چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
آسیبشناسی مطالعات قرآنی خاورشناسان
● شناخت پدیده خاورشناسی و منشأ آن
در تعریف استشراق گفتهاند:
«العلم باللغات و الأدب و العلوم الشرقیهٔ.»(۱) و عالم به آن را مستشرق (خاورشناس) میگویند.
پدیده خاورشناسی یا استشراق، در اصطلاح، به مجموعه مطالعات مربوط به شرق اطلاق میشود؛ خواه این مطالعات به ملیتها و اقوام برگردد یا به ادیان و ادبیات. بدینسان مطالعات ایرانشناسی، عربشناسی، هندشناسی، چین و تركشناسی و نیز اسلامشناسی، یا مطالعه ادیان و آیینهای كهن شرقی چون زرتشتیگری، بودیسم و ... همه در این مقوله میگنجد. البته اگر چه مصداق خاورشناسان فقط غربیها نیستند، امّا عادتا اكثر ایشان غربیاند.
ادوارد سعید در تعریف شرقشناسی مینویسد:
«شرقشناسی به رشتهای اطلاق میشود كه درباره شرق گفت و گو میكند، مینویسد و میآموزد. به عبارت دیگر، شرقشناسی رشته فعالیت كسی است كه در خصوص شرق مطالعه میكند و یافتههای خود را در اختیار دیگران میگذارد... شرقشناسی علمی است كه درباره شرق قضاوت كرده و واقعیتهای آنها را بررسی و تفسیر میكند.»(۲)
● شرق در نگاه غربیان:
۱) مفهوم جغرافیایی؛ در این معنی، مراد از شرق همان آسیا، خاورمیانه باستانی و دنیای غیر اروپایی است.
۲) مفهوم ایدئولوژیكی؛ كه شرق مسلمان را در مقابل غرب مسیحی قرار میدهد.
۳) مفهوم سیاسی؛ به خطری اشاره دارد كه دنیای مسیحیت و غرب سرمایهداری را تهدید میكند.
● پیدایش خاورشناسی
زمان شروع مطالعات خاورشناسی از سوی غربیان دقیقا شناخته شده نیست. برخی رگههای آن را در یونان باستان جست و جو كرده و تاریخ «هرودت» را نوعی خاورشناسی دانستهاند. گاه خاورشناسی را میراث كنجكاویها و پژوهشهایی دانستهاند كه مسیحیان پس از پایان گرفتن جنگهای صلیبی در برابر فرهنگ اسلامی آغاز كردند...؛ ولی میتوان گفت خاورشناسی به صورت جدی در قرن شانزدهم در اروپا شكل گرفت و در قرن هفدهم با اختصاص كرسیهایی به آموزش زبان عربی در فرانسه، انگلیس، آلمان، هلند، ایتالیا و ... آشكار گردید.(۳)
● انگیزههای خاورشناسان
یكی از صاحبنظران انگیزههای خاورشناسان را به سه دسته تقسیم میكند:
۱) انگیزههای تبشیری؛
۲) اغراض و اهداف استعماری؛
۳) انگیزههای علمی(۴).
این مطلب، یكی از موضوعاتی است كه نویسندگان مسلمان همیشه با تردید بدان نگریستهاند. گر چه برخی به این فعالیتها خوشبین بوده، امّا بیشتر ایشان بر تردید خویش پای فشرده و از آن تلقی بدبینانه داشتهاند. تا آنجا كه به موضوع این مقاله مربوط است، مطالعات قرآنی و پژوهش در معارف آن توسط محققان و متفكران مسیحی، منحصر در خاورشناسان هم نبوده است. اگر چه جمع عمدهای از ایشان خاورشناسانی بودهاند كه بنا به طبیعت مطالعه فرهنگ شرقی و اسلامی باید به قرآن كتاب آسمانی مسلمانان توجّه میكردند، امّا گروه دیگر افرادی بودند كه اسلامشناسی یا دینشناسی رشته تخصصی آنان بوده و به این دلیل، به قرآن به عنوان یك كتاب مقدّس توجّه كردهاند و گاه بررسی معارف قرآنی توسط روحانیان رسمی كلیسا با هدف تقریب ادیان الهی و توجّه به جوهر ادیان انجام شده است كه البته این كار پرارزشی است ولی به ندرت كشیشان به آن پرداختهاند.
انگیزهها هر چه باشد، نمیتوان این پدیده را نادیده انگاشت و به بهانه مغرضانه بودن آنها، به تحلیل و پژوهش درباره آن نپرداخت؛ زیرا علاوه بر آنكه كنجكاویهای علمی انسانها ـ به هر انگیزه كه باشد ـ سهمی در بنای عظیم معارف بشری دارد، نگریستن در آنها باعث سود بردن از پژوهشهای عالمانه و توانایی بر تحلیل و پاسخگویی به موارد نادرست و غیر علمی میشود.
این مقاله، به صورت فشرده، به مسئلهشناسی و آسیبشناسی روشهای مطالعات خاورشناسان در زمینه قرآن میپردازد.
● مسئلهشناسی پژوهشهای قرآنی خاورشناسان
مطالعات خاورشناسان در حوزه اسلام، ابعادی گسترده دارد و از میان آنها به قرآن، حدیث، تاریخ اسلام، فقه، فلسفه و سایر علوم میتوان اشاره كرد.
خاورشناسان در هر زمینه آثار فراوانی منتشر ساختهاند كه آن آثار، بازتابهای گستردهای در میان مسلمانان داشته و مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است.مطالعات قرآنی آنان به دو محور قرآن و تفسیر برمیگردد. در مورد قرآن، شبهاتی پیرامون تاریخ و نیز علوم قرآن مطرح كردهاند كه از نقلش به رعایت اختصار صرفنظر میشود.
در مورد تفسیر میتوان موضوعات مطالعاتی را به صورت زیر خلاصه كرد:
۱) شبهات آنها پیرامون تفسیر مأثور.
۲) تفسیر به رأی و دیدگاههای ایشان در خصوص آن.
۳) گاه آنچه از سوی خاورشناسان تفسیر نام گرفته، برداشتهای فرقهای مثل تصوف و نظائر آن است.
تفصیل این موارد، مجال دیگری میطلبد.
● آسیبشناسی روشهای خاورشناسان در روند مطالعات قرآنی
واقعیت آن است كه روششناسی مطالعات قرآنی خاورشناسان به دو دلیل امری دشوار است:یكی اینكه نحوه عملكرد آنها در مطالعات قرآنی هماهنگ نیست. دیگر آنكه دامنه این مطالعات از حیث موضوع و زمان بسیار گسترده است. از اینرو هدف ما در این بخش، تنها شناسایی برخی عناصرِ غالبا مشترك مشكلزا در روش آنان است كه در موضوعات زیر خلاصه میشود:
الف) ذهنیتها و پیشفرضهای آنان؛
ب) مراجعه نادرست به منابع و مراجعه به منابع نادرست (خطای مراجعه)؛
ج) خطا در استظهار از متون، برداشتها، استنباطها و استنتاجها (خطای فهم).● ذهنیتها و پیشفرضها
محقق به ویژه آنگاه كه در امری غریب و دور از فضای فكری و اجتماعی خویش به پژوهش میپردازد، باید بكوشد خود را از ذهنیتهای تأثیرگذار در مطالعاتش خالی كند، امّا برخی خاورشناسان در این زمینه چندان موفق نبودهاند و این ذهنیتها با جلوههای گوناگون استنتاجات آنان را جهت داده است:
۱) تردید وسیع و همه جانبه در سنت و تاریخ، به ویژه سیره نبوی
از آنجا كه این مطالعات غالبا از سوی كسانی انجام شده است كه با فرض وحیانی نبودن قرآن و گاه با نگرش نه چندان مثبت به پیامبر اسلام، مشغول این گونه پژوهشها شدهاند، دامنه شك و تردید در آنها بسیار گسترش یافته است. یكی از جلوههای بارز این شك پراكنی، ایجاد تردیدهای گسترده در سیره نبوی و قرآن است، به گونهای كه حتی نام پیامبر هم از سوی برخی خاورشناسان مورد تردید قرار گرفته است. به اعتراف «امیل درمینگهام» گروهی مانند مویر، نولدكه و ماگولیوس با همین روش شكاكانه تأثیراتی منفی در آثار خود به جای نهادند. او دراین باره میگوید:«من المؤسف حقا ان غالی بعض هؤلاء المتخصصین من امثال مویر... فی النقد احیانا فلم تزل كتبهم عامل هدم علی الخصوص...»(۵).
به عنوان نمونه، برخی از آنان این روایت تاریخی را نادرست میدانند كه جنگ با یهودیان «بنی نضیر» به دلیل تلاش ایشان برای ترور پیامبر صورت پذیرفت و دلیلشان بر نادرستی این خبر، آن است كه در سوره «حشر» كه پس از بیرون راندن بنی نضیر نازل شده، ذكری از این واقعه نیست.
۲) بازگرداندن قرآن و سیره پیامبر به مبانی نصرانی و یهودی
برخی خاورشناسان این اندیشه را رواج میدهند كه پیامبر شاگرد دانشمندان یهودی و مسیحی بوده است. آنگاه قضایای اسلامی را به ریشههای یهودی و نصرانی باز میگردانند. علت این اصرار، آن است كه بسیاری از خاورشناسان مردان كلیسا و یا علمای دین و روحانی بودهاند؛ ازاینرو میكوشند هر خیری را به تورات و انجیل نسبت دهند. به ویژه بعد از تشكیل دولت اسرائیل تلاش بسیاری صورت پذیرفته است تا هر میراث اسلامی و عربی به ریشهای یهودی بازگردانده شود. البته برخی خاورشناسان خود به ردّ این نظریه پرداختهاند. دكتر موریس بوكای ـ كه مدتی به مطالعه تطبیقی قرآن و تورات و انجیل مشغول بوده است ـ اظهار میدارد كه جوانب علمی قرآن كاملاً منحصر به فرد است و بسیاری از مطالب آن چنان دقیق و استوار است كه هرگز نمیتوان تصور كرد در آن روزگار كسی به آنها وقوف داشته است، و این در حالی است كه مثلاً تورات دارای خطاهای علمی شگفتانگیزی است(۶).
۳) تلاش برای اثبات و ارائه استدلال بر طبق فكر و نظر خود
گلدزیهر میپنداشته است كه «حدیث» مجموعهای است كه در قرن سوم شكل گرفت و قول پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیست و نیز فكر میكرده كه احكام شریعت در صدر اسلام نزد جمهور مسلمین معروف و شناخته شده نبوده است. آنگاه برای این ایدهها به برخی روایات متهافت و غیر معتبر تمسّك كرده است.
بدینسان بعضی از خاورشناسان پیش از آنكه به بررسی و نقد اسلام بپردازند، تصویری خود ساخته و مبتنی بر احساسات و باورهای خویش میآفرینند و سپس در مطالعات خویش به دنبال همان تصاویر میگردند و هر روایت ضعیف تاریخی را كه با آن موافق باشد، پذیرفته جز آن را كنار مینهند.
۴) مقایسه احكام اسلام و رخدادهای تاریخی و عادات و اخلاق اسلامی با اسلوب اندیشه غربی
ای امر به تفسیر مادی و دنیاگرایانه بسیاری از رخدادهای صدر اسلام و نیز بسیاری از رفتارهای پیامبر صلیاللهعلیهوآله انجامیده است؛ مثلاً علت فتوحات اسلامی را سیطره بر منابع مالی سرزمینهای فتح شده ـ به سبب نیاز مالی مسلمانان ـ قلمداد كردهاند، چنان كه كتاب الاسلام قوهٔ عالمیهٔ متحركهٔ بر این مطالب اصرار دارد(۷).
● خطای مراجعه
علاوه بر ضوابط عمومی مراجعه به منابع در هر تحقیقی، قراردادهای رایج میان دانشوران و اهل فن فرهنگِ مورد مطالعه، تقدم و تأخر منابع از حیث قدمت، اهمیت یا صحت و اعتبار و جز آن، ضوابط ویژهای برای مطالعه فراهم میآورد. بیتوجهی به این ضوابط عام یا خاص ـ به دلیل ناآگاهی یا هر دلیل دیگر ـ پژوهش را به سوی اشتباهات بزرگ میلغزاند. پژوهشهای قرآنی خاورشناسان از این بیتوجهیها بینصیب نیست كه به جملهای از آنها اشاره میشود:
۱) اعتماد به شماری معین و محدود از مصنّفات علوم قرآنی
شمار منابع علوم قرآنی كه مورد مراجعه خاورشناسان است، محدود میباشد و این حصر و محدودیت به صورت تقلیدی به نسلهای بعدی خاورشناسان منتقل شده است. و حتی اگر منابعی جدیدتر مورد استفاده خاورشناسان بعدی بوده باشد، معمولاً نتایج به دست آمده، همان نتایج قبلی است؛ به عنوان مثال، گلدزیهر در مذاهب التفسیر الاسلامی، روشهای تفسیری را میشمارد، امّا بسیاری از تفاسیر موجود در دستهبندی او از روشهای تفسیری، مندرج نیست و این ناشی از ضعف و محدودیت منابع مورد مراجعه وی است. البته اینكه بعضی از نویسندگان این محدودیت منابع را نوعی تغافل و تجاهل وی بنا به اغراض خاص دانستهاند، از نظر نگارنده قطعی نیست(۸).
۲) انتخاب روایات ضعیف و منقطع از مصادر علوم قرآنی
گاه دیدهمیشود خاورشناسان در عرضه روایات بهبعضی دیگر، تناقض و تعارض آنها را دریافته، بهاین ترتیب در مصداق آنها شك مینمایند و در این مورد بهروایات منقطع اعتماد میكنند؛ مثلاً در قضیه جمع قرآن، كاتب ماده قرآن «ویلش» در دایرهٔالمعارف اسلامی مینویسد:
«حسب بعض الأحادیث المرویهٔ یكون عمر قد سأل عن آیهٔ من كتاب اللّه فقیل له: كانت مع فلان فقتل یوم الیمامهٔ، فقال عمر: انا للّه، و أمر بالقرآن فجمع كان اول من جمعه فی المصحف» و از نظر او، این روایت را روایت كتاب المصاحف ابن ابی داوود نقض میكند.
ابن حجر این روایت را جدا ضعیف دانسته و عبارت «كان اول من جمعه» را به معنای «اول من اشر بجمعه» حمل كرده است(۹). همچنین با استناد به بعضی روایات ضعیف، گروهی از خاورشناسان نتیجه گرفتهاند كه از قرآن چیزی افتاده است.
۳) به دست آوردن نصوص و شواهداز كتابهای ادبی و تاریخی
در برخی موارد اتفاق میافتد كه اگر خاورشناس نتواند برای تأیید رأی خود از منابع علوم قرآن چیزی به دست آورد، به كتابهای ادبی و تاریخی متوسل میشود؛ به عنوان نمونه، گلدزیهر به كتابهای مروج الذهب مسعودی، الأغانی اصفهانی، فهرست ابن ندیم، احیاء العلوم غزالی و ...، در بررسی علوم قرآن و تفسیر اعتماد كرده است(۱۰). و نیز بلاشر در كتاب در آستانه قرآن، در تعداد سورههای مكی و مدنی به بعضی حواشی الاتقان ارجاع میدهد و سپس میگوید: بر اساس روایاتی كه ابن ندیم (در الفهرست) آورده است عدد سورههای مكی ۲۸ و مدنی ۸۵ است و بنابراین، مجموع آنها ۱۱۳ سوره میباشد.در حالی كه با توجّه به اجماع مسلمانان بر ۱۱۴ بودن عدد سورههای قرآنی، نقل الفهرست را میتوان ناشی از خطای نسخه و ضبط ۸۵ به جای ۸۶ دانست!
۴) اعتماد بر داستانهای ساختگی
در این زمینه به عنوان نمونه قصه غرانیق و سجود حضرت محمّد صلیاللهعلیهوآله برای بتهای قریش را میتوان ذكر كرد كه عقل و روایات صحیح تاریخی آن را رد میكنند و در رد آن كتابها نوشته شده است.
۵) توجّه نكردن (یا تجاهل) به تفاوت ارزشی میان مصادر
خاورشناسان گاه منابع دست دوم و غیر موثق را به كتابهای موثّق و مورد اعتماد ـ كه خودشان نیز میشناسند ـ مقدم میكنند؛ مثلاً بلاشر بارها در مورد جمع قرآن و غیر آن به كتاب نولدكه ارجاع میدهد(۱۱).
● خطای فهم
در فهم نصوص و برداشت از آنها، خاورشناسان گاه روشهایی به كار میبرند كه به دستیابی به نتایج نادرست میانجامد.
۱) خطای در نقل و فهم كه به خطا و اشتباه در حكم منجر میشود
خاورشناسان گاهی در نقل از مصادر، چیزی را میاندازند، البته این امر تا زمانی كه به اشتباه در حكم استنتاج شده نینجامد، امری عادی است، امّا نتیجهگیری اشتباه از نقل ناقص، روشی نادرست است؛ مثلاً هنگام بررسی تاریخ جمع قرآن در زمان عثمان، اتفاق دارند كه این زمان، سال ۳۰ بوده است و این چیزی است كه برخی از كتب تاریخی ذكر كردهاند(۱۲)، امّا آنچه صحیحتر به نظر میرسد، آن است كه این زمان، سال ۲۵ بوده باشد. ابن حجر پس از انجام تحقیق دقیقی در این مسئله گفته است:«و كانت هذه القصهٔ (ای جمع القرآن) فی سنهٔ خمس و عشرین فی سنهٔ الثانیهٔ او الثالثهٔ من خلافهٔ عثمان.»(۱۳) این اندازه اختلاف طبیعی است، امّا مبنا قرار دادن این امر برای استنتاج بعدی غلط است.
او هنگامی كه افرادی را نام میبرد كه در زمان عثمان عهدهدار جمع قرآن بودند، اظهار میكند در این قضیه اضطراب شدیدی است، چون ابن ابی داوود ـ مثلاً ـ اسم ابیّ بن كعب را مقدم كرده، در حالی كه او دو سال قبل از سال ۳۰ مرده بود(۱۴). حكم به این اضطراب به دلیل آن است كه وی سال واقعه را قطعا سال سیام پنداشته، در حالی كه اگر آن را سال ۲۵ در نظر میگرفت به هیچ وجه چنین حكمی نمیكرد. همچنین در مورد سعید بن عاص میگوید: او در سال سیام والی كوفه بود و محال است كه دستاندر كار جمع قرآن بوده باشد(۱۵).۲) اعتماد بر تأویل ضعیف و توجّه نكردن به تمامی متن مورد استفاده
یكی از عناصر رایج در روش مفسران و نویسندگان مسلمان از دیرباز مقدم ساختن تتبع بر تحقیق است، به این صورت كه در هر مسئله ابتدا اقوال را نقل میكنند، آنگاه به تحقیق آنها پرداخته قول مختار را با ادله و شواهد تقویت كرده، سایر اقوال را مورد مناقشه قرار میدهند. بعضی از خاورشناسان ابتدا حكمی را در نظر میگیرند، آنگاه در منابع اسلامی به دنبال چیزی میگردند كه این حكم را تقویت كند؛ اگر چه این چیز قولی باشد كه صرفا نقل شده و از نظر صاحب كتاب مرجوح باشد؛ به عنوان نمونه، اعتقاد اكثر خاورشناسان بر این است كه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ، امّی ـ به آن معنی كه مسلمانان معتقدند ـ نبوده است و معنای امّی بودن در قرآن، ناتوانی نسبت به قرائت و كتابت نیست، بلكه مراد از «امیّون» كسانیاند كه وحی و كتابی را تلقی نكرده و نپذیرفتهاند. پس آنان نسبت به شرایع الهی نادانند (نه خواندن و نوشتن). بلاشر برای تقویت این رأی در كتاب خود، به طبری ارجاع میدهد و مینویسد: طبری در این باره روایات متعددی آورده است؛ از جمله این روایت كه از ابن عبّاس آورده، میگوید: «الامیون قوم لم یصدّقوا رسولاً ارسله اللّه و لا كتابا انزله اللّه فكتبوا كتابا بایدیهم ثم قالوا القوم سفلهٔ جهال (هذا من عند اللّه)».آنگاه مینویسد: خداوند خبر داده كه آنها مینویسند و به جهت جحودشان نسبت به كتاب آسمانی و پیامبران اُمّی خوانده شدهاند.
این در حالی است كه طبری به دنبال این قول آورده است: «و هذا التأویل تأویل علی خلاف ما یعرف من كلام العرب المستفیض بینهم و ذلك ان الأمّی بین العرب هو الذی لا یكتب».آنگاه قول خود را با این حدیث تقویت میكند كه پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «انّا أمهٔ أمیهٔ لا نكتب و لا نحسب». سپس میگوید: «پس در این صورت معنای امی در كلام عرب همان است كه گفتیم و اولی در تأویل آیه، آن است كه نخعی گفته است كه معنای «و منهم امّیون» این است: «و منهم من لا یحسن ان یكتب»(۱۶).
خوشبینانه آن است كه بگوییم اینان به دنباله كلام طبری توجّه نداشتهاند، حتی در این صورت هم این خطای فاحشی در فهم از منابع است.
۳) اختراع علل برای احكام و قضایای اسلامی
دریافت حكمت و مصلحت احكام امری پیچیده است. از چیزهایی كه اصولیان مسلمان همواره بر آن پای فشردهاند این است كه: «ما را به فهم ملاكات (مصالح و مفاسد) احكام راهی نیست». به دست آوردن حتی بخشی از علت و فلسفه احكام ـ جدای از آن بخش كه در نصوص به آنها تصریح شده است ـ احاطه به منابع و بصیرت نسبت به مذاق شارع و روح شریعت و چهارچوب قانونگذاری شارع را میطلبد. حال اگر خاورشناسی كه یقیناً اكثر این تواناییها را فاقد است، بكوشد با معلومات ناقص خود، یا ظن و تخمین و تخیّل، حكمت یا علت حكمی را دریابد، احتمال خطا رفتنش زیاد است.
در كتاب دراسهٔ عن الاسلام فی افریقیهٔ السوداء، نوشته فلیپ فونداسی، تفسیر یكی از خاورشناسان در خصوص دیدگاه اسلام نسبت به مال ذكر شده است؛ تفسیری كه از تصور اسلام نسبت به مال بسیار دور است! در فهم آیه شریفه: «خُذْ مِنْ اموَالِهِم صَدَقَهٌٔ تُطَهِّرُهُم وَ تُزَكِّیهِم بِهَا»(۱۷) میگوید: «اموال مادی ـ در نظر اسلام ـ از اصل شیطانی و نجس است و استفاده از این اموال به شرطی بر مسلمان جایز است كه آن را با برگرداندن اموال به خدا پاك كند» و دیگران نیز بر این فهم اصرار ورزیدهاند(۱۸).
بیگمان اسلام نسبت به مال چنین دیدگاهی ندارد، بلكه اموال پاك و پاكیزه بر مسلمانان مباح و استفاده از آنها جایز و یكی از ابزارهای نیل به كمالات است. مصالح فردی و اجتماعی انفاق و صدقه هم تا حدی معلوم است. ـ در منابع روایی ما هم ـ به فرض صحت، اگر مذمتی از مال آمده باشد، برای آن نیست كه از اصل شیطانی و نجس است، بلكه به جهت مشكلات نفسانی و روانی است كه بستگی و علاقه بیش از اندازه به مال، در انسان ایجاد میكند. بدین سان آشكار میشود كه امثال اینگونه تعلیل و تفسیرها با دیدگاه واقعی اسلام بیگانه است.
۴) گزینش كردن نصوص و تفسیر دلخواه آنها
عهدهداران ثبت و ضبط میراث هر مذهب و فرهنگی میكوشند تا با ضبط دقیق مطالب به ویژه در حوزه سیره و تاریخ، راه فهم و تحلیل درست آن را برای آیندگان بگشایند و اگر در نقل مثلاً یك واقعه تاریخی، حادثه پیشین حذف و آنگاه اتفاق پسین آورده شود، تحلیل پدیده و جهتگیری نسبت به آن كاملاً متفاوت خواهد بود. از اموری كه در مطالعات قرآنی و اسلامی خاورشناسان وجود دارد، نقل گزینشی و تفسیر دلخواه رخدادهاست كه كاروان مطالعات اسلامی را به بیراهه خواهد برد؛ مثلاً بروكلمان، به نقش یهود در فتنه احزاب در مدینه اشاره نمیكند و نیز متذكر این امر كه یهود بنی قریظه با پیامبر صلیاللهعلیهوآله پیمانشكنی كردند نشده، تنها میگوید: «سپس مسلمانان به بنی قریظه كه رفتار آنها همواره غامض بود، هجوم بردند.»(۱۹)
۵) استنباط امر كلی از حوادث جزئی
این مسئله سبب اشتباهات بزرگی در داوریهای خاورشناسان نسبت به قرآن شده است؛ به عنوان مثال میدانیم در قرآن لغاتی وجود دارد كه ریشه غیر عربی دارند، مسلمانان خود به این امر واقف بوده و در كتب علوم قرآنی خود برای این امر جایی گشودهاند. امّا این هرگز به معنای غیر عربی بودن قرآن نیست، چه اینكه وجود كلمات و واژگان وارداتی از زبانهای بیگانه، در هر زبانی امری طبیعی و لازمه تعاملهای اجتماعی بشر است؛ امّا این امر باعث شده كه بعضی خاورشناسان معتقد باشند كه قرآن عربی نیست و ریشهاش زبانها و فرهنگهای بیگانه است. همین نتیجهگیری خلاف واقع سبب شده است كه منكر موضوعیت زبان عربی در متن قرآن شوند و به رها كردن زبان عربی قرآن و نوشتن آن به زبان لاتینی دعوت كنند، با این بهانه كه این برای اجنبی آسانتر از فراگیری آن به عربی است.(۲۰) در حالی كه ما میدانیم از نظر اسلام قرآن باید به زبان عربی باشد ـ كه البته برای اهداف خاصی ترجمه آن جایز و بلكه لازم است ـ امّا قرآن با حفظ عربیتش قرآن است و قرائت آن در نماز به عربی واجب است و ترجمه آن ـ به هر زبانی كه باشد ـ ترجمه قرآن است نه خود قرآن.
اصولاً در هر گونه فهم و استظهار از متون، توسعه و تعمیم، ضابطه میخواهد و قرآن از این قاعده مستثنی نیست در حالی كه خاورشناسان رعایت آن را نمیكنند، و كتابی كه خود آن را "عربی مبین" خوانده و پایهگذار قواعد نحوی و بلاغی عرب است غیر عربی خواندهاند!
۶) بزرگ و فربه كردن اشتباهات كوچك
این امر به طور كلی در مطالعات اسلامی و به ویژه در مطالعات قرآنی، سبب زشت شدن چهره اسلام میشود. وجود اشتباه و خطا در تاریخ مسلمانان مثلاً در جنگ و بروز فتنه میان آنان یا اختلاف نظر نسبت به موضوعی در خصوص قرآن، امری طبیعی و در هر فرهنگ و آیینی جاری است؛ امّا اگر این امر بزرگنمایی شود، برای صاحبان آن ایده مخاطرهآمیز خواهد بود؛ مانند اینكه اینگونه القا شود كه مسلمانان در هیچ یك از امور مربوط به قرآن اتفاق نظر ندارند كه نمونههای این قبیل موضعگیریها در آثار خاورشناسان بسیار است.
● سخن پایانی
شبهه را به طور كلی میتوان امری پسندیده و بایسته و ضامن پیشرفت كاروان علم و دانش و روند پیشرفت و پژوهش دانست. از امام صادق صلیاللهعلیهوآله سؤال نمودند، اگر در برخی مسائل برای ما شبهاتی ایجاد شود، چه باید كرد؟ ایشان میفرماید: «شبهه اگر در حد شبهه باشد، جایز است؛ امّا اگر این شبههها ما را به جهل رهنمون شوند اشكال دارد».
شبهات درباره قرآن كریم را از منظری دیگر میتوان به دو دسته كلی كهن، مانند آنچه در آثار فخر رازی و عبد الجبار معتزلی دیده میشود و شبهات جدید، مثل تشكیك در وحیانی بودن تركیب لفظی قرآن و ... تقسیم كرد.زمینههای ایجاد شبهه نیز به دو گروه داخلی و خارجی تقسیم میشوند:
۱) زمینههای خارجی، مانند دیدگاههای مستشرقان كه قرآن را اساسا به عنوان وحی آسمانی باور ندارند و آن را برخاسته از هوش و نبوغ و روشن اندیشی و سایر ویژگیهای برجسته پیامبر صلیاللهعلیهوآله میدانند. لذا تضادهای خیالی قرآن با تاریخ یا علم را به دلیل اشتباه پیامبر میدانند، كه اگر وحی بودن آن را میپذیرفتند از اشتباه خالی میشمردند.
۲) زمینههای داخلی شبهات كه به دلیل همگام نبودن برداشتهای مفسران از قرآن، با روند پیشرفت علوم پدیده آمده است.
به طور كلی با این گونه شبهات به یكی از سه صورت زیر میتوان برخورد كرد:
الف) برخورد تكفیرآمیز و مرتد پنداری؛
ب) مواجهه تحقیرآمیز؛
ج) برخورد متین و مبتنی بر استدلال در فضای آكنده از عطوفت و رأفت.
شیوه معمول اهل بیت علیهمالسلام در احتجاجات خود با دیگران، همان روش سوم است. در این باره میتوان به برخورد امام حسن عسكری علیهالسلام با اسحاق كندی فیلسوف مشهور مسلمان اشاره كرد. او كه تفكرات الحادی داشت، شش ماه درس خود را تعطیل كرده بود تا تناقضات قرآن را گردآوری كند؛ امام توسط یكی از شاگردانش به او پیام داد كه: آن كه قرآن سخن اوست، اگر بگوید آنچه تو به عنوان اختلاف و تناقض میفهمی برداشت توست و من آن را قصد نكردهام چه میكنی؟
كندی با شنیدن این سخن تكاندهنده همه كاغذهایی را كه در آن مدت گرد آورده بود به آتش كشید.به عنوان تأیید شیوه سوم، میتوان به سخن یكی از قرآنپژوهان معاصر اشاره كرد:
«كسی كه سؤال دارد همانند فرد مریض است. آیا میتوان به مردم گفت نباید مریض شوید. شبهه یكی از دردها و علتهاست، طبیب نباید فرد را به دلیل ابتلا به مرض شماتت كند، بلكه باید به دنبال درمان او باشد. به همین دلیل كسی را كه شبهه دارد نباید معاند پنداشت.»(۲۱)
روشن است اگر كسی كه در فضای آزاد و بدون وابستگی به آیینی میاندیشد، با بسیاری از ابهامات مواجه شود و بر مسائل زیادی خرده گیرد و حتی اگر در انتخاب و استفاده از منابع و اطلاعات به خطا نرفته باشد، در دریافت و تلفیق و استنباط و استنتاج، به نتایجی مطابق آنچه شخصِ ملتزم و معتقد به آنها میرسد، دست نیابد، چنان كه اگر ما نیز به مطالعه فرهنگها و آیینهای دیگر بپردازیم، همین گونه خواهد شد.
همان گونه كه پیشتر اشاره شد، نویسندگان مسلمان اگر چه غالبا از پدیده خاورشناسی تلقی بدبینانه داشتهاند، امّا بعضی در فضای بدون تعصب با بذل حوصله و دقت، به بررسی و پاسخگویی به این شبهات پرداختهاند. با نگاهی اجمالی به برخی شیوههای مطالعات قرآنی خاورپژوهان، پژوهشی كه بایسته انجام است، بررسی شیوههای پاسخگویی به این مسائل از سوی قرآنپژوهان مسلمان ـ به ویژه كسانی كه بهطور تخصصی به حل شبهات پیرامون قرآن پرداختهاند ـ میباشد كه البته طبیعتا در فرآیند بررسی تخصصی و جزئی شبهات، ناهنجاریهای شیوه مطالعات قرآنی ـ كه به تولید شبهه میانجامد ـ بیشتر آشكار خواهد شد.
منابع و مآخذ
۱ ـ ابن اثیر، الكامل فی التاریخ.
۲ ـ ابن جزری، النشر فی قراءات العشر.
۳ ـ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، بیروت، دارالكتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۴ ـ الصغیر، محمّد حسین علی، خاورشناسان و پژوهشهای قرآنی، ترجمه محمّد صادق شریعت، مؤسسه مطلع الفجر، ۱۳۷۲ش.
۵ ـ بلاشر، رژی، در آستانه قرآن.
۶ ـ حمدی، محمود، الاسلام و المستشرقون، قاهره، مكتبهٔ وهبه، ۱۴۰۴ق.
۷ ـ رضوان، عمر ابراهیم، آراء المستشرقین حول القرآن الكریم و تفسیره، ریاض، دارالطیبهٔ، ۱۴۱۳ق.
۸ ـ سحاب، ابوالقاسم، فرهنگ خاورشناسان، انتشارات كتاب سحاب.
۹ ـ سعید، ادوارد، شرقشناسی (شرقی كه آفریده غرب است)، ترجمه اصغر عسكری خانقاه ـ حامد فولادوند، تهران، انتشارات عطائی، ۱۳۶۱ش.
۱۰ ـ شلبی، عبدالجلیل، الاسلام و المستشرقون، قاهره، ۱۹۷۷م.
۱۱ ـ طبری، ابن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن.
۱۲ ـ عزوزی، حسین، دراسات فی الاستشراق و مناهجه، چاپ فاس، ۱۴۱۹ق.
۱۳ ـ گلدزیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، ترجمه عبدالحلیم نجّار، قاهره.
۱۴ ـ مقدادی، فؤاد كاظم، اسلام و شبهات المستشرقین، مجمع عالمی اهل بیت، ۱۴۱۶ق.
۱۵ ـ الندوی، ابوالحسن، الاسلام و المستشرقون.
پینوشتها:
۱ ـ المنجد، ماده شرق.
۲ ـ ادوارد سعید، شرقشناسی، شرقی كه آفریده غرب است، ترجمه اصغر عسكری خانقاه ـ حامد فولادوند، ص ۶-۵.
۳ ـ طبقات المستشرقین، ص ۴؛ ابوالقاسم سحاب، فرهنگ خاورشناسان، ص ۱۲.
۴ ـ محمّد حسین علی الصغیر، خاورشناسان و پژوهشهای قرآنی، ترجمه محمّد صادق شریعت، ص ۱۷.
۵ ـ الاسلام و المستشرقون، ص ۱۲۶-۱۲۵، به نقل از: عمر ابراهیم روضان، آراء المستشرقین حول القرآن الكریم.
۶ ـ به نقل از: سید ابوالقاسم حسینی، «خاورپژوهان قرآن»، صحیفه مبین، سال هشتم، دوره دوم، ش ۲، ص ۴۲.
۷ ـ محمّد شامهٔ، الاسلام فی الفكر الغربی، ص ۸۶.
۸ ـ بنگرید به: حسین عزوزی، دراسات فی الاستشراق و مناهجه، ص ۵۴.
۹ ـ ابن حجر، فتح الباری، ج ۹، ص ۳۱۰.
۱۰ ـ بنگرید به: گلدزیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، ص ۷۸، ۸۳، ۹۰ و ۹۱.
۱۱ ـ همان.
۱۲ ـ ابن اثیر، الكامل، حوادث سال ۳۰؛ ابن جندی، النشر، ص ۷.
۱۳ ـ ابن حجر، فتح الباری، ج ۸ ، ص ۱۵.
۱۴ ـ بلاشر، در آستانه قرآن، ص ۵۶.
۱۵ ـ همان.
۱۶ ـ رژی بلاشر، در آستانه قرآن، ص ۷.
۱۷ ـ توبه / ۱۰۳.
۱۸ ـ به نقل از: عمر ابراهیم رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن و تفسیره، ج ۱، ص ۸۳ .
۱۹ ـ الاسلام و المستشرقین، ص ۱۲۲-۱۲۱.
۲۰ ـ همان، ص ۹۱-۸۳ . مؤلّف تعدادی از خاورشناسان دارای این عقیده را نام برده است.
۲۱ ـ به نقل از: حسن حكیم باشی، «معرفی توصیفی شبهات و ردود حول القرآن الكریم»، پژوهشهای قرآنی، سال ۱۳۸۲، ش ۳۳، ص ۲۳۴.
منبع:فصلنامه مشكوهٔ، شماره ۸۱
نویسنده:زهرا اخوان صرّاف
۱ ـ ابن اثیر، الكامل فی التاریخ.
۲ ـ ابن جزری، النشر فی قراءات العشر.
۳ ـ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، بیروت، دارالكتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۴ ـ الصغیر، محمّد حسین علی، خاورشناسان و پژوهشهای قرآنی، ترجمه محمّد صادق شریعت، مؤسسه مطلع الفجر، ۱۳۷۲ش.
۵ ـ بلاشر، رژی، در آستانه قرآن.
۶ ـ حمدی، محمود، الاسلام و المستشرقون، قاهره، مكتبهٔ وهبه، ۱۴۰۴ق.
۷ ـ رضوان، عمر ابراهیم، آراء المستشرقین حول القرآن الكریم و تفسیره، ریاض، دارالطیبهٔ، ۱۴۱۳ق.
۸ ـ سحاب، ابوالقاسم، فرهنگ خاورشناسان، انتشارات كتاب سحاب.
۹ ـ سعید، ادوارد، شرقشناسی (شرقی كه آفریده غرب است)، ترجمه اصغر عسكری خانقاه ـ حامد فولادوند، تهران، انتشارات عطائی، ۱۳۶۱ش.
۱۰ ـ شلبی، عبدالجلیل، الاسلام و المستشرقون، قاهره، ۱۹۷۷م.
۱۱ ـ طبری، ابن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن.
۱۲ ـ عزوزی، حسین، دراسات فی الاستشراق و مناهجه، چاپ فاس، ۱۴۱۹ق.
۱۳ ـ گلدزیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، ترجمه عبدالحلیم نجّار، قاهره.
۱۴ ـ مقدادی، فؤاد كاظم، اسلام و شبهات المستشرقین، مجمع عالمی اهل بیت، ۱۴۱۶ق.
۱۵ ـ الندوی، ابوالحسن، الاسلام و المستشرقون.
پینوشتها:
۱ ـ المنجد، ماده شرق.
۲ ـ ادوارد سعید، شرقشناسی، شرقی كه آفریده غرب است، ترجمه اصغر عسكری خانقاه ـ حامد فولادوند، ص ۶-۵.
۳ ـ طبقات المستشرقین، ص ۴؛ ابوالقاسم سحاب، فرهنگ خاورشناسان، ص ۱۲.
۴ ـ محمّد حسین علی الصغیر، خاورشناسان و پژوهشهای قرآنی، ترجمه محمّد صادق شریعت، ص ۱۷.
۵ ـ الاسلام و المستشرقون، ص ۱۲۶-۱۲۵، به نقل از: عمر ابراهیم روضان، آراء المستشرقین حول القرآن الكریم.
۶ ـ به نقل از: سید ابوالقاسم حسینی، «خاورپژوهان قرآن»، صحیفه مبین، سال هشتم، دوره دوم، ش ۲، ص ۴۲.
۷ ـ محمّد شامهٔ، الاسلام فی الفكر الغربی، ص ۸۶.
۸ ـ بنگرید به: حسین عزوزی، دراسات فی الاستشراق و مناهجه، ص ۵۴.
۹ ـ ابن حجر، فتح الباری، ج ۹، ص ۳۱۰.
۱۰ ـ بنگرید به: گلدزیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، ص ۷۸، ۸۳، ۹۰ و ۹۱.
۱۱ ـ همان.
۱۲ ـ ابن اثیر، الكامل، حوادث سال ۳۰؛ ابن جندی، النشر، ص ۷.
۱۳ ـ ابن حجر، فتح الباری، ج ۸ ، ص ۱۵.
۱۴ ـ بلاشر، در آستانه قرآن، ص ۵۶.
۱۵ ـ همان.
۱۶ ـ رژی بلاشر، در آستانه قرآن، ص ۷.
۱۷ ـ توبه / ۱۰۳.
۱۸ ـ به نقل از: عمر ابراهیم رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن و تفسیره، ج ۱، ص ۸۳ .
۱۹ ـ الاسلام و المستشرقین، ص ۱۲۲-۱۲۱.
۲۰ ـ همان، ص ۹۱-۸۳ . مؤلّف تعدادی از خاورشناسان دارای این عقیده را نام برده است.
۲۱ ـ به نقل از: حسن حكیم باشی، «معرفی توصیفی شبهات و ردود حول القرآن الكریم»، پژوهشهای قرآنی، سال ۱۳۸۲، ش ۳۳، ص ۲۳۴.
منبع:فصلنامه مشكوهٔ، شماره ۸۱
نویسنده:زهرا اخوان صرّاف
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست