پنجشنبه, ۲۲ شهریور, ۱۴۰۳ / 12 September, 2024
مجله ویستا
کندوکاوی در مسئلهی حجاب
پوشش برای زنان و مردان، هم امری نسبی بوده است و هم اختیاری. یعنی به همان گونه كه ایمان به تعالی یافتن امری اختیاری و ارادی است، طبعا انتخاب ملزومات و راهكارهای متناسب برای رسیدن به تعالی هم مبتنی بر همان ایمانی خواهد بود كه زن یا مرد اراده كرده است. بهنظر میرسد كه اجبار به پوششهای فرمایشی، غیر از پیشنهاد و توصیه و نشان دادن راه كار است. اجبار برای مرد یا زنی كه ایمانی به تعالی یافتن ندارد، موجب اعتلای او نمیشود و چنانچه مردان و زنانی ایمان به تعالی یافتن داشته باشند بیآنكه كسی اجبارشان كند، خودشان متناسب با شرایط محیط و موقعیت، از پوشش لازم استفاده میكنند.
اگر قرار باشد در مورد روشن شدنِ مسئله لباس و پوشش زنان به روایت، سنت، و مستندات رایج فقهی بسنده كنیم، این مسئله هیچگاه برای امثال من كه فقیه نیستیم روشن نخواهد شد مگر آنكه اول میان متنِ سنت و متن قرآن تفاوت قایل شویم و بهجای استناد به روایات و استناد به نظریههای فقهی، به خود متنِ قرآن مراجعه كنیم. طرح این سخن بهمعنای رد یا قبول آراء فقهای دوران گذشته یا اكنون در باره حجاب نیست بلكه بهاین معنا است كه فكر میكنم امروز طبقه فرهنگیِ میانهای پدید آمده است كه میخواهد جدای از فتاوا، و جدای از مسئله تقلید، خودش هم معنای حرمتها را بفهمد؛ بنا براین آنچه مینویسم، نه حكمی شرعی، ونه استنباطی فقهی است؛ بلكه بهعنوانِ كند وكاوِ پژوهشگری است كه با متن قرآن سروكار دارد.
نكته دیگر این كه بهنظر میرسد نقطه كانونی در شكلگیریِ مضامین فقهی دورانی بوده است كه با روزگار صدر اسلام فاصلهای جدی و تفاوتی بنیادی داشته است. اكثرمضامین فقهی وحقوقیِ ما و همچنین آنچه به عنوان فرهنگ اسلامی میشناسیم در دوران امپراطوری عباسیان شكل گرفته است كه ساختار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، واقتصادی این دوره با روزگار بعثت كه هنوز دولتی تشكیل نشده بود. بسیار متفاوت است.
زیرا بهنظر میرسد كه مدینه در آن روزگار بعثت، حتی از روستاهای امروزی هم شاید جمعیت كمتری داشته است و چندان جامعهی گسترده و پیچیدهای نبوده است كه برای ادارهی آن حتی نیاز به نهادهای حكومتی داشته باشد. در این مورد، نكته قابل تامل این است كه به جز متن قرآن، هیچ اثر مكتوب و مستندی كه تدوین آن به پیش از دوره بنیعباس مربوط باشد در دست نداریم. از این جهت میتوان احتمال داد كه همه متونِ فقهی، فلسفی، كلامی، عرفانی و... بیشتر متناسب با ساختارِ امپراطوری اسلامی شكل گرفته است و نه آنچه قبلا در حجاز و در زمان پیامبر به عنوان اسلام مطرح شده است.
دوم اینكه، متنِ قرآن را نیز نمیتوان بهدرستی فهمید مگر با شناخت معیارهای زبانیِ همان روزگار بعثت در حجاز، كه البته این نیز كار چندان آسانی نیست زیرا بسیاری از واژگان در طول تاریخ، وبهویژه در دوره پانصد وپنجاه ساله امپراطوری عباسیان، معناها ومصداقهای متفاوتی از اصلِ خود پیدا كردهاند.
