چهارشنبه, ۲۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 12 June, 2024
مجله ویستا

کیک بزرگ تر یا چنگال های کمتر؟


کیک بزرگ تر یا چنگال های کمتر؟
رویكرد چنگال های كمتر می گوید روش های جلوگیری از بارداری و بهداشت مربوط را در اختیار همگان بگذارید تا بارداری ناخواسته از بین برود و رشد جمعیت كم شود. رویكرد رفتارهای بهتر می گوید خشونت و فساد را از بین ببرید، تجارت، كاركرد بازارها و عرضه كالاهای عمومی توسط دولت را بهبود دهید، آثار جانبی ناخواسته مصرف مانند آسیب به محیط زیست را كاهش دهید و برابری سیاسی و اجتماعی بیشتری را بین پیر و جوان، زن و مرد، پولدار و فقیر برقرار كنید.فراهم آوردن آموزش ابتدایی و متوسطه با كیفیت، از طریق تحصیل رسمی یا روش های دیگر اساساً مؤید هر سه رویكرد یاد شده است. آموزش مزایای اقتصادی در بردارد، جوامع و پیكره های سیاسی نیرومند ایجاد می كند و به بهبود بهداشت می انجامد. آموزش از تعهدات انسان دوستانه مورد قبول همگان و حقوق بشر بین المللی است.خبر خوب این است كه در قرن گذشته، دسترسی به آموزش بسیار افزایش یافته، بیسوادی به شدت كاهش یافته و درصد بیشتری از مردم نسبت به گذشته تحصیلات ابتدایی، متوسطه و دانشگاهی را می گذرانند. اما مشكلات بزرگی وجود دارد. حدود ۱۱۵ میلیون بچه واجب التعلیم هنوز در مدرسه ثبت نام نشده اند. بسیاری از آنان بیسواد هستند و در فقر مطلق زندگی می كنند. بیشترشان دختر هستند. حدود ۲۶۴ میلیون بچه در سن تحصیلات متوسطه در مدرسه حضور ندارند. نابرابری های آموزشی وسیعی بین كشورها و درون آنها وجود دارد. كیفیت آموزش مدرسه ها اغلب بسیار پایین است. با این حال، پیش بینی های جمعیت شناختی حاكی از آن است كه كشورهای در حال توسعه تا سال ،۲۰۲۵ حدود ۸۰ میلیون بچه در سنین دبستان و دبیرستان (بین ۶ تا ۱۷ سال) بیشتر از حالا خواهند داشت، یعنی افزایشی معادل ۶ درصد كه تعداد كل آنان را به ۳۵/۱ میلیارد نفر خواهند رساند.در سال ،۱۹۹۰ جامعه جهانی در كنفرانس جهانی «آموزش برای همه» در تایلند وعده كرد آموزش دبستانی را برای همگان محقق كند و تا سال ۲۰۰۰ بیسوادی را بسیار كاهش دهد. در سال ۲۰۰۰ كه این اهداف جامه عمل نپوشید، بار دیگر و این بار در مجمع جهانی آموزش در سنگال این وعده تكرار شد و سال ۲۰۱۵ تاریخ مورد نظر قرار گرفت. كنفرانس توسعه هزاره سازمان ملل درسال ۲۰۰۰ نیز آموزش دبستانی برای همگان تا سال ۲۰۱۵ را به عنوان یكی از اهداف خود در كنار محو نابرابری جنسیتی و آموزش در مقطع دبستان و متوسطه پذیرفتند. اما با توجه به میزان رشد كنونی، بعید به نظرمی رسد هدف آموزش دبستانی برای همه تا سال ۲۰۱۵ قابل تحقق باشد. برآورد می شود در سال ،۲۰۱۵ ۳۳۵ میلیون بچه از آموزش دبستان یا متوسطه جا بمانند. از این تعداد، حدود ۱۱۸ میلیون نفر از مقطع دبستان محروم خواهند بود. یك پنجم این افراد هرگز به مدرسه نخواهند رفت.حالا كه تحقق این اهداف در تاریخی امكان پذیر نشده است، پس چه چیزی میسر است؟ برآوردها نشان می دهد آموزش دبستانی برای همه تا سال ۲۰۱۵ در صورتی قابل تحقق است كه جامعه جهانی ۶ تا ۳۵ میلیارد دلار در سال صرف آموزش كند. به علاوه كشورهای در حال توسعه باید به صرف ۸۲ میلیارددلار در سال آموزش دبستانی ادامه دهند. این مقاله نشان می دهد این رقم نه فقط قابل تحقق، بلكه ضروری است. به علاوه این مقاله بر آن است كه آموزش دبستانی برای همه كافی نیست، بلكه جهان باید هدف خود را دسترسی به آموزش متوسطه با كیفیت برای همه احتمالاً تا ۲۰۱۵ و قطعاً تا اواسط قرن بیست و یكم قرار دهد. هزینه تحقق این هدف شاید ۲۷ تا ۳۴ میلیارد دیگر در سال باشد، افزون بر ۹۳ میلیارد دلاری كه كشورهای در حال توسعه هر سال صرف آموزش متوسطه می كنند. با این حال، موانع صرفاً اقتصادی نیست. زمامداران باید سیاست هایی را تدوین و اعمال كنند كه آموزش بچه ها را نزد والدین و سایرین ارزشمند كند.
آموزش امروز
دستاورد جهانی در آوردن بچه ها به مدرسه چقدر بوده است؟ آیا اطلاعات آموزشی قابل اطمینان و برای مقایسه بین المللی مناسب است؟
خوب
در نیم قرن گذشته، پیشرفت قابل توجهی در عرصه آموزش رسمی، به خصوص برحسب نرخ ثبت نام خالص حاصل شده است. نرخ ثبت نام ناخالص عبارت است از نسبت بچه های ثبت نام شده در آموزش ابتدایی صرف نظر از سن به جمعیت آن گروه سنی كه مرتبط با مقاطع سنی تعریف شده برای آموزش ابتدایی است.
* در سال ،۱۹۰۰ برآورد ثبت نام ناخالص در دوره ابتدایی در تمام مناطق زیر ۴۰ درصد بود، به جز شمال غرب اروپا، آمریكای شمالی و مناطق انگلیسی زبان اقیانوس اطلس كه این نسبت در آنجا ۷۲ درصد بود. در سال ،۲۰۰۰ نسبت ثبت نام خالص به نسبت شمار دانش آموزان در گروه سنی رسمی دبستان كه در مدرسه ثبت نام كرده اند به شمار گروه سنی دبستان _ در سراسر جهان -به ۸۵درصد رسید. نرخ ثبت نام خالص مقیاس اندازه گیری دقیق تری از نرخ ثبت نام ناخالص است.
* در كشورهای در حال توسعه در قرن بیستم، با سوادی سه برابر شد و از ۲۵ درصد به ۷۵ درصد رسید و در خلال سال های ۱۹۶۰ تا ،۱۹۹۰ میانگین سال های تحصیل از ۱/۲ به ۴/۴ افزایش یافت. این رقم از سال ۱۹۹۰ بیشتر شده است.
* شمار دانش آموزان ثبت نام شده در آموزش متوسطه در ۵۰ سال گذشته ده برابر شد و تقریباً از ۵۰ میلیون نفر به ۵۰۰ میلیون نفر رسید.
در این حال، تعداد بیشتری از كشورهای در حال توسعه در برنامه های بین المللی اندازه گیری وضعیت آموزشی شركت كرده اند. مؤسسه آمار یونسكو در مونترال با كیفیت ترین داده ها را در اختیار دارد.
بد
با وجود پیشرفت های به دست آمده، كمبودهای بزرگی باقی است.
* حدود ۳۸۰ میلیون نفر بچه در مدرسه ثبت نام نكرده اند (۲۸ درصد افراد گروه سنی ۶ساله).
* بیش از یك چهارم این بچه ها در مقطع دبستان حضور ندارند. (بقیه از رفتن به دبیرستان باز می مانند).
* از بچه های لازم التعلیم كه در كشورهای در حال توسعه به دبستان می روند، بیش از یك چهارم پیش از باسوادی ترك تحصیل می كنند.
افزون بر این، ثبت نام ضرورتاً به معنای حضور در مدرسه، و حضور در مدرسه ضرورتاً به معنای آموزش دیدن و آموزش دیدن ضرورتاً به معنای خوب تحصیل كردن نیست. از این رو، شاید نرخ بالای ثبت نام این تصور غلط را بدهد كه میزان بالایی از بچه های لازم التعلیم خوب تحصیل می كنند. حدود ۷۵ درصد بچه های جهان در كشورهایی زندگی می كنند كه كیفیت آموزش در آن عقب تر از میانگین كشورهای صنعتی است.
از نظر داده ها، شاخص های كیفیت آموزش اغلب اندك است. با وجودی كه شركت در ارزشیابی هایی بین المللی و منطقه ای كیفیت آموزش افزایش یافته است، كشورهای نیازمند بهبود تمایل كمتری برای شركت دارند.
زشت
نابرابری های فاحش در آموزش بین مناطق، گروه های درآمدی و دو جنس وجود دارد.
* كسانی كه بیشترین فاصله را از آموزش همگانی دارند، عموماً جزو فقیرترین افراد هستند. در برخی مناطق آفریقا، نرخ ثبت خالص در دوره ابتدایی ۶۳ درصد است كه بسیار كمتر از ۹۶ درصد در آمریكای لاتین و كارائیب است.
* تحصیلات دختران عقب تر از تحصیلات پسران در بسیاری از نقاط جهان است. با وجودی كه نرخ ثبت نام اغلب تفاوت چندانی ندارد، پسران بسیار بیشتر از دختران تحصیلات را به خصوص در دوره ابتدایی به پایان می رسانند.هنوز تحلیل جهانی نظام مندی در مورد تأثیر جنسیت، سكونت روستایی یا شهری و درآمد كم یا زیاد برتفاوت فرصت ها و دستاوردهای آموزشی بچه ها در هر منطقه صورت نگرفته است، اما معلوم است این عوامل با هم ملازمه دارند. مثلاً در هند در سال ،۱۹۹۲ نرخ ثبت نام پسرهای ۶ ساله از ثبت نام دختران ۵/۲درصد خانواده های متمكن بیشتر بود. این تفاوت در خانواده های فقیر۲۴درصد بود. در خانوارهای فقیر، دخترها وضعیت بدتری از پسرها دارند. در خانواده های متمكن نرخ ثبت نام پسرها ۲۴درصد بیشتر از پسرها در خانواده های فقیر بود. اختلاف وضعیت دخترها در خانواده های ثروتمند و فقیر ۴/۵۵ درصد بود. اختلاف از نظر ثروت تأثیر بیشتری از تفاوت جنسیتی در ثبت نام دارد.
بودجه آموزش مقطع ابتدایی در میان كشورهای در حال توسعه متغیر و از ۴۶ دلار به ازای هر دانش آموز در جنوب آسیا و ۶۸ دلار در كشورهای مركز آفریقا تا ۸۷۸ دلار در اروپای شرقی و آسیای مركزی در نوسان است. سرانه هزینه درمقطع دبیرستان نیز نشان دهنده چنین نابرابری است و از ۱۱۷ دلار به ازای هر دانش آموز در جنوب آسیا و ۲۵۷ دلار در مركز آفریقا تا ۵۷۷ دلار در آمریكای لاتین و كارائیب می رسد.
صرف بودجه بیشتر در آموزش معمولاً به آموزش بهتر می انجامد. مطالعه سال ۲۰۰۱ در مورد آموزش مقطع ابتدایی درآمریكای لاتین نشان داد كه كوبا از نظر نمره آزمون، نرخ به پایان رساندن مدرسه و سطح باسوادی از بقیه پیش است. یك چهارم پایینی دانش آموزان كوبایی دركلاس سوم وچهارم و دردروس ریاضیات و زبان بالاتر از میانگین منطقه بودند. هر چند كه بیشتر كشورهای این نیمكره بودجه بیشتری از كوبا صرف آموزش می كردند، یعنی كمتر از ۱۰۰۰ دلار (در كوبا). این مثال نشان می دهد كه سیاست گذاران باید در مورد دستاورد قابل توجه برخی كشورها با بودجه اندك بررسی كنند.
موانع مالی
فراهم آوردن آموزش ابتدایی و متوسطه برای همگان چقدر هزینه دربر دارد؟ ارقام دقیقی در دست نیست اما مجموع این بودجه حدود ۳۴ تا ۶۹ میلیارد دلار در سال است. این رقم زیادی است اما نه در آن حد كه جهان قادر به تأمین آن نباشد. در صورتی كه سرمایه گذاری در آموزش به رشد اقتصادی طبق پیش بینی بیانجامد، سهم درآمد اختصاص یافته به آموزش ابتدایی و متوسطه پایین خواهد آمد. كشورها چقدر می توانند هزینه كنند؟ برآورد بانك جهانی نشان می دهد كه كشورهای كم درآمد كه حدود ۴/۲ میلیارد دلار درآمد دارند، روی هم رفته درآمد ناخالص ملی در حدود یك تریلیون دلار در سال ۲۰۰۰ (ودرآمد سرانه سالیانه ۴۱۰ دلار) داشتند. هزینه ۳۴ تا ۶۹ میلیارد دلار درسال حدود ۳ درصد از درآمد ناخالص ملی آنها را تشكیل می دهد. كشورهای كم درآمد و متوسط درآمد با جمعیت حدود ۱/۵ میلیارد دلار حدود ۶ تریلیون دلار درآمد ناخالص ملی (و سرانه درآمد سالیانه ۱۱۶۰ دلار) داشتند. هزینه آموزش یاد شده حدود ۲ تا ۶ دهم درصد تولید ناخالص ملی آنها را تشكیل می دهد.البته اگر كشورهای ثروتمند در تأمین هزینه سهیم شوند، فشار روی كشورهای فقیر كمتر خواهد شد. درآمد ناخالص ملی كشورهای پردرآمد حدود ۵/۲۵ تریلیون دلار از مجموع جهانی ۵/۳۱ تریلیون دلار بود، یعنی ۷۰ میلیارد دلار دیگر در سال كمتر از سه دهم درصد درآمد آنهاست. كمك توسعه رسمی در سال ،۲۰۰۳ ۶۹ میلیارد دلار بود، اما این رقم فقط ۲۵ صدم درصد مجموع درآمد ناخالص ملی اهداكنندگان است.
موانع غیرمالی
موانع غیرمالی بر سر راه تحقق آ موزش همگانی در مقاطع ابتدایی و دبیرستان چیست؟ مطالعات نشان می دهد این عوامل اقتصادی، رقابتی، اطلاع رسانی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی است.
عوامل اقتصادی- میلیون ها بچه به تحصیل دسترسی دارند اما مدرسه نمی روند. یك توضیح آن است كه برای خانواده های آنان وقتی كه بچه ها در فعالیت های دیگر صرف می كنند، مهمتر است، مانند كسب درآمد و كمك به سایر اعضای خانواده. وضعیت نابسامان اقتصاد خانواده اغلب بیشتر از دسترسی نداشتن به مدرسه باعث مدرسه نرفتن می شود.
نیازهای دیگر- آموزش برای كسب امكانات ملی با سایر طرح ها از قبیل جاده سازی، بهداشت و تقویت بنیه دفاعی كشور رقابت می كند. امكانات محدود از چند نظر گسترش آموزش را مختل می كند. گروه هایی ممكن است بودجه را از آموزش به سوی اهداف خود منحرف كنند. وقتی بحران های اجتماعی مانند جرایم، بیكاری یا جنگ داخلی امكانات و وقت دولت را می طلبد، شهروندان ممكن است از اختصاص امكانات به این بحران ها بیشتر حمایت می كنند. ظرفیت محدود برای نظارت بر اعمال برنامه های آموزشی و جایگاه محدود وزارتخانه های آموزش در بسیاری دولت ها نیز مشكل آفرین می شود.
نبود اطلاعات- اطلاعات قابل اطمینان، قابل مقایسه بین المللی و سودمند در مورد جنبه های مختلف آموزش ابتدایی و متوسطه در دسترس نیست. مثلاً از نظر جزئیات كمی، فهم اندكی نسبت به سازوكارهایی كه بچه ها را از مدرسه محروم می كند، وجود دارد. بیشتر اطلاعات در مورد ثبت نام، حضور در مدرسه و به پایان رساندن دوره آموزشی است.
عوامل سیاسی- سیاست علت دیگری است كه می تواند گسترش آموزش را مختل كند. افق طولانی مدت بازگشت عواید سرمایه گذاری در آموزش از مدت كوتاه زمامداری بسیاری سیاستمداران بیشتر است.
عوامل فرهنگی- تبعیض می تواند مانع مشاركت آموزشی شود، به خصوص برای دختران و اقلیت های زبانی، مذهبی و قومی. تعرض كلامی و جسمی، نبود دستشویی های مطمئن و مسافت دراز بین خانه و مدرسه ممكن است والدین را از فرستادن دختران به مدرسه باز دارد. در جایی كه دختر ناچار باشد از اعضای خانواده مراقبت كند وظایف خانه را انجام دهد، آموزش شاید غیرضروری به نظر برسد.
تغییرات مورد نیاز
تحقق آموزش ابتدایی و متوسطه برای همگان و با كیفیت تا اواسط قرن بیست و یكم میسر است. اما با نرخ پیشرفت جاری، تا سال ،۲۰۱۵ حدود ۱۱۸ میلیون بچه در سن دبستان از آموزش ابتدایی محروم خواهند ماند و ۲۱۷ میلیون بچه در سن دبیرستان به مدرسه نخواهند رفت. (یعنی ۱۶ و ۳۰ درصد از جمعیت كل در دو مقطع) باید چه كار كرد؟ هیچ برنامه جادویی برای تحقق آموزش ابتدایی و متوسطه برای تمام بچه های جهان وجود ندارد. به این منظور، دست كم به پنج تغییر مكمل هم نیاز است.
* بحث های آزاد در سطح ملی، منطقه ای و بین المللی در مورد توقع افراد از آموزش ابتدایی و متوسطه، یعنی اهداف آموزش.
* پایبندی به بهبود كارایی اقتصادی و تأثیر آموزش در تحقق این اهداف، چه از طریق تحصیل رسمی یا سایر ابزارها. این بهبود باید از طریق امكانات مطمئن در مورد آموخته های بچه ها سنجیده شود. آزمایش دقیق روش ها و فناوری های جدید آموزشی نباید فراموش شود و كشورهایی كه دستاورد خوبی با توجه به منابع مالی و امكانات كسب كرده اند، باید مطالعه شوند.
* پایبندی نسبت به ارائه آموزش متوسطه با كیفیت به تمام بچه ها لازم است.
* شناخت ماهیت متنوع نظام های آموزشی در كشورهای مختلف و مطابقت ارزشیابی های آموزشی براساس نیازهای محلی مهم است.
* منابع مالی بیشتری باید صرف آموزش شود.
مترجم: رضا محتشم
منبع: نشریه صندوق بین المللی پول
منبع : روزنامه همشهری