چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
پیروزی دموکراتها فرصتها، تهدیدها و چالشها
پیروزی دموکراتها در آمریکا و جلوس باراک اوباما در مقام چهل و چهارمین رئیسجمهور ایالاتمتحده، متضمن تغییرات و دگرگونیها در سیاست خارجی ایالاتمتحده بهویژه در خاورمیانه خواهد بود.
اصولا تغییر بهعنوان شعار محوری اوباما در انتخابات نه تنها باید در زمینههای داخلی ظهور و بروز خود را نشان دهد بلکه در سیاست خارجی آمریکا نیز باید شاهد این تغییرات باشیم. با نیم نگاهی به تاریخ ایجاد، تشکیل و پا برجایی کشور آمریکا و تحولات و دگرگونیهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در این کشور به خوبی بر این امر واقف خواهیم شد که شعار تغییر، شعار محوری و اساسی جامعه آمریکا در مقاطع مختلف تاریخی بوده است. مهاجرت ساکنان مستعمرههای اروپایی به این سرزمین و رحل اقامت در دنیای جدید بهخاطر ایجاد تغییر زندگی پیشین خود بوده است. در جریان مبارزات انتخاباتی برای ریاستجمهوری اولین بار آندره جکسون (۱۸۳۷- ۱۸۲۹) با شعار تغییر به میدان آمد. او پس از انتخاب شدن ساختار دموکراسی آمریکا را دچار تغییر کرد و مشارکت تودههای مردم را هر چه بیشتر در دموکراسی جدید خواستار شد، شاید به جرات بتوان اذعان کرد یکی از ویژگیهای مثبت و بارز دموکراسی آمریکایی قابلیتهای شگرف در بازسازی تغییر و بازتولید مجدد در مبانی سیاسی و اجتماعی خود است. امری که بهوضوح در دوره انتخابات جدید ملموس بود. انتخاب باراک اوباما موجی از شادی و شعف نه تنها در جامعه آمریکایی ایجاد کرد بلکه در اقصی نقاط گیتی مردم خود را درگیر و در کشاکش این مبارزه میدیدند و طبق نظرسنجیها و آمار در کشورهای مختلف مردم پیروزی او را انتظار میکشیدند و بعد از پیروزی گویی خود در یک نبرد و مبارزه به پیروزی رسیدهاند.
پیروزی دموکراتها با ریاستجمهوری باراک اوباما نوعی افزایش مشروعیت عملکرد آمریکا را در سطح جهان رقم خواهد زد. امروز افکار عمومی جهان به علت عملکرد افراطی نومحافظهکاران آمریکایی به رهبری بوش نوعی کاهش شدید مقبولیت را در ارتباط با این کشور بهدنبال داشته است. پیروزی اوباما به دلایل گوناگون مشروعیت و مقبولیت آمریکا را تا حد بسیار زیادی در میان تودههای مردم در کشورهای اروپایی، آسیایی، آفریقایی و از جمله جهان اسلام افزایش داده است بهگونهای که اینان امروزه احساس میکنند با آمریکاییها مسافران یک قایق هستند. این مشروعیت و مقبولیت میتواند به نوعی بسیج افکار عمومی جهانی را علیه ایران بهدنبال داشته باشد بهگونهای که هر نوع تصمیمگیری و عملکرد از طرف دولت جدید آمریکا در مقابله با ایران امری طبیعی و قابل قبول جلوه نماید و این بزرگترین چالش ایران در صحنه روابط بینالمللی خواهد بود. به اعتقاد و باور اکثر روشنفکران و اندیشمندان ایرانی پیروزی دموکراتها فرصتی مناسب در پیشروی ایران قرار داده است تا با بازسازی ادبیات سیاسی خود به گفتوگوی مستقیم با آمریکا بپردازد. رئیسجمهور جدید آمریکا نیز خود به این فرآیند معتقد است. او از سیاست دیپلماسی مستقیم در برابر ایران صحبت به میان آورده است. اوباما و مشاوران او مخالف با برخورد نظامی با ایران هستند. اینان مواضع سنجیدهتری نسبت به جمهوریخواهان در برابر ایران داشتهاند. معاون اول اوباما آقای جو بایدن نیز چه در گذشته و چه در دوران مبارزات انتخابات مواضع مثبتی نسبت به ایران داشته است. برای اوباما در گفتوگوی مستقیم با ایران هیچ پیششرطی مطرح نیست.
برخلاف جورج بوش و دستگاه دیپلماسی او که متوقف ساختن غنیسازی اورانیوم پیششرط هر مذاکره مستقیمی بود اما مذاکره با ایران از نظر اوباما و تیم سیاسی او در عین نداشتن پیششرط دارای محدودیت زمانی است. طرح تنظیم شده گروهی از سیاستمداران و نظامیان آمریکایی که نام دنیس راس از مشاوران ارشد اوباما نیز در میان آنان است، موید این مطلب است در این طرح ۱۱۷ صفحهای در عین اینکه پیششرط مذاکره با ایران حذف گردیده اما مهلتی سه ماهه را برای ایران در نظر گرفته است که مذاکرات با ایران به نتیجه مطلوب برسد. شرایطی که اکنون پیشروی ایران است در دوران خاتمیـ کلینتون نیز به شکلی دیگر در مقابل ما قرار داشت، دولت آمریکا در دوره کلینتون قصد بهبود روابط با ایران را بهعنوان یک ضرورت مد نظر داشت. آنان میخواستند اشتباه تاریخی دوران دموکراتها به رهبری کارتر را جبران کنند. خانم آلبرایت برای گشایش ارتباط و ذوب نمودن یخهای رابطه و هموار کردن راه کودتای ۲۸ مرداد علیه حکومت ملی مرحوم دکتر محمد مصدق را تقبیح نمود. آنان به بعضی از اشتباهات گذشته در رابطه با ایران اذعان داشتند اما متاسفانه دولت برآمده از اصلاحات مخصوصا جناب آقای خاتمی نتوانستند از شرایط پیشرو بهرهبرداری لازم را نمایند.
در طرح گروه سیاستمداران و نظامیان آمریکایی در عین درخواست مذاکره مستقیم با ایران، تعیین یک چارچوب زمانی در گفتوگوها الزامی است. بعد از مهلت فوق و در صورت عدم توافق با ایران تحریمهای همهجانبه و جدی باید علیه ایران اعمال شود که از آن جمله است کوتاه شدن دست ایران از سیستم تجارت جهانیـ مسدود کردن خلیجفارس که شامل جلوگیری از ورود بنزین به ایران در صورت لزوم جلوگیری از صدور نفت ایران، از قوه به فعل درآوردن چنین فرآیندی با توجه به اجماع ملی آمریکاییان در کنار باراک اوباما دیگر امری متناقض با چارچوبهای بینالمللی تلقی نخواهد شدـ اعتراض کسی را برنخواهد انگیخت و دیگران آن را به چالش نخواهند کشید.
در شرایط فوق هنر نخبگان، سیاستمداران، اندیشمندان و متفکران برجسته ملی است که تهدیدها را تبدیل به فرصت نمایند. فرصتها و موقعیتهای پیش آمده را ساماندهی نموده شرایط و ضوابط حاکم بر معادلات جهانی را درک نمایند. مختصات فضای سیاسی با روی کار آمدن اوباما چارچوبهای تنگ ایدئولوژی نومحافظهکاران نیست. قطعا اگر همکاریهای نزدیکی که ایران با آمریکا در دوره بوش پسر در مسائل افغانستان بهعمل آورد و منجر به سقوط طالبان گردید و همچنین همگرایی و اتفاقنظری که ایران بین گروههای افغانی در روی کار آوردن حامد کرزای به عمل آورد در فضای سیاسی با مختصات دوران اوباما بود دولت آمریکا پاسخ مثبت و مناسبی به ایران داده بود. اکنون هیچکدام از شرایط گذشته بر دو جامعه ایران و آمریکا حاکم نیست، نه جنگ طلبان جمهوریخواه اراده سیاسی آینده آمریکا را در دست دارند و نه دولت اصلاحات آقای محمد خاتمی با تنگناهای برآمده از قدرتهای فراساختاری، امروز دولت آقای احمدینژاد اراده سیاسی ایران را در دست دارد دولتی که در ماههای پایانی عمر خود به بازنگری در ادبیات سیاسی دست زده و خود را در صحنه بینالمللی تا حدی ملتزم به لوازم کلام نموده است. ایشان با فرستادن پیام تبریک به رئیسجمهور جدید آمریکا در واقع گام در تعامل جدید با حاکمیت برآمده از آرای ملت آمریکا نهاده است.
کسی سکاندار اصلی سیاست آمریکا گردیده است که به زعم آقای رئیسجمهور امکان انتخاب او با توجه به لابیهای قدرت در آمریکا منتفی بود. آقای احمدینژاد و همفکران سیاسی ایشان در شرایط کنونی با توجه به معضلات و پیچیدگیهای برآمده از دگرگونیهای شدید اقتصادی در سطح بینالمللی باید در سیاست خارجی بهگونهای عمل نمایند و اهداف سیاست خارجی ایران را بهگونهای تنظیم نمایند تا چیزی عاید اقتصاد ایران گردد. این اصل مهم مورد اغفال قرار نگیرد که مبنای ساختار جدید بینالمللی اقتصاد خواهد بود. امروزه جهانی شدن قدرت نظامی را از مرکز ثقل توجهات خارج نموده و اقتصاد را در مرکز ثقل نظام بینالمللی قرار داده است. توان نظامی بیش از حد قدرتهای جهانی نتوانسته است آنها را در مقابل امواج سهمگین دگرگونیها و تحولات یاری نماید. ساختارها و جهانبینیهایی که دگرگونیهای جدید را درک ننماید محکوم به فنا و نابودی است.
پافشاری در روابط بینالمللی بر خواستهها و اهدافی که نوعی ارادهگرایی رومانتیک است نشانه پایبندی به منافع ملی نیست بلکه تخریب و اضمحلال بنیادهای اجتماعی و مبانی اقتصادی جامعه است. اهداف آرمانگرایانه هیچگاه نباید مقدم بر منافع ملی قلمداد شود. پردههای پایانی طرح ۱۱۷ صفحهای سیاسیون و نظامیان آمریکایی که برای ارائه به رئیسجمهور آتی آمریکا در نظر گرفته شده است دارای عواقب و نتایجی ناگوار برای ملت ایران و ایجاد شرایط بحرانی برای منطقه و جهان خواهد بود. در چنین شرایطی مهمترین و اصلیترین سوالی که به ذهن متبادر میشود این است که آیا دولت فعلی قابلیت و توان پاسخگویی به شرایط جدید را دارد یا خیر؟ آیا واژهها، کلمات و مفاهیم برآمده از زبان آقای احمدینژاد و یاران ایشان که تا حدی نشان از همگرایی بینالمللی دارد میتواند شرایط چندگانه ساختار سیاسی ایران را بهنوعی یکپارچه نماید؟ و آیا اصولا برخورد با چنین چالشها و پاسخ منطقی به چنین تهدیدهایی در چارچوب فکری دولت نهم میگنجد یا خیر؟ بهزعم و باور قاطع تحلیلگران سیاسی و اجتماعی پاسخ به این سوالات منفی است. اصولا تفکر حاکم بر دولت آقای احمدینژاد میراثدار نوعی اندیشه سیاسی است که با خلق فضاهای جدید در روابط بینالمللی بیگانه است.
در دوره حکومت آقای احمدینژاد از منظر بینالمللی فرصتهای زیادی برایمان ایجاد شد تا بتوانیم در سیاست خارجی گامهای اساسی و موثری را برداریم اما اشتباهات فاحش دستگاه دیپلماسی ایران منجر به شکلگیری بدترین دوره سیاست خارجی پس از انقلاب اسلامی گردید. بهگونهای که تمامی اقدامات انجام شده از طرف دولت ایران در گام برداشتن به سمت آمریکا هیچ کمکی به بهبود وضعیت ایجاد شده ننمود. اصولا این سخن اندیشمندانه را از یاد نبریم «آنگاه که نوعی تعارض هویتی بین خود و دیگران ایجاد کردیم هیچگاه با آنان به توافق و مصالحه نخواهیم رسید.» امروز واقعگرایان صحنه سیاسی کشور فارغ از جناحبندیهای متعارف بر آقای رئیسجمهور و دستگاه دیپلماسی ایشان فرض میدانند که در شرایط فعلی و چند ماه باقیمانده به پایان دوره ریاستجمهوری بار دیگر به تعریف خودـ تعریف تواناییها و توانمندیهای خودـ تعریف بازیگر مقابل و درک دقیقی از منطقه و جهان بپردازند و با رونمایی واقعیتها و جایگزینی اندیشه بهجای توهم، سهم خود را در تحولات آتی کشور به ثبت برسانند. هر چند باید اذعان کرد رسوخ چنین آموزهها و مفاهیمی در اندیشه کارگزاران قدرت و برج و باروی حکومتی ساخته شده از طرف آقای احمدینژاد و یاران ایشان دور از انتظار و قریب به یقین غیرممکن است.
در پایان کلامی نیز با دوستان اصلاحطلب: نمادها و نشانههای موجود در جامعه حاکی از تغییرات سیاسی در انتخابات آتی ریاستجمهوری است. جامعه به نوعی در حال پوست انداختن است. حتی امروز هارمونی سنتی محافظهکاران از اردوگاه آنها شنیده نمیشود. همانگونه که ساختار و پویش نظام جهانی در حال تغییر و دگرگونی است لاجرم این دگرگونی ساختار سیاسی ایران را نیز متاثر خواهد کرد. دستیابی هر چه سریعتر به یک استراتژی واحد در تبیین شرایط اجتماعی، بازسازی ادبیات جنبش اصلاحات، بازگرداندن شور امید و آرزو و اعتماد به لایههای مختلف اجتماعی و معرفی کاندیدایی در خور و شایسته از نخستین ملزومات حرکت اصلاحطلبی است.
احمد دلآسایی
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست