سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


پرورش مذهبی نوجوانان وجوانان


پرورش مذهبی نوجوانان وجوانان
برای من جای خوشوقتی است که فرصتی پیش آمدتاباعده ای ازدوستان عزیزمانوس شوم ,خصوصاکه این جمعیت مسئولیت بسیارحساس وخطیری رابه عهده گرفته اند,مسئولیت ساختن و پرداختن گروهی ازانسانها,انسانهایی که بایدآینده خودومحیط اجتماعیشان رابرپایه ای که شمابه آنهامی دهیدبسازند.
موضوع بحث <پرورش مذهبی جوانان ونوجوانان ومسائل مربوط به آن >است .حقیقت این است که پرورش مذهبی نوجوانان و جوانان ازدیداسلام هدف ووظیفه اساسی هرانسان مسلمان ,متعهد ومومن به راه خداست .پس آنچه که مابه نام اسلام ازآن سخن می گوئیم به راستی براساس تشخیص مابه راه صحیح وراه مستقیم وراه راست زندگی است .دراین صورت کدام انسان باانصاف وبا وجدانی است که خودش راه زندگی راشناخته وانتخاب کرده باشدو احساس تعهدووظیفه نکندکه این راه راست رابه دیگران هم بنمایاندآن شوروعشق وایمانی که شمادرباره صاحبان وعاملان رسالت راه حق ازچهره های شناخته شده نام آوراین راه راه حق پرستی شنیده اید,آن شوروعشق وعلاقه وحرارت وگرمی را که شمادرسیماوسیمای عمل ودرچهره کارانسانهای مومن زمان خودتان دیده ایدومی بینید,ناشی ازاحساس همین حقیقت دردرون آنهاست که آنهافکرمی کنندراه راست زندگی رایافته اندونسبت به این یافتن احساس مسئولیت می کنندکه بایددیگران راهم به این راه دعوت کنندوبیاورند.بنابراین مسئله پرورش مذهبی نسل بعد, نوجوان وجوان نه فقط برای شماکه مدیران ومعلمان مدارس هستید,بلکه ,برای شماومابه عنوان انسانهای مومن به اسلام وراه حق وانسانهای دارای احساس تعهدومسئولیت ,مطرح است ولذا کارمابرای مدرسه نیست بلکه برای همه ساعات زندگی وهمه میدانهای زندگی فردی وخانوادگی واجتماعی است .
آنچه برای پرورش مذهبی جوانان ونوجوانان نقش خلاق , بنیادی واساسی دارد,درچندمطلب خلاصه کرده ام ,مامی خواهیم فهرست وارباتوضیحی مختصرآنهارابرشمریم تادرخاطره بماند.
اصل اول :آنچه برنوجوان وجوان وبلکه برهرانسان عرضه می کنیدحق باشد,حقیقت باشد,لااقل ازنظرخودتان به جوان و نوجوان به عنوان اسلام حقایق راعرضه کنید.آن چه به عنوان مذهب به مردم عرضه می شود,ممکن است حقایق سره ,خالص ,پیراسته از هرگونه پیرایش مصلحتی واضافی نباشد,ولی شماچنین نکنید. شماومابه عنوان عاملان رسالت دین ,نخستین وظیفه مان این است ببینیم آن چه که برنوجوان عرضه می کنیم به راستی لااقل درقلب خودمان به عنوان حق برایمان پذیرفته وشناخته شده است یانه اگر جزاین باشد,اگردین مصلحتی به جوان ونوجوان عرضه کنیم ,اگر چیزی راازجوان ونوجوان بخواهیم بپذیردوبعداحساس کندکه بخاطرنوعی مصلحت آن راپیش پایش می گذاریم ,اوحق داردازما روبگرداند,حق داردبه جای آنکه پرورش مذهبی پیداکنددچار شکی خراب کننده دراعماق دل وجانش بشود.چون آنچه که می تواندبرای ماانسان باایمان متعهدبسازدآن هم دراین زمان و دراین محیط فقط عشق به حق است .شمامی خواهیدجوانی بسازیدکه بااین شعارزندگی کند<لاتستوحشوافی طریق الهدی لقل± اهله >می خواهیدکه :اگرتک هم است نهراسد,تنهاهم هست در راه خودش استواربماند.چه چیزجزعشق به حق می توانداورادر این راه نگاه دارد
اصیل ترین عامل درپرورش مذهبی جوانان ونوجوانان این است که آنچه به عنوان حق وآنچه به عنوان مذهب وتربیت مذهبی برآنهاعرضه می کنیم وازآنهامی خواهیم ,چیزی باشدکه ماآن را حق ثابت وحق روشن قبول کنیم .این اصل اول .
سخنی ازمصلحت به میان آمد,لازم می دانم پیرامون مصلحت توضیح بدهم .رعایت مصلحت کاردومعنی دارد:یکی ازآنهاواجب ودرست ,ودیگری حرام وخراب کننده است .آنچه واجب ودرست است مصلحت خودمطلب است ,یعنی انسان می خواهدحقی را بگویدوعرضه کندوانسانهایی رابه حق دعوت کند,شک نیست که شمامعلم ومربی هستید,می دانیدکه حقایق رایکجاویک کاسه درهیچ ظرفی نمی شودخالی کردچون ظرفیت انسانهادرحال گسترش است بایدبه موازات رشدفهم واستعدادوظرفیت مرباو مدعوباشد.
همچنان که خودپیغمبرکرد.همچنان که علی (ع )وائمه طاهرین وپیشوایان حق وهمه انبیاوراهنمایان حق چنین کردند.دراینجا هیچکس ناراضی نمی شود,چون می دانداگرمطلبی راامروزبه او نگفتند,نخواستندحقیقتی رابه خاطرسودی ازاوبپوشانند,بلکه خواسته اندآرام آرام برای معرفت بیشتروبه دنبال آن ایمان وقبول بیشترآماده شود.
این بحث حق گرائی ومصلحت شناسی ورعایت مصلحت واجب وسودمنداست .روایتی هست درکافی ازامام صادق (ع )درباب درجات ایمان ازابواب کتاب کفروایمان جلددوم .درآن روایت امام توصیه می کندکه دردعوت به تشیع واسلام ,شماظرفیتهارارعایت کنید,آن کس که دارای ایمان مرتبه دوم است ,ایمانش رابه کسی که دردرجه نخستین قرارداردتحمیل نکند,وآن کس که ایمان سه درجه ای دارد,ایمان ومعرفت وشناختش رابرآن کس که هنوزدر مرحله دوم قرارداردوهمچنین ...هیچکس هم تقبیح نمی تواندبکند, چون می داندمصلحت حق ومصلحت اورارعایت کرده اند.
اماآن نوع دوم مصلحت که متاسفانه درجامعه های دنیابطور کلی ,جامعه ای مسلکی وجامعه های مذهبی رواج دارد,وبه همان اندازه که رواج دارد,مخرب وفاسدکننده وتباه کننده تلاشهاست , رعایت مصلحت غیرحق است ,مصلحتهای دیگر,سودومنافع من , شخص من ,گروه من ,قشرمن ,من پدر,من مادر,من معلم ,من عالم دینی ,من نویسنده ,این مصلحت خواهی هاضدحق پرستی است .وای برزمانی که نوجوانان ازمااین نوع مصلحت خواهی هارااستشمام کنند,مطمئن باشیدکه ایمانشان بایدنسبت به ماودعوت مامتزلزل بشود.
اگرمعلم مطلبی رامطرح کردوحق مطلب رانگفت و دانش آموزاحساس کردعلت خودداری معلم ازگفتن حق این بودکه می ترسیدکه به گوشه ای ازمصالح ومنافع شخصی اویاگروه و موسسه اولطمه ای واردبیاید,نه آنکه به اصل دعوت حق ضربتی واردشود.دراینجاست که دانش آموزنوجوان می رنجدومی گریزد. چراچون عشق به حق دراوجریحه دارشده وآسیب دیده است . می گویدچطورمعلم من عاشق حق نیست ومعلوم می شودبه آنچه که به عنوان حق می گویدمومن نیست .معلوم می شودمن دانش آموز نوجوان ازمعلم ومربی وعالم حتی یک پاجلوترم .چون حاضرم در راه عشق به حق روی خواسته هاوآرزوهاوهوسهای خودپابگذارم . حاضرم روی منافع شخصیتم پابگذارم .امامعلمم ,مربیم ,حاضر نیست این کاررابکند,چگونه آنهارابه عنوان رهبروراهنماقبول بکنم وتازه اگراین حدازپختگی نرسیده باشد,آن اصلادرراه حق پرستی متزلزل می شود.سخنی که گفتم خدادرفطرت انسان حق پرستی راگذاشته .انسان فطرت یگانه ندارد,فطرتش چندگانه و حداقل دوگانه است .چون درآفرینش مامتاسفانه دم شیطان به کار رفته ,اهریمن گرایی هم هست .ومن انسان همان طورکه خداگرا هستم همینطورهم راهی به سوی اهریمن گرایی دارم .تاآنجاکه آدم ابوالبشرراهم می بینم که بازیچه اهریمن قرارگرفت ,یعنی در فطرتش چنین زمینه ای یقیناقرارداشت ,آن وقت می ترسم مثل حافظ بشویم می گوید:
پدرم روضه رضوان به دوگندم بفروخت
ناخلف باشم اگرمن به جوی نفروشم
پس مسئله اول این است که آنچه برنوجوان عرضه می کنیم ,حقایق باشد.خلاف حقیقی برنوجوان عرضه نکنیم .رعایت اخلاص در عرضه عقایدلازم است ,خلاف حقیقتی رابه عنوان مصلحت ,حق جلوه دادن حرام است .
اصل دوم :بازبان وفرهنگ ,زمان ومکان دانش آموزان , نوجوانان آشنابودن وباآن زبان سخن گفتن .
دوستان اگربه جای اینکه به زبان فارسی حرف بزنم ,می آمدم این رابه زبان فرانسه صحبت می کردم ,چنددقیقه حوصله می کردید که دراینجابنشینیدحالافکربفرماییدکه بسیاری ازفارسی گفتنها درحکم فرانسه سخن گفتنهاست ,به محض این که یک عبارتی فارسی شدکه قابل فهم برای هرفارسی نمی شودوبرای اوفایده ندارد,بایدبه زبان مشترک سخن گفت ومنظوراززبان مشترک زبانی است که تاشمالب به سخن می گشایید,حضورقلب شنونده را جلب نمایید.این زبان تکامل است .چه بسیارکتاب ومقاله که به فارسی نوشته ایم ولی مردم به آن رغبت ندارندچون نمی فهمند. فارسی مرقوم درکتاب ,فارسی این مردم نیست ,بایدبه زبان مردم حرف زددرآن صورت نوشته هابه زودی نایاب می شود.
اگربرای اهل فن می نویسی بازبان فنی حرف بزن ,زیراآنجااگر زبان راساده کنی ,نقص است چون نمی تواندافکارعمیق رابه اهل فن برساند.اگربااهل فن به اصطلاح زنده خودحرف بزنید,خیلی بهترمی فهمند.
ولی اگربرای توده عموم حرف می زنی بازبان عامه بگو.حتی اگربرای بانوان سخن می گویی ومی نویسی ,زبان آنهارادرنظر بگیر,زیرا۳۰درصدالی ۵۰درصدزبان مخصوص خوددارند.
اگرباکودک سخن می گویید,زبان کودکی بایدبگشایید.
خدابه سلامت بدارداین رهروزبان کودکان دربخش مدارس مذهبی ,آقای نیرزاده را,من همیشه ازاوبه نیکی یادکردم .ایشان کلاس اول رابرای بچه هابه صورت یک نمایش جالب درآورده اند, چه کودکی هست که به کلاس آقانیرزاده علاقه مندنباشد
اودراین راه ازهیچ چیزفروگذاری نمی کرد.نمی دانم که شما دوستان چه اندازه اورادیده اید.مردی هست خوش هیکل ,خوش قامت ,دارای چهره وزین وسنگین ,شمااگرباایشان درجمعی برخوردکنیدبه اصطلاح چهره اوبه چهره یک استادورزیده باسابقه دانشگاهی بیشترمی آید,تابه چهره یک معلم کلاس اول .
ایشان دارای موقعیت خوبی هستند,به عقیده بنده ازموقعیت استاد,حتی بهترازیک استاددانشگاه .واقعااستاداست ,آخرلازم نیست که استادفقط دردانشگاه یادرحوزه باشد,این هم استاداست , استادفن خودش .
شماحامل رسالت برای بچه هاهستید,کودک ونوجوان وجوان رادرسن خودش داریددعوت می کنید,بایدبه سن آنهارفتارکنید.
شماشنیدیدکه می گویندپیغمبراکرم (ص )برای این که بچه هایش رابسازدتربیت کند,ودرضمن سرگرمی آنهارافراهم بسازدوجاذبه الهی رادرهمان سنین درروح آنهاتقویت کند,باآنها مثل گوسفندبع بع می کرد.پیغمبرچنین می کرد,این چه عیبی دارد! لازم است که آقایان وعاظ درموقع مناسب همین طورباشند.واگر فکرمی کنندکه این منافات باشخصیت شمابه عنوان معلم یامدیر مدرسه دارد,صریحااعلام می کنم نه ,هیچ منافاتی نیست .به شرطی که موقع شناس باشید,آنجاکه بایدآن گونه عمل کنید,همان طور باشیدوآنجاکه بایدچهره محکم خودرانشان بدهید,چهره محکم بگیرید.
بازبان این نوجوان ,بااصطلاحات ,بابازیهای آنهاباآنان حرف بزنید.
توصیه ای که من به معلمان ومربیان تعلیمات دینی ,به روحانیون ,به وعاظ کرده ام ,به عالمان روستاهامخصوصاتوصیه کردم ,گفتم دوستان !دوره ای بودکه شمادرروستاکه بودیدفکر می کردیددیگربچه هاچیزی نمی دانند,روستایی هیچ چیزنمی داند. ولی الان وقتی که درروستاهستیداکثربچه هاممکن است تاپایان دوره راهنمایی تحصیل کرده باشندواگرهم نه ممکن است ازجاهای دیگربیابند,حتی دانشجوی روستائی هم تابستان به محله می آید. خواهش می کنم بااطلاعات عمومی آشنایی پیداکنید,مقداری فیزیک ,مقداری شیمی ,یک مقدارهم علوم طبیعی وریاضی ,حتی مقداری علوم فضایی وفلکی بخوانید.ازهنر,صنعت ,واژه های اجتماعی ,روانشناسی وجامعه شناسی اطلاع پیدا کنید.
شماامروززندگی می کنیدکه سیانتیسم وعلم گرایی هنوز مقداری ازحکومت خودش رابرماحفظ کرده ,هرچه راکه بازبان و اصطلاح علوم بیان شودقابل قبول است ,هرچه بااصطلاحات علمی بیان نشوددردلهاموردقبولی ندارد,چرامابه این سلاحهامجهز نمی شویم فکرنفرماییدکه فقط کتاب حدیث کافی است .زبان لازم برای بیان حدیث هم لازم است حدیث جاودانی است ,امازبان هرگز نمی تواندجاودانی باشدبلکه بایدمتناسب بازمان باشد.
مگرشماالان که می خواهیدبامردمان فارسی زبان یاآذری زبان این کشورسخن بگوییداحادیث راهنوزبه عربی می خوانیدما هنوزمی بینیم درخیلی ازکتابهاوخطبه هاکه به خاطرفهمیدن مردم است ومستحب وگاهی واجب شده هنوزبه زبان عربی خوانده می شود.ومی گوییم چرامی گویند:برای این که مردم دنده شان نرم شودعربی یادبگیرند.
فرض بفرماییدکه اگرآیه ای ,حدیثی درجمع فارسی زبانان به زبان فارسی ,درجمع آذربایجانی هاهم به زبان آذری ,درجمع آلمانی هابه زبان آلمانی ,درجمع روسی هابه زبان روسی گفته بشود چه اشکالی داردمگرهدف بیان حقایق نیست
عرض کردم زبان هرگروه برای هرگروه ,بچه های زمان مایکی اززبانهایشان زبان علم است ,اماعلوم تجربی وسوسیولوژی در زبان علمی یک پاجلوافتاده .امروزگوینده ای که مطالبش راباشیوه بیان جامعه شناسانه می گویدازکسی که بازبان علوم هم حقیقت را بیان می کندجاذبتروگیراتراست .دوستان بااین معیارهابیشترآشنا بشوید,دوکتاب درباره کلیات جامعه شناسی مطالعه بفرمایید,دو کتاب درباره کلیات علوم مطالعه بفرمایید.آن وقت می بینیدکه مطالبتان برای بچه هاجالب است .می بینیدتعلیم وتربیت ازنظر مذهب برای بچه هاموثرترمی شود.
پس اصل دوم ,استفاده اززبان نوجوان وجوانی است که بااو سخن می گویید.
اصل سوم ,این که من وشماعملانمی گویم یک نمونه کامل ولی به هرحال بایدنمونه ای روبه کمال باشیم ,آنچه که جوان و نوجوان طالب آن هستند,من این جمله راکه ازامام باقر(ع )یاامام صادق (ع )درکتاب کافی روایت شده وازپیغمبراکرم (ص )به شکل دیگرروایت شده ,ازفاش ترین شعارهای اسلامی وشیعی می دانم . <وکونوادعا± الناس الی انفسکم بغیرالسنتکم >:مردم رابه خویشتن وراه خویش دعوت کنیدامانه بازبانتان .
اگرسوال شودکه انحطاط مسلمین ازکی آغازشد,انحطاط تشیع ازچه زمانی پدیدآمدمی گویم اززمانی که زبان درازترو عمل مانارساترشد,ازوقتی که ماپرحرف ولی کم عمل یابدعمل شدیم .
دوستان !ایمان عبارت است ازیک نوع تابش ,نور,دارای روشنی وگرماباهم ازقلب انسان مومن برمی خیزدودرقلب ودل دیگران می نشیند,بی آن که زبان درمیان واسطه باشد.
می پرسیدبهترین راه برای پرورش مذهبی نوجوانان وجوانان چیست بخش اول عرض کردم که بینش عالی وحقیقی ,بخش دوم منش ,منش راستین ,زبان عمل اززبان سخن بسیارگویاترونافذتر است .که دوصدمیلیون گفته چونیم کردارنیست .
این گفته :<انظرالی ماقال ولاتنظرالی من قال >درعلوم است . درعلوم است که <انظرالی ماقال ولاتنظرالی من قال >می گویدکه آقا!اگریک مرواریدیایک الماس ازدهان سگ بیرون افتادتوچه می کنی آیادورمی اندازی البته جواب می دهیدکه خیر,دور نمی اندازم ,می گیرم می برم آب می کشم امادرجنبه تربیت والگو چنین نیست اگراین طوربودچراقرآن گاهی عتاب می کند <یاایهاالذین آمنوالم تقولون مالاتفعلون کبرمقتاعندالله ان تقولوا مالاتفعلون >:<ای کسانی که ایمان آورده ایدچراآنچه راکه عمل نمی کنیدمی گویید,خشم خدابزرگ است برآن گفته هایی که باعمل توام نباشد.
چراتوام باعمل چون درصورت عمل شناخته می شوید.مااز اعتبارگفته هایمان می کاهیم باعمل نکردن به آنهاضربه به اعتبارمان می زنیم ,ارزش عمل رااندک می کنیم ودیگران رادچار سردرگمی می نماییم .
زبان عمل اززبان سخن بسیارگویاترونافذتر است
اگرسئوال شودکه انحطاط مسلمین ازکی آغاز شد,انحطاط تشیع ازچه زمانی پدیدآمد می گویم اززمانی که زبان درازتروعمل مانارساتر شد,ازوقتی که ماپرحرف ولی کم عمل یابدعمل شدیم
شهیدمظلوم آیت الله بهشتی
منبع : بنياد انديشه اسلامي