نكته سوم اینكه اگر آیاتی را كه امروزه مربوط به حجاب میدانند با دقت، وبا همان معیارهای زبانی دوره بعثت مطالعه شود در مییابیم كه در هیچكجای قرآن نیامده است كه زنان باید موی سرخود را بپوشانند اما این هست كه زنان مومن سعی كنند تا پوشش ورفتارشان بهگونهای باشد كه مردانِ بیگانه در آنان طمع نكنند.
چهارم، از بررسی آیات قرآن و با توجه به شرایط زمانی و مكانی حجاز در هنگام بعثت چنین برمیآید كه لباس برای زنان، یك شكل ویژهی تثبیت شدهای نداشته است بلكه بستگی داشته به موقعیت زنان در برابر مردانِ متفاوت. همچنین مهمترین كسی كه میتوانسته این موقعیتها را تشخیص داده ومتناسب باآن، جاذبههای جنسی خود را پوشیده نگاه دارد، خود زن بوده است. بنا براین میتوان گفت كه پوشش برای زن امری نسبی بوده است و هنوز هم میتواند باشد[١].
و نكته آخر اینكه به نظر میرسد كه طرح مسئله پوشش زنان از سوی قرآن، ارائه راهكاری است برای مردان و زنانِ آزادی كه به امر متعالی ایمان آورده و دوست دارند خود را از گزند آشوبهای جنسی و نگاههای گزنده مردان هوسران بركنار نگه دارند.
▪اشارهای كوتاه به آیه مربوط به پوشش زنان:
در قرآن دو مورد از آیات هست كه در باره نوع رفتار و پوششِ زنان بهتصریح در آن سخن رفته است. یكی آیات ٣٠ و ٣١ در سوره بیستوچهارم(نور) و دیگری آیاتِ ٥٧ و٥٨ در سوره سی وسوم(احزاب).
در سوره نور پیش از اینكه به آیه مربوط به پوشش زنان پرداخته شود، ابتدا از زنانِ پاكدامن یاد شده است كه برخی كسان بهآنان تهمت زنا میزنند (آیه ٢٣) در آیه ٢٥ همان سوره از وضعیتی یاد میكند كه در آن وضعیت، زنان ومردان آلوده برای هم، و زنان ومردانِ پاك برای هم خواهند بود. مضمون آیه بهگونهای است كه انگار این انتخاب بهطور طبیعی صورت میگیرد[٢] از نوع خباثت(آلودگی) و نوعِ طیبه(پاكی) سخنی بهمیان نیامده است اما با توجه به آیه قبلی كه در باره تهمت زنا آمده، محتمل است كه منظور ازآلودگی، همان آلودگی به انگارههای ذهنی و تمایل به زنا با دیگری باشد، یعنی برخی كسان هستند كه ابتدا زنان پاكدامن را متهم بهزنا میكنند تا بعدا اگر فرصتی دست داد خود را مجاز بدانند كه با آنان زنا كنند. وهمچنین ممكن است «طیبه» بودنِ زن ومرد به معنای پرهیزكاری از وسوسههای زنا ومبرا بودن آنان از زناكاری باشد.
در آیات ٢٧ تا ٢٩ خطاب به كسانی كه ایمان آوردهاند آمده است كه:
«بهخانههایی كه غیر از خانه خودتان است داخل مشوید تا اجازه بگیرید و سلام كنید، (تسلیمِ اهل آن خانه باشید. تسلّموا= بیگزند و سالم باشید) این برای شما بهتر است كه پند گیرید.
پس اگر كسی را در آن نیافتید، داخل نشوید تا بهشما اجازه داده شود. واگر به شما گفته شد برگردید، پس برگردید، او برای شما پاكیزهتر است وخدا بهآنچه میكنید دانا است.
برشما پروایی نباشد كه به خانههای غیر مسكونی كه متاعی برای شما در آن است وارد شوید و آنچه را آشكار می كنید وپنهان می كنید خدا میداند.»
