جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
مجله ویستا
حج در نگاه مولانا
![حج در نگاه مولانا](/mag/i/2/tlm1s.jpg)
عارفان مسلمان در آثار خود داستانهای عبرتآموزی در باره كیفیت حجّ و اسرار آن و اینكه كدام حجّ، مقبول است و نیز بیان احوال عارفان در سفر حج كه از راههای دور و دراز و با تحمّل مشقّات، بدون زاد و راحله به زیارت بیتاللَّه میشتافتهاند، ذكر نمودهاند كه حاوی نكات عمیق اخلاقی است و میتواند راهگشای اهل طریق و مشتاقان تهذیب نفس باشد. واضح است كه نقل همه آن داستانها، كه مثنوی مولانا یكی از سرشارترین منابع آنهاست، در اینجا میسّر نیست، لذا به ذكر چند مورد محدود بسنده میكنیم. امّا پیش از ذكر آن حكایات، آوردن توضیحی مختصر در خصوص نگرش عرفانی عارف رومی به عبادت حجّ ضروری مینماید و نمیتوان از آن غفلت نمود. چه مولوی عارفی مسلمان و بالیده در فرهنگ اسلامی و شیفته معارف ژرف قرآنی است و آشنایان با مباحث ارزنده عرفانی نیك میدانند كه نگاه و نگرش عارفان به شریعت و عبادات از سنخ دیگری است و لونی مخصوص به خود دارد كه از بُن با مقالات حكیمان و عالمان دیگر متفاوت است. عارفان به «بواطن» نظر دارند و در ورای ظواهر و نمودهای سطحی و ناپایدار در جستجوی لُبّ و حقیقت و اسرارند. مسأله رازیابی و رازشناسی یا معرفت اسرار، گوهر عرفان است. شریعت و احكام آن، فراتر از ظواهر قالبی، حاوی بطون و اسراری هستند كه عارفان میكوشند از طریق انجام ریاضتهای مشروع و تحصیل قابلیت و تلطیف روح، به فهم و كشف آن اسرار نایل گردند. بهمین سبب تفسیر سخن عارفان تنها با فهم زبان و تعبیرات خاص آنها میسّر است و تمسك به معانی لغوی ظاهری و فراموش ساختن جهانبینی و نگرش ویژه آنان در تفسیر كلام ایشان امری نادرست و گمراهكننده است.
عارفان را بایستی از روی آثار و اندیشههای ایشان شناخت و در نقد و شرح و بیان نظرات و آراءشان، همه جا به خود ایشان رجوع كرد و از خود ایشان مدد گرفت و به یاری ایشان به فهم كلامشان نایل آمد و گرنه از ظنّ خود نمیتوان یار ایشان شد و اسرار ناشناخته و مقصود ایشان را درنیافته به شرح و تفسیر دیدگاههایشان پرداخت. این كاری خطرناك و زیانبار و بسیار صعب است و باید جداً از آن حذر نمود. حجّ از دیدگاه مولوی، همچون سایر عارفان و مانند همه احكام و عبادات، مشتمل بر اسراری است، ظاهری دارد و باطنی. ظاهر آن طیّ مسافتی خاص در ایّامی مخصوص است و رسیدن به خانهای و چرخیدن به دور آن و انجام مراسمی چند با آدابی ویژه. اما باطن و گوهر آن سیر قلبی و روحی است از خاك تا عالم پاك و لقاء حضرت ربّ الارباب و ملاقات كردگار. لذا عارفان گفتهاند كه: «حج دو نوع است: یكی قصد كوی دوست و آن حجّ عوام است و یكی میل روی دوست و آن حجّ خاص أنام است، و چنانكه در ظاهر كعبهای است قبله خلق و آن از آب و گِل است، در باطن نیز كعبهای است منظور نظر حق و آن دل صاحبدل است. اگر «كعبه گِل» محل طواف خلایق است، «كعبه دل» مطاف الطاف خالق است. آن «مقصد زوّار» است و این «مهبط انوار». آنجا خانه است و اینجا خداوند خانه»۱. مولوی در این خصوص اشعار زیبایی دارد آنجا كه در «دیوان شمس» میگوید: ای قومِ به حج رفته كجایید، كجایید معشوق همین جاست بیایید، بیایید معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته، شما در چه هوایید؟! گر صورت بی صورت معشوق ببینید هم خواجه و هم خانه و هم كعبه شمایید ده بار از آن راه بدان خانه برفتید یك بار از این خانه برین بام برآیید آن خانه لطیف است، نشانهاش بگفتید از خواجه آن خانه نشانی بنمایید یك دسته گل كو؟ اگر آن باغ بدیدیت یك گوهر جان كو، اگر از بحر خدایید؟ با این همه آن رنج شما گنج شما باد افسوس كه بر گنج شما، پرده شمایید۲ چنانچه پیداست، این عارف شیفته حق، حج را منحصر به ظواهر و انجام رشتهای از مرسومات نمیداند، بلكه بر این باور است كه حج ساحتهایی فراتر از نمودهای ظاهری و اعمال قالبی دارد و آن ملاقات خداوند است، در گذشتن از خودی است، فراتر رفتن از خود و ظواهر است، اوج گرفتن در بیكرانههاست و رسیدن به وصل جانان. و آن كس كه به این سیر توفیق یافته و به آن «وصل» عظیم بار یافته است، نشانی بر خود داردو مولانا عارفانه حاجیان ظاهرپرست و تهی از معنا را عتاب میكند كه اگر از بام فراتر رفتید و از خانه درگذشتید و به دیدار جمالِ بیصورت معشوق نایل شدید، چه نشان با خود دارید؟ كو بوی دل انگیز عطر آن وصال؟ و كجاست دسته گلهای دماغپرور و معرفت افزا و جانبخش آن باغ خدایی؟ اگر نشانی از وصل با خود ندارید، رنجی عبث را بر خود هموار ساختهاید و سعی خود را ضایع نمودهاند. لذا پیام مولانا و همه عارفان مسلمان این است كه در «قشر» نمانید به «لُبّ» هم سفر كنید، تنها با بدنه و پیكر عبادات مواجه نشوید به «درون» و «باطن» آنها نیز بار بیابید، تنها در «بیرون» نمانید كه «درون» هم شایسته دیدن است. سخن مولانا این است كه در «خانه» نمانید كه «خواجه خانه» و «خداوند بیت» نیز شایسته زیارت و دیدن است و البته این كاری است سترگ و همّتی مردانه طلب میكند. و از همین روست كه عارفان میگویند: «حجّ خانه خلیل آسان است، اما حجّ حرم جلیل كار شیرمردان است؛ و لكلّ عملٍ رجال»۳.
و مولانا همین سخن را ضمن ابیاتی دلنشین و بیدارگر چنین بیان داشته است: حجّ زیارت كردن خانه بود حجّ ربّ البیت مردانه بود كعبه را گرهر دمی عزّی فزود آن ز اخلاصات ابراهیم بود فضل آن مسجد ز خاك و سنگ نیست لیك در بنّاش حرص و جنگ نیست بر در این خانه گستاخی ز چیست گر همی دانید كاندر خانه كیست؟! جاهلان تعظیم مسجد میكنند در جفای اهل دل جِدّ میكنند آن مجاز است این حقیقت ای خران نیست مسجد جز درون سروران مسجدی كآن اندرونِ اولیاست سجدهگاه جمله است آنجا خداست كعبه مردان نه از آب و گِل است طالب دل شو كه بیتاللَّه دل است صورتی كآن فاضل و عالی بود او ز بیتاللَّه كی خالی بود كعبه بنیاد خلیلِ آذر است دل نظرگاه خلیلِ اكبر است۴ همچنانكه مشهود است سخن مولانا در «اخلاص» است و «معرفت نفس» و «تجلّی الهی». ارزش كعبه و بنای آن به دیده این عارف نكته سنج، نه به مشتی گِل و مشكی آب است، بل به اخلاصی است كه معمار موّحد این بنا در ساختمان آن واجد بوده است. آن اخلاص خداپرستانه و بت شكنانه ابراهیمی بود كه در طریق طاعت حق، مخلصانه و رضامندانه كارد بر حلق فرزند بمالید و تردید بخود راه نداد و خدای آدمیان كه سراپا لطف و مهر نسبت به بندگان خویش است پاداش اخلاص او را داد.
از آزمایش الهی سربلند برست و دلبند خویش را در آغوش فشرد و خانه توحید بنا نهاد و سرخیل اهل توحید گشت. دعوت مولانا به معرفت نفس و خودیابی است كه پیش درآمد و معبر رسیدن به از خود رهایی است. با نفی تعلّقات و سبكبار ساختن روح میتوان به خدا رسید. باید اندرون را از وابستگیهای جانفرسا و غفلتزا پاك نمود تا خدا بر آن دل پاك و الهی تجلّی كند و آیات خود را بر جانهای مشتاق عرضه كند همچنانكه در سراسر آفاق ارائه كرده است: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتی یَتَبَیَّن لهم أنه الحق». و لذا باید به پالایش جان و تطهیر نفس از دنس طبیعت و أرجاس شهوات پرداخت و به تهذیب آن همت گماشت كه: «و فی انفسكم افلا تبصرون». و تجلیات الهی و نفحات رحمانی است كه به دنبال این «جهاد اكبر» جان مشتاق سالك را نوازش میدهد كه: «جذبهٌٔ من جذبات الحق توازی عبادهٔ الثقلین».
و اینجاست كه عارف از هر وحشت و هراسی میرهد و بیباك و چالاك به استقبال خطرات میرود و آماده «سربدار» شدن میگردد، همچنانكه آن عارف واصل كه رشادت ستمسوز علی - ع - را با خود داشت و در سیمایش پاكی كودكان با معصومیت فرشتگان و نگاه رازآلود پیامبران خدا موج میزد به زیبایی سرود: فارغ از خود شدم و كوس أناالحق بزدم همچو منصور خریدار سر دار شدم آری، آدمی كه از خود رست و تعلّقات را به یكسو افكند، در پرتو عشق حق دلیر میشود و از چیزی بیم نخواهد داشت. و حج كانون تربیت چنین انسانهایی است. آدمیانی كه معنویت در سیما و رفتار و دلشان موج میزند، به خدا پیوستهاند و برخلق خدا غیرت میورزند، غیرتی عارفانه، و در زنجیر بودن و ستمكشی «عیال اللَّه» را برنمیتابند و در راه رهایی خلق از ایثار «آبرو» نیز دریغ ندارند. عارفانی مجاهد و بصیرتمند و ستمستیزند كه خواب ظالمان را برمیآشوبند و خرمن ظلم و تزویر آدمیخواران به آتش میكشند. عرفان اسلامی چنین چیزی است. سراسر تعهد است و بصیرت و مسئولیت.
عبادات اسلامی نیز آمیزهای از شعور و حماسه است. و حج كه اجتماعیترین و سیاسیترین و همگانیترین عبادت اسلامی و مراسم دینی همه مسلمین است، تبلور عظیم این حماسه و بصیرت است و این مضامین با تعبیرات خاص عرفانی در اشعار عارف رومی آمده است. منافقان نیز ممكن است به حجّ آیند و منافقانه حجّ بگزارند امّا حج مؤمنان است كه حجّ واقعی است و مؤمن است كه عاقبت پیروز و رستگار میشود و منافق را جز ننگ و رسوایی نصیبی نخواهد بود: آن منافق با موافق در نماز از پی استیزه آید، نه نیاز در نماز و روزه و حجّ و زكات با منافق، مؤمنان در بُرد و مات مؤمنان را برد باشد عاقبت بر منافق مات، اندر آخرت گرچه هر دو بر سر یك بازیاند هر دو با هم مروزی و رازیاند هر یكی سوی مقام خود رود هر یكی بر وفق نام خود خورد۶ پس تنها حجّ مؤمنان راستین است كه ارزشمند است و بر ایمان ایشان بیفزاید و در آخرت ایشان را سربلند میگرداند و گرنه حجگزارانی كه منافقانه و مزوّرانه خود را در صفوف مسلمین جای میدهند و چه بسا از درون و با نام اسلام بر پیكر اسلام ضربه میزنند ولی از درون درد دینی ندارند و آن را ابزار بهرهوریهای دنیوی خود و فریب خلق ساختهاند، عامل به حج نبوده و بر خلاف ادعاهای فریبآمیزشان در مورد حفظ دین و خدمت به حج سرانجام اسیر قهر حق شده و ناكام خواهند ماند. یكی از دیگر نكاتی كه مولانا در نگرش خود به مسأله حج ابراز داشته است این است كه هیچ كس بی قبله نیست و هر كس كعبهای و قبلهای دارد و تفاوت آدمها، باری به سبب تفاوت قبلههای ایشان است: كعبه جبریل و جانها سدرهای قبله عبدالبطون شد سفرهای قبله عارف بود نور وصال قبله عقل مُفلسِف شد خیال قبله زاهد بود یزدانِ بَرّ قبله مُطمِع بود همیان زرّ قبله معنی وران، صبر و درنگ قبله صورت پرستان نقش سنگ قبله باطن نشینان ذوالمنن قبله ظاهرپرستان رویِ زن۷ آری هر كسی را قبلهای است كه آن كعبه اوست و توجه دل بدان جانب دارد «و لكلٍّ وجههٌٔ هو مولیها» و عاشق صادق روی ارادت جز به جانب حضرت دوست نیارد و از هر جانب كه نگرد جز او نبیند: «فأینَما تولّوا فثمّ وجهُ اللَّه».توجه به قبله و حضرت آفریدگار، جهتبخش زندگی آدمیاست. مؤمن راستین خدا را قبله خویش قرار میدهد و اگر به خانه او رو میكند بدین سبب است كه یادآور اوست و خانه نشان از صاحبخانه دارد و از همین روی همواره خدا در دل او حاضر است و پیوسته به یاد اوست و همین توجه به قبله و صاحب قبله به زندگی او گرمی و معنا میبخشد و او را در سخن و عمل با «اهل قبله» همدل و همراه میسازد تا نگاهبان قبله و حرم پروردگار باشند و این قبله و جوامع اهل قبله را از گزند «دشمنان قبله» محفوظ نگاهدارند و با دشمنان خدا كه صاحب قبله و خداوندگار حرم است دوستی نكنند. و بدین سان میبینیم كه «قبله بینی» و «قبله شناسی» و توجه به قبله تنها یك عمل نمادین (حخذرحذشت) نیست بلكه آثار عملی ملموس و واقعی بهمراه داشته و در متن زندگی حضور و اثر دارد. مولانا در پایان دفتر دوّم حكایتی پر نكته در باره حجّ مردان كامل و اولیاء خدا نقل میكند كه نشان میدهد این وارستگان از اوصاف بشریت رستهاند و آستین بر دامن حق دوختهاند بهمین سبب با قدم توكل به زیارت خانه خدای تعالی میروند كه دیگر احتیاجی به زاد و راحله و وسایل و اسباب ندارند، زیرا كه آنان فانی در حق و باقی به اویند و متصف به صفات رحمانی شدهاند و در خانه جز صاحب آنرا نبینند و از اعمال حج به باطن آن نگرند. زاهدی بُد در میان بادیه در عبادت غرق چون عبّادیه حاجیان آنجا رسیدند از بِلاد دیدهشان بر زاهد خشك اوفتاد جای زاهد خشك بود، او تَر مزاج از سموم بادیه بودش عِلاج حاجیان حیران شدند از وحدتش وآن سلامت در میان آفتش در نماز استاده بُد بر روی ریگ ریگ كز تَفّش بجوشد آب دیگ گفیتی سرمست در سبزه و گل است یا سواره بر بُراق و دُلدل است یا كه پایش بر حریر و حُلّههاست یا سُموم، او را به از باد صباست پس بماندند آن جماعت با نیاز تا شود درویش فارغ از نماز چون ز استغراق باز آمد فقیر زآن جماعت زندهیی روشن ضمیر دید كآبش میچكید از دست و زو جامهاش تر بود از آثار وضو پسبپرسیدش كه:«آبت ازكجاست؟» دست را برداشت كز سویِ سَماست گفت: «هرگاهی كهخواهی میرسد؟» بی زچاه و بی زحبلٍ مِنْ مَسَد؟ مشكل ما حل كن ای سلطان دین! تا ببخشد حال تو ما را یقین و انُما سِرّی زاسرارت به ما تا ببرّیم از میان زُنّارها چشم را بگشود سوی آسمان كه: «اجابت كن دعای حاجیان» رزق جویی را ز بالا خو گَرَم تو ز بالا بر گشودستی دَرَم ای نموده تو مكان از لامكان فی السّماء رِزْقُكُم كرده عیان در میان این مناجات ابر خوش زود پیدا شد چو پیل آبكش همچو آب از مشك باریدن گرفت در گَو و در غارها مسكن گرفت ابرمیبارید چون مشك اشكها حاجیان جمله گشاده مَشكها یك جماعت زآن عجایب كارها میبریدند از میان زُنّارها قوم دیگر را یقین در ازدیاد زین عجب، واللَّهُ أعلم بالرشاد قوم دیگر ناپذیرا، ترش و خام ناقصان سرمدی، تَم الكلام۸ در این داستان، مولانا با راز فهمی و نكتهشناسی خاص خود، ما را با حجّ اهل معرفت و سیر معنوی اولیاء الهی آشنا میسازد. زاهدی از خود رها گشته و به خدا پیوسته را كه با غیب در ارتباط است مثال میزند كه در ریگزار تفتیده عربستان مانند عَبّادیه كه گروهی از اعراب مسیحی حیرهاند (كه در قرن دوم در جزیره عبّادان - آبادان كنونی - مستقر شدند) مشغول به دعا و نیایش با پروردگار بود و از فرط بیخویشی و فناء حرارت سوزان ریگها را احساس نمیكرد. این زاهد به حالت استغراق فرو رفت، حالتی كه مرد حق با سراپای وجود خود متوجه حق تعالی است بطوری كه گویی همه پیوندها را از آنچه دنیایی است بریده و یكسره به خدا پیوسته است و دلش به یاد او روشن و نورانی گشته است. در آن صحرای سوزان كه آبی یافت نمیشد، حاجیان با حیرت دیدند كه آن زاهد وضو ساخته و قطرات از دست و رویش میچكد. با اصرار راز مطلب را از او جویا شدند و او چون الحاح آن قوم را دید رو به آسمان كرده و از خدا خواست تا این منكران دیرباور را كه تنها محدوده زمان و مكان را میدیدند متنبّه سازد و قدرت خویش را بر ایشان آشكار نماید و خداوند آبی از آسمان فرو فرستاد و بارانی درگرفت و همه به عیان قدرت معنوی مردان حق را دیدند و البته مؤمنان درس عبرت گرفتند، لیكن منكران بر انكار خود افزودند. البته چنانكه پیداست در اینجا مولانا حاجیان و بازگشت از سفر حجّ را بهانهای قرار داده است تا مسأله «كرامات اولیاء» را كه از مباحث ارزنده و دشوار فهم عرفانی و فلسفی و كلامی است مطرح نماید. همچنین، در دفتر دوم مثنوی، مولانا حكایتی در باره حج كردن بایزید بسطامی آورده است و در ضمن آن به طرح نكات ارزنده عرفانی پرداخته است.
اشعار او در این مورد چنین است: خانهای نو ساخت روزی نو مرید پیر آمد، خانه نو را بدید گفت شیخ آن نو مرید خویش را امتحان كرد آن نكو اندیش را «روزن از بهر چه كردی ای رفیق؟» گفت: «تا نور اندر آید زین طریق» گفت: «آن فرع است، این باید نیاز تا از این ره بشنوی بانگ نماز» بایزید اندر سفر جستی بسی تا بیابد خضر وقت خود كسی دید پیری با قدی همچون هِلال دید دروی فرّ و گفتار رجال دیده نابینا و دل چون آفتاب همچو پیلی دیده هندستان به خواب چشم بسته خفته بیند صد طرب چون گشاید آن نبیند، ای عجب! بس عجب در خواب روشن میشود دل درون خواب روزن میشود آنكه بیدار است و بیند خوابخَوش عارفاست او، خاك اودردیده كَش پیش او بنشست و میپرسید حال یافتش درویش و هم صاحب عیال گفت: «عزم تو كجا ای بایزید؟ رخت غربت را كجا خواهی كشید؟» گفت: «قصد كعبه دارم از پِگَه» گفت: «هین!باخود چهداری زادِرَه؟» گفت: «دارم از درم نقره دویست نك ببسته سخت برگوشه ردیاست» گفت: «طوفی كن به گردم هفت بار وین نكوتر از طواف حجّ شمار وآن درمها پیش من نه ای جواد! دان كه حج كردی و حاصل شد مراد عمره كردی، عمر باقی یافتی صاف گشتی، بر صفا بشتافتی حقّ آن حقی كه جانت دیده است كه مرا بر بیتِ خود بگزیده است كعبه هر چندی كه خانه سِرّ اوست خلقت من نیز خانه سرّ اوست تا بكرد آن خانه را دروی نرفت وندر این خانه، به جز آن حیّ نرفت چون مرا دیدی، خدا را دیدهای گِرد كعبه صدق برگردیدهای خدمت من، طاعت و حمد خداست تا نپنداری كه حق از من جداست چشم نیكو باز كن در من نگر تا ببینی نور حق اندر بشر» بایزید آن نكتهها را هوش داشت همچو زرّینحلقهاشدرگوش داشت آمد از وی بایزید اندر مزید منتهی در منتها آخر رسید۹ این روایت، كه پیش از مثنوی، در «تذكرهٔ الاولیاء» عطّار و «مقالات شمس» نیز آمده است۱۰ مشتمل بر نكاتی است كه ظاهراً نامقبول مینماید ولی باید آنرا شكافت و تشریح كرد تا مقصود اصلی جلوه كند و آشكار گردد. مضمون اصلی این داستان ملاقات بایزید، عارف مشهور با یكی از پیران و مشایخ عرفان است و آن پیر میكوشد تا بایزید را با «انسان كامل» كه «ولیّ حق» و فانی در خداست - همچون پیامبر و امامان بزرگوار علیهمالسلام - آشنا سازد و او را از ظواهر كنده و به حقایق سوق دهد تا با دیده حق بین، همچون اهلمعرفت به اسرار و بواطن شریعت و أعمال حجّ نظر كند و به رازهای نهفته در زیر ظواهر و معانی باطنی این اعمال و مناسك پی برد. انفاق در راه حق، دستگیری از مستمندان، گذشتن از مال و منال دنیوی، توجه به انسان كامل و صاحب مقام ولایت الهیه، حالات اولیاء حق، اسرار موجود در حجّ، ارزش و جایگاه آدمی در هستی، طواف كعبه، دلِ پاكان و مطالبی از این دست، مضامین عمده این حكایت را تشكیل میدهند. تكیه اصلی مولوی بر روی اهمیت رؤیت اولیاء و خدمت بدیشان است كه آنرا با رؤیت حق و خدمت به او همارز میداند. این شاید اشاره به حدیث شریف نبوی است كه فرمود: «من رآنی فقد رأی الحق». و نیز میدانیم كه در قرآن شریف، بیعت با رسول - ص - بیعت با خدا دانسته شده است و اطاعت او عین طاعت حق خوانده شده است كه: «من أطاع الرسول فقد أطاعَ اللَّه». تأثیر رؤیت اولیاء و همنشینی با ایشان نیز بر هیچ كس پوشیده نیست. اما سخن ما با مولانا و همه عارفان این است كه این مقام عمومیت ندارد و ما جواز شرعی بر اطاعت از هر كس كه خود را «ولیّ» معرفی نمود، نداریم. این مقامی است خاص پیامبر و امامانپاك - علیهمالسلام - كه منصوب از سوی خدا بوده و نصب ایشان از سوی خداوند و پیامبر نیز منصوص است و به صراحت در كتاب و سنّت انعكاس یافته است و جز ایشان فقیهان عادل و مجتهدان وارستهای كه وارث معنوی پیامبران و نایب امامانند، اطاعتشان واجب است و رهبر و مقتدای خلق خدایند. همچون آن عالم وارسته و فقیه فرزانهای كه امروز دست عنایتش بر سر این امت خدایی گسترده است و گسترده باد. دیگر اینكه، مولانا و جمله عارفان، حجّ را بسیار محدود و یك بُعدی نگریستهاند و از همه وجوه و ابعاد آن، بنا به ذوق و گرایش خود، بُعد عرفانی آن را دیده و بر آن تأكید ورزیدهاند. اما حجّ به تمامی، این نیست كه ایشان گفتهاند. ابعاد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شكوهمند حجّ، از سوی عارفان به تمامی مورد غفلت قرار گرفته است و این یكسونگری عارفان در طول تاریخ، زیانی عظیم و خسرانی تمام متوجّه كلیّت فرهنگ و بینش اسلامی و نیز جامعه مسلمین ساخته است و متأسفانه رسوبات این محدودنگریها هنوز نیز باقی است.
حجّ تنها در عرفان خلاصه نمیشود و ابعادی گستردهتر دارد. اهمیّت اجتماع مسلمین جهان در مكانی واحد با عزمی واحد و تأثیری كه این اجتماع عظیم و خدایی میتواند در زندگی و سرنوشت مسلمانان در همین جهان و در سراسر پهنه گیتی بجای گذارد، بهیچ روی نباید نادیده گرفته شود. نادیده گرفتن غیبتها و واقعیتهای ملموس زندگی این جهانی و نیازهای آن از سوی اغلب عارفان ما جرمی نابخشودنی و خطایی عظیم است كه آثار زیانباری بهمراه داشته است و امروز ما نیازمند آن هستیم كه در نگرشهای خود در تمامی ابعاد - حتی در ابعاد عرفانی نیز - هوشمندانه تجدید نظر كنیم و بر پایه میراث ارزشمند عارفان گذشته، كاخی رفیع و بنایی با بنیادی استوار از معارف و عرفان و اندیشه بنا كنیم. عرفان حماسی و قهرمانپرور و سلوك پرنشاط و مردمگرای رهبر فقیدمان - قدّس سرّه الشریف - ، آن روح بلند ملكوتی كه در دفتر هستی، رازها خوانده بود و لبها را دوخته بود و در دل از اشراقات الهی خطی وافر داشت، بی شك در نیل به این مقصود میتواند بسیار راهگشا افتد.
دكتر همایون همتی
پاورقیها:
۱ - لُب لباب مثنوی، ملا حسین واعظ كاشفی، ص ۵۱.
۲ - كلیات شمس، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، ج ۲، شماره ۶۴۸.
۳ - لُبّ لباب مثنوی، ص ۵۲.
۴ - همان.
۵ - سبوی عشق، حضرت امام خمینی - قدس سرّه - ص ۱۵.
۶ - مثنوی، مولانا جلال الدین محمد بلخی، تصحیح دكتر محمد استعلامی، ج ۱، ص ۲۲.
۷ - پیشین، ج ۶، ص ۹۲.
۸ - پیشین، ج ۲، صص ۲ - ۱۷۱.
۹ - همانجا، صص ۳ - ۱۰۲.
۱۰ - مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، بدیع الزمان فروزانفر، انتشارات امیركبیر.
پاورقیها:
۱ - لُب لباب مثنوی، ملا حسین واعظ كاشفی، ص ۵۱.
۲ - كلیات شمس، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، ج ۲، شماره ۶۴۸.
۳ - لُبّ لباب مثنوی، ص ۵۲.
۴ - همان.
۵ - سبوی عشق، حضرت امام خمینی - قدس سرّه - ص ۱۵.
۶ - مثنوی، مولانا جلال الدین محمد بلخی، تصحیح دكتر محمد استعلامی، ج ۱، ص ۲۲.
۷ - پیشین، ج ۶، ص ۹۲.
۸ - پیشین، ج ۲، صص ۲ - ۱۷۱.
۹ - همانجا، صص ۳ - ۱۰۲.
۱۰ - مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، بدیع الزمان فروزانفر، انتشارات امیركبیر.
منبع : فصلنامه الکترونیکی میقات حج
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست