قرار دهیم، خود به خود پرسش جدیدی مطرح خواهد شد و آن اینكه: گیریم كه این زن جدا نشده و هنگام به خانه بخت فرستادن دخترش، مبلغی را به عنوان شیربها از دامادش می گیرد، خب اگر فرزندش پسر بود چه باید كرد؟ و یا اگر دختر بود و هنگام ازدواجش مبلغ شیربها را به همین عنوان بگیرد، آیا باز هم به هنگام جدایی حق دارد بابت شیر دادن به بچه از شوهرش اجرت بگیرد؟! راستش، صرف نظر از آنچه به عنوان شیربها در عرف پاره ای از مناطق مطرح است، گاهی اوقات قانون نیز به اسم حمایت از زنان، قواعدی را به جامعه تحمیل می كند كه عملاً به تضعیف بنیان خانواده ها و «ضدحمایت» تبدیل می شود. به عنوان مثال، كجای این قانون كه می گوید زن می تواند به بچه اش شیر ندهد و اگر شیر داد، مستحق دریافت اجرت است، حمایتی است؟!
آیا زن به عنوان یك مادر در چنین مواقعی نباید از خودش بپرسد «مگر من دایه یا كارگر این بچه ام كه مزد بگیرم»! به عبارتی دیگر، معنایی كه در چنین قانون به ظاهر حمایتی نهفته است، این است كه تو به عنوان مادر حقی نسبت به این فرزند نداری و...! و یا وقتی موقع طلاق از اجرت كارهایی كه زن در خانه انجام داده، صحبت می شود، قاعدتاً همین قانون حمایتی به زن القا می كند كه نقش او در خانه، نقش یك خدمتكار بوده است. اینكه زنان عادی به دلیل اینكه در زمانی خاص، مشكلشان با این پول ها حل می شود و هرگز تصور نمی كنند كه چنین راه حلی در درازمدت برای آنها و دخترانشان و آیندگان راهگشا نبوده و مخرب است، حرجی بر آنها نیست، اما شگفتی زمانی است كه می بینیم بسیاری از فعالان و روشنفكران عرصه زنان نیز در مقابل اجرای چنین قوانینی سكوت كرده اند.
سعید دهقان
منبع : روزنامه شرق