از مضمون این آیات چنین برمیآید كه شكل و چگونگیِ معماری خانهها و درگاههای ورودی آن بهگونهای ابتدایی بوده است وبسا خانهها كه بهجای دربهای با قفل وبند فقط از پردهی آویختهای كه بر درگاه خانه نصب میشده برخوردار بوده است. واژه حجاب نیز در قرآن به معنای پردهای است كه دو قلمرو را از هم جدا میكند مانند همان پردهای بر درگاه خانه میآویختند. بنا براین در مواقع عادی هركسی میتوانسته سرزده وبدون اعلام قبلی پرده را پس بزند و وارد خانهای بشود. همچنین بهآن سبب كه مسلمانان خود را بایكدیگر متحد ویگانه میدانستند، شاید منعی نمیدیدند كه هرگاه خواستند به خانهی همكیشِ خود وارد شوند وبسا كه در پارهای مواقع همسر صاحبخانه تنها در خانه بوده باشد. مشابه همین توصیه كه بدون اجازه وارد خانهای نشوید در آیه ٥٣ سوره احزاب خطاب به مومنان در مورد خانه ی پیامبر آمده است كه بی اجازه وارد خانه رسول نشوند و اگر از زنان پیامبر چیزی خواستند، از همان پس پرده (من وراء حجاب) حاجت خود را بگویند و اگر چیزی میخواهند بگیرند. نكته جالب توجه در این آیه آن است كه مردان باید از پس حجاب با زنان سخن گویند. به تعبیر دیگر، اگر حجاب پوششی برای زنان میبود طبعا به زنان توصیه میشد كه حجاب خود را حفظ كنند، در حالی كه در قرآن چنین چیزی دیده نمیشود.
توجه بهاین نكته نیز مهم است كه احتمالا در حجاز بهدلیل كمبود چوب نمیتوانستند همه خانهها را مجهز بهدرهای محكم وقابل استفادهای كنند. این كمبود بهاندازهای بوده كه حتی برای تعمیر بنای كعبه در قبل از بعثت، ناگزیر چوبهای برجای مانده از یك كشتی شكسته رومی را كه در سواحل جده یافته بودند به مكه آورده و مورد استفاده قرار دادند[٣]
در آیه بعدی(٢٩ سوره نور) آمده است كه:
«بهمردان با ایمان بگو نگاه فروكاهند (یغّضوامن ابصارهم) و فروج خویش را حفظ كنند كه آن پاكیزهتر است زیرا خدا بهآنچه میسازند آگاه است.»
«یغضّوامن ابصارهم» تنها به معنای به پائین نگاه كردن، یا چشم فرو بستن نیست بلكه بهمعنای كاهیدنِ چیزی از نگاه است. این واژه برای فروكاستن اصوات و صدای خود را پائین آوردنهم آمده است(آیه٣ سوره ٤٩) مثل آتش سركشی كه شعلههایش را مهار كنند پائین آورند، كم كنند. بهتعبیر دیگر، آدمها هنگام نگاه كردن بههم میتوانند چیزهایی را در نگاهشان بهیكدیگر منتقل كنند كه ممكن است آن چیزها با سخنی كه میگویند متفاوت باشد. باتوجه بهاینكه بعد از «یغّضوامنابصارهم» بلافاصله «یحفظوا فروجهم» آمده است، میتوان گفت كه آنچه در نگاه باید فروكاهیده شود، حس جنسی نسبت بهطرف مقابل است. اما این كار درصورتی موفق خواهد بود كه طرف مقابل كه از جنس مونث است، بههمان گونه از نگاه معطوف به جنسیت بكاهد. این است كه در آیه بعد خطاب به زنانِ ایمان آورنده آمده است:
نگاه خود را فروكاهند، فروج خود را حفظ كنند، زینتِ خود را آشكار نكنند مگر آنچه از آن آشكار است.تا این قسمت از آیات چندان مورد مناقشه نیست. اما جمله بعدی كه در ادامه آیات مزبور آمده است، تلقیها و ترجمه های متفاوت وگاه ضد ونقیض از آن ارائه شده است. این جمله عبارت است از:
«ولیُضرِبنُ بخُمْرهنّ عُلی جْیْوبْهنّ» (وخِمارهای خود را بر گریبانهای خود برزنند)
«خُمْر» جمع خِمار است. كلمه خِمار از ریشه «خَمر» گرفته شده است. مسكرات را به آن دلیل خمر گفتهاند كه هوشیاری را میپوشاند همچنین هر پارچه، یا پوست دباغی شده كه پوششی برای چیزی یا جایی محسوب شود «خِمار» نامیده میشود. بهتعبیر دیگر، «خِمار» به معنای «مقنعه= روسری» یا چادر نیست، مگر آنكه آن را برسر نهند، آنگاه طبعا نامش « مقنعه= روسری» خواهد بود. اما در آیه فوق سخن بر سر این نیست كه خِمار خود تا روی سینهها بكشانند، بلكه میگوید خمار خود را بر روی سینه زنند. به تعبیر دیگر اگر در آیه فوق بهجای حرف«عُلًی= بر روی» از حرف «اِلی= تا» استفاده شده بود میتوانستیم چنین استنباط كنیم كه پارچهای را بهعنوان روسری استفاده میكردند و حالا در این آیه میگوید ادامه همان پارچه روسری را تا روی سینهها پائین آوردند. اما در این آیه نه از واژه مقنعه استفاده شده است ونه از حرف«اِلی». حتی بهنظر میرسد كه واژه مقنعه، نامی متاخر نسبت به زمانِ بعثت باشد.
متاسفانه من هیچ موزه خاصی را ندیدهام كه در آن نمونههایی از پوششِ مردان وزنان آن زمان را به نمایش گذارده باشند اما از قراین چنین برمیآید كه وضعیتِ لباس در آن روزگار برای مردمِ آن سامان، به ویژه برای مردم بدوی وصحرا نشین، بسیار ساده و ابتدایی بوده است.
این گمانه را با احصاء نامهایی كه در شعر جاهلی عرب، وهمچنین در قرآن برای انواع لباسها دیده میشود میتوان بهتر دریافت.
بهتعبیر دیگر، با آنكه زبان عربی در هنگام بعثت از خزانه واژگانیِ دقیق و گسترده برخوردار بوده است وبا آنكه زبان اشتقاقی عرب این امكان را میداده تا در صورت نیاز بتوانند واژگان ونامهای مورد نیاز خود را پدید آورند اما بهنظر میرسد كه نامهای مربوط به لباس و پوشش، در فرهنگ و زبان آن روزگار نسبت بهدورههای بعد، چندان زیاد نباشد.
احتمالا در عرف معمولی آن زمان، هر زن ومردی با یك پیراهن بلند كه برتن میكرد دارای لباس محسوب میشد. همچنین بسیار بعید مینماید كه در آن شرایط مردم عادی، اعم از زن ومرد، دارای زیرجامه بودهباشند. این وضعیت نهتنها برای اعرابِ آن زمان، بلكه برای بنیاسرائیل هم زمانی كه در صحرای سینا بودند و تا حدود زیادی شرایط مشابهی با اعراب داشتند وجود داشت. حتی در یكی از توصیههای تورات به بنی اسرائیل این است كه كه از پلههای مذبح بالا نروند مبادا كه عورت آنان به هنگام بالا رفتن از پلهها، در آن مكان مقدس مكشوف گردد[٤]
اگر این پیشفرضها را مورد تامل قرار دهیم، می توانیم اهمیت آیه فوق را در باره قرار دادنِ پوششِ اضافی در روی گریبان وسینهها درك كنیم. همچنین تفاوت لباسهای چسب و تنگ را با لباسهای نسبتا گشادتر(جلباب) میتوانیم دریابیم.
نكتهدیگری كه مورد غفلت قرار گرفته این است كه بنا به گزارشهایی از تاریخِ ادبیات عربِ قبل از اسلام، نقل تذكرهها و سیرهها، تا هنگام بعثت وهمچنین در زمان زنده بودن پیامبر، اغلب مردان گیسوانِ بلند خود را داشتند. بنا براین شاید بتوان گفت كه آنچه در میان مرد و زن تفاوت عمدهای برای نشانِ جنسیت ایجاد میكرده و زینت ویژه زن محسوب میشده، موی سر نبوده است بلكه برجستگیِ بخشی از اندام زن بوده كه با لباس معمولیِ آن زمان و بههنگام راه رفتن جلب توجه میكرده است و احتمالا به همین سبب استفاده از پوششی اضافی بهنام «خِمار» و بستن آن روی گریبان و سینهها میتوانسته این زینتِ ویژه زن را پوششِ بیشتری دهد و از تحریكات جنسی در برابر نگاههای دیگران بكاهد.
در ادامه آیه شماره ٣١ در همین سوره، سلسله مراتبی را در باره مواجههی زنان با مردان، بدون استفاده از «خِمار» برمیشمارد كه بهنظر میرسد در این ترتیب، نوعی نسبیگرایی در مواجهی زن با دیگران نهفته باشد. در شرح این سلسله مراتب، اولین كسی كه منعی در برابر او دیده نمیشود، شوهرِ زن است كه شریك جنسی او نیز محسوب میشود. در رده بعدی، پدرِ زن وپدر شوهر او است وهمینگونه ردههای بعدی، از فرزندانِ خود زن گرفته تا برادرها، وبرادرزادهها وخواهر زادهها و.. بهترتیب نام برده میشوند تا جایی كه به مردانِ غیر خویشاندی میرسد كه بدون دغدغه جنسی وبدون نیرنگ ومكری در این مورد هستند و از آنان بانامِ «تابعینُ غیرِ اولی الاربه» یاد شده است. برخی تفاسیر و همچنین ترجمهها از این مردان بهنام خادمان خصی شده یاد كردهاند كه بهعلت خصی شدن نیازی و رغبتی به مسائل جنسی ندارند اما اولاً معنای اولیه «غیراولیالاربه» چنین چیزی نیست. «اِربه» از ریشه «ریب» به معنای مشكوك و ناپسند است دوم اینكه بسیار بعید است كه در صدر اسلام ودر زمان حیات پیامبر كه هنوز مسلمانان امپراطوری تشكیل نداده بودند وحرمسراهای آنچنانی پدید نیاورده بودند چنین رسمی در میان آنان بوده باشد كه بردگان را اخته كنند تا در حرمسرا كه رفت وآمد میكنند خطری برای بانوان حرم نداشته باشند.
توصیهای دیگری كه پس از شمردن این مراتب به زنان شده است اینكه:
«لایضربنِ بِاَرجْلِهنّ لِیْعلَمُ ما یْخفینُ من زینَتِهِنّ»
این جمله با آنكه بسیار مختصر بیان شده اما چنان همهجانبه ومفید است كه میتواند گونههای مختلفی از اطوارهای زنی را واگوید كه دوست دارد بهطریقی خود را بنمایاند. مانند زنی بدوی كه با پایكوبیهایش و بهصدا درآوردن خلخالهای پایش، دیگران را متوجه خود كند. تا خود را بهآنان بمایاند. در پایان آیه آمده است كه:
«و باز گردید به سوی خدا، همه شما ای ایمان آورندگان(اعم از زن ومرد) باشد كه رستگار شوید»
آیه دیگری در سوره احزاب آمده كه در آن به زنان رسول و دیگر زنان مؤمن برای اینكه مورد آزار برخی مردان قرار نگیرند توصیههایی در باره جلباب شده است.
ای پیامبر، بگو به همسرانت، و به دخترانت و به زنان مومنین، كه فرو گیرند برخود از جلابیب (یدنین علیهن من جلابیبهن). این نزدیكتر است برای آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند و خداوند آمرزنده و مهربان است.
نكتههای مبهمی در این آیه برای ما هست كه گشودن آن شاید چندان كار آسانی نباشد. از جمله اینكه، «جلباب» در آن روزگار به چه چیزی گفته میشده است؟. آیا واقعا جلباب به نوع خاصی از لباس گفته میشده است؟. این لفظ از ریشه «جلب» میباشد واگر جلباب به معنای پوششی گشاد باشد كه برجستگیهای بدن را ننمایاند و جلب توجه دیگران را نكند باز هم هیچ اشارهای نیست كه زنان موی سر خود را بپوشانند یا نپوشانند.
نكته دیگر كه در آیه فوق بسیار قابل تامل است اینكه در شهر كوچكی مثل مدینهی آن روزگار كه همه آدمها حتی بهاسم می توانستند یكدیگر را بشناسند، زنان رسول و زنان مومنین به چه چیزی باید شناخته میشدند كه مورد تهمت، و آزار قرار نگیرند؟ به نظر میرسد كه در اینجا منظور از شناخته شدن، نوعی از شناخت از طرف دیگران نسبت به زن است كه دیگران آن زن را از رفتار، گفتار و نگاهش به وقار و گرایش بهپاكدامنی بشناسند، نه تنها اینكه مثلا بشناسند كه این زنِ فلانی است و چون زن فلانی است كسی بهاو كاری نداشته باشد.
با توجه به آنچه گذشت شاید بتوان گفت كه پوشش برای زنان و مردان، هم امری نسبی بوده است و هم اختیاری. یعنی به همان گونه كه ایمان به تعالی یافتن امری اختیاری و ارادی است، طبعا انتخاب ملزومات و راهكارهای متناسب برای رسیدن به تعالی هم مبتنی بر همان ایمانی خواهد بود كه زن یا مرد اراده كرده است. بهنظر میرسد كه اجبار به پوششهای فرمایشی، غیر از پیشنهاد و توصیه و نشان دادن راه كار است. اجبار برای مرد یا زنی كه ایمانی به تعالی یافتن ندارد، موجب اعتلای او نمیشود و چنانچه مردان و زنانی ایمان به تعالی یافتن داشته باشند بیآنكه كسی اجبارشان كند، خودشان متناسب با شرایط محیط و موقعیت، از پوشش لازم استفاده میكنند.
علی. ط
[١] - امروز كه در افغانستان حكومت طالبان رخت برسته و رفته و حجاب برای زنان آزاد است بازهم شاید حدود نود درصد زنان افغان درآن ولایت خود را ناگزیر میبینند از برقع استفاده كنند تا از گزند این وآن و از نگاه هیزِ مردان محفوظ بمانند در حالی كه برخی از همان زنان وقتی به اروپا سفر میكنند و در شهرهای اروپایی رفت وآمد میكنند حتی از روسری هم استفاده نمیكنند زیرا موردی برای آزار دیدن از آنگونه نگاه وجود ندارد
[٢] - این آیه همچنین یا آور این شعر مشهور فارسی است كه بهصورت ضربالمثل درآمده:
كبوتر با كبوتر باز با باز / كند همجنس با همجنس پرواز
[٣] - تاریخ طبری، جلد سوم، در بخش مربوط به اخبار پیامبر تا بههنگام بعثت. همچنین توجه بهاین نكته نیز مهم است كه درختان موجود در مكه ومدینه بیشتر همان نخلهای خرما بوده وهست كه چوب آن به سبب الیافی بودن فاقد ارزش برای صنعت نجاری بوده است.
[٤] - تورات، سفر خروج، باب ٢٠، آیه ٢٦
[١] - امروز كه در افغانستان حكومت طالبان رخت برسته و رفته و حجاب برای زنان آزاد است بازهم شاید حدود نود درصد زنان افغان درآن ولایت خود را ناگزیر میبینند از برقع استفاده كنند تا از گزند این وآن و از نگاه هیزِ مردان محفوظ بمانند در حالی كه برخی از همان زنان وقتی به اروپا سفر میكنند و در شهرهای اروپایی رفت وآمد میكنند حتی از روسری هم استفاده نمیكنند زیرا موردی برای آزار دیدن از آنگونه نگاه وجود ندارد
[٢] - این آیه همچنین یا آور این شعر مشهور فارسی است كه بهصورت ضربالمثل درآمده:
كبوتر با كبوتر باز با باز / كند همجنس با همجنس پرواز
[٣] - تاریخ طبری، جلد سوم، در بخش مربوط به اخبار پیامبر تا بههنگام بعثت. همچنین توجه بهاین نكته نیز مهم است كه درختان موجود در مكه ومدینه بیشتر همان نخلهای خرما بوده وهست كه چوب آن به سبب الیافی بودن فاقد ارزش برای صنعت نجاری بوده است.
[٤] - تورات، سفر خروج، باب ٢٠، آیه ٢٦
منبع : زندگی
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست