پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
دون خوآن دومارکو - Don Joan De Marco
سال تولید : ۱۹۹۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : زوتراپ
کارگردان : جرمی لیون
فیلمنامهنویس : جرمی لیون
فیلمبردار : رالف بود
آهنگساز(موسیقی متن) : مایکل کیمن
هنرپیشگان : مارلون براندو، جانی دپ، فی داناوی، جرالدین پیلهاس، باب دیشی، ریچل تیکوتین و تالیسا سوتو.
نوع فیلم : رنگی.
صدا : ۹۷ دقیقه.
جوانی (دپ) که خود را "دون خوان" مینامد، میخواهد خودکشی کند. "دکتر جک میکلر" (براندو)، دکتر روان کاو مأمور میشود او را از خودکشی برحذر دارد. او "دون خوان" را به بیمارستان میبرد اما تلاش برای متقاعد کردنش بهخوردن دارو بینتیجه میماند. "دون خوان" دکتر را راضی میکند که قصه زندگیاش را بشنود. از پدرش میگوید که چگونه دلباخته مادرش (تیکوتین) شده و برای دفاع از شرافت مادرش، در یک دوئل کشته شده است. "دکتر جک" تحت تأثیر حرفهای او قرار میگیرد و توجهش بههمسرش، "مریلین" (داناوی) که از ازدواجشان سی سالی سپری شده بیشتر میشود، و با کنار گذاشتن منهیات اخلاقی و اجتماعی، متوجه زیبائیهای زندگی مشترک خود میشود. از سوی دیگر رئیس بیمارستان اصرار دارد که نام اصلی "دون خوان"، "جانی" است و در محله کوئینز نیویورک متولد شده و پدرش، "تونی" کارگر لباسشوئی بوده است. مادربزرگ "جانی" نیز این اطلاعات را تصدیق میکند، تا روزی که زنی راهبه بهعنوان مادر او وارد میشود و دنیای دکتر دوباره دگرگون میشود. دکتر سرانجام "دون خوان" را راضی میکند بهعنوان یک بیمار دچار توهم دارو بخورد. "دون خوان" در پایان یک دوره درمانی، هویت واقعی خود را میگوید و مرخص میشود. دکتر و همسرش او را به مکزیک میبرند و در حالی که "جانی" دوباره به جلد "دون خوان" فرو رفته، "دکتر جک" میپذیرد که بعضی از بیماران دچار توهمهای عاطفی را نمیشود درمان کرد و کمی شور و شیدائی عاطفی برای زندگی هر انسانی لازم است.
٭ تماشای دون خوان... راستش تماشاگر را کمی متعحب میکند، چرا که هیچ نوع "دلیل و جودی" برای ساخته شدن چنین ترکیب عجیب و ناموفقی و نچسبی از عناصر که ترکیبشان به مهارت و توانائی بسیار نیازمند است و تازه بهرغم موفقیت هم چیزی خاص و جذاب تاز آب در نمیآید به ذهن خطور نمیکند. ترکیب یک قصه از عشق و خون و شمشیر بازی که در گذشته میگذرد با یک درام سبک معاصر از روابط کهنه شده پزشک روان کاو با همسرش، با ترکیب قصه رویا و فانتزی با متن واقعی معاصر و چنین شکست خورده و ناموفق کمی عجیب مینماید. براندوی "هزار کیلوئی" که دیگر حتی از جایش هم نمیتواند بلند بشود، با داناویای که دیگر حتی قابل شناختن هم نیست، در یک مثلاً کمدی / درام بیتحرک، سست، جانیفتاده، یخ، و بیحس و حال، با قصهای که نه شیرین است و نه جذاب بیان میشود و نه به شکل حرفهای لااقل اجرا میشود، آن چنان عجیب مینماید که تا مدتها تماشاگر را مبهوت میکند... فیلمی بدون فضاسازی، بدون کوشش در باور اندن قصه و فضایش، با بدترین نوع استفاده از یکی از مشهورترین شخصیتهای سینما، "دون ژوان" و یکی از بهترین بازیگران برخاسته در دهه ۱۹۹۰، دپ.