سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا


چالش‌های اشاعه فرهنگ پایداری


چالش‌های اشاعه فرهنگ پایداری
● ماهیت فرهنگ پایداری
دفاع مقدس از جنبه سیاسی و نظامی نوعی حماقت استراتژیك از سوی صدام و حامیانش بود، اما وقتی این حماقت و خطای استراتژیك رخ داد، در فضای آكنده از تهدید سال ،۱۳۵۹ روزنه هایی از فرصت برای رزمندگان ایرانی گشوده شد. این فرصت چیزی نبود جز عرصه ای برای ظهور و بروز هویت فرهنگی جدید كه در دوسال قبل از آن در جریان انقلاب ۵۷ نضج گرفته بود اما هنوز به قوام نرسیده بود.
صحنه جنگ حداقل تا اوایل سال ۶۱ و قبل از عملیات طریق القدس (فتح بستان) بسیار محدود و ایذایی و بازدارنده بود. رزمندگان ایرانی هم به تدریج از فضای جبهه ها استفاده كردند تا پروژه ناتمام فرهنگی دوران انقلاب را به بلوغ برسانند.
به این ترتیب دفاع ما تبدیل شد به یك سلوك فرهنگی كه ماهیت جمعی داشت و جنگ تا مدت ها در حاشیه این سلوك فرهنگی قرار داشت.جنگ یك زمینه و context بود برای متن (Text). این متن همان فرهنگ تازه تولد یافته بود. یك خودآگاهی جمعی نسبت به ارزش های اسلام. اما اكنون متأسفانه نظام فرهنگی ما فقط به ظرف و زمینه و context چسبیده است و عرصه ها وفضاهای جنگی را بزرگ نمایی می كند و از روح و متن حاكم بر آن كه در مناسبات انسانی پیچیده در روابط میان رزمندگان پنهان است، غفلت كرده است.
● فرآیند همگانی شدن فرهنگ پایداری
اصولاً فرآیند همگانی شدن و popular شدن و فراگیر شدن دفاع مقدس پا به پای تحولات نظامی نبوده است. در این مورد ما از فرمول همیشگی و جهانشمول پیروی نكرده ایم. مثلاً بسیج عمومی زمانی شكل می گیرد كه دشمن به نزدیك های پایتخت برسد و تهدید نظامی گسترش یافته باشد.
بنابراین انتظار می رود مقطع زمانی همگانی شدن دفاع (در هر دو وجه فرهنگی و بسیج عمومی) زمانی باشد كه تهران موشك باران می شود اما می بینیم كه جنگ در همان مقطع زمانی ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۰ وارد افكار عمومی می شود. طریق اشاعه آن هم وصیتنامه شهدا و سخنرانی های حضرت امام (ره) است نه یك ضرورت نظامی. چون دشمن آمده بود و یك سری از زمین های ما را تصرف كرده بود و جبهه ها تا قبل از عملیات «خمینی فرمانده كل قوا» و «طریق القدس» وضع آرامی داشت.
مدل همگانی شدن دفاع و فرهنگ آن بیشتر از فرآیندهای هویت فرهنگی و تكامل و بلوغ آن تأثیر پذیرفت تا از تحركات نظامی خطوط عملیاتی!
جوانان ما در جنگ به دنبال تسجیل هویت بودند. هویتی كه در انقلاب اسلامی آن را شناسایی كردند و در دفاع مقدس نسبت به تسجیل آن همت گماشتند. پس دفاع مقدس عامل تسجیل هویت جدید و گم گشته آنها بود.
● ارزیابی شرایط فعلی
شرایط فعلی اشاعه فرهنگ پایداری راضی كننده نیست. البته كارهای زیادی صورت می گیرد و تلاش ارگان های ذیربط قابل تقدیر است اما تأثیرات كیفی بسیار اندك است. نظام تبلیغی فرهنگ پایداری از نظر اثربخشی بسیار ضعیف است.
ستادهای عریض و طویل و بودجه های گزاف و پرسنل فراوان نتوانسته است جای خالی یك گزارش مستند شهید آوینی را پر كند. تك ستاره هایی چون حاتمی كیا نه تنها بازتولید نشده اند، بلكه خسته و دل شكسته از بوروكراسی حاكم بر این دستگاهها صرفاً به دنبال ادای مسئولیت های فردی خود در پیشگاه خداوند هستند كه گاهی اثری خلق می كنند، نه این كه این آثار حاصل برنامه ریزی هدفمند نظام فرهنگی ما باشد.
● چالش های اصلی در زمینه اشاعه فرهنگ پایداری
۱) به نظر بنده چالش اول در این زمینه چالش زبان است.
منظور زبان فرهنگی مخاطب است. پیش نیاز آن شناخت انگیزه ها، علاقه ها و سلیقه های نسل جوان امروزی است. ما هنوز به یك زبان مناسب امروزی و كارآمد كه واسطه و حامل پیام هاست و ابزار تفهیم و تفاهم است نرسیده ایم. ما باید همراه با تطور زبان فرهنگی نسل جدید، به یك زبان هنری برسیم كه قابل دریافت و مبادله باشد.
اگر این زبان را شكل ندهیم اصولاً نمادها رد و بدل نمی شوند و هیچ اتفاقی نمی افتد. چیزی شبیه به گفت وگوهای كر و لال ها را شاهد خواهیم بود.
۲) چالش دوم؛ شكاف میان نظر و عمل در حاملان فرهنگ پایداری است
در آن مقطع فرمانده گردان ما، مسئول فرهنگی، سخنران زبردست، معلم اخلاق و مربی عقیدتی بچه ها و خود عامل به احكام بود. از این رو كلام او نفوذ و تأثیر شگرفی داشت.
اكنون شكاف میان نظر و عمل به شكاف دیگری به نام شكاف بی اعتمادی دامن زده و این خودش یك مانع و حجاب برای اشاعه فرهنگ پایداری است. ناگفته نماند هر چه تاكنون تأثیرات مثبت در این زمینه داشته ایم مرهون افرادی است كه طعم و بوی دفاع مقدس را حفظ كرده اند و البته اذعان می كنم كه این افراد كم نیستند اما این افراد به دلیل حجب و حیا و متانت و تواضع اسلامی كمتر وارد دستگاه های بوروكراتیك تبلیغی می شوند.
۳) چالش سوم؛ چالش ابتكار و تولید در مقابل انفعال و مصرف گرایی است
دستگا ه های تبلیغاتی ما به جای ابتكار و تولید فقط از آنچه قبلاً اندوخته ایم مصرف كرده اند. ارتزاق یك طرفه كرده اند. مصرف بی رویه و مخرب!! برای مثال نگاه كنید به ملودی «ای لشكرصاحب زمان آماده باش آماده باش» این ملودی ها به وسیله یك كشاورز اهوازی پدر محبوب، آقای معلمی سروده و توسط آقای آهنگران اجرا می شد. بدون حتی یك ریال هزینه. آیا توانسته ایم مشابه این سروده ها را (نه كارهایی فاخرتر) تولید و یا حتی بازتولید كنیم؟
به دستگاه های فرهنگی و تبلیغی توصیه می شود حال كه توان تولید دست اول نداریم لااقل مهندسی معكوس بكنیم و برخی از نمادهای اصلی پایداری را «باز تولید» كنیم و نمادهای بدیل و جایگزین (Alternative) بسازیم.
اتفاقاً تأثیرات نمادهای بدیل از اصل آنها بیشتر است، زیرا مخاطبانی كه ظرف زمانی و مكانی تولید آن نماد را ندیده اند با نماد بدیل بهتر كنار می آیند تا با نمادهای اصیل. اسانس باید رقیق شود تا قابل خوردن و هضم باشد. ما همان اسانس خالص را می خواهیم به خورد نسل جوان بدهیم، در حالی كه فقط چند قطره از آن را باید با محلول های دیگری تركیب كرد و آن را رقیق تر كرد تا هاضمه این نسل بتواند آن را جذب كند.
بازتولید نمادهای بدیل كه حامی گوشه و كنایه هایی از نمادهای اصیل باشند یك راهبرد معین و كاملاً عملی است كه می تواند از سوی متولیان امر پیگیری و اجرا شود.
۴) چالش چهارم ؛ چالش میان كیفیت وكمیت است
كیفیتی كه فراموش شده و كمیتی كه به آن دامن زده می شود البته كار ویژه كمیت به گونه ای است كه هیچ كیفیتی نمی تواند جای آن را پر كند، زیرا شما با كمیت می توانید زونكن گزارش عملكرد خود را پر كنید و با یك اثر كیفی نمی توانید این نتیجه را بگیرید.
دوست دارم مانند «رنه گنون» از واژه «سیطره كمیت» در جریان تبلیغاتی فرهنگ پایداری یاد كنم. سیطره كمیت، روح دفاع مقدس را در حاشیه قرار داده است هر چند نمودار میله ای گزارش های عملكرد را بالاتر برده باشد.
پیشنهاد می شود نهضت كیفیت از طریق تعبیه سیستم ارزشیابی كیفی در این مراكز حاكم شود و نظر مدیران عالیرتبه نیز به این سمت و سو جلب شود. تا كی می توان به تعداد بیلبوردهای تبلیغاتی در سطح شهر و تعداد بلندگوها افتخار كرد؟! تأثیر این اقدام ها در ارتقای بینش خانواده ها و جوانان كه ذینفعان اصلی فرهنگ پایداری اند چقدر بوده است؟ سیطره كمیت و به تعبیر من سندرم كمیت گرایی به مشكل دیگری نیز دامن زده و آن فرمالیسم (صوری نگری و ظاهرگرایی) است.
۵) چالش پنجم؛ چالش خالص گرایی ـ عام گرایی است
ارزش های فرهنگ پایداری در ابتدای دفاع مقدس ارزش های فردی بود مثل پایبندی خانواده ها و افراد به احكام و مناسك و آداب دینی. سپس با گسیل گروه های رزمندگان كه به سمت جبهه ها راه افتاده اند تبدیل شدند به ارزش های گروهی. با شروع عملیات بزرگ این ارزش ها به ارزش های اجتماعی تبدیل شدند و بدین ترتیب مسیر ارتقای خود را طی كردند. در اواخر جنگ این ارزش ها به سطح ارزش های ملی ـ مردمی ارتقا یافتند (تعبیر سطح ارزش های ملی ـ مردمی وام گرفته از مرحوم پروفسور علدیلی جامعه شناس عرب است).
نقش اصلی را در مسیر ارتقای ارزش های فرهنگ پایداری حضرت امام (ره) بر دوش می كشید و مرتب القا نمودند كه «همه شما مردم» این كارها را كرده اید. تا این خصلت عام گرایی و همگانی شدن را ترویج كنند. در عین حال كه در میان همین مردم بودند افرادی كه اصولاً با جنگ و دفاع مخالف بودند. اما گاهی شما برای همگانی شدن یك ارزش باید رفتار نادرست بعضی ها را نادیده بگیری و به ریشه ها توجه كنی.
اما نظام فرهنگی فعلی ما در بیشتر اوقات برعكس راهبرد حضرت امام (ره) به سمت خاص گرایی رفته و جامعه را به گروه های مقابل هم تفكیك كرده است. مثل ایثارگر و غیرایثارگر و ... در حقیقت مسیر ارتقای ارزش های پایداری معكوس شده است و گروه گروه افراد و خانواده هایی از اتوبوس به زور پیاده شده اند.افرادی كه حضرت امام (ره) آنها را به سوار شدن به اتوبوس ترغیب كرده بود و دل های آنها را به مهر و رحمت اسلامی و نبوی دلگرم ساخته بود. اگر این راهبرد معكوس یعنی خاص گرایی دنبال شود به تدریج مسیر تنزل از ارزش های اجتماعی به گروهی و سپس فردی طی خواهد شد و ارزشمداران به گروه های كوچك در سطح خانواده ها محدود می شوند.
مرحوم شهید مطهری در مورد امام علی (ع) می فرمود ایشان مظهر این جمله بودند: جاذبه در حد اعلی ـ دافعه در حد ضرورت. نظام فرهنگی ما در رابطه با نسل جدید در عمل باید پایبند به این استراتژی باشد (استراتژی مقابل آن دافعه در حد اعلی و جاذبه در حد ضرورت است). من معتقدم علت محدثه انقلاب و فرهنگ پایداری علت مبقیه آن هم هست. اگر معتقدیم این مردم بودند كه انقلاب و جنگ را اداره كردند پس بهتر است به جای نهادهای عریض و طویل، امور فرهنگی را نیز به آنها واگذار كنیم. مفاد اصل ۴۴ قانون اساسی در حوزه فرهنگ این راهبرد را تأیید می كند.
۶) چالش ششم؛ بحران در باورپذیركردن ارزش های پایداری است
این ارزش ها اگر بخواهند تبعیت شوند باید ابتدا باورپذیر شوند. اگر داستان ها و خاطرات دفاع مقدس از طریق غلو و اغراق تبدیل به افسانه و اسطوره شوند خصیصه باورپذیری خود را از دست می دهند. بویژه برای نسلی كه آن دوران را ندیده است. جوان امروز باید بداند جوان های رزمنده آن دوران مثل خودش سرشار از شور جوانی، خطاپذیر، احساساتی، زمینی، فطری، ساده و صمیمی بوده اند.
آنها از آسمان به زمین نیامده بودند. آنها بالقوه می توانستند به جای حضور در جبهه در خیابان های پایتخت به خوشگذرانی مشغول باشند اما دست به انتخاب دیگری زده اند. آنها فرشته و معصوم از خطا نبوده اند، بلكه آگاهانه در گیر و دار و تلاطم انتخاب میان خوب و بد، مسیر كمال الهی را انتخاب كرده اند. اگر از این انسان های زمینی اسطوره هایی بسازیم كه دست هیچ كس به آنها نمی رسد دیگر تأسی و پیروی و همسان سازی فرهنگی هم وجود نخواهد داشت. این اسطوره های دست نیافتنی اصولاً باور نمی شوند چه برسد به این كه تبعیت شوند و برای امروز ما راه حل بسازند.
۷) چالش هفتم؛ چالش برنامه ریزی و ارزیابی است
در شرایط ریسك و عدم اطمینان دفاع مقدس، فرصت برنامه ریزی علمی در حوزه فرهنگی وجود نداشت. هدف گذاری كمی یا نبود یا اندك و ابزارهای علمی هم كمتر به كار گرفته می شد و بیشتر از تجربه، خلاقیت و شهود بهره برداری می شد.
مدیریت تخصصی در حوزه فرهنگی و تبلیغی هم ضعیف بود اما در شرایط حاضر تصور می شود كه به همان شكل آزمون و خطا عمل كردن، وفاداری به ارزش های فرهنگ پایداری است. در حالی كه اكنون باید عقلانیت فرهنگی با عقلانیت ابزاری گره بخورد و در خدمت كارآمدترشدن برنامه های فرهنگی قرار بگیرد.
در آن دوران، سیستم ارزیابی عملكرد دقیق و علمی هم نداشتیم و جالب است كه اكنون هم نداریم به قول بعضی ها نظم ما در بی نظمی است. البته حقیر هم با آشوبناكی ها و پیچیدگی های حوزه فرهنگ اذعان دارم و معتقدم همه عوامل فرهنگی پیش بینی پذیر نیستند، اما به امتناع برنامه ریزی در حوزه فرهنگ (مثل برخی صاحبنظران) معتقد نیستم. زیرا در حوزه فرهنگ و از جمله فرهنگ پایداری می توان روی زمینه ها برنامه ریزی كرد.
اگر خروجی ها (out puts) و تبعات وپیامدها (ends) قابل پیش بینی نیست و به چنگ برنامه ریزی گرفتار نمی شود و حالت سیال و پویا و نوشونده دارد، اما روی دو بخش دیگر از سیستم یعنی ورودی ها (in puts) و فرآیندها (prosses) می توان برنامه ریزی و مداخله كرد. برنامه ریزی چیزی جز هدف گذاری و مداخله هدفمند نیست. فرهنگ هم از آسمان نیامده است. امری زمینی است. پس قابل برنامه ریزی است.
وقتی ابزارهای قوی در اختیار ماست چرا استفاده نكنیم؟ مگر برنامه ریزی، فرهنگ را از ملكوتی بودن به ناسوت می آورد؟ یا جاذبه های معنوی آن را كم می كند؟
ما با مداخله های تحكم آمیز و آمرانه كه مخاطب را فراری می دهد در این حوزه مخالفیم اما مداخله های حداقلی كه ماهیت ارشادی دارند و تعیین جهت و هدف می كنند چه اشكالی دارد؟ تاكنون از میان حدود ۶۰ نهاد موجود فرهنگی كه این جانب آنها را احصا كرده ام كدام یك به یك ارزیابی سنگین و دقیق از كارآیی و اثربخشی خود تن داده اند؟ ثمره ۲۹ سال كار فرهنگی كدام است؟ بدیهی است نهضت ارزیابی كیفی كه لزوماً باید از سوی یك نهاد غیردولتی و بی طرف انجام شود به حل بسیاری از معضلات مساعدت خواهد كرد.
۸) آخرین چالش؛ چالش میان یكسان سازی فرهنگی و تنوع فرهنگی است
فرهنگ پایداری در این میانه مانده است. راه چاره ما نه یكسان سازی فرهنگی است نه پلورالیسم فرهنگی كه ریشه در نسبیت گرایی اخلاقی دارد، بلكه راه حل ما احترام و تأكید به تنوع فرهنگی است. غنایی است كه در درون تنوع خوابیده است. در جبهه ها هم این تنوع فرهنگی، زبانی، قومی، نژادی و حتی مذهبی را شاهد بوده ایم. در اصفهان مادری هفت شهید داده است. آیا همه این هفت برادر از نظر خلق و خو و سطح فرهنگ و گرایش ها و دغدغه هایشان مثل هم بوده اند؟! آیا شهدای ارمنی مانند شهدای شیعه اعتقادات و عادات یكسان داشته اند؟
كمال خواهی در سطح فردی در قالب ها و اشكال مختلفی متبلور می شود (هر چند هدف الهی است) هر انسان به عنوان موجود زنده، یك موجود منحصر به فرد است. لذا هم روش های تربیتی متفاوت می شود (حداقل از نظر نقطه عزیمت برای كار تربیتی) و هم تأثیرات آن متفاوت است.
نظام فرهنگی فعلی باید بتواند این كار ویژه را داشته باشد كه فقط منادی درون را بیدار كند. تبلور بیرونی این كار نیاز به یكسان سازی ندارد.
فرماندهان دفاع مقدس این هنر و مهارت را داشتند كه با ایراد چند جلسه سخنرانی و ایجاد فضایی متعالی سرشار از كرامت انسان، آتش پنهان كمال خواهی را در جان رزمندگان شعله ور كنند. آن وقت شما شاهد تنوعی زیبا در مصادیق بودید! همین تنوع، عنصری است كه فرهنگ پایداری را غنی كرد.
یكسان سازی مربوط به نظام های ضعیف فرهنگی است كه نمی توانند به درون افراد نقب بزنند. لذا از طریق شعارهای یكسان، یونیفرم ها و مراسم یكسان سعی دارند وانمود كنند كه فرهنگ مسلطی را ایجاد كرده اند.
من مطمئنم كارشناسان و مدیران دلسوز متولی فرهنگ پایداری، جوهره حرف حقیر را كه ریشه در نگاه جامعه شناختی و البته آسیب شناسانه بر این حوزه داشت درك می كنند اما معتقدند اجرای این راهبردها مشكل است. من معتقدم باید شروع كرد و همه دست اندركاران را با پیچیدگی های كار فرهنگی آشنا كرد و آموزش و پژوهش را در این قلمرو گسترش داد.
ذاكر صالحی
دكترای مدیریت و استاد دانشگاه
منبع : روزنامه ایران