سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

جنگ تمام عیار


جنگ تمام عیار
در صورتی که جنگ تمام عیار رخ دهد اسراییل بار دیگر بازنده اصلی این معرکه خواهد بود، زیرا شرایط فعلی بیشتر به نفع حزب الله است تا رژیم صهیونیستی. خون عماد مغنیه به حزب الله شور و حیاتی تازه بخشیده است و نصرالله در سخنان حماسی خود سوگند یاد کرد که خون وی هدر نخواهد رفت. اما از آن سو اسراییل همچنان گرفتار پیامدهای جنگ سی و سه روزه است و سایه گزارش وینوگراد همچنان بر سر مقامات این رژیم سنگینی می کند.
با شهادت عماد مغنیه از فرماندهان ارشد مقاومت اسلامی لبنان که سید حسن نصرالله او را فرمانده دو پیروزی بزرگ حزب الله در سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶ خواند، بار دیگر مقوله «نبرد فراگیر» یا «جنگ تمام عیار»(الحرب المفتوحة) مطرح شده است. جنگ تمام عیار به معنای جنگ سرنوشت ساز و تمام کننده است و در تابستان گذشته اسراییل به نمایندگی از آمریکا چنین جنگی راعلیه حزب الله لبنان برافروخت، اما به ناکامی شروع کنندگان جنگ منجر شد.
برخی از کارشناسان اسراییلی معتقدند با حذف سران مقاومت حزب الله تضعیف می شود و لذا در نبرد آتی شکست دادن آن امکان پذیر خواهد بود. این تحلیل بدان معناست که پروژه ترور مغنیه سرآغازی است برای یک جنگ تمام عیار جدید که البته دبیر کل حزب الله سید حسن نصرالله هم نسبت به چنین جنگی هشدار داده و در عین حال آمادگی حزب الله را برای ورود در چنین نبردی و رقم زدن یک پیروزی جدید اعلام نمود.
اما گروه دیگری از کارشناسان به این واقعیت اشاره دارند که اسراییل خصوصا پس از انتشار گزارش نهایی کمیته وینوگراد دچار نوعی سرخوردگی و ناکامی شده است و بدین خاطر از ورود به جنگ تمام عیار حتی المقدور پرهیز دارد. شاید به همین دلیل بود که تل آویو ترجیح داد مسئولیت ترور عماد مغنیه را بر عهده نگیرد تا دوباره تجربه تلخ جنگ سی و سه روزه را نیازماید.
«بن گوریون» اولین نخست وزیر اسراییل گفته بود اولین شکست اسراییل به منزله نابودی آن خواهد بود. کارشناسان نظامی اسراییل هم تاکید دارند که رژیم صهیونیستی اکنون دچار بحران حاکمیت است و دوران ژنرال های کاریزما به پایان رسیده است. از سویی اسطوره ارتش اسراییل فروریخته است، لذا دستیابی به توازن استراتژیک نظامی با حزب الله در شرایط فعلی ممکن نیست. به عبارت دیگر حذف و حتی مهار حزب الله از طریق نظامی میسر نیست و اسراییل باید به دنبال شیوه های دیگری برای مهار این جنبش باشد.
یکی از این شیوه ها عبارت است از تفکیک میان مقاومت و جامعه لبنان که به شگرد «جدا کردن ماهی از آب» مشهور است. از این رو رژیم صهیونیستی از مدت ها پیش به سیاست ایجاد فتنه در جامعه لبنان روی آورده است و موفق شده است برخی از طیف های سیاسی این کشور را علیه حزب الله بشوراند و خواسته های خود را از زبان آن ها به حزب الله گوشزد نماید. برای مثال طیف های مخالف حزب الله که در حال حاضر در جریان موسوم به ۱۴ مارس گرد آمده اند، همواره به حزب الله اتهام می زنند که شما عامل ایران و سوریه هستید و یا می خواهید از سلاح خود علیه لبنانی ها استفاده کنید. گاه به تفاهم میان حزب الله و جریان آزاد ملی به رهبری میشل عون می تازند و زمانی هم حزب الله را به قدرت طلبی و سیطره بر حاکمیت لبنان متهم می سازند.
اگر گروه اول قائل به آنند که ترور عماد مغنیه سرلوحه جنگی نوین محسوب می شود، از نگاه گروه دوم ترور فرمانده مقاومت پرده دیگری از سناریوی سیاسی اسراییل علیه حزب الله محسوب می شود. در همین راستا یکی از پژوهشگران اسراییلی به نام «ران بن یشای» پیشنهاد داده است در دور تازه رویارویی با حزب الله بهتر است دستگاه های اطلاعاتی این رژیم جای ارتش را بگیرند و از سوی دیگر با استفاده از یک جنگ روانی گسترده بر مقوله تروریست بودن حزب الله تاکید شود تا فعالیت های این جنبش نزد افکار عمومی فاقد مشروعیت گردد.
با این تفاصیل پیش بینی این که آیا لبنان و منطقه بار دیگر شاهد جنگی فراگیر خواهد بود یا نه، دشوار است. اما در صورت وقوع جنگ تمام عیار چه کسی شروع کننده جنگ خواهد بود؟ بی تردید شروع کننده جنگ همواره رژیم صهیونیستی است و سید حسن نصرالله در سخنان خود در هفته مقاومت بر این نکته تاکید کرده و حتی خطاب به اکثریت حاکم گفت شما هم ـ علیرغم تمایل به جنگ علیه حزب الله ـ نقشی در شروع و یا پایان جنگ ندارید.
اما نکته ای که برخی ناظران بر آن تکیه دارند آن است که اسراییل برای برافروختن هر گونه جنگی نیاز به دستاویز دارد. برای مثال در جنگ سی و سه روزه دستاویز اسراییل اسارت دو سرباز ارتش این رژیم توسط حزب الله بود. برخی معتقدند سخنان ملتهب و تهدیدآمیز نصرالله در مقاطع مختلف پس از ترور عماد مغنیه برای اسراییل تحریک کننده است و چه بسا دستاویز تازه ای به دست این رژیم بدهد تا جنگی تازه علیه لبنان برپا کند. هر چند تهدیدات نصرالله تازگی ندارد و این گونه تهدیدات معمولا باعث وقوع جنگ نشده است.
جمع بندی این تحلیل آن است که حزب الله ـ و در ورای آن ایران ـ بیشتر از اسراییل متمایل به جنگ است و در واکاوی این تمایل به انسداد سیاسی در لبنان و بن بست حزب الله در پروژه سیاسی علیه گروه حاکم اشاره می کنند. حتی برخی تحلیلگران فراتر از این رفته و با توجه به آن که اسراییل دخالت خود را در ترور عماد مغنیه انکار کرده است با نوعی بدبینی اظهار می کنند که ترور مذکور منشا داخلی دارد و چه بسا حذف مغنیه پروژه مشترک ایران و سوریه جهت ایجاد موج تازه در لبنان و برانگیختن نبردی علیه اسراییل باشد.
البته این گمانه ضعیف تر از آن است که ناچار به پاسخگویی به آن باشیم، اما موضوع قابل توجه آن است که دو نگاه متمایز به وضعیت لبنان و نقش مقاومت وجود دارد. در جایی که بسیاری از رسانه ها به تجلیل از عماد مغنیه پرداخته اند، برخی روزنامه ها همچون الشرق الاوسط به مذمت سردار مقاومت پرداخته و لیستی بلند از فعالیت های به اصطلاح تروریستی او را به تصویر کشیدند.
این رویکرد که مروج «روند سازش» در منطقه است به طور طبیعی حزب الله و حماس را مانع این روند می داند و آن ها را اگر تروریست نخواند، حداقل به ماجراجویی متصف می کند و به حذف و یا حداقل خلع سلاح آن ها فرامی خواند. از سوی دیگر طرفداران سازش از حمایت های ایران به عنوان قدرت منطقه ای از این گروه ها یاد می کند که تلاش دارد حساب های خود را با آمریکا و اسراییل از طریق عرصه های بحرانی همچون عراق و لبنان و فلسطین حل و فصل کند.
اما واقعیت آن است که مقاومت در لبنان و فلسطین یک پدیده ریشه دار است و به سال هایی بازمی گردد که هنوز انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی نرسیده بود. بر اساس همین واقعیت است که نصرالله لبنانی ها را به آموزه های امام موسی صدر فرامی خواند و تاکید می کند منبع الهام بخش ما بیش از آن که ولایت فقیه باشد، امثال امام موسی صدر هستند.
در هر حال شبح جنگ تمام عیار در افق منطقه به چشم می خورد، اما قطعیت و نیز زمان آن معلوم نیست. شاید کوبیدن بر طبل این جنگ بیشتر روانی باشد تا میدانی، و البته فایده آن برای لبنانی ها و همچنین اسراییلی ها آن است که می توانند شالوده وحدت شکننده داخلی خود را بیش از گذشته تحکیم نمایند، وحدتی که هر دو سخت بدان نیازمندند.
در صورتی که جنگ تمام عیار رخ دهد اسراییل بار دیگر بازنده اصلی این معرکه خواهد بود، زیرا شرایط فعلی بیشتر به نفع حزب الله است تا رژیم صهیونیستی. خون عماد مغنیه به حزب الله شور وحیاتی تازه بخشیده است و نصرالله در سخنان حماسی خود سوگند یاد کرد که خون وی هدر نخواهد رفت. اما از آن سو اسراییل همچنان گرفتار پیامدهای جنگ سی و سه روزه است و سایه گزارش وینوگراد همچنان بر سر مقامات این رژیم سنگینی می کند.
در بعد نظامی و تاکتیکی اسراییل علیرغم دستیابی به تجهیزات و آموزش و سازماندهی جدید، هنوز به راه کار جدیدی در عرصه جنگ نامتقارن دست نیافته است و این در حالی است که حزب الله زودتر از اسراییل، به درایت عناصری چون عماد مغنیه به برآورد نقاط قوت و ضعف خود و دشمن اقدام کرده و از سویی به تقویت زرادخانه موشکی خود پرداخته است و می تواند بار دیگر در جنگ احتمالی آینده، ابتکار عمل را در دست بگیرد.
نکته مهم آن است که جنگ علیه حزب الله پروژه «جدا کردن ماهی از آب» را ناکام می سازد، چون جنگ به طور طبیعی همگرایی داخلی لبنان را تقویت می کند و حتی مخالفان حزب الله در گیرودار آتش و خون، به ناچار دم فرومی بندند. آن ها ویرانی کشور خود را شاهد خواهند بود اما رهایی از حزب الله را هرگز، چرا که حزب الله همچون ماهی در بطن جامعه لبنان بسر می برد و اساسا نمی توان مقاومت را مقوله ای جدا از لبنان و مردم لبنان دانست.
نویسنده: فرزان - شهیدی
ارسال کننده: فرزان شهیدی
منبع: سایت - باشگاه اندیشه
منبع : باشگاه اندیشه