یکشنبه, ۱۸ آذر, ۱۴۰۳ / 8 December, 2024
مجله ویستا
معرفت هنر معاصرجامعهی جهانی اطلاعات
سرمایهداری عظیم جهانی در یك پروژهی گسترده - كه البته طراح مشخص و كشور خاصی را نمیتوان تنها متولی مستقیم آن دانست، بلكه البته تنها این خود اعتبار و اقتصاد به ما هو اقتصاد است كه ماهیت آن را شكل میدهد - می كوشد با تغییر در زمینه های مختلف كالبدی شهرهای كشورهای جهان، به ویژه جهان شرق یا به اصطلاح خود نظریه پردازان و سیاست مداران غربی كشورهای درحالت وسعه، تغییرات چشمگیری را پدید آورد و فضایی را مهیا سازد كه خاطرات جمعی به طریقی طراحی شده در آنها هر چه بیشتر تقویت گردد. در این میان، از آنجایی كه فضاهای شهری كشورهای توسعهنیافته در یك حركت منطقی با حفظ عناصری سنتی و تبدیل آن به شرایط نوین، تلفیقی منطقی از هر دو - سنت و مدرنیسم - ایجاد میكنند، با تضاد و تناقضی روبهرو میگردند كه در گسست یكباره از گذشتهی سنتی خود و یا تخریب سنتها و معاصرسازی شدید متجلی میگردد.
در چنین شرایطی، ظاهراً برعكس طرح ازپیشتعیین شده، شهرها و جوامع بزرگ در كشورهای توسعه نیافته محملی برای مدرنیزاسیون و حذف خاطرات جمعی است. نمود چنین رویكردی، جریان شتابندهی توزیع و تولید اطلاعات كثیر به جای اندیشه و علم واقعی یعنی حكمت است كه حاصل آن تغییر بدون انقطاع ارزشهای انسانی است. درنتیجه، روز به روز اندیشهی بازار باز و در امتداد آن، جامعهی باز بر بشر امروزی بیشتر سایه می افكند؛ اندیشه ای كه فرایند آن تغییر نگاه انسانی از آسمان پر راز و معنا به زمین پرغوغا و آشفته است.
- جوامع انسانی ماهیت اصلی خود را زمانی بروز میدهند كه به صورت مداوم معانی خاصی خلق كرده، رفتارهای ثابت و مشخصی را برگزینند. این رفتارها و معانی نیز در نمادها و الگوها و ساختارهای فرهنگی و بهویژه هنر متجلی میگردند.
از طرفی، هانتینگتون معتقد است كه تمامی فرهنگها و تمدنهای جهان به سوی مدرنیسم در حال حركتاند و چون غرب خواستگاه مدرنیسم است و هماهنگی و ملازمهی خاصی میان مدرنیسم و این فرهنگ وجود دارد، آنها وادار میشوند كه خود را با فرهنگ غرب هماهنگ سازند. به همین دلیل، همهی تمدنهایی كه در این مسیر گام نهادهاند ناگزیرند ارزشها و حتی نهادها و آداب و رسوم خود را با آن منطبق كنند.۱
اما اكنون جامعهی جهانی در حال شكلگیری فرایندی است كه در آن سنتگرا خود را مدرن و مدرن خود را بدون تعصب به عنوان یك نوع سنتی تلقی كند و طی آن نه دیگر سنتی - بومی محسوب شود و نه مدرن غربی نامیده شود.
فرایند چندوجهی جهانیشدن كه امروز تقریباً همهی جوانب زندگی را در دنیای معاصر تحتتأثیر قرار داده است، در حوزههای فرهنگی و سیاسی در حال شكلگیری است. به همین سبب، نظریهپردازی و مطالعاتِ معطوفِ به موقعیت هنر در چنین بستری نیز نوپا و جدید به شمار میرود. بنابراین، بدون تردید برای هرگونه ارزیابی هنر در حیطههای مختلف، میبایست به فرایندهای مهمی همچون عمیقتر و وسیعترشدنگسترهی كُنشهای اجتماعی از نظر تأثیر متقابل و تغییر این كنشها نسبت به سدهها و حتی دهههای پیشین، گریزناپذیری از پدیدههای بسیار، نفوذ اقتصاد در همهی گسترههای جهانی و هرچه وابستهترشدن بخشهای گوناگون جهان به یكدیگر و ارتباطات پرشمار و گسترده توجه كرد.
امروز جهان با فقدان و بحران معنا نیز مواجه است. در جامعهی مدرن بشری، دیگر مكاتبی كه به اصالتِ غریزه، اصالت عقل، اصالت تجربه، اصالت علم، اصالت حس، اصالت فلسفه و دهها ایدئولوژی دیگر قائل بودهاند راه به جایی نمیبرند. بشر مدرن در این عرصه طرحی جدی برای فردای خود ندارد. دیگر رنسانسی در حیطهی این مكاتب برای بشر به وقوع نخواهد پیوست. بشر نیازمند معرفتی دیگر است.
فرایند تكنیكی مدرنیسم كه در همهی عرصههای تمدنی رخ نموده است، هرگز فقط یك پدیدهی مادی و اقتصادی و به تعبیری، ابزاری محض نیست؛ بلكه یك واقعیت اخلاقی، نمادین و در بستری كاملاً فرهنگی است كه موجد نوعی از آگاهی جدید از طرفی، و غفلتی عظیم از سوی دیگر است. بنابراین، اكنون دنیای علمی و دنیای فنآوری تنها بخشی از سامانهی فرهنگی جوامع را تشكیل دادهاند. اما در جهان شرق - آنچنان كه سیاستگذاران و نظریهپردازان غربی معتقدند - تاكنون بهطور قطعی، علم جایگزین باورهای دینی نشده است و تسلط علمی و تكنولوژیك، ایمان و اعتقاد را كاملاً از بین نبرده است. شاهد این مدعا، تحولات جدید جوامع و درهمریختن بسیاری از معادلات و پیشبینیها در جهان است.
تبیین ویژگیهای فرهنگ جهانی و نقد آنها به معنای نفی آن نیست، اما باید پذیرفت كه در فرایند تكوین جامعهی جهانی یا دهكدهی جهانی با توجه به باور تدریجی كه در هنرمندان و شهروندان و طبقات مختلف ایجاد میشود، حتی احساس ناسیونالیستی، ناخودآگاه میرود كه تبدیل به نگرشی انترناسیونالیستی گردد؛ اگرچه این قضیه تمایلات ملیگرایانه و حتی قومی را در جهان بهطور كلی نفی نمیكند. اكنون نیز تعصبات و تعلقات بسیاری در جهان وجود دارد كه بر آنها پای فشرده میشود. بااینحال، عوامل اشتراك و یكپارچگی جهانی به صورت تدریجی و البته با ایجاد و زمینهسازیها فراوان شكل گرفته است.
- حكومت جهانی به انگارهی سیطرهی عقل و خرد نه تنها حقیقتاً به وقوع پیوسته است، بلكه تبلور تجلیل تعارضآمیز كثرتِ شور و هیجانهای فرهنگی است كه منشأ آنها معمولاً از چشم جامعهی مخاطب و حتی كاربران آن پنهان مانده است.
- یكپارچگی و تأثیر سریع اخبار و اطلاعات بر یكدیگر، فنآوری و درمجموع فرهنگ مسلط جهانی، انسان را در نهایت به سمت تبدیلشدن به یك موجود اجتماعیِ بدون توجه یا كمتوجه به علائق فرهنگی، بیاعتنای به مرزهای سیاسی - فرهنگی و تشنهی استفاده از محصولات صنعتی و تكنولوژیكی برده است. به عنوان یك پرانتز مهم باید بلافاصله افزود كه این فرهنگ حاصل طراحی و توطئه یك كشور و یك دستگاه اطلاعاتی - امنیتی نیست، بلكه اصولاً در فرایند صنعتیشدن جهان، غلبهی فنآوری و اتصال و شبكهایشدن بسیاری از ارتباطات بشری از جادهها و راههای دریایی و هوایی گرفته تا ارتباطات رسانهای، واحد اجتماعی اصلی قرار میگیرند. اما نباید از یاد برد كه بطن جامعهی جهانی اطلاعات كه به آن خواهیم پرداخت، دارای سامانهی افزایش و كاهش ارزش و اعتبار است. درضمن همچنان كه سامانههای مادی با سهولت بیشتری نسبت به سامانههای نمادین از یك تمدن به تمدن دیگر قابل انتقال هستند، مدرنیته به وسیلهی ابزارهای اطلاعاتی - رسانهای خود كه از مطبوعات تا اینترنت ادامه مییابد، میكوشد بشریت مدرن را به یك وحدت اخلاقی به شیوهی خود برساند.
- رشد تصاعدی معلومات دربارهی انسان و گذشته و همهی تاریخ زمین، انفجار جمعیت در شرق بهویژه در چین و هند، برهم خوردن توازن اقتصادی - اجتماعی و صدها مسئله دیگر ضرورت دریافت و تحلیل، برنامهریزی و اتخاذ راهكارهای تخصصی بر اساس حوزههای گوناگون فرهنگی - اجتماعی را ایجاب كرده و باعث شده است كه غرب بهناچار بپذیرد كه برتری تمدن غرب موضوعی قطعی نیست و یا حداكثر ماندگاری همیشگی و تضمینشده ندارد. زیرا خودِ جهانیشدن به علت ماهیت تمركززدایی كه دربارهی غرب نیز انجام میدهد، در درونش یك تعمیمگرایی را جای داده است. ضمن اینكه در دورهی جدید نمیتوان از محدودیتها و انعطافناپذیری سنتها و سستی و خمودگی هزاران سالهی آسیا - چنانكه هاجسون (اسلامشناس آمریكایی) معتقد بود - سخن راند. بنابراین، شناخت شبكهی اطلاعات و امكانات رسانهای و محدودیتهای آنها، غیر از استفاده از محیط و تواناییهای آن است. ضمن اینكه امروزه دیگر استراق سمعِ مكاتب غربی، آن هم پشت درهای بستهی ترجمه و تبیین مجدد آنها با لهجهی شرقی و فارسی راه به جایی نمیبرد.
امكانات ارتباطی - اطلاعاتی جهان معاصر كه بر بستر انواع رسانهها شكل گرفتهاند، تبلور حركت به سمت جهانگرایی است كه علیرغم تلاش مراجع و مراكز قدرت از جمله كاپیتالیسم و صهیونیسم جهانی محصول نزدیكشدن نیز است و گرچه در ابتدا رویكردی نفوذكننده و حتی تهاجمی دارد، اما در مواردی نیز نفوذپذیر است. ازاینرو، میتوان وجود امكانات مذكور را با نگاه نفی و یا نقد منفی از یك سو و یا نگاه منتقدانه و پذیرش این واقعیت كه بالاخره در این جهان پرتنش و پرآشوب امكانات رسانهای - اطلاعاتی جهان واقعیتی انكارناپذیرند از دیگر سو، به فرصتهایی كه این امكانات فراهم كردهاند نیز اندیشید.داراییهای فرهنگی فقط موضوع فرایند انتشار و حركت در فضای جغرافیایی نیستند، بلكه باید در نوعی فعل و انفعال و سوختوساز فرهنگی ادغام شده، در یك فضای نمادین جریان پیدا كنند و آداب و رسوم گذار را متحمل شوند. بنابراین، نباید هر تغییر را همارزش عناصر و ارزشهای خارجی - غربی - دانست. اما بااینحال، باید تأمل بسیار كرد كه جوامعی كه فلسفه فرهنگی آنها برای پیشرفت ارزش زیادی قائل هستند چگونه با سنت مواجه میشوند و یا برای سنت - حفظ یا دگرگونی آن - چه تمهیداتی میاندیشند؟
غرب مانند بسیاری از تمدنها تصاویری از عمومیت و عالمگیری را ارائه كرده است كه اگرچه در روش تحقق و مهندسی این عمومیت و عالمگیری، انعطافناپذیری تعصبآمیز ندارد، اما در مقصود و مقصد بسیار خشن و با مفاهیم قطعی حركت میكند. به همین دلیل، نهادها و مفاهیم در روش قطعی و منجمد نیستند، اما در روش و تغییر استراتژی و تاكتیك ثبات و سكون خاصی دارند.
فضای رسانهای - اطلاعاتی امروز بستری را فراهم ساخته است كه تكوین دنیای مفهومی و فرهنگی دیگر، یعنی دنیای دانش نوین، را تدارك دیده و كثرتگراییِ مذهبی، سیاسی و بهویژه فرهنگی و ظهور گفتارهای فرهنگی متنوع از جلوههای آن است. در چنین بستری، سنتگرایی نشانهی نوعی تحجر سنت و حتی مفهومی فرضی و «خودویرانگر» به شمار میرود.
- جامعهی جهانی اطلاعات و بستر وسیع و متنوع اطلاعات در جامعهی مدرن و معاصر همچون «یانوس۲» دو چهره دارد: وجهی از آن تهدید و تجدیدكننده است و وجهی دیگر فراهمكنندهی فرصت. اگر جامعهای به این دو وجه قائل باشد، باید نسبت به تهدیدها از درِ بررسی و سنجش هوشمندانه برآید و به ایجاد سازوكارهایی برای بهرهگیری از پهنه و عمق آن همت گمارد و همواره بداند كه تولید و تكثیر سریع، متنوع و پمپاژ وسیع اطلاعات و خبر و درعینحال تحریف، اغراق، بزرگنمایی و كتمان اطلاعات و اخبار از یك سو، و امكان جستوجو و اطلاعرسانی صحیح و ناصحیح و هزاران متغیر دیگر از دیگر سو، نمودهای چنین فضایی است.
اما بررسی وضعیت هنر در شرایطی كه پیوندها و وابستگیها و تبادلهای پرحجم در حوزههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بهشدت رو به فزونی است، نیازمند تعمقی دیگر است؛ زیرا عوامل مؤثر در شبكههای جهانی وابستگیهای متقابل و درهمتنیدگیهای فراوانی را پدید آورده است كه میزان تأثیرپذیری افراد و جوامع گوناگون رإ؛ افزایش و احتمال و امكان بركنار ماندن از تأثیرات جهانی را كاهش میدهد.
- گرچه امروزه حتی دورافتادهترین مناطق كره زمین فرایند یكسانسازی جهانی را تجربه میكنند، اما گسترش و تعمیق عوامل تسهیلكننده و شتاببخش یكدستسازی فضای جهانی برابر و همگون نیست و از قارهای به قارهی دیگر تفاوت دارد.
- هنرمند معاصر - همچون سیاستگذار و تصمیمگیر و حامی و آموزشدهنده و حتی مخاطب هنر - مسائل و عوامل عجیبی را پیش روی خود دارد كه ظهور بیانگریهایی همچون ویدئوآرت و هنر دیجیتال و مجازی، از بینرفتن نسبی و تدریجی ارژینالیتهی آثار هنری، سرعت در انتقال اطلاعات و آگاهی از نوع، سطح و كمیت فعالیتهای دیگر هنرمندان، عدم اتكاء به نهادهای رسمی حامی و آموزشدهنده و یا كاهش تدریجی قدرت تأثیرگذاری آنها، امكان استقلال نسبی هنرمندان، جابهجایی در چگونگی اقتصاد هنر، سربرآوردن رقبای موازی با آثار هنری، غامض بودن خلاقیت هنری، عدم اتكاء به مواد و حتی ابعاد آثار، عدم انحصار یا كاهش تدریجی انحصار قدرتهای متمركز بر عالم هنر و دهها مسئله و مورد دیگر از آن جملهاند.
در این میان، وقوف و ادراك هنرمندان و سیاستگذاران هنری - فرهنگی از جایگاه عضو یك جامعهی جهانی بههمپیوسته یا از هم متأثر و آگاهی نسبت به تهدیدها و خطرات یكپارچگی جهان از طرفی، و فرصتها و امكانات آن از طرف دیگر، به شدت ضروری است. زیرا معمولاً هنرمندان و دستاندركاران سیاستهای هنری - فرهنگی آسیبها، نقدها و راهكارهای دنیای هنر را در درون آن جستوجو میكنند، در حالی كه آگاهی نسبت به عوامل ذكرشده، بهویژه حواشی و زمینهی هنر به عنوان بخشهایی از جامعهی نوین هنری، وجه تمایز مهم مراحل متأخر فرایند جهانیشدن به شمار میرود.
مرحلهی جدیدی در پویش نظام جهانیِ سرمایهداری نیز فرا رسیده است كه بههرحال به كلیهی بنیانهای فكری بشری میپردازد و انكار آن نه تنها جاهلانه و به دور از عقلانیت است، بلكه امكانپذیر نیست؛ ضمن اینكه باید بررسی جدی و كاربردی آن برای جامعهی هنری - فرهنگی در دستور كار نظریهپردازان حوزههای مختلف هنری - فرهنگی و حتی اجتماعی قرار گیرد و از تفسیرهای محلی و بومی از مقوله جهانیشدن تا تفسیرهای جامعهشناسانه و حتی مبتنی بر علوم سیاسی نیز بهرهمند گردد. این «بررسیِ جدیِ كاربردی» سرانجام باید در تبیین راهكارهای لازم برای چگونگی حركت هنر و هنرمند و یا تبیین موضع و موقعیت آنها به عنوان ضرورتی استراتژیك در دستور كار قرار گیرد.
از طرفی، هنر، هنرمند و جامعهی هنری از یك سو و جامعهی سیاستگذار و حامی و مخاطب از سوی دیگر، نیازمند بازاندیشی و تجدیدنظر سریع، جدی و دائمی در الگوها و پارادایمهای مسلط بر هنر و سازوكارهای آن و حتی دانش اجتماعی و بستر هنر هستند؛ زیرا قابلیتها و تواناییها، پیشفرضها و نظریهها و مفاهیم سنتی و موجود برای تفسیر و تبیین شرایط حقیقی یا حتی واقعی آن ناچیز و ناتوان است. در راستای چنین ضرورتی، تغییر سطح تحلیلی و پویاساختن فهم صحیح هنر و جوانب آن برای روزآمدكردن دادهها در عرصهی هنر، اجتنابناپذیر بلكه ایجابی است؛ زیرا موقعیت هنرمندانِ امروز و اصولاً فعالیت هنری معاصر در بستری پویا شكل میگیرد و ممكن است یك هنرمند در جریان و طول زندگی هنری خود رویكردهای مختلفی را به چشم ببیند و یا تجربه كند. بنابراین، اصولاً ادراك هنرمند، هنر و جوانب آن نیازمند رشتهها، روشها و ابزارهای نظری جدیدی است كه قطعاً تغییر نگرش نظریهپردازی و سیاستگذاری پیرامون هنر را نیز طلب میكند.
- گرچه تقریباً انگیزه و هدف عمومی خلق و تأمین و راهاندازی شبكههای عظیم ارتباطی و اطلاعرسانی تحقق امور سیاسی - اقتصادی و فرهنگی در راستای برنامههای مراكز قدرت جهانی بوده است اما علیرغم سیطره و كنترل غیرقابل انكار آنها بر این شبكهها، به نظر نمیرسد كه هدایت، مدیریت و كنترل دائمی این رسانههای ارتباطی و اطلاعرسانی در آینده نیز برای همین مراكز قدرت قطعی و امكانپذیر باشد؛ زیرا نفوذ فرهنگی متقابلی كه رسانه و شبكهی اطلاعاتی فراهم كرده، زمینهای را فراهم ساخته است كه بر اساس آن میتوان به این مورد نیز اندیشید كه ایدئولوژی، تفكر و فرهنگی فعال و برنامهریزیشده میتواند به نفوذ و سكونت در جوامع غربی بیندیشد. بر این اساس، یكی از مفاهیم ورود و بهرهگیری از جامعهی جهانی اطلاعات، امكان یا حداقل امید به زندگیِ همه در خارج از فضای مطلق مورد علاقهی طرفهای حاضر در صحنه و ترك امر مطلق، تغییرناپذیر و قطعی است.
نویسنده: مرتضی گودرزی
یادداشتها
۱. حسین سلیمی، فرهنگگرایی، جهانیشدن و حقوق بشر، (تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، ۱۳۸۳)، ص۱۱۴.
۲. از اسطورههای رومی كه دو چهره بالنده و میرنده داشته و از پشت به یكدیگر چسبیده بودند.
منبع: فصلنامه بیناب
یادداشتها
۱. حسین سلیمی، فرهنگگرایی، جهانیشدن و حقوق بشر، (تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، ۱۳۸۳)، ص۱۱۴.
۲. از اسطورههای رومی كه دو چهره بالنده و میرنده داشته و از پشت به یكدیگر چسبیده بودند.
منبع: فصلنامه بیناب
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست